برائت

از ویکی غدیر

آيه «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ...»[۱]

در غدير 18 آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.

يكى از اين آيات، آيه 22 سوره مجادله است:

«لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ»:

«نمى ‏يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر قلب‏هايشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤيد داشته، و آنان را وارد بهشتى مى‏ كند كه نهرها در آن جارى است و در آن دائمى ‏اند. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى‏ اند. اينان حزب خدايند، و حزب خداوند رستگارانند» .

اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

الا انَّ اوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ» :

«بدانيد كه اولياى اهل ‏بيت كسانى ‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى ‏يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر قلب‏هايشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤيد داشته، و آنان را وارد بهشتى مى‏ كند كه نهرها در آن جارى است و در آن دائمى‏ اند. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى‏ اند. اينان حزب خدايند، و حزب خداوند رستگارانند» .[۲]

موقعيت تاريخى

پيداست كه غدير مى‏ خواهد صف حق و باطل را تا آخر روزگار در شفاف ‏ترين شكل از هم جدا كند. مى‏ خواهد صريحاً اعلام كند كه دوستى على‏ عليه السلام با دوستى دشمنانش قابل جمع نيست همان گونه كه دوستى دشمنان على‏ عليه السلام با دوستى او قابل جمع نيست، تا هيچ مسلمانى عمر خود را اين گونه به پايان نبرد و با اين خيال واهى خود را مؤمن نداند.

پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت مى ‏فرمايد: پذيرندگان ولايت على‏ عليه السلام منظور از اين آيه‏ اند، و ولىّ واقعى بايد اين گونه باشد و امكان ندارد به گونه ‏اى ديگر باشد، يعنى بايد با كسانى كه رو در روى خدا و رسول ايستاده ‏اند دوستى نكند اگر چه پدر يا فرزند يا برادر يا فاميلش باشد.

تحليل اعتقادى

اهل سقيفه فرمان خدا را درباره ولايت على‏ عليه السلام و نيز درباره بسيارى از فرامين الهى زير پا گذاشتند و رو در روى خدا ايستادند؛ و نه تنها ايستادند كه كار خود را عملى نيز كردند؛ و نه تنها اهل سقيفه كه همه كارگزاران و طرفدارانشان تا روز قيامت با پذيرفتن آنان رو در روى خدا ايستاده‏ اند.

در مقابل آنان ما موظفيم اين گونه تبرى داشته باشيم و از آنان بيزارى بجوييم كه هر كس تمايلى به آن خط داشت اگر چه نزديك ‏ترين دوستانمان باشد از او فاصله بگيريم و بيزار باشيم.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: هر كس ولايت موسى و هارون را پذيرفت و از دشمنان آنان بيزارى جست از گوساله و سامرى بيزارى جسته است، و هر كس ولايت عجل و سامرى را پذيرفت و از دشمنان آن دو بيزارى جست، از موسى و هارون بيزارى جسته در حالى كه خود هم ندانسته است. هر كس ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل ‏بيتش را بپذيرد و ولايت مرا داشته باشد و از دشمن من بيزارى جسته باشد از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) بيزارى جسته است، و هر كس از دشمن آن دو نفر بيزارى بجويد از پيامبرصلى الله عليه وآله بيزارى جسته است در حالى كه خود متوجه نيست![۳]

در پايان اين آيه خداوند عجب اوصاف افتخارآميزى را به شيعيان بيزارى جوينده از دشمنان على‏ عليه السلام داده است، كه مى ‏فرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى‏ اند، حزب‏ اللَّه‏ اند، رستگارانند.

آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[۴]

از جمله مهم‏ ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيه است:

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» :

«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در روايتى اصل ولايت و برائت عصاره غدير خوانده شده است:

خداوند خطاب به پيامبرش در زمينه نزول آيه اكمال فرمود: فَانّى لَمْ اقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الانْبِياءِ الا مِنْ بَعْدِ اكْمالِ دينى وَ حُجَّتى وَ اتْمامِ نِعْمَتى بِوِلايَةِ اوْلِيائى وَ مُعاداةِ اعْدائى : من هيچ پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نمى‏ كنم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و تكميل دينم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم.[۵]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» .

برائت از ائمه ضلال و پيروانشان[۶]

  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت ائمه ضلال، آنان را مورد لعنت قرار دادند و اعلام كردند كه من و پروردگار از ايشان بيزاريم. حضرت در در فرازى از بخش ششم خطبه غدير اشاره به رهبران ضلالت و گمراهى داشت.

حضرت آيه 41 سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى ‏فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى‏ شوند» .

سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين‏ ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه 145 سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» ، و ديگرى آيه 29 سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ».

حضرت در اين باره چنين اشاره فرمود كه امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى اَئِمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ وَ اَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُمْ وَ اَنْصارَهُمْ وَ اَتْباعَهُمْ وَ اَشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ:

اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى‏ شوند.

اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.

اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش ‏اند و چه بد است جاى متكبران.

برائت از پيمان شكنان غدير[۷]

از جمله معجزاتى كه پس از خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده و مى‏ گويد:

بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى ‏زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.

در اينجا عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود![۸]

برائت معيار ولايت[۹]

  امام باقرعليه السلام به عنوان بيان مفهوم و حدود ولايت و برائت با استناد به حديث غدير فرمود: چقدر اين امت نسبت به على بن ابى‏طالب‏عليه السلام ظلم و بى‏انصافى كرده‏اند!

سپس حضرت به عنوان نمونه فرمودند: شما مخالفين، دوستانِ ابوبكر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى‏جوييد، و دوستان عمر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى‏جوييد، و دوستان عثمان را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى‏جوييد. ولى وقتى نوبت به على بن ابى‏طالب‏عليه السلام مى‏رسد مى‏گويند: دوستانش را دوست داريم ولى از دشمنانش بيزارى نمى‏جوييم بلكه آنان را هم دوست داريم!


چگونه چنين ادعايى برايشان صحيح است در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: »اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله« ، ولى مى‏بينى كه با دشمنان او دشمنى نمى‏كنند و خواركنندگان او را خوار نمى‏كنند. اين انصاف نيست.××× 1 بحار الانوار: ج 21 ص 239. ×××


برائت، يكى از اعمال عيد غدير[۱۰]  

از موارد بسيار مهم در مورد روز و عيد غدير، اعمال و آداب عيد غدير است. به علت اهميت اين روز، اعمال و آدابى ذكر شده كه با هيچ روزى برابرى نمى ‏كند و مختص به قشر خاص و سن معينى نيست، و داراى ابعاد اعتقادى و عبادى مختلفى است. از جمله آداب عيد غدير بيزارى جستن از دشمنان است:

با توجه به اينكه دشمن خدا دشمن اولياء خدا و دشمن فرشتگان و فرستادگان خدا نيز مى‏ باشد، ما نبايد با دشمنان خدا دوست و با آنان دوستى و مودت و هيچ گونه رابطه عاطفى يا اجتماعى داشته باشيم، و نبايد اجازه بدهيم كه نامى و يا اثرى از آثار آنان حتى گوشه كوچكى از زندگى ما را به خودش اختصاص دهد.

كسانى كه با مولاى متقيان حضرت على بن ابى‏ طالب و يازده فرزند معصومش‏ عليهم السلام به دشمنى پرداخته و ولايت آن بزرگواران را انكار كرده‏ اند، در حقيقت به دشمنى با خدا قيام كرده ‏اند، و ما در همه شؤون زندگى بايد از آنها بيزارى بجوييم. اين بيزارى جستن از دشمنان خدا و دشمنان برگزيدگان الهى نشانه ايمان است، و خدا نكند كه اين خصلت را از دست بدهيم!

تبرّى اصلى تغيير نيافتنى[۱۱]  

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير 18 آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه 29 سوره ق است:

يَقُولُ اللَّه: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ»[۱۲]، بِامْرِكَ يا رَبِّ اقُولُ: اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ انْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ:

خداوند مى ‏فرمايد: «نزد من سخن تغييريافتنى نيست» ، اى پروردگار من، به امر تو مى‏ گويم: خدايا دوست بدار هركس ولايت على را بپذيرد و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هركس او را خوار كند و لعنت كن هر كس او را نشناسد و غضب فرما بر هركس كه حق او را انكار نمايد.[۱۳]

از آنجا كه اين آيه در حساس ‏ترين مرحله از خطابه غدير آمده، و نيز در قرآن اين آيه در ضمن آيات روز قيامت آمده است، مى ‏توان استفاده كرد كه: در اين فراز از خطابه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله يك تابلوى دائمى به دست مسلمانان مى ‏دهد و گويا اعلام مى ‏كند كه يک كلمه از اين تابلو قابل دستكارى و تغيير نيست. از بين همه فرازهاى اين خطابه بلند، فقط در اين يك مورد كلمه «تغيير نيافتنى» به ميان آمده است.

حقاً جا دارد بگوييم خطابه غدير يک برنامه متفاوت با ساير تبليغات پيامبرصلى الله عليه وآله است، و روش ‏هايى در آن به كار گرفته شده كه حتى در خطابه‏ هاى خود حضرت بى ‏نظير است. يكى از آن روش‏ ها همين است كه در مرحله‏ اى مهم آيه «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» آورده شود تا مسلمانان اين موضوع تغيير نيافتنى را با دقت بيشترى در پرونده عقيده خود جاى دهند و هيچ كس ديگرى را جايگزين چنين مقامى نكنند. آن مسئله تغيير نيافتنى دو تابلو در تولى و چهار تابلو در تبرى است:

الف) در تَوَلّى

  1. ولايت على‏ عليه السلام را مى ‏پذيريم و با هر كس كه ولايت على‏ عليه السلام را بپذيرد دوستيم، چون خدا با چنين كسى دوست است.
  2. على‏ عليه السلام را يارى مى‏ كنيم و هركس كه او را يارى كند يارى مى‏ كنيم، چون خدا چنين كسى را يارى مى‏ كند.

ب) در تَبَرّى

  1. با على‏ عليه السلام دشمنى نمى‏ كنيم، و با هر كس كه با او دشمنى كند دشمنى مى‏ كنيم، چون خدا با چنين كسى دشمنى مى‏ كند.
  2. على‏ عليه السلام را خوار نمى‏ كنيم و تنها نمى‏ گذاريم و هر كس او را خوار كند خوارش مى ‏كنيم، چون خدا چنين كسى را خوار مى‏ كند.
  3. پس از اين همه معرفى، هر كس كه على‏ عليه السلام را نشناسد لعنت مى‏ كنيم، چون خدا چنين كسى را لعنت مى‏ كند.
  4. بر هر كس كه حق على‏ عليه السلام را انكار نمايد غضب مى‏ كنيم، چون خدا بر چنين كسى غضب مى‏ نمايد.

تبليغ غدير با برائت[۱۴]

يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل‏ هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير با صلوات و لعن و برائت در غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:

اگر به خاطر آوريم كه در همان غدير خم و بعد از آن به فاصله دو ماه عده ‏اى آن را نپذيرفتند و گروهى بيعت خود را شكستند و برنامه خلافت را به سقيفه تغيير دادند، اينجاست كه صبح غدير را با دلى پر خون از اين مخالفان و دشمنان غدير آغاز مى‏ كنيم.

در حالى كه از يک سو در عيد آل محمد عليهم السلام درود بر صاحبان اين روز مى ‏فرستيم، تنفر و انزجار خود را از شكنندگان اين ركن اصيل اسلام اعلام مى ‏داريم. ائمه‏ عليهم السلام اين برخورد دو سويه در غدير را به عنوان يكى از تبليغات عملى غدير به ما آموخته ‏اند.

امام صادق‏ عليه السلام فرمود: در اين روز بر محمد و آل محمد عليهم السلام بسيار صلوات بفرست، و از ظالمان بر آنان برائت بجوى.[۱۵]

امام رضا عليه السلام فرمود: اين روز، روزِ بسيار صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد عليهم السلام است.[۱۶]

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: در اين روز بسيار بگو: اللَّهُمَّ العَنِ الجاحِدينَ وَ النّاكِثينَ وَ المُغَيِّرينَ وَ المُبدِلينَ وَ المُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدّينِ مِنَ الاَوَّلينَ وَ الآخِرينَ: خداوندا، منكران و عهدشكنان و تغيير دهندگان و تبديل كنندگان (بدعت گذاران) و تكذيب كنندگانِ روز قيامت، از اولين و آخرين را لعنت فرما.[۱۷]

دعاهاى روز غدير و بيان برائت[۱۸]

قسمتى از دعاهاى غدير، فرهنگ سپاس گزارى همراه برائت از دشمنان غدير را بستر سازى مى‏ كند:

تشكر به خاطر كدام جهت غدير؟

نفرين به كدام دشمن غدير؟

شكرانه معرفت به حرمت غدير و هدايت با نور غدير.

لعنت بر منكر حق اين روز و زير پا گذارنده حرمت آن و مقابله كننده با عظمت آن.


فرازى از دعاى روز غدير را كه آموزش دهنده چنين فرهنگى است مرور مى‏ كنيم:

الحَمدُ للهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضلَ هذَا اليَومِ وَ بَصَّرَنا حُرمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ ...، اَن تَلعَنَ مَن جَحَدَ حَقَّ هذَا اليَومِ وَ اَنكَرَ حُرمَتَهُ فَصَدَّ عَن سَبيلِكَ ِلاِطفاءِ نُورِكَ[۱۹]:

حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد. خدايا، از تو مى‏ خواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.

همچنين در دعاهاى روز غدير مى‏ خوانيم[۲۰]:

خدايا ما تابع پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما و آلهما هستيم، و به جبت و طاغوت و بت‏ هاى چهارگانه و تابعين آنها كفر مى ‏ورزيم، و از هر كس كه آنان را دوست بدارد از اول تا آخر روزگار بيزاريم. خدايا، ما را با امامانمان محشور فرما.


و در فرازى ديگر آمده است:

خدايا، ما برى و بيزار هستيم از هر كس كه با امامان روى جنگ داشته باشد، از جن و انس از اولين و آخرين.


و در فرازى ديگر آمده است:

خدايا تو را شكر مى‏ كنيم بر ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و بر اتمام نعمت و تجديد عهد و پيمان بر ولايت او، و اينكه ما را از اتباع تغيير دهندگان دين و تحريف كنندگان قرار ندادى.


و در فرازى ديگر آمده است:

خدايا، اين روزى كه ما را به آن گرامى داشته‏ اى مبارک فرما، و ما را در ولايت ثابت قدم فرما، و ايمان ما را مستودع و عاريه قرار مده، و ما را از برائت جويندگان از دعوت كنندگان به دوزخ قرار بده.

زيارت غديريه و بيان برائت[۲۱]

زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير كه امام هادى‏ عليه السلام فرمودند[۲۲]، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت‏ هاى آن حضرت است. زيارت غديريه زيارتى زيبا و جامع است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير آمده لعن است.

قابل توجه كسانى كه لعن را جايز نمى ‏دانند، يا از خواندن زيارت عاشورا و لعن كافران و منافقان -  هر چند مخفيانه -  نهى مى‏ كنند، يا لعن كافران و منافقان را بى‏ فايده مى‏ دانند! خوب است به اين فرازهاى زيارت توجه كنند:

أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ ‏الله صلى الله عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ الله ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ:

شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى...، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏ كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.


و در فرازى ديگر آمده است:

لَعَنَ اللهُ مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللهُ مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ. لَعَنَ اللهُ مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللهُ عَلَيْهِ وِلايَتَكَ:

خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى‏ دهم كه آنان از همه زيانكارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت ‏هايشان مى‏خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.


و در فرازى ديگر آمده است:

اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ:

خدايا، ما مى‏ دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏ كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.


و در فرازى ديگر آمده است:

اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيائِكَ وَأَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ وَأَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقينِ وَالْإِقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ. اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَمَنْ ظَلَمَهُ وَأَشْياعَهُمْ وَأَنْصارَهُمْ. اللَّهُمَّ الْعَنْ ظالِمِى الْحُسَيْنِ وَ قاتِليهِ وَ الْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ وَ ناصِريهِ وَ الرَّاضينَ بِقَتْلِهِ وَخاذِليهِ لَعْناً وَبيلاً:

خدايا، قاتلان انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏ هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند. خدايا قاتلان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما. خدايا، ظالمان حسين‏ عليه السلام و قاتلان او و تابعان دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.

پانویس

  1. مجادله /  22. غدير در قرآن: ج 2 ص 60-62 .
  2. اسرار غدير: ص 151 بخش 7.
  3. كتاب سليم: ص 442 ح 67 .
  4. مائده /  3. غدير در قرآن: ج 1 ص 168،151.
  5. بحار الانوار: ج 37 ص 202 ح 86 . عوالم العلوم: ج 3/15 ص 176. اليقين: ص 344.
  6. سخنرانى استثنائى غدير: ص 179-186. اسرار غدير: ص 216.
  7. چهارده قرن با غدير: ص 27.
  8. بحار الانوار: ج 37 ص 161،120. عوالم العلوم: ج 3/15 ص 136،85.
  9. چهارده قرن با غدير: ص 68 . اسرار غدير: ص 276،275.
  10. آداب عيد غدير (خانه كودك) : ص 56-145.  غدير دعا و محبت (نيشابورى) : ص 37-62 . همراه با ذى ‏الحجه (اوحدى) : ج 2 ص 105-181. ترجمه الغدير (امينى - واحدى) : ص 659 . اسرار غدير: ص246،254-256. چهارده قرن با غدير: ص 234،233. قنوت خورشيد: ص 29، به نقل از كتاب: غدير عيد برتر (صدرى) . چهارده قرن با غدير: ص 77 ، 153-157 ، 201-209 ، 233 ، 234 . غدير در قرآن: ج 3 ص338-340. اسرار غدير: ص246 ، 252 ، 253 ، 254-256 ،281 ،353-363 .
  11. غدير در قرآن: ج 2 ص 111-115.
  12. 2 ق /  29.
  13. مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص 145 بخش 4.
  14. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص106، 107.
  15. بحار الانوار: ج 37 ص 171.
  16. عوالم العلوم: ج 3/15 ص 223.
  17. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 217.
  18. اسرار غدير: ص254-256، 362، 363. چهارده قرن با غدير: ص235، 236. تبلیغ غدیر درسیره معصومین علیهم السلام: ص136.
  19. بحار الانوار: ج 95 ص 320.
  20. اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص 460 به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص215-220 نیزذکر شده است.
  21. اسرار غدير: ص252، 253، 353-363. چهارده قرن با غدیر: ص201-209. زیارت غدیریه: ص94.
  22. بحار الانوار: ج 97 ص 360.