آيه ۸۲ نساء و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «=== آيه«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ ال...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّه لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ:
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّه لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ:


اى مردم، در قرآن تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد، كه به خدا قسم باطن آن را براى شما بيان نمى‏كند و تفسير آن را برايتان روشن نمى‏كند مگر اين شخصى كه دست او را مى‏گيرم و او را به سوى خود بالا مى‏برم و بازوى او را مى‏گيرم و با دو دست او را بلند مى‏كنم و به شما مى‏فهمانم كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست، و او على بن ابى‏طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
اى مردم، در قرآن تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد، كه به خدا قسم باطن آن را براى شما بيان نمى‏ كند و تفسير آن را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دو دست او را بلند مى ‏كنم و به شما مى‏ فهمانم كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست، و او على بن ابى‏ طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳. </ref>
 
'''۲-موقعيت تاريخى'''
 
در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مقدمه ‏اى براى معرفى آن حضرت، موضوع تدبر در قرآن و توجه به محكم و متشابه آن را به ميان مى‏ آورد. براى اين منظور با اقتباس از آيه«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، آن را به صورت فعل امر آورده است:«تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ».
 
سپس با اقتباس از آيه مربوط به محكم و متشابه در قرآن كه پاكدلان را تابع آيات محكم و مغشوش دلان را تابع آيات متشابه مى‏ داند، مفهوم مخالف آن را به صورت فعل امر در سياق جمله قبل آورده و دستور به پيروى ازمحكمات آيات و دورى از متشابهات مى‏ دهد.
 
اين استشهاد به آيات مزبور در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد واقع شده است. در آنجا نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبرصلى الله عليه وآله ايستاده است.
 
بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.
 
ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كردند و آيه ۸۲سوره نساء «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...»و آيه ۷سوره آل عمران «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...»را با كلام خود آميختند و مردم را آماده معرفى«راسخان در علم»نمودند.
 
سپس قسم ياد كردند كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى‏ كند مگر اين كسى كه مى‏ خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.
 
'''۳-موقعيت قرآنى'''
 
آيه تدبر در قرآن در دو سوره ديده مى‏شود: در سوره نساء به دنبال دستور تدبر در قرآن به مطابقت مطالب آن با يكديگر و عدم وجود تضاد و تناقض در آن اشاره شده و مى ‏فرمايد:«وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».
 
در آيه ۲۴ سوره محمدصلى الله عليه وآله پس از امر به تدبر در قرآن، بى ‏توجهى مردم مورد انتقاد قرار گرفته مى ‏فرمايد:«أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها».
 
در آيه ۶۸ سوره مؤمنون نيز تعبير«أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ»آمده است.
 
'''۴-تحليل اعتقادى'''
 
مسير سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز خطبه غدير تفسير گونه‏ اى بر دو آيه تدبّر و متشابهات است. حضرت ابتدا دستور به تدبّر و فهم قرآن مى‏ دهد، و سپس به پيروى از محكمات و پرهيز از متشابهات امر مى ‏كند. آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مى‏ دهد كه فقط امامان‏ عليهم السلام هستند، كه نقطه مقابل آن منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود. پس آنچه از اين فراز استفاده مى‏شود در چهار نقطه قابل توجه است:
 
'''الف. تدبر در قرآن'''
 
تدبّر به معناى دقت در معناى قرآن و سعى در درک همه جانبه آيات آن است كه در خطبه غدير با عطف يك جمله توضيحى (تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِه)نكات پربارى از آن قابل استفاده است كه به سه نكته اشاره مى‏ كنيم:
 
'''نكته اول: تدبر كليد استفاده از قرآن'''
 
تدبر آغازى براى استفاده از مواد خام در آيات قرآنى است. يعنى تا در قرآن تدبر نكرده ‏ايم اصلاً خبر نداريم چه گنج گرانقدرى در اختيار ماست، و مانند ظرف در بسته ‏اى است كه كمتر متوجه اعماق آن مى‏ شويم. ولى هر چه بيشتر تدبر نماييم سؤالات مختلفى از زواياى متعدد به ميان مى ‏آيد و نياز به پاسخ آنها احساس مى ‏شود.
 
'''''نكته دوم: تدبر كليد فهم قرآن'''''
 
تدبر و تفكر در قرآن نقطه شروعى براى فهميدن آن است. البته اصل فهم و درک كامل حقايق قرآن از عهده فكر ما بيرون است و راه دست يافتن به آن را غدير به ما نشان داده است. با تدبر متوجه درياى عميق و گسترده قرآن مى ‏شويم و در جستجوى راه‏ هاى فهميدن آن تلاش مى‏ كنيم.
 
تا كسى تدبر در قرآن نكرده هرگز به فكر جستجوى مرواريدهاى ناب اين اقيانوس نمى‏ افتد، و آنگاه كه تدبر و تفكر قواى جستجوگر بشر را به حركت در آورد و سپس احساس كرد با فكر خود نمى ‏تواند به اعماق آن دست يابد، بى ‏اختيار سراغ راه آشنايانى مى‏ رود كه از همه جوانب قرآن آگاهى كامل دارند و مورد اعتمادند.
 
'''نكته سوم:  تدبر كليد حركت عقل و دل'''
 
از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.
 
در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را هم شنيديم. در حديث ديگرى پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.<ref>ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰. </ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ: خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷. </ref>
 




== '''پانویس''' ==
== '''پانویس''' ==

نسخهٔ ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۶

آيه«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»[۱]

   در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه احكام الهى در كنار ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود. اين اهل‏بيت‏ عليهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى ‏اند كه با عمل بدان‏ها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه‏ گر مى‏ شود.

در اين راستا، اواخر خطبه غدير شاهد تأكيدات پيامبرصلى الله عليه وآله بر نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و تقوى است، و در پى آن سخن از مرگ و معاد و حساب روز قيامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبر در قرآن به چشم مى‏ خورد.

اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احكام الهى بايد با اهل‏بيت‏ عليهم السلام داشته باشند. در بين اين تأكيدات، پيامبرصلى الله عليه وآله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى‏ كند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان‏ عليهم السلام مراجعه شود.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله ۷ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۸۲ سوره نساء آيه ۷ سوره آل عمران است:

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»:«آيا قرآن را تدبر نمى‏ كنند، و اگر از نزد غير خدا بود در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند».

«هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ، وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبابِ»[۲]

«او خدايى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه از جمله آن آيات محكمات است كه آنها ام الكتاب هستند، و آياتى ديگر متشابهات هستند. كسانى كه در قلوب آنان انحراف است به خاطر فتنه‏گرى و به دست آوردن تأويل آن از متشابهات پيروى مى‏كنند؛ ولى تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند. مى‏گويند به آن ايمان آورديم، همه از سوى پروردگار ماست و جز صاحبان عقل متذكر نمى‏شوند».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

۱-متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّه لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ:

اى مردم، در قرآن تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد، كه به خدا قسم باطن آن را براى شما بيان نمى‏ كند و تفسير آن را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دو دست او را بلند مى ‏كنم و به شما مى‏ فهمانم كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست، و او على بن ابى‏ طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.[۳]

۲-موقعيت تاريخى

در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مقدمه ‏اى براى معرفى آن حضرت، موضوع تدبر در قرآن و توجه به محكم و متشابه آن را به ميان مى‏ آورد. براى اين منظور با اقتباس از آيه«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، آن را به صورت فعل امر آورده است:«تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ».

سپس با اقتباس از آيه مربوط به محكم و متشابه در قرآن كه پاكدلان را تابع آيات محكم و مغشوش دلان را تابع آيات متشابه مى‏ داند، مفهوم مخالف آن را به صورت فعل امر در سياق جمله قبل آورده و دستور به پيروى ازمحكمات آيات و دورى از متشابهات مى‏ دهد.

اين استشهاد به آيات مزبور در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد واقع شده است. در آنجا نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبرصلى الله عليه وآله ايستاده است.

بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.

ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كردند و آيه ۸۲سوره نساء «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...»و آيه ۷سوره آل عمران «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...»را با كلام خود آميختند و مردم را آماده معرفى«راسخان در علم»نمودند.

سپس قسم ياد كردند كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى‏ كند مگر اين كسى كه مى‏ خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.

۳-موقعيت قرآنى

آيه تدبر در قرآن در دو سوره ديده مى‏شود: در سوره نساء به دنبال دستور تدبر در قرآن به مطابقت مطالب آن با يكديگر و عدم وجود تضاد و تناقض در آن اشاره شده و مى ‏فرمايد:«وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».

در آيه ۲۴ سوره محمدصلى الله عليه وآله پس از امر به تدبر در قرآن، بى ‏توجهى مردم مورد انتقاد قرار گرفته مى ‏فرمايد:«أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها».

در آيه ۶۸ سوره مؤمنون نيز تعبير«أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ»آمده است.

۴-تحليل اعتقادى

مسير سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز خطبه غدير تفسير گونه‏ اى بر دو آيه تدبّر و متشابهات است. حضرت ابتدا دستور به تدبّر و فهم قرآن مى‏ دهد، و سپس به پيروى از محكمات و پرهيز از متشابهات امر مى ‏كند. آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مى‏ دهد كه فقط امامان‏ عليهم السلام هستند، كه نقطه مقابل آن منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود. پس آنچه از اين فراز استفاده مى‏شود در چهار نقطه قابل توجه است:

الف. تدبر در قرآن

تدبّر به معناى دقت در معناى قرآن و سعى در درک همه جانبه آيات آن است كه در خطبه غدير با عطف يك جمله توضيحى (تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِه)نكات پربارى از آن قابل استفاده است كه به سه نكته اشاره مى‏ كنيم:

نكته اول: تدبر كليد استفاده از قرآن

تدبر آغازى براى استفاده از مواد خام در آيات قرآنى است. يعنى تا در قرآن تدبر نكرده ‏ايم اصلاً خبر نداريم چه گنج گرانقدرى در اختيار ماست، و مانند ظرف در بسته ‏اى است كه كمتر متوجه اعماق آن مى‏ شويم. ولى هر چه بيشتر تدبر نماييم سؤالات مختلفى از زواياى متعدد به ميان مى ‏آيد و نياز به پاسخ آنها احساس مى ‏شود.

نكته دوم: تدبر كليد فهم قرآن

تدبر و تفكر در قرآن نقطه شروعى براى فهميدن آن است. البته اصل فهم و درک كامل حقايق قرآن از عهده فكر ما بيرون است و راه دست يافتن به آن را غدير به ما نشان داده است. با تدبر متوجه درياى عميق و گسترده قرآن مى ‏شويم و در جستجوى راه‏ هاى فهميدن آن تلاش مى‏ كنيم.

تا كسى تدبر در قرآن نكرده هرگز به فكر جستجوى مرواريدهاى ناب اين اقيانوس نمى‏ افتد، و آنگاه كه تدبر و تفكر قواى جستجوگر بشر را به حركت در آورد و سپس احساس كرد با فكر خود نمى ‏تواند به اعماق آن دست يابد، بى ‏اختيار سراغ راه آشنايانى مى‏ رود كه از همه جوانب قرآن آگاهى كامل دارند و مورد اعتمادند.

نكته سوم:  تدبر كليد حركت عقل و دل

از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.

در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را هم شنيديم. در حديث ديگرى پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.[۴]

امام صادق‏ عليه السلام ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ: خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.[۵]


پانویس

  1. نساء /  ۸۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴۵  - ۴۳۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۰  - ۱۵۷.
  2. آل عمران /  ۷.
  3. اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳.
  4. ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰.
  5. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷.