راه های مقابله با دشمنان غدیر
راههای مقابله با دشمنان غدیر[۱]
اكنون كه در مقابله با دشمنان غدير، انواع برخوردهاى معارضانه آنان را به دست آورديم، نوبت كيفيت خنثى سازى اقدامات آنان براى پيشبرد اهداف غدير و برداشتن آنان از سر راه آن است.
ما بايد در برابر بعضى از آنها پيشگيرانه عمل كنيم، و در مقابل برخى تهاجمى وارد شويم.
در مجموع بايد بدانيم كه براى مقابله با دشمنان راه هاى متعددى به اقتضاى موقعيتهاى مختلف وجود دارد، و بايد با تشخيص صحيح هر كدام را در جاى خود به كار گرفت.
در اين بخش ۵ اقدام اساسى در نابود كردن بافته هاى باطل دشمنان غدير را بررسى مى كنيم.
تربيت نيرو براى پاسخ به دشمن
قبل از آنكه به فكر پاسخ به شبهات درباره غدير باشيم، بايد به پرورش مبلغ براى رو به رو شدن با مخالفين آن بپردازيم.
در اين باره توجه به 2 نكته درباره شيوه تربيت مبلغ و موضوعات مورد تبليغ لازم است:
الف. اصول تربيت مبلغ غدير
مدافع غدير آن نيست كه پاسخ به چند شبهه را بياموزد و سراغ دشمنان برود، بلكه بايد براى هر شبهه احتمالى آماده باشد، و قبل از آن آگاهى كاملى از آنچه دفاع مىكند - يعنى غدير - كسب نمايد؛ كه ذيلاً به شرح اين 2 نكته مى پردازيم.
آموزش برخورد با انواع شبهات غدير
بايد تبليغ كننده غدير از نظر قدرت بيان و سرعت انتقال ذهن و داشتن اطلاعات مرتبط با شبهات تقويت شود و تمرين كند، تا در هر موقعيتى طبق ورود دشمن او هم گزينه مناسب از نظر مطلب و گفتار و چينش كلام را انتخاب نمايد.
بنابراين فقط جوابى براى شبهه آماده كردن كافى نيست، بلكه هنر مبلغ لازم است تا مقابله با شبهات را ساماندهى مىكند، و به حد قبول و پذيرش و شفافيت پاسخ براى گرفتاران شبهه برساند، و شبهه افكنان را وادار به اعتراف و عقب نشينى و سكوت نمايد.
آگاهى كامل مبلغ از مبانى غدير
كسى كه خود را براى پاسخ به شبهات غدير آماده مىكند، بايد اعتقادات خود درباره غدير را كامل كند. صاحب هر مرامى - چه حق و چه باطل - قبل از آنكه به فكر تربيت نيرو براى پاسخ به دشمن باشد، بايد درباره همه پيروان خود و نيز كسانى كه مىخواهند براى پاسخ به شبهه تربيت شوند كار مهمترى انجام دهد؛ و آن اينكه آنان را با معارف مكتب خود - بدون نظر به وجود دشمنان - به خوبى آشنا كند، و رؤوس مطالب و سرفصلهاى اعتقادى و مطالب پايهاى را به آنان بياموزد.
اين يعنى مدافع غدير قبل از شنيدن شبهه بداند كه از چه چيزى دفاع مىكند؛ و با فرض اينكه اصلاً دشمنى نيست آن را خوب درك كرده باشد، و بعد از آن نوبت به مطرح كردن شبهه و پاسخ آن برسد.
اما وقتى قبل از فهم اصل اعتقاد به غدير شبهات مربوط به آن مطرح شود، نتيجهاش آن است كه قبل از محكم شدن اعتقاد شكست بر آن وارد كرده و مشغول ترميم آن شدهايم. طبعاً نيروى تبليغى خود را شكست پذير نمودهايم، تا آنجا كه ممكن است قبل از دشمن خودش آسيب پذير شود و خود او را هم از دست بدهيم!
در جايى كه آموختن مبانى غدير قبل از شبهات بر مدافع غدير لازم است، اهميت و مراعات اين قاعده درباره مخاطب لازمتر است. بنابراين مبلغى كه به جاى آموزش مبانى و جزئيات غدير به مخاطب خود، وارد پاسخ به شبهاتى مىشود كه اكثراً به ذهن او خطور نكرده، در واقع به دست خود ضد غدير را تبليغ كرده است.
ب . تبليغ حقيقت غدير قبل از پاسخِ شبهه
با اينكه جواب شبهه سپرى از حقيقت است كه بايد در برابر دشمن به كار گرفت، اما نبايد گمان كنيم كه هميشه تنها راه حل مسئله پاسخ به شبهات درباره غدير است، بلكه راه اصلى بيان حقايق غدير حتى براى دشمنان است.
مبلغ غدير وقتى در برابر مخالفين يا دشمنان آن قرار مىگيرد با يقينى كه به حقانيت و اصالت غدير دارد و اعتمادى كه به خدا و رسول در فرستادن بهترين دستور العمل براى بشريت دارد، بايد تلاش كند تا مخالف را دقيقاً از آنچه خدا و رسول فرموده آگاه كند و جوانب آن را برايش روشن نمايد، نه آنكه فوراً سراغ بحث و جدل درباره اشكال يا شبههاى برود.
در اين باره توجه به 4 نكته اساسى لازم به نظر مىآيد:
1 . تأثير حقيقت غدير در دشمن
پيامبران براى رساندن و اعلان خبر از سوى خدا آمدهاند، و هرگز رسالتشان جدل بر سر شبهه نبوده است. به عبارت ديگر سخن خداوند كه جاى اشكال ندارد تا بخواهيم بر سر آن گفتگو كنيم و به فكر حل اشكال باشيم! اين شبهات را مخالفين خدا به عنوان سد راه بهشت تراشيده و بر سر راه فكر بشر گذاشتهاند.
پس همان گونه كه پيامبران در راه تبليغ دين خدا به كفار و گمراهان زمان خود، در مرحله اول به بيان اصل مطلب مىپرداختند و سعى مىكردند حقيقت را به آنان بفهمانند و در مراحل بعدى سراغ رفع اشكالات مىرفتند، مبلغ غدير هم نسبت به دشمنان و مخالفان و شبهه اندازان و حتى گرفتاران شبهه بايد وظيفه اول خود را درست فهماندن غدير و ابعاد ظريف اعتقادى آن بداند.
2 . نتايج روشنگرى غدير به جاى پاسخِ شبهه
وقتى قبل از هر گونه پاسخى به شبهات دشمن، روشنگرى كامل درباره غدير را شيوه خود قرار دهيم 4 نتيجه سازنده و مؤثر به دست مىآيد:
الف . بيان حقيقت بسيارى از شبهات را حل مىكند، و اگر شبهه اندازان را قانع نكند بسيارى از شنوندگان اشكالات را بدون نياز به پاسخ شبهه متقاعد مىنمايد.
ب . وقتى پايه فكرى غديريان تبيين شود دشمن نقطه ضعفى در آنان نمىبيند، تا از آن دريچه شبهاتى بسازد و روانه بازار فكر مردم مىنمايد.
ج . بيان حقايق غدير دشمنان را فرارى مىدهد، و در واقع قوت ايمان را در غديريان جلوهگر مىكند، كه از گفتن حقيقتى كه معتقدند خجالت نمىكشند و با سينه سپر كرده آن را ابراز مىكنند.
د . بيان كامل غدير مردم را آماده مىكند تا نگذارند شبهه افكنان ميدان پيدا كنند، و باعث مىشود خود مردم پاسخ شبهات را بدهند، و نيازى به حضور مبلغ متخصص براى پاسخ به شبهه نباشد.
3 . مراعات مخاطب براى درك غدير
براى انتقال حقايق غدير به مخاطبى كه دشمن است يا مورد حمله دشمن قرار گرفته، بايد مقدار مطلب و طرز بيان و مرحله بندى آن را با حال مخاطب تطبيق دهيم. در واقع ما براى نجات غرق شدگان سقيفه آمدهايم و براى نجات آنان از غرقاب سقيفه دست محبت پيش آوردهايم.
بنابراين بايد گذشته تبليغ ضد غدير توسط سقيفه و تابعينش در طول چهارده قرن را مطالعه كنيم، تا بدانيم آسيب ديدگان سقيفه چه اندازه مستضعف هستند و در چه طوفانى دست و پا مىزنند. آنگاه به طور جدى و اساسى براى نجات آنان راهكار پيدا كنيم.
ما بايد متوجه باشيم كه غدير اگرچه متواتر و بسيار واضح است، اما با چند كلمه نمىتوان پيروان سقيفه را به آن بازگرداند! چرا كه سردمداران و علماى سقيفه در هر عصر، براى راه باطل خود بر ضد غدير آن قدر پايه و پشتوانه ساختگى به وجود آوردهاند، كه لايهاى از باطل را بر قلب مردم كشيدهاند. براى كنار زدن اين پرده ظلمت، تلاشى همه جانبه با فكر اساسى لازم است تا بتوان باورهاى پيروانشان را از قلوب آنان پاك كرد.
4 . از نجات غدير تا نجات مخاطب غدير
در فضاهايى كه مقابله با شبهات مربوط به غدير مطرح مىشود، مدافع غدير بايد 2 گونه از حركت و برخورد را طراحى كند:
الف . وقتى نجات غدير از گزند شبههها و شفاف سازى آن مطرح است، بايد برخوردها و ابزارها و شكل گفتگوها به گونهاى باشد كه بدون در نظر گرفتن هيچ مخاطبى استحكام و زيبايى غدير بر كرسى عظمت علمى نشان داده شود.
ب . وقتى نجات مخاطب غدير از ضلالت شبهه افكنان مطرح است، بايد مراعاتها و مداراهايى درباره او در نظر گرفته شود، تا مهلتى براى خروج از افكار سقيفه و هضم مطالب غدير پيدا كند.
مقابله اعترافى با دشمن غدير
ما مى دانيم و دشمن غدير هم منكر نيست و غريبهها هم فهميده اند، كه دشمنان غدير از يك سو درباره حقانيت غدير اعترافات بسيارى دارند، و از سوى ديگر خود آنان نقطه ضعفهاى فاحش و غير قابل كتمانى به وجود آوردهاند.
اين حقيقت را منابع و كتابهاى پيروان سقيفه اقرار مىكند؛ و گذشته از علماى غدير كه اعترافات آنان را جمع آورى كردهاند، برخى از علماى آنان هم در اين دو موضوع كتابهايى نوشتهاند!! حتى بعضى از آنان از اين جهت اظهار شرمسارى كردهاند و به جاى بزرگان خود عذرخواهى نمودهاند!! اين مقابله اعترافى با آنان را در 2 جهت بيان مىكنيم.
الف . ارائه اقرارها و اعترافات دشمن غدير
از راهكارهاى اساسى در مقابله با دشمنان غدير استناد به اقرارهاى آنان درباره غدير است. اين ويژگى غدير به خاطر اوج شفافيت آن است، در حدى كه بارها دشمنان سرسخت و سردمداران مخالفت با غدير بر ضد مسير خود و به نفع غدير اقرار كردهاند. جالبتر آن است كه اين اقرارها از سوى دشمنان رنگارنگ غدير در زمانهاى مختلف و در موقعيتهاى متفاوت صادر شده، كه در 5 گروه قابل تقسيم است:
1 . اقرارها و اعترافات دشمنانى كه در غدير حاضر بودهاند.
2 . اقرارها و اعترافات دشمنانى كه در غدير حاضر نبودهاند.
3 . فهم دشمنانى كه در غدير حاضر بودهاند.
4 . محكوميت دشمنان در برابر استدلالهاى غديريان.
5 . اعترافات غير مسلمانان درباره غدير.
جا دارد بدانيم: آغاز اين اعترافات از بنيانگذار غصب حق غدير صادر شده آنجا كه پس بيعت غدير به فهم كامل معناى آن اقرار كرد و گفت: »بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلىُّ! اَصبَحتَ مَولاىَ وَ مَولى كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ«××× 1 بحار الانوار: ج 21 ص 388 ، ج 37 ص 251 193 142 108 . ×××: »گوارايت باد اى على! اكنون صاحب اختيار من و هر مرد و زن مؤمنى شدى«.
ب . ذكر نقطه ضعفهاى دشمن غدير
از شيوههاى مقابله با دشمنان غدير، بيان فراز و نشيبهاى زندگى ظالمانه آنان است. نگاه ما به مخالفان و دشمنان، بايد به عنوان ظالمانى باشد كه پس از بناى پايه ظلم يعنى غصب حق غدير، پلههاى بعدى آن را در طول عمر خود در همه ابعاد شخصى و اجتماعى مردم عملى كردند. روزى بر آنها نمىگذشت كه ظلمى جديد و بدعتى ديگر در آن نباشد، و يا جهل خود را در احكام الهى يا قضاوت بين مردم نشان ندهند.
بر اين اساس وقتى از دنيا رفتند كوله بارى از ظلم و بدعت و جهل را به عنوان نقاط ضعف خود باقى گذاشتند، كه اكثر آنها زاييده غصب خلافت بود؛ يعنى اگر امور مردم را در دست نمىگرفتند آن مسائل برايشان پيش نمىآمد يا قدرت بر آن بدعت گذارىها را نداشتند.
با اين پيشينه، بايد بدانيم يكى از راههاى مؤثر براى مقابله با دشمنان غدير بيان مطاعن و نقطه ضعفهاى آنان است، كه همه آنها به خاطر كنار گذاشتن غدير و ضديت با آن اتفاق افتاده است. بنابراين وقتى نشان داديم كه دشمن غدير به خاطرِ حذف آن، چه جناياتى را مرتكب شده و در اثرِ كنار گذاشتن آن دست به چه اقدامات جاهلانه و ظالمانهاى زده، طبعاً بطلان مخالفين غدير و حقانيت غديريان را نشان دادهايم.
اين شيوه جزء برنامههاى اميرالمؤمنينعليه السلام و امامان غدير در دوران غاصبين خلافت - چه با حضور آنان و چه بعد مرگشان - بوده، كه به صورت خصوصى و در جلسات عمومى به بيان و تشريح جنايات و بدعتها و نقاط ضعف فكرى و اعتقادى و اخلاقى و عملى و حتى نَسَبى غاصبين پرداختهاند.××× 1 در اين باره به كتاب سليم بن قيس هلالى، و بحار الانوار: ج 34 - 28 مراجعه شود. ××× در واقع با شمردن سوابق آنان به همه نشان دادهاند كه دشمنان غدير چه كسانى و با چه سابقهاى بودهاند، و پيروان آنان دنبالهرو چه كسانى هستند.
شيوه پاسخ به شبهات درباره غدير
وقتى يكى از پيروان غدير در برابر شبهات قرار مىگيرد، با به كار گرفتن سه راهكارى كه ذكر شد، يعنى تبليغ حقيقت غدير قبل از پاسخِ شبهه و ارائه اقرارها و اعترافات دشمن و ذكر نقطه ضعفهاى او، بسيارى از تشكيكات و ابهامات ايجاد شده توسط شبهه را بر طرف مىكند. در آخرين مرحله نوبت پاسخ به شبهات است، كه از جهات اهداف پاسخ به شبهه، ميزان ارزش شبهات در مقايسه با يكديگر، انواع القاء شبهه دشمن، و انواع پاسخ به شبهات طى 4 قسمت به كارشناسى كلى درباره آنها مىپردازيم.
الف . هدف از پاسخ به شبهه
بايد متوجه باشيم كه پاسخ به شبهه در هر زمانى و در هر مكانى و در هر شرايطى و توسط هر كسى كه باشد، در حد اتمام حجت است و ساختارى نيست. يعنى ما با رفع شبهات مطلب جديدى به بناى اعتقادى و فكرى غدير اضافه نمىكنيم، بلكه فقط نمىگذاريم بناى مستحكم آن از سوى كسى مورد آسيب قرار بگيرد.
بر اين اساس هيچ شكى در استحكام اصل بناى غدير وجود ندارد و هر شبههاى هر قدر قوى يا ضعيف باشد و هر قدر با قوت پاسخ داده شود، هيچگاه قدرت تخريب اصل بناى غدير را ندارد. در واقع به خاطر استحكام سازه غدير است كه با پايان دادن به هر شبههاى شبهه ديگرى از همان جنس يا از نوع ديگر از راه مىرسد، و ما با اطمينان از اساس محكم غدير همچنان آماده رفع شبهات بعدى هستيم.
دقيقاً مانند ساختمانى كه هر قدر محكم باشد هيچگاه نمىتوان گفت از انواع خطرات مصون و ضمانت شده است، اما به همين دليل هر ساله امكانات مختلف آن را براى مشكلات احتمالى بررسى مىكنند. همچنين هر از چند گاه مشكلى در يكى از امكانات آن پيش مىآيد، مانند حريق و خرابى لولههاى آب و يا اتصالى سيستم برق و خرابى آسانسور، دستبرد دزد، زلزله، و دهها خطر ديگر، كه همه اينها مىتواند عمدى و غير عمدى باشد. دقيقاً به همين دليل آن را بيمه مىكنند چون همه مىدانند آسيبهاى احتمالى ناگزير است و بايد جبران شود. جالبتر اينكه بعد از ترميم هر خسارتى باز هم - حتى درباره همان آسيب - كسى نمىتواند بگويد ديگر تكرار نخواهد شد! اما با اين همه هيچ شكى در استحكام اصل بنا وجود ندارد!
ما آن قدر از استحكام بناى غدير مطمئن هستيم كه هر ضربه و شبههاى عمداً به قصد تخريب يا غيرعمدى به عنوان اشكال و سؤال درباره آن مطرح شود قادر به پاسخگويى و ترميم آن هستيم، به گونهاى كه زنگارها و مشكلات را از بناى مستحكم آن بزداييم. با اتمام باز سازى اول باز هم آمادگى اين ترميم و جبران را تا ابد داريم.
جا دارد نگاهى به كيفيت مقابله پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير با شبهه اندازان و منكران ولايت داشته باشيم، تا معلوم شود در مقابل فرمان خدا جايگاهى براى شبهه وجود ندارد. در اين باره 6 فراز از خطبه را در 3 موضوع مىآوريم:
اول : شبهه در مقابل امر الهى معنا ندارد
1 . در يك فراز خطبه به مردم مىآموزد كه غدير را آن امر الهى بدانند كه هيچ شبههاى تاب مقاومت در برابر آن را ندارد. بر اين اساس از آنان چنين پيمان مىگيرد:
»لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ ، وَ لانَشُكُّ وَ لانَجحَدُ وَ لانَرتابُ«: »تغيير نخواهيم داد و تبديل نمىكنيم و شك و انكار نمىنماييم و ترديد به دل راه نمىدهيم«.
2 . در فراز ديگر غدير را به عنوان ضابطهاى الهى در نظر مىآورد كه هر شبههاى درباره آن به معناى تخريب امر خداست. در اين باره مىفرمايد:
از على به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برمگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد.
دوم : شبهه در مقابل غدير يعنى جنگ با خدا
1 . در خطبه اعلان مىكند كه شك در غدير يك شك عادى نيست، بلكه در حد بازگشت به كفر جاهلى است. در اين باره مىفرمايد:
هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است؛ و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است.
2 . در قسمتى از خطابه به مسلمانان مىآموزد كه غدير را خدا فرستاده و جاى تغيير و تبديلى و تخفيفى در آن نيست. بنابراين هر شبههاى كه به قصد پاك كردن فرازى از غدير به ميدان مىآيد در واقع به جنگ خدا آمده است. در اين باره مىفرمايد:
»لانَبتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى اللَّهُ مِن اَنفُسِنا حِوَلاً«: »هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم، و خداوند در اين باره از نفسهايمان دگرگونى نبيند«.
3 . در خطبه به همه مردم اعلام مىكند كه به خاطر هر شبههاى كه از غدير فاصله بگيرند در واقع به آن كافر شدهاند و در واقع مصلحت الهى را زير پا گذاشتهاند، و بايد بدانند كه به خدا ضرر نزدهاند بلكه به خود ضرر زدهاند. در اين باره مىفرمايد:
اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمىرسانند.
سوم : مخالفت با هر جزء غدير مساوى با انكار همه آن
1 . در خطبه غدير قاعدهاى را مىآموزد كه بر اساس آن چهار امامى و شش امامى و هفت امامى و يازده امامى منكر غدير حساب مىشوند. اين يعنى ناقص پذيرفتن غدير به هر شبههاى كه باشد مساوى با انكار مجموع آن است. در اين باره فرمود:
هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.
ب . ارزش گذارى شبهات
يكى از اركان پاسخ به شبهه آن است كه براى هر شبههاى به اندازه ارزش آن وقت بگذاريم. بنابراين قبل از جواب اشكال بايد نوع و قيمت آن را سنجيد، و مطابق آن تصميمگيرى براى نوع و مقدار پاسخ نمود. ذيلاً به 8 نوع از شبهات اشاره مىكنيم:
1 . شبهاتى كه لياقت جواب ندارد و مردم خودشان جواب را بلدند.
2 . شبهاتى كه تكرار شده و اكثر مردم جواب آن را آموختهاند.
3 . شبهاتى كه صلاح در جواب ندادن است، و با مسكوت گذاشتن از بين مىرود.
4 . شبهاتى كه پرداختن به آنها باعث بزرگ كردن آن مىشود، و بايد آن را كوچك و بىاهميت جلوه داد.
5 . شبهاتى كه محض انكار حقيقت است؛ و پاسخ آن هم با اثبات وجود آن حقيقت است نه جواب دادن شبهه.
6 . شبهاتى كه نقطه ابهامى براى مخاطب است و مىخواهد با حل آن مطلب را دقيقتر بفهمد. پاسخ آن يافتن دقيق علت ابهام و حل آن نقطه با بيان كافى و شافى است.
7 . شبهاتى كه تحريف يا كم يا زياد كردن قطعهاى از غدير باعث آن شده است. پاسخ آن هم فقط با اثبات تحريف و نشان دادن قسمت تحريف شده است.
8 . شبهاتى كه با هنر بازى با كلمات شبهه ديده مىشوند و در واقع شبهه به حساب نمىآيند. در پاسخ چنين مواردى بايد سعى در ساده سازى مطلب به دور از كلمات پيچيده نمود، و نقاط انحراف لفظى را پيدا كرد و با نشان دادن آنها نقطه تزوير و حيله را بر ملا كرد.
ج . انواع القاء شبهه دشمن
براى مقابله با شبهات دشمن غدير بايد بدانيم كه اكثر آنان براى القاء شبهاتشان اتاق فكرى دارند، كه در آنجا اهداف و شيوهها و تأثير شبههها را بررسى مىكنند، و بر اساس آنها شبهات را منتشر مىنمايند.
بنابراين بر ماست كه در صورت امكان به جاى احتمالات و يا پاسخهايى كه انگيزه شبههاش را نمىدانيم، از محتواى آنچه در اتاقهاى فكر آنان مىگذرد آگاه شويم، تا بتوانيم جوابهاى مناسبتر و قانع كنندهترى براى شبهات آماده كنيم.
گاهى ممكن است شبههاى به گونهاى طراحى شده باشد كه با ورود ما براى پاسخ، مطالبى پيش آيد كه آنان پيش بينى كرده و منتظر آنها باشند تا بر عليه غدير سوء استفاده نمايند.
همچنين دقت در طرز تبليغ دشمن غدير، و وارد شدن به پاسخ از همان دريچه بدون تصريح به مقابله، يكى از راهكارهاى مؤثر در جواب شبهات است.
د . انواع پاسخ به شبهات دشمن
با مراحلى كه تا اينجا براى سنجش عيار شبهات غدير ذكر شد، نوبت به انواع پاسخگويى به شبهات مىرسد، كه آن را در 3 دسته سندى و متنى و عقلى تقسيم كردهايم.
1 . شبهات سَنَدى در مقابل غدير
درباره سند حديث غدير هيچگونه انكارى بر تواتر و اشتهار آن وجود ندارد. آنچه به عنوان شبهه درباره سند غدير مطرح شده ادعاهاى محض و ساده و انكارهاى بدون پشتوانه است، كه به ذكر انواع آنها و انواع جواب آنها در 2 قسمت مىپردازيم.
انواع شبهات سندى غدير
شبهاتى كه مخالفين غدير درباره سند آن مطرح كردهاند به 3 صورت ديده مىشود:
الف . بعضى از مخالفين با نقل چند حديث كوتاه درباره غدير - بدون اشاره به وجود احاديث ديگر - ادعا كردهاند كه احاديث غدير منحصر در همين تعداد است، و سپس سند آنها تضعيف كردهاند.
ب . عدهاى با انتخاب چند حديث كه مضمون و سند ضعيفترى دارد، احاديث غدير را منحصر به آن دانستهاند و به احاديث فراوان غدير با اسناد موثق و مضامين مختلف هيچ اشارهاى نكردهاند.
ج . بعضى فقط به نقل نشدن حديث غدير در صحيح بخارى و صحيح مسلم متمسك شدهاند، و از اين راه خواستهاند اثبات كنند كه اگر حديث غدير مقبول بود بايد بخارى يا مسلم آن را نقل مىكرد! اين در حالى است بسيارى از كتب صحاح اهل سنت آن را نقل كردهاند، و نقل نشدن در اين دو كتاب تأثيرى در صحت آن ندارد.
انواع پاسخ به شبهات سندى غدير
در پاسخ به ادعاهايى كه در شبهات سندى غدير ذكر شد، علماى شيعه مطالبى متقن مطرح كردهاند كه هر يك به تنهايى براى استدلال كافى است. در اينجا به فهرستى از آنها اكتفا مىكنيم:
براى آنكه ثابت شود احاديث غدير از نظر لفظ و معنى متواتر است و تعداد روايات آن فوق تصورى است كه مخالفين دارند، و اين ظلم بزرگى از آنان نسبت به غدير بوده كه ادعاى ضعف سند درباره آن كردهاند، در پاسخ به آنان مطالب بسيارى ذكر شده كه گاهى مانند »عبقات الانوار« ميرحامد حسين در چند جلد تدوين شده است؛ و ما خلاصهاى از آنها را در 6 عنوان زير مىآوريم:
1 . اثبات تأليفات درباره اسناد غدير از اهل سنت و غير آنان.
2 . اثبات تواتر حديث غدير كه در استناد به هر حديثى دليل قاطع است.
3 . اثبات اسناد بسيار براى حديث غدير در منابع اهل سنت.
4 . اثبات اتصال اسناد حديث غدير در پانزده قرن.
5 . اثبات صحت اسناد و وثاقت راويان حديث غدير از منابع اهل سنت.
6 . پاسخ به نقل نشدن حديث غدير توسط امثال مسلم و بخارى.
2 . شبهات دلالتى در مقابل حديث غدير
منظور از شبهات دلالتى حديث غدير اشكالاتى است كه درباره متن منقول آن مطرح شده و معنايى كه از آن استفاده مىشود. به عبارت ديگر پس از قبول اسناد غدير و رفع شبهات آن، نوبت به اين رسيده كه در دلالت متن حديث غدير بر خلافت و امامت شبهه وارد كنند. با ذكر انواع اين شبهات و انواع پاسخ به آنها طى 2 قسمت كيفيت برخورد با آنها را مشخص مىكنيم.
انواع شبهات دلالتى حديث غدير
درباره دلالت حديث غدير 3 گونه شبهه آفرينى ديده مىشود:
1 . مواردى كه با ذكر يك يا چند جمله به عنوان حديث غدير و حذف همه شرايط زمانى و مكانىِ آن، معناى حديث را تضعيف كردهاند.
2 . مواردى كه تحريف در تاريخ غدير ديده مىشود. مثلاً جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ ...« را آوردهاند و بقيه ماجرا را به صورت ديگرى نقل كردهاند. در بعضى موارد ادعا كردهاند كه اميرالمؤمنينعليه السلام اصلاً در غدير حضور نداشته است!! در برخى موارد جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ ...« را براى غير غدير آوردهاند.
3 . درباره معناى »مولى« شبهه وارد مىكنند، كه اين شبهات را در 3 مرحله مطرح كردهاند:
مرحله اول: صيغه »مَفعَل« به معناى »اَفعَل« نمىآيد، يعنى »مَولى« به معناى »اَولى« نمىآيد.
مرحله دوم: اگر بپذيريم »مَولى« به معناى »اَولى« است، ولى منظور »اَولى به محبت« است نه »اَولى به تصرف«.
مرحله سوم: اگر بپذيريم كه »مَولى« به معناى »اَولى به تصرف« است و معناى امامت هم از آن استفاده مىشود، ولى اين مقام واقعى اميرالمؤمنينعليه السلام است اگر چه در ظاهر به اين مقام دست نيابد و ديگران خلافت را به دست بگيرند، و نتيجه مىگيرند كه هم خلافت ظاهرى غاصبين و هم خلاف واقعى حضرت حق است!؟
انواع پاسخ به شبهات در دلالت حديث غدير
در پاسخ به شبهات مطرح شده درباره دلالت حديث غدير، مباحث بسيار مفصلى در كتب كلامى و حديثى به چشم مىخورد، و علماى بزرگ جوانب آن را از هر جهت مورد تحقيق علمى قرار دادهاند و راه همه شبهات را بستهاند. آنان با استناد به ادله لغوى و ادبى و قرائن حاليه و مقاليه و شواهد تاريخى، دلالت حديث غدير بر ولايت مطلقه اميرالمؤمنينعليه السلام را در حد قطعى و قابل قبول در محافل علمى ثابت كردهاند، كه در اينجا فقط به 3 پنجره اصلى اين استدلالها اشاره مىكنيم:
1 . استدلال به ظاهر لفظ »مَولى« با در نظر گرفتن قواعد ادبيات عرب، شامل لغت و صرف و نحو و معانى و بيان.
2 . استنباط مفهومى و فحوايى و قرينهاى از الفاظ و جملات، بر اساس عُرفيّات زبان عربى و عرفيات همه زبانها و استفادههاى عقلايى و مقبول نزد همه انسانها در گفتگوهاى متداول.
3 . استدلال به فهم دشمن و اقرار او، كه نوعى اعتراف گرفتن از شبهه انداز است كه مىخواهد با شبههاش به نفع غاصبين غدير نتيجه بگيرد. در واقع به او گفته مىشود: كاسه داغتر از آش مباش، كه خود غاصب و يا بزرگان مخالف غدير درباره معناى آن اعتراف كردهاند و هيچ شكى درباره معناى مولى نداشتهاند.
از معروفترين نمونههاى اقرار دشمن سخن عمر است كه خود اهل سنت نقل كردهاند كه او پس از بيعت غدير گفت: »بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابنَ اَبىطالِبٍ! اَصبَحتَ مَولاىَ وَ مَولى كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ«××× 1 بحار الانوار: ج 21 ص 388 ، ج 37 ص 251 193 142 108 . ×××: »گوارايت باد اى پسر ابوطالب! اكنون صاحب اختيار من و هر مرد و زن مؤمنى شدى«. با استناد به اين اقرار دشمن 3 گونه از آنان اعتراف مىگيريم:
اولاً : غاصب حق غدير به صاحب آن تبريك مىگويد :»بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابنَ اَبىطالِبٍ«! پس مقامى جديدى و انتصاب خاصى را فهميده است.
ثانياً : او مولى بودن علىعليه السلام بر خود را پذيرفته و بدان اعتراف كرده و گفته است: »اَصبَحتَ مَولاىَ«.
ثالثاً : مولى بودن صاحب غدير بر همه مؤمنين را فهميده، كه به خلافت و امامت و حكومت و صاحب اختيارى او بر مردم باز مىگردد. جالب اين است كه هم از كلمه »كُلّ« براى تأكيد استفاده كرده، و هم مذكر و مؤنث را به صراحت با دو كلمه »مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ« آورده است.
3 . شبهات عقلى در مقابل حديث غدير
در كنار شبهات سندى درباره حديث غدير كه به تشكيك در اصل صدور آن از پيامبرصلى الله عليه وآله باز مىگردد، و در كنار شبهات دلالتى بر آن كه به تشكيك در درست فهميدن منظور پيامبرصلى الله عليه وآله برمىگردد، شبهاتى هم به صورت عقلىِ محض نسبت به غدير از سوى مخالفانش مطرح شده است. آنان در اين شبهات با مطرح كردن متون نقلى مربوط به غدير، استبعادهاى عرفى و استمحالات عقلى را در مقابل آن قرار دادهاند. به عنوان مثال مىگويند: در صورت انتصاب امام حق رأى مردم از بين مىرود يا آزادى انتخاب نيست.
ما در اينجا در صدد پاسخ به آن شبهات نيستيم، اما براى حضور ذهن نكتهاى اساسى را به عنوان جواب اصلى از چنين شبهات عقلى يادآور مىشويم. وقتى حديث غدير كه »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاه« است، توسط پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مقام عصمت و بازگو كننده سخن خدا براى ما نقل شد و در سند و دلالت آن مشكلى نبود، آن كلام بر ما حجت مىشود و بايد طبق آن عمل كنيم.
بنابراين تضادهايى كه ما با عقل و فكر خودمان درباره آن مىتراشيم نمىتواند آن را از ارزش بيندازد و حجيت آن را باطل نمايد، چنان كه درباره بسيارى از احكام الهى اين اشكال تراشىها وجود دارد كه عدهاى جهاتى از احكام الهى را با عقل بشر منطبق نمىدانند.
در پاسخ به چنين مواردى بايد گفت: اگر بنا بود بشر با عقل خود راه را تعيين كند نيازى به اوامر الهى نبود، و دقيقاً چون قدرت تشخيص انسانها ضعيف است خداوند امور را به آنان نسپرده و اين مهم را خود بر عهده گرفته و بشر را بر عمل طبق اوامر خود ملزم نموده است. چنانكه در قرآن و كلام معصومينعليهم السلام تأكيد بر تَعَبُّد و پذيرش بىچون و چراى كلام خدا و مقام معصوم تصريح شده است. امام زين العابدينعليه السلام در اين باره مىفرمايد:
اِنَّ دينَ اللَّهِ لا يُصابُ بِالعُقولِ النّاقِصَةِ وَ الآراءِ الباطِلَةِ وَ المَقاييسِ الفاسِدَةِ، وَ لايُصابُ اِلاّ بِالتَّسليمِ. فَمَن سَلِمَ لَنا سَلِمَ، وَ مَنِ اهتَدى بِنا هُدِىَ، وَ مَن دانَ بِالقياسِ وَ الرَّأىِ هَلَكَ، وَ مَن وَجَدَ فى نَفسِهِ شَيئاً مِمّا نَقولُهُ اَو نَقضى بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذى اَنزَلَ السَّبعَ المَثانِىَ وَ القُرآنَ العَظيمَ وَ هُوَ لا يَعلَمُ!××× 1 بحار الانوار: ج 2 ص 303 . ×××
با عقلهاى ناقص و نظريات باطل و قياسهاى فاسد نمىتوان به دين خدا دست يافت، بلكه با تسليم به دين خدا مىرسيم. هر كس تسليم ما شد سلامت مىماند، و هر كس به وسيله ما هدايت پيدا كرد هدايت يافته است، و هر كس به رأى و قياس معتقد باشد هلاك مىشود، و هر كس درباره آنچه ما مىگوييم يا به آن حكم مىكنيم، پيش خود مشكلى احساس كند كافر شده به خدايى كه سبع المثانى و قرآن عظيم را فرستاده است، در حالى كه خودش هم نمىداند!
نتيجه مىگيريم كه هر عاقلى اگر عقل ما فوق خود را شناسايى كند، اعتماد بر او را مقدم بر عقل خود خواهد دانست، و اين عين عقل است كه انسان بهترين راه اطمينان براى زندگى دنيا و آخرتش را بر اساس عقل فراتر از خودش انتخاب كند.
اكنون كه خداى خالق بشر غدير و ولايت معصومينعليهم السلام را راهكار موفقيت انسان در امور مادى و معنوى معرفى كرده، آيا اعتماد به خالقِ عقل مقدّم بر اعتماد به عقلِ مخلوق نيست؟! آيا كلام عقلِ كُلّ حضرت محمد مصطفىصلى الله عليه وآله مقدم بر عقلهاى جزئى و ناقص ما نبايد باشد؟ چرا بايد بشر در واضحات به فكر فرو رود، و حقايق نجات بخش را زير خاكستر جهل دفن كند، و نه تنها آخرت كه دنياى خويش را نيز تباه سازد؟!
منبع
پانویس
- ↑ محمد باقر انصاری.