اجتهاد (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==مترجم== | ==مترجم== | ||
'''محمدحسن شفیعی شاهرودی''' (متولد ۱۳۵۴ش- استان خراسان رضوی)، نویسنده، محقق، مترجم، مدیر مؤسسه میراث نبوت است که بسیاری از آثار ایشان پیرامون کتاب الغدیر است: «ابوطالب حامی پیامبرصلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، «تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»، «داستان غدیر خم: (برگرفته از الغدیر)، «آینده بهتر»، «امامشناسی»، «شیعه علی علیه السلام»، «علی علیه السلام در قرآن»، «سرقتهای حدیثی»، «پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۲ جلد)»، «غلو در فضائل»، «علی علیه السلام و خلفا (۲ جلد)»، «شعر و شعراء»، «ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام»، «ثقل اکبر قرآن کریم»، «اصحاب جمل»، «علی علیه السلام سید مظلومان»، «امام حسن علیه السلام»، «یزید بن معاویه»، «علی علیه السلام در سنّت»، «علی علیه السلام از زبان مخالفان»، «امامان چهارگانه فقه»، «عمروعاص»، «اجتهاد»، «یاران امیر المؤمنین علیه السلام». | '''محمدحسن شفیعی شاهرودی''' (متولد ۱۳۵۴ش- استان خراسان رضوی)، نویسنده، محقق، مترجم، مدیر مؤسسه میراث نبوت است که بسیاری از آثار ایشان پیرامون کتاب الغدیر است: «ابوطالب حامی پیامبرصلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، «تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»، «داستان غدیر خم: (برگرفته از الغدیر)، «آینده بهتر»، «امامشناسی»، «شیعه علی علیه السلام»، «علی علیه السلام در قرآن»، «سرقتهای حدیثی»، «پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۲ جلد)»، «غلو در فضائل»، «علی علیه السلام و خلفا (۲ جلد)»، «شعر و شعراء»، «ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام»، «ثقل اکبر قرآن کریم»، «اصحاب جمل»، «علی علیه السلام سید مظلومان»، «امام حسن علیه السلام»، «یزید بن معاویه»، «علی علیه السلام در سنّت»، «علی علیه السلام از زبان مخالفان»، «امامان چهارگانه فقه»، «عمروعاص»، «اجتهاد»، «یاران امیر المؤمنین علیه السلام». | ||
==فهرست مطالب== | |||
{{کشویی}} | |||
===نخست - نخستين كسى كه باب تأويل و اجتهاد را گشود=== | |||
*از ابوبكر در مورد «كلاله» سؤال شد. گفت: «من نظر خود را در اين باره مىگويم، اگر درست بود از جانب خداست، و اگر خطا بود از جانب من و شيطان است...». | |||
*گويا احكام الهى توقيفى نيستند، بلكه بسته به شانس و نصيب است و هر انسانى هر ديدگاهى داشت، همان ديدگاه، حكم خدا در حقّ اوست. | |||
*اگر اين خوابها درست باشد هر شخصى مىتواند وقتى از او دربارۀ كتاب و سنّت سؤال مىكنند براساس رأى و نظر خود فتوا دهد و بگويد: اگر درست باشد از جانب خداست و اگر خطا باشد از من و شيطان است. | |||
*فتواى بر اساس رأى و نظر شخصى احتياج به جرأت بر خدا و رسولش دارد، و گويا اين، معناى اجتهاد نزد اهل سنّت است نه استنباط احكام از ادلّۀ تفصيليّه. | |||
*از اين رو آنها افرادى مانند عبدالرحمن بن ملجم، ابوالغاديه، معاوية بن ابوسفيان، عمرو بن نابغه، خالد بن وليد، طلحه و زبير را مجتهد در دين خدا مىدانند. | |||
*سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «آفة الدين ثلاثةٌ: فقيه فاجر، وإمام جائر، ومجتهدٌ جاهل» [آفت دين سه چيز است: فقيه ستمگر، پيشواى ظالم، و مجتهد جاهل]. | |||
*نخستين كسى كه باب توجيه و اجتهاد را گشود، و دامان مجرمان را با اين دو، پاك كرد، خليفۀ اوّل بود. | |||
*ابوبكر با عذر ساختگى: «اجتهاد نموده و خطا كرده» دامان خالد بن وليد را از چرك گناهان بزرگش پاك نمود، و بر او حدّ جارى نكرد. | |||
===دوم - چرا خليفه باب قول به رأى را گشود پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بسته بود؟! خليفه بهخاطر عدم آگاهى از علوم كتاب و سنّت هر دو لنگۀ باب قول به رأى را گشود=== | |||
*آنچه پيشواى حنابله احمد در «مسند» از او نقل كرده، هشتاد حديث است. | |||
*برخى از آنچه كه از او روايت شده، عقل و منطق و طبع آن را تكذيب مىكند؛ مانند سخن او: «ميّت با گريه كردن زندگان عذاب مىشود». | |||
*و از آنهاست سخن او: «همانا گرماى جهنّم بر امّت من مانند (گرماى) حمّام است». | |||
*اين گمان كه: گرماى شديد جهنّم كه خداوندِ منتقمِ جبّار براى همه گناهكاران آماده كرده، به اين امّت نمىرسد و تنها به امّتهاى پيشين و كسانى از اين امّت كه اسلام نياوردهاند، مىرسد، و پاسخ آن. | |||
*على عليه السلام به دنيا مىگويد: «... غُرّي غيري، قد بتتُّكِ ثلاثاً، فعمركِ قصير، ومجلسكِ حقير، وخطركِ يسير، آهٍ آهٍ من قلّة الزاد، وبُعد السفر، ووحشة الطريق» [... غير مرا فريب ده، تو را سه بار طلاق دادهام، عُمْر تو كوتاه است، و مجلس تو پست، و ارزش تو كم است، آه آه از كمى زاد و دورى سفر و وحشت راه]. | |||
*نهايت كوشش اهل تحقيق: | |||
*ما اگر مجموع آنچه از خليفه نقل شده را با سنّت شريفى كه از پيامبر اقدس صلى الله عليه و آله نقل شده مقايسه كنيم، آن را مانند قطرهاى نسبت به درياى طوفانى مىيابيم كه به وسيلۀ آن هيچ تكيه گاهى براى اسلام درست نمىشود. | |||
*نقل اندك شخص تنها به خاطر كمى دريافت و كوتاهى در حفظ است. همانا ظرفها از آنچه دارند تراوش مىكنند، و آنگاه كه پر شوند جريان پيدا مىكند. | |||
*سپس چگونه بر خليفه جايز است كه بار خلافت بر دوش او سنگينى كند و مسائل مشكل او را ناتوان سازد، و مثل اين سخن: «كدام آسمان بر من سايه مىافكند ...»، يا: «من نظر خود را مىگويم...» را سپر خود قرار دهد؟! | |||
*يا بگويد: «لوددتُ أنّ هذا كفانيه غيري» [دوست داشتم غير از من مرا در اين امر كفايت مىكرد]. | |||
*يا بگويد: «أما واللّٰه! ما أنا بخيركم... إنّ لي شيطاناً يعتريني، فإذا غضبتُ فاجتنبوني...» [به خدا سوگند! من بهترين شما نيستم... من شيطانى دارم كه مرا فريب مىدهد، پس چون غضب كردم از من دور شويد...]. | |||
*خليفه به خاطر بهرۀ كمى كه از علوم كتاب و سنّت داشت هر دو لنگۀ باب سخن گفتن بر اساس رأى شخصى را گشود، پس از آنكه نبىّ اعظم صلى الله عليه و آله اين درب را بر اُمّت بست. | |||
*سخن ابوبكر: «... هذا رأيي فإن يكن ثواباً فمن اللّٰه، وإن يكن خطأً فمنّي...» [... اين ديدگاه شخصى من است اگر درست است از خداست، و اگر خطاست از من است و من استغفار مىكنم...]. | |||
===سوم - مجتهدان نزد اهل سنّت=== | |||
*ابوبكر، عمر و عثمان | |||
**در امور اجتهادى و استنباطى نبايد بر مجتهد اعتراض كرد. | |||
*ابن ملجم، ابو الغاديه، معاويه و عمرو عاص | |||
**نقد ديدگاه ابن حزم دربارۀ اجتهاد ابن ملجم قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام، و أبو الغاديه قاتل عمّار، و اجتهاد معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام، و مأجور بودن آنها | |||
*نگرشى كلّى در ديدگاههاى ابن حزم اُندلسى متوفّاى (456): | |||
#همۀ فقهاى عصرش بر گمراه كنندگى او اجماع كرده، و از او بدگويى نمودهاند، و مردم را از نزديك شدن به او برحذر داشتهاند. | |||
#و به خاطر وجود انحرافات و گمراهى در آثار و تأليفاتش فتوا به سوزاندن آنها دادهاند. | |||
#آلوسى در تفسيرش از او چنين ياد مىكند: «الضالّ المضلّ» [گمراه و گمراه كننده]. | |||
#از دروغ بستن به خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله، و از گستاخى نسبت به مقدّسات شرع نبوى، و نسبت دادن هر نوع فحشا و فساد به مسلمانان، و طرح سخنان باطل و نظرات پوچ، هيچ باكى ندارد. | |||
#نمونههايى از نظرات ابن حزم: در كتاب فقهى خود «المحلّى» مىگويد: «همۀ امّت اتّفاق نظر دارند كه عبدالرحمن بن ملجم، على رضى الله عنه را براساس اجتهاد و با اين باور كه عملش صحيح و داراى ثواب مىباشد، كشت. | |||
*پيرامون فرقۀ «صفريّه». | |||
*نقد ابن حزم در اين سخنش: «ابن ملجم قاتل امير المؤمنين مجتهد است و اجر و ثواب مىبرد». | |||
*به راستى ميان ابن حزم و ابن حجر چقدر فاصله است؛ ابن حزم عمل ابن ملجم را توجيه كرده و حق جلوه مىدهد، و ابن حجر از ذكر نام او در كتاب خود عذر | |||
* خواهى مىكند و او را آدم كش و خون ريز توصيف كرده، و مىگويد: او از بقاياى خوارج بوده است. | |||
*نمونهاى ديگر از آراء ابن حزم: «ابوغاديه - قاتل عمّار - عمّار را طبق اجتهادش كشت، گر چه خطا و زياده روى كرد، و چون در اجتهاد، خطا كرده، فقط يك ثواب به او داده مىشود، و ابوغاديه مثل قاتلان عثمان نبوده است...». | |||
*نقد كلمات ابن حزم در قولش به اجتهاد ابوغاديه قاتل عمّار و اينكه اجر و ثواب مىبرد. | |||
*هيچ يك از بزرگان دين تا زمان ابن حزم حرفى از اجتهاد ابوغاديه به زبان نياوردهاند. | |||
*معاويه جنايتِ كشتن عمّار را چنين توجيه مىكند: «او را على و يارانش كشتند كه به ميدان جنگ آوردند و در ميان نيزههاى ما انداختند». | |||
*معناى سخن او: «ترحض في بولك». | |||
*بالاترين مدرك ابن حزم دربارۀ قاتلان عثمان. | |||
*ابن حزم اين سخن را دربارۀ قاتل على عليه السلام، و كسانى كه با او جنگيدند، و قاتل عمّار نمىگويد. | |||
*ابن حزم در تحكيم نظريّات فاسد خود گرفتار پرتگاهى شده است كه اصلاً خوشايندش نيست و آن، دشنام به اصحاب است. | |||
*بحثى پيرامون سبّ و ناسزا به صحابه. | |||
*نقد سوّم بر ابن حزم در سخنش: «معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام اجتهاد كردهاند و از يك پاداش برخوردارند». | |||
*ممكن نيست كه خداى سبحان از زبان پيامبرش به مردم اعلام كند كه اطاعت از على عليه السلام اطاعت از اوست و معصيت على معصيت اوست، و با اين حال ميدان براى اجتهاد باز باشد تا به پشتوانۀ آن با او جنگ شود. | |||
*نصوص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيرامون جنگ با على عليه السلام و صلح و آشتى و دوستى با او. | |||
*كلام ابن خلّكان در تاريخ خود پيرامون ابن حزم. | |||
*نقدِ ابن حجر در ديدگاهش پيرامون اجتهاد معاويه!!* | |||
*دليلهايى پوچ از ابن حجر براى توجيه رفتار معاويه: | |||
*ابن حجر به پيروى از اثر گذشتگان در نيكو جلوه دادن اعمال معاويه دامنۀ سخن را گسترش داده است؛ و خلاصۀ آنچه به هم پيچيده و آراسته است به دو چيز برمىگردد: 46- | |||
*نخست: اعتقاد به اجتهاد معاويه در همۀ آنچه انجام داده است. | |||
*سخن طبرى: «هيچ اختلافى در بين اُمّت نيست كه ابن ملجم، على را با توجيه و از روى اجتهاد كشت»! | |||
*اگر اجتهاد نتيجهاى ثابت و هميشگى دارد، پس چرا وقتى امير المؤمنين عليه السلام امر كسانى كه متّهم به قتل عثمان بودند را به تأخير انداخت، از آن (اجتهاد) پيروى نشد. | |||
*از عجيبترين اجتهادها در قرنهاى گذشته: اين است كه دشنام به امير المؤمنين على عليه السلام و هر صحابى كه به او اقتدا كرد، را مباح مىكند، امّا على عليه السلام و شيعيانش حقّ ندارند ظلمى را كه از دشمنانشان به آنها رسيده، بيان كنند. | |||
*سخن ابن حجر دربارۀ لعن معاويه. | |||
===چهارم - اجتهاد چيست؟=== | |||
*سخن آمدى و ابن رشد در بيان معناى اجتهاد و شروط آن و راه شناخت احكام شريعتها. 60- | |||
*نگاهى در اجتهاد معاويه. | |||
*نگاه كن به آن كسى كه سورۀ بقره را در دوازده سال حفظ كرد، و بعد از اينكه توانست در آن مدّت سوره را حفظ كند به خاطر شكر اين نعمتى كه بعد از كوششهاى فراوان به او داده شد، شترى قربانى كرد! | |||
*سنّت: | |||
*گمان مىكنى كه بهرۀ معاويه از علم حديث كه سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله، يعنى سخن، عمل و تقرير آن حضرت است چقدر مىباشد؟! | |||
*معاويه مىگفت: «احاديث رسول خدا را نقل نكنيد، مگر حديثى كه در زمان عمر نقل شده است». | |||
*چه زمانى معاويه براى اخذ روايات وآموختن تعاليم اسلام وقت خالى داشت؟! | |||
*در حديثى آمده است: «معاويه كسى را به نزد عبداللّٰه بن عمر فرستاد و گفت: اگر به من خبر برسد كه حديث مىگويى گردنت را مىزنم». | |||
*نگاهى به احاديث معاويه: | |||
*احاديث غير تكرارى معاويه چهل و هفت عدد است. | |||
*اجماع: | |||
*بيا به معاويه و سخنان وى، و دروغهاى او، و اعمال و جرايم او، و فقه و اجتهاد وى نظاره كنيم كه آيا بر چيزى از آنها اجماعى وجود دارد؟! | |||
*قياس. | |||
*اين چه اجتهادى است؟! | |||
*كدام اجتهاد براى معاويه مباح كرد كه به على عليه السلام، كفر و گمراهى و ظلم و ستم و خباثت و حسد و ديگر صفات رذيله را به دروغ نسبت دهد؟! و كدام... و كدام... 75- | |||
*معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله: «الولد للفراش». | |||
*اين مجتهد كيست؟!: | |||
*او فرزند هند جگر خوار است، كسى كه حرمت الهى را شكست و از حدود او، تجاوز نمود و... | |||
*ابن حزم و ابن تيميّه و ابن كثير و پيروان آنها گمان مىكنند وى مجتهدى داراى اجر و پاداش است، و ابن حجر مىنويسد: «همانا او خليفۀ حقّ و امام راستى است»! | |||
*ما اجتهاد آنها (معاويه و پيروانش) را باور نداريم، بلكه سخن مقبلى را مىگوييم. | |||
*سخنانى در مذمّت معاويه از پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب او. | |||
*تو مخيّر هستى كه هر كدام از اين دو ديدگاه را برگزينى: ديدگاه خدا و رسولش و اصحاب مجتهد و عادل وى، وديدگاه ابن حزم و ابن كثير و ابن تيميّه و مانند آنها. | |||
*امر دوّم: دومين دفاع ابن حجر از معاويه سخن وى در صواعق است. | |||
*رواياتى كه ابن حجر در فضيلت معاويه ذكر كرده، و پاسخ آنها. | |||
{{پایان}} |
نسخهٔ ۹ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۸
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | علامه عبد الحسین امینی |
مذهب | شیعه |
زبان | فارسی |
تحقیق یا تدوین | محمد حسن شفیعی شاهرودی |
موضوع | جانشینی، غدیر |
تعداد جلد | ۱ ج |
اطلاعات نشر | |
ناشر | میراث نبوت |
محل نشر | قم |
سال نشر | ۱۳۹۰ ش |
تعداد صفحه | ۱۱۱ ص |
قطع | رقعی |
اطلاعات نشر | |
مترجم فارسی | محمد حسن شفیعی شاهرودی |
نویسنده
عبدالحسین امینی نجفی (زادهٔ ۱۲۸۱ ش– درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۴۹ ش) فرزند احمد امینی درسراب واقع در استان آذربایجان شرقی در خانوادهای سرشناس متولد شد.
از ایشان آثاری مانند: «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» ، «شهداء الفضیلة»، «سیرَتُنا و سنَتُنا سیرةُ نبیِنا و سنتِه»، «تفسیر سوره حمد»، «أدبُ الزائرِ لِمَن يَمَّمَ الحائر»، «ثمرات الاسفار»
مترجم
محمدحسن شفیعی شاهرودی (متولد ۱۳۵۴ش- استان خراسان رضوی)، نویسنده، محقق، مترجم، مدیر مؤسسه میراث نبوت است که بسیاری از آثار ایشان پیرامون کتاب الغدیر است: «ابوطالب حامی پیامبرصلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، «تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»، «داستان غدیر خم: (برگرفته از الغدیر)، «آینده بهتر»، «امامشناسی»، «شیعه علی علیه السلام»، «علی علیه السلام در قرآن»، «سرقتهای حدیثی»، «پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۲ جلد)»، «غلو در فضائل»، «علی علیه السلام و خلفا (۲ جلد)»، «شعر و شعراء»، «ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام»، «ثقل اکبر قرآن کریم»، «اصحاب جمل»، «علی علیه السلام سید مظلومان»، «امام حسن علیه السلام»، «یزید بن معاویه»، «علی علیه السلام در سنّت»، «علی علیه السلام از زبان مخالفان»، «امامان چهارگانه فقه»، «عمروعاص»، «اجتهاد»، «یاران امیر المؤمنین علیه السلام».
فهرست مطالب
نخست - نخستين كسى كه باب تأويل و اجتهاد را گشود
- از ابوبكر در مورد «كلاله» سؤال شد. گفت: «من نظر خود را در اين باره مىگويم، اگر درست بود از جانب خداست، و اگر خطا بود از جانب من و شيطان است...».
- گويا احكام الهى توقيفى نيستند، بلكه بسته به شانس و نصيب است و هر انسانى هر ديدگاهى داشت، همان ديدگاه، حكم خدا در حقّ اوست.
- اگر اين خوابها درست باشد هر شخصى مىتواند وقتى از او دربارۀ كتاب و سنّت سؤال مىكنند براساس رأى و نظر خود فتوا دهد و بگويد: اگر درست باشد از جانب خداست و اگر خطا باشد از من و شيطان است.
- فتواى بر اساس رأى و نظر شخصى احتياج به جرأت بر خدا و رسولش دارد، و گويا اين، معناى اجتهاد نزد اهل سنّت است نه استنباط احكام از ادلّۀ تفصيليّه.
- از اين رو آنها افرادى مانند عبدالرحمن بن ملجم، ابوالغاديه، معاوية بن ابوسفيان، عمرو بن نابغه، خالد بن وليد، طلحه و زبير را مجتهد در دين خدا مىدانند.
- سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «آفة الدين ثلاثةٌ: فقيه فاجر، وإمام جائر، ومجتهدٌ جاهل» [آفت دين سه چيز است: فقيه ستمگر، پيشواى ظالم، و مجتهد جاهل].
- نخستين كسى كه باب توجيه و اجتهاد را گشود، و دامان مجرمان را با اين دو، پاك كرد، خليفۀ اوّل بود.
- ابوبكر با عذر ساختگى: «اجتهاد نموده و خطا كرده» دامان خالد بن وليد را از چرك گناهان بزرگش پاك نمود، و بر او حدّ جارى نكرد.
دوم - چرا خليفه باب قول به رأى را گشود پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بسته بود؟! خليفه بهخاطر عدم آگاهى از علوم كتاب و سنّت هر دو لنگۀ باب قول به رأى را گشود
- آنچه پيشواى حنابله احمد در «مسند» از او نقل كرده، هشتاد حديث است.
- برخى از آنچه كه از او روايت شده، عقل و منطق و طبع آن را تكذيب مىكند؛ مانند سخن او: «ميّت با گريه كردن زندگان عذاب مىشود».
- و از آنهاست سخن او: «همانا گرماى جهنّم بر امّت من مانند (گرماى) حمّام است».
- اين گمان كه: گرماى شديد جهنّم كه خداوندِ منتقمِ جبّار براى همه گناهكاران آماده كرده، به اين امّت نمىرسد و تنها به امّتهاى پيشين و كسانى از اين امّت كه اسلام نياوردهاند، مىرسد، و پاسخ آن.
- على عليه السلام به دنيا مىگويد: «... غُرّي غيري، قد بتتُّكِ ثلاثاً، فعمركِ قصير، ومجلسكِ حقير، وخطركِ يسير، آهٍ آهٍ من قلّة الزاد، وبُعد السفر، ووحشة الطريق» [... غير مرا فريب ده، تو را سه بار طلاق دادهام، عُمْر تو كوتاه است، و مجلس تو پست، و ارزش تو كم است، آه آه از كمى زاد و دورى سفر و وحشت راه].
- نهايت كوشش اهل تحقيق:
- ما اگر مجموع آنچه از خليفه نقل شده را با سنّت شريفى كه از پيامبر اقدس صلى الله عليه و آله نقل شده مقايسه كنيم، آن را مانند قطرهاى نسبت به درياى طوفانى مىيابيم كه به وسيلۀ آن هيچ تكيه گاهى براى اسلام درست نمىشود.
- نقل اندك شخص تنها به خاطر كمى دريافت و كوتاهى در حفظ است. همانا ظرفها از آنچه دارند تراوش مىكنند، و آنگاه كه پر شوند جريان پيدا مىكند.
- سپس چگونه بر خليفه جايز است كه بار خلافت بر دوش او سنگينى كند و مسائل مشكل او را ناتوان سازد، و مثل اين سخن: «كدام آسمان بر من سايه مىافكند ...»، يا: «من نظر خود را مىگويم...» را سپر خود قرار دهد؟!
- يا بگويد: «لوددتُ أنّ هذا كفانيه غيري» [دوست داشتم غير از من مرا در اين امر كفايت مىكرد].
- يا بگويد: «أما واللّٰه! ما أنا بخيركم... إنّ لي شيطاناً يعتريني، فإذا غضبتُ فاجتنبوني...» [به خدا سوگند! من بهترين شما نيستم... من شيطانى دارم كه مرا فريب مىدهد، پس چون غضب كردم از من دور شويد...].
- خليفه به خاطر بهرۀ كمى كه از علوم كتاب و سنّت داشت هر دو لنگۀ باب سخن گفتن بر اساس رأى شخصى را گشود، پس از آنكه نبىّ اعظم صلى الله عليه و آله اين درب را بر اُمّت بست.
- سخن ابوبكر: «... هذا رأيي فإن يكن ثواباً فمن اللّٰه، وإن يكن خطأً فمنّي...» [... اين ديدگاه شخصى من است اگر درست است از خداست، و اگر خطاست از من است و من استغفار مىكنم...].
سوم - مجتهدان نزد اهل سنّت
- ابوبكر، عمر و عثمان
- در امور اجتهادى و استنباطى نبايد بر مجتهد اعتراض كرد.
- ابن ملجم، ابو الغاديه، معاويه و عمرو عاص
- نقد ديدگاه ابن حزم دربارۀ اجتهاد ابن ملجم قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام، و أبو الغاديه قاتل عمّار، و اجتهاد معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام، و مأجور بودن آنها
- نگرشى كلّى در ديدگاههاى ابن حزم اُندلسى متوفّاى (456):
- همۀ فقهاى عصرش بر گمراه كنندگى او اجماع كرده، و از او بدگويى نمودهاند، و مردم را از نزديك شدن به او برحذر داشتهاند.
- و به خاطر وجود انحرافات و گمراهى در آثار و تأليفاتش فتوا به سوزاندن آنها دادهاند.
- آلوسى در تفسيرش از او چنين ياد مىكند: «الضالّ المضلّ» [گمراه و گمراه كننده].
- از دروغ بستن به خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله، و از گستاخى نسبت به مقدّسات شرع نبوى، و نسبت دادن هر نوع فحشا و فساد به مسلمانان، و طرح سخنان باطل و نظرات پوچ، هيچ باكى ندارد.
- نمونههايى از نظرات ابن حزم: در كتاب فقهى خود «المحلّى» مىگويد: «همۀ امّت اتّفاق نظر دارند كه عبدالرحمن بن ملجم، على رضى الله عنه را براساس اجتهاد و با اين باور كه عملش صحيح و داراى ثواب مىباشد، كشت.
- پيرامون فرقۀ «صفريّه».
- نقد ابن حزم در اين سخنش: «ابن ملجم قاتل امير المؤمنين مجتهد است و اجر و ثواب مىبرد».
- به راستى ميان ابن حزم و ابن حجر چقدر فاصله است؛ ابن حزم عمل ابن ملجم را توجيه كرده و حق جلوه مىدهد، و ابن حجر از ذكر نام او در كتاب خود عذر
- خواهى مىكند و او را آدم كش و خون ريز توصيف كرده، و مىگويد: او از بقاياى خوارج بوده است.
- نمونهاى ديگر از آراء ابن حزم: «ابوغاديه - قاتل عمّار - عمّار را طبق اجتهادش كشت، گر چه خطا و زياده روى كرد، و چون در اجتهاد، خطا كرده، فقط يك ثواب به او داده مىشود، و ابوغاديه مثل قاتلان عثمان نبوده است...».
- نقد كلمات ابن حزم در قولش به اجتهاد ابوغاديه قاتل عمّار و اينكه اجر و ثواب مىبرد.
- هيچ يك از بزرگان دين تا زمان ابن حزم حرفى از اجتهاد ابوغاديه به زبان نياوردهاند.
- معاويه جنايتِ كشتن عمّار را چنين توجيه مىكند: «او را على و يارانش كشتند كه به ميدان جنگ آوردند و در ميان نيزههاى ما انداختند».
- معناى سخن او: «ترحض في بولك».
- بالاترين مدرك ابن حزم دربارۀ قاتلان عثمان.
- ابن حزم اين سخن را دربارۀ قاتل على عليه السلام، و كسانى كه با او جنگيدند، و قاتل عمّار نمىگويد.
- ابن حزم در تحكيم نظريّات فاسد خود گرفتار پرتگاهى شده است كه اصلاً خوشايندش نيست و آن، دشنام به اصحاب است.
- بحثى پيرامون سبّ و ناسزا به صحابه.
- نقد سوّم بر ابن حزم در سخنش: «معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام اجتهاد كردهاند و از يك پاداش برخوردارند».
- ممكن نيست كه خداى سبحان از زبان پيامبرش به مردم اعلام كند كه اطاعت از على عليه السلام اطاعت از اوست و معصيت على معصيت اوست، و با اين حال ميدان براى اجتهاد باز باشد تا به پشتوانۀ آن با او جنگ شود.
- نصوص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيرامون جنگ با على عليه السلام و صلح و آشتى و دوستى با او.
- كلام ابن خلّكان در تاريخ خود پيرامون ابن حزم.
- نقدِ ابن حجر در ديدگاهش پيرامون اجتهاد معاويه!!*
- دليلهايى پوچ از ابن حجر براى توجيه رفتار معاويه:
- ابن حجر به پيروى از اثر گذشتگان در نيكو جلوه دادن اعمال معاويه دامنۀ سخن را گسترش داده است؛ و خلاصۀ آنچه به هم پيچيده و آراسته است به دو چيز برمىگردد: 46-
- نخست: اعتقاد به اجتهاد معاويه در همۀ آنچه انجام داده است.
- سخن طبرى: «هيچ اختلافى در بين اُمّت نيست كه ابن ملجم، على را با توجيه و از روى اجتهاد كشت»!
- اگر اجتهاد نتيجهاى ثابت و هميشگى دارد، پس چرا وقتى امير المؤمنين عليه السلام امر كسانى كه متّهم به قتل عثمان بودند را به تأخير انداخت، از آن (اجتهاد) پيروى نشد.
- از عجيبترين اجتهادها در قرنهاى گذشته: اين است كه دشنام به امير المؤمنين على عليه السلام و هر صحابى كه به او اقتدا كرد، را مباح مىكند، امّا على عليه السلام و شيعيانش حقّ ندارند ظلمى را كه از دشمنانشان به آنها رسيده، بيان كنند.
- سخن ابن حجر دربارۀ لعن معاويه.
چهارم - اجتهاد چيست؟
- سخن آمدى و ابن رشد در بيان معناى اجتهاد و شروط آن و راه شناخت احكام شريعتها. 60-
- نگاهى در اجتهاد معاويه.
- نگاه كن به آن كسى كه سورۀ بقره را در دوازده سال حفظ كرد، و بعد از اينكه توانست در آن مدّت سوره را حفظ كند به خاطر شكر اين نعمتى كه بعد از كوششهاى فراوان به او داده شد، شترى قربانى كرد!
- سنّت:
- گمان مىكنى كه بهرۀ معاويه از علم حديث كه سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله، يعنى سخن، عمل و تقرير آن حضرت است چقدر مىباشد؟!
- معاويه مىگفت: «احاديث رسول خدا را نقل نكنيد، مگر حديثى كه در زمان عمر نقل شده است».
- چه زمانى معاويه براى اخذ روايات وآموختن تعاليم اسلام وقت خالى داشت؟!
- در حديثى آمده است: «معاويه كسى را به نزد عبداللّٰه بن عمر فرستاد و گفت: اگر به من خبر برسد كه حديث مىگويى گردنت را مىزنم».
- نگاهى به احاديث معاويه:
- احاديث غير تكرارى معاويه چهل و هفت عدد است.
- اجماع:
- بيا به معاويه و سخنان وى، و دروغهاى او، و اعمال و جرايم او، و فقه و اجتهاد وى نظاره كنيم كه آيا بر چيزى از آنها اجماعى وجود دارد؟!
- قياس.
- اين چه اجتهادى است؟!
- كدام اجتهاد براى معاويه مباح كرد كه به على عليه السلام، كفر و گمراهى و ظلم و ستم و خباثت و حسد و ديگر صفات رذيله را به دروغ نسبت دهد؟! و كدام... و كدام... 75-
- معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله: «الولد للفراش».
- اين مجتهد كيست؟!:
- او فرزند هند جگر خوار است، كسى كه حرمت الهى را شكست و از حدود او، تجاوز نمود و...
- ابن حزم و ابن تيميّه و ابن كثير و پيروان آنها گمان مىكنند وى مجتهدى داراى اجر و پاداش است، و ابن حجر مىنويسد: «همانا او خليفۀ حقّ و امام راستى است»!
- ما اجتهاد آنها (معاويه و پيروانش) را باور نداريم، بلكه سخن مقبلى را مىگوييم.
- سخنانى در مذمّت معاويه از پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب او.
- تو مخيّر هستى كه هر كدام از اين دو ديدگاه را برگزينى: ديدگاه خدا و رسولش و اصحاب مجتهد و عادل وى، وديدگاه ابن حزم و ابن كثير و ابن تيميّه و مانند آنها.
- امر دوّم: دومين دفاع ابن حجر از معاويه سخن وى در صواعق است.
- رواياتى كه ابن حجر در فضيلت معاويه ذكر كرده، و پاسخ آنها.