آیه ۱۶ تا ۱۹ مرسلات و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ . ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ . كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ . وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»<ref>مرسلات /  ۱۶ - ۱۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۷۳ - ۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۷. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۹ - ۱۸۶. </ref> ==
== «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ . ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ . كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ . وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»<ref>مرسلات /  ۱۶ - ۱۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۷۳ - ۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۷. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۹ - ۱۸۶. </ref> ==
در غدير ۱۸آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.
در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت [[تفسیر آیات در خطابه غدیر|تفسیر]] شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.


اين مهم در فرازى از بخش ششم خطبه غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند، و هشدار داد كه فريب گرايش اكثريت را نخوريد.
اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.


سپس غاصبين را لعنت كردند و پس از اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن و آيه ۱۷۹ سوره آل عمران و آيه ۵۸ سوره اسراء، هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبر صلى الله عليه و آله ابتدا آيه۷۱سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى‏ افتند.
اين مهم در فرازى از بخش ششم خطبه غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود:
 
به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند، و هشدار داد كه فريب گرايش اكثريت را نخوريد.
 
سپس غاصبين را لعنت كردند و پس از اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن و آيه ۱۷۹ سوره آل عمران و آيه ۵۸ سوره اسراء، هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش [[اکثریت]] بود.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله ابتدا آيه۷۱سوره صافات را قرائت كرد:
 
«قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى‏ افتند.


آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى ‏فرمايد:
آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى ‏فرمايد:
خط ۱۳: خط ۲۱:


=== متن خطبه غدير ===
=== متن خطبه غدير ===
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ، وَ اللَّه لَقَدْ اهْلَكَ الاوَّلينَ <ref>«ج» «و »«ه» «و» «و» : وَ اللَّه قَدْ اهْلَكَ الْاوَّلينَ بِمُخالَفَةِ انْبِيائِهِمْ: خداوند پيشينيان را با مخالفت انبيائشان هلاك كرد.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّه تَعالى: «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»:
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ، وَ اللَّه لَقَدْ اهْلَكَ الاوَّلينَ<ref>«ج» «و »«ه» «و» «و» : وَ اللَّه قَدْ اهْلَكَ الْاوَّلينَ بِمُخالَفَةِ انْبِيائِهِمْ: خداوند پيشينيان را با مخالفت انبيائشان هلاك كرد.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّه تَعالى: «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»:


اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنان را (به خاطر مخالفت با پيامبرانشان) هلاک نمود، و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى‏ فرمايد:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنان را (به خاطر مخالفت با پيامبرانشان) هلاک نمود، و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى‏ فرمايد:
خط ۲۰: خط ۲۸:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
در اواسط خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله اخبارى از غصب خلافت را به ميان آورد و ذهن‏ ها را متوجه خطر گمراهى بعد از خود نمود، و براى هضم آن يادآور شد كه امت ‏هاى گذشته نيز به چنين خطرى مبتلا شدند. سپس براى آنكه مردم اين خطر را جدى بگيرند هلاک شدن امت‏ ها با عذاب الهى را مطرح فرمود و اينكه امت‏ هاى آينده نيز همان مسير را خواهند پيمود، و براى اين مطلب به آيه قرآن استناد نمود و با كلمه «قالَ اللَّه تَعالى» چهار آيه پشت سر هم از سوره مرسلات را قرائت فرمود.
در اواسط خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله اخبارى از غصب خلافت را به ميان آورد و ذهن‏ ها را متوجه خطر گمراهى بعد از خود نمود، و براى هضم آن يادآور شد كه امت ‏هاى گذشته نيز به چنين خطرى مبتلا شدند.
 
سپس براى آنكه مردم اين خطر را جدى بگيرند هلاک شدن امت‏ ها با عذاب الهى را مطرح فرمود و اينكه امت‏ هاى آينده نيز همان مسير را خواهند پيمود، و براى اين مطلب به آيه قرآن استناد نمود و با كلمه «قالَ اللَّه تَعالى» چهار آيه پشت سر هم از سوره مرسلات را قرائت فرمود.


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
اين آيات در موقعيت خاصى از قرآن قرار گرفته كه خداوند تأكيد خاصى بر تكذيب كنندگان دارد و در اين سوره ۱۰ بار فرموده: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»: بار اول قيامت را ياد مى ‏كند و در آن روز واى بر تكذيب كنندگان مى‏ گويد.بار دوم هلاک شوندگان گذشته و آينده را ياد مى ‏كند و همين جمله را تكرار مى ‏كند كه همين آيه مورد نظر ماست.بار سوم خلقت انسان را در مراحل رشد نطفه مطرح مى ‏كند و بعد از چند آيه، جمله «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را تكرار مى‏ كند.
اين آيات در موقعيت خاصى از قرآن قرار گرفته كه خداوند تأكيد خاصى بر تكذيب كنندگان دارد و در اين سوره ۱۰ بار فرموده:
 
«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»: بار اول قيامت را ياد مى ‏كند و در آن روز واى بر تكذيب كنندگان مى‏ گويد.
 
بار دوم هلاک شوندگان گذشته و آينده را ياد مى ‏كند و همين جمله را تكرار مى ‏كند كه همين آيه مورد نظر ماست.بار سوم خلقت انسان را در مراحل رشد نطفه مطرح مى ‏كند و بعد از چند آيه، جمله «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را تكرار مى‏ كند.
 
بار چهارم نعمت‏ هاى روى زمين را يادآور مى‏ شود و همين آيه را مكرر مى ‏نمايد.


بار چهارم نعمت‏ هاى روى زمين را يادآور مى‏ شود و همين آيه را مكرر مى‏نمايد.
بار پنجم مسئله تكذيب را جدى‏ تر مطرح مى‏ كند و با تصوير روز قيامت به آنان مى‏ فرمايد: «اكنون سراغ نتيجه آنچه تكذيب مى‏ كرديد برويد»! و سپس عذاب جهنم را بيان مى‏ كند و بار ديگر آيه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را ذكر مى‏ كند.
بار پنجم مسئله تكذيب را جدى‏ تر مطرح مى‏ كند و با تصوير روز قيامت به آنان مى‏ فرمايد: «اكنون سراغ نتيجه آنچه تكذيب مى‏ كرديد برويد»! و سپس عذاب جهنم را بيان مى‏ كند و بار ديگر آيه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را ذكر مى‏ كند.


بار ششم برخورد تند با تكذيب كنندگان را در روز قيامت به ميان مى‏ آورد و يک بار ديگر آيه مزبور را تكرار مى ‏نمايد.بار هفتم عجز آنان را مطرح مى ‏كند كه اگر حيله ‏اى داريد به كار بنديد و باز آيه را تكرار مى‏ فرمايد.
بار ششم برخورد تند با تكذيب كنندگان را در روز قيامت به ميان مى‏ آورد و يک بار ديگر آيه مزبور را تكرار مى ‏نمايد.
 
بار هفتم عجز آنان را مطرح مى ‏كند كه اگر حيله ‏اى داريد به كار بنديد و باز آيه را تكرار مى‏ فرمايد.


بار هشتم سراغ تصديق كنندگان مى‏ رود و نعم بهشتى آنان را برمى‏ شمارد و مى‏ فرمايد: ما محسنين را اين چنين جزا مى ‏دهيم و آنگاه مى‏ فرمايد:«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ».
بار هشتم سراغ تصديق كنندگان مى‏ رود و نعم بهشتى آنان را برمى‏ شمارد و مى‏ فرمايد: ما محسنين را اين چنين جزا مى ‏دهيم و آنگاه مى‏ فرمايد:«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ».
خط ۳۸: خط ۵۵:
=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===


==== '''تحليل اعتقادى اول''' ====
==== تحليل اعتقادى اول ====
آنچه به تفسير اين آيه باز مى‏گردد عنوان كردن مسئله تكذيب رسل و ارتباط آن به عذاب الهى در اين موقعيت خطبه است. بدان معنى كه هر كس على‏ عليه السلام را ردّ كند و مقام او را نپذيرد و نتيجتاً سخن و فرمان او را اطاعت نكند اين همان تكذيب اوست، و چون اين مقام و منزلت على‏ عليه السلام را پيامبر صلى الله عليه و آله آورده نپذيرفتن او به معناى ردّ اوامر رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله و تكذيب آن حضرت است. از آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم آنچه مى ‏گويد از طرف خداست، در واقع كسى كه مقام على‏ عليه السلام را نپذيرد خدا را تكذيب كرده است.اكنون به اين نتيجه مى‏رسيم كه خداوند اقوام بسيارى را به خاطر تكذيبشان هلاک نموده و خواهد نمود، كه از بارزترين نمونه‏ هاى آن تكذيب خدا و رسول در مسئله ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.
آنچه به تفسير اين آيه باز مى ‏گردد عنوان كردن مسئله تكذيب رسل و ارتباط آن به عذاب الهى در اين موقعيت خطبه است. بدان معنى كه هر كس على‏ عليه السلام را ردّ كند و مقام او را نپذيرد و نتيجتاً سخن و فرمان او را اطاعت نكند اين همان تكذيب اوست، و چون اين مقام و منزلت على‏ عليه السلام را پيامبر صلى الله عليه و آله آورده نپذيرفتن او به معناى ردّ اوامر رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله و تكذيب آن حضرت است.


==== '''تحلیل اعتقادی دوم''' ====
از آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم آنچه مى ‏گويد از طرف خداست، در واقع كسى كه مقام على‏ عليه السلام را نپذيرد خدا را تكذيب كرده است.
يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى ‏رسد كه تكذيب امم گذشته نسبت به انبياى خود به معناى ارتكاب گناه نبود، بلكه كارى ريشه ‏اى بود تا راه را براى آنچه مى‏ خواستند باز كنند و به اهداف خود برسند.لذا گاهى به پيامبران خود مى‏ گفتند: شما به دروغ ادعا مى‏ كنيد كه از طرف خدا هستيد. گاهى مى ‏گفتند: اين سخنان را خدا نفرموده و شما از طرف خود به ما امر و نهى مى‏ كنيد. گاهى مى‏ گفتند: تقدس شما را به چنين دستوراتى وادار مى‏ كند و الا واقع دين خدا چنين نيست. گاهى پس از مخالفت بهانه مى‏ آوردند كه: ما گمان كرديم منظور شما چنين است. و گاهى مصلحت سنجى خود را به عنوان دليلى قاطع در برابر دستور الهى قرار مى‏ دادند و بدين صورت آن را ردّ مى ‏كردند.همه اين نمونه‏ ها دقيقاً در برابر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نيز تكرار شد و معنايى جز تكذيب و ردّ كلام آن حضرت نداشت، ولى در ظاهر شكل‏ هاى حق به جانبى به خود مى‏ گرفت و گاهى به حساب ورع و تقوى و دقت در فرمان الهى نيز گذاشته مى ‏شد.در مسئله «ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» همه اين نمونه‏ هاى تكذيب در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله، گاهى رو در روى آن حضرت و گاهى در غياب ايشان رخ داد، و چهره اصلى آن پس از رحلت حضرتش ظاهر شد كه رسماً در برابر على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام قد عَلَم كردند.


===== '''الف) تكذيب ‏هاى رو در رو در غدير''' =====
اكنون به اين نتيجه مى ‏رسيم كه خداوند اقوام بسيارى را به خاطر تكذيبشان هلاک نموده و خواهد نمود، كه از بارزترين نمونه‏ هاى آن تكذيب خدا و رسول در مسئله ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.
 
==== تحلیل اعتقادی دوم ====
يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى ‏رسد كه تكذيب امم گذشته نسبت به انبياى خود به معناى ارتكاب گناه نبود، بلكه كارى ريشه ‏اى بود تا راه را براى آنچه مى‏ خواستند باز كنند و به اهداف خود برسند.
 
لذا گاهى به پيامبران خود مى‏ گفتند: شما به دروغ ادعا مى‏ كنيد كه از طرف خدا هستيد.
 
گاهى مى ‏گفتند: اين سخنان را خدا نفرموده و شما از طرف خود به ما امر و نهى مى‏ كنيد. گاهى مى‏ گفتند: تقدس شما را به چنين دستوراتى وادار مى‏ كند و الا واقع دين خدا چنين نيست.
 
گاهى پس از مخالفت بهانه مى‏ آوردند كه: ما گمان كرديم منظور شما چنين است.
 
و گاهى مصلحت سنجى خود را به عنوان دليلى قاطع در برابر دستور الهى قرار مى‏ دادند و بدين صورت آن را ردّ مى ‏كردند.
 
همه اين نمونه‏ ها دقيقاً در برابر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نيز تكرار شد و معنايى جز تكذيب و ردّ كلام آن حضرت نداشت، ولى در ظاهر شكل‏ هاى حق به جانبى به خود مى‏ گرفت و گاهى به حساب ورع و تقوى و دقت در فرمان الهى نيز گذاشته مى ‏شد.
 
در مسئله «ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» همه اين نمونه‏ هاى تكذيب در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله، گاهى رو در روى آن حضرت و گاهى در غياب ايشان رخ داد، و چهره اصلى آن پس از رحلت حضرتش ظاهر شد كه رسماً در برابر على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام قد عَلَم كردند.
 
===== الف) تكذيب ‏هاى رو در رو در غدير =====
از نمونه‏ هاى شاخصِ تكذيب ‏هاى رو در رو، حارث فهرى بود كه با صراحتِ لهجه تكذيب خود را بر زبان آورد و عذاب را خودش درخواست كرد و گفت:
از نمونه‏ هاى شاخصِ تكذيب ‏هاى رو در رو، حارث فهرى بود كه با صراحتِ لهجه تكذيب خود را بر زبان آورد و عذاب را خودش درخواست كرد و گفت:


«خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳،۱۶۲،۱۳۶.</ref> عده‏ اى همچون ابوبكر و عمر گفتند: «آيا اين امر ولايت و اينكه بايد با على بيعت كنيم از طرف خداست يا رسولش»؟! يعنى آيا از جانب خود مى‏ گويى؟ و اين در واقع تكذيبى بود در قالبى مرموزانه و مزوّرانه، و اين از پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله پيداست كه فرمود:
«خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳،۱۶۲،۱۳۶.</ref>
 
عده‏ اى همچون ابوبكر و عمر گفتند: «آيا اين امر ولايت و اينكه بايد با على بيعت كنيم از طرف خداست يا رسولش»؟! يعنى آيا از جانب خود مى‏ گويى؟ و اين در واقع تكذيبى بود در قالبى مرموزانه و مزوّرانه، و اين از پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله پيداست كه فرمود:


«آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خداوند مى‏ شود»؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۱۶۶.</ref> عده‏ اى ديگر كه جرئت اين گونه جسارت ‏ها را نداشتند با لحنى دلسوزانه و اظهار مصلحت انديشى گفتند:
«آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خداوند مى‏ شود»؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۱۶۶.</ref> عده‏ اى ديگر كه جرئت اين گونه جسارت ‏ها را نداشتند با لحنى دلسوزانه و اظهار مصلحت انديشى گفتند:
خط ۵۷: خط ۹۲:
گفتند: اگر به خاطر ترس از مخالفت خداوند اين كار را نمى‏ كنى، پس كسى را در خلافت با او شريک نما كه مردم با وجود او آرام بگيرند و با تو مخالفت نكنند! حضرت نپذيرفت و از طرف خدا آيه نازل شد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ». حضرت فرمود: اگر اين پيمان را بشكنيد و يا در آن شک كنيد روز قيامت خصم شما خواهم بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۶۰.</ref>
گفتند: اگر به خاطر ترس از مخالفت خداوند اين كار را نمى‏ كنى، پس كسى را در خلافت با او شريک نما كه مردم با وجود او آرام بگيرند و با تو مخالفت نكنند! حضرت نپذيرفت و از طرف خدا آيه نازل شد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ». حضرت فرمود: اگر اين پيمان را بشكنيد و يا در آن شک كنيد روز قيامت خصم شما خواهم بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۶۰.</ref>


===== '''ب) تكذيب ‏هاى غيابى در غدير''' =====
===== ب) تكذيب ‏هاى غيابى در غدير =====
نمونه‏ هايى كه در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏واهمه به تكذيب ولايت پرداختند از مقابل منبر غدير آغاز شد. چند نفر كه مقابل منبر نشسته بودند به يكديگر با مسخره گفتند: اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!! و سپس گفتند: به خدا قسم، ابداً درباره آنچه مى‏ گويد تسليم او نخواهيم شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref>
نمونه‏ هايى كه در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏واهمه به تكذيب ولايت پرداختند از مقابل منبر غدير آغاز شد. چند نفر كه مقابل منبر نشسته بودند به يكديگر با مسخره گفتند: اكنون مى‏ گويد:
 
خدايم چنين گفته است!! و سپس گفتند: به خدا قسم، ابداً درباره آنچه مى‏ گويد تسليم او نخواهيم شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref>


عده‏ اى با يكديگر با غيظ نجوا كردند كه: محمد هر از چند گاه ما را به مسئله جديدى فرا مى‏ خواند، و اكنون سراغ اين مسئله رفته كه اهل ‏بيتش را بر دوش شما سوار كند!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰ ح ۴۰.</ref>
عده‏ اى با يكديگر با غيظ نجوا كردند كه: محمد هر از چند گاه ما را به مسئله جديدى فرا مى‏ خواند، و اكنون سراغ اين مسئله رفته كه اهل ‏بيتش را بر دوش شما سوار كند!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰ ح ۴۰.</ref>
خط ۷۰: خط ۱۰۷:
نمونه بارزى كه عملاً به تكذيب پيامبر صلى الله عليه و آله اقدام كردند امضاى صحيفه ملعونه بود كه همزمان با غدير به عنوان اقدامى در مقابل پروردگار آن را امضا كردند.
نمونه بارزى كه عملاً به تكذيب پيامبر صلى الله عليه و آله اقدام كردند امضاى صحيفه ملعونه بود كه همزمان با غدير به عنوان اقدامى در مقابل پروردگار آن را امضا كردند.


===== '''ج) تكذيب چه كسى و چه موضوعى؟!''' =====
===== ج) تكذيب چه كسى و چه موضوعى؟! =====
با توجه به انواع تكذيب كه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله رو در روى آن حضرت صورت پذيرفت، نوبت به كلام پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ رسد كه در خطابه فرمود:
با توجه به انواع تكذيب كه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله رو در روى آن حضرت صورت پذيرفت، نوبت به كلام پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ رسد كه در خطابه فرمود:



نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۳

«أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ . ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ . كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ . وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»[۱]

در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسیر شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.

اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.

اين مهم در فرازى از بخش ششم خطبه غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود:

به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند، و هشدار داد كه فريب گرايش اكثريت را نخوريد.

سپس غاصبين را لعنت كردند و پس از اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن و آيه ۱۷۹ سوره آل عمران و آيه ۵۸ سوره اسراء، هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اکثریت بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله ابتدا آيه۷۱سوره صافات را قرائت كرد:

«قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى‏ افتند.

آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى ‏فرمايد:

«اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان گروه ديگرى را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى‏ كنيم! واى در آن روز بر تكذيب كنندگان».

اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ، وَ اللَّه لَقَدْ اهْلَكَ الاوَّلينَ[۲]، وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّه تَعالى: «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»:

اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنان را (به خاطر مخالفت با پيامبرانشان) هلاک نمود، و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى‏ فرمايد:

«آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان گروه ديگرى را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى‏ كنيم! واى در آن روز بر تكذيب كنندگان».[۳]

موقعيت تاريخى

در اواسط خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله اخبارى از غصب خلافت را به ميان آورد و ذهن‏ ها را متوجه خطر گمراهى بعد از خود نمود، و براى هضم آن يادآور شد كه امت ‏هاى گذشته نيز به چنين خطرى مبتلا شدند.

سپس براى آنكه مردم اين خطر را جدى بگيرند هلاک شدن امت‏ ها با عذاب الهى را مطرح فرمود و اينكه امت‏ هاى آينده نيز همان مسير را خواهند پيمود، و براى اين مطلب به آيه قرآن استناد نمود و با كلمه «قالَ اللَّه تَعالى» چهار آيه پشت سر هم از سوره مرسلات را قرائت فرمود.

موقعيت قرآنى

اين آيات در موقعيت خاصى از قرآن قرار گرفته كه خداوند تأكيد خاصى بر تكذيب كنندگان دارد و در اين سوره ۱۰ بار فرموده:

«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»: بار اول قيامت را ياد مى ‏كند و در آن روز واى بر تكذيب كنندگان مى‏ گويد.

بار دوم هلاک شوندگان گذشته و آينده را ياد مى ‏كند و همين جمله را تكرار مى ‏كند كه همين آيه مورد نظر ماست.بار سوم خلقت انسان را در مراحل رشد نطفه مطرح مى ‏كند و بعد از چند آيه، جمله «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را تكرار مى‏ كند.

بار چهارم نعمت‏ هاى روى زمين را يادآور مى‏ شود و همين آيه را مكرر مى ‏نمايد.

بار پنجم مسئله تكذيب را جدى‏ تر مطرح مى‏ كند و با تصوير روز قيامت به آنان مى‏ فرمايد: «اكنون سراغ نتيجه آنچه تكذيب مى‏ كرديد برويد»! و سپس عذاب جهنم را بيان مى‏ كند و بار ديگر آيه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را ذكر مى‏ كند.

بار ششم برخورد تند با تكذيب كنندگان را در روز قيامت به ميان مى‏ آورد و يک بار ديگر آيه مزبور را تكرار مى ‏نمايد.

بار هفتم عجز آنان را مطرح مى ‏كند كه اگر حيله ‏اى داريد به كار بنديد و باز آيه را تكرار مى‏ فرمايد.

بار هشتم سراغ تصديق كنندگان مى‏ رود و نعم بهشتى آنان را برمى‏ شمارد و مى‏ فرمايد: ما محسنين را اين چنين جزا مى ‏دهيم و آنگاه مى‏ فرمايد:«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ».

بار نهم مجرمين را در دنيا مهلت مى ‏دهد و باز آيه را تكرار مى‏ نمايد.

بار دهم اطاعت نكردن آنان از فرامين الهى را مطرح مى ‏كند و باز مى‏ فرمايد: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» و اين گونه ده بار اين جمله در سوره «مرسلات» تكرار شده، شبيه آيه «فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» كه در سوره «الرحمن» تكرار شده است.

تحليل اعتقادى

تحليل اعتقادى اول

آنچه به تفسير اين آيه باز مى ‏گردد عنوان كردن مسئله تكذيب رسل و ارتباط آن به عذاب الهى در اين موقعيت خطبه است. بدان معنى كه هر كس على‏ عليه السلام را ردّ كند و مقام او را نپذيرد و نتيجتاً سخن و فرمان او را اطاعت نكند اين همان تكذيب اوست، و چون اين مقام و منزلت على‏ عليه السلام را پيامبر صلى الله عليه و آله آورده نپذيرفتن او به معناى ردّ اوامر رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله و تكذيب آن حضرت است.

از آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم آنچه مى ‏گويد از طرف خداست، در واقع كسى كه مقام على‏ عليه السلام را نپذيرد خدا را تكذيب كرده است.

اكنون به اين نتيجه مى ‏رسيم كه خداوند اقوام بسيارى را به خاطر تكذيبشان هلاک نموده و خواهد نمود، كه از بارزترين نمونه‏ هاى آن تكذيب خدا و رسول در مسئله ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

تحلیل اعتقادی دوم

يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى ‏رسد كه تكذيب امم گذشته نسبت به انبياى خود به معناى ارتكاب گناه نبود، بلكه كارى ريشه ‏اى بود تا راه را براى آنچه مى‏ خواستند باز كنند و به اهداف خود برسند.

لذا گاهى به پيامبران خود مى‏ گفتند: شما به دروغ ادعا مى‏ كنيد كه از طرف خدا هستيد.

گاهى مى ‏گفتند: اين سخنان را خدا نفرموده و شما از طرف خود به ما امر و نهى مى‏ كنيد. گاهى مى‏ گفتند: تقدس شما را به چنين دستوراتى وادار مى‏ كند و الا واقع دين خدا چنين نيست.

گاهى پس از مخالفت بهانه مى‏ آوردند كه: ما گمان كرديم منظور شما چنين است.

و گاهى مصلحت سنجى خود را به عنوان دليلى قاطع در برابر دستور الهى قرار مى‏ دادند و بدين صورت آن را ردّ مى ‏كردند.

همه اين نمونه‏ ها دقيقاً در برابر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نيز تكرار شد و معنايى جز تكذيب و ردّ كلام آن حضرت نداشت، ولى در ظاهر شكل‏ هاى حق به جانبى به خود مى‏ گرفت و گاهى به حساب ورع و تقوى و دقت در فرمان الهى نيز گذاشته مى ‏شد.

در مسئله «ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» همه اين نمونه‏ هاى تكذيب در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله، گاهى رو در روى آن حضرت و گاهى در غياب ايشان رخ داد، و چهره اصلى آن پس از رحلت حضرتش ظاهر شد كه رسماً در برابر على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام قد عَلَم كردند.

الف) تكذيب ‏هاى رو در رو در غدير

از نمونه‏ هاى شاخصِ تكذيب ‏هاى رو در رو، حارث فهرى بود كه با صراحتِ لهجه تكذيب خود را بر زبان آورد و عذاب را خودش درخواست كرد و گفت:

«خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست».[۴]

عده‏ اى همچون ابوبكر و عمر گفتند: «آيا اين امر ولايت و اينكه بايد با على بيعت كنيم از طرف خداست يا رسولش»؟! يعنى آيا از جانب خود مى‏ گويى؟ و اين در واقع تكذيبى بود در قالبى مرموزانه و مزوّرانه، و اين از پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله پيداست كه فرمود:

«آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خداوند مى‏ شود»؟![۵] عده‏ اى ديگر كه جرئت اين گونه جسارت ‏ها را نداشتند با لحنى دلسوزانه و اظهار مصلحت انديشى گفتند:

مردم تازه مسلمان شده ‏اند و نمى‏ پذيرند كه نبوت در شما و امامت در پسر عمويتان باشد، و اگر امامت را به ديگرى واگذار كنى بهتر است.

حضرت فرمود: از پيش خود اين كار را نكرده ‏ام كه اختيار داشته باشم. خداوند امر كرده و آن را واجب نموده است.

گفتند: اگر به خاطر ترس از مخالفت خداوند اين كار را نمى‏ كنى، پس كسى را در خلافت با او شريک نما كه مردم با وجود او آرام بگيرند و با تو مخالفت نكنند! حضرت نپذيرفت و از طرف خدا آيه نازل شد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ». حضرت فرمود: اگر اين پيمان را بشكنيد و يا در آن شک كنيد روز قيامت خصم شما خواهم بود.[۶]

ب) تكذيب ‏هاى غيابى در غدير

نمونه‏ هايى كه در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏واهمه به تكذيب ولايت پرداختند از مقابل منبر غدير آغاز شد. چند نفر كه مقابل منبر نشسته بودند به يكديگر با مسخره گفتند: اكنون مى‏ گويد:

خدايم چنين گفته است!! و سپس گفتند: به خدا قسم، ابداً درباره آنچه مى‏ گويد تسليم او نخواهيم شد.[۷]

عده‏ اى با يكديگر با غيظ نجوا كردند كه: محمد هر از چند گاه ما را به مسئله جديدى فرا مى‏ خواند، و اكنون سراغ اين مسئله رفته كه اهل ‏بيتش را بر دوش شما سوار كند!![۸]

عده ‏اى ديگر با آهى سرد اين تكذيب را علنى ساختند و به يكديگر گفتند: اى كاش ما را به جاى على امام قرار مى‏ داد!![۹]

دومى به اولى گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده است و اين ساخته خود اوست!![۱۰]

معاويه پس از مراسم غدير دست بر دوش مغيره گذاشته و تكيه داده بود و مى‏ گفت: به خدا قسم محمد را بر گفته‏ اش تصديق نمى ‏كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.[۱۱]

نمونه بارزى كه عملاً به تكذيب پيامبر صلى الله عليه و آله اقدام كردند امضاى صحيفه ملعونه بود كه همزمان با غدير به عنوان اقدامى در مقابل پروردگار آن را امضا كردند.

ج) تكذيب چه كسى و چه موضوعى؟!

با توجه به انواع تكذيب كه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله رو در روى آن حضرت صورت پذيرفت، نوبت به كلام پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ رسد كه در خطابه فرمود:

همان گونه كه خداوند پيشينيان را به خاطر مخالفت با پيامبرانشان و دروغ پنداشتن پيام‏ ها و رسالت ايشان هلاک كرد و به انواع عذاب گرفتار نمود، آيندگان را نيز به آنان ملحق خواهد فرمود.

اين آيندگان كدام پيامبر را تكذيب كرده‏ اند؟ حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله را. اين آيندگان چه چيزى را تكذيب كرده ‏اند؟ ولايت دوازده امام اعلام شده در غدير را.

طبق آيه كسانى كه حجت‏ هاى پروردگار را انكار كنند نزد خداوند مجرم هستند، و اين جرم در حدى است كه استحقاق هلاكت و عذاب الهى را دارند و خداوند با عنوان«واى بر شما»آنان را خطاب فرموده است.

پانویس

  1. مرسلات /  ۱۶ - ۱۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۷۳ - ۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۷. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۹ - ۱۸۶.
  2. «ج» «و »«ه» «و» «و» : وَ اللَّه قَدْ اهْلَكَ الْاوَّلينَ بِمُخالَفَةِ انْبِيائِهِمْ: خداوند پيشينيان را با مخالفت انبيائشان هلاك كرد.
  3. اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ ، و پاورقى ۶ از نسخه‏ هاى «ج» و «ه» و «و».
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳،۱۶۲،۱۳۶.
  5. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۱۶۶.
  6. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۶۰.
  7. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.
  8. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰ ح ۴۰.
  9. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۲.
  10. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.
  11. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.