بررسى و تحليل روايات جمعيّت حاضر در غدير: تفاوت میان نسخهها
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى كردند. اما بعد از فتح مكه، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى يافت. | تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى كردند. اما بعد از فتح مكه، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى يافت. | ||
مؤيد اين سخن حضور قبائل مختلف و نمايندگان آنان در مدينه به محضر رسولخداصلى الله عليه وآله است. در حالى كه قبل از فتح مكه جريان مراجعه مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه ثبت نشده است. به عنوان مثال، مىتوان به ورود طايفه نخع اشاره كرد. بنا بر گزارش ابن سعد، نمايندگان نخع آخرين گروهى بودند كه در نيمه محرم سال يازدهم هجرى با سرپرستى زرارة بن عمرو به حضور رسولخداصلى الله عليه وآله در مدينه رسيدند و در دارالضيافه ساكن شدند. آنان دويست نفر بودند كه پيشتر با معاذ بن جبل در يمن بيعت كرده و مسلمان شدند. <ref>طبقات ابن سعد: ج ۱ ص ۲۶۰. تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۲۴۰. نهاية الارب فى فنون الادب: ج ۱۸ ص ۱۰۸.</ref> | |||
شاهد ديگر جمعيت حاضر در آخرين جهاد حضرت است. گر چه در آغاز حكومت اسلامى سپاه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مدينه از كمى جمعيت برخوردار بود، اما رفته رفته با گسترش اسلام و فتح مكه جمعيت حاضر در سپاه نيز گسترش پيدا مى كرد. چنانكه در جريان فتح مكه ده هزار نفر امتاع الاسماء:<ref>ج ۸ ص ۳۸۵: فكان المسلمون فى غزوة الفتح ما بين العشرة آلاف و الاثنى عشر الفاً، على خلاف بين اهل السير. تاريخ ابن خلدون: ج ۲ ص ۴۵۸. المنتظم: ج ۲ ص ۳۲۶.</ref> و طبق نقل ديگرى دوازده هزار نفر <ref>تاريخ الاسلام: ج ۲ ص ۵۲۹ .</ref> از مسلمانان همراه پيامبرصلى الله عليه وآله بودند. آخرين غزوه اى كه در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله روى داد و حضرت شخصاً در آن شركت داشتند غزوه تبوک بود، كه در ماه رجب سال نهم هجرى رخ داد. در اين جنگ، سپاه همانند ديگر جهادها از مردمان مدينه و طوايف اطراف تشكيل مى شد. | |||
كمترين رقمى كه براى جمعيت سپاه اسلام در اين جنگ ذكر كرده اند سى هزار نفر است<ref> انساب الاشراف: ج ۱ ص ۳۶۸. البدء و التاريخ: ج ۴ ص ۲۳۹. التنبيه و الاشراف: ص ۲۳۵. فتح البارى: ج ۸ ص ۸۷ : خرجنا مع رسول اللَّه۹ الى غزوة تبوك، زيادة على ثلاثين الفاً. </ref>، و گرنه آمار سپاه اسلام را هفتاد هزار<ref>عمدة القارى: ج ۱۸ ص ۴۵، از ابوزرعه رازى.</ref>، يک صد هزار <ref>تاريخ ابن خلدون: ج ۱ ص ۲۰۴.</ref> ، بدون حساب حاضرين در شهر مدينه هم نقل كرده اند. | |||
نكته قابل توجه در اين بخش، عدم نياز به حضور كودكان، نوجوان، و زنان در جنگ هاست، و حضور چند بچه يا تعدادى زن در برخى از جنگ ها به معناى همراهى تمامى زنان و فرزندان در جنگ نيست. چنانكه بلاذرى در «انساب الاشراف» در جريان جنگ تبوک، اشاره به عدم حضور كودكان و زنان در اين جنگ دارد.<ref>انساب الاشراف: ج ۲ ص ۹۵.</ref> بنابراين نبايد وضعيت غدير خم را همانند جنگ در نظر گرفت. | |||
همچنين مى توان گفت: بعد از اين فتح، امكان حضور جمعيت مكه و مناطق فتح شده اى براى سكونت در مدينه و اطراف آن خارج از ذهن نيست. | |||
اضافه بر اين، از جنگ تبوک تا حجةالوداع اندكى بيش از يك سال مى گذرد، و طى اين مدت نمايندگان قبائل متعددى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده و اسلام را پذيرفته و اعلام وفادارى كردند. بنابراين مى توان جمعيت اين قبائل را نيز بايد بر آمار جمعيت مسلمانان افزود. | |||
اكنون با توجه به شواهد و قرائن، وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در سال نهم هجرى مى تواند سى يا هفتاد هزار نفر مرد جنگى را از مدينه و اطراف آن براى شركت در جنگ بسيج كند، با اينكه در جنگ خطر كشته شدن، اسير شدن و زخمى شدن هم وجود داشته، چرا يک سال بعد پيامبرصلى الله عليه وآله نتواند يک صد هزار نفر در جريان حجةالوداع بسيج نموده و همراه داشته باشد؟ | |||
در حالى كه قدرت پيامبرصلى الله عليه وآله بيشتر شده و جمعيت مسلمانان نيز با سرعت شگفتآورى افزايش يافته و قبائل متعددى به اسلام روى آوردهاند. حتى اين بار زنان و كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال نيز در غدير شركت دارند. از آن گذشته، سفر نيز يك سفر پرجاذبه عبادى و معنوى است، و هيچ خطرى هم در آن كسى را تهديد نمىكند. | |||
نسخهٔ ۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۷
بررسى و تحليل روايات جمعيّت حاضر در غدير [۱]
در مكتب شيعه، پذيرش مسئله جانشينى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به عنوان امام و خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت رسول مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در روز غدير خم به آن امرى قطعى و فوق تواتر است و نيازى به اثبات آن نيست.
اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارش هاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده اند.
جمعيت حاضر در روز غدير و يا جمعيت همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه به مكه از جمله امور جزئى است كه موجب اختلاف نظر مورخان و محدثان شده است. بنابراين، برخى منابع روايى و تاريخى شيعه پذيرش مسئله جانشينى حضرت امیر عليه السلام به عنوان امام در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در روز غدير خم به آن امرى قطعى و متواتر است.
اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارشهاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده اند. از اين رو اهميت دارد تا براى تبيين دقيق تر، به جزئيات اين مسئله پرداخته شود. در اينجا تلاش بر آن است تا با ملاحظه شواهد و قرائن و با شيوه توصيفى و تحليلى، جمعيت حاضر در غدير خم از نگاه فريقين بررسى شود.
با توجه به متواتر بودن روايت غدير خم، متكلمان، محدثان و مورخان شيعه و سنى از زواياى مختلفى از جمله: زمان و مكان غدير خم، علت انتخاب مكان غدير، عبارت ها و كلماتى كه در سخنرانى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آمده و جريان هايى كه در آن اتفاق افتاده به نوعى مورد كاوش قرار گرفته اند. اما از مباحثى كه كمتر به آن توجه شده و بدون بررسى و تحليل تاريخى از آن سخن به ميان آمده «تعداد جمعيت حاضر در غدير» است.
مى توان گفت علت عدم پرداختن به اين مسئله در كم اهميت بودن موضوع براى آنان بوده است، زيرا اهميت براى آنان در اصل موضوع غدير خم است و تعداد جمعيت در اين رويداد مهم دخالتى ندارد. اما در اين نوشتار تلاش بر آن است تا بر اساس گزارش هاى موجود، به بررسى روايى و تاريخى جمعيت غدير خم، با توجه به منابع كهن به صورتى تحليلى و توصيفى پرداخته شود، تا فوايد جزئى اين موضوع روشن شود.
پيش فرض اين مبحث بر اين است كه رواياتِ بيانگر كم بودن جمعيت داراى ضعف سندى و محتوايى بوده، و روايات هفتاد يا نود هزار نفر درست باشد، و امكان دارد در اين صورت تصحيف بين عدد سبعين الف (هفتاد هزار) و تسعين الف (نود هزار) رخ داده است.
واقعه غدير خم
رويداد تاريخى غدير خم بر اساس گزارش منابع فريقين در هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت[۲] در روز يكشنبه [۳] رخ داده است. ابناثير به نقل يكى از شاهدان عينى غدير خم، زمان اين اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش كرده است.
طى اين گزارش ابوالطفيل مى گويد: در حجةالوداع همراه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بوديم كه هنگام ظهر دستور داد مكانى را براى نماز مهيا كنيم و خارها را جمع كنيم. بعد از آن نماز خوانديم، و پيامبرصلى الله عليه وآله بعد از نماز دست حضرت امیر عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه. [۴]و در آن روز گرما طاقت فرسا بود. [۵]
درباره مكان غدير خم ياقوت حموى در «معجم البلدان» مى نويسد: غدير از «غدر» به معناى فريب گرفته شده است، زيرا غدير جايى است كه انسان از كنار آن عبور مى كند و آبى در آنجا مى بيند. اما وقتى نزد آن مى رود آن را خشک و بى آب مى يابد و از تشنگى مى ميرد؛ كه منظور همان سراب است كه به اين مسئله انسان را فريب مى دهد. [۶]
وى همچنين «خمّ» را نام چاهى از بنى مره ذكر كرده است. نيز نقلى از زمخشرى دارد كه خمّ نام مردى بوده است. [۷] او همچنين درباره منطقه جغرافيايى غدير خم مى نويسد: و غدير خمّ: بين مكة و المدينة، بينه و بين الجحفة ميلان [۸] : غدير خم بين مكه و مدينه است، و تا جحفه دو مايل فاصله دارد. طبرسى نيز روايتى دارد كه طبق آن غدير در سه مايل قبل از جحفه واقع شده است.[۹]
ابن جوزى فاصله غدير تا جحفه را يک مايل قبل گزارش كرده است.[۱۰] اين در حالى است كه سيد بن طاووس مى نويسد: مردم در جحفه توقف نمودند. [۱۱]محقق كتاب «الغارات» در معرفى جحفه مى نويسد: جحفه روستاى بزرگى بوده كه در مسير مدينه به مكه واقع است، و فاصله آن از مكه چهار منزل است.
جحفه محل ميقات اهل مصر و شام بود، اگر به مدينه نروند. فاصله جحفه تا مدينه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدير دو مايل است. [۱۲]بر اساس مشاهده هاى اخير و بازديد از مكان غدير، روشن شده است كه فاصله مكه تا جحفه با جاده كنونى حدود ۱۸۰ كيلومتر است.[۱۳]نكته پايانى در اين بخش اين است كه چرا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله غدير را انتخاب نمود. در پاسخ اين پرسش دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى خداوند مأمور بوده كه در اينجا رسالت خود را ابلاغ نمايد. به عبارت ديگر: اين مكان از سوى خداوند انتخاب شده است. احتمال دوم آنكه غدير محل تقسيم راه ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» و به اصطلاح امروزى چند راهى بوده است، و مسافران هر منطقه اى از اينجا راه خود را جدا نموده و به شهر خود مى رفتند. [۱۴]
مقدمات آخرين سفر
قبل از بررسى روايات مربوط به تعداد جمعيت غدير خم، پرداختن به نكاتى مهم درباره مقدمات آخرين سفر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله لازم است. باور شيعيان بر اساس شواهد تاريخى و روايى بر آن است كه امامت ادامه راه رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله است. اين باور دينى ريشه در استدلال عقلى و نقلى دارد. چنانكه شيخ مفيد از متكلمان و فقهاء برجسته جهان شيعه در اين باره مى نويسد: امامت يكى از مسائل اساسى و ضرورى شيعه به شمار مى رود. [۱۵]
ائمه اطهارعليهم السلام جانشين انبياءعليهم السلام در تنفيذ احكام و اقامه حدود و حفظ شريعت و مربى تربيت مردم هستند. آنها معصوم هستند، همانند انبياعليهم السلام. [۱۶] اجراى حدود الهى بر عهده سلطان اسلام است كه از جانب خداى متعال نصب شده، و آنان عبارتند از: امامان هدايت گر از آل محمدعليهم السلام. [۱۷]
با اين تعاريف از مقام امامت، امام عليه السلام نه تنها رئيس ادارى، قضايى و نظامى امت است، بلكه معلم و مربى مردم در امور تربيتى نيز هست.
در آخرين سفر، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مأموريت داشت تا رسالت خود را بر اساس وحى الهى به انجام برساند. انجام اين كار مهم نيز نياز به فراهم شدن مقدماتى داشت. از همه مهم تر حضور جمعيت براى اعلام اين امر خطير است. با نبودن جمعيت بيان مسئله مهم امامت در مكان غدير از اهميتى برخوردار نيست، زيرا رسول اكرم صلى الله عليه وآله مى توانست همين امر مهم را در مدينه يا مكه نيز با حضور برخى صحابى انجام دهد و حجت بر خواص تمام كند. اما پرسش اين است كه آيا حجت بر ديگران نيز تمام مى شود؟ آيا مردم كه در ديگر امور سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله را زمين گذاشته و عمل نكردند، سخنان خواص را عمل مى كردند؟
به نظر مى رسد با توجه به اهميت موضوع، بايد به اين مهم پرداخت كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز تلاش داشتند امر اعلام ولايت حضرت امیر عليه السلام را علنى كنند، تا حجت بر مردم از عوام و خواص تمام باشد. بر اين اساس به اقداماتى همت گماشتند، كه به موارد ذيل مى توان اشاره نمود:
الف. تشكيل قدرت اسلام
با توجه به كثرت مشركان در جزيرةالعرب، وضعيت فكرى بيشتر قبائل عرب بر محور انديشه هاى غلط جاهلى و معيارهاى قومى و نژادى و بستگى خونى، نظام سياسى مبتنى بر سن و شيخوخيت بود. در ميان اين طوائف، طايفه قريش در محدوده مكه با اعمال اين انديشه موجب گمراهى بيشتر مردم مناطق نيز مى شد.
در اين دوران جريان شرک به دنبال توسعه منافع و منابع انسانى و مالى بود. آنان از شمال و جنوب و شرق و غرب جزيرةالعرب به ارتباطات تجارى و سياسى مى پرداختند. در اين روند، طوايف مسير خود را به همراهى فرا مى خواندند، و هر كس همكارى مى كرد از عنايات آنان برخوردار مى شد، و در غير اين صورت حق ورود به مكه را پيدا نمى كرد.
با آمدن دين اسلام بر محوريت توحيد و خداپرستى به جاى بت پرستى و رهبرى و سرپرستى مردم توسط انبياءعليهم السلام و به كار گرفتن قوانين الهى، رفتار مشركان با اسلام و رسولخداصلى الله عليه وآله به گونه اى ديگر شد. مشركان قريش با توجه به سرورى كه داشتند، توانستند قبل از اسلام در مقابل تمامى جريان هاى فكرى و سياسى اقتدار خود را نشان دهند.
گر چه در جزيرةالعرب اديان الهى همانند حنفا و يهود و مسيحيت وجود داشت، و اين اديان اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد داشتند، اما چون متولى اقامه حدود الهى در ميان آنان نبود.
به عبارت ديگر: كسى توان تشكيل حكومت و قدرت بر اساس دين خدا را نداشت، مشركان توانسته بودند بر منطقه تسلط يابند. با آمدن دين مبين اسلام كه ماهيت آن نيز توحيد و نبوت و معاد بود، رفتار قريش با رسولخداصلى الله عليه وآله دگرگون شد.
علت عمده آن فهميدن هدف اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه مى خواست ريشه بتپرستى را بخشكاند و منابع اربابى آنها را به خطر اندازد، و آنان مى دانستند كه عمده تلاش رسولخداصلى الله عليه وآله تشكيل حكومت دينى براى اجراى حدود الهى، و در نتيجه تبيين قدرت اسلام و كوتاه شدن دست مشركان از منافع دنيوى است.
تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى كردند. اما بعد از فتح مكه، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى يافت.
مؤيد اين سخن حضور قبائل مختلف و نمايندگان آنان در مدينه به محضر رسولخداصلى الله عليه وآله است. در حالى كه قبل از فتح مكه جريان مراجعه مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه ثبت نشده است. به عنوان مثال، مىتوان به ورود طايفه نخع اشاره كرد. بنا بر گزارش ابن سعد، نمايندگان نخع آخرين گروهى بودند كه در نيمه محرم سال يازدهم هجرى با سرپرستى زرارة بن عمرو به حضور رسولخداصلى الله عليه وآله در مدينه رسيدند و در دارالضيافه ساكن شدند. آنان دويست نفر بودند كه پيشتر با معاذ بن جبل در يمن بيعت كرده و مسلمان شدند. [۱۸]
شاهد ديگر جمعيت حاضر در آخرين جهاد حضرت است. گر چه در آغاز حكومت اسلامى سپاه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مدينه از كمى جمعيت برخوردار بود، اما رفته رفته با گسترش اسلام و فتح مكه جمعيت حاضر در سپاه نيز گسترش پيدا مى كرد. چنانكه در جريان فتح مكه ده هزار نفر امتاع الاسماء:[۱۹] و طبق نقل ديگرى دوازده هزار نفر [۲۰] از مسلمانان همراه پيامبرصلى الله عليه وآله بودند. آخرين غزوه اى كه در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله روى داد و حضرت شخصاً در آن شركت داشتند غزوه تبوک بود، كه در ماه رجب سال نهم هجرى رخ داد. در اين جنگ، سپاه همانند ديگر جهادها از مردمان مدينه و طوايف اطراف تشكيل مى شد.
كمترين رقمى كه براى جمعيت سپاه اسلام در اين جنگ ذكر كرده اند سى هزار نفر است[۲۱]، و گرنه آمار سپاه اسلام را هفتاد هزار[۲۲]، يک صد هزار [۲۳] ، بدون حساب حاضرين در شهر مدينه هم نقل كرده اند.
نكته قابل توجه در اين بخش، عدم نياز به حضور كودكان، نوجوان، و زنان در جنگ هاست، و حضور چند بچه يا تعدادى زن در برخى از جنگ ها به معناى همراهى تمامى زنان و فرزندان در جنگ نيست. چنانكه بلاذرى در «انساب الاشراف» در جريان جنگ تبوک، اشاره به عدم حضور كودكان و زنان در اين جنگ دارد.[۲۴] بنابراين نبايد وضعيت غدير خم را همانند جنگ در نظر گرفت.
همچنين مى توان گفت: بعد از اين فتح، امكان حضور جمعيت مكه و مناطق فتح شده اى براى سكونت در مدينه و اطراف آن خارج از ذهن نيست.
اضافه بر اين، از جنگ تبوک تا حجةالوداع اندكى بيش از يك سال مى گذرد، و طى اين مدت نمايندگان قبائل متعددى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده و اسلام را پذيرفته و اعلام وفادارى كردند. بنابراين مى توان جمعيت اين قبائل را نيز بايد بر آمار جمعيت مسلمانان افزود.
اكنون با توجه به شواهد و قرائن، وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در سال نهم هجرى مى تواند سى يا هفتاد هزار نفر مرد جنگى را از مدينه و اطراف آن براى شركت در جنگ بسيج كند، با اينكه در جنگ خطر كشته شدن، اسير شدن و زخمى شدن هم وجود داشته، چرا يک سال بعد پيامبرصلى الله عليه وآله نتواند يک صد هزار نفر در جريان حجةالوداع بسيج نموده و همراه داشته باشد؟
در حالى كه قدرت پيامبرصلى الله عليه وآله بيشتر شده و جمعيت مسلمانان نيز با سرعت شگفتآورى افزايش يافته و قبائل متعددى به اسلام روى آوردهاند. حتى اين بار زنان و كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال نيز در غدير شركت دارند. از آن گذشته، سفر نيز يك سفر پرجاذبه عبادى و معنوى است، و هيچ خطرى هم در آن كسى را تهديد نمىكند.
بنابراين و با توجه به مطالبى كه گفته شد، هيچ يك از آمارهايى كه مورخان براى حاضران در غدير ذكر كردهاند مبالغهآميز و به دور از واقع نخواهد بود. به خصوص كه هيچ مانع بازدارندهاى هم وجود نداشته تا از حضور مسلمانان در حجةالوداع جلوگيرى كند.
ب. فراخوانى مردم به حجةالوداع
رسولخداصلى الله عليه وآله پيش از آغاز سفر حج در سال دهم هجرى نامهها و نمايندگانى به اقصى نقاط سرزمينهاى اسلامى فرستاد، و از تمام مسلمانان خواستند تا هر كس توان شركت در مراسم حج را دارد در اين مراسم باشكوه شركت كند. اين فراخوان عمومى موجب شد تا جمع زيادى از مردم مسلمان از نقاط مختلف سرزمينهاى اسلامى خود را به مدينه و يا مكه برسانند.
حضرت در اين سفر حتى خانواده خود را همراه داشت.××× ۱ الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۳۱. امتاع الاسماء: ج ۲ ص ۱۰۳. ××× چنانكه امام علىعليه السلام نيز از اين مأموريت مستثنى نبود، زيرا ايشان به امر رسولخداصلى الله عليه وآله براى هدايت مردم يمن به آنجا سفر كرده بود××× ۲ تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۳۲. الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱. ×××، و با انجام مأموريت خود را از يمن به مكه رساند.××× ۳ تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۴۸. ×××
همچنين برخى منابع گزارش دعوت رسولخداصلى الله عليه وآله از مردم براى حضور در اين سفر را آوردهاند. چنانكه كلينى به نقل از امام صادقعليه السلام مىنويسد: رسولخداصلى الله عليه وآله از حج سخن گفت، و به هر كس كه مىتوانست از كسانى كه تا آن روز اسلام را پذيرفته بودند نامه نوشت كه رسولخداصلى الله عليه وآله تصميم دارد حج به جا آورد، و آنان را از اين امر مهم با خبر ساخت تا هر كس توان انجام حج را دارد در اين سفر شركت كند. در پى اعلام پيامبرصلى الله عليه وآله، مردم به سوى مكه روى آوردند تا مراسم حج را با حضور پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله برگزار كنند.××× ۴ الكافى: ج ۴ ص ۲۴۹: ذكر رسولاللَّهصلى الله عليه وآله الحج. فكتب الى من بلغه كتابه. فمن دخل الاسلام. ان رسولاللَّهصلى الله عليه وآله يرد الحج. يؤذنهم بذلك ليحجّ من اطاق الحج، فاقبل الناس. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۹۶. وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۴. ×××
شيخ مفيد نيز در »الارشاد« مىنويسد: رسولخداصلى الله عليه وآله اراده به جاى آوردن حج و انجام آنچه خداى تعالى بر او فرض كرده بود را نمود، و براى به جاى آوردن حج در ميان مردم اعلام فرمود و همگى را به حج دعوت كرد. اين دعوت به دور دستترين سرزمينها رسيد. پس مردم آماده رفتن به حج شدند، و از اطراف و حوالى و نزديكىهاى مدينه به مدينه آمدند و خود را مهياى حج در ركاب حضرتش نمودند.××× ۱ الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۴ ۳۸۳. ×××
اكنون قابل ذكر است كه با توجه به اين فراخوانى، بايد جمعيت قابل توجهى از شهر مدينه و اطراف مدينه در اين سفر حضور داشته باشند. برخى از منابع فريقين نيز به تبع اين فراخوانى، خروج جمعيت به همراه رسولخداصلى الله عليه وآله را به گونههاى مختلف نقل كردهاند: برخى شمار آنان را ۷۰۰۰۰ نفر××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳ . تفسير الثقلين: ج ۲ ص ۷۳. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. ×××، عدهاى ۹۰۰۰۰ نفر××× ۳ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. الغدير: ج ۱ ص ۹. ×××، برخى ۱۱۴۰۰۰ نفر دانسته××× ۴ المجموع )نووى( : ج ۷ ص ۱۰۳. الغدير: ج ۱ ص ۹. ××× و برخى هم عدد ۱۲۰۰۰۰ و ۱۲۴۰۰۰ و بيشتر را آوردهاند.××× ۵ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۰.همان، الغدير: ج ۱ ص ۲۹۶ ۹. ×××
مىتوان گفت: يكى از دلايل ذكر اين تعداد از جمعيت، وضعيت قومى و قبيلگى جزيرةالعرب بوده است، و علاوه بر آن قدرت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله بر جزيرة العرب با دعوت مردم به فطريات و اخلاق باعث رشد فزاينده جمعيت شهرى نيز مىگردد.
ج. حضور زنان، كودكان و كهنسالان
علاوه بر حضور مردان، سه گروه ديگر نيز از مردم جامعه آن روز در مراسم حجةالوداع حضور فعال داشتند. اينان عبارتاند از: زنان، كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال. پس از توصيه رسولخداصلى الله عليه وآله به شركت مردم در اين مراسم، شدت اشتياق براى شركت در اين مراسم به قدرى بود كه كودكان و نوجوانان، افراد كهنسال و زنان و حتى برخى از زنان باردار در اين مراسم معنوى شركت كردند.
آنان بعد از شركت در حج، در مكان غدير نيز با ولايت امام علىعليه السلام بيعت كردند. اسماء بنت عميس همسر ابوبكر از جمله زنان باردارى بود كه در اين سفر حضور داشت، و در ذوالحليفه وضع حمل كرده و محمد بن ابوبكر را به دنيا آورد.××× ۱ صحيح مسلم: ج ۲ ص ۸۸۶ . سنن ابىداوود: ج ۲ ص ۱۸۲. مسند احمد: ج ۳ ص ۳۰. سنن دارمى: ج ۲ ص ۴۵. انساب الاشراف: ج ۱ ص ۴۷۴. ××× ابوالطفيل عامر بن واثله نيز در جنگ احد متولد شده، و در حجةالوداع هشت ساله بود.××× ۲ اسد الغابة: ج ۳ ص ۱۴۳. ×××
۴- روايات جمعيت غدير خم
غدير خم به عنوان بستر معرفى امامت و ولايت براى تبيين قدرت و اساس شيعه با ولايت امام على و يازده نفر امام از نسل آن حضرتعليهم السلام امرى متواتر است. در اين جريان، مردم حاضر در غدير بر سر ولايت با امام علىعليه السلام بيعت كرده و به او تبريك گفتند.
اكنون مىتوان گفت: با قطعى بودن خبر ولايت، وجود جمعيت قابل توجه حاضر در غدير خم از اهميت ويژهاى برخوردار است، زيرا بر پايه براهين عقلى و نقلى، غدير اتمام حجت و اعلام ولايت است.
شواهد تاريخى پيشين بر پايه موضوعات: تشكيل قدرت اسلام در مدينه و نابودى قدرت مشركان قريش، حضور حداكثرى جمعيت مسلمانان در جهاد بدون حضور زنان و كودكان، فراخوانى مردم به آخرين حج با حضور رسولخداصلى الله عليه وآله و حضور زنان و كودكان در مدينه، از جمله شواهدى هستند كه دلالت بر زيادى جمعيت حاضر در غدير خم دارند.
بنابراين و با توجه به اين مقدماتى كه بيان شد، به سراغ بررسى روايات موجود درباره تعداد جمعيت شركت كننده در غدير خم رفته و مورد بررسى و تحليل قرار مىدهيم:
الف. هزار و سيصد نفر
روايتى از امام باقرعليه السلام نقل شده كه طبق آن پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير در حضور ۱۳۰۰ نفر جمله »من كنت مولاه فهذا علىعليه السلام مولاه« را مطرح فرمود.××× ۱ مناب آل ابىطالب )ابن شهرآشوب( : ج ۲ ص ۲۲۹: و فى رواية عن الباقرعليه السلام قال: لما قال النبىصلى الله عليه وآله يوم غدير خم بين الف و ثلاثمائة رجل: من كنت مولاه فهذا على مولاه... . ××× اين روايت را مجلسى نيز آورده است.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۸. ×××
در تفسير فرات كوفى نيز روايتى از عمار چنين نقل شده است: در مجلس ابنعباس بوديم و او سخنرانى مىكرد، كه ابوذر بلند شد و گفت: اى مردم، آيا مىدانيد پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: راستگوتر از ابوذر نيست؟ همه گفتند: آرى. ابوذر گفت: پس بدانيد پيامبرصلى الله عليه وآله روز غدير كه ۱۳۰۰ مرد بوديم... ، فرمود: هر كس من مولاى اويم پس علىعليه السلام مولاى او است. خدايا هر كس علىعليه السلام را يارى كند يارىاش كن، و هر كس با او دشمنى كند دشمنش باش. در اين هنگام مردى بلند شد و گفت: مبارك باد بر تو اى پسر ابىطالب.××× ۳ تفسير فرات: ص ۵۱۵ : عن عمار بن ياسر، قال: كنت عند ابىذر الغفارى فى مجلس ابنعباس و عليه فسطاط و هو يحدث، اذ قام ابوذر حتى ضرب بيده الى عمود فسطاط، ثم قال: ايها الناس، من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى فقد انبأته باسمى. انا جندب بن جنادة ابوذر الغفارى. سألتكم بحق اللَّه و حق رسولهصلى الله عليه وآله اسمعتم من رسولاللَّهصلى الله عليه وآله و هو يقول: ما اقلّت الغبراء و لا اظلّت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابىذر؟ قالوا: اللهم نعم. قال: فتعلمون ايها الناس ان رسولاللَّهصلى الله عليه وآله جمعنا يوم غدير خم الف و ثلاثمائة رجل يقول: اللهم من كنت مولاه فعلىعليه السلام مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ يابنابىطالب... . ×××
نقد و بررسى
روايت ابن شهرآشوب از امام باقرعليه السلام روايتى مرسل است و به عبارت ديگر سلسله سندى براى آن ذكر نشده است. روايت دوم نيز تنها خبرى است كه در تفسير فرات كوفى آمده است و سند آن به امام معصوم نمىرسد. در مجموع مىتوان گفت: علاوه بر ضعف سند اين دو روايت، با توجه به فراخوانى رسولخداصلى الله عليه وآله از مردم براى حضور در سفر معنوى حج و جمعيت مدينه و اطراف آن و تعداد جمعيت سپاه اسلام در آن زمان، اين قول قابل پذيرش نيست.
همچنين قابل ذكر است كه روايت دوم داراى اضطراب در محتوا مىباشد. در اين روايت ابوذر براى اثبات حقانيت سخنش ابتدا به اثبات صادق بودن خود مىپردازد، و بعد به بيان كميت جمعيت مىپردازد. و حال آنكه دفاع از خود زمانى صحيح است كه مورد اتهام واقع شده باشد، و در اينجا اتهامى وجود ندارد.
علاوه بر اين نكته، بايد افزود كه روايت اول به نقل از امام باقرعليه السلام مىباشد، و حال آنكه روايت دوم به نقل از جناب عمار است. طبق قاعده، امام باقرعليه السلام تعداد جمعيت را بايد از عمار و سخنان ابوذر نقل كند، اما آن حضرت هيچ كدام از اين دور راوى را در استنادش نياورده است، و مرسل بودن روايت اول هم ثابت شد.××× ۱ در گزارش ابنشهرآشوب ابتدا به جريان محبت و دشمنى اشاره مىكند، و در پايان به جمله من كنت مولاه، و در گزارش عمار ابتدا به جمله من كنت مولاه و بعد به جريان محبت ودشمنى با امام علىعليه السلام اشاره شده است. ×××
ب. ده هزار نفر
دسته ديگرى از روايات تعداد جمعيت غدير را ده هزار نفر را گزارش كردهاند. چنانچه ابن شهرآشوب در مناقب و عياشى ذيل آيه ۶۷ سوره مائده از امام صادقعليه السلام نقل مىكنند كه فرمود: من تعجب مىكنم از اينكه مدعى با آوردن دو شاهد حقش را مىگيرد، اما على بن ابىطالبعليه السلام با ده هزار شاهد حقش ضايع شد. امامعليه السلام ادامه مىدهد: پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه خارج شد در حالى كه پنج هزار نفر از مدينه همراه حضرت بودند، و پنج هزار نفر هم از مكه پيامبرصلى الله عليه وآله را مشايعت كردند.××× ۲ تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۳۲: عن عمر بن يزيد، قال: قال ابوعبداللَّهعليه السلام ابتداءاً منه: العجب يا اباحفص لما لقى على بن ابىطالبعليه السلام؛ انه كان له عشرة الف شاهد لم يقدر على اخذ حقه، و الرجل يأخذ حقه بشاهدين. ان رسولاللَّهصلى الله عليه وآله خرج من المدينة حاجّاً و معه خمسة آلاف، و رجع من مكة و قد شيّعه خمسة آلاف من اهل مكة. فلما انتهى الجحفة، نزل جبرئيل بولاية علىعليه السلام... . ×××
نقد و بررسى
اين روايت مرسل است و در سند آن تنها عمر بن يزيد قرار دارد. علاوه بر اين، اشكالات ديگرى بر اين گزارش وارد است. در اين روايات اشاره به حضور پنج هزار نفر از مدينه شده است، و به حضور مردم اطراف و اكناف آن و دعوت پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به حضور آنان براى حج اشارهاى نشده است. در ادامه روايت، اشاره به حضور پنج هزار نفر از مردم مكه نيز شده است. در حالى كه در گزارش جمعيت هزار و سيصد نفرى به اين موضوع اشاره نشده بود.
همچنين قابل ذكر است:
اولاً: هيچ امرى از سوى رسولخداصلى الله عليه وآله مبنى بر لزوم مشايعت مردم مكه در منابع ثبت نشده است، و دليل عدم حضور آنان امر الهى به حضور حاجيان در مكان غدير است كه پيامبرصلى الله عليه وآله حجاج جلو كاروان را امر به بازگشت كرد و منتظر حجاج عقب مانده شد.
ثانياً: فاصله مكه تا جحفه فاصله بسيارى است، و بر فرض كه مردم قصد بدرقه رسولخداصلى الله عليه وآله را داشتهاند، مشايعت كردن تا حدود ۱۸۰ كيلومتر براى آنان بسيار بعيد است. همچنين اگر قرار باشد جمعيتى را به اين مقدار اضافه كنيم، بايد جمعيت همراه امام علىعليه السلام را كه از يمن به حج آمده بودند و قصد بازگشت به مدينه را داشتند را يادآورى مىكرد. در حالى كه هيچ اشارهاى به اين جمعيت نشده است، و اين براى يك راوى كه همه چيز را ثبت مىكند اشكال بزرگى است.
شيخ حر عاملى نيز در روايتى قول ده هزار نفر را آورده است. وى مىافزايد: چه بسا اين ده هزار نفر همه از مدينه بودهاند.××× ۱ وسائل الشيعة: ج ۲۷ ص ۲۳۸: عن عمر بن يزيد، قال: قال ابوعبداللَّهعليه السلام ابتداءاً منه: العجب لما لقى على بن ابىطالبعليه السلام؛ انه كان له عشرة آلاف شاهد لم يقدر على اخذ حقه، و الرجل يأخذ حقه بشاهدين. اقول لعل العشرة آلاف كانوا حاضرين فى المدينة و الباقون كانوا تفرّقوا فى البلدان. ××× يعنى ايشان هم جمعيت ده هزار نفرى غدير را نمىپذيرد، بلكه جمعيت مردم مدينه را اين مقدار حدس زده است. بنابراين مىتوان گفت: اين روايت با بر طرف شدن ضعف سند و محتواى آن، تنها مىتواند جمعيت اهل مدينه كه در غدير حاضرند و يا با پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه خارج شدهاند را ثابت كند.
بنا به آنچه در موسوعه تاريخ اسلام آمده، در صورت پذيرش اين خبر مىتوان گفت: اين خبر شايد در صدد بيان جمعيت اصحابى از مدينه و مكه است كه مىشناختند.××× ۱ موسوعة التاريخ الاسلامى: ج ۴ ص ۶۲۷ . ×××
ج. دوازده هزار نفر
عياشى در روايت ديگرى ذيل آيه ۵۵ سوره مائده، به نقل از صفوان جمال از امام صادقعليه السلام تعداد جمعيت حاضر در غدير را دوازده هزار نفر نقل مىكند. در اين صورت امامعليه السلام فرمودند: با آنكه جمعيت حاضر در غدير دوازده هزار نفر بودند، ولى اميرالمؤمنينعليه السلام نتوانست حق خود را بگيرد. در حالى كه يك شخص با دو شاهد مىتواند حق خود را پس بگيرد.××× ۲ تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹: عن صفوان الجمّال، قال: قال ابوعبداللَّهعليه السلام: لقد حضر الغدير اثناعشر الف رجل يشهدون لعلى بن ابىطالبعليه السلام، فما قدر على اخذ حقه. و ان احدكم يكون له المال و له شاهدان فيأخذ حقه. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹. ×××
نقد و بررسى
اين روايت نيز مرسله است. در اين روايت كه محتواى آن با روايت ده هزار نفرى يكى است، اشاره به جمعيت دوازده هزار نفر در روز غدير شده است. بنابراين، با وجود اختلاف تعداد جمعيت مواجه هستيم. در اين تعارض بايد سراغ قرائن رفت، و ما هيچ قرينهاى نداريم. نكته ديگر اينكه اين روايت به نقل از صفوان جمال است و از عمر بن يزيد نقل نشده است. از اين جهت روشن است كه اختلاف هم در محتوى و هم در سند وجود دارد. لذا مىتوان گفت ايراد گزارش قبلى در اينجا نيز وارد است.
د. هفده هزار نفر
سبزوارى در كتاب »جامع الاخبار« طبق نقلى جمعيت حاضر در غدير را هفده هزار نفر دانسته است. وى مىنويسد: به نقل از محمد بن سنان از زراره كه گفت: شنيدم امام صادقعليه السلام فرمود: هنگامى كه رسولخداصلى الله عليه وآله در حجةالوداع از مدينه به سمت مكه خارج شد و تصميم به بازگشت داشت - در خبر ديگرى آمده است: هنگام خروج رسولخداصلى الله عليه وآله از مكه - دوازده هزار نفر از يمن و پنج هزار از مردم مدينه وى را همراهى مىكردند.××× ۱ جامع الاخبار: ص ۱۰: عن محمد بن سنان، عن زرارة بن اعين، قال: سمعت الصادق جعفر بن محمدعليه السلام قال: لما خرج رسولاللَّهصلى الله عليه وآله الى مكة حجةالوداع. فلما انصرف منها. و فى خبر آخر: و قد شيّعه من مكة اثنىعشر الف رجل من اليمن و خمسة آلاف رجل من المدينة... . ×××
نقد و بررسى
در نقد و بررسى روايت عياشى درباره حضور مردم مكه در غدير خم گفته شد كه آمدن اهل مكه تا غدير دليلى ندارد. از طرفى، از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله امرى بر حضور آنان اعلام نشده بود كه ايشان را تا غدير همراهى كنند. اين نقد به طريق اولى بر حضور يمنىها نيز وارد است، زيرا يمنىها مىبايست به طرف جنوب مكه حركت كنند تا به يمن برسند. بر فرض پذيرش حضور يمنىها در غدير، تنها مىتوان جمعيت همراه امام علىعليه السلام از يمن را پذيرفت.
نيز قابل ذكر است كه اين روايت در تعارض با روايات ديگر در تعداد جمعيت است. و با توجه به برخى اخبار همانند ابنكثير در »البداية و النهاية« و برخى ديگر از منابع اهلسنت كه جمعيت حاضر در حج از زنان و مردان و صحابه همراه رسولخداصلى الله عليه وآله را چهل هزار نفر نقل كردهاند××× ۲ البداية و النهاية: ج ۵ ص ۱۳۷: و قد كان معه فى حجةالوداع قريب من اربعين الفاً. المقنع فى علوم الحديث )انصارى( : ج ۲ ص ۴۹۷. سيرة النبى المختارصلى الله عليه وآله )حضرمى( : ج ۱ ص ۷۷: و فى السنة العاشرة حج حجةالوداع، و حج بأزواجه كلهنّ و بخلق كثير. فحضرها من الصحابة اربعون الفاً، رضى اللَّه عنهم. ×××، مىتوان گفت: جمعيت غدير خم قابل توجه بوده است، و اعداد زير چهل هزار قابل پذيرش نيستند.
ه . شصت هزار نفر
ابنجبر در كتاب »نهج الايمان« مىنويسد: روايت شده است كه در روز غدير خم براى امام علىعليه السلام شصت هزار شاهد وجود داشت.××× ۳ نهج الايمان: ص ۱۲۲: و روى ان يوم الغدير لعلى بن ابىطالبعليه السلام ستون الف شاهد. ×××
نقد و بررسى
ابنجبر - كه از نويسندگان قرن هفتم هجرى است - دو نقل درباره جمعيت غدير خم دارد. ابتدا بدون ذكر سند مىنويسد: روايت شده كه جمعيت غدير شصت هزار نفر بوده، و نقل ديگرى مىگويد: هشتاد و شش هزار هم نقل شده است.××× ۱ نهج الايمان: ص ۱۲۲: و قيل ستة و ثمانون الف شاهد. ××× اين قول چندان پذيرفتنى نيست، زيرا روايت ايشان به هيچ منبع يا شخصى منسوب نيست، و به عبارت ديگرى سندى براى آن نقل نشده و قابل پذيرش نيست.
و. هفتاد هزار نفر
امام باقرعليه السلام در روايت ديگرى تعداد جمعيت غدير را هفتاد هزار نفر نقل مىفرمايد. فتّال نيشابورى و طبرسى اين روايت را با ذكر تمامى اسناد چنين نقل كردهاند: رسولخداصلى الله عليه وآله همراه هفتاد هزار نفر از اهالى مدينه و اطراف آن عازم مكه شده و از مدينه خارج شدند، و همه جماعت مسلمان در طول اين سفر قدم به قدم از تمام اعمال آن حضرت پيروى مىكردند.××× ۲ روضة الواعظين و بصيرد المتعظى: ص ۸۹ . الاحتجاج: ج ۱ ص ۵۷ : ... حجّ مع رسولاللَّهصلى الله عليه وآله من اهل المدينة و اهل الاطراف و الاعراب سبعين الف انسان او يزيدون، على نحو عدد اصحاب موسىعليه السلام السبعين الف. الذين اخذ عليهم بيعة هارون، فنكثوا و اتبعوا العجل و السامرى. و كذلك اخذ رسولاللَّهصلى الله عليه وآله البيعة لعلىعليه السلام بالخلافة على عدد اصحاب موسىعليه السلام، فنكثوا البيعة و اتبعوا العجل و السامرى، سنّة بسنّة و مثلاً بمثل... . ×××
ابوالفرج حلبى شافعى نيز در گزارش يكى از اقوال موجود درباره جمعيت همراه پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين حج را هفتاد هزار نقل كرده است. وى مىنويسد: اين جمعيت با توجه به منع حضور برخى به خاطر بيمارى وبا از حضور در حج بود.××× ۳ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۶۳. ×××
نقد وبررسى
در اين روايت اشاره به حركت هفتاد هزار نفر از مردم مدينه و اطراف آن به مكه و حضور در غدير خم شده است. اين روايت مؤيد هم دارد. از جمله مىتوان به دعوت پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم اطراف و اكناف مدينه براى حضور زنان و كودكان اشاره كرد. علاوه بر آن، قابل ذكر است كه برخى از عالمان شيعه نيز با پذيرش شيعه اين خبر به نقل آن اهتمام ورزيدهاند و در صحت اين خبر ترديد نكردهاند.××× ۱ كشف المهم فى طريق خبر غدير خم: ص ۱۹۱. تقسير الصافى: ج ۲ ص ۵۴ . ×××
نيز يكى از اسانيد اين روايت محمد بن موسى همدانى است، كه بنابر گفته نجاشى كتابى در رد غلو و غاليان دارد.××× ۲ رجال نجاشى: ص ۳۳۸. ×××
بنابراين مىتوان گفت: با توجه به داشتن سند و مؤيدات ديگر، حضور اين تعداد از جمعيت در غدير خم طبيعى به نظر مىرسد.
ز. هشتاد و شش هزار نفر
در نقل ديگرى كه از ابنجبر در كتاب »نهج الايمان« دارد، علاوه بر بيان حضور شصت هزار نفر در غدير خم، هشتاد و شش هزار شاهد هم ذكر گرديده است. اين به درستى نشان مىدهد كه جمعيت حاضر از راههاى دور و نزديك بودهاند.××× ۳ نهج الايمان: ص ۱۲۲: و قيل ستة و ثمانون الف شاهد، و معلوم ان اولئك من الاماكن المتفرقة و الامصار المتباعدة. ×××
نقد و بررسى
همانگونه كه گذشت، ابنجبر دو نقل شصت هزار نفر و هشتاد و شش هزار نفر دارد، كه هر دو پذيرفته نيست. زيرا هم سنديت ندارند، و هم با اقوال قبلى در تعارض اند. اما مىتوان گفت: او با نقل اين گزارش، عملاً روايت هفتاد هزار را قبول دارد، زيرا اگر قبول نداشت به نقد آن مىپرداخت. بنابراين سخن او در بيش از آن است، زيرا نظر مىدهد كه علت اين كثرت جمعيت حضور مردم از نقاط مختلف است.
ح. نود هزار نفر
عبدالملك عاصمى شافعى - از نويسندگان اهلسنت - مىنويسد: پيامبرصلى الله عليه وآله براى حجةالوداع از مدينه خارج شد، در حالى كه نود هزار يا صد و چهارده هزار نفر همراه وى بودند.××× ۱ سمط النجوم العوالى: ج ۲ ص ۳۰۵. ××× حلبى شافعى در »السيرة الحلبية«××× ۲ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۶۳: كان معه جموع لا يعلمها الا اللَّه تعالى. قيل: كانوا اربعين الفاً، و قيل: كانوا سبعين الفاً، و قيل: كانوا تسعين الفاً، و قيل: كانوا مائة الف و اربعةعشر الفاً، و قيل: و عشرين الفاً، و قيل: كانوا اكثر من ذلك. ××× و علامه امينى نيز در »الغدير« به حضور اين مقدار از جمعيت در غدير خم به عنوان قول مشهور اشاره مىكنند.××× ۳ الغدير: ج ۱ ص ۳۲. ×××
نقد و بررسى
اگر چه اين گزارش قول قبل است و سندى براى آن نقل نشده است و تنها ضعف آن همين است، ولى اين گزارش مؤيداتى چون حضور مردم مدينه و اطراف آن را - كه خود راوى به آن اشاره كرده - دارد. مىتوان گفت: با توجه به اعتبار گزارش هفتاد هزار نفر و شهرت قول نود هزار نفر براى اهلسنت و علامه امينى - كه تحقيقات زيادى را در الغدير انجام داده است - تصحيف رخ داده باشد؛ به اين صورت كه عبارت سبعين و تسعين داراى سبك نوشتارى يكسانى هستند و در نقطهگذارى عبارت و معنى متفاوت مىشود. بنابراين روايت نود هزار درست است، و مرحوم طبرسى به جاى تسعين عبارت سبعين را نگارش كرده است.
ط . يك صد و چهارده هزار نفر
قول ديگر از عاصمى شافعى - چنانكه گفته شد - يك صد و چهارده هزار نفر است.××× ۴ سمط النجوم العوالى: ج ۲ ص ۳۰۵. ××× علامه امينى نيز در »الغدير« قول مشهور ديگر را همين تعداد مىداند.××× ۵ الغدير: ج ۲ ص ۳۲: و قيل: يقال: خرج معه تسعون الفاً، و يقال: مائة الف و اربعةعشر الفاً، و قيل: مائة الف و عشرون الفاً، و قيل: مائة الف و اربعة و عشرون الفاً، و يقال: اكثر من ذلك، و هذه عدة من خرج معه. و اما الذين حجّوا معه فاكثر من ذلك، كالمقيمين بمكة. و الذين اتوا من اليمن مع على اميرالمؤمنينعليه السلام و ابىموسىعليه السلام. ××× حلبى شافعى نيز همين قول را ذكر كرده است.××× ۶ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۶۳. ×××
نقد و بررسى
گر چه نام كسى در سند اين گزارش نيامده است و به كسى منتسب نيست، اما به ذكر جمعيت همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه تأكيد دارد. از آنجا كه اين نويسندگان در ميان تمامى اقوال جمعيت حاضر در غدير اين چند قول را نقل كردهاند، مىتوان گفت: دليل اين پذيرش از سوى آنان توجه رسولخداصلى الله عليه وآله به حضور حداكثرى مردم است. زيرا اين نويسندگان اشاره مىكنند كه حتى با وجود نيامدن برخى، تعداد زيادى به حج رفتند. بنابراين به نظر آنان اين قول قابل ذكر و مورد توجه است، زيرا اگر اين تعداد جمعيت حضور نداشت، به يقين اهلسنت نسبت به بيان آن اهتمام مىورزيدند.
لازم به ذكر است كه اين روايت با رواياتى كه تعداد جمعيت را كم ذكر مىكند در تعارض است. اما مؤيداتى همانند هفتاد هزار و نود هزار را دارد.
ى. يك صد و بيست هزار نفر
گزارش ديگر درباره جمعيت غدير خم، حضور جمعيت يك صد و بيست هزار نفر است. از جمله اين قائلان اينجوزى در »تذكرة الخواص«××× ۱ تذكرة الخواص: ج ۱ ص ۲۶۶: و جمع الصحابة، و هم كانوا مائة و عشرين الفاً. ××× و علامه امينى در »الغدير«××× ۲ الغدير: ج ۱ ص ۳۲. ××× هستند.
نقد و بررسى
اين گزارش بدون ذكر سند و منبع براى آن نقل شده است. نيز قابل ذكر است كه علامه امينى ابتدا به جمعيت نود هزار اشاره مىكند، و سپس قول ديگر را كه يكصد و بيست هزار است نقل مىكند. بنابراين در انتخاب يكى از اين دو خبر بايد سراغ مؤيد رفت. خبر نود هزار از آنجا كه شواهدى دارد و امكان تصحيف آن با هفتاد هزار وجود دارد به پذيرش نزديكتر است.
جمعبندى
غدير خم و اعلام ولايت امام علىعليه السلام از سوى رسولخداصلى الله عليه وآله خبرى متواتر است، و هدف عمده رسولخداصلى الله عليه وآله از آخرين حج اتمام و اكمال دين با بيان امر امامت بود. براى اين امر مهم لازم بود تا جمعيت قابل توجهى در آن حضور يابند. دليل بر اين سخن دعوت ايشان از مردم اطراف و اكناف مدينه براى رفتن به حج بود. با محوريت قدرت نبوى و فراگيرى اسلام و نابودى شرك و قدرت قريش.
گرايش مردم به اسلام و حضور در مدينه و يا ارتباط با مركز قدرت، باعث كثرت جمعيت نومسلمانان شده بود. بنابراين طبيعى مىنمايد كه جمعيت مسلمانان از آمار اوليه حاضرين در جهادها بيشتر شود.
حضور زنان و كودكان و كهنسالان در غدير خم نيز از يك واقعيت تاريخى برخودار است كه مؤيدى است براى اثبات كثرت و جمعيت حاضر در غدير خم، زيرا در اين سفر ممنوعيتى براى حضور آنان وجود نداشت. با سنجش رواياتى كه جمعيت حاضر در غدير را كم نقل كردهاند مىتوان گفت: اين اخبار بدون در نظر گرفتن جمعيت آمارى اسلام و مردم مدينه نقل شده، و علاوه بر آنكه ضعف سند و محتوى دارند از حجيت عقلى هم برخوردار نيستند.
نكته قابل توجه ديگر درباره جمعيت غدير اين است كه تعداد كسانى كه با رسولخداصلى الله عليه وآله از مدينه عازم مكه بودند بايد كمتر از جمعيت غدير باشد، زيرا در هنگام حضور رسولخداصلى الله عليه وآله در مكه، امام علىعليه السلام و همراهان ايشان - كه از يمن عازم حج بودند - در بازگشت همراه كاروان رسولخداصلى الله عليه وآله به سوى مدينه حركت كردند. همچنين كاروانهايى كه در بين راه از رسولخداصلى الله عليه وآله جدا مىشدند مورد حساب قرار نگرفتهاند. بنابراين تعداد جمعيت بيشتر از تعداد جمعيت عازم از مدينه است.
بايد افزود: گر چه دليلى بر حضور مردم مكه و يمن براى حضور در غدير وجود ندارد، اما بعيد نيست كه برخى خواسته باشند با توجه به قدرت معنوى و اجتماعى رسولخداصلى الله عليه وآله و شكسته شدن ابهت مشركان، بخواهند در اين سفر به مدينه مهاجرت كنند. بنابراين نمىتوان اين جمعيت را ناديده گرفت.
اكنون با توجه به همه شواهد و مدارك موجود درباره جمعيت غدير خم مىتوان گفت: گزارش هفتاد هزار و نود هزار از شواهد و قرائن زيادى برخوردار بوده و به واقعيت نزديكتر هستند. در هر دو گزارش اشاره به حضور مردم مدينه و اطراف آن شده است و اشاره به جمعيت همراه امام علىعليه السلام - كه از يمن عازم حج بودند و به مدينه بازگشتند - نشده است.
احتمال مىرود بين هفتاد هزار و نود هزار تصحيفى رخ داده و جابجايى نقطه صورت گرفته باشد. در اين صورت معنى عوض مىشود. در صورت عدم پذيرش تصحيف، گزارش هفتاد هزار نفر از اعتبار و نقل محكمترى برخوردار است.
اكنون با توجه به بررسى روايات و گزارشهاى تاريخى مىتوان گفت: جمعيت همراه رسولخداصلى الله عليه وآله از مدينه هفتاد هزار نفر بوده است. اين تعداد جمعيت غدير خم نيست، زيرا تعداد سپاه همراه امام علىعليه السلام - كه از يمن عازم مكه و بعد مدينه بودند - مورد اشاره قرار نگرفته و احتمال وجود كسانى كه قصد حضور در مدينه را داشته باشند و يا كسانى كه در بين راه از رسولخداصلى الله عليه وآله جدا شدهاند در روايت نيامده است.
به نظر مىرسد مىتوان گفت: جمعيت نود هزار هم بعيد به نظر نمىرسد. در صورتى كه اين تعداد را به آن اضافه كنيم و اين خلط عددى به علت تصحيف باشد. اگر چه تنها ايراد وارده در روايت نود هزار اشاره آن به جمعيت مدينه و اطراف آن است.
۲. حضور همگانى در غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۲ ۲۱. ژرفاى غدير: ص ۴۴. ×××
پس از پايان حجةالوداع پيامبرصلى الله عليه وآله اعلان كرد كه همه بايد در غدير حاضر شوند. اين اقدام تأثير خود را نشان داد و كسانى كه مسيرشان به سمت شمال مكه و به سمت غدير نبود نيز با اشتياق فراوان - بر خلاف جهت شهر و ديار خود - همراه كاروان غدير حركت كردند، تا با همان شوقى كه در حج شركت كردند در مراسم اعلان ولايت نيز شركت نمايند.
آمدن كاروان دوازده هزار نفرى اهل يمن و جمع كثيرى از اهل مكه و طائف تا غدير خم در فاصله دويست كيلومترى مكه، و نيز متفرق نشدن مردم قبايل و آبادىهاى بين راه مكه تا غدير، نشان از اشتياق فراوان مردم به شركت در مراسمى فوق العاده داشت كه بعد از آن روز موعود هرگز تكرار نمىشد.
از نظر تركيب قبايلى و نژادى مردم كه از شمال و جنوب و شرق و غرب مكه براى حج آمده بودند مىتوانست يك اقدام بديع در تبليغ غدير و ولايت را به نمايش گذارد، چرا كه هر يك از صد و بيست هزار نفر وقتى به شهر يا روستا يا قبيله خود باز مىگشت ماجراى اتفاق افتاده در غدير را بازگو مىكرد، بدون آنكه نيازى به رسانههاى تبليغى باشد.
به خصوص آنكه واقعه غدير با مقدمات و ضمائم گوناگونى همراه بود؛ و هر كسى دلش مىخواست زودتر به شهر و ديار خود برسد تا جزئيات آن را به فاميل و دوستانش خبر دهد.
به بيان ديگر: منظرهاى كه در طول تاريخ پيامبرصلى الله عليه وآله به صورت استثنايى در غدير جلوه كرد، نژادها و قبايل مختلفى بود كه براى اولين بار در كنار هم حضور مىيافتند.
پس از آنكه مناديان پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه و اطراف آن و ساير شهرها، سفر آن حضرت را اعلام كردند و پيامبرصلى الله عليه وآله نامهاى به يمن براى اميرالمؤمنينعليه السلام فرستادند و سفر خود را به حضرت خبر دادند، تقريباً اين خبر به همه مسلمانان آن روز - كه از منطقه جزيرة العرب تجاوز نمىكرد - رسيد.
از خود مدينه و اطراف آن عده بسيارى همراه حضرت شدند. در بين راه مدينه تا مكه بسيارى از مردم قبايل و روستاها و شهرها - چه آنها كه در مسير بودند و چه آنها كه راهشان به مسير اصلى منتهى مىشد - به حضرت پيوستند.
مردم مكه و اطراف آن جمعيت ديگرى بودند كه اضافه شدند. دوازده هزار نفر از اهل يمن كه همراه اميرالمؤمنينعليه السلام آمدند نيز تركيب جمعيت را تغيير داد.
بدين صورت از گروههاى مختلف مسلمانان آن روز اعم از روستايى و شهرى و چادرنشينان از مناطق جغرافيايى مختلف، و بسيارى از آنان كه تا آن روز پيامبررا نديده بودند در غدير حضور داشتند.
۳. كثرت حاضرين در غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۲ - ۲۳۳. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز اول از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله در مورد امامت امامانعليهم السلام از صد و بيست هزار نفر بيعت زبانى و اقرار گرفت:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ:
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مىآيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
۴. موقعيت مردمى در غدير××× ۲ ژرفاى غدير: ص ۴۳. ×××
تركيب جمعيت حاضر در غدير و كيفيت جمع شدن و شماره فوقالعاده آنان، جلوههاى ديگرى است كه جوانبى از اهميت غدير را بر ما آشكار مىكند. اين جهت در چهار ديد قابل بررسى است:
۱- مؤمن و منافق
به تصريح قرآن - كه در سورهها و آياتِ نازل شده در اواخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله مشهود است××× ۱ در اين باره به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمد۹ ، فتح، مجادله، حديد، منافقين و حشر مراجعه شود. ××× - منافقين در سالهاى اخير حضور عجيبى در جامعه مسلمين داشتند و روز به روز با جرأت بيشتر دست به كارشكنى مىزدند.
اكنون حاضران غدير را نيز تركيبى از مؤمنين راستين و منافقين تشكيل مىدادند كه گروه دوم هم به صورت پنهان و هم به صورت آشكار دست به كارشكنىهاى بسيارى زدند، ولى با عنايات خداوند و هوشيارى مؤمنان خنثى شد.
۲- مؤمنين قوى الايمان و ضعيف الايمان
مسلمانانى كه در غدير حضور داشتند در درجات بسيار متفاوتى از ايمان بودند. از سلمان و ابوذر و مقداد گرفته كه در بالاترين درجه ايمان و معرفت بودند و اعلام مقام ولايت و امامت اميرالمؤمنينعليه السلام برايشان تازگى نداشت، تا افرادى كه اين نياز را احساس مىكردند. در درجه بعد كسانى بودند كه اميال دنيوى هر آن در كمين آنان بود تا دين خود را بفروشند و تمايلات خود را ارضا كنند.
از سوى ديگر خونخواهىهاى قبيلهگرايانه در كنار ساير اخلاق جاهلى - كه هنوز در روح بسيارى ريشه داشت - ياد بدر و اُحد و خندق و خيبر و حنين و ساير جنگهاى پيامبرصلى الله عليه وآله را در ياد عدهاى تازه مىكرد، و به عنوان انتقام از آن حضرت و از اميرالمؤمنينعليه السلام - كه در اكثر جنگها پيروزى و فتح به دستش بود و شجاعانى از عرب به دست او به زمين افتاده بودند - قلبهاى پر كينهاى را وادار به مخالفت و ضديت با اين برنامه مىنمود.
آخرين درجه كسانى بودند كه هميشه همرنگ اكثريت بودند و از خود عقل و فكر و قدرت تصميمگيرى نداشتند. اينان آنگاه كه اكثريت را در جبهه مخالف مىديدند به آنان مىپيوستند.
- ↑ زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۸۹ - ۶۹ .
- ↑ الخصال: ج ۲ ص ۳۹۵. تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۵۰۸ . مناقب آل ابى طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۲۷. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹.
- ↑ البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹: الثامن عشر من ذى الحجه عام ئذ، و كان يوم الأحد بغدير خم تحت شجرة هناك. فبيّن فيها اشياء، و ذكر من فضل على عليه السلام و امانته و ... .
- ↑ اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۲: نشهد انا اقبلنا مع رسول اللَّه صلى الله عليه وآله من حجةالوداع. حتى اذا كان الظهر، خرج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله فأمر بشجرات فشددن، و القى عليهن ثوب. ثم نادى: الصلاة. فخرجنا فصلّينا. ثم قام فحمد اللَّه تعالى و اثنى عليه، ثم قال: يا ايها الناس، اتعلمون ان اللَّه عزوجل مولاى و انا مولى المؤمنين، و انى اولى بكم من انفسكم؟ يقول ذلك مراراً. قلنا: نعم، و هو آخذ بيدك يقول: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. ثلاث مرات.
- ↑ اقبال الاعمال: ص ۴۵۶: و قد بلغنا غدير خم فى وقت لو طرح اللحم فيه على الارض لانشوى. الهداية الكبرى: ص ۱۰۳: و قد علمت انه كان يوماً شديد القيظ؛ يشيب فيه الطفل... . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۹۹: و ذلك فى يوم ما اتى علينا يوم اشد حرّاً منه.
- ↑ معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸: و قال بعض اهل اللغه: الغدير فعيل من الغدر، و ذاك ان الانسان يمرّ به و فيه ماء. فربّما جاء ثانياً طمعاً فى ذلك الماء. فاذا جاءه وجده يابساً فيموت عطشاً.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۰.
- ↑ معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.
- ↑ الاحتجاج: ص ۵۸ : فرحل، فلما بلغ غدير خم قبل الجحفة بثلاثة اميال.
- ↑ المنتظم: ج ۱ ص ۱۴۶.
- ↑ اقبال الاعمال: ج ۱ ص ۴۵۵: فخرج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله حتى نزل الجحفة. فلما نزل القوم و اخذوا منازلهم، اتاه جبرئيل.
- ↑ الغارات: ج ۲ ص ۵۰۷ ، پاورقى: الجحفة بالضم ثم السكون و الفا. كانت قرية كبيرة ذات منبر على طريق المدينة. من مكة على اربع مراحل، و هى ميقات اهل مصر و الشام، ان لم يمرّوا على المدينة. فان مرّوا بالمدينة فميقاتهم ذوالحليفة. و كان اسمها مهيعة، و انما سمّيت الجحفة لان السيل اجتفّها و حمل اهلها فى بعض الاعوام، و هى الان خراب. و بينها و بين ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بينها و بين اقرن موضع من البحر ستة اميال، و بينها و بين المدينة ستّ مراحل، و بينها و بين غدير خم ميلان.
- ↑ متن كامل گزارش بازديد از منطقه غدير در فصلنامه علوم حديث: سال سوم شماره ۷ بهار ۷۷ ص ۲۳۲ نوشته محمدحسين فلاح زاده آمده است.
- ↑ الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۵.
- ↑ المقنعة: ص ۳۲. اوائل المقالات: ص ۶۵ .
- ↑ اوائل المقالات: ص ۶۵ .
- ↑ المقنعة: ص ۸۱۰ .
- ↑ طبقات ابن سعد: ج ۱ ص ۲۶۰. تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۲۴۰. نهاية الارب فى فنون الادب: ج ۱۸ ص ۱۰۸.
- ↑ ج ۸ ص ۳۸۵: فكان المسلمون فى غزوة الفتح ما بين العشرة آلاف و الاثنى عشر الفاً، على خلاف بين اهل السير. تاريخ ابن خلدون: ج ۲ ص ۴۵۸. المنتظم: ج ۲ ص ۳۲۶.
- ↑ تاريخ الاسلام: ج ۲ ص ۵۲۹ .
- ↑ انساب الاشراف: ج ۱ ص ۳۶۸. البدء و التاريخ: ج ۴ ص ۲۳۹. التنبيه و الاشراف: ص ۲۳۵. فتح البارى: ج ۸ ص ۸۷ : خرجنا مع رسول اللَّه۹ الى غزوة تبوك، زيادة على ثلاثين الفاً.
- ↑ عمدة القارى: ج ۱۸ ص ۴۵، از ابوزرعه رازى.
- ↑ تاريخ ابن خلدون: ج ۱ ص ۲۰۴.
- ↑ انساب الاشراف: ج ۲ ص ۹۵.