۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت. | با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت. | ||
يادآور مى شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يک سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود. | يادآور مى شود كه [[اجتماع]] ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يک سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر [[بعثت]] كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود. | ||
== فنون خطابه در خطبه غدير<ref>پيام ماندگار غدير: ص ۱۳۲ - ۱۱۵.</ref> == | == فنون خطابه در خطبه غدير<ref>پيام ماندگار غدير: ص ۱۳۲ - ۱۱۵.</ref> == | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
در گذشته، خطباى بزرگ سعى مى كردند اين مسائل را رعايت كنند، و لذا كلام آنان از زيبايى خاصى برخوردار بوده است. سرآمد آنها [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت]] پيامبرعليهم السلام بودند. تا جايى كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: و انّا لامراء الكلام،و فينا تنشبت عروقه، و علينا تهدّلت غصونه... .<ref>نهج البلاغه: خطبه ۱ ص ۲۳۳. فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام: ص ۳۵.پ</ref>:همانا اميران سخن ما هستيم، و درخت سخن در ميان ما ريشه دوانده، و شاخه آن بر سر ما سايه گسترده است. | در گذشته، خطباى بزرگ سعى مى كردند اين مسائل را رعايت كنند، و لذا كلام آنان از زيبايى خاصى برخوردار بوده است. سرآمد آنها [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت]] پيامبرعليهم السلام بودند. تا جايى كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: و انّا لامراء الكلام،و فينا تنشبت عروقه، و علينا تهدّلت غصونه... .<ref>نهج البلاغه: خطبه ۱ ص ۲۳۳. فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام: ص ۳۵.پ</ref>:همانا اميران سخن ما هستيم، و درخت سخن در ميان ما ريشه دوانده، و شاخه آن بر سر ما سايه گسترده است. | ||
بر اين اساس، ما معتقديم تمامى اصول و فنون علم بيان و معانى را بايد از چشمه زلال اهل | بر اين اساس، ما معتقديم تمامى اصول و فنون علم بيان و معانى را بايد از چشمه زلال [[اهل بیت علیهم السلام]] فرا گرفت. در رأس همه آنها، وجود نازنين پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و امير بيان اميرالمؤمنين على عليه السلام قرار دارند. سخنان ايشان اوج فصاحت و [[بلاغت]] و سرشار از حكمت هاست. | ||
با تأمل در خطبه گرانسنگ پيامبرصلى الله عليه وآله در واقعه [[غدیر خم]]، در مى يابيم تمام فنون خطابه مثل فصاحت و [[بلاغت]] به نحو احسن و اكمل در اين خطبه ماندگار رعايت شده است. لذا [[خطبه غدیر]] [[پیامبرصلی الله علیه و آله]] از طراوت و زيبايى و اثرگذارى خاص و ماندگارى ويژهاى برخوردار است. به سبب همين خصوصيات، نياز به دقت و بررسى و تتبع بيشتر دارد. همين امر باعث شده در صدد برآييم تا در حد توان، اين نكات را جمع آورى كنيم، و اشاره اى به فنون تبليغى پیامبرصلی الله عليه وآله در خطبه غدير داشته باشيم: | با تأمل در خطبه گرانسنگ پيامبرصلى الله عليه وآله در واقعه [[غدیر خم]]، در مى يابيم تمام فنون خطابه مثل فصاحت و [[بلاغت]] به نحو احسن و اكمل در اين خطبه ماندگار رعايت شده است. لذا [[خطبه غدیر]] [[پیامبرصلی الله علیه و آله]] از طراوت و زيبايى و اثرگذارى خاص و ماندگارى ويژهاى برخوردار است. به سبب همين خصوصيات، نياز به دقت و بررسى و تتبع بيشتر دارد. همين امر باعث شده در صدد برآييم تا در حد توان، اين نكات را جمع آورى كنيم، و اشاره اى به فنون تبليغى پیامبرصلی الله عليه وآله در خطبه غدير داشته باشيم: | ||
خط ۲۶۶: | خط ۲۶۶: | ||
يک خطيب بايد سعى كند از منبر براى سخنرانى استفاده كند، و اجازه ندهد كه اين سنت حسنه كم كم فراموش شود. كنار گذاشتن منبر، رها شدن يک [[سنت حسنه]] نبوى را در پى دارد. بلكه گاهى اوقات وهن و سبک شدن آن مجلس و سخنان سخنران جلسه را هم در پى خواهد داشت. البته اگر نگوييم كنار گذاشتن منبرها - كه از قداست خاص و ويژه برخوردارند - [[توطئه]] دشمنان دين و روحانيت است.هر وقت نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله يا [[ائمه اثنی عشر|ائمه اطهارعلیهم السلام]] مى خواستند براى مردم سخنرانى مهمى داشته باشند، حتماً از منبر استفاده مى كردند. حتى موضوع اهميت منبر را در زندگى انبياء گذشته نيز مشاهده مى كنيم و آن بزرگواران هم از منبر استفاده مى كردند.در واقعه غدير هم مى بينيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اول دستور مى دهد منبرى از جهاز شتران يا سنگ ها بسازند و سپس سخنرانى مى كند، كه اين اهميت موضوع را مى رساند. لذا در روايتى از [[امام باقر علیه السلام|امام محمد باقرعلیه السلام]] داريم كه مى فرمايد: | يک خطيب بايد سعى كند از منبر براى سخنرانى استفاده كند، و اجازه ندهد كه اين سنت حسنه كم كم فراموش شود. كنار گذاشتن منبر، رها شدن يک [[سنت حسنه]] نبوى را در پى دارد. بلكه گاهى اوقات وهن و سبک شدن آن مجلس و سخنان سخنران جلسه را هم در پى خواهد داشت. البته اگر نگوييم كنار گذاشتن منبرها - كه از قداست خاص و ويژه برخوردارند - [[توطئه]] دشمنان دين و روحانيت است.هر وقت نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله يا [[ائمه اثنی عشر|ائمه اطهارعلیهم السلام]] مى خواستند براى مردم سخنرانى مهمى داشته باشند، حتماً از منبر استفاده مى كردند. حتى موضوع اهميت منبر را در زندگى انبياء گذشته نيز مشاهده مى كنيم و آن بزرگواران هم از منبر استفاده مى كردند.در واقعه غدير هم مى بينيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اول دستور مى دهد منبرى از جهاز شتران يا سنگ ها بسازند و سپس سخنرانى مى كند، كه اين اهميت موضوع را مى رساند. لذا در روايتى از [[امام باقر علیه السلام|امام محمد باقرعلیه السلام]] داريم كه مى فرمايد: | ||
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمان داد زير درختان را جارو كنند، و از سنگ ها شِبه منبرى براى او ساختند تا بر مردم اشراف پيدا كند... . در اين هنگام رسول | رسول خداصلى الله عليه وآله فرمان داد زير درختان را جارو كنند، و از سنگ ها شِبه منبرى براى او ساختند تا بر مردم اشراف پيدا كند... . در اين هنگام [[رسول خداصلی الله علیه و آله]] بر بالاى سنگ رفتند و شروع به حمد و ثناى الهى كردند و فرمود... .<ref>هر كه من مولاى اويم (غفارى ساروى) : ص ۲۲. </ref> | ||
امير بيان حضرت على عليه السلام در خطبه | امير بيان حضرت على عليه السلام در [[خطبه غدیر|خطبه غدیریه]] خود در يكى از روزهاى غدير - كه به همين مناسبت سخنانى بيان داشتند - در اين خصوص فرمودند: فخرج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله الى حجةالوداع. ثم صار الى غدير خم، فأمر فاصلح له شبه المنبر. ثم علاه و اخذ بعضدى...<ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷.</ref>: پيامبرصلى الله عليه وآله براى آخرين حج خود (حجةالوداع) از [[مدینه]] خارج شد، و وقتى به منطقه [[غدیر خم]] رسيد، دستور داد چيزى شبيه منبر براى او بسازند. سپس از آن بالا رفت و بازوى مرا گرفت و... . | ||
'''رفع شبهات''' | '''رفع شبهات''' | ||
يكى از مسائلى كه در آن عصر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همواره از شيوع آن مى هراسيد و يكى از عللى كه مانع از اعلان رسمى موضوع مى شد، اين بود كه مردم پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله را تهمت و افترا بزنند كه مسئله ولايت على عليه السلام نه از طرف خداوند متعال، بلكه از سوى خود پيامبرصلى الله عليه وآله بوده است. اتفاقاً اين مسئله در غدير مطرح هم شد. لذا همواره به مردم گوشزد مى كردند كه از ناحيه خداوند متعال است، و اين مطلب را به آيات متعدد الهى مستند مى كردند و آن را امرى الهى مى دانستند: | يكى از مسائلى كه در آن عصر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همواره از شيوع آن مى هراسيد و يكى از عللى كه مانع از اعلان رسمى موضوع مى شد، اين بود كه مردم پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله را [[تهمت]] و افترا بزنند كه مسئله ولايت على عليه السلام نه از طرف خداوند متعال، بلكه از سوى خود پيامبرصلى الله عليه وآله بوده است. اتفاقاً اين مسئله در غدير مطرح هم شد. لذا همواره به مردم گوشزد مى كردند كه از ناحيه [[خداوند]] متعال است، و اين مطلب را به آيات متعدد الهى مستند مى كردند و آن را امرى الهى مى دانستند: | ||
فاوحى الىّ: بسم اللَّه الرحمن الرحيم «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام - يعنى فى الخلافة لعلى بن ابى طالب - «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . | فاوحى الىّ: بسم اللَّه الرحمن الرحيم «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام - يعنى فى الخلافة لعلى بن ابى طالب - «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . | ||
خط ۲۸۲: | خط ۲۸۲: | ||
و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال اللآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم، و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم. و كثرة آذاهم لى غير مرة، حتى سمّونى اذناً... : | و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال اللآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم، و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم. و كثرة آذاهم لى غير مرة، حتى سمّونى اذناً... : | ||
من از | من از [[جبرئیل]] درخواست كردم از [[خداوند]] اجازه گيرد و مرا از اين مأموريت معاف دارد، زيرا كمىِ [[پرهیزکار|پرهیزکاران]] و فزونى منافقان و دسيسه ملامتگران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مى دانم. همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده است: به زبان آن را مى گويند كه در دلهايشان نيست و آن را اندک و آسان مى شمارند، حال آنكه نزد [[خداوند]] بس بزرگ است. همچنين از آن رو كه منافقان بارها مرا آزار داده اند، تا آنجا كه مرا اُذُن (سخنشنو و زود باور) ناميده اند... . | ||
'''اداى وظيفه الهى، هدف اصلى خطابه''' | '''اداى وظيفه الهى، هدف اصلى خطابه''' | ||
خطيب بايد به چند نكته توجه داشته باشد: اولاً: اصل خطبه و مطالب بيان شده در آن بر اساس اداى | خطيب بايد به چند نكته توجه داشته باشد: اولاً: اصل خطبه و مطالب بيان شده در آن بر اساس اداى [[وظیفه]] و دستور الهى است؛ يعنى سخن مى گويد چون تكليف چنين اقتضا مى كند. ثانياً: بايد ببيند همان تكليف چه نوع حرف زدنى را اقتضا دارد و همان را بيان نمايد. تمام سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در [[خطبه غدیر]] نيز بر همين اصل و اساس بوده است. خود حضرت هم اين مطلب را بيان مى فرمايد: | ||
و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد او لم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة... . در اين جمله پيامبرصلى الله عليه وآله | و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد او لم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة... . در اين جمله پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايند: من آنچه مأمور بودم [[ابلاغ ولایت|ابلاغ]] و به وظيفه خود عمل كردم. | ||
در بخشى ديگر مى فرمايد: معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ؛ و انا ابيّن لكم سبب هذه الآيه: ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيّى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منّى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله. | در بخشى ديگر مى فرمايد: معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ؛ و انا ابيّن لكم سبب هذه الآيه: ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيّى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منّى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله. | ||
در اين بخش هم مى فرمايد: من در رساندن آنچه مأمور به | در اين بخش هم مى فرمايد: من در رساندن آنچه مأمور به [[تبلیغ]] آن بودم و خداوند بر من تكليف كرد كوتاهى نكردم. اين گونه بخش ها نشان دهنده اين است كه يک سخنران بايد به وظيفه الهى خود عمل و به آنچه بين خود و خداى خود تكليف مى داند عمل كند. | ||
'''مخاطب قرار دادن مستمعين''' | '''مخاطب قرار دادن مستمعين''' | ||
خط ۲۹۸: | خط ۲۹۸: | ||
يكى از شيوه هاى سخنورى اين است كه هميشه مخاطبان را شاداب نگه دارد و اجازه ندهد كه آنها حواسشان از مجلس و گوش دادن سخن پرت بشود. لذا مى تواند در ضمن صحبت با نگاه مستقيم به مخاطبان يا آنها را با جملاتى مثل بزرگواران مجلس، عزيزان حاضر در جلسه، شما عزيزان توجه داريد... ، مخاطب قرار دهد تا كاملاً متوجه سخنان باشند. | يكى از شيوه هاى سخنورى اين است كه هميشه مخاطبان را شاداب نگه دارد و اجازه ندهد كه آنها حواسشان از مجلس و گوش دادن سخن پرت بشود. لذا مى تواند در ضمن صحبت با نگاه مستقيم به مخاطبان يا آنها را با جملاتى مثل بزرگواران مجلس، عزيزان حاضر در جلسه، شما عزيزان توجه داريد... ، مخاطب قرار دهد تا كاملاً متوجه سخنان باشند. | ||
وجود نازنين پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هم از اين شيوه بهره بردارى كرده است. لذا وقتى دقت مى كنيم، مى بينيم در مجموع خطبه | وجود نازنين پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هم از اين شيوه بهره بردارى كرده است. لذا وقتى دقت مى كنيم، مى بينيم در مجموع [[خطبه غدیر]] حدود ۵۳ مرتبه عبارت «معاشر الناس» و حدود ۴۵ مرتبه از كلمه «ألا» تنبيهيه استفاده شده است. | ||
== فنون سخن براى ابلاغ غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۶ ۱۰۷.</ref> == | == فنون سخن براى ابلاغ غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۶ ۱۰۷.</ref> == | ||
عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى | عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. [[احترام]] به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با مسئله غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم. | ||
يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير استفاده از فنون سخن و خطابه براى ابلاغ غدير است: | يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير استفاده از فنون سخن و خطابه براى ابلاغ غدير است: | ||
در غدير فصاحت و بلاغت و شاهكارهاى سخنورى در اعلا درجه آن به كار گرفته شد و ثمره خود را به هنگام خود نشان داد. اكنون بر ماست كه همان راه را در پيش بگيريم و به مُبلِّغ اول غدير اقتدا كنيم، و راهكارهاى زير را عملى سازيم: | در غدير فصاحت و [[بلاغت]] و شاهكارهاى سخنورى در اعلا درجه آن به كار گرفته شد و ثمره خود را به هنگام خود نشان داد. اكنون بر ماست كه همان راه را در پيش بگيريم و به مُبلِّغ اول غدير اقتدا كنيم، و راهكارهاى زير را عملى سازيم: | ||
الف. مقتضاى حال و مخاطب و موضوع | الف. مقتضاى حال و مخاطب و موضوع | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۱۱: | ||
اگر در غدير بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در نظر گرفته شد، ما نيز در تبليغ غدير بايد در هر موردى موقعيت مخاطب را از نظر ظرفيت و سابقه علمى و شرايط تربيتى در نظر بگيريم، و محدوده موضوع مطرح شده را تعيين كنيم و آينده يك سخن يا نوشته و بُرد آن را در نظر آوريم. | اگر در غدير بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در نظر گرفته شد، ما نيز در تبليغ غدير بايد در هر موردى موقعيت مخاطب را از نظر ظرفيت و سابقه علمى و شرايط تربيتى در نظر بگيريم، و محدوده موضوع مطرح شده را تعيين كنيم و آينده يك سخن يا نوشته و بُرد آن را در نظر آوريم. | ||
ب. ادبيات | ب. ادبيات زبان ها براى رساترين جملات | ||
اگر در غدير فصاحت به معناى به كارگيرى گوياترين جملات رمز«بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» شد، ما نيز بايد ادبيات هر زبانى را براى يافتن رساترين جملات مورد مطالعه قرار دهيم، تا غدير را بين هر قوم و ملتى با شيواترين و گيراترين عبارات منتقل نماييم. | اگر در غدير فصاحت به معناى به كارگيرى گوياترين جملات رمز«بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» شد، ما نيز بايد ادبيات هر زبانى را براى يافتن رساترين جملات مورد مطالعه قرار دهيم، تا غدير را بين هر قوم و ملتى با شيواترين و گيراترين عبارات منتقل نماييم. | ||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۷: | ||
ج. زيباترين كلمات و اصطلاحات | ج. زيباترين كلمات و اصطلاحات | ||
اگر در غدير | اگر در غدير زيبايى هاى بديع كلام به كار گرفته شد، ما نيز مى آموزيم كه براى ابلاغ چنين مهمى بايد از زيباترين كلمات و اصطلاحات و تركيب بندى جملات براى تبليغ غدير در گونه هاى گفتارى و نوشتارى بلند و كوتاه استفاده بريم. | ||
== منبر شيطان در غدير<ref>اسرار غدير: ص ۷۰.</ref> == | == منبر شيطان در غدير<ref>اسرار غدير: ص ۷۰.</ref> == | ||
امام باقرعليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير دست | [[امام باقر علیه السلام|امام باقرعليه السلام]] فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير دست [[امیرالمومنین علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] را گرفت، [[شیطان|ابلیس]] در بين گروهش فريادى كشيد و همه شياطينى كه در خشكى و دريا بودند نزد او گرد آمدند و گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، چه نگرانى برايت پيش آمده است؟ ما فريادى وحشتناک تر از اين از تو نشنيده بوديم! | ||
ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز | ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصیت [[خداوند]] انجام نخواهد گرفت. شياطين گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، تو بودى گمراه كننده آدم!! | ||
هنگامى كه | هنگامى كه [[منافقین]] در بين خود گفتند: «پيامبر از روى هواى نفس سخن مى گويد» ، و يكى از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) به ديگرى گفت: «نمى بينى چگونه چشمانش در سرش مانند مجانين مى گردد» ، هنگامى كه اين سخنان را گفتند ابليس از خوشحالى فريادى كشيد و دوستانش را جمع كرد و گفت: «شما مى دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ام»!؟ گفتند: آرى. ابليس گفت: «آدم عهد و پيمان را شكست ولى به خداوند كافر نشد؛ اينان عهد و پيمان را شكستند و به پيامبر كافر شدند»!! | ||
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير على عليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا امام قيام نكند خداوند اطاعت نمى شود<ref>جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است: «لا يُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ» . اين جمله احتمال دو معنى دارد: الف. تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمى شود. ب. تا امام زمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا بطور كامل اطاعت نمى شود.</ref> . <ref>روضه كافى: ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .</ref> | هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير على عليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا [[امامت|امام]] قيام نكند خداوند [[اطاعت]] نمى شود<ref>جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است: «لا يُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ» . اين جمله احتمال دو معنى دارد: الف. تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمى شود. ب. تا امام زمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا بطور كامل اطاعت نمى شود.</ref> . <ref>روضه كافى: ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |