آيه ۱۹ آل عمران و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «== آيه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== آيه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ...»<ref>آل عمران /  ۱۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۵۹  - ۱۴۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۹ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸  - ۱۷۱.</ref> ==
 {{متن آیه
   با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۹ و ۸۵سوره آل عمران است:
| متن آیه = إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ


«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّه فَإِنَّ اللَّه سَرِيعُ الْحِسابِ»:
| ترجمه = «مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب [درباره آن] اختلاف نکردند مگر پس از آنکه آنان را [نسبت به حقّانیّت آن] آگاهی و دانش آمد، این اختلاف به خاطر حسد و تجاوز میان خودشان بود؛ و هر کس به آیات خدا کافر شود [بداند که] خدا حسابرسی، سریع است.»


«دين نزد خداوند اسلام است، و كسانى كه كتاب به آنان داده شده اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه علم برايشان آمد و آنان از روى برترى جويى اختلاف كردند، و هر كس به آيات خدا كفر ورزد خداوند سريع الحساب است».
}}
{{جعبه اطلاعات آیه
| شماره آیه = ۱۹
| سوره = آل عمران
| تصویر =
| اندازه تصویر =
| توضیح_تصویر =
| شماره سوره = ۳
| جزء = ۳و۴
| نزول =
| شأن نزول =
| مکان نزول = مدینه
| موضوع = دین واقعی فقط اسلام
}}
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.


«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»<ref>آل عمران /  ۸۵</ref>
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۹ و ۸۵ سوره آل عمران است:


«هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمى ‏شود و در آخرت از زيانكاران است».
{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّه فَإِنَّ اللَّه سَرِيعُ الْحِسابِ}}:


اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:
«مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب [درباره آن] اختلاف نکردند مگر پس از آنکه آنان را [نسبت به حقّانیّت آن] آگاهی و دانش آمد، این اختلاف به خاطر حسد و تجاوز میان خودشان بود؛ و هر کس به آیات خدا کافر شود [بداند که] خدا حسابرسی، سریع است


{{متن قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}}: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»<ref>آل عمران /  ۸۵</ref>


'''۱-متن خطبه غدير'''
اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:
 
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ:«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، وَ قُلْتَ:«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ»، وَ قُلْتَ:«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ». اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ:
 
پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى:«امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»، و فرمودى:«هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود». پروردگارا، تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم. <ref>مراجعه شود به: اسرار غدير: ص ۱۴۶ ۱۴۵ بخش ۴.</ref>
 
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ عَلَىَّ انَّ الامامَةَ لِعَلِىٍّ، وَ انَّكَ عِنْدَ بَيانى ذلِكَ وَ نَصْبى ايّاهُ -  لِما اكْمَلْتَ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْاسْلامَ ديناً -  قُلْتَ:«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ» وَ قُلْتَ:«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»:
 
خدايا، تو بر من اين مطلب را نازل فرمودى كه امامت براى على است. و هنگامى كه اين مطلب را بيان كردم و او را منصوب نمودم، آنگاه كه دين آنان را كامل نمودى و نعمت خود را بر آنان تمام كردى و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شدى، فرمودى:«دين نزد خدا فقط اسلام است»و فرمودى:«هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمى ‏شود و در آخرت از زيانكاران است». <ref>مراجعه شود به: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه«ب».</ref>
 
'''۲-موقعيت تاريخى'''
 
پس از بيان حديث غدير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير و نزول آيه«اليوم اكملت لكم دينكم»، پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير براى اينكه ثابت كند دينى جز با ولايت على‏ عليه السلام پذيرفته نيست، دو آيه ديگر از قرآن را شاهد گرفت: يكى آيه 19 سوره آل عمران:«اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دين نزد خدا فقط اسلام است»، وديگرى آيه ۸۵ سوره آل عمران:«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»:«هر كس دينى غير از اسلام برگزيند هرگز خدا از او قبول نخواهد كرد و او در آخرت از زيانكاران است».


انضمام اين دو آيه به آيه اكمال بدان معنى بود كه دين فقط اسلام است و غير اسلام مورد قبول خدا نيست، و آن دينى كه خدا به نام اسلام پذيرفته آن است كه غدير و ولايت در آن است و جانشينان پيامبرش تا روز قيامت دوازده امام ‏عليهم السلام هستند. اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله نفس راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت:«خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم».
=== متن خطبه غدير ===
<blockquote>{{متن عربی|اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ}}:{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}}، وَ قُلْتَ: {{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ}}، وَ قُلْتَ:{{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}}. {{متن عربی|اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ}}:<ref> العدد القوية،  ۱۷۵.</ref></blockquote>پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى:  «امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.» و فرمودى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.» پروردگارا، تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.<blockquote>{{متن عربی|اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ عَلَىَّ انَّ الامامَةَ لِعَلِىٍّ، وَ انَّكَ عِنْدَ بَيانى ذلِكَ وَ نَصْبى ايّاهُ -  لِما اكْمَلْتَ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْاسْلامَ ديناً -  قُلْتَ}}:{{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ}}وَ قُلْتَ: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى ‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}}:</blockquote>خدايا، تو بر من اين مطلب را نازل فرمودى كه امامت براى على است. و هنگامى كه اين مطلب را بيان كردم و او را منصوب نمودم، آنگاه كه دين آنان را كامل نمودى و نعمت خود را بر آنان تمام كردى و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شدى، فرمودى: «مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.»  و فرمودى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.» <ref>مراجعه شود به: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه«ب».</ref>


به تعبير ديگر: در اولين مرحله پس از تبليغ جهانى ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام در خطابه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله لحظاتى پيش با ابلاغ پيام«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ ...»در شانه ‏هاى خود سبكى از چنين انجام وظيفه‏ اى را احساس مى ‏كرد. پس از آن نزول آيه«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ ...»نيز اعلام شده و اسلام كامل گرديده است. در چنين شرايطى دو آيه مزبور به طور كامل در كلام حضرت اقتباس شده، يعنى آن اسلامى كه غير آن قبول نيست همين اسلام است كه به كمال نهايى رسيده است.بايد توجه داشت كه منظور حضرت نزول آيه اكمال و دو آيه مذكور در اعلان ولايت نمى ‏تواند باشد، زيرا حضرت مى ‏فرمايد:«خدايا هنگام اعلان ولايت اين آيه را ...»، و نمى ‏فرمايد:«اين دو يا سه آيه را ...»در حالى كه در عربى مراعات يک و دو و جمع در افعال و ضماير ضرورى است.
=== موقعيت تاريخى ===
پس از بيان حديث غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير و نزول آيه{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}، پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير براى اينكه ثابت كند دينى جز با ولايت على‏ عليه السلام پذيرفته نيست، دو آيه ديگر از قرآن را شاهد گرفت:


بنابراين آيه نازل شده همان آيه اول است كه«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ...»باشد، و آيه دوم و سوم دنباله كلام خود حضرت به صورت تضمين و تركيب آيه با سخن است. در قرآن نيز اين سه آيه در كنار هم نيست تا كلمه «اسلام»در آيه دوم ارتباط با همان كلمه در آيه اول داشته باشد.
يكى آيه ۱۹ سوره آل عمران: {{متن قرآن|اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ}}:


لازم به يادآورى است كه طبق متن كتاب«اليقين»در اين فراز خطبه، دو آيه«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ ..و«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً»مطرح شده، ولى تصريح به نزول آن در غدير نشده است، بلكه به عنوان «قُلْتَ»يعنى: «چنين فرموده ‏اى»بدان اشاره شده است؛ گذشته از اينكه اكثر نسخه‏ ها با اين عبارت نيست. بنابراين در همين بخش هر سه آيه را به طور كامل مورد بحث قرار مى‏دهيم.
«مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.» وديگرى آيه ۸۵ سوره آل عمران:{{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ}}:«و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»


'''۳-موقعيت قرآنى'''
انضمام اين دو آيه به آيه اكمال بدان معنى بود كه دين فقط اسلام است و غير اسلام مورد قبول خدا نيست، و آن دينى كه خدا به نام اسلام پذيرفته آن است كه غدير و ولايت در آن است و جانشينان پيامبرش تا روز قيامت دوازده امام ‏عليهم السلام هستند.


در قرآن اين آيه از آيه ۱۹سوره آل عمران سرچشمه گرفته و تا آيه۸۵مشتقات واژه «اسلام»هفت بار تكرار شده است. در آيه ۱۹ خداوند با آوردن كلمه«اسلام»مى ‏فرمايد:«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ ...»يعنى:«دين نزد خداوند اسلام است« ، و همه اهل كتاب )يهود و نصارى و ...( با علم به اين حقيقت بزرگ اختلاف كرده‏اند.
اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله نفس راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت: «خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم».


به تعبير ديگر: در اولين مرحله پس از تبليغ جهانى ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله لحظاتى پيش با ابلاغ پيام{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ }} در شانه ‏هاى خود سبكى از چنين انجام وظيفه‏ اى را احساس مى ‏كرد. پس از آن نزول آيه {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ }} نيز اعلام شده و اسلام كامل گرديده است.


سپس در آيه 20 كلمه »أَسْلَمْتُ« را ذكر مى‏كند و مى‏فرمايد: »فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ: أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ للَّه وَ مَنِ اتَّبَعَنِ ...« يعنى: »اگر با تو به مخاصمه برخاستند بگو: من و تابعينم در برابر خدا سر تسليم فرود آورده‏ايم« .
در چنين شرايطى دو آيه مزبور به طور كامل در كلام حضرت اقتباس شده، يعنى آن اسلامى كه غير آن قبول نيست همين اسلام است كه به كمال نهايى رسيده است.بايد توجه داشت كه منظور حضرت نزول آيه اكمال و دو آيه مذكور در اعلان ولايت نمى ‏تواند باشد، زيرا حضرت مى ‏فرمايد:


«خدايا هنگام اعلان ولايت اين آيه را ...»، و نمى ‏فرمايد: «اين دو يا سه آيه را ...» در حالى كه در عربى مراعات يک و دو و جمع در افعال و ضماير ضرورى است.


در ادامه همين آيه، دو واژه »أَسْلَمْتُمْ« و »أَسْلَمُوا« را به كار مى‏گيرد و مى‏فرمايد: »وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ: أَ أَسْلَمْتُمْ؟ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ...« ، يعنى: »به كسانى كه اهل كتابند و به بى‏سوادان بگو: آيا تسليم شديد )و آيا اسلام را پذيرفتيد( ؟ اگر اسلام را پذيرفتند هدايت شده‏اند، و اگر روى گرداندند بر عهده تو ابلاغ فرمان الهى است« .
بنابراين آيه نازل شده همان آيه اول است كه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ...}} باشد، و آيه دوم و سوم دنباله كلام خود حضرت به صورت تضمين و تركيب آيه با سخن است. در قرآن نيز اين سه آيه در كنار هم نيست تا كلمه «اسلام» در آيه دوم ارتباط با همان كلمه در آيه اول داشته باشد.


لازم به يادآورى است كه طبق متن كتاب «اليقين» در اين فراز خطبه، دو آيه{{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ }} و{{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}} مطرح شده، ولى تصريح به نزول آن در غدير نشده است، بلكه به عنوان {{متن عربی|قُلْتَ}} يعنى: «چنين فرموده ‏اى» بدان اشاره شده است؛ گذشته از اينكه اكثر نسخه‏ ها با اين عبارت نيست.


آنگاه به توصيف كفارِ اهل كتاب مى‏پردازد كه حق را نمى‏پذيرند و عذرهاى بيجا مى‏آورند و آنان را به عذاب الهى تهديد مى‏نمايد. سپس دين حنيف ابراهيمى را مطرح مى‏فرمايد و در تبيين دين ابراهيمى و اينكه اسلام دين حضرت ابراهيم‏عليه السلام بوده، داستان حضرت عيسى‏عليه السلام را به ميان مى‏آورد و سخن را به آنجا مى‏رساند كه آن حضرت فرمود: »من تورات حضرت موسى را تصديق مى‏كنم« .
بنابراين در همين بخش هر سه آيه را به طور كامل مورد بحث قرار مى ‏دهيم.


=== موقعيت قرآنى ===
در قرآن اين آيه از آيه ۱۹ سوره آل عمران سرچشمه گرفته و تا آيه ۸۵ مشتقات واژه «اسلام» هفت بار تكرار شده است. در آيه ۱۹ خداوند با آوردن كلمه «اسلام» مى ‏فرمايد:


سپس خلاصه دين عيسى‏عليه السلام را در اين جمله بيان مى‏فرمايد كه: »إِنَّ اللَّه رَبِّى  وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ« .
{{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ}}: «مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.» و همه اهل كتاب (يهود و نصارى و ...) با علم به اين حقيقت بزرگ اختلاف كرده ‏اند.


سپس در آيه ۲۰ كلمه «أَسْلَمْتُ» را ذكر مى ‏كند و مى ‏فرمايد:{{قرآن|فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ: أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ للَّه وَ مَنِ اتَّبَعَنِ}} يعنى: پس اگر با تو جدال و گفتگوی خصومت آمیز کردند، [فقط در پاسخشان] بگو: من و همه پیروانمْ وجود خود را تسلیم خدا کرده ایم.»


در آيه 53 وارد نكته حساسى مى‏شود و واژه »مُسْلِمُونَ« را به كار مى‏برد و مى‏فرمايد: آنگاه كه حضرت عيسى‏عليه السلام در مردم احساس گرايش به كفر نمود فرمود: »مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللَّه« يعنى: »كيست كه با من در راه خدا گام بردارد« ؟ حواريون گفتند: »نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه، آمَنَّا بِاللَّه وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ« يعنى: »ما ياران خداييم، به خدا ايمان آورده‏ايم و تو شاهد باش كه ما مسلمانيم )و سر تسليم فرود مى‏آوريم(  « .
در ادامه همين آيه، دو واژه {{متن قرآن|أَسْلَمْتُمْ}} و {{متن قرآن|أَسْلَمُوا}}را به كار مى ‏گيرد و مى ‏فرمايد:


{{قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}: «و به اهل کتاب و به بی سوادانِ [مشرک] بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روی گرداندند [برتو دشوار و سخت نیاید] که آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پیام خدا] ست؛ و خدا به بندگان بیناست.»


در آيه 64 مسئله اينكه دين نزد خداوند يكى بيشتر نيست را مطرح مى‏كند و مى‏فرمايد: »اى اهل كتاب، بياييد به سوى سخنى كه بين ما و شما يكى است و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و براى او هيچ شريكى قائل نشويم و ...« و آنگاه با ذكر كلمه »مُسْلِمُونَ« مى‏فرمايد: »فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ« ، يعنى: »اگر نپذيرفتند بگو: شما شاهد باشيد كه ما مسلمانيم« .
آنگاه به توصيف كفارِ اهل كتاب مى‏ پردازد كه حق را نمى‏ پذيرند و عذرهاى بيجا مى‏آورند و آنان را به عذاب الهى تهديد مى ‏نمايد.


سپس دين حنيف ابراهيمى را مطرح مى‏ فرمايد و در تبيين دين ابراهيمى و اينكه اسلام دين حضرت ابراهيم ‏عليه السلام بوده، داستان حضرت عيسى ‏عليه السلام را به ميان مى ‏آورد و سخن را به آنجا


در آيه 65 به اهل كتاب خطاب مى‏كند كه چرا بر سر دين ابراهيم‏عليه السلام به مخاصمه مى‏پردازند و سپس در آيه 67 با استفاده از كلمه »مُسْلِم« مى‏فرمايد: »ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ« ، يعنى: »حضرت ابراهيم‏عليه السلام يهودى يا نصرانى نبود، بلكه موحّد و مسلمان بود، و از مشركين نبود« .
مى ‏رساند كه آن حضرت فرمود: «من تورات حضرت موسى را تصديق مى‏ كنم».


سپس به بيان تابعين حقيقى دين ابراهيم‏عليه السلام مى‏پردازد و توطئه‏هاى اهل كتاب را در رابطه با تحريف دين مطرح مى‏كند تا آيه 83 كه كلمه »أَسْلَمَ« به ميان مى‏آيد و مى‏فرمايد: »أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّه يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ« ، يعنى: »آيا به دنبال غير دين خدا هستند در حالى كه در برابر ذات او هر كس كه در آسمان‏ها و زمين است چه با اختيار و چه از روى اكراه سر تسليم فرود آورده‏اند و به سوى او باز مى‏گردند« .
سپس خلاصه دين عيسى‏ عليه السلام را در اين جمله بيان مى‏ فرمايد كه:{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۗ هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}


در آيه ۵۳ وارد نكته حساسى مى‏ شود و واژه{{متن قرآن|مُسْلِمُونَ}} را به كار مى‏ برد و مى ‏فرمايد:


در آيه 84 يك جمع‏بندى از اتفاق همه انبياءعليهم السلام بر سر اسلام مى‏نمايد و با ذكر كلمه »مُسْلِمُونَ« مى‏فرمايد:
آنگاه كه حضرت عيسى ‏عليه السلام در مردم احساس گرايش به كفر نمود فرمود: {{متن قرآن|مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ}}


يعنى: «كيست كه با من در راه خدا گام بردارد»؟ حواريون گفتند:{{متن قرآن|نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} يعنى: «حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به خدا ایمان آوردیم؛ و گواه باش که ما در برابر خدا [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»


»قُلْ آمَنَّا بِاللَّه وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِىَ مُوسى وَ عِيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ« :
در آيه ۶۴ مسئله اينكه دين نزد خداوند يكى بيشتر نيست را مطرح مى‏ كند و مى ‏فرمايد:


«اى اهل كتاب، بياييد به سوى سخنى كه بين ما و شما يكى است و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و براى او هيچ شريكى قائل نشويم و ...» و آنگاه با ذكر كلمه {{متن قرآن|مُسْلِمُونَ}}مى‏ فرمايد: {{قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}، يعنى:«پس اگر [از دعوتت به این حقایق] روی گرداندند [تو و پیروانت] بگویید: گواه باشید که ما [در برابر خدا و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»


»بگو ايمان آورديم به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانش نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شد و ما بين هيچ يك از پيامبران فرق نمى‏گذاريم و در برابر او سر تسليم فرود مى‏آوريم« .
در آيه ۶۵ به اهل كتاب خطاب مى‏ كند كه چرا بر سر دين ابراهيم ‏عليه السلام به مخاصمه مى‏ پردازند و سپس در آيه ۶۷ با استفاده از كلمه {{متن عربی|مُسْلِم}} مى‏ فرمايد:


{{قرآن|ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}، يعنى: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتاپرست و حق گرایی تسلیم بود، و از مشرکان نبود.»


به آيه 85 كه مى‏رسد پس از مقدمات قبلى و اتحاد همه انبياءعليهم السلام بر سر اسلام مى‏فرمايد: »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ« ، يعنى: »هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است« .
سپس به بيان تابعين حقيقى دين ابراهيم‏ عليه السلام مى‏ پردازد و توطئه ‏هاى اهل كتاب را در رابطه با تحريف دين مطرح مى‏كند تا آيه ۸۳ كه كلمه «أَسْلَمَ» به ميان مى ‏آيد و مى ‏فرمايد:


{{قرآن|أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّه يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}، يعنى:  «آیا [اهل کتاب پس از این همه دلایل روشن] غیر دین خدا را خواستارند؟ در حالی که هر که در آسمان ها وزمین است از روی رغبت یا کراهت در برابر او [و اراده و فرمانش] تسلیم است، وهمه به سوی او بازگردانده می شوند.»


تا اينجا مسير آيات در قرآن بود كه اسلام را از روز اول دنيا تا آخر آن تنها دين الهى اعلام كرد و همه انبياعليهم السلام را مُبشّر و مبلّغ آن دانست.
در آيه ۸۴ يک جمع ‏بندى از اتفاق همه انبياء عليهم السلام بر سر اسلام مى ‏نمايد و با ذكر كلمه {{متن قرآن|مُسْلِمُونَ}} مى ‏فرمايد:


{{قرآن|قُلْ آمَنَّا بِاللَّه وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِىَ مُوسى وَ عِيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}:


بدون شك اين تنها دين الهى با آنكه اصل و ريشه‏اش يكى و صورت كامل آن نزد خداوند است، ولى معارف و احكام آن مرحله به مرحله بيان شده و در هر مرحله ارائه آن تكميل گرديده تا روزى كه كمال نهايى آن و بسته شدن پرونده آن اعلام شد و آيه »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ« با اين صراحت نازل شد و خداوند امضاى »رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« را بر پايان اين پرونده نقش فرمود.
«[ای پیامبر! از جانب خود و پیروانت به همه] بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [دارای مقام نبوتشان] فرود آمده، و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده ایمان آوردیم، و میان هیچ یک از آنان فرق نمی گذاریم، و ما در برابر او [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»


به آيه ۸۵ كه مى‏ رسد پس از مقدمات قبلى و اتحاد همه انبياء عليهم السلام بر سر اسلام مى‏ فرمايد:{{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}}، يعنى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»


امروز كه دين كامل بر مردم عرضه شده، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله آيه 85 سوره آل عمران را در خطبه غدير تفسير نموده و مى‏فرمايد: »غير از اين اسلام نزد خداوند مقبول نيست« .
تا اينجا مسير آيات در قرآن بود كه اسلام را از روز اول دنيا تا آخر آن تنها دين الهى اعلام كرد و همه انبيا عليهم السلام را مُبشّر و مبلّغ آن دانست.


بدون شک اين تنها دين الهى با آنكه اصل و ريشه ‏اش يكى و صورت كامل آن نزد خداوند است، ولى معارف و احكام آن مرحله به مرحله بيان شده و در هر مرحله ارائه آن تكميل گرديده تا روزى كه كمال نهايى آن و بسته شدن پرونده آن اعلام شد و آيه{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}با اين صراحت نازل شد و خداوند امضاى{{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} را بر پايان اين پرونده نقش فرمود.


اين تفسير از دو لب مبارك مقام نبوت در اين موقعيت خاص، سه نتيجه بزرگ براى مسلمانان به ارمغان آورده و در همان حال از بزرگ‏ترين اتمام حجت‏هاى آن حضرت به شمار مى‏آيد:
امروز كه دين كامل بر مردم عرضه شده، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله آيه ۸۵ سوره آل عمران را در خطبه غدير تفسير نموده و مى‏ فرمايد: «غير از اين اسلام نزد خداوند مقبول نيست».


اين تفسير از دو لب مبارک مقام نبوت در اين موقعيت خاص، سه نتيجه بزرگ براى مسلمانان به ارمغان آورده و در همان حال از بزرگ‏ترين اتمام حجت‏ هاى آن حضرت به شمار مى ‏آيد:


نتيجه اول اينكه اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول است.
نتيجه اول اينكه اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول است.
خط ۹۲: خط ۱۱۴:


نتيجه سوم اينكه دعوت همه انبياء به اسلام و ولايت بوده است.
نتيجه سوم اينكه دعوت همه انبياء به اسلام و ولايت بوده است.


اين سه نتيجه را طى تحليل‏هاى اعتقادى زير بيان خواهيم كرد.
اين سه نتيجه را طى تحليل‏هاى اعتقادى زير بيان خواهيم كرد.


=== تحليل اعتقادى ===


4-  تحليل اعتقادى
==== تحليل اعتقادى اول: اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول ====
 
با توجه به اينكه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله واژه «اسلام» يک بار در آخر جمله قبلى{{متن قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} و يک بار در آغاز اين جمله {{متن قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}}به كار رفته، از نظر ادبيات و قواعد سخن هر دو به يک معناست و هر مطلبى درباره دومى گفته شود درباره اولى نيز صادق خواهد بود.
 
تحليل اعتقادى اول: اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول
 
با توجه به اينكه در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله واژه »اسلام« يك بار در آخر جمله قبلى )رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً( و يك بار در آغاز اين جمله )وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً( به كار رفته، از نظر ادبيات و قواعد سخن هر دو به يك معناست و هر مطلبى درباره دومى گفته شود درباره اولى نيز صادق خواهد بود.
 
 
اكنون كه معناى اسلام در جمله قبل، اسلام كامل با ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام و پذيرش صاحب اختيارى آنان در امور دنيا و آخرت ماست و اسلام بدون ولايت ناقص است، سؤال اين است كه آيا خداوند اسلام ناقص را مى‏پذيرد؟


از استشهاد پيامبرصلى الله عليه وآله به اين آيه معلوم مى‏شود كه اسلام ناقص نزد خداوند پذيرفته نيست و پذيرنده اسلامِ ناقص در حكم غيرِ مسلمان است، چرا كه خداوند با آوردن حرف »لَنْ« كه در عربى براى نفى ابدى و به معناى »هرگز« استفاده مى‏شود، چنان اسلام ناقص را رد كرده و فرموده: »فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ« : »هرگز از او پذيرفته نمى‏شود« ، كه راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است.
اكنون كه معناى اسلام در جمله قبل، اسلام كامل با ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و پذيرش صاحب اختيارى آنان در امور دنيا و آخرت ماست و اسلام بدون ولايت ناقص است، سؤال اين است كه آيا خداوند اسلام ناقص را مى‏ پذيرد؟


از استشهاد پيامبر صلى الله عليه و آله به اين آيه معلوم مى ‏شود كه اسلام ناقص نزد خداوند پذيرفته نيست و پذيرنده اسلامِ ناقص در حكم غيرِ مسلمان است، چرا كه خداوند با آوردن حرف {{متن قرآن|لَنْ}} كه در عربى براى نفى ابدى و به معناى «هرگز» استفاده مى‏ شود، چنان اسلام ناقص را رد كرده و فرموده:{{متن قرآن|فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}: هرگز از او پذیرفته نمی شود. كه راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است.


استفاده از كلمه »يَبْتَغِ« به معناى »دنبال چيزى بودن« و »در طلب و جستجو براى انتخاب چيزى بودن« ، اين مفهوم را محكم‏تر مى‏كند. يعنى پس از آنكه همه انبياءعليهم السلام براى تشييد اركان اسلام زحمات طاقت فرسا كشيده‏اند و خاتم نبوت 23 سال تلاش اعجاب برانگيز و تحمل معجزه‏آسا نموده، تا اين دين پس از يك مسير شش هزار ساله به كمال خود رسيده است، اگر اكنون هم كسى در پى دينِ ديگرى يا همين دين در صورت ناقص آن باشد، در واقع به خدا و رسولانش نيشخند مى‏زند و نام »كافر« هم براى او كم است.
استفاده از كلمه {{متن قرآن|يَبْتَغِ}}به معناى «دنبال چيزى بودن» و «در طلب و جستجو براى انتخاب چيزى بودن»، اين مفهوم را محكم ‏تر مى ‏كند.


يعنى پس از آنكه همه انبياء عليهم السلام براى تشييد اركان اسلام زحمات طاقت فرسا كشيده‏ اند و خاتم نبوت ۲۳ سال تلاش اعجاب برانگيز و تحمل معجزه ‏آسا نموده، تا اين دين پس از يک مسير شش هزار ساله به كمال خود رسيده است، اگر اكنون هم كسى در پى دينِ ديگرى يا همين دين در صورت ناقص آن باشد، در واقع به خدا و رسولانش نيشخند مى ‏زند و نام «كافر» هم براى او كم است.


جمله ديگرى كه گوياى اين مهم اعتقادى است دنباله آيه با عبارت »وَ هُوَ فِى‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ« است. »خاسِر« به معناى »زيانكار« كسى است كه تلاشى كرده و زحمتى كشيده ولى هنگام نتيجه مى‏بيند نه تنها سودى نبرده بلكه اين سعى او تلاشى براى به دست آوردن ضرر بيشتر بوده است!!
جمله ديگرى كه گوياى اين مهم اعتقادى است دنباله آيه با عبارت {{متن قرآن|وَ هُوَ فِى ‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}} است.


«خاسِر» به معناى «زيانكار» كسى است كه تلاشى كرده و زحمتى كشيده ولى هنگام نتيجه مى‏ بيند نه تنها سودى نبرده بلكه اين سعى او تلاشى براى به دست آوردن ضرر بيشتر بوده است!!


خداوند مى‏فرمايد: »هر كس اسلام كامل را نپذيرد روز قيامت كه بر سر ترازوى عدل الهى حاضر مى‏شود نه تنها برايش هيچ سودى ندارد بلكه اگر تلاشى نمى‏كرد و اعمالى انجام نمى‏داد راحت‏تر بود، چرا كه اعمال او باطل اعلام مى‏شود و خود را ضرر كرده دنيا و آخرت مى‏يابد« .××× 1 آل عمران /  85 . ×××
خداوند مى ‏فرمايد:


«هر كس اسلام كامل را نپذيرد روز قيامت كه بر سر ترازوى عدل الهى حاضر مى‏ شود نه تنها برايش هيچ سودى ندارد بلكه اگر تلاشى نمى‏ كرد و اعمالى انجام نمى ‏داد راحت ‏تر بود، چرا كه اعمال او باطل اعلام مى ‏شود و خود را ضرر كرده دنيا و آخرت مى ‏يابد».<ref>آل عمران/ ۸۵ .</ref>


در جايى كه خداوند تعالى فرموده است: »قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم، ايمان به خود و به اينكه تو پيامبرى را قبول نمى‏كنم مگر با ولايت على«××× 1 اليقين: ص 290. بحار الانوار: ج 18 ص 392. ×××، نتيجه‏اش اين است كه مى‏فرمايد: »اگر بنده‏اى بين ركن و مقام مرا بخواند و اين عبادت را از روزى كه آسمان و زمين را خلق كرده‏ام آغاز كرده و ادامه داده باشد ولى مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت على را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم مى‏اندازم« .××× 2 بحار الانوار: ج 37 ص 167. ×××
در جايى كه خداوند تعالى فرموده است: «قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم، ايمان به خود و به اينكه تو پيامبرى را قبول نمى ‏كنم مگر با ولايت على»<ref>اليقين: ص ۲۹۰؛ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۳۹۲.</ref>، نتيجه ‏اش اين است كه مى‏ فرمايد:


«اگر بنده‏ اى بين ركن و مقام مرا بخواند و اين عبادت را از روزى كه آسمان و زمين را خلق كرده ‏ام آغاز كرده و ادامه داده باشد ولى مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت على را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم مى ‏اندازم».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷.</ref>


آيا كسى كه اين همه عبادت كند و او را در آتش بيندازند ضرر نكرده است؟!
آيا كسى كه اين همه عبادت كند و او را در آتش بيندازند ضرر نكرده است؟!


امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه {{متن قرآن|إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الْإِسْلامُ اسلام}} فرمود: مقصود تسلیمِ ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام بودن است.<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۵۰۲؛ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۴۱؛ المناقب، ج۳، ص۹۵</ref>


تحليل اعتقادى دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى
==== تحليل اعتقادى دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى ====
 
معناى اشتقاقى كلمه «[[اسلام]]» از يک سو، و واژه‏ هاى به كار رفته از مشتقات اين كلمه از آيه ۱۹ تا ۸۵ سوره آل عمران از سوى ديگر، ما را به اين نقطه سوق مى‏ دهد كه «اسلام».
معناى اشتقاقى كلمه »اسلام« از يك سو، و واژه‏هاى به كار رفته از مشتقات اين كلمه از آيه 19 تا 85 سوره آل عمران از سوى ديگر، ما را به اين نقطه سوق مى‏دهد كه »اسلام« يعنى: »تسليم در برابر آنچه خدا مى‏فرمايد« . در آيه 20 مى‏فرمايد: »أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للَّه ...« ، و در آيه 83 مى‏فرمايد: »وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...« ، و در آيه 84 مى‏فرمايد: »وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ« .
 
 
در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است. از جمله امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: الاسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ وَ التَّسْليمُ هُوَ الاسْلامُ ... يعنى: اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد.××× 3 بحار الانوار: ج 75 ص 220. ×××
 
 
اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: ايمان قلبى همان تسليم در برابر پروردگار است. هر كس امور را به مالك آن تسليم نمايد از دستور او تكبر نمى‏ورزد، همان گونه كه ابليس از سجود بر آدم تكبر ورزيد. اكثر امت‏ها از طاعت پيامبرانشان تكبر ورزيدند و در نتيجه توحيد برايشان نفعى نداشت، همان گونه كه آن سجده‏هاى طولانى براى ابليس فايده‏اى نداشت.××× 4 بحار الانوار: ج 27 ص 174. ×××
 
زير بناى اصلى دينِ سقيفه و مرامى كه براى مردم بنيان گذارى نمودند، بر تسليم نبودن در برابر پروردگار و مخالفت با خداوند و اختراع دستورى در برابر فرامين الهى است، و آنچه در آن ديده نمى‏شود تسليم در برابر پروردگار است.
 
 
نقطه آغاز آن مخالفت با انتخاب زيباى خداوند در امامت و خلافت است كه با اقرار به اعلان ولايت و امامت على‏عليه السلام از سوى خدا و رسول، چه در غدير و چه قبل و بعد از آن، عمداً سراغ ديگرى رفته و مى‏روند؛ و در اين مخالفت چنان لجاجت نشان مى‏دهند كه دشمن على‏عليه السلام را به جاى او مى‏گذارند. آنگاه اين تسليم نبودن گسترش مى‏يابد و وارد فرامين و احكام الهى مى‏شود و علناً گفته مى‏شود كه خدا چنين گفته و ما چنين مى‏گوييم.××× 1 نمونه‏هاى اين مطلب را در بدعت‏هاى عمر مى‏توان ديد كه به او تذكر مى‏دادند صريح قرآن و گفتار و عمل پيامبرصلى الله عليه وآله بر خلاف سخن توست، و او باز به كار خود ادامه مى‏داد! و مردم هم مى‏ديدند و مى‏پذيرفتند!! ×××
 
 
بنابر اين مى‏توان نتيجه گرفت كه اگر »اسلام« تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد و بنابراين اسلامى وجود ندارد. دين ديگرى است كه ارتباطى با »إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ« ندارد. همان دينى است كه خداوند مى‏فرمايد: »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً ...« ، و اين گونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا بخواهيم ثابت كنيم از آن اسلام دست كشيده‏اند.
 
 
تحليل اعتقادى سوم: دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت
 
دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يك پيام از سوى خداوند بوده‏اند. اين پايه اعتقادى را از همين آيات سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى مى‏توان دريافت، همان گونه كه احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است.
 


در آيه 18 مى‏فرمايد: »اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست« . به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى‏داند كه دست به چنين جنايتى زده‏اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى‏عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه 52 بدان اشاره مى‏كند.
يعنى: «تسليم در برابر آنچه خدا مى‏ فرمايد». در آيه ۲۰ مى ‏فرمايد:{{قرآن|أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للَّه}}، و در آيه ۸۳ مى‏ فرمايد:{{قرآن|وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ}}، و در آيه ۸۴ مى‏ فرمايد:{{قرآن|وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}.


در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است. از جمله امام رضا علیه السلام مى ‏فرمايد: {{متن عربی|الاسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ وَ التَّسْليمُ هُوَ الاسْلامُ }}


آيه 67 در يك عبارت پرمحتوا به صراحت نزديك‏تر مى‏شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان حضرت ابراهيم‏عليه السلام را قبول دارند اعلام مى‏فرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است.
يعنى: اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد.<ref>بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۲۰.</ref>


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد:


در آيه 81 تصريح به اينكه دين همه پيامبران‏عليهم السلام اسلام است بيشتر مى‏شود تا اين درجه كه از انبياءعليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته‏هاى او با شما مطابق و »مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ« است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته‏اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است.
ايمان قلبى همان تسليم در برابر پروردگار است. هر كس امور را به مالک آن تسليم نمايد از دستور او تكبر نمى‏ ورزد، همان گونه كه ابليس از سجود بر آدم تكبر ورزيد.


اكثر امت‏ها از طاعت پيامبرانشان تكبر ورزيدند و در نتيجه توحيد برايشان نفعى نداشت، همان گونه كه آن سجده ‏هاى طولانى براى ابليس فايده ‏اى نداشت.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۷۴.</ref>


آنگاه در آيه 84 انبياءعليهم السلام را با نامشان به ميان مى‏آورد و اسلام را چنين معنى مى‏كند كه »به آنچه بر پيامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان و موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان نازل شده ايمان مى‏آوريم« .
زير بناى اصلى دينِ سقيفه و مرامى كه براى مردم بنيان گذارى نمودند، بر تسليم نبودن در برابر پروردگار و مخالفت با خداوند و اختراع دستورى در برابر فرامين الهى است، و آنچه در آن ديده نمى‏ شود تسليم در برابر پروردگار است.


نقطه آغاز آن مخالفت با انتخاب زيباى خداوند در امامت و خلافت است كه با اقرار به اعلان ولايت و امامت على ‏عليه السلام از سوى خدا و رسول، چه در غدير و چه قبل و بعد از آن، عمداً سراغ ديگرى رفته و مى‏ روند؛ و در اين مخالفت چنان لجاجت نشان مى ‏دهند كه دشمن على‏ عليه السلام را به جاى او مى ‏گذارند.


خداوند متعال به اين هم اكتفا نكرده و تصريح كرده كه »لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ« يعنى: »بين هيچ يك از پيامبران فرقى قائل نمى‏شويم و اختلافى بين آنان نمى‏دانيم« ، و در نهايت امضاى »مسلمان بودن« را بر چنين دينى داده و فرموده: »وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ« .
آنگاه اين تسليم نبودن گسترش مى‏ يابد و وارد فرامين و احكام الهى مى شود و علناً گفته مى‏ شود كه خدا چنين گفته و ما چنين مى‏ گوييم.<ref>نمونه‏ هاى اين مطلب را در بدعت‏ هاى عمر مى ‏توان ديد كه به او تذكر مى ‏دادند صريح قرآن و گفتار و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلاف سخن توست، و او باز به كار خود ادامه مى‏ داد! و مردم هم مى ‏ديدند و مى‏ پذيرفتند!!</ref>


بنابر اين مى ‏توان نتيجه گرفت كه اگر «اسلام» تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد و بنابراين اسلامى وجود ندارد.


مسير اين آيات كه اتحاد همه پيامبران بر اسلام را به صراحت اعلام كرده، وقتى مى‏رسد به آيه 85 كه غير اسلام را نزد خدا مردود مى‏داند، و پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى مى‏كند كه ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام اصل آن است و بدون آن »رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« تحقق نيافته، از اين مجموعه نتيجه گرفته مى‏شود كه همه انبياءعليهم السلام به ولايت على‏عليه السلام دعوت كرده‏اند و همه اين پيمان را بر امت‏هاى خويش عرضه كرده‏اند.
دين ديگرى است كه ارتباطى با{{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ}} ندارد. همان دينى است كه خداوند مى ‏فرمايد:


{{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}}، و اين گونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا بخواهيم ثابت كنيم از آن اسلام دست كشيده ‏اند.


اعتقادى كه خداوند در روز »الست« از مردم پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت دست نخورده و پاك بشر بدان سو مى‏رود، اسلام با ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام است، و از همين ريشه است كه دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياءعليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كرده‏اند.
==== تحليل اعتقادى سوم: دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولايت ====
دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يک پيام از سوى خداوند بوده ‏اند. اين پايه اعتقادى را از همين آيات سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به خوبى مى ‏توان دريافت، همان گونه كه احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است.


در آيه ۱۸ مى ‏فرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى‏ داند كه دست به چنين جنايتى زده ‏اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى‏ عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه ۵۲ بدان اشاره مى‏ كند.


امام صادق‏عليه السلام درباره آيه »فِطْرَتَ اللَّه الَّتِى  فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها« مى‏فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول اللَّه، على اميرالمؤمنين.××× 1 اليقين: ص 431 188. ×××
آيه ۶۷ در يک عبارت پرمحتوا به صراحت نزديک تر مى‏ شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان [[ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم علیه السلام]] را قبول دارند اعلام مى‏ فرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است.


در آيه ۸۱ تصريح به اينكه دين همه پيامبران‏ عليهم السلام اسلام است بيشتر مى‏ شود تا اين درجه كه از انبياء عليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته ‏هاى او با شما مطابق و {{متن قرآن|مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ}} است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته‏ اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است.


امام باقرعليه السلام درباره آيه »أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى«××× 2 اعراف /  172. ××× مى‏فرمايد: آنگاه كه خداوند عز و جل از بنى آدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا محمد پيامبر من نيست؟ و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟××× 3 اليقين: ص 235 231 222. ×××
آنگاه در آيه ۸۴ انبياء عليهم السلام را با نامشان به ميان مى ‏آورد و اسلام را چنين معنى مى‏ كند كه «به آنچه بر پيامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان و موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان نازل شده ايمان مى‏ آوريم».


خداوند متعال به اين هم اكتفا نكرده و تصريح كرده كه{{قرآن|لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ}}


درباره اينكه انبياءعليهم السلام براى ولايت اهل بيت‏عليهم السلام با خدا پيمان بسته‏اند و در پى نصرت آنان بوده‏اند، احاديث بسيارى وارد شده است. ذيلاً به چند آيه اشاره مى‏گردد:
يعنى:«بين هيچ يک از پيامبران فرقى قائل نمى‏ شويم و اختلافى بين آنان نمى ‏دانيم»، و در نهايت امضاى «مسلمان بودن» را بر چنين دينى داده و فرموده:{{قرآن|وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}.


مسير اين آيات كه اتحاد همه پيامبران بر اسلام را به صراحت اعلام كرده، وقتى مى‏ رسد به آيه ۸۵ كه غير اسلام را نزد خدا مردود مى‏ داند، و پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى مى‏ كند كه ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اصل آن است و بدون آن{{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} تحقق نيافته، از اين مجموعه نتيجه گرفته مى‏ شود كه همه انبياء عليهم السلام به ولايت على‏ عليه السلام دعوت كرده‏ اند و همه اين پيمان را بر امت‏ هاى خويش عرضه كرده ‏اند.


پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.××× 4 كتاب سليم: ص 382. ×××
اعتقادى كه خداوند در روز «الست» از مردم پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت دست نخورده و پاک بشر بدان سو مى ‏رود، اسلام با ولايت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام است، و از همين ريشه است كه دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياء عليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كرده ‏اند.


امام صادق علیه السلام درباره آيه{{قرآن|فِطْرَتَ اللَّه الَّتِى  فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها}} مى ‏فرمايد:


امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.××× 5 تأويل الآيات: ص 121. ×××
آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول اللَّه، على اميرالمؤمنين.<ref>اليقين، ص ۴۳۱،۱۸۸.</ref>


پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است ... .××× 1 بحار الانوار: ج 26 ص 280. المحتضر: ص 117. ×××
امام باقر علیه السلام درباره آيه{{قرآن|أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى}}<ref>اعراف /  ۱۷۲.</ref> مى ‏فرمايد:


آنگاه كه خداوند عز و جل از بنى آدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا محمد پيامبر من نيست؟ و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟<ref>اليقين، ص ۲۳۵ ،۲۳۱ ،۲۲۲.</ref>


امام باقرعليه السلام فرمود: خداوند هر پيامبرى را -  از آدم تا آخر پيامبران -  مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنين‏عليهما السلام را يارى خواهند نمود.××× 2 بحار الانوار: ج 5 ص 237 و ج 11 ص 25 و ج 53 ص 50 . ×××
درباره اينكه انبياء عليهم السلام براى ولايت اهل بيت‏ عليهم السلام با خدا پيمان بسته ‏اند و در پى نصرت آنان بوده ‏اند، احاديث بسيارى وارد شده است. ذيلاً به چند مورد اشاره مى‏ گردد:


پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد:<blockquote>{{متن عربی|مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ‏ وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي‏}} ؛ «هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.»<ref>كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏۲، ص ۸۵۹.</ref></blockquote>امام صادق ‏عليه السلام مى فرمايد:


در شب معراج خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد از انبياعليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مى‏دهند؟ پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مى‏دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست، يكتاست و شريك ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... . و شهادت مى‏دهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابى‏طالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.××× 3 اليقين: ص 406 295. ×××
خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.<ref>تأويل الآيات، ص ۱۲۱.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:


در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبياعليهم السلام امت‏هاى خود را به ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام دعوت كرده‏اند:
يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۰؛ المحتضر: ص ۱۱۷.</ref>


امام باقر عليه السلام فرمود:


پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند دائماً در امت‏ هايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مى‏كرد، و هر كس در آن امت‏ها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.××× 4 كتاب سليم: ص 381. ×××
خداوند هر پيامبرى را -  از آدم تا آخر پيامبران -  مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام را يارى خواهند نمود.<ref>بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۳۷ و ج ۱۱ ص ۲۵ و ج ۵۳ ص ۵۰ .</ref>


در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد از انبيا عليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مى‏ دهند؟ پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مى ‏دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست، يكتاست و شريک ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... و شهادت مى ‏دهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابى ‏طالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.<ref>اليقين: ص ۴۰۶،۲۹۵.</ref>


امام صادق‏عليه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.××× 5 بحار الانوار: ج 26 ص 281 و ج 97 ص 262. ×××
در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبيا عليهم السلام امت‏هاى خود را به ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام دعوت كرده ‏اند:


پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:


امام باقرعليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.××× 6 بحار الانوار: ج 24 ص 330 ح 51 . ×××
خداوند دائماً در امّت‏ هايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مى ‏كرد، و هر كس در آن امت‏ها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۸۱.</ref>


امام هادى‏عليه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.××× 1 بحار الانوار: ج 25 ص 316. ×××
امام صادق ‏عليه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱ و ج ۹۷ ص ۲۶۲.</ref>


امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۰ ح ۵۱ .</ref>


امام حسن عسكرى‏عليه السلام فرمود: اگر خداوند نمى‏خواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمى‏فرستاد.××× 2 الخرائج والجرائح: ج 1 ص 449. بحار الانوار: ج 2 ص 181. ×××
امام هادى‏ عليه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۱۶.</ref>


امام صادق‏عليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.××× 3 بحار الانوار: ج 26 ص 281. ×××
امام حسن عسکری ‏علیه السلام فرمود: اگر خداوند نمى‏ خواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمى ‏فرستاد.<ref>الخرائج والجرائح: ج ۱ ص ۴۴۹؛ بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۸۱.</ref>


امام صادق ‏عليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱.</ref>


امام رضاعليه السلام فرمود: ولايت على در كتاب‏هاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.××× 4 تأويل الآيات: ص 84 . ×××
امام رضا علیه السلام فرمود: ولايت على در كتاب هاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.<ref>تأويل الآيات: ص ۸۴ .</ref>


اين سه نتيجه كه تاكنون ذكر شد ثمره تفسيرى است كه پيامبر عظيم ‏الشأن‏ صلى الله عليه و آله در خطابه غدير درباره آيه {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}} فرموده و اين چنين حجت را بر همگان تمام نموده است.


اين سه نتيجه كه تاكنون ذكر شد ثمره تفسيرى است كه پيامبر عظيم‏الشأن‏صلى الله عليه وآله در خطابه غدير درباره آيه »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً« فرموده و اين چنين حجت را بر همگان تمام نموده است.
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:قرآن و غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۴۱

 

Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ La bracket.png

«مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب [درباره آن] اختلاف نکردند مگر پس از آنکه آنان را [نسبت به حقّانیّت آن] آگاهی و دانش آمد، این اختلاف به خاطر حسد و تجاوز میان خودشان بود؛ و هر کس به آیات خدا کافر شود [بداند که] خدا حسابرسی، سریع است.»


آیه ۱۹ سوره آل عمران
مشخصات آیه
سورهسوره آل عمران (۳)
آیه۱۹
جزء۳و۴
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعدین واقعی فقط اسلام

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.

اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۹ و ۸۵ سوره آل عمران است:

Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّه فَإِنَّ اللَّه سَرِيعُ الْحِسابِ La bracket.png:

«مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب [درباره آن] اختلاف نکردند مگر پس از آنکه آنان را [نسبت به حقّانیّت آن] آگاهی و دانش آمد، این اختلاف به خاطر حسد و تجاوز میان خودشان بود؛ و هر کس به آیات خدا کافر شود [بداند که] خدا حسابرسی، سریع است.»

Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»[۱]

اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

«اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ»:Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png، وَ قُلْتَ: Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ La bracket.png، وَ قُلْتَ:Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png. «اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ»:[۲]

پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.» و فرمودى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.» پروردگارا، تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.

«اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ عَلَىَّ انَّ الامامَةَ لِعَلِىٍّ، وَ انَّكَ عِنْدَ بَيانى ذلِكَ وَ نَصْبى ايّاهُ -  لِما اكْمَلْتَ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْاسْلامَ ديناً -  قُلْتَ»:Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ La bracket.pngوَ قُلْتَ: Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى ‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png:

خدايا، تو بر من اين مطلب را نازل فرمودى كه امامت براى على است. و هنگامى كه اين مطلب را بيان كردم و او را منصوب نمودم، آنگاه كه دين آنان را كامل نمودى و نعمت خود را بر آنان تمام كردى و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شدى، فرمودى: «مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.» و فرمودى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.» [۳]

موقعيت تاريخى

پس از بيان حديث غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير و نزول آيهRa bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ La bracket.png، پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير براى اينكه ثابت كند دينى جز با ولايت على‏ عليه السلام پذيرفته نيست، دو آيه ديگر از قرآن را شاهد گرفت:

يكى آيه ۱۹ سوره آل عمران: Ra bracket.png اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ La bracket.png:

«مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.» وديگرى آيه ۸۵ سوره آل عمران:Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ La bracket.png:«و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»

انضمام اين دو آيه به آيه اكمال بدان معنى بود كه دين فقط اسلام است و غير اسلام مورد قبول خدا نيست، و آن دينى كه خدا به نام اسلام پذيرفته آن است كه غدير و ولايت در آن است و جانشينان پيامبرش تا روز قيامت دوازده امام ‏عليهم السلام هستند.

اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله نفس راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت: «خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم».

به تعبير ديگر: در اولين مرحله پس از تبليغ جهانى ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله لحظاتى پيش با ابلاغ پيام«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ» در شانه ‏هاى خود سبكى از چنين انجام وظيفه‏ اى را احساس مى ‏كرد. پس از آن نزول آيه Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ La bracket.png نيز اعلام شده و اسلام كامل گرديده است.

در چنين شرايطى دو آيه مزبور به طور كامل در كلام حضرت اقتباس شده، يعنى آن اسلامى كه غير آن قبول نيست همين اسلام است كه به كمال نهايى رسيده است.بايد توجه داشت كه منظور حضرت نزول آيه اكمال و دو آيه مذكور در اعلان ولايت نمى ‏تواند باشد، زيرا حضرت مى ‏فرمايد:

«خدايا هنگام اعلان ولايت اين آيه را ...»، و نمى ‏فرمايد: «اين دو يا سه آيه را ...» در حالى كه در عربى مراعات يک و دو و جمع در افعال و ضماير ضرورى است.

بنابراين آيه نازل شده همان آيه اول است كه Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ... La bracket.png باشد، و آيه دوم و سوم دنباله كلام خود حضرت به صورت تضمين و تركيب آيه با سخن است. در قرآن نيز اين سه آيه در كنار هم نيست تا كلمه «اسلام» در آيه دوم ارتباط با همان كلمه در آيه اول داشته باشد.

لازم به يادآورى است كه طبق متن كتاب «اليقين» در اين فراز خطبه، دو آيهRa bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ La bracket.png وRa bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً La bracket.png مطرح شده، ولى تصريح به نزول آن در غدير نشده است، بلكه به عنوان «قُلْتَ» يعنى: «چنين فرموده ‏اى» بدان اشاره شده است؛ گذشته از اينكه اكثر نسخه‏ ها با اين عبارت نيست.

بنابراين در همين بخش هر سه آيه را به طور كامل مورد بحث قرار مى ‏دهيم.

موقعيت قرآنى

در قرآن اين آيه از آيه ۱۹ سوره آل عمران سرچشمه گرفته و تا آيه ۸۵ مشتقات واژه «اسلام» هفت بار تكرار شده است. در آيه ۱۹ خداوند با آوردن كلمه «اسلام» مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ La bracket.png: «مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.» و همه اهل كتاب (يهود و نصارى و ...) با علم به اين حقيقت بزرگ اختلاف كرده ‏اند.

سپس در آيه ۲۰ كلمه «أَسْلَمْتُ» را ذكر مى ‏كند و مى ‏فرمايد:Ra bracket.png فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ: أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ للَّه وَ مَنِ اتَّبَعَنِ La bracket.png يعنى: پس اگر با تو جدال و گفتگوی خصومت آمیز کردند، [فقط در پاسخشان] بگو: من و همه پیروانمْ وجود خود را تسلیم خدا کرده ایم.»

در ادامه همين آيه، دو واژه Ra bracket.png أَسْلَمْتُمْ La bracket.png و Ra bracket.png أَسْلَمُوا La bracket.pngرا به كار مى ‏گيرد و مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ La bracket.png: «و به اهل کتاب و به بی سوادانِ [مشرک] بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روی گرداندند [برتو دشوار و سخت نیاید] که آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پیام خدا] ست؛ و خدا به بندگان بیناست.»

آنگاه به توصيف كفارِ اهل كتاب مى‏ پردازد كه حق را نمى‏ پذيرند و عذرهاى بيجا مى‏آورند و آنان را به عذاب الهى تهديد مى ‏نمايد.

سپس دين حنيف ابراهيمى را مطرح مى‏ فرمايد و در تبيين دين ابراهيمى و اينكه اسلام دين حضرت ابراهيم ‏عليه السلام بوده، داستان حضرت عيسى ‏عليه السلام را به ميان مى ‏آورد و سخن را به آنجا

مى ‏رساند كه آن حضرت فرمود: «من تورات حضرت موسى را تصديق مى‏ كنم».

سپس خلاصه دين عيسى‏ عليه السلام را در اين جمله بيان مى‏ فرمايد كه:Ra bracket.png إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۗ هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ La bracket.png

در آيه ۵۳ وارد نكته حساسى مى‏ شود و واژهRa bracket.png مُسْلِمُونَ La bracket.png را به كار مى‏ برد و مى ‏فرمايد:

آنگاه كه حضرت عيسى ‏عليه السلام در مردم احساس گرايش به كفر نمود فرمود: Ra bracket.png مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ La bracket.png

يعنى: «كيست كه با من در راه خدا گام بردارد»؟ حواريون گفتند:Ra bracket.png نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ La bracket.png يعنى: «حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به خدا ایمان آوردیم؛ و گواه باش که ما در برابر خدا [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»

در آيه ۶۴ مسئله اينكه دين نزد خداوند يكى بيشتر نيست را مطرح مى‏ كند و مى ‏فرمايد:

«اى اهل كتاب، بياييد به سوى سخنى كه بين ما و شما يكى است و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و براى او هيچ شريكى قائل نشويم و ...» و آنگاه با ذكر كلمه Ra bracket.png مُسْلِمُونَ La bracket.pngمى‏ فرمايد: Ra bracket.png فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ La bracket.png، يعنى:«پس اگر [از دعوتت به این حقایق] روی گرداندند [تو و پیروانت] بگویید: گواه باشید که ما [در برابر خدا و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»

در آيه ۶۵ به اهل كتاب خطاب مى‏ كند كه چرا بر سر دين ابراهيم ‏عليه السلام به مخاصمه مى‏ پردازند و سپس در آيه ۶۷ با استفاده از كلمه «مُسْلِم» مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ La bracket.png، يعنى: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتاپرست و حق گرایی تسلیم بود، و از مشرکان نبود.»

سپس به بيان تابعين حقيقى دين ابراهيم‏ عليه السلام مى‏ پردازد و توطئه ‏هاى اهل كتاب را در رابطه با تحريف دين مطرح مى‏كند تا آيه ۸۳ كه كلمه «أَسْلَمَ» به ميان مى ‏آيد و مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّه يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ La bracket.png، يعنى: «آیا [اهل کتاب پس از این همه دلایل روشن] غیر دین خدا را خواستارند؟ در حالی که هر که در آسمان ها وزمین است از روی رغبت یا کراهت در برابر او [و اراده و فرمانش] تسلیم است، وهمه به سوی او بازگردانده می شوند.»

در آيه ۸۴ يک جمع ‏بندى از اتفاق همه انبياء عليهم السلام بر سر اسلام مى ‏نمايد و با ذكر كلمه Ra bracket.png مُسْلِمُونَ La bracket.png مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png قُلْ آمَنَّا بِاللَّه وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِىَ مُوسى وَ عِيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ La bracket.png:

«[ای پیامبر! از جانب خود و پیروانت به همه] بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [دارای مقام نبوتشان] فرود آمده، و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده ایمان آوردیم، و میان هیچ یک از آنان فرق نمی گذاریم، و ما در برابر او [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم.»

به آيه ۸۵ كه مى‏ رسد پس از مقدمات قبلى و اتحاد همه انبياء عليهم السلام بر سر اسلام مى‏ فرمايد:Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png، يعنى: «و هرکه جز اسلام، دینی طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.»

تا اينجا مسير آيات در قرآن بود كه اسلام را از روز اول دنيا تا آخر آن تنها دين الهى اعلام كرد و همه انبيا عليهم السلام را مُبشّر و مبلّغ آن دانست.

بدون شک اين تنها دين الهى با آنكه اصل و ريشه ‏اش يكى و صورت كامل آن نزد خداوند است، ولى معارف و احكام آن مرحله به مرحله بيان شده و در هر مرحله ارائه آن تكميل گرديده تا روزى كه كمال نهايى آن و بسته شدن پرونده آن اعلام شد و آيهRa bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ La bracket.pngبا اين صراحت نازل شد و خداوند امضاىRa bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png را بر پايان اين پرونده نقش فرمود.

امروز كه دين كامل بر مردم عرضه شده، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله آيه ۸۵ سوره آل عمران را در خطبه غدير تفسير نموده و مى‏ فرمايد: «غير از اين اسلام نزد خداوند مقبول نيست».

اين تفسير از دو لب مبارک مقام نبوت در اين موقعيت خاص، سه نتيجه بزرگ براى مسلمانان به ارمغان آورده و در همان حال از بزرگ‏ترين اتمام حجت‏ هاى آن حضرت به شمار مى ‏آيد:

نتيجه اول اينكه اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول است.

نتيجه دوم اينكه اسلام به معناى تسليم واقعى است.

نتيجه سوم اينكه دعوت همه انبياء به اسلام و ولايت بوده است.

اين سه نتيجه را طى تحليل‏هاى اعتقادى زير بيان خواهيم كرد.

تحليل اعتقادى

تحليل اعتقادى اول: اسلام بدون ولايت، ناقص و غير قابل قبول

با توجه به اينكه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله واژه «اسلام» يک بار در آخر جمله قبلىRa bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png و يک بار در آغاز اين جمله Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً La bracket.pngبه كار رفته، از نظر ادبيات و قواعد سخن هر دو به يک معناست و هر مطلبى درباره دومى گفته شود درباره اولى نيز صادق خواهد بود.

اكنون كه معناى اسلام در جمله قبل، اسلام كامل با ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و پذيرش صاحب اختيارى آنان در امور دنيا و آخرت ماست و اسلام بدون ولايت ناقص است، سؤال اين است كه آيا خداوند اسلام ناقص را مى‏ پذيرد؟

از استشهاد پيامبر صلى الله عليه و آله به اين آيه معلوم مى ‏شود كه اسلام ناقص نزد خداوند پذيرفته نيست و پذيرنده اسلامِ ناقص در حكم غيرِ مسلمان است، چرا كه خداوند با آوردن حرف Ra bracket.png لَنْ La bracket.png كه در عربى براى نفى ابدى و به معناى «هرگز» استفاده مى‏ شود، چنان اسلام ناقص را رد كرده و فرموده:Ra bracket.png فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ La bracket.png: هرگز از او پذیرفته نمی شود. كه راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است.

استفاده از كلمه Ra bracket.png يَبْتَغِ La bracket.pngبه معناى «دنبال چيزى بودن» و «در طلب و جستجو براى انتخاب چيزى بودن»، اين مفهوم را محكم ‏تر مى ‏كند.

يعنى پس از آنكه همه انبياء عليهم السلام براى تشييد اركان اسلام زحمات طاقت فرسا كشيده‏ اند و خاتم نبوت ۲۳ سال تلاش اعجاب برانگيز و تحمل معجزه ‏آسا نموده، تا اين دين پس از يک مسير شش هزار ساله به كمال خود رسيده است، اگر اكنون هم كسى در پى دينِ ديگرى يا همين دين در صورت ناقص آن باشد، در واقع به خدا و رسولانش نيشخند مى ‏زند و نام «كافر» هم براى او كم است.

جمله ديگرى كه گوياى اين مهم اعتقادى است دنباله آيه با عبارت Ra bracket.png وَ هُوَ فِى ‏الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png است.

«خاسِر» به معناى «زيانكار» كسى است كه تلاشى كرده و زحمتى كشيده ولى هنگام نتيجه مى‏ بيند نه تنها سودى نبرده بلكه اين سعى او تلاشى براى به دست آوردن ضرر بيشتر بوده است!!

خداوند مى ‏فرمايد:

«هر كس اسلام كامل را نپذيرد روز قيامت كه بر سر ترازوى عدل الهى حاضر مى‏ شود نه تنها برايش هيچ سودى ندارد بلكه اگر تلاشى نمى‏ كرد و اعمالى انجام نمى ‏داد راحت ‏تر بود، چرا كه اعمال او باطل اعلام مى ‏شود و خود را ضرر كرده دنيا و آخرت مى ‏يابد».[۴]

در جايى كه خداوند تعالى فرموده است: «قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم، ايمان به خود و به اينكه تو پيامبرى را قبول نمى ‏كنم مگر با ولايت على»[۵]، نتيجه ‏اش اين است كه مى‏ فرمايد:

«اگر بنده‏ اى بين ركن و مقام مرا بخواند و اين عبادت را از روزى كه آسمان و زمين را خلق كرده ‏ام آغاز كرده و ادامه داده باشد ولى مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت على را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم مى ‏اندازم».[۶]

آيا كسى كه اين همه عبادت كند و او را در آتش بيندازند ضرر نكرده است؟!

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه Ra bracket.png إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الْإِسْلامُ اسلام La bracket.png فرمود: مقصود تسلیمِ ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام بودن است.[۷]

تحليل اعتقادى دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى

معناى اشتقاقى كلمه «اسلام» از يک سو، و واژه‏ هاى به كار رفته از مشتقات اين كلمه از آيه ۱۹ تا ۸۵ سوره آل عمران از سوى ديگر، ما را به اين نقطه سوق مى‏ دهد كه «اسلام».

يعنى: «تسليم در برابر آنچه خدا مى‏ فرمايد». در آيه ۲۰ مى ‏فرمايد:Ra bracket.png أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للَّه La bracket.png، و در آيه ۸۳ مى‏ فرمايد:Ra bracket.png وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ La bracket.png، و در آيه ۸۴ مى‏ فرمايد:Ra bracket.png وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ La bracket.png.

در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است. از جمله امام رضا علیه السلام مى ‏فرمايد: «الاسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ وَ التَّسْليمُ هُوَ الاسْلامُ»

يعنى: اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد.[۸]

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد:

ايمان قلبى همان تسليم در برابر پروردگار است. هر كس امور را به مالک آن تسليم نمايد از دستور او تكبر نمى‏ ورزد، همان گونه كه ابليس از سجود بر آدم تكبر ورزيد.

اكثر امت‏ها از طاعت پيامبرانشان تكبر ورزيدند و در نتيجه توحيد برايشان نفعى نداشت، همان گونه كه آن سجده ‏هاى طولانى براى ابليس فايده ‏اى نداشت.[۹]

زير بناى اصلى دينِ سقيفه و مرامى كه براى مردم بنيان گذارى نمودند، بر تسليم نبودن در برابر پروردگار و مخالفت با خداوند و اختراع دستورى در برابر فرامين الهى است، و آنچه در آن ديده نمى‏ شود تسليم در برابر پروردگار است.

نقطه آغاز آن مخالفت با انتخاب زيباى خداوند در امامت و خلافت است كه با اقرار به اعلان ولايت و امامت على ‏عليه السلام از سوى خدا و رسول، چه در غدير و چه قبل و بعد از آن، عمداً سراغ ديگرى رفته و مى‏ روند؛ و در اين مخالفت چنان لجاجت نشان مى ‏دهند كه دشمن على‏ عليه السلام را به جاى او مى ‏گذارند.

آنگاه اين تسليم نبودن گسترش مى‏ يابد و وارد فرامين و احكام الهى مى شود و علناً گفته مى‏ شود كه خدا چنين گفته و ما چنين مى‏ گوييم.[۱۰]

بنابر اين مى ‏توان نتيجه گرفت كه اگر «اسلام» تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد و بنابراين اسلامى وجود ندارد.

دين ديگرى است كه ارتباطى باRa bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ La bracket.png ندارد. همان دينى است كه خداوند مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً La bracket.png، و اين گونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا بخواهيم ثابت كنيم از آن اسلام دست كشيده ‏اند.

تحليل اعتقادى سوم: دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولايت

دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يک پيام از سوى خداوند بوده ‏اند. اين پايه اعتقادى را از همين آيات سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به خوبى مى ‏توان دريافت، همان گونه كه احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است.

در آيه ۱۸ مى ‏فرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى‏ داند كه دست به چنين جنايتى زده ‏اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى‏ عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه ۵۲ بدان اشاره مى‏ كند.

آيه ۶۷ در يک عبارت پرمحتوا به صراحت نزديک تر مى‏ شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان حضرت ابراهیم علیه السلام را قبول دارند اعلام مى‏ فرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است.

در آيه ۸۱ تصريح به اينكه دين همه پيامبران‏ عليهم السلام اسلام است بيشتر مى‏ شود تا اين درجه كه از انبياء عليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته ‏هاى او با شما مطابق و Ra bracket.png مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ La bracket.png است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته‏ اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است.

آنگاه در آيه ۸۴ انبياء عليهم السلام را با نامشان به ميان مى ‏آورد و اسلام را چنين معنى مى‏ كند كه «به آنچه بر پيامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان و موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان نازل شده ايمان مى‏ آوريم».

خداوند متعال به اين هم اكتفا نكرده و تصريح كرده كهRa bracket.png لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ La bracket.png

يعنى:«بين هيچ يک از پيامبران فرقى قائل نمى‏ شويم و اختلافى بين آنان نمى ‏دانيم»، و در نهايت امضاى «مسلمان بودن» را بر چنين دينى داده و فرموده:Ra bracket.png وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ La bracket.png.

مسير اين آيات كه اتحاد همه پيامبران بر اسلام را به صراحت اعلام كرده، وقتى مى‏ رسد به آيه ۸۵ كه غير اسلام را نزد خدا مردود مى‏ داند، و پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى مى‏ كند كه ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اصل آن است و بدون آنRa bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png تحقق نيافته، از اين مجموعه نتيجه گرفته مى‏ شود كه همه انبياء عليهم السلام به ولايت على‏ عليه السلام دعوت كرده‏ اند و همه اين پيمان را بر امت‏ هاى خويش عرضه كرده ‏اند.

اعتقادى كه خداوند در روز «الست» از مردم پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت دست نخورده و پاک بشر بدان سو مى ‏رود، اسلام با ولايت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام است، و از همين ريشه است كه دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياء عليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كرده ‏اند.

امام صادق علیه السلام درباره آيهRa bracket.png فِطْرَتَ اللَّه الَّتِى  فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها La bracket.png مى ‏فرمايد:

آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول اللَّه، على اميرالمؤمنين.[۱۱]

امام باقر علیه السلام درباره آيهRa bracket.png أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى La bracket.png[۱۲] مى ‏فرمايد:

آنگاه كه خداوند عز و جل از بنى آدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا محمد پيامبر من نيست؟ و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟[۱۳]

درباره اينكه انبياء عليهم السلام براى ولايت اهل بيت‏ عليهم السلام با خدا پيمان بسته ‏اند و در پى نصرت آنان بوده ‏اند، احاديث بسيارى وارد شده است. ذيلاً به چند مورد اشاره مى‏ گردد:

پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد:

«مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ‏ وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي‏» ؛ «هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.»[۱۴]

امام صادق ‏عليه السلام مى فرمايد:

خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.[۱۵]

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است ... .[۱۶]

امام باقر عليه السلام فرمود:

خداوند هر پيامبرى را -  از آدم تا آخر پيامبران -  مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام را يارى خواهند نمود.[۱۷]

در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد از انبيا عليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مى‏ دهند؟ پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مى ‏دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست، يكتاست و شريک ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... و شهادت مى ‏دهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابى ‏طالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.[۱۸]

در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبيا عليهم السلام امت‏هاى خود را به ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام دعوت كرده ‏اند:

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

خداوند دائماً در امّت‏ هايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مى ‏كرد، و هر كس در آن امت‏ها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.[۱۹]

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.[۲۰]

امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.[۲۱]

امام هادى‏ عليه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.[۲۲]

امام حسن عسکری ‏علیه السلام فرمود: اگر خداوند نمى‏ خواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمى ‏فرستاد.[۲۳]

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.[۲۴]

امام رضا علیه السلام فرمود: ولايت على در كتاب هاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.[۲۵]

اين سه نتيجه كه تاكنون ذكر شد ثمره تفسيرى است كه پيامبر عظيم ‏الشأن‏ صلى الله عليه و آله در خطابه غدير درباره آيه Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً La bracket.png فرموده و اين چنين حجت را بر همگان تمام نموده است.

پانویس

  1. آل عمران /  ۸۵
  2. العدد القوية، ۱۷۵.
  3. مراجعه شود به: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه«ب».
  4. آل عمران/ ۸۵ .
  5. اليقين: ص ۲۹۰؛ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۳۹۲.
  6. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷.
  7. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۵۰۲؛ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۴۱؛ المناقب، ج۳، ص۹۵
  8. بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۲۰.
  9. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۷۴.
  10. نمونه‏ هاى اين مطلب را در بدعت‏ هاى عمر مى ‏توان ديد كه به او تذكر مى ‏دادند صريح قرآن و گفتار و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلاف سخن توست، و او باز به كار خود ادامه مى‏ داد! و مردم هم مى ‏ديدند و مى‏ پذيرفتند!!
  11. اليقين، ص ۴۳۱،۱۸۸.
  12. اعراف /  ۱۷۲.
  13. اليقين، ص ۲۳۵ ،۲۳۱ ،۲۲۲.
  14. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏۲، ص ۸۵۹.
  15. تأويل الآيات، ص ۱۲۱.
  16. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۰؛ المحتضر: ص ۱۱۷.
  17. بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۳۷ و ج ۱۱ ص ۲۵ و ج ۵۳ ص ۵۰ .
  18. اليقين: ص ۴۰۶،۲۹۵.
  19. كتاب سليم: ص ۳۸۱.
  20. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱ و ج ۹۷ ص ۲۶۲.
  21. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۰ ح ۵۱ .
  22. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۱۶.
  23. الخرائج والجرائح: ج ۱ ص ۴۴۹؛ بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۸۱.
  24. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱.
  25. تأويل الآيات: ص ۸۴ .