متن و ترجمه خطبه غدیر به زبان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== متن كامل و مقابله شده خطبه غدير<ref name=":0">اسرار غدير: ص ۱۲۷ْ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref> ==
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتیِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعی كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايی از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.<ref name=": 0">اسرار غدير: ص ۱۲۷ ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref>
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه ‏اى از مراسم يا قطعه ‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده ‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.


از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.
متن عربیِ «خطبه غدير» بارها به صورت مستقل به چاپ رسيده است كه همه آنها طبق روايت كتاب «[[الاحتجاج]]» بوده است.


ولى در همين جو خفقان و در كنار ديگر معصومين‏ عليهم السلام كه يكى پس از ديگرى تأكيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏ فرمودند<ref name=":1">عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۷۶ - ۴۷۲.</ref>، مى‏ بينيم كه [[امام باقرعليه السلام]] متن كامل خطبه غدير را براى اصحابشان بيان فرموده ‏اند.
دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فی يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينی لواسانی، و كتاب «خطبة النبی الأكرم‏ صلی الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانی]] است.


ضمناً همانطور كه داستان غدير و خطبه آن با يك سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه‏ هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان «غدير» گوشه‏ هايى از آن را نقل كرده ‏اند، ولى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا صريحاً نقل كرده ‏اند.
در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‌های آن را مؤكدتر می‌نمايد: اهميتِ خود خطبه، طولانی بودن متن، سماعی بودن حديث.


با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولايت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.
لذا آخرين اقدام اساسی كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقر عليه السلام و [[حذيفة بن اليمان]] و [[زيد بن ارقم]] است.


با در نظر گرفتن اين مقدمات، متن عربىِ «خطبه غدير» بارها به صورت مستقل به چاپ رسيده است كه همه آنها طبق روايت كتاب «[[الاحتجاج]]» بوده است.
به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنی كتاب‌های «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانی برای آن ذكر می‌شود.


دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب «خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.
در پاورقی ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهای زير را برای اشاره به شش كتابِ اصلیِ مقابله شده آورده ‏ايم: («الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.) ،(«ج»: التحصين.) ،(«د»: روضة الواعظين.) ، («ه»: العُددالقويّة.) ،(«و»: نهج ‏الايمان.)


آنچه ذيلاً آورده مى ‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه ‏اى كوتاه است:
در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزی ندارد.


در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر مى‏ نمايد:
با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقی‏ ها و محتويات نسخه‌های ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه می‌‏تواند سهمی در نماياندن واقع ايفا كند.


اهميتِ خود خطبه، طولانى بودن متن، سماعى بودن حديث.لذا آخرين اقدام اساسى كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقرعليه السلام و [[حذيفة بن اليمان]] و [[زيد بن ارقم]] است.
در پاورقی ‏ها آدرس آيات قرآنی و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربی است پاورقی‏ ها هم به عربی ذكر شده تا بين دو زبان عربی و فارسی خلط واقع نشود.


به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنى كتاب‏ هاى «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانى براى آن ذكر مى‏ شود.براى سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حركاتِ حروف و اعراب‏ گذارى كلمات نيز انجام گرفته است. مواردى كه از متن خطبه نيست با حروف خاص و بدون حركات آورده شده، كما اينكه موارد مهم متن نيز با حروف سياه ذكر مى‏ گردد. براى صيانت كامل متن خطبه، از آوردن جمله صلى الله عليه وآله و عليه السلام در مواردى كه قطعاً در كلام حضرت نبوده خوددارى مى‏ شود.
در روش ترجمه سعی شده مفاهيم والايی كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظی هم فاصله زيادی نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضی موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدی تبيين شده است.  


در پاورقى ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهاى زير را براى اشاره به شش كتابِ اصلىِ مقابله شده آورده ‏ايم:(«الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.)،(«ج»: التحصين.)،(«د»: روضة الواعظين.)، («ه»: العُددالقويّة.)،(«و»: نهج ‏الايمان.)
<center>'''بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم'''</center>


در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.
== بخش اول: حمد و ثنای الهی ==
 
با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‏ هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى ‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.
 
در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.
 
در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى ‏شود:
 
كليه ترجمه‏ هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]» است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.
 
اين ترجمه مطابق متن عربى - كه در بخش ششم مى ‏آوريم - در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.
 
در روش ترجمه سعى شده مفاهيم والايى كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظى هم فاصله زيادى نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدى تبيين شده است.
 
آيات قرآنى موجود در متن خطبه، به صورت عربى و سپس ترجمه آن آمده است.
 
جمله «صلى الله عليه وآله» و «عليه السلام» در مواردى كه يقيناً در كلام حضرت نبوده ذكر نمى ‏شود.
 
كلمه «معاشر الناس» و «ألا» كه در خطبه زياد به كار رفته است، چون معادل فارسى جالبى ندارد، اولى را به عنوان «اى مردم» و دومى را به عنوان «بدانيد كه» ترجمه كرديم.
 
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر مى‏ گردد.
 
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمى ‏شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى ‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى ‏شود.
 
رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار مى‏ رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.
 
در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه ‏اى از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.
 
اميد است با توجه به ارزش ‏هايى كه مقابله نسخه ‏ها دارد، اهميت آماده ‏سازى متن منقّح خطبه غدير براى خوانندگان محترم روشن شده باشد و با توجه بيشترى به مطالعه آن بپردازند:
 
'''بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم'''
 
== حمد و ثناى الهى ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ<ref>«ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..</ref> وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً<ref name=":3"> «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.</ref> لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌[وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌]<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ<ref>«ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..</ref> وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً<ref name=": 3"> «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.</ref> لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌ [وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌]<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه».</ref>  


| حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودن خود نزديك است.<ref>كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقى از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايى را كه در عين يگانگى داراى عالى‏ترين مرتبه است و در عين تنهايى و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايى را كه با يگانگى خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايى خود نزديك شده است.</ref> در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جاى خود است<ref>منظور از اين جمله يكى از دو جهت مى‏تواند باشد:
| حمد و سپاس خدايی را كه در يگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهايی و فرد بودن خود نزديك است.<ref>كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقی از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايی را كه در عين يگانگی دارای عالی‏ترين مرتبه است و در عين تنهايی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايی را كه با يگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايی خود نزديك شده است.</ref> در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالی كه در جای خود است<ref>منظور از اين جمله يكی از دو جهت می‏تواند باشد:  


اول: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالى كه آن چيزها در جاى خود هستند و خداوند احتياج به معاينه و ملاحظه آنها ندارد.
اول: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه آن چيزها در جای خود هستند و خداوند احتياج به معاينه و ملاحظه آنها ندارد.


دوم: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالى كه خداوند در مكان خود است. البته براى خداوند مكان تصور ندارد، پس منظور اين است كه خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد كه براى علمش احتياج به رفت و آمد و كسب علم ندارد.</ref>، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.
دوم: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه خداوند در مكان خود است. البته برای خداوند مكان تصور ندارد، پس منظور اين است كه خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد كه برای علمش احتياج به رفت و آمد و كسب علم ندارد.</ref>، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.


هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز می گردد.
هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتی كه از بين رفتنی نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كاری به سوی او باز می‌گردد.


|بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.</ref> وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ<ref> «ج» و «د» و «ه» و «و»:متطوّل على كلّ من ذرأه.</ref> يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»:كلّ نفس.</ref> وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ.
|بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.</ref> وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: متطوّل علی كلّ من ذرأه.</ref> يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: كلّ نفس.</ref> وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ.


|به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك)و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين)، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده<ref>كلمه «قُدُّوس» به معنى پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح« به معنى كسى كه مخلوقات او را تسبيح مى‏كنند، و تسبيح به معنى تنزيه و تمجيد خداوند است.</ref>، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست<ref> «ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسى زير نظر اوست.</ref>، ولى چشمها او را نمى‏ بينند.
|به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده<ref>كلمه «قُدُّوس» به معنی پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح «به معنی كسی كه مخلوقات او را تسبيح می‏كنند، و تسبيح به معنی تنزيه و تمجيد خداوند است.</ref>، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زير نظر اوست<ref>«ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسی زير نظر اوست.</ref>، ولی چشمها او را نمی‏‌بينند.


|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref> «ج» و «ه» و «و»:يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.
|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: علی جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>«ج» و «ه» و «و»: يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.


|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى ‏كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ ورزد.
|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمی‏‌ورزد.


|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.
|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَیْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِی‏ءُ الشَّیْ‏ءِ حينَ لا شَیْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشی‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشی‏ء كل شيی‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.


|باطن‏ ها و سريره‏ ها را مى‏ فهمد و ضماير را مى‏ داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمى ‏ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود.<ref> «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.
|باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‏ ها بر او مشتبه نمی‏‌شود. او راست احاطه بر هر چيزی و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزی و قدرت بر هر چيزی، و مانند او شيئی نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز) هنگامی كه چيزی نبود.<ref>«ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی كه زنده‏ ای نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايی جز او كه با عزّت و حكيم است.


|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  
|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.<ref>«و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.</ref>  


|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى ‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمى ‏تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى ‏يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولی او چشم‏ها را درك می‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگی او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايی كرده است.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلی</ref>. الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشی الأمد. «د»: يفنی الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  


|گواهى مى‏ دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده ‏اى اجرا مى‏ كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمى ‏شود.<ref> «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست. </ref>  
|گواهی می‌دهم برای او كه اوست خدايی كه قُدس و پاكی و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.<ref>«الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافی نيست.</ref>  


|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.
|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلی غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. «ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.


|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده ‏اى كه كارها به سوى او باز مى ‏گردد.
|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالی تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسی و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref>«ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref>«ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايی كه جز او خدايی نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلی كه ظلم نمی‏‌كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوی او باز می‌‏گردد.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref>«ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّی. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَی النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.


|شهادت مى‏ دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref> «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى ‏گرداند كه به سرعت در پى آن مى‏ رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب مى‏ شود و او را بر زمين مى ‏زند و خود بالا مى ‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال مى ‏كند» فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد مى‏ شود به مجرد كم شدن نور رو به شب مى‏ رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
|شهادت می‌دهم اوست خدايی كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref>«ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می‌‏گرداند كه به سرعت در پی آن می‌رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتی گيرنده هر يك بر ديگری غالب می‌شود و او را بر زمين می‌‏زند و خود بالا می‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال می‌‏كند» فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوی با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.


|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref> «ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref> . يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه» . و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.
|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref>«ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref>. يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي، [وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه». و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَديرٌ.


|براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. مى‏ خواهد پس به انجام مى‏ رساند، و اراده مى ‏كند پس مقدّر مى‏ نمايد، و مى‏ داند پس به شماره مى‏ آورد. مى‏ ميراند و زنده مى ‏كند، فقير مى‏ كند و غنى مى ‏نمايد، مى‏ خنداند و مى‏ گرياند، نزديك مى‏ كند و دور مى‏ نمايد<ref> «د»: تدبير مى‏ كند و مقدر مى‏ نمايد. </ref>، منع مى ‏كند و عطا مى‏ نمايد.<ref> «ب»: منع مى ‏كند و ثروتمند مى‏ نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.
|برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. يكتا و بی ‏نياز است. زاييده نشده و نمی‏‌زايد و برای او هيچ همتايی نيست. خدای يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده می‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده می‌‏كند، فقير می‌كند و غنی می‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد<ref>«د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد.</ref>، منع می‌‏كند و عطا می‌نمايد.<ref>«ب»: منع می‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.</ref> پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزی قادر است.


|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|يُولِجُ اللَّيْلَ فِی النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref>«ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref>«الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref>«د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَیْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref>«د»: الموفّق للمتّقين و مولی العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ [عَلی كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه».</ref>  


|شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى ‏شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمى ‏شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  
|شب را در روز و روز را در شب فرو می‌‏برد.<ref>«ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايی جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امری بر او مشكل نمی‌شود<ref>«ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتی(زبانی) بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمی‏‌كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمی‏‌كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايی كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالی شكر و سپاس گويند.  


|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  
|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده علی السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده علی السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلی كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلی رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  


|او را سپاس بسيار مى‏ گويم و دائماً شكر مى‏ نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى مى‏ كند مبادرت مى‏ ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى‏ شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمى ‏كند).  
|او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان می‌‏آورم. دستور او را گوش می‌‏دهم و اطاعت می‌‏نمايم و به آنچه او را راضی می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايی كه نمی‏‌توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنی ظلم نمی‌كند).  
}}
}}


== فرمان الهى براى مطلبى مهم ==
== بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب» </ref>.فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحی بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب»</ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ [مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِی الْكَريمُ.


|اقرار مى كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
|اقرار می‌كنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می‌دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمی به كار بندد و دوستی او خالص باشد - نيست خدايی جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.


|فَأوْحى إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|فَأوْحی إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِی الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة: ۶۷.</ref>  


|خداوند به من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|خداوند به من چنين وحی كرده است: «ای پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره علی، يعنی خلافت علی بن ابی طالب- و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».<ref>مائده: ۶۷.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام. </ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و» </ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة / ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام.</ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلی أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و»</ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة: ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  


|اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهى نكرده ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكى از نام هاى خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند»،<ref>مائده / ۵۵.</ref> و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى كند و مى خواهد.</ref>  
|ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهی نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهی نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستی نكرده‌ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را برای شما بيان می‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكی از نام های خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهی اعلام كنم كه «علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اينكه پيامبری بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه ای از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانی كه ايمان آورده و نماز را بپا می‌دارند و در حال ركوع زكات می‌دهند»،<ref>مائده: ۵۵.</ref> و علی بن ابی طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می‌كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده می‌كند و می‌خواهد.</ref>  


|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخرى. «و»: مرة بعد مرة. </ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». </ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref> - خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>  
|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنی ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنی الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلی الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخری. «و»: مرة بعد مرة.</ref> حَتّی سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و».</ref> حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - [عَلَی الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref>- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة: ۶۱.</ref>  


|اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان مى گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (على) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)است بگو گوش است -بر ضد كسانى كه گمان مى كنند او «اُذُن» است- و براى شما خير است به خدا ايمان مى آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى نمايد».<ref>توبه / آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى نمايد و سخن آنان را ردّ نمى كند.</ref>
|ای مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمی متقين و زيادی منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله های مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانی كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان می‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل می‌شمارند در حالی كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنی يكی ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (علی) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانی هستند كه پيامبر را اذيت می‌كنند و می‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است -بر ضد كسانی كه گمان می‌كنند او «اُذُن» است- و برای شما خير است به خدا ايمان می‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد».<ref>توبه: آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولی به معنای تصديق كردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور می‌شود كه پيامبر صلی الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق می‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمی‌كند.</ref>


|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت. </ref>  
|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت.</ref>  


|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن)را نام ببرم مى توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ام.<ref>«ج» و «ه»: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  
|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم می‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم می‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی كنم می‌توانم، ولی به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواری رفتار كرده‌ام.<ref>«ج» و «ه»: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  


|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَی اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة: ۶۷.</ref>  


|بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «اى پيامبر برسان آنچه -در حق على- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|بعد از همه اينها، خداوند از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «ای پيامبر برسان آنچه -در حق علی- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».<ref>مائده: ۶۷.</ref>
}}
}}


== اعلان رسمى ولايت و امامت دوازده امام ==
== بخش سوم: اعلان رسمی ولايت و امامت دوازده امام ==
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «د» و «ه» .</ref> أنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إماماً فَرَضَ<ref>«الف»: مفترضة. «ب»: مفروضاً.</ref> طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادي وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَى الْعَجَمِيِّ<ref>«الف» و «ب» و «د»: الأعجمي.</ref> وَ الْعَرَبِىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ<ref>«ب»: الحرّ و العبد.</ref> وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَى الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ<ref> «ج» و «ه» و «و»: على كل موجود. </ref> ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ<ref>«الف» و «ب» و «د» و «و»: جائز قوله.</ref>، نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‏تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.<ref> «ب»: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.</ref>  
{{متن و ترجمه
|فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «د» و «ه».</ref> أنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إماماً فَرَضَ<ref>«الف»: مفترضة. «ب»: مفروضاً.</ref> طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعينَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادي وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِيِّ<ref>«الف» و «ب» و «د»: الأعجمي.</ref> وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ<ref>«ب»: الحرّ و العبد.</ref> وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَی الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی كُلِّ مُوَحِّدٍ<ref>«ج» و «ه» و «و»: علی كل موجود.</ref> ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ<ref>«الف» و «ب» و «د» و «و»: جائز قوله.</ref>، نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‏تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.<ref>«ب»: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.</ref>  


اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى<ref> «ج» و «‹ه»: بر هر موجودى ... .</ref> حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهى است.<ref> «ب»: هر كس تابع او باشد و او را تصديق نموده اطاعت نمايد مأجور است.</ref> خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.
|ای مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را برای شما صاحب اختيار و امامی قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكی، و بر روستايی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستی<ref>«ج» و «‹ه»: بر هر موجودی....</ref> حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهی است.<ref>«ب»: هر كس تابع او باشد و او را تصديق نموده اطاعت نمايد مأجور است.</ref> خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>«و»: أقوم.</ref> في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ<ref>«الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.</ref>، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref> «ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلى يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي ... .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>«و»: أقوم.</ref> في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ [اللَّهِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref> رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ<ref>«الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.</ref>، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلی يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلی يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي...</ref>  


اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا مى‏ ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده<ref>منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان مى ‏باشند.</ref>، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.  
|ای مردم، اين آخرين باری است كه در چنين اجتماعی بپا می‌ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده<ref>منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان می‌‏باشند.</ref>، و بعد از من علی صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.  


لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ<ref>«ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.</ref>، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَيْكُمْ ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» .</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.<ref> «ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه. </ref>  
|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ<ref>«ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.</ref>، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ [عَلَيْكُمْ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.<ref>«ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه.</ref>  


حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏ ام.
|حلالی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند، و حرامی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏‌ام.


مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ]<ref>الزيادة من «ج» .</ref>، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً<ref>«ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.</ref>، وَ هُوَ الْإمامُ الْمُبينُ[الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: «وَ كُلَّ شَىٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ» ] .<ref>الزيادة من «ب» . و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله »و كل علم ...« إلى هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، [فَضِّلُوهُ]<ref>الزيادة من «ج».</ref>، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً<ref>«ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.</ref>، وَ هُوَ {{قرآن|الْإمامُ الْمُبينُ}} [الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: {{قرآن|وَ كُلَّ شَیٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ}}].<ref>الزيادة من «ب». و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله «و كل علم...» إلی هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.</ref>  


اى مردم، على را (بر ديگران)فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته ‏ام در امام المتقين جمع نموده ‏ام<ref> «أحصاه» به معناى «عَدَّه و ضَبَطَه» است. براى تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آورى» استفاده شد.</ref>، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته ‏ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى إمامٍ مُبينٍ»<ref>يس / ۱۲. </ref> : «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم» .
|ای مردم، علی را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمی نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمی را كه آموخته‌‏ام در امام المتقين جمع نموده‌ام<ref>«أحصاه» به معنای «عَدَّه و ضَبَطَه» است. برای تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آوری» استفاده شد.</ref>، و هيچ علمی نيست مگر آنكه آن را به علی آموخته‌ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «و هر چيزی را در امام مبين جمع كرديم».<ref>يس: ۱۲.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ<ref>«ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.</ref>، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ[لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَى الْايمانِ بي أحَدٌ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref>، وَ الَّذي فَدى رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].<ref>الزيادة من «ب» .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ<ref>«ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.</ref>، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَی الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَی الْايمانِ بي أحَدٌ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، وَ الَّذي فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref>  


اى مردم، از او(على)به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى بر مگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى‏ كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى‏ نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده ‏اى او را مانع نمى‏ شود.
|ای مردم، از او (علی) به سوی ديگری گمراه نشويد، و از او روی بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل می‌كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‌نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‌ای او را مانع نمی‏‌شود. او (علی) اول كسی است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكاری كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالی كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی‌كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسی است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی كه جانش را فدای من كرده بود در جای من خوابيد.


او (على)اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى‏ كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.
|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.


مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.
|ای مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، واو را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.


اى مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، واو را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ<ref>«ب»: إنّه إمامكم بأمر اللَّه.</ref>، وَ لَنْ ‏يَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ‏ يَغْفِرَ لَهُ<ref>«ج» و «و»: لن يتوب اللَّه علی أحد أنكره و لن يغفر اللَّه له.</ref>، حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.<ref>«ب»: حتماً علی اللَّه تبارك اسمه أن يعذِّب من يجحده و يعانده معي عذاباً نكراً أبد الآبدين و دهر الداهرين «و»: أبد الأبد و دهر الدهر.</ref> فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ<ref>«د»: أن تخالفوني.</ref> فَتَصْلُوا ناراً {{قرآن|وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۲۴ من سورة البقرة.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ<ref> «ب»: إنّه إمامكم بأمر اللَّه.</ref>، وَ لَنْ ‏يَتُوبَ اللَّهُ عَلى أحَدٍ أنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ‏ يَغْفِرَ لَهُ<ref>«ج» و «و»: لن يتوب اللَّه على أحد أنكره و لن يغفر اللَّه له.</ref>، حَتْماً عَلَى اللَّهِ أنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.<ref> «ب»: حتماً على اللَّه تبارك اسمه أن يعذِّب من يجحده و يعانده معي عذاباً نكراً أبد الآبدين و دهر الداهرين «و»: أبد الأبد و دهر الدهر.</ref> فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ<ref>«د»: أن تخالفوني.</ref> فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۲۴ من سورة البقرة.</ref>
|ای مردم، او از طرف خداوند امام است<ref>ب: او به امر خداوند امام است.</ref>، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه‌‏اش را نمی‌‏پذيرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند كه با كسی كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابی شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد.<ref>د: بپرهيزيد از اينكه با من مخالفت كنيد.</ref> که گرفتار آتشی شويد كه «آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و برای كافران آماده شده است».


اى مردم، او از طرف خداوند امام است<ref>ب: او به امر خداوند امام است.</ref>، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه ‏اش را نمى ‏پذيرد و او را نمى‏ بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد.<ref>د: بپرهيزيد از اينكه با من مخالفت كنيد.</ref> و گرفتار آتشى شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.
|مَعاشِرَ النّاسِ، بي -وَاللَّهِ- بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه» و «و».</ref> خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ<ref>«ج»: معاشر الناس، لي واللَّه بُشری لأكون من النبيين و المرسلين. «د»: أيّها الناس، هي واللَّه بُشری الأولين من النبيين و المرسلين.</ref> وَ الْحُجَّةُ عَلی جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ<ref>«ب» و «ج»: فهو كافر.</ref> كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَكَّ في شَیْ‏ءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إلَيَّ، وَ مَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِی النّارِ.<ref>هذه الفقرة ص «الف» و «ج» و «د» هكذا: و مَن شكّ في شيی‏ءٍ من قولي هذا فقد شكّ في الكلّ منه، و الشاكّ في ذلك في النار. و في «ه» و «و»: و من شكّ في ءك‏ء من قولي فقد شكّ في الكل منه...</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، بي - وَاللَّهِ - بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه» و «و» . </ref> خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ<ref>«ج»: معاشر الناس، لي واللَّه بُشرى لأكون من النبيين و المرسلين. »د«: أيّها الناس، هي واللَّه بُشرى الأولين من النبيين و المرسلين. </ref> وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ<ref>«ب» و «ج»: فهو كافر.</ref> كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأوُلى وَ مَنْ شَكَّ في شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إلَيَّ، وَ مَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ.<ref>هذه الفقرة ص «الف» و «ج» و «د» هكذا: و مَن شكّ في شيى‏ءٍ من قولي هذا فقد شكّ في الكلّ منه، و الشاكّ في ذلك في النار. و في «ه» و «و»: و من شكّ في ءك‏ء من قولي فقد شكّ في الكل منه ... . </ref>  
|ای مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‌‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكی از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.<ref>«الف»و «ج»و «د»: هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آن شک كرده است و شک كننده در آن در آتش است. «ه» هر كس در چيزی از گفتار من شك كند در همه آن شک كرده است... لازم به تذكر است كه منظور از «كفر جاهليت اول»احتمالاً اشاره به شديدترين درجات كفر جاهلی باشد.</ref>  


اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده ‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكى از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.<ref>«الف»و«ج»و «د»: هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آن شک كرده است و شک كننده در آن در آتش است. «ه» هر كس در چيزى از گفتار من شك كند در همه آن شک كرده است ...
|مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَيَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّي أبَدَ الْآبِدينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرينَ وَ عَلی كُلِّ حالٍ.


  لازم به تذكر است كه منظور از «كفر جاهليت اول»احتمالاً اشاره به شديدترين درجات كفر جاهلى باشد. </ref>
|ای مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانی داشته كه منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدايی جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.


مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَيَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّي أبَدَ الْآبِدينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرينَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلي هذا وَ لَمْ ‏يُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَني عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِيّاً وَ لَمْ ‏يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»<ref>هذه الفقرة في «ب»هكذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علي بن أبي‏طالب علی الناس كلّهم و هو أفضل الناس بعدي من ذكرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقي واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولي هذا و لم يوافقه... و في «ج» و «ه» و «و» هكذا: ... ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب عليه. قولي عن جبرئيل و قول جبرئيل عن اللَّه عز و جل. ف‍{{قرآن|لتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ}}، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، {{قرآن|إنّ اللَّه خبير بما تعملون}}.</ref> وَ {{قرآن|لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ -أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها- إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.}}<ref>إشارة إلی الآية 18 من سورة الحشر، و الآية 94 من سورة النحل.</ref>


اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته كه منتى از او بر من و احسانى از جانب او به سوى من است. خدايى جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
|ای مردم، علی را فضيلت دهيد.<ref>«ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است</ref> كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی كه خداوند رزق و روزی را نازل می‌كند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسی كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را برای من آورده است<ref>«ج» و «ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.</ref> و می‌گويد: «هركس با علی دشمنی كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» «هر كس ببيند برای فردا چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد -كه با علی مخالفت كنيد و در نتيجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد- خداوند از آنچه انجام می‌دهيد آگاه است».


مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلي هذا وَ لَمْ‏يُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَني عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَ لَمْ ‏يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»<ref>هذه الفقرة في «ب»هكذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علي بن أبي‏طالب على الناس كلّهم و هو أفضل الناس بعدي من ذكرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقي واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولي هذا و لم يوافقه ... . و في «ج» و «ه» و «و» هكذا: ... ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب عليه. قولي عن جبرئيل و قول جبرئيل عن اللَّه عز و جل. فلتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، إنّ اللَّه خبير بما يعملون. </ref> وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ - أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.<ref>إشارة إلى الآية 18 من سورة الحشر، و الآية 94 من سورة النحل. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> {{قرآن|أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ}}.<ref>الزمر: ۵۶.</ref>  


اى مردم، على را فضيلت دهيد.<ref>«ب»: اى مردم، خداوند على بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است</ref> كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامى كه خداوند رزق و روزى را نازل مى‏ كند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است<ref>«ج»و«ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.</ref> و مى‏ گويد: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است.
|ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»<ref>جنب: «یعنی كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام با خداست.</ref> است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسی كه با او مخالفت كند فرموده است : «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهی كردم.»<ref>زمر: 56.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى[مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> «أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ» .<ref>الزمر / ۵۶ .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ<ref>«د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي]<ref>الزيادة من «ب» و «ج».</ref> وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.<ref>«و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.</ref>  


اى مردم، او (على) «جنب اللَّه»<ref>جنب:«یعنى كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با خداست.</ref> است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است:«اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ»<ref>زمر / 56 .</ref> :«اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم.»
|ای مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن<ref>زواجر «به معنای باطن‏‌ها و ضميرها و نيز به معنی نهی‏‌ها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بيشتری دارد.</ref> آن را برای شما بيان نمی‏‌كند<ref>«د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بيان كننده است.</ref> و تفسيرش را برايتان روشن نمی‏‌كند مگر اين شخصی كه من دست او را می‌گيرم و او را به سوی خود بالا می‌‏برم و بازوی او را می‌گيرم و با دو دستم او را بلند می‌كنم و به شما می‌فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.


مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ<ref>«د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» .</ref> وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.<ref> «و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي...</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>«و» خ‏ل: مبنيّ علی صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّی يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.<ref>«الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.</ref>  


اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن<ref>زواجر«به معناى باطن‏ها و ضميرها و نيز به معنى نهى‏ ها آمده است، و معناى اول با عبارت تناسب بيشترى دارد.</ref> آن را براى شما بيان نمى‏ كند<ref>«د»: به خدا قسم او به عنوان نورى واحد براى شما بيان كننده است. </ref> و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه من دست او را مى‏ گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دو دستم او را بلند مى‏ كنم و به شما مى‏ فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار او است»، و او على بن ابیطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
|ای مردم، علی و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.<ref>اشاره به حديث {{عربی|إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتی}} است.</ref> هر يك از اين دو از ديگری خبر می‏‌دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمی‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‌های خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.<ref>«ج»: اين امری از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و» . و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي... .</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>«و» خ‏ل: مبنيّ على صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.<ref> «الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.</ref>  
|ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ<ref>«ج»: ألا وقد نصحت.</ref>، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>«ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.</ref>، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ


اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.<ref>اشاره به حديث «إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى »است. </ref> هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‏ هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.<ref>«ج»: اين امرى از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.</ref>  
|بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم<ref>«ج»: بدانيد كه من نصيحت نمودم.</ref>، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می‌گويم. بدانيد كه اميرالمؤمنينی جز اين برادرم نيست.<ref>«الف» و «ب» و «د»: بدانيد كه «اميرالمؤمنين» جز اين برادرم نيست.</ref> بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نيست.
}}


ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ<ref>«ج»: ألا وقد نصحت.</ref>، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref> «ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.</ref>، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ
== بخش چهارم: معرفی اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلی الله عليه وآله ==
{{متن و ترجمه
|ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِيّ ‏ عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏ عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلی الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله<ref>«ب»: ... علی درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلی السماء و شال علياً عليه السلام حتی صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده علی عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولی بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref>، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الزيادة من «ج».</ref>  


بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم<ref>« ج»: بدانيد كه من نصيحت نمودم. </ref>، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم. بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست.<ref>«الف»و «ب»و«د»: بدانيد كه «اميرالمؤمنين»جز اين برادرم نيست.</ref> بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.
|سپس پيامبر صلی الله عليه وآله دستش را بر بازوی علی ‏ عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالی بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانی كه پيامبر صلی الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويی هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلی الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی ‏ عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدی كه پای او موازی زانوی پيامبر صلی الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلی الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوی آسمان باز شد. پس علی‏ عليه السلام را بلند كرد به طوری كه دو پای او مطابق زانوهای پيامبر صلی الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبر صلی الله عليه وآله علی‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «ای مردم، چه كسی صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين علی صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».</ref> سپس فرمود: «ای مردم، چه كسی بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».


== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبرصلى الله عليه وآله ==
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref>«د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلی مَنْ آمَنَ بي وَ عَلی تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلی طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... علی من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. «ج» و «و»: ... و علی تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله]] بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله<ref>«ب»: ... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده(كذا)حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياًعليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده على عضده ... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. </ref>، ثُمَّ قالَ: [أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟ قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:


ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].<ref>الزيادة من «ج» .</ref>  
|ای مردم، اين علی است برادر من و وصی من و جامع علم من<ref>«د»: و مدبر امور بعد از من.</ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضی می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستی كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضی می‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايی كننده بر اطاعت خداوند است.</ref> و نهی كننده از معصيت او.


سپس پيامبرصلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على ‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند.سپس پيامبرصلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على ‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبرصلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏ عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت
|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.


  اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبرصلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏ ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. </ref> سپس فرمود: اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود:
|اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.</ref> به امر خداوند.


«ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»: بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
|يَقُولُ اللَّهُ: {{قرآن|ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ}}.<ref>ق: ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref>: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه».</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».<ref>«ه» و «و»: من جحده.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  
|خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمی‏‌پذيرد»<ref>ق: 29.</ref>، پروردگارا، به امر تو می‌گويم<ref>«الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمی‌يابد.</ref>: «خداوندا دوست بدار هر كس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس علی را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس علی را ياری كند و خوار كن هر كس علی را خوار كند، و لعنت نما هر كس علی را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق علی را انكار نمايد.»


اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏ اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى مى‏ كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.
|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : {{قرآن|الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً}}<ref>المائدة: ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: {{قرآن|إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ}}<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ}}.<ref>آل عمران: ۸۵.</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج». و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: {{قرآن|و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم إنّي أُشهدك و كفی بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: {{قرآن|اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏ صلی الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>  


إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.
| پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن علی در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردی: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضی شدم»<ref>مائده: 3.</ref>، و فرمودی: «دين نزد خداوند اسلام است»<ref>آل عمران/۱۹</ref>، و فرمودی: «و هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»<ref>آل عمران: 85.</ref> پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردی كه امامت بعد از من برای علی است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردی برای بندگانت دينشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی: «هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمی‏‌شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايی.</ref>
}}
== بخش پنجم: تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>«ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref>«و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ‍{{قرآن|أوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]}}<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، {{قرآن|لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.}}<ref>آل عمران: ۸۸.</ref>


اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند. </ref> به امر خداوند.
|ای مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانی كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، «چنين كسانی اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته»<ref>حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است.</ref> و در آتش دائمی خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمی‏‌يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.»


يَقُولُ اللَّهُ: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» .<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref> : أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.<ref> «ه» و «و»: من جحده.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref>«ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب»</ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في {{قرآن|هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ}} إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلی الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالی: {{قرآن|وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً}}.</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.


خداوند مى‏ فرمايد:«ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ»<ref>ق / 29. </ref> «سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏ پذيرد»،پروردگارا، به امر تو مى‏ گويم<ref>«الف»: مى‏ گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمى ‏يابد.«ه »: به امر خداوند مى‏ گويم: سخن نزد من تغيير نمى يابد. </ref> :«خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد.»
|ای مردم، اين علی است كه ياری كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستيم. هيچ آيه رضايتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحی در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ...» شهادت به بهشت نداده مگر برای او<ref>اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه می‌فرمايد: «جزای ايشان در مقابل صبری كه نمودند بهشت و حرير است.»</ref> و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.


أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : «الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً»<ref>المائدة / ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: «إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ<ref>آل عمران / ۸</ref> »<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» .<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج» . و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: «و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» . اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت.
|مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ<ref>«ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.</ref>، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِی الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].<ref>الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.</ref>


  و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم ... .
|ای مردم، او ياری دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا می‌كند.</ref> و اوست با تقوای پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصی و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.


و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك ... .
|مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه». و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.</ref> عَلِيٍّ.


  و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» . اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت.
|ای مردم، نسل هر پيامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب اميرالمؤمنين علی است.


  ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ<ref>«ب»: بذنبه و خطيئته</ref>، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref>«ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه.</ref>  


پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى:  
|ای مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به علی حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالی كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالی كه شماييد<ref>يعنی درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد.</ref> و در بين شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالی كه دشمنان خدا زياد شده‌‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.</ref>


«الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لكُمُ الْإسْلامَ ديناً»<ref>مائده / 3.</ref> : «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»، و فرمودى:«اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دين نزد خداوند اسلام است»، و فرمودى: «و مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»<ref>آل عمران / 85 .</ref> »و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود«پروردگارا، تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف»و«ب»و«د»و«ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى:«هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏ شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می ‏نمايى. </ref>  
|ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً<ref>«الف» و «د» و «ه»: و لايتوالی عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً....</ref> إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ}} [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و الآيات في سورة العصر: الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة، {{قرآن|إنّ الإنسان لفي خسر}} أعداء آل محمد، {{قرآن|إلاّ الذين آمنوا}} بولايتهم و {{قرآن|عملوا الصالحات}} تمواساة إخوانهم {{قرآن|و تواصَوا بالصبر}} في غيبة غائبهم.</ref>  


==  تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
|بدانيد كه با علی دشمنی نمی‏‌كند مگر شقی و با علی دوستی نمی‏‌كند مگر با تقوی، و به او ايمان نمی‏‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر علی كه ايمان آورد و به حق و صبر راضی شد.<ref>عصر: ۱، ۲. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكاری است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانی كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينی عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.</ref>
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref> «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref> «و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، «لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران / ۸۸ .</ref>  


اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته<ref>حبط«بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است. </ref> و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى‏ يابد و به آنها مهلت داده نمى ‏شود.
|مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي {{قرآن|وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ}}.<ref>«ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما علی الرسول...</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref> «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في «هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ» إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» .</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
|ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، «و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزی نيست.»


اى مردم، اين على است كه يارى كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتى عَلَى الْإنْسانِ ...»شهادت به بهشت نداده مگر براى او<ref>اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه مى‏ فرمايد: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» يعنى:«جزاى ايشان در مقابل صبرى كه نمودند بهشت و حرير است.» </ref> و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
|مَعاشِرَ النّاسِ، {{قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}.<ref>آل عمران/۱۰۲.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ<ref> «ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.</ref>، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِى الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].<ref>الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.</ref>
|ای مردم «از خدا بترسيد آن طور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد».
}}


اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا مى‏ كند. </ref> و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
== بخش ششم: اشاره به كارشكنی ‏های منافقين ==


مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» . و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.</ref> عَلِيٍّ.
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، {{قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ}}.<ref>النساء: ۴۷.</ref> [بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِی‏ءٍ عَلی ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله «باللَّه» إلی هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب».</ref>  


اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.
|ای مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نوری كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهی را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»<ref>اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا(طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب و برگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومی از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به علی می‌يابد.


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَى الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ<ref> «ب»: بذنبه و خطيئته</ref>، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref> «ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ<ref>«ب»: مسبوكٌ.</ref>، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا<ref>«د»: و بحقّ كلّ مؤمن.</ref>، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرينَ<ref>«ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة... و في «ج» و «و» هكذا: ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين (الغادرين)...</ref> وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.


اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد<ref>يعنى درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد. </ref> و در بين شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالى كه دشمنان خدا زياد شده ‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.</ref>  
|ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک» یعنی داخل شده،ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref> و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم كه حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد می‌گيرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنی را می‌گيرد.</ref> چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهی كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.<ref>«ج»: ... مهدی قائم كه می‌گيرد حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد با كشتنِ كوتاهی كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.</ref>  


ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً<ref> «الف» و «د» و «ه»: و لايتوالى عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً ... .</ref> إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ» [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و» . و الآيات في سورة العصر:الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة، «إنّ الإنسان لفي خسر» أعداء آل محمد، «إلاّ الذين آمنوا» بولايتهم و «عملوا الصالحات» تمواساة إخوانهم «و تواصَوا بالصبر» في غيبة غائبهم.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِكُمْ؟ {{قرآن|وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِی اللَّهُ الشّاكِرينَ}} [الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و». وهذه الفقرة إشارة إلی الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.


بدانيد كه با على دشمنى نمى‏ كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏ كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏ آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «والعصر»:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»<ref>عصر / ۱، ۲.عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر»درباره على نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكارى است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانى كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينى عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.</ref> :«قسم به عصر، انسان در زيان است مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.
|ای مردم، شما را می‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ «هر كس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی‏‌رساند، و خداوند به زودی شاكرين [و صابرين] را پاداش می‌دهد». بدانيد كه علی است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.


مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ.<ref> «ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما على الرسول ... .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا علی اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم) اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب...</ref>  


اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.
|ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود می‌نمايد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شعله‏‌ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌كند، پروردگار شما در كمين است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمی‏‌پذيرد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نمايد.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ» .<ref>آل عمران/۱۰۲.</ref>
|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ {{قرآن|يَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ}}. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.


اى مردم از خدا بترسيد آن طور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.
|ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود «كه به آتش دعوت می‌كنند و روز قيامت كمك نمی‏‌شوند». ای مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
== اشاره به كارشكنى ‏هاى منافقين ==
مَعاشِرَ النّاسِ، «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ» .<ref>النساء / ۴۷.</ref> [بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِى‏ءٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله »باللَّه« إلى هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب» .</ref>


اى مردم،«ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهى را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»<ref>اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه:«طمس»به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست.در اینجا(طبق احادیث)کنایه از محو هدایت از قلب وبرگرداندن آن به گمراهی است.درباره جمله:«پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می یابد.»در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏ شناسم ولى مأمورم از آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى‏ يابد.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ {{قرآن|فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ}} وَ {{قرآن|لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرينَ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.</ref> ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!<ref>هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم {{قرآن|في الدرك الأسفل من النار}} و {{قرآن|لبئس مثوی المتكبرين}}. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.</ref>
|ای مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‌اند و چه بد است جای متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»<ref>اشاره حضرت به «صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤسای منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلی الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود.</ref> هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
|قالَ: «فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ -إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ- أمْرَ الصَّحيفَةِ.»<ref>أشار صلی الله عليه وآله في كلامه هذا إلی الصحيفة الملعونة الأولی التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم ‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب علی الناس...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏ صلی الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ<ref>«ب»: مسبوكٌ.</ref>، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إلَى الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا<ref> «د»: و بحقّ كلّ مؤمن.</ref>، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ<ref> «ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة ... و في «ج» و «و» هكذا: ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين(الغادرين).. . </ref> وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.


اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک»یعنی داخل شده،ودر«ب»مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref> و سپس در على بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى‏ گيرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنى را مى‏ گيرد. </ref> چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.<ref>«ج»: ... مهدى قائم كه مى‏ گيرد حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد با كشتنِ كوتاهى كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.</ref>
|راوی می‌گويد: «وقتی پيامبر صلی الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمی مقصود حضرت را فهميدند.


مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ[الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و» . وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د».</ref>، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ<ref>«ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.</ref> حُجَّةً عَلی كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ.


اى مردم، شما را مى ‏ترسانم و انذار مى‏ نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده ‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد مى‏ نماييد؟ هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏ رساند، و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى‏ دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
|ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه می‌سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانی كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏‌اند يا نيامده‌اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.


مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب ... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم)اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب ... .</ref>  
|وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د».</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ {{قرآن|لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ}} [مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref> [وَ {{قرآن|يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.}}]<ref>إشارة إلی الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  


اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود مى‏ نمايد و بر شما غضب مى‏ كند و شما را به شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) مبتلا مى‏ كند، پروردگار شما در كمين است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمى‏ پذيرد و بر شما غضب مى‏ كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار مى‏ نمايد. </ref>  
|و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدی كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -ای جن و انس<ref>كلمه «الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref>- كه می‌ريزد برای شما آنكه بايد بريزد و «می‌فرستد بر شما شعله‏ ای از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد».<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ يَدْعُونَ إلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ.مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ {{قرآن|عَلی ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّی يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَی الْغَيْبِ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>


اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمك نمى‏ شوند. اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
|ای مردم، خداوند عز و جل «شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند».  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.</ref> ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!!<ref>هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم في الدرك الأسفل من النار و لبئس مثوى المتكبرين. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.</ref> قالَ: فَذَهَبَ عَلَى النّاسِ - إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ - أمْرَ الصَّحيفَةِ.<ref>أشارصلى الله عليه وآله في كلامه هذا إلى الصحيفة الملعونة الأولى التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب على الناس ...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏صلى الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و». و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القری و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالی، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه («د»: و هو مواعدٌ) ، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  


اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‏ اند و چه بد است جاى متكبران. بدانيد كه آنان«اصحاب صحيفه»<ref>اشاره حضرت به«صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤساى منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود. </ref> هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
|ای مردم، هيچ سرزمينِ آبادی<ref name=": 2">الزيادة من «ب». و في «د»: اعطب، مكان «اغضب».</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهی را) خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می‌‏نمايد.<ref>«الف» و «د»: ای مردم، هيچ سرزمين آبادی نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادی‏ ها را هلاک نموده در حالی كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالی (در قرآن) ذكر فرموده است. و اين علی امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‌گاه الهی است و خداوند وعده‌‏اش را عملی می‌كند.</ref>  


راوى مى‏ گويد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه»را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمى مقصود حضرت را فهميدند.
|مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref>«ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالی: {{قرآن|ألَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ}}.<ref>المرسلات: ۱۹-۱۶.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ قَدْبَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ<ref>«ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت. </ref> حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلى كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
|ای مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.</ref> و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خدای تعالی می‌فرمايد: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پی آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين می‌كنيم. وای بر مكذبين در آن روز.»<ref>مرسلات: ۱۹ - ۱۶</ref>


اى مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه مى‏ سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏ اند يا نيامده‏ اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ<ref>«الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.</ref>، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلی مُرادِهِ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref> وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.


وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> [ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>
|ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده‏ام، و علم امر و نهی نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش می‌داند. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref> پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهی او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوی مقصد و مراد او برويد و راه‌‏های بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.
}}


و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> مى‏ گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است - اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref> - كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  
== بخش هفتم: پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ<ref>«ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدی إليه.</ref>، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدی]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و».</ref>، يَهْدُونَ إلَی الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلی الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>  
|ای مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده<ref>«الف»و «د»: بدانيد كه دشمنان علی اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.</ref> و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏‌اند، به حق هدايت می‌كنند و به ياری حق به عدالت رفتار می‌كنند.


اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى ‏كند.  
| «[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> {{قرآن|الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ}}<ref>أي قرأ صلی الله عليه وآله إلی آخر سورة الحمد.</ref>، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه».</ref> نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ<ref>«ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم) خصَّت و عمّت.</ref>، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ {{قرآن|لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>إشارة إلی الآية ۶۲ من سورة يونس.</ref>، ألا {{قرآن|إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و» . و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(«د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  
| «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ...» تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. <ref>«ج» و «و»: درباره چه كسی نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است.</ref> ايشان دوستان خدايند كه «ترسی بر آنان نيست و محزون نمی‏‌شوند»، «بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند».


اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى<ref name=":2">الزيادة من «ب» . و في «د»: اعطب، مكان «اغضب» .</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را)خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.<ref>«الف»و «د»: اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک مى‏ كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ ها را هلاک نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى (در قرآن )ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده گاه الهى است و خداوند وعده ‏اش را عملى مى‏ كند.</ref>
|ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ<ref>«الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.</ref> {{قرآن|يُوحي بَعْضُهُمْ إلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}.


مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref> «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» .<ref>المرسلات / ۱۹-۱۶.</ref>  
|بدانيد كه دشمنان ايشان سفهای گمراه و برادران شياطين‌اند كه اباطيل را از روی غرور به يكديگر می‌رسانند.<ref>انعام: ۱۱۲.</ref>  


اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.</ref> و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى‏ فرمايد:«ألَمْ‏ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اْلآخَرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»<ref>مرسلات / ۱۹ - ۱۶</ref> : «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى‏ كنيم. واى بر مكذبين در آن روز.»
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{قرآن|لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}.<ref>المجادلة / ۲۲.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزيادة من «ب» .</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ<ref> «الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.</ref>، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلى مُرادِهِ]<ref>الزيادة من «الف» و «د» .</ref> وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمی‏ يابی قومی را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانی كه با خدا و رسولش ضديت دارند روی دوستی داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‌اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحی از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتی وارد می‌كند كه از پايين آن نهرها جاری است و در آن دائمی خواهند بود. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»<ref>مجادله: ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.</ref>


اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نموده‏ام، و علم امر و نهى نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهى را از طرف پروردگارش مى‏ داند..«د»: و امر و نهى از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref> پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد و راه‏هاى بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: {{قرآن|الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ}}.<ref>الأنعام: ۸۲.</ref>  
== پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان ==


مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدى إليه.</ref>، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدى]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و» .</ref>، يَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>  
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانی كه ايمان آورده‌‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان‌اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.<ref>انعام: ۸۲.</ref>


اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده<ref>«الف»و«د»: بدانيد كه دشمنان على اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.</ref> و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏ اند، به حق هدايت مى‏ كنند و به يارى حق به عدالت رفتار مى‏ كنند.
| [ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref>  


«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ،مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ»<ref>أي قرأصلى الله عليه وآله إلى آخر سورة الحمد.</ref>، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ<ref> «ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم)خصَّت و عمّت.</ref>، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ<ref>إشارة إلى الآية ۶۲ من سورة يونس.</ref>، ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌اند كه ايمان آورده‌‏اند و به شک نيفتاده‌‏اند.


«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ...«تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.<ref>مجادله / ۲۲.</ref> ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏ شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ {{قرآن|بِسَلامٍ آمِنينَ}}، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: {{قرآن|سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  


ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ<ref> «الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.</ref> يُوحي بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌‏اند كه با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان می‌‏آيند و می‌گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس برای هميشه داخل بهشت شويد».


بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاى گمراه و برادران شياطين‏ اند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند.<ref>انعام / 82 . </ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ {{قرآن|يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ}}.<ref>إشارة إلی الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: {{قرآن|يدخلون الجنة بغير حساب}}</ref>  


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .<ref>المجادلة / ۲۲.</ref>  
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه بهشت برای آنان است و «در آن بدون حساب روزی داده می‌‏شوند».<ref>«الف »و «ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت )كسانى ‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است:«لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ إخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلايمانَ ...»<ref>مجادله / ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.</ref> :«نمى‏ يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‏ اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى‏ كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ {{قرآن|يَصْلَوْنَ سَعيراً}}.<ref>إشارة إلی الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلی الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» .<ref>الأنعام / ۸۲ .</ref>
|بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه به «شعله ‏های آتش وارد می‌شوند»، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه از جهنم در حالی كه می‌جوشد، صدای وحشتناكی می‌شنوند و شعله كشيدن آن را می‌‏بينند.


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانى ‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است:«الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»<ref>انعام / ۸۲.«ج»: درباره چه كسى نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است. </ref> :«كسانى كه ايمان آورده ‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده ‏اند، آنان‏ اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: {{قرآن|كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ}}.<ref>الأعراف: ۳۸.</ref>  


[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref>  
|بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهی كه داخل (جهنم) می‏ شوند همتای خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: برای هر دو گروه عذاب مضاعف است ولی شما نمی‌دانيد»<ref>اعراف: ۳۸.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏ اند كه ايمان آورده ‏اند و به شک نيفتاده ‏اند.
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{قرآن|كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ}}.<ref>الملك: ۱۱-۸.</ref>


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  
|بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد: «هرگاه گروهی(از ايشان) را در جهنم می‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان می‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ ای برای شما نيامد؟ می‌‏گويند: بلی، برای ما نذير و ترساننده آمد ولی ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهیِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنی هلاك و به معنای دوری و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».<ref>ملك: ۱۱-۸.</ref>


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى ‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏ شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى ‏آيند و مى‏ گويند:«سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ {{قرآن|يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ}}.<ref>الملك: ۱۲.</ref>


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: «يدخلون اكنة بغير حساب» </ref>  
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی هستند كه «در پنهانی از پروردگارشان می‌ترسند<ref>جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنی باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب می‌ترسند.</ref> و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ است».


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى ‏شوند.<ref>«الف »و«ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است:«بدون حساب وارد بهشت مى‏ شوند».</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.<ref>«الف» و «د»: شتّان ما بين السعی و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.</ref>  


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>  
|ای مردم، چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بين اجر بزرگ!<ref>«الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بهشت. «ب»: فرق بين شعله‌های آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانى ‏اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد مى‏ شوند، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه مى‏ جوشد، صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند.
| [مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «د».</ref>، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا [كُلُّ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>
|ای مردم، دشمن ما كسی است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسی است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:«كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...»<ref>اعراف / ۳۸.</ref> :«هر گروهى كه داخل (جهنم )مى‏ شوند همتاى خود را لعنت مى‏ كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى‏ گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مى‏ فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى ‏دانيد»
|مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا]<ref>الزيادة من «و».</ref> النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ. [مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref>، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.<ref>«ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.</ref> مَعاشِرَ النّاسِ، [ألا]<ref>الزيادة من «و»</ref> وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.<ref>«ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ.</ref> [معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه». و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.</ref>


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  
|ای مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده‌‏ام و علی بشارت دهنده است.<ref>شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدی‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه علی ‏ عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد.</ref> ای مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده‌‏ام و علی هدايت كننده است. ای مردم، من پيامبرم و علی جانشين من است. ای مردم، بدانيد كه من پيامبرم و علی امام و وصی بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آيند.
}}


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه خداوند عزوجل مى‏ فرمايد:«كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ ‏يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ...»<ref>ملك / ۱۱-۸.</ref> :«هرگاه گروهى(از ايشان) را در جهنم مى ‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى ‏پرسند: آيا ترساننده‏ اى براى شما نيامد؟ مى ‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى‏ گويند: اگر مى‏ شنيديم يا فكر مى‏ كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».
== بخش هشتم: حضرت مهدی عجل اللَّه فرجه ==
{{متن و ترجمه
|ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.<ref>«ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر علی الدين.</ref> ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّينِ.<ref>«ب»: علی الأديان. «و»: علی الدين كله.</ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.</ref>  


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ.<ref>الملك / ۱۲.</ref>  
|بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ ای از اهل شرک و هدايت كننده آنان.<ref>«الف»و «ب»و «د»: اوست قاتل هر قبيله ای از اهل شرک.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت )كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان مى‏ ترسند<ref>جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنى باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب مى‏ ترسند. </ref> و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.  
|ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِأوْلِياءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.


مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.<ref> «الف» و «د»: شتّان ما بين السعى و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.</ref>
|بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونی از اولياء خدا. اوست ياری دهنده دين خدا.


اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و بين اجر بزرگ!<ref>«الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و بهشت.«ب»: فرق بين شعله‏ هاى آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.</ref>  
|ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref>«ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.


[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «د» .</ref>، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا[ كُلُّ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» .</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.
|بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايی عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايی عميق. منظور از دريای عميق احتمالاتی دارد؛ از جمله دريای علم الهی، و يا دريای قدرت الهی، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايی است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می‌‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلی را به قدر فضلش جزا می‌دهد.</ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.


اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
|ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.


مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا]<ref>الزيادة من «و» .</ref> النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ.[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» .</ref>، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.<ref> «ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.</ref>
|بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهی.<ref>«ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.</ref> اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.


اى مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده ‏ام و على بشارت دهنده است.<ref>شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدى‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه على ‏عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد. </ref> اى مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده ‏ام و على هدايت كننده است.
|ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.<ref>«ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.</ref> ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref>«‹ب»: ألا إنّه باقی حجج الحجيج.</ref> وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.


مَعاشِرَ النّاسِ،[ألا]<ref>الزيادة من «و» </ref> وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.<ref> «ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ. </ref>
|اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.<ref>«ج»: اوست كه هر پيامبری كه گذشته به او بشارت داده است.</ref> اوست كه به عنوان حجت باقی می‌ماند و بعد از او حجتی نيست. هيچ حقی نيست مگر همراه او، و هيچ نوری نيست مگر نزد او.


اى مردم، من پيامبرم و على جانشين من است.
|ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.


[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ] .<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» . و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.</ref>
|بدانيد او كسی است كه غالبی بر او نيست و كسی بر ضد او كمک نمی‌شود. اوست ولیِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.
}}
== بخش نهم: مطرح كردن بيعت ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدي.


اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مى‏ آيند.
|ای مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين علی است كه بعد از من به شما می‌فهماند.
== حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه ==


ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.<ref> «ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر على الدين.</ref> ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ.<ref> «ب»: على الأديان. «و»: على الدين كله. </ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.<ref> «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.</ref>  
|ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلی مُصافَقَتي عَلی بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.<ref>«ج» و «ه» و «و»: ... أدعوكم إلی مصافقتي علی يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.</ref>  


بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان.<ref>«الف»و«ب»و«د»: اوست قاتل هر قبيله اى از اهل شرک.</ref>
|بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.


ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِأوْلِياءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.
|ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. {{قرآن|إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً}}<ref>.الفتح: ۱۰</ref>


بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونى از اولياء خدا. اوست يارى دهنده دين خدا.
|بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‌‏ام و علی با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بيعت می‌‏گيرم.<ref>«ج»: به سوی شما دست بيعت دراز می‌كنم.</ref> «كسانی كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت می‌‏كنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمی عنايت خواهد كرد.»<ref>فتح: ۱۰.</ref>
}}


ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref> «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
== بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، {{قرآن|فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ}}.<ref>البقرة: ۱۵۸.</ref>  


بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد؛ از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى ‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا مى‏ دهد. </ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.
|ای مردم، حج و عمره از شعائر الهی هستند، (خداوند می‌فرمايد: ) <ref>داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.</ref> «پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد برای او اشكالی نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيری را بدون چشم داشتی انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».<ref>بقره: ۱۵۸.</ref>


ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref> « الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref>«د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  


بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى.<ref>«ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.</ref> اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
|ای مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی‏‌شوند مگر آنكه مستغنی می‌گردند و شاد می‌‏شوند، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير می‌‏گردند.<ref>شايد منظور از «منقطع شدن» كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر» استفاده شده است، و در «د»و «ه» چنين است: «هيچ اهل بيتی وارد خانه خدا نمی‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‌شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‏‌كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  


ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.<ref> «ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.</ref> ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref> «‹ب»: ألا إنّه باقى حجج الحجيج.</ref> وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلی وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref>«ب» و «و»: فإذا قضی حجّه استؤنف به.</ref>  


اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.<ref>«ج»: اوست كه هر پيامبرى كه گذشته به او بشارت داده است.</ref> اوست كه به عنوان حجت باقى مى‏ ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
‌|ای مردم، هيچ مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منی) وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئی از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمی‏‌كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.


ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.


بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمى ‏شود. اوست ولىِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.
|ای مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج می‌‏كنند به آنان برمی‏‌گردد، و خداوند جزای محسنين را ضايع نمی‏‌نمايد.


== مطرح كردن بيعت ==
|مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref>«ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref>«ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدي.
|ای مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.


اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى‏ فهماند.
|مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref>«ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم («و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref>«الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.


ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلى مُصافَقَتي عَلى بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.<ref> «ج» و «ه» و «و»: ... أدعوكم إلى مصافقتي على يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.</ref>  
|ای مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و «ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم.</ref> و اگر زمان طويلی بر شما گذشت و كوتاهی نموديد يا فراموش كرديد، علی صاحب اختيار شماست و برای شما بيان می‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف» و «ج»و «ه»: كسی كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم. «د»: كسی كه خداوند او را به جای خودش و به جای من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمی‏‌دانيد برای شما بيان می‌‏كنند.


بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏ ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم.
|ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref>«ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلی يَوْمٍ يَلْقَی اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref>«الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلی يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>


ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً»<ref>.الفتح / ۱۰</ref>
|بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفی كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهی كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين علی و جانشينان بعد از او آورده‌‏ام كه آنان از نسل من و اويند، (و آن موضوع) امامتی است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدی است تا روزی كه خدای مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.  


بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى ‏گيرم.<ref>«ج»: به سوى شما دست بيعت دراز مى‏ كنم.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.<ref>«ب»: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْكُرُوا<ref>«ج»: فادرسوا.</ref> ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ.


«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref> :
|ای مردم، هر حلالی كه شما را بدان راهنمايی كردم و هر حرامی كه شما را از آن نهی نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏‌ام و تغيير نداده‌‏ام. اين مطلب را داشته باشيد<ref>«ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسی نماييد.</ref> و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.


«كسانى كه با تو بيعت مى‏ كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.»
|ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.


== حلال و حرام، واجبات و محرمات ==
|من سخن خود را تكرار می‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهی نماييد.


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» .<ref>البقرة / ۱۵۸.</ref>  
|ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلی قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج»).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref>«ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام.</ref>  


اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، (خداوند مى‏ فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است. </ref> «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...»<ref>بقره / ۱۵۸.</ref> :
|بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانی كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهی نماييد<ref>اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب «التحصين» (نسخه «ج») است.</ref>،چرا كه اين دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.<ref>«ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهی از منكر است. پس به كسانی كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.</ref> و هيچ امر به معروف و نهی از منكری نمی‏‌شود مگر با امام معصوم.<ref>شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهی از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه» چنين آمده است: «امر به معروف و نهی از منكری نيست مگر در حضور امام».</ref>  


«پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».
|مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: {{قرآن|وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ}}<ref>الزخرف: ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  
|ای مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد: «آن (امامت) را به عنوان كلمه باقی در نسل او قرار داد»<ref>زخرف /۲۸ .</ref>، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».<ref>«ب»: ای مردم، من در ميان شما قرآن را به جای می‌گذارم و جانشين بعد از من علی و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.</ref>  


اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى مى‏ گردند و شاد مى ‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى ‏كنند مگر آنكه منقطع مى‏ شوند و فقير مى ‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى شوند مگر آنكه رشد و نمو مى‏ نمايند و غصه‏ شان زايل مى‏ شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق مى‏ شوند».</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی<ref>«ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوی. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{قرآن|إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظيمٌ}}.<ref>الحج: ۱.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  
|ای مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خدای عز و جل فرموده: «زلزله قيامت شيئ عظيمی است»<ref>حج: ۱.</ref>.


اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف(عرفات، مشعر، منى)وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب مى‏ شود.</ref> نمى‏ كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر مى‏ گيرد.
|اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ]<ref>الزيادة من «ب». و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان.</ref> وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.<ref>«د» فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِی الْجِنانِ<ref>«ب»: في الجنّة.</ref> نَصيبٌ.


مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.
|مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده می‌شود<ref>«د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.</ref> و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبی نخواهد بود.
}}
== بخش یازدهم: بيعت گرفتن رسمی ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref>«الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلی ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.


اى مردم، حاجيان كمک مى‏ شوند و آنچه خرج مى ‏كنند به آنان برمى‏ گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏ نمايد.
|ای مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و «ب»و «ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينی»برای علی منعقد نمودم.</ref> و امامانی كه بعد از او می‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.


مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref> «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref> «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>  
|فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref>«الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلی ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك علی ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلی ذلِكَ نَحْيی وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref>«ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  


اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.
|پس همگی چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت می‌‏كنيم و راضی هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ اماممان علی اميرالمؤمنين و امامانی كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده‌ايم و با آن می‌ميريم و (روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمی‏‌كنيم و شك نمی‏‌كنيم و انكار نمی‏‌نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمی‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.


مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref> «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(«و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref> «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.
|وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.


اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و«ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم. </ref> و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى ‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف»و «ج»و«ه»: كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم.«د»: كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى‏ دهند و آنچه را نمى‏ دانيد براى شما بيان مى ‏كنند.
|تو ما را به موعظه الهی نصيحت نمودی درباره علی اميرالمؤمنين و امامانی كه گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنی حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.


ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref> «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref> «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>
|فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أيْدينا. مَنْ أدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغي بِذلِكَ بَدَلاً وَ لايَرَی اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً.  


بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهى كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده ‏ام كه آنان از نسل من و اويند،(و آن موضوع) امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.  
|پس برای آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت می‌نمايد و گرنه با زبانش اقرار می‌كند. هرگز در پی تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونی نبيند.


مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.<ref>«ب»: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْكُرُوا<ref> «ج»: فادرسوا.</ref> ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ.
|نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفی بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».<ref>هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلی الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه...» إلی هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخری نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك) و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله». و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين («ه» و «و»: أطعنا اللَّه... علی عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نری من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يری اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»: ... عنك إلی كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا</ref>  


اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏ ام و تغيير نداده ‏ام. اين مطلب را داشته باشيد<ref>«ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسى نماييد.</ref> و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
|ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان می‌رسانيم، و خدا را بر آن شاهد می‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت می‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستی».<ref>تا اينجا عبارتی بود كه پيامبر صلی الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب» ذكر شد، و در «الف» و «د» و «ه» از جمله: «تو ما را به موعظه الهی نصيحت كردی...» تا اينجا به اين صورت آمده است: «... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و علی اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتی آنان از فرزندان تو از صلب اويند. («ه»: گفتی آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعای امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان علی دو امام هستند، و من قبل از علی پدر ايشانم». و بگوييد: «ما در اين باره با خداوند و با تو و با علی و حسن و حسين و امامانی كه ذكر كردی پيمان می‌بنديم و ميثاقی از ما برای اميرالمؤمنين گرفته شود. («ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏های ما و به صورت دست دادن، برای هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار می‌‏كند. در پی تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونی درباره آن را ابداً نمی‏‌بينيم. ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم. («ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافی است و تو بر ما شاهدی، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند -چه آشكارا و چه پنهانی- و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدی بالاتر است».</ref>


ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ<ref>«ب»: و {{قرآن|خائنة الأعين و ما تخفي الصدور}}. «و»: خافية كل نفس و عيب.</ref>، {{قرآن|فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها}}<ref>الإسراء: ۱۵.</ref>، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، {{قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ}}.<ref>الفتح: ۱۰.</ref>


من سخن خود را تكرار مى ‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.
|ای مردم، چه می‌گوييد؟ خداوند هر صدايی را و پنهانی ‏های هر كسی را می‌داند. «پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است»، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت می‌كند. «دست خداوند بر روی دست بيعت كنندگان است».


ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج» ).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref> «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً<ref>«الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.</ref> أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ [مِنْهُمْ فِی الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و».</ref> كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفی<ref>فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفی.</ref>، {{قرآن|وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً}}.<ref>الفتح: ۱۰.</ref>  


بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد<ref>اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب«التحصين»(نسخه«ج»)است. </ref>،چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.<ref>«ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهى از منكر است. پس به كسانى كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست. </ref> و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.<ref>شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهى از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه»چنين آمده است: «امر به معروف و نهى از منكرى نيست مگر در حضور امام».</ref>
|ای مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با علی اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتی كه در نسل ايشان باقی است بيعت كنيد. خداوند غدر كنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. «و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمی عنايت می‌فرمايد».


مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ»<ref>الزخرف / ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم ... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلی عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ<ref>«ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا علی أميركم.</ref>، وَ قوُلوُا: {{قرآن|سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ}}<ref>البقرة: ۲۸۵.</ref>، وَ قوُلوُا: {{قرآن|الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ}}.<ref>الأعراف: ۴۳.</ref>  


اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش مى‏ فرمايد:«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»<ref>زخرف /۲۸ .</ref> :«آن(امامت)را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد».<ref>«ب»: اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى مى‏ گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.</ref>
|ای مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد: (تكرار كنيد) ، و به علی به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد<ref>يعنی: بگوييد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در «ب» چنين است: «ای مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».</ref> و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهيم و بازگشت به سوی توست». و بگوييد: «حمد و سپاس خدای را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمی‏‌كرد ما هدايت نمی‏‌شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».


مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref> «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ» .<ref>الحج / ۱.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -وَ قَدْ أنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ- أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزيادة من «الف» و «ه».</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه</ref>  


اى مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداى عز و جل فرموده:«إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ»<ref>حج / ۱ . </ref> «زلزله قيامت شيئ عظيمى است».
|ای مردم، فضايل علی بن ابیطالب نزد خداوند -كه آن را در قرآن نازل كرده- بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.<ref>اين عبارت را دو نوع می‌توان معنی كرد: الف: «عَرَفَها» بدون تشديد، يعنی كسی كه فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام را می‌گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نكند تا بتواند بعضی دسيسه‌های دشمنان را يا سقط هايی كه در بعضی عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود. ب: «عرَّفها» با تشديد، يعنی هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد. عبارت در «ب» چنين است: ای مردم، فضايل علی و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.</ref>


اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ]<ref>الزيادة من «ب» . و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان. </ref> وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.<ref>«د» فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الْجِنانِ<ref> «ب»: في الجنّة.</ref> نَصيبٌ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، {{قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ -وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ<ref>«ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولی الأمر فقد فاز...</ref>- فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً}}.


مرگ و معاد و حساب و ترازوهاى الهى و حسابرسى در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده مى‏ شود<ref>«د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.</ref> و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبى نخواهد بود.
|ای مردم، «هر كس خدا و رسولش -و علی و امامانی را كه ذكر كردم- اطاعت كند به رستگاری بزرگ دست يافته است.»


== بيعت گرفتن رسمى ==
|مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ<ref>«د»: السلام.</ref> عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ {{قرآن|أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ}}<ref>«ه» و «و»: اولئك المقرّبون.</ref> في جَنّاتِ النَّعيمِ.


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref> «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.
|ای مردم، كسانی كه برای بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند «آنان رستگارانند» و در باغ‌های نعمت خواهند بود.


اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و«ب»و«ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينى»براى على منعقد نمودم.</ref> و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
|مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَ‍{{قرآن|إنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَميعاً}} {{قرآن|فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً}}.<ref>«ه» «و»: {{قرآن|فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد}}.</ref>  


فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>
|ای مردم، سخنی بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر «شما و همه كسانی كه در زمين هستند كافر شوند» «به خدا ضرری نمی‌رسانند».


پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى ‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى‏ آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى‏ آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت مى‏ كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن مى‏ ميريم و(روز قيامت) با آن محشور مى‏ شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمى ‏دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمى ‏شكنيم.
|أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ [بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ اغْضِبْ عَلَی [الْجاحِدينَ]<ref name=": 2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.


وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
|خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
 
}}
تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
 
فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أيْدينا. مَنْ أدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغي بِذلِكَ بَدَلاً وَ لايَرَى اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً.
 
پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى‏ نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى‏ كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونى نبيند.
 
نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ» .<ref> . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه ...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه»  و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله» .اللَّه بذلك و كفى باللَّه شهيداً و أنت علينا به شهيد و كل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائكة اللَّه و جنوده و عبيده و اللَّه أكبر من كل شهيد« .  و في كتاب »الصراط المستقيم« جاء هذه الفقرات من قوله »قولوا: أعطينا ...« إض هنا هكذا: معاشر الناس، قولوا: أعطيناك على ذلك عهداً من أنفسنا و ميثاقاً بألسنتنا و صفقة بأيدينا نؤدّيه إلى من رأينا و ولدنا، لا نبغي بذلك بدلاً و أنت شهيد علينا و كفى باللَّه شهيداً. ××× . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه ...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه»  و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين:  ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله» .  و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين(«ه» و «و»: أطعنا اللَّه ... على عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نرى من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يرى اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً).  نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»: ... عنك إلى كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا</ref>
 
ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى‏ رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى‏ گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى‏ كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى».<ref>تا اينجا عبارتى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب»ذكر شد، و در«الف»و«د»و«ه»از جمله:«تو ما را به موعظه الهى نصيحت كردى ...»تا اينجا به اين صورت آمده است:
 
«... و اطاعت مى‏ كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند.(«ه»: گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم».
 
و بگوييد:«ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان مى‏ بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود.(«ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار مى ‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏ بينيم.
 
ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان مى‏ رسانيم.(«ه»: ... از قول تو مى‏ رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده ‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد مى‏ گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت مى‏ كند - چه آشكارا و چه پنهانى - و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى‏ گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است».</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ<ref> «ب»: و خائنة الأعين و ما تخفي الصدور. «و»: خافية كل نفس و عيب.</ref>، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»<ref>الإسراء / ۱۵.</ref>، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ» .<ref>الفتح / ۱۰.</ref>
 
اى مردم، چه مى‏ گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى ‏هاى هر كسى را مى‏ داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مى‏ كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً<ref>«الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.</ref> أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ[مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و» .</ref> كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى<ref>فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفى.</ref>، «وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَ لَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً» .<ref>الفتح / ۱۰.</ref>
 
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند غدركنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار مى‏ دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى‏ فرمايد.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ<ref> «ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا على أميركم.</ref>، وَ قوُلوُا: «سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ»<ref>البقرة / ۲۸۵.</ref>، وَ قوُلوُا: «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» .<ref>الأعراف / ۴۳.</ref>
 
اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد:(تكرار كنيد)، و به على به عنوان«اميرالمؤمنين»سلام كنيد<ref>يعنى: بگوييد:«السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در«ب»چنين است:«اى مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».</ref> و بگوييد:«شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست». و بگوييد:«حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى‏ شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ أنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ - أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزيادة من «الف» و «ه» .</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه</ref>
 
اى مردم، فضايل على بن ابیطالب نزد خداوند - كه آن را در قرآن نازل كرده - بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.<ref>اين عبارت را دو نوع مى‏ توان معنى كرد:
 
الف:«عَرَفَها»بدون تشديد، يعنى كسى كه فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را مى‏ گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه مى‏ شنود نقل نكند تا بتواند بعضى دسيسه‏ هاى دشمنان را يا سقط هايى كه در بعضى عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود.
 
ب:«عرَّفها»با تشديد، يعنى هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد.
 
عبارت در«ب»چنين است: اى مردم، فضايل على و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ<ref> «ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولى الأمر فقد فاز ... .</ref> فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.
 
اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ<ref> «د»: السلام.</ref> عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ<ref> «ه» و «و»: اولئك المقرّبون.</ref> في جَنّاتِ النَّعيمِ.
 
اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين»سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏ هاى نعمت خواهند بود.مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref> «ه» «و»: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>
 
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى ‏رسانند.
 
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ]<ref name=":2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.


خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
== پانويس ==
== پانويس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده: خطابه غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹

واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتیِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعی كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايی از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.[۱]

متن عربیِ «خطبه غدير» بارها به صورت مستقل به چاپ رسيده است كه همه آنها طبق روايت كتاب «الاحتجاج» بوده است.

دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فی يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينی لواسانی، و كتاب «خطبة النبی الأكرم‏ صلی الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم استاد عمادزاده اصفهانی است.

در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‌های آن را مؤكدتر می‌نمايد: اهميتِ خود خطبه، طولانی بودن متن، سماعی بودن حديث.

لذا آخرين اقدام اساسی كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقر عليه السلام و حذيفة بن اليمان و زيد بن ارقم است.

به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنی كتاب‌های «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانی برای آن ذكر می‌شود.

در پاورقی ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهای زير را برای اشاره به شش كتابِ اصلیِ مقابله شده آورده ‏ايم: («الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.) ،(«ج»: التحصين.) ،(«د»: روضة الواعظين.) ، («ه»: العُددالقويّة.) ،(«و»: نهج ‏الايمان.)

در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزی ندارد.

با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقی‏ ها و محتويات نسخه‌های ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه می‌‏تواند سهمی در نماياندن واقع ايفا كند.

در پاورقی ‏ها آدرس آيات قرآنی و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربی است پاورقی‏ ها هم به عربی ذكر شده تا بين دو زبان عربی و فارسی خلط واقع نشود.

در روش ترجمه سعی شده مفاهيم والايی كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظی هم فاصله زيادی نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضی موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدی تبيين شده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

بخش اول: حمد و ثنای الهی

مـتـنترجمه
الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ[۴] وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً[۵] لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌ [وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌][۶] حمد و سپاس خدايی را كه در يگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهايی و فرد بودن خود نزديك است.[۲] در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالی كه در جای خود است[۳]، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.

هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتی كه از بين رفتنی نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كاری به سوی او باز می‌گردد.

بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ[۷] وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ[۸] يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ[۹] وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ. به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده[۱۰]، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زير نظر اوست[۱۱]، ولی چشمها او را نمی‏‌بينند.
كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ[۱۲] بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا[۱۳] مِنْ عَذابِهِ. كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمی‏‌ورزد.
قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَیْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِی‏ءُ الشَّیْ‏ءِ حينَ لا شَیْ‏ء[۱۴] دائِمٌ حَيٌّ[۱۵] وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ. باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‏ ها بر او مشتبه نمی‏‌شود. او راست احاطه بر هر چيزی و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزی و قدرت بر هر چيزی، و مانند او شيئی نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز) هنگامی كه چيزی نبود.[۱۶] دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايی جز او كه با عزّت و حكيم است.
جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.[۱۷] بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولی او چشم‏ها را درك می‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگی او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايی كرده است.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ[۱۸]. الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ[۱۹]، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.[۲۰] گواهی می‌دهم برای او كه اوست خدايی كه قُدس و پاكی و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.[۲۱]
صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ[۲۲] عَلی غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.[۲۳] أنْشَأَها[۲۴] فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ[۲۵]،[۲۶]، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ. آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالی تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسی و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله[۲۷] خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند[۲۸]، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايی كه جز او خدايی نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلی كه ظلم نمی‏‌كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوی او باز می‌‏گردد.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ[۲۹] وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ[۳۰]، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّی. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَی النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ. شهادت می‌دهم اوست خدايی كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان[۳۱] و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می‌‏گرداند كه به سرعت در پی آن می‌رود.[۳۲] در هم شكننده هر زورگوی با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ[۳۳] أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ[۳۴]. يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي، [وَ يُدْني وَ يُقْصي][۳۵] وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي[۳۶] لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَديرٌ. برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. يكتا و بی ‏نياز است. زاييده نشده و نمی‏‌زايد و برای او هيچ همتايی نيست. خدای يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده می‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده می‌‏كند، فقير می‌كند و غنی می‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد[۳۷]، منع می‌‏كند و عطا می‌نمايد.[۳۸] پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزی قادر است.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِی النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.[۳۹] مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ[۴۰] وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ[۴۱]، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَیْ‏ءٌ[۴۲]، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.[۴۳] الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.[۴۴] الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ [عَلی كُلِّ حالٍ].[۴۵] شب را در روز و روز را در شب فرو می‌‏برد.[۴۶] نيست خدايی جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امری بر او مشكل نمی‌شود[۴۷]، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمی‏‌كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمی‏‌كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايی كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالی شكر و سپاس گويند.
أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً[۴۸] عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلی كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ[۴۹]، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ. او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان می‌‏آورم. دستور او را گوش می‌‏دهم و اطاعت می‌‏نمايم و به آنچه او را راضی می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم[۵۰] به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايی كه نمی‏‌توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنی ظلم نمی‌كند).


بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

مـتـنترجمه
وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحی بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ[۵۱] - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ][۵۲] فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن[۵۳] لي تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ [مِنَ النّاس][۵۴] وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِی الْكَريمُ. اقرار می‌كنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می‌دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمی به كار بندد و دوستی او خالص باشد - نيست خدايی جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
فَأوْحی إلَيَّ: Ra bracket.png بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِی الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ La bracket.png.[۵۵] خداوند به من چنين وحی كرده است: «ای پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره علی، يعنی خلافت علی بن ابی طالب- و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».[۵۶]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَيَّ[۵۷]، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ[۵۸]. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ[۵۹] أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ[۶۰]: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلی أُمَّتي][۶۱] وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ][۶۲]. Ra bracket.png إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ La bracket.png[۶۳]، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.[۶۴] ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهی نكرده ام[۶۵]، و من سبب نزول اين آيه را برای شما بيان می‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است[۶۶]- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهی اعلام كنم كه «علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اينكه پيامبری بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه ای از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانی كه ايمان آورده و نماز را بپا می‌دارند و در حال ركوع زكات می‌دهند»،[۶۷] و علی بن ابی طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می‌كند.[۶۸]
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ][۶۹] عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ[۷۰] وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ[۷۱]، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ Ra bracket.png يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ La bracket.png، Ra bracket.png وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ La bracket.png[۷۲] وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ[۷۳] حَتّی سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ[۷۴] لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي][۷۵] حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ[۷۶] Ra bracket.png وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - [عَلَی الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ][۷۷]- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ La bracket.png.[۷۸] ای مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمی متقين و زيادی منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله های مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانی كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان می‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل می‌شمارند در حالی كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين[۷۹] به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (علی) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانی هستند كه پيامبر را اذيت می‌كنند و می‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است -بر ضد كسانی كه گمان می‌كنند او «اُذُن» است- و برای شما خير است به خدا ايمان می‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد».[۸۰]
وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ[۸۱]، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.[۸۲] و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم می‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم می‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی كنم می‌توانم، ولی به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواری رفتار كرده‌ام.[۸۳]
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَی اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ][۸۴]، Ra bracket.png يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ La bracket.png[۸۵] بعد از همه اينها، خداوند از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «ای پيامبر برسان آنچه -در حق علی- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».[۸۶]


بخش سوم: اعلان رسمی ولايت و امامت دوازده امام

مـتـنترجمه
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا][۸۹] أنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إماماً فَرَضَ[۹۰] طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعينَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادي وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِيِّ[۹۱] وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ[۹۲] وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَی الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی كُلِّ مُوَحِّدٍ[۹۳] ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ[۹۴]، نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‏تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.[۹۵] ای مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را برای شما صاحب اختيار و امامی قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكی، و بر روستايی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستی[۸۷] حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهی است.[۸۸] خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ[۹۶] في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ [اللَّهِ][۹۷] رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ[۹۸]، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلی يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.[۹۹] ای مردم، اين آخرين باری است كه در چنين اجتماعی بپا می‌ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده[۱۰۰]، و بعد از من علی صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.
لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ[۱۰۱]، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ [عَلَيْكُمْ][۱۰۲] وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.[۱۰۳] حلالی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند، و حرامی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏‌ام.
مَعاشِرَ النّاسِ، [فَضِّلُوهُ][۱۰۴]، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً[۱۰۵]، وَ هُوَ Ra bracket.png الْإمامُ الْمُبينُ La bracket.png [الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: Ra bracket.png وَ كُلَّ شَیٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ La bracket.png].[۱۰۶] ای مردم، علی را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمی نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمی را كه آموخته‌‏ام در امام المتقين جمع نموده‌ام[۱۰۷]، و هيچ علمی نيست مگر آنكه آن را به علی آموخته‌ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «و هر چيزی را در امام مبين جمع كرديم».[۱۰۸]
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ[۱۰۹]، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَی الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَی الْايمانِ بي أحَدٌ][۱۱۰]، وَ الَّذي فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].[۱۱۱] ای مردم، از او (علی) به سوی ديگری گمراه نشويد، و از او روی بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل می‌كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‌نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‌ای او را مانع نمی‏‌شود. او (علی) اول كسی است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكاری كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالی كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی‌كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسی است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی كه جانش را فدای من كرده بود در جای من خوابيد.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ. ای مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، واو را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ[۱۱۲]، وَ لَنْ ‏يَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ‏ يَغْفِرَ لَهُ[۱۱۳]، حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.[۱۱۴] فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ[۱۱۵] فَتَصْلُوا ناراً Ra bracket.png وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ La bracket.png.[۱۱۶] ای مردم، او از طرف خداوند امام است[۱۱۷]، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه‌‏اش را نمی‌‏پذيرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند كه با كسی كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابی شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد.[۱۱۸] که گرفتار آتشی شويد كه «آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و برای كافران آماده شده است».
مَعاشِرَ النّاسِ، بي -وَاللَّهِ- بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ][۱۱۹] خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ[۱۲۰] وَ الْحُجَّةُ عَلی جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ[۱۲۱] كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَكَّ في شَیْ‏ءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إلَيَّ، وَ مَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِی النّارِ.[۱۲۲] ای مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‌‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكی از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.[۱۲۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَيَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّي أبَدَ الْآبِدينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرينَ وَ عَلی كُلِّ حالٍ. ای مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانی داشته كه منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدايی جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلي هذا وَ لَمْ ‏يُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَني عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِيّاً وَ لَمْ ‏يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»[۱۲۴] وَ Ra bracket.png لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ -أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها- إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ. La bracket.png[۱۲۵] ای مردم، علی را فضيلت دهيد.[۱۲۶] كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی كه خداوند رزق و روزی را نازل می‌كند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسی كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را برای من آورده است[۱۲۷] و می‌گويد: «هركس با علی دشمنی كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» «هر كس ببيند برای فردا چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد -كه با علی مخالفت كنيد و در نتيجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد- خداوند از آنچه انجام می‌دهيد آگاه است».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ][۱۲۸] Ra bracket.png أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ La bracket.png.[۱۲۹] ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»[۱۳۰] است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسی كه با او مخالفت كند فرموده است : «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهی كردم.»[۱۳۱]
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ[۱۳۲] وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي][۱۳۳] وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.[۱۳۴] ای مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن[۱۳۵] آن را برای شما بيان نمی‏‌كند[۱۳۶] و تفسيرش را برايتان روشن نمی‏‌كند مگر اين شخصی كه من دست او را می‌گيرم و او را به سوی خود بالا می‌‏برم و بازوی او را می‌گيرم و با دو دستم او را بلند می‌كنم و به شما می‌فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ][۱۳۷] هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ[۱۳۸] وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّی يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.[۱۳۹] ای مردم، علی و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.[۱۴۰] هر يك از اين دو از ديگری خبر می‏‌دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمی‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‌های خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.[۱۴۱]
ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ[۱۴۲]، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ[۱۴۳] عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا[۱۴۴]، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم[۱۴۵]، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می‌گويم. بدانيد كه اميرالمؤمنينی جز اين برادرم نيست.[۱۴۶] بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نيست.


بخش چهارم: معرفی اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلی الله عليه وآله

مـتـنترجمه
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِيّ ‏ عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏ عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلی الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله[۱۴۸]، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».[۱۴۹] سپس پيامبر صلی الله عليه وآله دستش را بر بازوی علی ‏ عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالی بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانی كه پيامبر صلی الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويی هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلی الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی ‏ عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدی كه پای او موازی زانوی پيامبر صلی الله عليه وآله رسيد.[۱۴۷] سپس فرمود: «ای مردم، چه كسی بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي[۱۵۰]، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلی مَنْ آمَنَ بي وَ عَلی تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلی طاعَتِهِ[۱۵۱] وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. ای مردم، اين علی است برادر من و وصی من و جامع علم من[۱۵۲] و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضی می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستی كننده بر اطاعت او[۱۵۳] و نهی كننده از معصيت او.
إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ اْلإمامُ الْهادي مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ. اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين[۱۵۴] به امر خداوند.
يَقُولُ اللَّهُ: Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ La bracket.png.[۱۵۵] بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ[۱۵۶]: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ][۱۵۷] وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».[۱۵۸] خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمی‏‌پذيرد»[۱۵۹]، پروردگارا، به امر تو می‌گويم[۱۶۰]: «خداوندا دوست بدار هر كس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس علی را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس علی را ياری كند و خوار كن هر كس علی را خوار كند، و لعنت نما هر كس علی را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق علی را انكار نمايد.»
أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ[۱۶۱] : Ra bracket.png الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً La bracket.png[۱۶۲]، [وَ قُلْتَ: Ra bracket.png إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ La bracket.png[۱۶۳]، وَ قُلْتَ: Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ La bracket.png.[۱۶۴] أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.[۱۶۵] پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن علی در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردی: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضی شدم»[۱۶۶]، و فرمودی: «دين نزد خداوند اسلام است»[۱۶۷]، و فرمودی: «و هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»[۱۶۸] پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.[۱۶۹]

بخش پنجم: تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.[۱۷۱] فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي[۱۷۲] مِنْ صُلْبِهِ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ‍Ra bracket.png أوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ] La bracket.png[۱۷۳] وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، Ra bracket.png لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ. La bracket.png[۱۷۴] ای مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانی كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، «چنين كسانی اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته»[۱۷۰] و در آتش دائمی خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمی‏‌يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.»
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي[۱۷۵] وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ][۱۷۶] إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في Ra bracket.png هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ La bracket.png إلاّ لَهُ[۱۷۷]، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ. ای مردم، اين علی است كه ياری كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستيم. هيچ آيه رضايتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحی در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ...» شهادت به بهشت نداده مگر برای او[۱۷۸] و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ[۱۷۹]، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِی الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].[۱۸۰] ای مردم، او ياری دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست[۱۸۱] و اوست با تقوای پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصی و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ][۱۸۲] عَلِيٍّ. ای مردم، نسل هر پيامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب اميرالمؤمنين علی است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ[۱۸۳]، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.[۱۸۴] ای مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به علی حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالی كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالی كه شماييد[۱۸۵] و در بين شما دشمنان خدا هستند.[۱۸۶]
ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً[۱۸۷] إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: Ra bracket.png بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ La bracket.png [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].[۱۸۸] بدانيد كه با علی دشمنی نمی‏‌كند مگر شقی و با علی دوستی نمی‏‌كند مگر با تقوی، و به او ايمان نمی‏‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر علی كه ايمان آورد و به حق و صبر راضی شد.[۱۸۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي Ra bracket.png وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ La bracket.png.[۱۹۰] ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، «و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزی نيست.»
مَعاشِرَ النّاسِ، Ra bracket.png اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ La bracket.png.[۱۹۱] ای مردم «از خدا بترسيد آن طور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد».


بخش ششم: اشاره به كارشكنی ‏های منافقين

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، Ra bracket.png آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ La bracket.png.[۱۹۳] [بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِی‏ءٍ عَلی ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].[۱۹۴] ای مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نوری كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهی را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»[۱۹۲] به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومی از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به علی می‌يابد.
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ[۱۹۵]، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا[۱۹۶]، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرينَ[۱۹۷] وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ. ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده[۱۹۸] و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم كه حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد می‌گيرد[۱۹۹] چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهی كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.[۲۰۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِكُمْ؟ Ra bracket.png وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِی اللَّهُ الشّاكِرينَ La bracket.png [الصّابِرينَ].[۲۰۱] ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ. ای مردم، شما را می‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ «هر كس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی‏‌رساند، و خداوند به زودی شاكرين [و صابرين] را پاداش می‌دهد». بدانيد كه علی است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.[۲۰۲] ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود می‌نمايد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شعله‏‌ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌كند، پروردگار شما در كمين است.[۲۰۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ Ra bracket.png يَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ La bracket.png. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ. ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود «كه به آتش دعوت می‌كنند و روز قيامت كمك نمی‏‌شوند». ای مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ Ra bracket.png فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ La bracket.png وَ Ra bracket.png لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرينَ La bracket.png.[۲۰۴] ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ![۲۰۵] ای مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‌اند و چه بد است جای متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»[۲۰۶] هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
قالَ: «فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ -إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ- أمْرَ الصَّحيفَةِ.»[۲۰۷]


راوی می‌گويد: «وقتی پيامبر صلی الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمی مقصود حضرت را فهميدند.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ][۲۰۸]، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ[۲۰۹] حُجَّةً عَلی كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ. ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه می‌سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانی كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏‌اند يا نيامده‌اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ][۲۱۰]، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ Ra bracket.png لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ La bracket.png [مَنْ يَفْرُغُ][۲۱۱] [وَ Ra bracket.png يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ. La bracket.png][۲۱۲] و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور[۲۱۳] می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدی كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -ای جن و انس[۲۱۴]- كه می‌ريزد برای شما آنكه بايد بريزد و «می‌فرستد بر شما شعله‏ ای از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد».[۲۱۵]
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ Ra bracket.png عَلی ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّی يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَی الْغَيْبِ La bracket.png.[۲۱۶] ای مردم، خداوند عز و جل «شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.[۲۱۷] ای مردم، هيچ سرزمينِ آبادی[۲۱۸] نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهی را) خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می‌‏نمايد.[۲۱۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ[۲۲۰]، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالی: Ra bracket.png ألَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ La bracket.png.[۲۲۱] ای مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.[۲۲۲] و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خدای تعالی می‌فرمايد: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پی آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين می‌كنيم. وای بر مكذبين در آن روز.»[۲۲۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].[۲۲۴] فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ[۲۲۵]، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلی مُرادِهِ][۲۲۶] وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ. ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده‏ام، و علم امر و نهی نزد اوست.[۲۲۷] پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهی او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوی مقصد و مراد او برويد و راه‌‏های بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.


بخش هفتم: پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ[۲۲۹]، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدی][۲۳۰]، يَهْدُونَ إلَی الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.[۲۳۱] ای مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده[۲۲۸] و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏‌اند، به حق هدايت می‌كنند و به ياری حق به عدالت رفتار می‌كنند.
«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ][۲۳۲] Ra bracket.png الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ La bracket.png[۲۳۳]، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ][۲۳۴] نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ[۲۳۵]، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ Ra bracket.png لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ La bracket.png[۲۳۶]، ألا Ra bracket.png إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ La bracket.png.[۲۳۷] «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ...» تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. [۲۳۸] ايشان دوستان خدايند كه «ترسی بر آنان نيست و محزون نمی‏‌شوند»، «بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند».
ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ[۲۳۹] Ra bracket.png يُوحي بَعْضُهُمْ إلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً La bracket.png. بدانيد كه دشمنان ايشان سفهای گمراه و برادران شياطين‌اند كه اباطيل را از روی غرور به يكديگر می‌رسانند.[۲۴۰]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: Ra bracket.png لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ La bracket.png.[۲۴۱] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمی‏ يابی قومی را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانی كه با خدا و رسولش ضديت دارند روی دوستی داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‌اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحی از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتی وارد می‌كند كه از پايين آن نهرها جاری است و در آن دائمی خواهند بود. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»[۲۴۲]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: Ra bracket.png الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ La bracket.png.[۲۴۳] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانی كه ايمان آورده‌‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان‌اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.[۲۴۴]
[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].[۲۴۵] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌اند كه ايمان آورده‌‏اند و به شک نيفتاده‌‏اند.
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ Ra bracket.png بِسَلامٍ آمِنينَ La bracket.png، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: Ra bracket.png سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ La bracket.png.[۲۴۶] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌‏اند كه با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان می‌‏آيند و می‌گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس برای هميشه داخل بهشت شويد».
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ Ra bracket.png يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ La bracket.png.[۲۴۷] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه بهشت برای آنان است و «در آن بدون حساب روزی داده می‌‏شوند».[۲۴۸]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ Ra bracket.png يَصْلَوْنَ سَعيراً La bracket.png.[۲۴۹] ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.[۲۵۰] بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه به «شعله ‏های آتش وارد می‌شوند»، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه از جهنم در حالی كه می‌جوشد، صدای وحشتناكی می‌شنوند و شعله كشيدن آن را می‌‏بينند.
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: Ra bracket.png كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ La bracket.png.[۲۵۱] بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهی كه داخل (جهنم) می‏ شوند همتای خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: برای هر دو گروه عذاب مضاعف است ولی شما نمی‌دانيد»[۲۵۲]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: Ra bracket.png كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ La bracket.png.[۲۵۳] بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد: «هرگاه گروهی(از ايشان) را در جهنم می‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان می‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ ای برای شما نيامد؟ می‌‏گويند: بلی، برای ما نذير و ترساننده آمد ولی ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهیِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند[۲۵۴] اصحاب آتش».[۲۵۵]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ Ra bracket.png يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ La bracket.png.[۲۵۶] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی هستند كه «در پنهانی از پروردگارشان می‌ترسند[۲۵۷] و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ است».
مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.[۲۵۸] ای مردم، چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بين اجر بزرگ![۲۵۹]
[مَعاشِرَ النّاسِ][۲۶۰]، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا [كُلُّ][۲۶۱] مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ. ای مردم، دشمن ما كسی است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسی است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا][۲۶۲] النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ. [مَعاشِرَ النّاسِ][۲۶۳]، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.[۲۶۴] مَعاشِرَ النّاسِ، [ألا][۲۶۵] وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.[۲۶۶] [معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].[۲۶۷] ای مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده‌‏ام و علی بشارت دهنده است.[۲۶۸] ای مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده‌‏ام و علی هدايت كننده است. ای مردم، من پيامبرم و علی جانشين من است. ای مردم، بدانيد كه من پيامبرم و علی امام و وصی بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آيند.


بخش هشتم: حضرت مهدی عجل اللَّه فرجه

مـتـنترجمه
ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.[۲۷۰] ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّينِ.[۲۷۱] ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.[۲۷۲] بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ ای از اهل شرک و هدايت كننده آنان.[۲۶۹]
ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِأوْلِياءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ. بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونی از اولياء خدا. اوست ياری دهنده دين خدا.
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه[۲۷۳] وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ. بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايی عميق.[۲۷۴] اوست كه هر صاحب فضيلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می‌‏دهد.[۲۷۵] اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.[۲۷۶] ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ. بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهی.[۲۷۷] اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.[۲۷۸] ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ[۲۷۹] وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ. اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.[۲۸۰] اوست كه به عنوان حجت باقی می‌ماند و بعد از او حجتی نيست. هيچ حقی نيست مگر همراه او، و هيچ نوری نيست مگر نزد او.
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ. بدانيد او كسی است كه غالبی بر او نيست و كسی بر ضد او كمک نمی‌شود. اوست ولیِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.

بخش نهم: مطرح كردن بيعت

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدي. ای مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين علی است كه بعد از من به شما می‌فهماند.
ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلی مُصافَقَتي عَلی بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.[۲۸۱] بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ[۲۸۲] بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. Ra bracket.png إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً La bracket.png[۲۸۳] بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‌‏ام و علی با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بيعت می‌‏گيرم.[۲۸۴] «كسانی كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت می‌‏كنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمی عنايت خواهد كرد.»[۲۸۵]


بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، Ra bracket.png فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ La bracket.png.[۲۸۸] ای مردم، حج و عمره از شعائر الهی هستند، (خداوند می‌فرمايد: ) [۲۸۶] «پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد برای او اشكالی نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيری را بدون چشم داشتی انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».[۲۸۷]
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.[۲۸۹] ای مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی‏‌شوند مگر آنكه مستغنی می‌گردند و شاد می‌‏شوند، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير می‌‏گردند.[۲۹۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلی وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.[۲۹۱] ای مردم، هيچ مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منی) وقوف[۲۹۲] نمی‏‌كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ. ای مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج می‌‏كنند به آنان برمی‏‌گردد، و خداوند جزای محسنين را ضايع نمی‏‌نمايد.
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ[۲۹۳]، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.[۲۹۴] ای مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ[۲۹۵]، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ[۲۹۶] وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ. ای مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است[۲۹۷] و اگر زمان طويلی بر شما گذشت و كوتاهی نموديد يا فراموش كرديد، علی صاحب اختيار شماست و برای شما بيان می‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.[۲۹۸] او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمی‏‌دانيد برای شما بيان می‌‏كنند.
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما[۲۹۹] فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ[۳۰۰] مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلی يَوْمٍ يَلْقَی اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.[۳۰۱] بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفی كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهی كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين علی و جانشينان بعد از او آورده‌‏ام كه آنان از نسل من و اويند، (و آن موضوع) امامتی است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدی است تا روزی كه خدای مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.[۳۰۲] ألا فَاذْكُرُوا[۳۰۳] ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ. ای مردم، هر حلالی كه شما را بدان راهنمايی كردم و هر حرامی كه شما را از آن نهی نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏‌ام و تغيير نداده‌‏ام. اين مطلب را داشته باشيد[۳۰۴] و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ. من سخن خود را تكرار می‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهی نماييد.
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلی قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ[۳۰۵]، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.[۳۰۶] وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.[۳۰۷] بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانی كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهی نماييد[۳۰۸]،چرا كه اين دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.[۳۰۹] و هيچ امر به معروف و نهی از منكری نمی‏‌شود مگر با امام معصوم.[۳۱۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: Ra bracket.png وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ La bracket.png[۳۱۱]، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».[۳۱۲] ای مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد: «آن (امامت) را به عنوان كلمه باقی در نسل او قرار داد»[۳۱۳]، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».[۳۱۴]
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی[۳۱۵]، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: Ra bracket.png إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظيمٌ La bracket.png.[۳۱۶] ای مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خدای عز و جل فرموده: «زلزله قيامت شيئ عظيمی است»[۳۱۷].
اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ][۳۱۸] وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.[۳۱۹] وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِی الْجِنانِ[۳۲۰] نَصيبٌ. مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده می‌شود[۳۲۱] و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبی نخواهد بود.

بخش یازدهم: بيعت گرفتن رسمی

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ[۳۲۳]، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلی ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ. ای مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی اميرالمؤمنين×[۳۲۲] و امامانی كه بعد از او می‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.[۳۲۴] نُبايِعُكَ عَلی ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.[۳۲۵] عَلی ذلِكَ نَحْيی وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ][۳۲۶] وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.[۳۲۷] پس همگی چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت می‌‏كنيم و راضی هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ اماممان علی اميرالمؤمنين و امامانی كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده‌ايم و با آن می‌ميريم و (روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمی‏‌كنيم و شك نمی‏‌كنيم و انكار نمی‏‌نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمی‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. تو ما را به موعظه الهی نصيحت نمودی درباره علی اميرالمؤمنين و امامانی كه گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنی حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أيْدينا. مَنْ أدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغي بِذلِكَ بَدَلاً وَ لايَرَی اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً. پس برای آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت می‌نمايد و گرنه با زبانش اقرار می‌كند. هرگز در پی تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونی نبيند.
نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفی بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».[۳۲۸] ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان می‌رسانيم، و خدا را بر آن شاهد می‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت می‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستی».[۳۲۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ[۳۳۰]، Ra bracket.png فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها La bracket.png[۳۳۱]، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، Ra bracket.png يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ La bracket.png.[۳۳۲] ای مردم، چه می‌گوييد؟ خداوند هر صدايی را و پنهانی ‏های هر كسی را می‌داند. «پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است»، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت می‌كند. «دست خداوند بر روی دست بيعت كنندگان است».
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً[۳۳۳] أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ [مِنْهُمْ فِی الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ][۳۳۴] كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفی[۳۳۵]، Ra bracket.png وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً La bracket.png.[۳۳۶] ای مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با علی اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتی كه در نسل ايشان باقی است بيعت كنيد. خداوند غدر كنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. «و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمی عنايت می‌فرمايد».
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلی عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ[۳۳۷]، وَ قوُلوُا: Ra bracket.png سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ La bracket.png[۳۳۸]، وَ قوُلوُا: Ra bracket.png الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ La bracket.png.[۳۳۹] ای مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد: (تكرار كنيد) ، و به علی به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد[۳۴۰] و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهيم و بازگشت به سوی توست». و بگوييد: «حمد و سپاس خدای را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمی‏‌كرد ما هدايت نمی‏‌شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -وَ قَدْ أنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ- أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها[۳۴۱] فَصَدِّقُوهُ.[۳۴۲] ای مردم، فضايل علی بن ابیطالب نزد خداوند -كه آن را در قرآن نازل كرده- بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.[۳۴۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، Ra bracket.png مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ -وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ[۳۴۴]- فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً La bracket.png. ای مردم، «هر كس خدا و رسولش -و علی و امامانی را كه ذكر كردم- اطاعت كند به رستگاری بزرگ دست يافته است.»
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ[۳۴۵] عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ Ra bracket.png أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ La bracket.png[۳۴۶] في جَنّاتِ النَّعيمِ. ای مردم، كسانی كه برای بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند «آنان رستگارانند» و در باغ‌های نعمت خواهند بود.
مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَ‍Ra bracket.png إنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَميعاً La bracket.png Ra bracket.png فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً La bracket.png.[۳۴۷] ای مردم، سخنی بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر «شما و همه كسانی كه در زمين هستند كافر شوند» «به خدا ضرری نمی‌رسانند».
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ [بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ][۳۴۸] وَ اغْضِبْ عَلَی [الْجاحِدينَ][۲۱۸] الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ. خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.


پانويس

  1. اسرار غدير: ص ۱۲۷ ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.
  2. كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقی از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايی را كه در عين يگانگی دارای عالی‏ترين مرتبه است و در عين تنهايی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايی را كه با يگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايی خود نزديك شده است.
  3. منظور از اين جمله يكی از دو جهت می‏تواند باشد: اول: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه آن چيزها در جای خود هستند و خداوند احتياج به معاينه و ملاحظه آنها ندارد. دوم: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه خداوند در مكان خود است. البته برای خداوند مكان تصور ندارد، پس منظور اين است كه خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد كه برای علمش احتياج به رفت و آمد و كسب علم ندارد.
  4. «ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..
  5. «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.
  6. الزيادة من «ج» و «د» و «ه».
  7. المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.
  8. «ج» و «د» و «ه» و «و»: متطوّل علی كلّ من ذرأه.
  9. «ج» و «د» و «ه» و «و»: كلّ نفس.
  10. كلمه «قُدُّوس» به معنی پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح «به معنی كسی كه مخلوقات او را تسبيح می‏كنند، و تسبيح به معنی تنزيه و تمجيد خداوند است.
  11. «ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسی زير نظر اوست.
  12. «د»: علی جميع خلقه.
  13. «ج» و «ه» و «و»: يستحقّون.
  14. «ج» و «د»: و هو منشی‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشی‏ء كل شيی‏ء و حي حين لا حي.
  15. «ب»: دائم غني.
  16. «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی كه زنده‏ ای نبود.
  17. «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.
  18. «د»: أبلی
  19. «ج»: يغشی الأمد. «د»: يفنی الأبد.
  20. «الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.
  21. «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافی نيست.
  22. «الف»: ما أبدع.
  23. «ج»: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.
  24. «ج»: شاءها.
  25. «و»: الصبغة.
  26. الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. «ه»: الحسن الصبغة.
  27. «ج»: بدون فساد.
  28. «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.
  29. «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.
  30. هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.
  31. «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.
  32. كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتی گيرنده هر يك بر ديگری غالب می‌شود و او را بر زمين می‌‏زند و خود بالا می‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال می‌‏كند» فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.
  33. «الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.
  34. «ج»: إلهاً واحداً ماجداً
  35. الزيادة من «الف» و «ب» و «ه». و في «د»: و يدبّر فيقضي.
  36. «ب»: و يمنع و يثري.
  37. «د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد.
  38. «ب»: منع می‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.
  39. «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.
  40. «الف»: مجيب الدعاء.
  41. «د»: جزيل العطاء.
  42. «ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.
  43. «ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.
  44. «د»: الموفّق للمتّقين و مولی العالمين.
  45. الزيادة من «ج» و «د» و «ه».
  46. «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.
  47. «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتی(زبانی) بر او مشكل نمی‌شود.
  48. «الف»: أحمده علی السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده علی السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.
  49. «ج»: أُبادر إلی رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.
  50. «ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.
  51. «ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.
  52. الزيادة من «ب»
  53. «و»: تضمّن.
  54. الزيادة من «ب».
  55. المائدة: ۶۷.
  56. مائده: ۶۷.
  57. «ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.
  58. «و»: عليَّ
  59. - «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام.
  60. زاد في «د»: أحمر.
  61. الزيادة من «ب».
  62. الزيادة من «و»
  63. المائدة: ۵۵.
  64. «ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.
  65. «ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهی نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستی نكرده‌ام.
  66. «سلام» در اين دو مورد به عنوان يكی از نام های خداوند ذكر شده است.
  67. مائده: ۵۵.
  68. «ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده می‌كند و می‌خواهد.
  69. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».
  70. ‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنی ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.
  71. «الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنی الخدعة.
  72. إشارة إلی الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.
  73. «ج»: مرّة بعد أُخری. «و»: مرة بعد مرة.
  74. «و»: أنّي هو.
  75. الزيادة من «ج» و «ه» و «و».
  76. «ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.
  77. الزيادة من «الف» و «د».
  78. التوبة: ۶۱.
  79. يعنی يكی ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.
  80. توبه: آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولی به معنای تصديق كردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور می‌شود كه پيامبر صلی الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق می‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمی‌كند.
  81. «د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.
  82. «ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت.
  83. «ج» و «ه»: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان كرامت نموده‌ام.
  84. الزيادة من «ب».
  85. المائدة: ۶۷.
  86. مائده: ۶۷.
  87. «ج» و «‹ه»: بر هر موجودی....
  88. «ب»: هر كس تابع او باشد و او را تصديق نموده اطاعت نمايد مأجور است.
  89. الزيادة من «ب» و «ج» و «د» و «ه».
  90. «الف»: مفترضة. «ب»: مفروضاً.
  91. «الف» و «ب» و «د»: الأعجمي.
  92. «ب»: الحرّ و العبد.
  93. «ج» و «ه» و «و»: علی كل موجود.
  94. «الف» و «ب» و «د» و «و»: جائز قوله.
  95. «ب»: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.
  96. «و»: أقوم.
  97. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  98. «الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.
  99. «ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلی يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي...
  100. منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان می‌‏باشند.
  101. «ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.
  102. الزيادة من «ج» و «ه».
  103. «ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه.
  104. الزيادة من «ج».
  105. «ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.
  106. الزيادة من «ب». و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله «و كل علم...» إلی هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.
  107. «أحصاه» به معنای «عَدَّه و ضَبَطَه» است. برای تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آوری» استفاده شد.
  108. يس: ۱۲.
  109. «ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.
  110. الزيادة من «ب».
  111. الزيادة من «ب».
  112. «ب»: إنّه إمامكم بأمر اللَّه.
  113. «ج» و «و»: لن يتوب اللَّه علی أحد أنكره و لن يغفر اللَّه له.
  114. «ب»: حتماً علی اللَّه تبارك اسمه أن يعذِّب من يجحده و يعانده معي عذاباً نكراً أبد الآبدين و دهر الداهرين «و»: أبد الأبد و دهر الدهر.
  115. «د»: أن تخالفوني.
  116. إشارة إلی الآية ۲۴ من سورة البقرة.
  117. ب: او به امر خداوند امام است.
  118. د: بپرهيزيد از اينكه با من مخالفت كنيد.
  119. الزيادة من «ه» و «و».
  120. «ج»: معاشر الناس، لي واللَّه بُشری لأكون من النبيين و المرسلين. «د»: أيّها الناس، هي واللَّه بُشری الأولين من النبيين و المرسلين.
  121. «ب» و «ج»: فهو كافر.
  122. هذه الفقرة ص «الف» و «ج» و «د» هكذا: و مَن شكّ في شيی‏ءٍ من قولي هذا فقد شكّ في الكلّ منه، و الشاكّ في ذلك في النار. و في «ه» و «و»: و من شكّ في ءك‏ء من قولي فقد شكّ في الكل منه...
  123. «الف»و «ج»و «د»: هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آن شک كرده است و شک كننده در آن در آتش است. «ه» هر كس در چيزی از گفتار من شك كند در همه آن شک كرده است... لازم به تذكر است كه منظور از «كفر جاهليت اول»احتمالاً اشاره به شديدترين درجات كفر جاهلی باشد.
  124. هذه الفقرة في «ب»هكذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علي بن أبي‏طالب علی الناس كلّهم و هو أفضل الناس بعدي من ذكرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقي واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولي هذا و لم يوافقه... و في «ج» و «ه» و «و» هكذا: ... ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب عليه. قولي عن جبرئيل و قول جبرئيل عن اللَّه عز و جل. ف‍Ra bracket.png لتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ La bracket.png، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، Ra bracket.png إنّ اللَّه خبير بما تعملون La bracket.png.
  125. إشارة إلی الآية 18 من سورة الحشر، و الآية 94 من سورة النحل.
  126. «ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است
  127. «ج» و «ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.
  128. الزيادة من «ب».
  129. الزمر: ۵۶.
  130. جنب: «یعنی كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام با خداست.
  131. زمر: 56.
  132. «د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.
  133. الزيادة من «ب» و «ج».
  134. «و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.
  135. زواجر «به معنای باطن‏‌ها و ضميرها و نيز به معنی نهی‏‌ها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بيشتری دارد.
  136. «د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بيان كننده است.
  137. الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي...
  138. «و» خ‏ل: مبنيّ علی صاحبه.
  139. «الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.
  140. اشاره به حديث «إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتی» است.
  141. «ج»: اين امری از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.
  142. «ج»: ألا وقد نصحت.
  143. «ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.
  144. «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.
  145. «ج»: بدانيد كه من نصيحت نمودم.
  146. «الف» و «ب» و «د»: بدانيد كه «اميرالمؤمنين» جز اين برادرم نيست.
  147. «ب»: اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلی الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوی آسمان باز شد. پس علی‏ عليه السلام را بلند كرد به طوری كه دو پای او مطابق زانوهای پيامبر صلی الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبر صلی الله عليه وآله علی‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «ای مردم، چه كسی صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين علی صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».
  148. «ب»: ... علی درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلی السماء و شال علياً عليه السلام حتی صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده علی عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولی بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
  149. الزيادة من «ج».
  150. «د»: والراعي بعدي.
  151. «ب»: ... علی من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. «ج» و «و»: ... و علی تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.
  152. «د»: و مدبر امور بعد از من.
  153. «ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضی می‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايی كننده بر اطاعت خداوند است.
  154. ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.
  155. ق: ۲۹.
  156. «الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.
  157. الزيادة من «ه».
  158. «ه» و «و»: من جحده.
  159. ق: 29.
  160. «الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمی‌يابد.
  161. «و»: لها.
  162. المائدة: ۳.
  163. آل عمران/۱۹
  164. آل عمران: ۸۵.
  165. هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج». و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: Ra bracket.png و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين La bracket.png. اللهم إنّي أُشهدك و كفی بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: Ra bracket.png اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين La bracket.png. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏ صلی الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.
  166. مائده: 3.
  167. آل عمران/۱۹
  168. آل عمران: 85.
  169. «الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردی كه امامت بعد از من برای علی است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردی برای بندگانت دينشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی: «هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمی‏‌شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايی.
  170. حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است.
  171. «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.
  172. «و»: و بمن كان من ولدي.
  173. الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة آل عمران.
  174. آل عمران: ۸۸.
  175. «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.
  176. الزيادة من «ب»
  177. إشارة إلی الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالی: Ra bracket.png وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً La bracket.png.
  178. اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه می‌فرمايد: «جزای ايشان در مقابل صبری كه نمودند بهشت و حرير است.»
  179. «ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.
  180. الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.
  181. «ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا می‌كند.
  182. الزيادة من «ج» و «ه». و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.
  183. «ب»: بذنبه و خطيئته
  184. «ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه.
  185. يعنی درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد.
  186. «ب»: در حالی كه دشمنان خدا زياد شده‌‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.
  187. «الف» و «د» و «ه»: و لايتوالی عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً....
  188. الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و الآيات في سورة العصر: الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة، Ra bracket.png إنّ الإنسان لفي خسر La bracket.png أعداء آل محمد، Ra bracket.png إلاّ الذين آمنوا La bracket.png بولايتهم و Ra bracket.png عملوا الصالحات La bracket.png تمواساة إخوانهم Ra bracket.png و تواصَوا بالصبر La bracket.png في غيبة غائبهم.
  189. عصر: ۱، ۲. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكاری است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانی كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينی عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.
  190. «ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما علی الرسول...
  191. آل عمران/۱۰۲.
  192. اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا(طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب و برگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.
  193. النساء: ۴۷.
  194. هذه الفقرة من قوله «باللَّه» إلی هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب».
  195. «ب»: مسبوكٌ.
  196. «د»: و بحقّ كلّ مؤمن.
  197. «ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة... و في «ج» و «و» هكذا: ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين (الغادرين)...
  198. «مسلوک» یعنی داخل شده،ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.
  199. «د»: و حق هر مؤمنی را می‌گيرد.
  200. «ج»: ... مهدی قائم كه می‌گيرد حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد با كشتنِ كوتاهی كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.
  201. الزيادة من «د» و «و». وهذه الفقرة إشارة إلی الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.
  202. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا علی اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم) اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب...
  203. «ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمی‏‌پذيرد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نمايد.
  204. إشارة إلی الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.
  205. هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم Ra bracket.png في الدرك الأسفل من النار La bracket.png و Ra bracket.png لبئس مثوی المتكبرين La bracket.png. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.
  206. اشاره حضرت به «صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤسای منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلی الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود.
  207. أشار صلی الله عليه وآله في كلامه هذا إلی الصحيفة الملعونة الأولی التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم ‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب علی الناس...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏ صلی الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.
  208. الزيادة من «الف» و «ب» و «د».
  209. «ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.
  210. الزيادة من «الف» و «ب» و «د».
  211. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  212. إشارة إلی الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.
  213. کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.
  214. كلمه «الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.
  215. اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.
  216. إشارة إلی الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.
  217. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و». و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القری و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالی، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه («د»: و هو مواعدٌ) ، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.
  218. ۲۱۸٫۰ ۲۱۸٫۱ الزيادة من «ب». و في «د»: اعطب، مكان «اغضب».
  219. «الف» و «د»: ای مردم، هيچ سرزمين آبادی نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادی‏ ها را هلاک نموده در حالی كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالی (در قرآن) ذكر فرموده است. و اين علی امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‌گاه الهی است و خداوند وعده‌‏اش را عملی می‌كند.
  220. «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.
  221. المرسلات: ۱۹-۱۶.
  222. «ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.
  223. مرسلات: ۱۹ - ۱۶
  224. الزيادة من «ب».
  225. «الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.
  226. الزيادة من «الف» و «د».
  227. «الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش می‌داند. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.
  228. «الف»و «د»: بدانيد كه دشمنان علی اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.
  229. «ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدی إليه.
  230. الزيادة من «ج» و «ه» و «و».
  231. إشارة إلی الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.
  232. الزيادة من «ب».
  233. أي قرأ صلی الله عليه وآله إلی آخر سورة الحمد.
  234. الزيادة من «ه».
  235. «ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم) خصَّت و عمّت.
  236. إشارة إلی الآية ۶۲ من سورة يونس.
  237. إشارة إلی الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة المجادلة.
  238. «ج» و «و»: درباره چه كسی نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است.
  239. «الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.
  240. انعام: ۱۱۲.
  241. المجادلة / ۲۲.
  242. مجادله: ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.
  243. الأنعام: ۸۲.
  244. انعام: ۸۲.
  245. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  246. إشارة إلی الآية ۷۳ من سورة الزمر.
  247. إشارة إلی الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: Ra bracket.png يدخلون الجنة بغير حساب La bracket.png
  248. «الف »و «ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».
  249. إشارة إلی الآية ۱۰ من سورة النساء.
  250. إشارة إلی الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.
  251. الأعراف: ۳۸.
  252. اعراف: ۳۸.
  253. الملك: ۱۱-۸.
  254. كلمه «سحق »به معنی هلاك و به معنای دوری و بُعد آمده است.
  255. ملك: ۱۱-۸.
  256. الملك: ۱۲.
  257. جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنی باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب می‌ترسند.
  258. «الف» و «د»: شتّان ما بين السعی و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.
  259. «الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بهشت. «ب»: فرق بين شعله‌های آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.
  260. الزيادة من «ج» و «د».
  261. الزيادة من «ج» و «ه».
  262. الزيادة من «و».
  263. الزيادة من «ج» و «ه».
  264. «ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.
  265. الزيادة من «و»
  266. «ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ.
  267. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه». و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.
  268. شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدی‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه علی ‏ عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد.
  269. «الف»و «ب»و «د»: اوست قاتل هر قبيله ای از اهل شرک.
  270. «ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر علی الدين.
  271. «ب»: علی الأديان. «و»: علی الدين كله.
  272. «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.
  273. «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.
  274. «ب»: اوست عبور كننده از دريايی عميق. منظور از دريای عميق احتمالاتی دارد؛ از جمله دريای علم الهی، و يا دريای قدرت الهی، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايی است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.
  275. «ب»: اوست كه هر صاحب فضلی را به قدر فضلش جزا می‌دهد.
  276. «الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.
  277. «ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.
  278. «ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.
  279. «‹ب»: ألا إنّه باقی حجج الحجيج.
  280. «ج»: اوست كه هر پيامبری كه گذشته به او بشارت داده است.
  281. «ج» و «ه» و «و»: ... أدعوكم إلی مصافقتي علی يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.
  282. «ج»: أمدّكم.
  283. .الفتح: ۱۰
  284. «ج»: به سوی شما دست بيعت دراز می‌كنم.
  285. فتح: ۱۰.
  286. داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.
  287. بقره: ۱۵۸.
  288. البقرة: ۱۵۸.
  289. «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.
  290. شايد منظور از «منقطع شدن» كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر» استفاده شده است، و در «د»و «ه» چنين است: «هيچ اهل بيتی وارد خانه خدا نمی‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‌شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‏‌كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».
  291. «ب» و «و»: فإذا قضی حجّه استؤنف به.
  292. منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئی از اعمال حج محسوب می‌شود.
  293. «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.
  294. «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.
  295. «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم («و»: كما أُمرتم).
  296. «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.
  297. «ج»و «ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم.
  298. «الف» و «ج»و «ه»: كسی كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم. «د»: كسی كه خداوند او را به جای خودش و به جای من خليفه قرار داده است.
  299. «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.
  300. «الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.
  301. «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلی يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.
  302. «ب»: و لم أُبدِّله.
  303. «ج»: فادرسوا.
  304. «ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسی نماييد.
  305. هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج»).
  306. هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.
  307. «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام.
  308. اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب «التحصين» (نسخه «ج») است.
  309. «ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهی از منكر است. پس به كسانی كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.
  310. شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهی از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه» چنين آمده است: «امر به معروف و نهی از منكری نيست مگر در حضور امام».
  311. الزخرف: ۲۸.
  312. هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه.
  313. زخرف /۲۸ .
  314. «ب»: ای مردم، من در ميان شما قرآن را به جای می‌گذارم و جانشين بعد از من علی و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.
  315. «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوی. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.
  316. الحج: ۱.
  317. حج: ۱.
  318. الزيادة من «ب». و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان.
  319. «د» فمن جاء بالحسنة أفلح
  320. «ب»: في الجنّة.
  321. «د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.
  322. «الف»و «ب»و «ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينی»برای علی منعقد نمودم.
  323. «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.
  324. «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.
  325. تبايعك علی ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.
  326. الزيادة من «ب».
  327. «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.
  328. هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلی الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه...» إلی هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخری نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك) و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله». و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين («ه» و «و»: أطعنا اللَّه... علی عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نری من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يری اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»: ... عنك إلی كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا
  329. تا اينجا عبارتی بود كه پيامبر صلی الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب» ذكر شد، و در «الف» و «د» و «ه» از جمله: «تو ما را به موعظه الهی نصيحت كردی...» تا اينجا به اين صورت آمده است: «... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و علی اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتی آنان از فرزندان تو از صلب اويند. («ه»: گفتی آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعای امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان علی دو امام هستند، و من قبل از علی پدر ايشانم». و بگوييد: «ما در اين باره با خداوند و با تو و با علی و حسن و حسين و امامانی كه ذكر كردی پيمان می‌بنديم و ميثاقی از ما برای اميرالمؤمنين گرفته شود. («ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏های ما و به صورت دست دادن، برای هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار می‌‏كند. در پی تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونی درباره آن را ابداً نمی‏‌بينيم. ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم. («ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافی است و تو بر ما شاهدی، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند -چه آشكارا و چه پنهانی- و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدی بالاتر است».
  330. «ب»: و Ra bracket.png خائنة الأعين و ما تخفي الصدور La bracket.png. «و»: خافية كل نفس و عيب.
  331. الإسراء: ۱۵.
  332. الفتح: ۱۰.
  333. «الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.
  334. الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و».
  335. فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفی.
  336. الفتح: ۱۰.
  337. «ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا علی أميركم.
  338. البقرة: ۲۸۵.
  339. الأعراف: ۴۳.
  340. يعنی: بگوييد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در «ب» چنين است: «ای مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».
  341. الزيادة من «الف» و «ه».
  342. هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه
  343. اين عبارت را دو نوع می‌توان معنی كرد: الف: «عَرَفَها» بدون تشديد، يعنی كسی كه فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام را می‌گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نكند تا بتواند بعضی دسيسه‌های دشمنان را يا سقط هايی كه در بعضی عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود. ب: «عرَّفها» با تشديد، يعنی هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد. عبارت در «ب» چنين است: ای مردم، فضايل علی و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.
  344. «ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولی الأمر فقد فاز...
  345. «د»: السلام.
  346. «ه» و «و»: اولئك المقرّبون.
  347. «ه» «و»: Ra bracket.png فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد La bracket.png.
  348. الزيادة من «ب».