احتجاج امام حسن علیه السلام با غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۰ توسط S.m.j (بحث | مشارکت‌ها)

هنگام صلح با معاویه در كوفه[۱]

یكی از مورادی كه غدیر در عرصۀ اعتقادی مردم مطرح شد در صلح حضرت امام حسن علیه‌السلام بود. آن حضرت در كوفه با حضور معاویه بر فراز منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی مطالبی فرمودند كه از جمله آنها این بود:

«وَ قَدْ تَرَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ هَارُونَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ خَلِيفَةُ مُوسَى (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِيهِمْ وَ اتَّبَعُوا السَّامِرِيَّ، وَ قَدْ تَرَكَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَبِي وَ بَايَعُوا غَيْرَهُ، وَ قَدْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ:" أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا النُّبُوَّةَ"، وَ قَدْ رَأَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نَصَبَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مِنْهُمْ الْغَائِبَ،»؛ بنی‌اسرائیل حضرت هارون علیه السلام را رها كردند و تابع سامری شدند در حالی كه می‌دانستند ایشان خلیفۀ حضرت موسی علیه السلام هستند. این امت نیز پدرم را رها كردند و با غیر ایشان بیعت كردند در حالی كه خودشان دیدند كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله پدرم را در روز غدیر خم منصوب فرمودند و به آنان دستور دادند كه حاضرانشان به غائبان خبر دهند.

در مجلس معاویه در شام[۲]

در تاریخ مشاجرات لفظی اسلام مانند روزی نیامده كه معاویه و دار و دسته‌اش نزد او جمع شده بودند و فرستادند تا حضرت امام حسن علیه‌السلام هم آمدند و آنچه می‌توانستند به آن حضرت و پدر بزرگوارشان ناسزا گفتند.

حضرت امام مجتبی علیه‌السلام آغاز به سخن فرمودند و احتجاجات مفصلی دربارۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام در برابر آنان بیان نمودند و از جمله فرمودند:

«ثُمَّ دَعَا وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلِيّاً فَاجْتَذَبَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه‏»؛ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در حالی كه بر فراز منبر بود امیرالمؤمنین علیه‌السلام را فرا خواندند. سپس ایشان را با دستانشان گرفتند و فرمودند: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه».

پانویس

  1. الأمالی (طوسی)، ص ۵۶۰؛ تفسیر البرهان، ج ۴،‌ص ۴۵۹؛‌اثبات الهداة: ج ۳ ص ۹۲ ح ۳۵۹ و ح ۳۶۰؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۴۳.
  2. بحارالانوار: ج ۴۴ ص ۷۵.