تحریفات واقعه بزرگ غدیر خم در گذر تاریخ

از دنشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۰۷ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «== تحریفات واقعه بزرگ غدیرخم در گذر تاریخ == در طول تاریخ، همواره عده­ ای سعی کرده اند تا واقعه غدیر را کتمان، یا با فضاسازی و شبهه‌پراکنی تحریف و انکار نمایند و این رویداد مهم و سرنوشت‌ساز را به فراموشی بسپارند و به تدریج از عاع ­های پر نفوذ آن...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تحریفات واقعه بزرگ غدیرخم در گذر تاریخ

در طول تاریخ، همواره عده­ ای سعی کرده اند تا واقعه غدیر را کتمان، یا با فضاسازی و شبهه‌پراکنی تحریف و انکار نمایند و این رویداد مهم و سرنوشت‌ساز را به فراموشی بسپارند و به تدریج از عاع ­های پر نفوذ آن بکاهند. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در طول هفتصد سال حاکمیت مکتب خلفا، همواره تلاش شده تا نامی از غدیر به میان نیاید و مسلمانان از آنچه در آن روز واقع شده، مطّلع نشوند.

حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر طبسی در نوشتاری با عنوان «تحریفات واقعه بزرگ غدیرخم در گذر تاریخ» آورده است:

در طول تاریخ، همواره عده ای سعی کرده اند تا واقعه غدیر را کتمان، یا با فضاسازی و شبهه‌پراکنی تحریف و انکار نمایند و این رویداد مهم و سرنوشت‌ساز را به فراموشی بسپارند و به تدریج از شعاع های پر نفوذ آن بکاهند. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در طول هفتصد سال حاکمیت مکتب خلفا، همواره تلاش شده تا نامی از غدیر به میان نیاید و مسلمانان از آنچه در آن روز واقع شده، مطّلع نشوند.

اهتمام معاندان به خاموش کردن نور غدیر از آن جهت است که غدیر تنها یک واقعه تاریخی نیست؛ بلکه سرنوشت مسلمانان در امر هدایت الهی و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله به غدیر گره خورده است. اهمیت غدیر و تأثیر جانشینی امیرمؤمنان علی علیه السلام به اندازه ای است که سبب شده تا عده ای در صدد تحریف واقعه غدیر باشند.[i] در این میان، هر ساله در ایام عید سعید غدیر، رسانه های وابسته به جریان تحریف و وهابیت تکفیری، شبهاتی سست و بی‌پایه، درباره واقعه بزرگ غدیر مطرح می کنند.

در این نوشتار، به برخی از آن شبهات اشاره شده، و حقیقت با پاسخهایی متقن و مستند به منابع اهل سنت، تبیین گردیده است. امید است که عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی با آگاهی از وقایع و حقایق صحیح تاریخی، از گزند تحریف‌گران حقیقت و جریان انحرافی وهابیت و تابعان گمراه آنها، در امان باشند.

۱. حضور نداشتن علی علیه‌السلام در غدیر خم!

شاید تنها کسی که نبود آن حضرت در غدیر را مطرح کرده، قاضی عبدالرحمان بن احمد ایجی (م ۷۵۶ ق) است. او که شافعی و یا حنبلی مذهب بوده می گوید: علی علیه السلام در روز غدیر با پیامبر صلی الله علیه و آله نبود زیرا ایشان در آن زمان در یمن به سر می برد.[ii]

حقیقت و واقعیت

قاضی عبدالرحمان بن احمد ایجی هیچ دلیلی بر مدعای خود اقامه نکرده است. با اینکه به طور مسلّم، رفتن علی علیه السلام به یمن با فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله انجام شده؛ اما متأسفانه عبدالرحمان بن احمد ایجی فقط رفتن آن حضرت را بیان کرده و به بازگشت ایشان هیچ اشاره ای نکرده است. در عین حال، ذکر سه دلیل در ردّ مدعای او مناسب است.

دلیل اول: ابن سعد (م ۲۳۱ ق) پس از بیان اجمالی رفتن آن حضرت به یمن و مبارزه آن حضرت در آن منطقه می نویسد: علی علیه السلام پس از أخذ غنائم به سمت مکه رهسپار گردید و برای شرکت در مراسم حج سال دهم وارد مکه شد.[iii] همین مطلب را واقدی (م ۲۷۰ ق) نیز نقل کرده است.[iv]

دلیل دوم: روایات بسیار زیادی در منابع اهل سنت با این مضمون آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».

به عنوان نمونه پیشوای اهل حدیث امام احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق) نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا به مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: چرا ای رسول خدا. حضرت فرمود: این (علی) مولای کسی است که من مولای او هستم خدایا دوست بدار هرکه او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن بدارد پس عمر به علی علیه السلام برخورد و گفت: ای فرزند ابوطالب مبارک باد که مولای هر مرد و زن مؤمن گردیدی.[v] همچنین ابن عساکر دمشقی شافعی (م ۵۷۱ ق) با سندی از جریر بن عبدالله بجلی نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود به بازوی علی زد و او را به پا داشت به طوری که بازویش کشیده شد و سپس دستانش را گرفت.[vi]

دلیل سوم: طبرانی (م ۳۶۰ ق) با سندی از انس بن مالک، نقل کرده که وقتی علی علیه السلام از یمن آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: با چه قربانی کردی؟ گفت: با قربانی شما یا رسول الله. حضرت فرمود اگر قربانی به همراه نداشتم، مُحلّ می شدم.[vii] بی تردید، سه دلیل فوق برای اینکه عموم مسلمانان همچنان به حضور علی علیه السلام در غدیر معتقد باشند کافی است.

علاوه بر اسناد فوق، ابن حجر مکی شافعی مذهب متوفای قرن دهم می گوید: اسناد غدیر بسیار است و جماعتی از جمله ترمذی، نسائی و احمد حدیث غدیر را ذکر کرده اند به طوری که شانزده صحابی آن را بیان کرده اند … به ایراد کسانی که در صحت حدیث غدیر تردید کرده اند اعتنایی نمی شود؛ همچنین به مدعای کسانی که علی علیه السلام را در روز غدیر در یمن حاضر دانسته اند توجهی نمی شود؛ زیرا ثابت است که علی علیه السلام از آن دیار برگشته و حج را همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به جا آورده است.[viii]

۲. معتبرنبودن حدیث غدیر به خاطر نقل نشدن در صحیح بخاری!

این شبهه به این صورت مطرح شده که اگر حدیث غدیر صحیح است، چرا بخاری (م ۲۵۶ ق) در صحیح خود به آن اشاره ای نکرده است؟

حقیقت و واقعیت

اوّلاً این شبهه مبتنی بر این است که معیار صحت و سقم احادیث، ذکر یا عدم ذکر آنها در صحیح بخاری باشد. به راستی آیا هیچ مبنای علمی و منطقی برای پایبندی به چنین معیاری وجود دارد؟ لازمه اینکه کسی عدم ذکر حدیث در صحیح بخاری را موجب بی اعتباری آن حدیث بشمارد این است که حدیث ثقلین را نیز باید نامعتبر بشمارد؛ درحالیکه هیچ مسلمانی حاضر به پذیرش چنین لازمه ای نیست.

ثانیاً ایراد و اشکال اصلی متوجّه بخاری است که چرا حدیث غدیر را که اعتبارش فوق حدّ تواتر است، در صحیح نیاورده است؟ بی توجّهی بخاری به حدیث غدیر در حالی است که مسلم (م ۲۶۱ ق) به عنوان عالم معاصر با بخاری، حدیث غدیر را در صحیح خود نقل کرده است.

ثالثاً بخاری تعهدی به نقل همه احادیث صحیح نداشته و با توجیه پرهیز از طولانی شدن کتابش، از ذکر بسیاری از احادیث صحیح خودداری کرده است. ابن حجر که از شارحین صحیح بخاری است در مقدمه کتابش می نویسد: «بخاری به نقل همه احادیث صحیح ملتزم نبوده است و گفته که احادیث صحیح را نقل کردم اما احادیث صحیحی که نقل نکردم بیشتر هستند و نسفی (شاگرد بخاری) گفته است که از بخاری شنیدم که گفت: فقط احادیث صحیح را در کتابم ذکر کردم و احادیث صحیح دیگری هم موجودند که برای طولانی نشدن کتاب از نقل آنها خودداری کردم».[ix]

۳. صحیح‌نبودن سند حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه»!

این شبهه را ابن حزم ظاهری قرطبی یزیدی (م ۴۵۶ ق) در کتاب «الفصل و الأهواء و النحل» به این صورت بیان کرده: «و أما من کنت مولاه فعلیّ مولاه فلا یصحّ من طریق الثقات أصلاً»[x] و همین مطلب را در کتاب «المفاضلة» نیز تکرار کرده است.[xi]

حقیقت و واقعیت

در جواب به این شبهه همین بس که حافظ ذهبی (م ۷۴۸ ق) بالاترین اعتبار را برای این حدیث قائل شده و نوشته است: «إنّه حدیثٌ حسنٌ عالٍ جدّاً و متنُه فمتواتر».[xii] همچنین ذهبی در جای دیگر می گوید: «الحدیث ثابت بلا تردید»[xiii] ذهبی علاوه بر دو عبارت فوق، یقین قلبی خود را نیز اظهار کرده و می گوید: «من یقین دارم که رسول خدا صلی الله علیه و آله این حدیث را بیان نموده است». [xiv]

ثانیا ترمذی (م ۲۷۹ ق) نیز در زمره حدیث شناسانی است که این حدیث را صحیح شمرده، می گوید: «حدیث الغدیر حسن صحیح»[xv] ثالثا غزالی (م ۵۰۵) متن این حدیث را مورد اجماع و اتّفاق تمام مسلمانان شمرده و می نویسد: «أجمع الجماهیر علی متن الحدیث فی خطبته یوم غدیر بإتفاق الجمیع و هو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه »[xvi]

با وجود تصریحات متخصصین در فن حدیث که به برخی از آنها اشاره شد، تردیدی در بی ارزش بودن ادعای ابن حزم باقی نمی ماند. در عین حال مناسب است که تصریح ابوهریره به صحت حدیث غدیر و عمل نکردن او به مضمون آن بیان شود.

ابوهریره از راویان حدیث صحیح غدیر است. ابن ابی شیبه (م ۲۳۵ ق) که استاد و شیخ بخاری است، از ابی یزید اُودی و او از پدرش نقل می کند که ابوهریره وارد مسجد شد. عده ای اطراف او جمع شدند. در این هنگام جوانی به او گفت: تو را به خدا سوگند می دهم که آیا شنیده ای پیامبر فرموده باشد: «هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست؛ خدایا دوست بدار هر شخصی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر شخصی را که علی را دشمن بدارد»؟ ابوهریره پاسخ داد: بله شنیده ام. آن جوان به ابوهریره گفت: پس من از تو بیزارم و شهادت میدهم که تو با دوستان علی دشمنی کردی و با دشمنان علی دوستی کردی. در این هنگام مردم او را سنگباران کردند.[xvii]

۴. استدلال‌نکردن علی علیه‌السلام به حدیث غدیر!

این شبهه به این صورت مطرح شده که اگر واقعه غدیر بر امامت و ولایت علی علیه السلام دلالت داشت، آن حضرت در روز شورا به آن استدلال می نمود.

حقیقت و واقعیت

حقیقت این است که این سنخ از اشکال کردن و شبهه پراکنی، یا نشانه جهل به تاریخ است و یا برآمده از انکارِ حقایق مسلّم تاریخی درباره علی علیه السلام است. آن حضرت در کوفه در منطقه ای به نام «رحبه» به موضوع احتجاج خود به حدیث غدیر اشاره کردند و برخی علمای اهل سنت نیز به آن تصریح کرده اند. خوارزمی حنفی مذهب (م ۵۶۸ ق) با سندی از صحابی بزرگ رسول خدا ابوالطفیل نقل کرده که در روز شورا همراه علی علیه السلام در خانه بودم و شنیدم که او به حاضران فرمود: به چیزی با شما احتجاج می کنم که عرب و عجم شما نمی تواند آن را تغییر دهد. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم که آیا در میان شما کسی هست که در غدیر از رسول خدا نشنیده باشد که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» همگی گفتند نه به خدا (همه ما این سخن را شنیده ایم).

۵. نبودن جمله «اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» در خطبه غدیر!

ابن عدی (م ۳۶۲ ق) در کتاب الکامل فی الضعفاء (ج ۳، ص ۸۰) این شبهه را مطرح کرده و جمله «اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» را به برخی دروغگویان نسبت داده که آنها آن را از شریک نقل کرده اند.[xviii]

حقیقت و واقعیت

اولاً چرا ابن عدی نام کسانی که آنها را دروغگو خوانده فاش نکرده تا با هویت آنها آشنا شویم؟!

ثانیاً ابن عساکر دمشقی شافعی از محمد بن خالد بن عبدالله واسطی از شریک نقل کرده است و این شخص بدون تردید کذاب است. اما این عبارت تنها از او ثبت و نقل نشده است. از بین صحابه رسول خدا افرادی چون حُبَیش بن جناده، جابر بن عبدالله انصاری، سمرة بن جندب، ابوهریره، عبدالله بن عمر و جریر بن عبدالله بجلی و دیگران این جمله را به عنوان بخشی از حدیث غدیر بیان کرده اند.

نکته قابل توجه اینکه ابوبکر بن ابی شیبه (م ۲۳۵ ق) این جمله را از شریک نقل کرده است. با وجود این، آیا می توان ابن ابی شیبه را در زمره دروغگویان دانست؟ در حالی که او صاحب کتاب «المصنف» است و حافظ ذهبی از او به عنوان «سیّد الحفّاظ و رواة الحدیث» یاد کرده است[xix] همچنین مسلم و بخاری از ابن ابی شیبه نقل حدیث کرده اند.

۶. قابل جمع‌نبودن اطاعت از علی (ع) و اطاعت از رسول الله (ص)!

قاضی عبدالجبار معتزلی (م ۴۱۵ ق) گفته است که جمله «ألست أولی بکم» از پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر لزوم اطاعت از آن حضرت را ثابت می کند. حال اگر جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نیز بر اطاعت از علی علیه السلام دلالت کند، مستلزم آن است که اطاعت از علی علیه السلام در ردیف اطاعت از رسول خدا باشد و این با اعتقادات شیعه سازگاری ندارد؛ زیرا شیعیان معتقدند که امامت دو امام در آن واحد صحیح نیست؛ بنابراین امامت علی علیه السلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به طریق أولی صحیح نخواهد بود. [xx]

حقیقت و واقعیت

اولا سخنان قاضی عبدالجبار معتزلی نوعی مغالطه و خلط مبحث است زیرا موضوع بحث، تبعیت از امیر مؤمنان پس از رحلت رسول الله است و نه زمان حیات ایشان.

ثانیا اطاعت از علی علیه السلام همان اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله است زیرا حاکم نیشابوری حدیثی را نقل کرده که در آن از قول رسول الله آمده است: «من أطاعنی فقد أطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من أطاع علیاً فقد أطاعنی و من عصی علیاً فقد عصانی».[xxi] علاوه بر حاکم نیشابوری، ذهبی نیز این حدیث را صحیح دانسته است. روشن است که وقتی اطاعت از امیر مؤمنان پس از رحلت رسول الله مطرح باشد، هیچ جایی برای شبهه قاضی عبدالجبار معتزلی باقی نمی ماند.

۷. عید نبودن روز غدیر خم!

گفته شده که در منابع اهل سنت از روز غدیر با عنوان عید تعبیر نشده است.

حقیقت و واقعیت

اولا منابع معتبر اهل سنت روز غدیر را به عنوان عید مطرح کرده اند. مرحوم علامه امینی از بیرونی (متوفای قرن پنجم) در کتاب «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» نقل کرده که مسلمانان روز غدیر را به عنوان عید می شناسند.[xxii]

ثانیا ابن طلحه شافعی (م ۶۵۲ ق) می گوید: «و صار ذلک الیوم عیداً … فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید و موسم سرور لأولیائه»[xxiii] او دلیل عید بودن را این دانسته که در چنین روزی علی علیه السلام به منزلتی والا و شرافتی عالی و درجهای بالا و جایگاهی رفیع دست یافته است.

ثالثا ابن خلّکان (م ۶۸۱ ق) در الوفیات (ج ۱، ص ۱۸۰، و ج ۵، ص ۲۳۰) با تعبیر (التسالم علی تسمیة هذا الیوم عیداً) تصریح کرده که مسلمین بر عید بودن چنین روزی اتفاق نظر دارند.[xxiv]

رابعا مقریزی (م ۸۴۵ ق) مستقیماً از کتاب سیرة المعزّ نقل کرده که مردم در روز غدیر برای دعا تجمع می کنند زیرا آن روز، روز عید است و در چنین روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عهد بست و او را جانشین خویش ساخت.[xxv]

۸. خطبه غدیر دلجویی از علی(ع) است نه اثبات جانشینی آن حضرت(ع)!

ابن اسحاق تاریخ نویس در سیره خود مطلبی را نوشته و جزری شافعی (م ۸۸۳ ق) در کتاب «اسنی المطالب» آن را نقل کرده است. خلاصه داستان این است که رسول خدا (ص) علی (ع) و خالد بن ولید را به عنوان امیر به یمن فرستاد و علی (ع) بازگشت و در مکه هنگام حج با رسول خدا (ص) دیدار نمود.

برخی از همراهان امام علی (ع) درباره عملکرد ایشان نسبت به غنائم، مناقشه و قیل و قال به راه انداختند و بر ضد ایشان سخن گفتند؛ لذا وقتی رسول خدا (ص) از حج فارغ شد و به محل غدیر خم رسید، آن خطبه را خواند تا ارزش علی (ع) را به آگاهی مردم برساند و گفته دیگران درباره او را رد نماید. پس خطبه غدیر ارتباطی با خلافت علی (ع) نداشته و برای دلجویی از او بیان شده است.[xxvi]

حقیقت و واقعیت

اولاً ابن اسحاق که مبدأ پیدایش چنین شبهه ای است، از نظر اهل سنت شخصیتی کاملاً بی اعتبار است؛ زیرا تعابیری از قبیل کذّاب، لیس بحجّة، ضعیف، دجّال، مدلّس و مبتدع درباره او نقل شده است. روشن است که تعبیر کذّاب به تنهایی برای بی اعتباری او کافی است. متأسفانه ابن اسحاق به خطبه رسول خدا (ص) اشاره نکرده است که حضرت دست علی (ع) را بلند نمود و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.

ثانیاً مطلب ابن اسحاق فاقد هرگونه سند معتبری است خصوصاً که این مطلب را به شکل مسند نقل نکرده است.

ثالثاً مطلبی که ابن اسحاق ادعا کرده مورد پذیرش هیچ عقل سلیمی نیست. آیا کسی می پذیرد که رسول خدا (ص) یکصد و بیست هزار نفر را در آن هوای گرم و صحرای بی آب و علف برای گفتن آن مطالب معطل نماید؟! به راستی اگر همه مطالب ابن اسحاق در سیره اش به این منوال نوشته شده باشد، باید گفت: و علی الاسلام السلام.

در پایان از خداوند منّان خواستارم که همه ما را در مسیر شناخت صحیح شخصیت والا و عظیم‌الشان امیرالمؤمنین علی علیه السلام موفق بدارد؛ و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.



[i]. ر.ک: علامه عسکری، ماهنامه کوثر، شماره ۲، سال ۱۳۷۶.

[ii]. المواقف فی علم الکلام، ص ۴۰۵

[iii]. الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۶۹.

[iv]. المغازی، ج ۲، ص ۱۰۸۱.

[v]. فضائل الصحابة، ص ۲۳۳، حدیث ۱۰۴۴.

[vi]. تاریخ دمشق، ج ۴۵، ص ۱۷۹؛ ر.ک: انساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص ۳۵۶.

[vii]. (المعجم الأوسط، ج ۴، ص ۳۳۲)

[viii]. الصواعق المحرقة، ص ۶۶؛ و مرقاة المفاتیح، ج ۱، ص ۴۷۶.

[ix]. فتح الباری، ج ۱، ص ۵.

[x]. الفصل و الأهواء و النحل، ج ۳، ص ۶

[xi]. المفاضلة،ص ۲۶۴

[xii]. سیر أعلام النبلاء، ج ۵، ص ۴۱۵.

[xiii]. همان، ج ۸، ص ۳۳۵.

[xiv]. «اتیقن آن رسول الله قاله،» ( همان، ج ۵، ص ۴۱۵ و ج ۸، ص ۳۳۵ .

[xv]. صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳.

[xvi]. سرّالعالمین،ص ۴۵۳.

[xvii]. المصنف، ج ۷، ص ۴۹۹، حدیث ۲۲۰۹۲.

[xviii]. تاریخ دمشق، ج ۴۵، ص ۱۷۶.

[xix]. سیر أعلام النبلاء، ج ۱، ص ۱۲۲.

[xx]. المغنی، ص ۱۵۴.

[xxi].المستدرک، ج ۳، ص3 ۹

[xxii]. الغدیر، ج ۱، ص ۵۰۴؛ به نقل از: الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص ۳۳۴

[xxiii]. مطالب السؤول، ص16.

[xxiv]. الغدیر، ج ۱، ص ۵۰۴.

[xxv].  المواعظ و الاعتبار ، ج ۲، ص ۳۰۰.

[xxvi].  اسنی المطالب، ص ۵۱.


فهرست منابع و مآخذ

مصاحبه با علامه عسکری، ماهنامه کوثر، شماره ۲، سال ۱۳۷۶.

الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد، م230ق، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.

المغني في الامامة؛ قاضی عبدالجبار معتزلی، بی­جا، بی­نا، بی­تا.

فضائل الصحابة؛ احمد بن حنبل الشیبانی، تحقيق: وصي الله محمد عباس، بیروت: مؤسسة الرسالة، اول، 1403ق - 1983م.

تاریخ دمشق؛ ابن عساکر شافعی، م571ق، بیروت: دارالفکر، 1415ق.

انساب ‏الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، م279ق، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دارالفکر، 1417ق.

المعجم الاوسط؛ سلیمان بن احمد طبریانی، م360ق، قاهره: دارالحرمین، اول، 1415ق.

الصواعق المحرقه في الرد على أهل البدع والزندقة؛ أحمد بن حجر الهيتمي المكي 974 ق، قاهره: شركة الطباعة الفنية المتحدة، دوم، 1385ق-1965م.

فتح الباري شرح صحیح البخاری؛ زین الدین ابوالفرج بن رجب حنبلی، م736ق، مکتبة الغرباء الاثریه.

سیر اعلام النبلاء؛ شمس الدین الذهبی، م748ق، قاهره: دارالحدیث: اول، 1427ق

المواقف فی علم الکلام؛ عبدالرحمن بن احمد ایجی، م756ق،بیروت: عالم الکتب، اول، بی­تا.

المغازی؛ محمد بن عمر، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409ق.

مرقاة المفاتیح؛ ملا علی قاری، م 1014ق، بیروت: دارالفکر، اول، 1422ق.

الفصل و الأهواء و النحل؛ علی بن احمد بن حزک اندلسی، م456ق، بیروت: دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، اول، 1416ق-1996م.

المفاضلة؛ سلیمان بن محمد نجران، ریاض: مکتبة العبیکان، 1425ق.

سنن ترمذي؛ محمد بن عیسی ترمزی، م279ق،  قاهره: دارالحدیث، اول، 1419ق.

المصنف في الأحاديث والآثار؛ إبن أبي شيبة الكوفي، م235ق، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ریاض: مكتبة الرشد، اول، 1409ق.

المستدرك علی الصحیحین؛ حاکم نیشابوری، م405ق، بیروت: المکتبة العصریه، اول، 1420ق.

سرالعالمین؛ ابوحامد غزالی، م505ق، قاهره: دارالآفاق العربیه، اولف 1421ق.

الغدیر؛عبدالحسین امینی،م 1390ق، بیروت: دارالکتاب العربی، سوم، 1387 ق.

الآثار الباقیة عن القرون الخالیة؛ ابوریحان بیرونی، م440ق، بیروت: دارالصادر، 1380ق.

مطالب السؤول فی ماقب آل الرسول؛ محمد بن طلحه نصیبی، م بیروت: مؤسسة البلاغ، 1419ق.

الغدیر؛ عبدالحسین امینی،م 1390ق، بیروت: دارالکتاب العربی، سوم، 1387 ق.

المواعظ و الاعتبار؛ احمد بن علی مقریزی، م ۸۴۵ ق، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی، 1425ق.

أسنی المطالب فی مناقب سیّدنا علیّ بن ابی‏طالب؛ ابوالخیر محمد الجزری الشافعی، م833ق، اصفهان: مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)،­بی­تا.