آيه ۱ تا ۴ عنکبوت و غدیر

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۵ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

آيه «... اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ...»[۱]

از جمله آياتى كه پس از انجام حجةالوداع و پيش از غدير در مکّه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد اين آيات بود:

«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّه الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»:

«به نام خداوند بخشنده مهربان، الف لام ميم، آيا مردم گمان كرده ‏اند كه رها مى‏ شوند با همين كه بگويند ايمان آورديم، بدون آنكه امتحان شوند؟

ما كسانى را كه قبل از آنان بودند امتحان كرديم، زيرا خدا بايد بداند كسانى را كه راست مى‏ گويند و كسانى را كه دروغ مى‏ گويند.

و يا كسانى كه كارهاى زشت را انجام مى‏ دهند گمان كرده‏ اند كه از دست ما پيشى مى‏ گيرند (و دست ما به آنان نمى رسد)؟ چه بد حكم مى‏ كنند».

اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

با پايان مراسم حج در اوايل روز سيزدهم ذى الحجه كاروان غدير به مكه بازگشتند، و قرار شد روز چهاردهم قافله به سوى غدير حركت كند.

اين سرعت عمل واقعاً براى مردم غافلگير كننده بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين اولين سفر حج خود، پس از پايان مراسم هيچ فرصتى نداشته باشد كه لا اقل چند روزى در مكه اقامت كند و مردمِ گرد آمده از نقاط مختلف با حوصله نزد حضرتش آيند و سؤالات خود را مطرح كنند.

چنين عجله ‏اى حكايت از اهميت فوق العاده مراسمى داشت كه در نيمه راه مكه تا مدينه بايد انجام شود و روز آن از قبل تعيين شده، و براى حضور به موقع در غدير بايد از هم اكنون پيش بينى مى ‏كرد.

اين پيش بينى به محض بازگشت از مِنا به مكه با نزول چهار آيه قرآن آغاز شد. آياتى كه خبر از امتحان الهی مى‏ داد و مَحَک اين امتحان ولايت على‏ عليه السلام بود، چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»:

«اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند».[۲] با نزول اين آيات در مكه و پرسش پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل درباره آن، شش مطلب اساسى روشن شد:

۱. نزديكى رحلت آن حضرت.

۲. دستور معرفى و منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.

۳. ولايت على‏ عليه السلام محک شناخت صادق و كاذب در ايمان.

۴. خبر از فتنه گران درباره خلافت.

۵. دستور سپردن ودايع علم و حكمت به على‏ عليه السلام.

۶. انتخاب الهى در وصايت على‏ عليه السلام.متن حديث را كه گوياى همه اين جوانب است، مى خوانيم:

پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مكه شد و يک روز در آن اقامت گزيد. اينجا بود كه جبرئيل اول سوره عنكبوت را آورد و فرمود: اى محمد، بخوان:

«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّه الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»:

«به نام خداوند بخشنده مهربان، الف لام ميم، آيا مردم گمان كرده ‏اند كه رها مى ‏شوند با همين كه بگويند ايمان آورديم، بدون آنكه امتحان شوند؟ ما كسانى را كه قبل از آنان بودند امتحان كرديم، زيرا خدا بايد بداند كسانى را كه راست مى‏گويند و كسانى را كه دروغ مى ‏گويند. و يا كسانى كه كارهاى زشت را انجام مى‏ دهند گمان كرده ‏اند كه از دست ما پيشى مى‏ گيرند (و دست ما به آنان نمى‏ رسد)؟ چه بد حكم مى ‏كنند».

پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: اى جبرئيل، اين فتنه كدام است؟

جبرئيل گفت: اى محمد، خداوند سلامت مى‏ رساند و مى ‏فرمايد: من قبل از تو پيامبرى نفرستاده‏ ام مگر آنكه هنگام سر آمدن روزگارش به او امر كرده‏ ام كسى را بر امتش خليفه قرار دهد كه قائم مقام او باشد و سنت و احكامش را براى آنان احيا كند.

كسانى كه مطيع خدا باشند در آنچه پيامبر به آنان امر مى‏ كند صادقين و راستگويانند، و كسانى كه مخالف امر او (و بر ضد او) باشند كاذبين و دروغ گويانند.

اى محمد، بازگشت تو به سوى پروردگارت و بهشتش نزديک شده، و او به تو دستور مى ‏دهد براى امتت بعد از خود على بن ابى‏ طالب را منصوب نمايى و سفارشات خود را به او بنمايى، كه اوست خليفه ‏اى كه امور رعيت و امت تو را بر عهده مى‏ گيرد، چه او را اطاعت كنند و چه عصيان نمايند؛ كه به زودى عصيان خواهند كرد و اين همان فتنه‏ اى است كه آيات را درباره آن برايت تلاوت كردم.

خداوند عزوجل به تو دستور مى ‏دهد كه به او بياموزى همه آنچه به تو تعليم داده و به او سفارش كنى كه حفظ كند همه آنچه خدا در حفظ تو قرار داده و به عنوان امانت به تو سپرده است، كه اوست امين و مورد اعتماد.

اى محمد، من تو را از ميان بندگانم به پيامبرى برگزيدم و على را به جانشينى تو انتخاب كردم.[۳]

اين وحى الهى به معناى پايان واجب اول يعنى حج، و آغاز واجب دوم يعنى ولايت بود كه از اين لحظه برنامه‏ هاى آن آغاز مى‏ شد.

همچنين زمينه ‏سازى ديگرى براى امامت دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام نموده فرمود:

«اين دين همچنان بر مبارزه كنندگانش غالب خواهد بود و هيچ مخالفى و جدا شونده ‏اى به آن ضرر نمى ‏زند مادامى كه دوازده خليفه بر امتم حكومت كند كه همه آنان از قريش هستند».[۴]

همچنين به آن حضرت از طرف خداوند چنين دستور داده شد: نبوت تو به پايان رسيده و روزگارت كامل شده است.

اسم اعظم و آثار علم و ميراث انبياء را به على بن ابى‏ طالب بسپار كه اولين مؤمن است. من زمين را بدون عالمى كه اطاعت من و ولايتم با او شناخته شود و حجت بعد از پيامبرم باشد رها نخواهم كرد.

در حديث ديگرى به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين دستور داده شد: آنچه نزد تو از علم و ميراث علوم انبياى قبل از تو و اسلحه و تابوت و آنچه از نشانه‏ هاى پيامبران نزد توست، آنها را به وصى و خليفه بعد از خود تسليم نما.[۵]

يادگارهاى انبياء عليهم السلام:

صحف آدم و نوح و ابراهيم‏ عليهم السلام و تورات و انجيل و عصاى موسى‏ عليه السلام و انگشتر سليمان‏ عليه السلام و ساير ميراث‏ هاى ارجمندى است كه فقط بايد در اختيار حجج الهى باشد.

تا آن روز خاتم انبياء صلى الله عليه و آله حافظ اين ميراث‏ هاى الهى بود و اينک به دستور الهى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منتقل مى‏ شد.

اين ودايع از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به امامان بعد منتقل شده تاكنون كه در دست مبارک حضرت بقية اللَّه الاعظم عجل اللَّه فرجه است.

پيامبر صلى الله عليه و آله، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواند و جلسه خصوصى تشكيل دادند و بقيه روز سيزدهم ذى ‏الحجة و شب آن صرف برنامه سپردن ودايع الهى شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله اسم اعظم و علم و حكمت و كتب انبياء عليهم السلام و ساير يادگارهاى آنان را به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سپرد، و گفته ‏هاى جبرئيل را به آن حضرت ابلاغ فرمود.[۶]

همچنان كه اين پيام و آن آيات نازل مى ‏شد، كاروان از منا وارد مكه شد و قبل از رسيدن به ابطح در«مُحَصَّب»-  كه همان محل توطئه قريش قبل از هجرت بود -  توقف كرد.[۷]

آنگاه نماز ظهر و عصر را خواندند و در همانجا ماندند تا غروب شد و نماز مغرب و عشا را نيز در همانجا خواندند و سپس مختصرى خوابيدند.[۸]

تحليل اعتقادى

تركيب جامعه مسلمين در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله اقتضا مى ‏كرد نهيبى كه در اول سوره عنكبوت آمده بر آنان وارد شود.

اين از آن جهت بود كه در كنار مسلمانان مخلصى همچون سلمان و ابوذر و مقداد، تازه مسلمانانى بودند كه تا ديروز عليه اسلام شمشير مى ‏زدند و اكنون به نام مسلمان خوانده مى ‏شدند، و نيز افراد شهوت پرست و دنيا طلبى بودند كه هدفى جز مقاصد دنيوى نداشتند.

روح تعصب جاهلى كه بر افكار اكثريت حاكم بود و عقده‏ هاى جنگ‏ هاى بدر و احد و خيبر و حُنين و حسدهاى نهفته ‏اى كه هر روز آشكارتر مى‏ گشت، نيز مى ‏تواند نمايانگر باطن جامعه مسلمان آن روز باشد، كه در سال آخر عمر حضرت علناً دست به اقدامات مخرِّب مى ‏زدند و در صدد خنثى‏ سازى برنامه ‏هاى حضرت بودند.

اين آيات به مردم در دو جبهه ايمان و عمل وعده امتحان داد، تا به ظاهرِ آراسته با نام اسلام دل خوش نكنند؛ و براى هضم آسان‏تر مطلب خبر داد كه همه امت‏ هاى قبل نيز مورد امتحان قرار گرفته ‏اند؛ و هدف را در كوتاه‏ ترين عبارت بيان كرد كه شناخته شدن واقع گرايانه مردم است.

يعنى صادقين در ادعاى ايمان بايد از كاذبين به طور علنى شناخته شوند، به طورى كه ابهام نفاق و دورويى نتواند آن را بپوشاند. و حقاً اين امتحان در پذيرش ولايت على‏ عليه السلام تحقق يافت كه کاذبین بى‏ پروا آن را انكار كردند و بر گفته خود پافشارى كردند.

پانویس

  1. عنكبوت /  ۱ - ۴. واقعه قرآنى غدير: ص ۴۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۰ - ۶۴ .
  2. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۷۳.
  3. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶،۹۵ و ج ۴۰ ص ۲۱۶. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲ - ۱۳۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷.
  4. مسند احمد: ج ۵ ص ۸۷ .
  5. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶.
  6. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶ و ج ۴۰ ص ۲۱۶.
  7. المغازى (واقدى) : ج ۲ ص ۱۰۹۹. اخبار مكة: ج ۲ ص ۱۶۲. المصنف (ابن ابى ‏شيبة) : ج ۴ ص ۴۶۹. الكافى: ج ۴ ص ۲۴۸. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۵۷،۴۳۸،۲۷۵. الفقيه: ج ۲ ص ۵۵۵ .
  8. الكافى: ج ۴ ص ۵۲۱ . تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۲۷۳.