آيه ۴۰ هود و غدیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== آیه در متن زيارت == | == آیه در متن زيارت == | ||
متن زیارتی که آیه ۴۰ سوره هود در آن آمده چنین گزارش شده است: [[امام هادى عليه السلام]] در قسمتی از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام، كه خود در [[نجف]] و در حرم آن حضرت انشا کرده، چنين فرموده است: {{متن عربی|انَّ اللَّهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله فيكَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ امَرَهُ بِاظْهارِ ما اوْلاكَ لِامَّتِهِ اعْلاءً لِشَأْنِكَ وَ اعْلاناً لِبُرْهانِكَ وَ دَحْضاً لِلاباطيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذيرِ. فَلَمّا اشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ الْمُنافِقينَ اوْحى الَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ}}: {{قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}. {{متن عربی|فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَابْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟}} {{متن عربی|فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ:}} {{متن عربی| مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ | متن زیارتی که آیه ۴۰ سوره هود در آن آمده چنین گزارش شده است: [[امام هادى عليه السلام]] در قسمتی از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام، كه خود در [[نجف]] و در حرم آن حضرت انشا کرده، چنين فرموده است: {{متن عربی|انَّ اللَّهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله فيكَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ امَرَهُ بِاظْهارِ ما اوْلاكَ لِامَّتِهِ اعْلاءً لِشَأْنِكَ وَ اعْلاناً لِبُرْهانِكَ وَ دَحْضاً لِلاباطيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذيرِ. فَلَمّا اشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ الْمُنافِقينَ اوْحى الَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ}}: {{قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}. {{متن عربی|فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَابْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟}} {{متن عربی|فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ:}} {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ|ترجمه=خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد، و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بيجا را ريشهكن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقان درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرساندهاى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىكند». پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبهاى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بودهام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند}}.<ref>الاقبال، ص۴۷۵؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۷.</ref> | ||
خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد، و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بيجا را ريشهكن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقان درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرساندهاى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىكند». پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبهاى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بودهام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند. | |||
=== نتيجه اعتقادى === | === نتيجه اعتقادى === |
نسخهٔ ۸ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۲
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | هود |
شماره آیه | ۴۰ |
جزء | ۱۲ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مکه |
ترتیل آیه ترجمه صوتی |
آیهای در متن یک دعای غدیری
بهگفته برخی محققان آیه ۴۰ سوره یوسف آیهای است که در متن یکی از ادعیه مربوط به غدیر آمده است. يكى از جلوههاى قرآنى غدير دعاها و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدیر پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -بهخصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است- ناگفتههايى از مسئله غدير بهچشم مىخورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمىشود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيههاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است.[۱]
از جمله اين موارد آیه ۴۰ سوره هود است که قسمت انتهایی آن مورد اشاره در دعا قرار گرفته است: ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ؛ همراه او جز گروه اندكى ايمان نياوردند . در کنار این آیه، آیات دیگری چون آیه ۶۷ سوره مائده، آیه ۶ سوره احزاب و آیه ۶۳ سوره هود هم در این دعا مورد استفاده قرار گرفته است.[۲]
آیه در متن زيارت
متن زیارتی که آیه ۴۰ سوره هود در آن آمده چنین گزارش شده است: امام هادى عليه السلام در قسمتی از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام، كه خود در نجف و در حرم آن حضرت انشا کرده، چنين فرموده است: «انَّ اللَّهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله فيكَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ امَرَهُ بِاظْهارِ ما اوْلاكَ لِامَّتِهِ اعْلاءً لِشَأْنِكَ وَ اعْلاناً لِبُرْهانِكَ وَ دَحْضاً لِلاباطيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذيرِ. فَلَمّا اشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ الْمُنافِقينَ اوْحى الَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ»: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . «فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَابْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟» «فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ:» «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ؛ خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد، و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بيجا را ريشهكن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقان درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرساندهاى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىكند». پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبهاى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بودهام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند».[۳]
نتيجه اعتقادى
در اين فراز از زيارت غدير چهار آيه قرآن مطرح شده است:
يک آيه عيناً آورده شده كه همان آيه تبليغ است. آيه ديگر النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ است كه در قالب كلام پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به مردم ذكر شده و كلمه اول آن از لسان حضرت به صورت {{متن عربی|الَسْتُ اوْلى ...» آمده است.
آيه سوم فَما آمَنَ معه الا قليل است كه به صورت تفسير شده مورد ايمان مطرح شده، و آخرين آيه از سوره هود است كه قسمت آخر آن از جمله فَما تَزِيدُونَنِى غَيْرَ تَخْسِيرٍ به صورت وَ لا زادَ اكْثَرُهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ ذكر شده است.
اين فراز از زيارت غديريه هشت جهت بسيار مهم از واقعه غدير را موشكافى كرده است كه در منابع ديگر به چشم نمى خورد:
غدير استجابت دعاى رسول صلى الله عليه و آله
يكى از نكاتى كه در هيچ منبع ديگرى به چشم نمى خورد و به بركت كلام امام هادی علیه السلام در زيارت غدير از آن اطلاع يافته ايم اين است كه مراسم غدير تكليفى سخت از جانب خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده، بلكه اين دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و درخواست آن حضرت از درگاه الهى بوده كه چنين برنامه اى انجام شود؛ و در واقع خداوند دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله را اجابت فرمود.
در فراز اولِ آنچه نقل شد اين عبارت صريح را در اين باره مى بينيم: خداوند دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله را درباره تو اجابت كرد و در نتيجه به او امر كرد كه مقام تو را براى امتش اظهار كند.
هدف از غدير
چهار هدف - و به عبارت ديگر علت - براى اجراى مراسم عظيم غدير در اين فراز از زيارت غدير ذكر شده است:
هدف اول: نشان دادن عظمت مقام على عليه السلام تا ديگران هر گونه فكرى درباره خلافت را از سر بيرون كنند.
هدف دوم: اعلان عمومى امامت على عليه السلام از سوى مقام نبوت، كه بزرگ ترين برهان و دليل بر اين مقام است.
هدف سوم: درهم شكستن هرگونه اباطيلى كه در برابر خلافت على عليه السلام بخواهد دليلى شمرده شود.
هدف چهارم: اتمام حجت بر مردم به گونه اى كه هيچ عذرى از هيچ كسى درباره ولايت على عليه السلام پذيرفته نشود.
جمع بندى اين چهار هدف نشانگر يك سياست گذارى الهى است كه اگر كسى واقعاً در جستجوى صراط مستقيم باشد و خود را به هر سخن واهى قانع نكند، منحرف نخواهد شد.
آيا تعجب ندارد كه در برابر دليل محكمى چون غدير - با آن پشتوانه هاى قرآنى - عده اى بخواهند با آوردن نام شورا آن هم در شكل دروغينش، و اعلان آن از سوى ابوبكر براى عمر بدون اينكه كمترين عنوان شرعى يا عقلى در آن باشد، و با جعل فرازهايى چون «لا يجتمع النبوة و الخلافة فى اهلبيت واحد»، خلافت را به غاصبين بسپارند و از آن دفاع هم بنمايند؟
علت نزول آيه تبليغ
با توجه به اينكه دستور اعلام ولايت از مدينه تعيين شده بود، و پيامبرصلى الله عليه وآله اين سفر را با دو دستور و دو نيت آغاز كرد: يكى حج و ديگرى ولايت؛ نزول آيه تبليغ در نزديكى غدير به ما مى فهماند كه مسئله خاصى پيش آمده كه لازمه اش نزول اين آيه بوده است.
در اين فرازِ زيارت علت نزول آيه را دو جهت بيان كرده است: يكى ترس از فتنه فاسقين كه بخواهند چنان مراسم عظيمى را بر هم زنند و نتيجه آن شود كه اگر آن مجلس برگزار نمى شد بهتر بود. ديگرى ترس جانى از شر منافقين كه بخواهند قبل از مراسم يا همزمان با آن و يا بعد از آن به مقام نبوت آسيبى برسانند كه باعث آشفتگى در جامعه مسلمين شود.
اينجا بود كه خداوند با آيه تبليغ انجام منظم چنان مراسمى و نيز حفظ جان پيامبرصلى الله عليه وآله را ضمانت نمود، و اكنون با فكرى آسوده مى توانست برنامهاى سه روزه تدارك شود و برنامه هاى مختلف آن طراحى گردد.با مطالعه در تركيب جمعيتى كه در غدير حاضر بودند و درصد منافقينى كه در آنجا حضور داشتند، مى توان به علت نزول اين آيه پى برد. به عبارت ديگر بايد از انجام منظم چنان مراسم مفصلى كه صد و بيست هزار نفر در جاى جاى آن مشاركت داشتند تعجب كرد، كه پاسخ اين تعجب همان ضمانت الهى در «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» است.
حرارت غدير
روايات بسيارى دلالت دارد كه مراسم غدير در شرايط سخت گرما انجام شده و حرارت هوا به حدى بوده كه مردم قسمتى از لباس خود را زير پايشان و قسمتى ديگر را روى سرشان مى گذاشتند تا هم از آفتاب و هم از داغى ريگ ها در امان باشند. اين فراز از زيارت غدير نيز به دو جهت اين مراسم عظيم اشاره مىكند:
جهت اول: رنج سفر
با توجه به اينكه اعلان ولايت مى توانست در مدينه يا مكه انجام شود، اما مصالح بسيارى اقتضا مى كرد در بين راه و با تحمل خستگى سفر به انجام رسد؛ در فرازى از زيارت به اين مطلب اشاره كرده مى فرمايد: فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ: سنگينى سفر را بر جان خود خريد.
جهت دوم: گرماى هوا
اجراى مراسم غدير در هواى گرم، و در هنگام ظهر كه خورشيد در وسط آسمان است و تيزترين حرارت خود را بر زمين مى فرستد، نشان ديگرى از اهميت آن ماجراى به ياد ماندنى است؛ كه در فرازى از زيارت غدير به آن اشاره شده است:«نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ»: در گرماى ظهر بپاخاست.
اقرار مردم به گذشته
پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از ابلاغ هر پيام جديدى، از مردم پرسيد كه تا امروز چگونه پيامبرى براى شما بوده ام؟ آيا ساير اوامر الهى را چگونه به شما ابلاغ كرده ام؟ آيا از من در تبليغم كوتاهى ديده ايد؟
اين سؤالات پيامبر صلى الله عليه وآله قبل از اعلام ولايت در غدير، در يك جمله دو كلمه اى گنجانده شد كه از مرد پرسيد: «هَلْ بَلَّغْتُ؟» ، و اين بدان معناست كه «آيا حق تبليغ را ادا كرده ام»؟! و وقتى مردم تصديق كردند، خدا را بر اين اقرار شاهد گرفت. اين بدان معنى بود كه اگر تاكنون در مبلّغ بودن حق آن را ادا كرده ام در اعلان ولايت نيز همان گونه ام، و اين ابلاغ را نمى توان از ابلاغ هاى ديگر جدا كرد.
اولى به نفس
پيامبرصلى الله عليه وآله براى اعلان ولايت على عليه السلام در واضح ترين و همه فهم ترين شكل آن، ولايت خود را مطرح فرمود و درباره آن از مردم اقرار گرفت كه بر فرد فرد مردم از خود آنان صاحب اختيارترم. با اين اقرار بدون نياز به هيچ توضيحى فرمود: على نيز مانند من است و هيچ فرقى بين صاحب اختيارى او و من نيست، و آنچه درباره من پذيرفته ايد بايد درباره او بپذيريد، و براى زود فهم تر شدن مطلب دستان على عليه السلام را گرفت و بالا برد.
زيباترين تبليغ
از فاصله چهارده قرن اين سؤال در اذهان ما جاى مى گيرد كه آيا همه صد و بيست هزار نفر صداى پيامبر صلى الله عليه وآله را شنيدند و فهميدند و آيا حقيقتاً به همه ابلاغ شد. برنامه حساب شده غدير چنان بود كه در متن تاريخ آمده است: ما فِى الدَّوْحاتِ احَدٌ الاّ وَ رَآهُ بِعَيْنِهِ وَ سَمِعَهُ بِاذُنِهِ [۴]: «در منطقه غدير كسى از حاضرين نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبر صلى الله عليه وآله را بر فراز منبر ديد و سخن آن حضرت را شنيد» .
اين مطلب در زيارت غدير در عبارت زيبايى ترسيم شده است: «فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ»: پيامبرصلى الله عليه وآله خطابه اى ايراد كرد و شنوانيد، و با صداى بلند فرمود و به همه رسانيد» .
چرا مؤمنين كم اند؟
با آن تبليغ عظيم در غدير، آيا احتمال مى رفت حتى يك نفر مؤمن نباشد؟ پس چرا چنين شد كه فقط عده كمى ايمان آوردند؟ اين تعجبى ندارد كه زحمات همه انبياء عليهم السلام با چنين برخوردى رو به رو مى شد و اين مردم بودند كه در پى هواهاى خود حق را عمداً كنار مى گذاشتند و با باطل همراه مى شدند! با اشار به دو آيه قرآن اين گذشته مكرر امت ها درباره مسلمانان نيز بيان شده است. در يك آيه سخن از قِلّت مؤمنان و در آيه ديگر زيانكارى اكثريت به ميان آمده است:
قِلّت مؤمنان: فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ : «به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد، جز عده كمى ايمان نياوردند» .
زيانكارى اكثريت: وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ : «اكثرشان جز زيان براى خود نيفزودند» .
و اين دو تابلويى است كه بايد تحليل كنندگان غدير از آن غافل نباشند، و بدانند كمى مؤمنان بر حقانيت غدير ضررى نمى زند، و اين مخالفان غديرند كه بر خود ضرر زده اند.[۵]
پانویس
منابع
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.