حسان بن ثابت
اولين غديريه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله[۱]
كلام منظوم در همه ملتها به عنوان سندى ماندگار تلقى می شود، چرا كه نظم و قالب خاص كلام حفظ آن را در خاطره ها آسان تر می سازد، و از نگاه ادبى براى يك مراسم مهم افتخار است كه دستمایه اى از شعر را به همراه داشته باشد.
آنچه در غدیر اين بُعد ادبى را فوق العاده نشان داد و تعجب همه را در چنان شرايطى برانگيخت دو جهت بود:
الف) سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود، به گونه اى كه اگر هم در موردی برخورد مثبتی از حضرت ديده می شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قدیمى بود، نه آنكه حضرت به كسى اجازه سرودن شعر بدهد. در حالى كه در غدير حسان بن ثابت براى شعرش رسماً از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه گرفت و آن حضرت اجازه داد.
اين اجازه از سوى حضرت آن قدر عجيب بود كه حسان هنگام قرائت شعرش براى مردم - به عنوان اطمينان خاطر - گفت: اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «بخوان به بركت خداوند» . جالب تر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن شعرها توسط حسان تصريح كرد كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند تو را يارى كرده است.
ب) حضور شاعر زبردست عرب در چنان مراسمى، به گونه اى كه شعر غدير را بدون سابقه ذهنى در همان جا سرود و براى مردم خواند. اين در حالى است كه معمولاً شعر مربوط به مراسمى را قبلاً پيش بينى مِی كنند، به خصوص آنكه متن شعر منعكس كننده عين مراسمى باشد كه اجرا شده است. سرودن چنين شعرى جز به دست شاعرى فوق العاده امكان نداشت، به خصوص آنكه با مضامينى بلند و دقيق از نظر ادبى سروده می شد.
با توجه به اين جهات بازتاب مسئله شعر در غدير به قدرى عجيب بود كه حسان راضى نشد شعر خود را به طور خصوصى بخواند، بلكه به اطلاع مردم رساندند كه حسان قصد دارد شعرى را با اجازه پيامبرصلى الله عليه و آله درباره غدير بخواند.
به تعبير ديگر:
غديريه در اصطلاح به اشعارى گفته می شود كه شعرا در مورد ماجرا يا خطبه غدير و يا هر دو می سرايند.
اولين كسى كه غديريه سرود حسّان بن ثابت در روز نوزدهم ذی الحجة و در صحراى غدير و مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
پس از اتمام خطبه غدير و مراسم ابتدايى بيعت با اميرالمؤمنين عليه السلام، شب نوزدهم ماه ذی الحجة سال دهم هجرت در حالى سپرى شد كه كاروان غدير به شدت خسته بودند و روز پر ماجرايى را پشت سر گذاشته بودند، گذشته از آنكه مسير مکه تا غدير آنان را از پا انداخته بود. با استراحت شبانه نشاط تازهاى در كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.
پس از نماز صبح بار ديگر مردم كنار دو خيمه صف كشيدند و گروه گروه وارد می شدند. ابتدا با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت می دادند و سپس در خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام حاضر می شدند و دست بيعت داده «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» می گفتند و با تبريك و تهنيت بيرون می آمدند.
در آن ساعات برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت از شعرايى بود كه بالبداهة می سرود و سنجيده می گفت. مراسم حيرت انگيز غدير اين شاعر ماهر را به وجد آورده بود تا آنجا كه شعرى زيبا در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود.
حسان پس از سرودن اين شعر خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا براى خواندن آن اجازه بگيرد. لذا عرض كرد: يا رسول اللَّه، اجازه می فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابیطالب به مناسبت اين واقعه عظيم سروده ام، بخوانم. حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.
اكنون كه اجازه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد بايد مردم باخبر می شدند. با كوچكترين اطلاعى مردم از هر سو جمع شدند، به طورى كه براى شنيدن اشعارش ازدحام كردند و گردن می كشيدند. حسان براى رسيدن صدايش بر مكان بلندى قرار گرفت و اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه اعلام كرد و گفت: «سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد» .
مردم كه سراپا گوش شده بودند شعرى را كه توسط پيامبرصلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند. سپس حسان اشعارش را كه همانجا سروده بود و آيه ۶۷ سوره مائده را در آن يادآور شده بود، براى مردم خواند:
اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّ النَبِيَّ مُحَمَّداً
لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً
وَ بَلِّغْهُمُ ما اَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
وَ اِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً
عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ اِلهِهِمْ
رِسالَتَهُ اِنْ كُنْتَ تَخْشَى الاَعادِيا
فَقامَ بِهِ اِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ
بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً
فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مُولاهُ مِنْكُمُ
وَ كانَ لِقَوْلى حافِظاً لَيْسَ ناسياً
فَمَوْلاهُ مِنْ بَعدى عَلِىٌّ و اِنَّنى
بِهِ لَكُمْ دُونَ البَرِيَّةِ راضِياً
فَيا رَبِّ مَن والى عَلِيّاً فَوالِهِ
وَ كُنْ لِلَّذى عادى عَلِيّاً مُعادِياً
وَ يا رَبِّ فَاْنصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ
اِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا
وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ
اِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً
آيا نمی دانيد كه محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد، و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود. و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده اى.
اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه و آله دست علی عليه السلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: «هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد می سپارد و فراموش نمی كند، مولاى او بعد از من على است؛ و من فقط به او نه به ديگرى به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.
پروردگارا، هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار. پروردگارا، يارى كنندگان او را يارى فرما، به خاطر نصرتشان امام هدايت كنندهاى را كه در تاريكی ها مانند ماه شب چهارده روشنى می بخشد.
پروردگارا، خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مىايستند آنان را به سزايشان برسان».
واقعاً جاى ابياتى از شعر در آن مراسم عظيم خالى بود كه نشاطى دو چندان به جمعيت بخشيد و به عنوان يك سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند و بسيارى از مردم آن را حفظ كردند.
پس از شعر حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: »اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع می كنى از سوى روح القدس مؤيد خواهى بود« و اين در واقع مهر تأييد الهى بود كه از سوى پيامبرش بر شعر حسان زده شد.[۲]
- ↑ اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۹. اسرار غدير ص ۵۸، ۵۹، ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۴. ژرفاى غدير: ص ۷۸. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۷۶-۴۸۳.
- ↑ ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲ ۱۶۶ ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۱ ۹۸ ۱۴۴ ۲۰۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . متن عربى اشعار از كتاب سليم بن قيس: ص ۸۲۸ حديث ۳۹ به نقل از ابوسعيد خدرى نقل شده، كه با كمى تفاوت در كتب ديگر هم آمده است.
كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.