پیامبران علیهم السلام
آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]
بزرگ ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدیر بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» :
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».
در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]
تحليل اعتقادى
تفسيرى كه بر اين آيه از خطبه غدیر مى توان استفاده كرد، با توجه به موقعيت آن در خطبه و تبديل ضمير «هُم» به ضمير «كُم» در كلمه «قَبْلَكُمْ» باز مى گردد كه شامل همه امت هاى قبل از اسلام مى شود.
مى توان گفت: از شديدترين آياتى كه عبارتى همه جانبه درباره به حساب نياوردن اكثريت مردم و اذعان به قِلّت مؤمنان در قرآن آمده همين آيه سوره صافات است، زيرا در اين آيه عنوان «ضلالت»را درباره آنان تثبيت مى نمايد و به بى ايمان بودن اكتفا نمى كند، و از سوى ديگر اكثريت اولين را مورد توجه قرار مى دهد كه اين عنوان شامل همه زمان هاى قبل از خطاب مى شود.
بنابراين معناى آيه باز مى گردد به اينكه از اول خلقت حضرت آدم عليه السلام تا روز غدير اكثريت انسان ها نه تنها مؤمن نبوده اند كه گمراه هم بوده اند. اقتباس آيه در اين موقعيت خاص خطبه كه حضرت مردم را درباره امتحان الهى درباره ولایت هشدار مى دهد و از مخالفت اوامر الهى در مورد ولايت باز مى دارد و از عذاب دنيا و آخرت مى ترساند، بدان معنى است كه در برابر انذارها و هشدارهاى انبياى گذشته اكثريت نپذيرفته اند و راه انحراف ضلالت را بر راه مستقيم برگزيده اند، پس شما هم اين نكته را فراموش نكنيد كه اگر بعد از من اكثريت مردم به دستورات و انذارهاى من درباره ولايت توجه نكردند اين به معناى ضلالت و گمراهى آنان است، نه اينكه اكثريت دليل حقانيت باشد.
پس اين اقليت است كه مورد عنايت و امضاى خداوند بوده و در تاريخ انبيا و در مورد اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى روى اقليت وجود دارد.
همچنين اين مسئله بسيار مهم است كه در تاريخ همه انبيا عليهم السلام حتى يک مورد نداريم كه اكثريت مردم با پيامبرى موافق باشند و مخالفين او در اقليت باشند. بسيار جالب است كه مسئله مخالفت اكثريت در حد يک فكر و اعتقاد شخصى اكتفا نشده، بلكه باطل خود را اظهار كرده اند و عملاً به مخالفت با پيامبر زمان خود پرداخته اند و تصميم به اخراج او از آن سرزمين گرفته اند، و آنقدر در باطل خود استقامت به خرج داده اند كه عذاب خدا را بى واهمه طلب كرده اند.
از همه عجيب تر اينكه با ديدن آثار عذاب هم عقب نشينى نكرده اند و آنقدر اصرار ورزيده اند كه عذاب الهى بر سر آنان نازل شده و نابودشان كرده است.
اين سابقه اكثريت در امم گذشته، اطمينان خاطر مى آورد كه اصلاً درباره اكثريت بايد محتاطانه و با حالت حذر و ترس از گمراهى نگاه كرد، و اين گذشته شرم آور در همه امت ها را هميشه بايد مد نظر داشت.
با مرورى بر تاريخ انبياء عليهم السلام و امت هايشان معلوم مى شود كه هميشه اكثريت قريب به اتفاق و در مواردى همه مردم بدون استثنا به مخالفت با نمايندگان خداوند برخاسته اند و اين گونه سقوط ارزش چنين مردمى تا آنجا پيش رفته كه نه تنها خداوند نظر رحمت خويش را از آنان برداشته؛ بلكه بر آنان غضب كرده، و در اين غضب بر تنبيه آنان اكتفا نفرموده و عنوان «انتقام» را مطرح كرده، و در يک زمان كوتاه همه آنان را نابود كرده و زمين را از لوث وجودشان پاک نموده است.
در سوره بقره پس از ذكر برخى امت ها كه اكثريتشان گمراه بوده و به عذاب گرفتار شدند مى فرمايد: «أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[۳]: «آيا هر بار كه پيامبرى نزد شما آمد و آنچه نفس هاى شما آن را نمى پسنديد برايتان آورد سركشى كرديد و عده اى او را تكذيب كرده و عده اى ديگر او را مى كُشيد» ؟
در واقع در مسئله تكذيب انبياء عليهم السلام، براى اجراى هوس هاى اكثريت مردم، اگر پيامبران با آنان مقابله كنند نوبت به برداشتن آنان از سر راه و قتل ايشان مى رسد.
نتيجه اى كه از اين آيه و مرحله عملى آن در تاريخ مى توان گرفت اين است كه كشش هاى نفسانى - كه هميشه انسان ها را به سوى شيطان سوق مى دهد - وقتى به صورت «اكثريت» تشكّل پيدا مى كند و قدرت آن به تعداد نفرات اين اكثريت افزايش مى يابد، براى رسيدن به اهداف شيطانى و ضد خدايى با تمام توان وارد عمل مى شود و حد و مرزى براى خود نمى شناسد. در واقع آن علت كه هواى نفس است براى اين اهداف كه شيطانى است، آخرين توانايى ها را به كار مى بندد.
در تاريخ هر يک از پيامبران نيز اين مخالفت اكثريت در قرآن با جزئياتش ترسيم شده كه هر كدام در عنوان خود (نام پيامبر مانند نوح عليه السلام و ابراهیم عليه السلام و... ، يا نام قوم مانند ثمود و عاد و رسّ و...) آمده است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اكثريت / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» .
آيه «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ . أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ...»[۴]
يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» :
«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى دهد» .
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:
اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.[۵]
آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز اول: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ» است. ذكر اين جمله در جايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را درباره دشمنى و مخالفت با على عليه السلام هشدار شديد مى دهد، اشاره به شباهت تبليغ رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله به تبليغ پيامبران گذشته است. يعنى همان گونه كه امت هاى گذشته پس از رحلت انبياى خود در معرض انحراف و گمراهى قرار داشتند و اين ضلالت ها سردمدارانى داشت، به همان صورت در اين امت هم خواهد بود، و نبايد امت اسلام را منزَّه از ابتلائات امت هاى گذشته دانست.
به امام باقرعليه السلام عرض شد: مردم گمان مى كنند بيعت ابوبكر كه مردم بر او اتفاق كردند مورد رضاى خدا بود، چرا كه خداوند امت محمدصلى الله عليه وآله را بعد از رحلت او به فتنه نمى اندازد!! حضرت فرمود: مگر كتاب خدا را نمى خوانند؟! آيا خدا نمى فرمايد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...» ؟
آيا خدا درباره امت هاى قبل از آنان خبر نداده كه بعد از آمدن براهين و بينات اختلاف كردند؟ آنجا كه مى فرمايد: «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ... فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» ، يعنى: «به حضرت عيسى دليل هاى روشن داديم و او را با روح القدس مؤيد داشتيم ... عده اى از آنان ايمان آوردند و عده اى كافر شدند» .
آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: از همين مى توان استفاده كرد كه اصحاب محمدصلى الله عليه وآله بعد از او اختلاف كردند و عده اى ايمان آوردند و عده اى كافر شدند.[۶]
4. آيه »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ«××× 2 آل عمران / 85 . ××× = پيامبرانعليهم السلام / دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت
5. احياء عيد غدير توسط انبياءعليهم السلام××× 3 اسرار غدير: ص 235 - 233. ×××
احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومينعليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله است:
پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنينعليه السلام وصيت فرمود كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مىكردند و به جانشينان خود وصيت مىكردند كه اين روز را عيد بگيرند.××× 1 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 211. ×××
در اين باره امام صادقعليه السلام هم فرمودند: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.××× 2 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 214. ×××
همچنين امام صادقعليه السلام مىفرمايد: انبياء بنىاسرائيل روزى را كه جانشينِ بعد از خود را تعيين مىكردند عيد قرار مىدادند. »عيد غدير« هم روزى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله علىعليه السلام را براى مردم منصوب فرمود ... .××× 3 بحار الانوار: ج 37 ص 170. ×××
6. اقرار همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت در زمان خود = پيامبرانعليهم السلام / دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت
7. اقرار همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت در معراج = پيامبرانعليهم السلام / دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت
8. ايمان به پيامبرانعليهم السلام در خطبه غدير××× 4 سخنرانى استثنائى غدير: ص 146 - 137. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش اول خطبه غدير ايمان به پيامبرانعليهم السلام را مطرح فرمود:
اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:
بسيار مىگويم و دائماً شكر مىنمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكهاش و كتابها و پيامبرانش ايمان مىآورم. دستور او را گوش مىدهم و اطاعت مىنمايم و به آنچه او را راضى مىكند مبادرت مىورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مىشوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمىتوان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمىشود )يعنى ظلم نمىكند( .
9. بشارت انبياءعليهم السلام به بنيانگذار غدير××× 1 تجلّى غدير در عصر ظهور: ص 103 - 97. سخنرانى استثنائى غدير: ص 170 - 157. اسرار غدير: ص 90. ×××
نكته قابل توجه اينكه پيامبران عظيمالشأنعليهم السلام جوامع بشرى را به ظهور پيامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللَّهصلى الله عليه وآله بشارت مىدادند، چرا كه رسالتش جهانى و مكتبش تا قيام قيامت ادامه خواهد يافت: »و اذ قال عيسى بن مريم يا بنىاسرائيل انى رسولاللَّه اليكم مصدّقاً لما بين يدىَّ من التوراة و مبشّراً برسول يأتى من بعدى اسمه احمد«××× 2 صفّ / 6 . ×××: به ياد آوريد هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت اى بنىاسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده تورات مىباشم و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مىآيد و نام او احمد است.
اين پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله است كه دينش هميشگى و در رسالت او عدالت جهانى گسترده خواهد شد: »هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليُظهره على الدين كله و لو كره المشركون«××× 3 صفّ / 9. ×××: او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
بعد از آنكه رسولخداصلى الله عليه وآله رسالتشان را در طى 23 سال به صورت ظاهر به مردم معرفى فرمودند و مردم را به دين دعوت كردند، از جانب حق آيه تبليغ نازل شد؛ به اين معنى كه اگر اين امر عظيم را ابلاغ نكنى تمام هدف الهى به هدر رفته و تبليغ رسالت نشده است.
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان عذاب منكرين ولايت، توازن مقام نبوت و امامت و خاتميت و بشارت همه انبياءعليهم السلام به پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات بيان كرده فرمود: »وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ« و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت دادهاند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمانها و زمينها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.
10. بشارت انبياءعليهم السلام به حضرت مهدىعليه السلام در خطبه غدير××× 1 سخنرانى استثنائى غدير: ص 218 - 213. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هشتم خطبه غدير درباره موعود امتها حضرت مهدىعليه السلام چند جهت مهم را خاطر نشان ساخت. از يك سو خاتميت آن حضرت در مقام امامت را و اينكه حجتى بعد از او نيست، در كنار بشارت انبياء گذشته درباره آن حضرت مطرح كرد. از سوى ديگر هدايت او از جانب پروردگار و برگزيده بودن او از بين خلايق را يادآور شد.
اَلا اِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَمْرِ آياتِهِ. اَلا اِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. اَلا اِنَّهُ الْمُفَوَّضُ اِلَيْهِ. اَلا اِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ. اَلا اِنَّهُ الْباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ اِلاّ عِنْدَهُ:
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى. اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است. اوست كه پيشينيان به او بشارت دادهاند، اوست كه به عنوان حجت باقى مىماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
11. پيامبرانعليهم السلام و غدير در قيامت××× 1 اسرار غدير: ص 235 - 233. ×××
احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومينعليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط امام صادقعليه السلام است. از جمله حضرت فرمود:
روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مىبرند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير. »روز غدير خم« در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالى بر غدير ملائكه مقربين را موكل مىكند كه رئيسشان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را كه رئيسشان حضرت محمدصلى الله عليه وآله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيسشان اميرالمؤمنينعليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان »غدير« را همراهى مىكنند تا آن را وارد بهشت نمايند.××× 2 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 212. ×××
12. دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت××× 1 غدير در قرآن: ج 2 ص 159 - 155 148 147. ×××
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.
اين موارد در تفسير 18 آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه 19 و 85 سوره آل عمران است. پيامبرصلى الله عليه وآله در دو فراز از خطبه غدير فرمود:
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« ، وَ قُلْتَ: »إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ«××× 2 آل عمران / 19. ×××، وَ قُلْتَ: »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ«××× 3 آل عمران / 85 . ×××:
خدايا، هنگام تبيين ولايت على و نصب او به امامت در اين روز، اين آيه را نازل كردى: »امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« ، و فرمودى: »هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمىشود و در آخرت از زيانكاران است« .××× 4 مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص 146 145 بخش 4. ×××
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ عَلَىَّ انَّ الامامَةَ لِعَلِىٍّ، وَ انَّكَ عِنْدَ بَيانى ذلِكَ وَ نَصْبى ايّاهُ - لِما اكْمَلْتَ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْاسْلامَ ديناً - قُلْتَ: »إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ« وَ قُلْتَ: »وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِىالْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ« :
خدايا، تو بر من اين مطلب را نازل فرمودى كه امامت براى على است. و هنگامى كه اين مطلب را بيان كردم و او را منصوب نمودم، آنگاه كه دين آنان را كامل نمودى و نعمت خود را بر آنان تمام كردى و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شدى، فرمودى: »دين نزد خدا فقط اسلام است« و فرمودى: »هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمىشود و در آخرت از زيانكاران است« .××× 1 مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص 146 بخش 4 پاورقى 2 از نسخه »ب« . ×××
آنچه در اينجا قابل ذكر است دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت با اين توضيح است كه دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يك پيام از سوى خداوند بودهاند. اين پايه اعتقادى را از همين آيات سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى مىتوان دريافت، همان گونه كه احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است.
در آيه 18 مىفرمايد: »اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست« . به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مىداند كه دست به چنين جنايتى زدهاند، حتى خود حضرت موسى و عيسىعليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه 52 بدان اشاره مىكند.
آيه 67 در يك عبارت پرمحتوا به صراحت نزديكتر مىشود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان حضرت ابراهيمعليه السلام را قبول دارند اعلام مىفرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است.
در آيه 81 تصريح به اينكه دين همه پيامبرانعليهم السلام اسلام است بيشتر مىشود تا اين درجه كه از انبياءعليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفتههاى او با شما مطابق و »مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ« است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفتهاند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است.
آنگاه در آيه 84 انبياءعليهم السلام را با نامشان به ميان مىآورد و اسلام را چنين معنى مىكند كه »به آنچه بر پيامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان و موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان نازل شده ايمان مىآوريم« .
به اين اكتفا نكرده و تصريح كرده كه »لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ« يعنى: »بين هيچ يك از پيامبران فرقى قائل نمىشويم و اختلافى بين آنان نمىدانيم« ، و در نهايت امضاى »مسلمان بودن« را بر چنين دينى داده و فرموده: »وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ« .
مسير اين آيات كه اتحاد همه پيامبرانعليهم السلام بر اسلام را به صراحت اعلام كرده، وقتى مىرسد به آيه 85 كه غير اسلام را نزد خدا مردود مىداند، و پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى مىكند كه ولايت اهلبيتعليهم السلام اصل آن است و بدون آن »رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« تحقق نيافته، از اين مجموعه نتيجه گرفته مىشود كه همه انبياءعليهم السلام به ولايت علىعليه السلام دعوت كرده و همه آن را بر امتهاى خود عرضه كردهاند.
اعتقادى كه خدا در روز »الست« از مردم پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت دست نخورده و پاك بشر بدان سو مىرود، اسلام با ولايت اهلبيتعليهم السلام است، و براى همين دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياءعليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كردهاند.
امام صادقعليه السلام درباره آيه »فِطْرَتَ اللَّه الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها« مىفرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول اللَّه، على اميرالمؤمنين.××× 1 اليقين: ص 431 188. ×××
امام باقرعليه السلام درباره آيه »أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى«××× 2 اعراف / 172. ××× مىفرمايد: آنگاه كه خداوند عز و جل از بنى آدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا محمد پيامبر من نيست؟ و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟××× 3 اليقين: ص 235 231 222. ×××
درباره اينكه همه انبياءعليهم السلام بر سر ولايت اهل بيتعليهم السلام با خدا پيمان بستهاند و در آرزوى نصرت آنان بودهاند، احاديث بسيارى وارد شده است، كه ذيلاً به چند آيه اشاره مىگردد:
پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد: هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.××× 1 كتاب سليم: ص 382. ×××
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.××× 2 تأويل الآيات: ص 121. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است ... .××× 3 بحار الانوار: ج 26 ص 280. المحتضر: ص 117. ×××
امام باقرعليه السلام فرمود: خداوند هر پيامبرى را - از آدم تا آخر پيامبران - مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنينعليهما السلام را يارى خواهند نمود.××× 4 بحار الانوار: ج 5 ص 237 و ج 11 ص 25 و ج 53 ص 50 . ×××
در شب معراج خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد از انبياعليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مىدهند؟ پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مىدهيم كه خدايى جز اللَّه نيست، يكتاست و شريك ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... . و شهادت مىدهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابىطالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.××× 5 اليقين: ص 406 295. ×××
در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبياعليهم السلام امتهاى خود را به ولايت اهلبيتعليهم السلام دعوت كردهاند:
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند دائماً در امتهايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مىكرد، و هر كس در آن امتها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.××× 1 كتاب سليم: ص 381. ×××
امام صادقعليه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.××× 2 بحار الانوار: ج 26 ص 281 و ج 97 ص 262. ×××
امام باقرعليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.××× 3 بحار الانوار: ج 24 ص 330 ح 51 . ×××
امام هادىعليه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.××× 4 بحار الانوار: ج 25 ص 316. ×××
امام حسن عسكرىعليه السلام فرمود: اگر خداوند نمىخواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمىفرستاد.××× 5 الخرائج والجرائح: ج 1 ص 449. بحار الانوار: ج 2 ص 181. ×××
امام صادقعليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.××× 6 بحار الانوار: ج 26 ص 281. ×××
امام رضاعليه السلام فرمود: ولايت على در كتابهاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.××× 7 تأويل الآيات: ص 84 . ×××
از اين مجموعه نتيجه گرفته مىشود كه همه انبياءعليهم السلام به ولايت علىعليه السلام دعوت كردهاند و همه اين پيمان را بر امتهاى خويش عرضه كردهاند.
13. عظمت غدير براى انبياءعليهم السلام××× 1 تبليغ غدير در سيره معصومينعليهم السلام: ص 154. ×××
پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مىكنند. آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مىشنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مىشوند و عظمت فوقالعاده آن را دريافت مىكنند. امام صادقعليه السلام در اين باره مىفرمايد:
شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمتتر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم!××× 2 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 215. ×××
در اين باره مىبينيم پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنينعليه السلام وصيت كرد كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مىكردند و به جانشينان خود وصيت مىكردند كه اين روز را عيد بگيرند.××× 3 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 211. ×××
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.××× 4 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 214. ×××
14. علوم انبياءعليهم السلام نزد اميرالمؤمنينعليه السلام××× 5 واقعه قرآنى غدير: ص 26. سخنرانى استثنائى غدير: ص 19. ×××
در مراسم حجةالوداع، در عرفات جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه 7 سوره مائده »وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ« - كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود - اين پيام را آورد:
»اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: اجل تو نزديك شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چارهاى و فرارى از آن نيست )يعنى مرگ( خواهم برد.
اكنون عهد خويش را بسپار و وصيت خود را پيش بينى نما؛ و آنچه از علم و ميراث علوم انبياى قبل از توست واسلحه و تابوت و همه آنچه از نشانههاى پيامبران نزد توست به وصى و خليفه بعد از خود تحويل ده، كه او حجت تمام عيار من بر خلقم على بن ابىطالب است.
او را به عنوان علامت براى مردم به پا دار و عهد و پيمان و بيعت او را تجديد كن، و به آنان ياد آورى كن آنچه از آنان تعهد گرفتهام از بيعتم و پيمانى كه با آنان محكم كردهام، و عهدى كه با آنان داشتهام درباره ولايت وليم و صاحب اختيار آنان و هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على بن ابىطالب« .××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 203 202 151. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 297 177 176 52 51. الاحتجاج: ج 1 ص 66 . ×××
15. قبول ولايت توسط انبياءعليهم السلام××× 2 ژرفاى غدير: ص 192. ×××
يكى از معارف اعتقادى شيعه قبول ولايت توسط پيامبرانعليهم السلام آن هم به امر و تفضّل الهى است. اميرالمؤمنينعليه السلام در اين باره مىفرمايد:
اما مؤمن، پيامبرِ ما در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: »من كنت مولاه فعلى مولاه« . آيا مؤمنين - بجز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد - اين مطلب را پذيرفتند؟
پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.××× 3 تفسير فرات: ص 56 . بحار الانوار: ج 37 ص 243. ×××
16. مواريث انبياءعليهم السلام = مواريث انبياءعليهم السلام