تعجب از كوتاهى درباره غدير

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۶ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «== تعجب از كوتاهى درباره غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص228-...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تعجب از كوتاهى درباره غدير[۱]

يكى از برخوردهاى معصومين‏ عليهم السلام با دشمنان كوچک و بزرگ غدير، اظهار تعجب از كسانى است كه به بهانه‏ هاى مختلف از پذيرش آن سر باز مى ‏زنند. اين تعجب بسيارى از مخالفينِ بى‏ غرض و غير عنود غدير را بيدار مى‏ كند، به خصوص اگر تعجب از مقامى صادر شود كه خيلى كم تعجب مى‏ كند و بجا تعجب مى ‏كند!

اين تعجب درباره غدير از حضرت زهرا عليها السلام آغاز شده و از چند معصوم ديگر نيز ديده مى‏ شود. جهات تعجب كه در مجموع اين موقعيت ‏ها ديده مى ‏شود، در دوازده مورد زير خلاصه مى‏ گردد:

۱. تعجب از اينكه در غدير هم حضور در مراسم و هم شنيدن كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و هم ديدن پيامبر و على‏ عليهما السلام تحقق يافت، كه درباره كمتر حكمى اين گونه محكم كارى مى ‏شود؛ ولى با اين همه مورد انكار قرار گرفته است!![۲]

۲. تعجب از به خاطر نياوردن آن مراسم عظيم و اظهار فراموشى نسبت به غدير، كه چگونه كسى به خود اجازه مى‏ دهد و چگونه خجالت نمى‏ كشد از اينكه با سينه سپر كرده فراموشى غدير را اظهار نمايد.[۳]

۳. تعجب از اظهار تغافل و خود را به فراموشى زدن درباره غدير از كسانى كه شخصاً در غدير خم حاضر و ناظر بودند؛ در حالى كه مراسم سه روزه و سخنرانى يک ساعته آن هم در جمع صد و بيست هزار نفرى، چگونه مى‏ تواند مورد فراموشى قرار گيرد؟[۴]

۴. تعجب از ناشنيده گرفتن غدير، يعنى برخى از حاضرين غدير با اقرار به حضور در آن مراسم ادعا مى ‏كردند كه نشنيده ‏اند يا نفهميده ‏اند در غدير چه مطلبى بيان شده است، و يا اشاره مى‏ كردند كه از ما نديده و نشنيده بگيريد و از ما اعتراف و اقرار درباره غدير نخواهيد!![۵]

۵. تعجب از انكار غدير از كسانى است كه به فراموشى و تغافل اكتفا نكردند، بلكه صريحاً انكار كردند كه چنين واقعه ‏اى اتفاق افتاده باشد. جالب اين بود كه اين انكار در نسل‏هاى بَعدِ سقيفه بيش از نسل اول بود كه كاسه از آش داغ‏تر شده بودند. البته عمليات شكننده سقيفه به حدى بود كه برخى مى‏ گفتند: مگر مى‏ شود با وجود چنان مراسم عظيمى در غدير، چنين برنامه ضد غديرى در سقيفه تدارک ديده شود؟!![۶]

۶. تعجب از مسخره كردن غدير، كه اين مسخره از سوى طرفداران انتخاب مردم در برابر انتخاب خدا مطرح مى ‏شد. يعنى اهل غدير را مسخره مى‏ كردند كه شما به چه فكر مى‏ كنيد در حالى كه مردم براى خود تصميم گرفتند و راه ضد غدير را برگزيدند!! اظهار تعجب ائمه‏ عليهم السلام هم از همين نقطه بود كه چگونه مردمى به انتخاب خود در برابر انتخاب پروردگارشان افتخار مى‏ كنند و گروه خدا باور را مسخره مى‏ كنند!![۷]

۷. تعجب از سؤال درباره معناى غدير، كه در طول چهارده قرن وجود داشته و آخرين راهِ تشكيک درباره غدير را نفهميدن يا شک در معناى «مولى» قرار داده ‏اند. اين تعجب از معصومين‏ عليهم السلام بارها اظهار شده كه چگونه كسى غدير را مى‏ پذيرد اما لُبّ و اصل و اساس آن را كه جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» است نمى ‏فهمد و نمى‏ داند منظور از آن چه بوده، در حالى كه همه آن خطبه بلند و آن مراسم سه روزه براى بيان همين ولايت و صاحب اختيارى بوده است.[۸]

۸. تعجب از عذرخواهى بى‏جا درباره غدير كه از سوى بيعت كنندگان با سقيفه اظهار مى ‏شد. وقتى اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهما السلام از آنان كمک مى ‏خواستند، با كمال بى ‏حيايى مى‏ گفتند: چرا غدير را بعد از بيعت با سقيفه به ما يادآور شديد، و اى كاش قبل از آن متذكر مى‏ شديد!! حضرت زهرا عليها السلام در مقابل آنان مى‏ فرمود: «بعد از روز غدير (كه قبل از سقيفه بوده) از كسى عذرى پذيرفته نيست»، و يا مى‏ فرمود: «كسى كه كوتاهى مى‏ كند و عمداً قصور مى ‏نمايد جاى عذرى براى او نيست».[۹]

۹. تعجب از ضديت با غدير به معناى ترجيح و تقدم ادعاى خلق خدا بر امر خداوند!! كه به معناى تعجب از ضديت با خدا به حساب مى ‏آيد. جهت تعجب در اين است كه عده‏ اى به جاى اينكه از گناه خود شرمسار باشند كه غدير را زير پا گذاشته‏ اند، با سينه سپر كرده به ضديت با آن پرداخته و بدان افتخار مى‏ كردند!![۱۰]

۱۰. تعجب از اجبار صاحب غدير به بيعت؛ يعنى نه تنها غدير را نپذيرفتند و نه تنها حق صاحب غدير را هم براى خود برداشتند، بلكه به طمع افتادند كه حتى از خود صاحب غدير براى حكومت ضد غدير بيعت بگيرند. اين كمال بى ‏حيايى و بى ‏انصافى در حق غدير و صاحب آن بود.[۱۱]

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص228-231.
  2. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.
  3. كتاب سليم: حديث ۲۶. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵ و ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳ و ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.
  4. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  5. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص۴۱۰، ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص  ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰.
  6. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  7. كتاب سليم: حديث ۱۴.
  8. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح۱۳۹، ۱۴۰.
  9. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶ و ج ۴۳ ص ۱۶۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.
  10. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.
  11. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸.