حذیفة بن اسید غفاری (ابو سَریحه)
اتمام حجت با غدير[۱]
از نمونه هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده اند نيز به گونه اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته اند.
يكى از اصحاب معصومين عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده حذيفه بن اسيد غفارى است:
ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى كند كه آن حضرت در بازگشت از حجةالوداع فرمودند: خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. [۲]
روايت حديث غدير [۳]
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه است. ابن عقده در «حديث الولاية» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد - كه از اصحاب شجره است - روايت كرده است. همچنين در منابع زير حديث غدير از حذيفه نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:
«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» . [۴]
نقل آيه تبليغ براى غدير [۵]
از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»[۶] است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه تبليغ بوده اند، و از جمله عده اى از بزرگان علماى اهل سنت هستند. [۷]
همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى شود حذيفة بن اسَيد است. [۸]
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل سنت / نقل آيه تبليغ براى غدير.
{ حرّ عاملى
۱. بررسى اسناد غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. ×××
علماى بزرگ شيعه كتب مفصلى در زمينه بحثهاى رجالى و تاريخىِ مربوط به سند حديث غدير تأليف شده نمودهاند.
از جمله كسانى كه اسناد غدير را مورد بررسى قرار داده شيخ حرّ عاملى در كتاب بسيار ارزشمند »اثبات الهداة« ج ۲ ص ۲۵۰ - ۲۰۰ است.
۲. تحقيق در مورد غدير××× ۲ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۶ ۱۵. ×××
از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير تأليف كرده اند و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه گيرى نمودند.
در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت و در هر جنبه اى به طور جداگانه كتابى نوشته شد.
از جمله ارتباط غدير با قرآن، بحثهاى مفصل در اسناد غدير، بررسيهاى عميق در متن حديث غدير، جمع آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد كتبى تدوين گرديد، كه يكى از اين خادمان غدير شيخ حرّ عاملى است.
۳. شعر عربى در غدير××× ۱ چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۶. ×××
در طول چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است.
در اين بين عده اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته اند اشعار رسايى درباره غدير سروده اند كه از جمله آنان شيخ حرّ عاملى است.
۴. نقل متن كامل خطبه غدير××× ۲ اسرار غدير: ص ۱۰۸. ×××
خوشبختانه متن مفصل و كامل خطبه غدير در نُه كتاب از مدارك معتبر شيعه كه هم اكنون در دست ميباشد و به چاپ هم رسيده، با اسناد متصل نقل شده است. رواياتِ اين نُه كتاب به سه طريق منتهى مى شود.
از جمله شيخ حر عاملى در كتاب »اثبات الهداة«××× ۳ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ . ××× خطبه مفصل غدير را از مدارك اصلى و معتبر نقل كرده است.
{ حرم
تبليغ غدير در مشاهد مشرفه××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۴ ۱۱۲ ۱۱۱ ۱۰۷. ×××
عظمت غدير اقتضا ميكند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ ميتوان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان ميدهد كه آن را در جذابترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.
يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير استفاده از سفر حج و مشاهد مشرفه و مجالس دينى است:
اگر در غدير مراسم حج باعث اجتماع آن جمع عظيم بود، ما نيز بايد موقعيتهايى را كه مردم با پاى خود و به طور منسجم در آنها جمع ميشوند شناسايى كنيم و از آن فرصتها براى تبليغ غدير حداكثر استفاده را بنماييم.
در همين روزگار نيز ايام حج بهترين موقعيت زمانى و مكانى براى تبليغ غدير است. از كنار كعبه تا حرم پيامبرصلى الله عليه وآله با حضور ميليونى حجاج، فرصتهاى طلايى براى ابلاغ پيام غدير وجود دارد كه با در نظر گرفتن عرفات و مشعر و مِنا و جمرات سه گانه و صفا و مروه و زيارتگاههاى مختلف مكه و مدينه ضريب تبليغى غدير چند برابر ميشود، و ما نبايد هيچ يك از آنها را از دست بدهيم.
حرم اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف، و حرم سيدالشهداءعليه السلام در كربلا نيز جايگاه خاصى است كه از جمع عظيم مردم در ارتباط با صاحبان ولايت كه در همان ضريح مقدس زيارت ميشوند بايد استفاده برد، و چه جايى بهتر از آنجا براى تبليغ غدير! حرمهاى ساير امامان عليهم السلام در كاظمين و خراسان و سامرا و اماكن مقدس هاى كه در اطراف آنها قرار دارند، و همه امامزادگان و زيارتگاه ها از موقعيتهاى مناسب براى تبليغ غدير به حساب مى آيند، چرا كه در آنجا آمادگى مخاطبين در حد كمال است.
همچنين اگر در غدير خم امكانات مناسبى براى سخنرانى و نيز استراحت مردم ايجاد شد، ما نيز بايد در ايجاد امكانات رفاهى براى كسانى كه به مناسبت غدير جمع ميشوند تلاش كنيم، تا مشقت مردم از عظمت پيام نكاهد.
اگر شعاع آسمانى غدير را در نظر بگيريم درخواهيم يافت كه مانند عاشورا در لزوم ايجاد امكانات رفاهى براى عزاداران، در غدير نيز به عنوان مهمترين جشن اسلام بايد امكانات رفاهى گسترده اى براى شركت كنندگان در مراسم بزرگداشت آن فراهم كرد.
{ حَرّه
فاجعه حَرّه در دهه غدير××× ۱ غدير در گذر زمان )مهدىپور( : ص ۱۱۹ - ۷۵ ۶۵ - ۶۲. ×××
در ايام دهه غديريه رخدادهاى متعددى اتفاق افتاده است. يكى از اين رخدادها فاجعه حرّه است. در روز ۲۷ ذيحجة الحرام ۶۳ ق يكى از فجيع ترين حوادث تاريخ به فرمان يزيد بن معاويه در مدينه اتفاق افتاد. يزيد، مسلم بن عقبه را با ۱۲۰۰۰ سوار به مدينه فرستاد كه از مردم مدينه بيعت بگيرد كه برده يزيد هستند؛ هر كس را بخواهد آزاد ميكند و هر كس را بخواهد مى فروشد، و هر كس امتناع كند گردنش را بزنند!
به او دستور داد كه اگر يك نفر از بنى اميه كشته شود به كسى رحم نكند. زخمى ها و فرارى ها را نيز بكشد، و سه شبانه روز مدينه را قتل عام كند. در اين فاجعه ۷۰۰ تن از حاملان قرآن كشته شدند و به حريم يك هزار دوشيزه تعدّى شد!
ذهبى گزارش مشروحى از اين فاجعه داده است.××× ۲ تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۳۲ - ۲۳. ××× همچنين خليفة بن خياط اسامى ۳۰۶ تن از افراد سرشناسى را كه در اين فاجعه كشته شدند را آورده است.××× ۳ تاريخ خليفة بن خياط: ص ۱۹۲ - ۱۸۴. ××× فجيعتر كه اين فاجعه به نام دين و به ادعاى قصد قربت انجام شده است!!
مسلم بن عقبه در لحظات سكرات مرگ مىگويد: بار خدايا ! من بعد از شهادتين كارى انجام نداده ام كه براى من از كشتار اهل مدينه محبوبتر و براى روز رستاخيز اميدوار كننده تر باشد!××× ۱ تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۳۳. ××× اين فاجعه دلخراش روز ۲۷ ذيحجة الحرام ۶۳ ق××× ۲ تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۲۸. ×××، برابر ۲۶ اوت ۶۸۳ م رخ داد.××× ۳ الاثار الباقية عن القرون الخالية: ص ۷۳۳ - ۴۲۹. ×××
{ حزب اللَّه
۱. آيه »وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ«××× ۴ مائده / ۵۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۹۶ - ۱۸۹. ×××
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياستهاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى شود، كه به صورت تفسيرگونه اى در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است. اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۵۶ سوره مائده است:
»وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ« : »هر كس ولايت خدا و رسولش و ايمان آورندگان را بپذيرد، حزب اللَّه غالب هستند« .
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
۱- متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ:
اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از صلب او ... . بدانيد كه حزب خداوند غالب شوندگانند.××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷. ×××
۲- موقعيت تاريخى
پس از معرفى امامان عليهم السلام در خطبه غدير و اينكه صراط مستقيم در سوره حمد ايشانند و ما هر روز اين صراط مستقيم را در نمازهايمان از خدا طلب ميكنيم، پيامبرصلى الله عليه وآله آيه قرآن درباره »حزب اللَّه« را به عنوان نشان افتخار بر سينه چنين جويندگان صراط مستقيمى نصب ميفرمايد، و اين مهم را با تضمين آيه در كلام خود اعلام مينمايد.
۳- موقعيت قرآنى
در قرآن اين آيه بعد از آيه »إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...« قرار گرفته و به عنوان نتيجه آن است. پس از آنكه ولىّ و صاحب اختيار مردم را خدا و پيامبر و على عليهما السلام معرفى مىكند، نتيجه ميگيرد كه هر كس ولايت آنان را بپذيرد از حزب اللَّه است.
بنابراين حضور اين آيه در اين مقطع حساس خطابه غدير، تفسير آن را از دو سو در اختيار ما گذاشته است. از يك طرف متن آيه دقيقاً درباره ولايت امامان عليهم السلام است و آيه »إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...« به روايات متعدد شيعه و اهلسنت درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است، و »حزب اللَّه« با دقت ادبى تمام و بدون نياز به هيچ توجيهى به نص قرآن پذيرندگان ولايتند. در اين فراز خطبه غدير هم پيامبرصلى الله عليه وآله پس از ترسيم كامل و دقيق شخص امامان و پيروانشان، آنان را »حزب اللَّه غالب« معرفى ميفرمايد.
۴- تحليل اعتقادى
نكته اى كه جنبه ادبى مى تواند داشته باشد تعبير پيامبرصلى الله عليه وآله است كه مى فرمايد: »الا انَّ حِزْبَ اللَّه ...« ، و اين بعد از چندين جمله در معرفى امامان صراط مستقيم و پويندگان چنين صراط مستقيمى است.
از اين تعبير كه به صورت ختم كلام در اين فراز است و با كلمه »ألا« يعنى »آگاه باشيد« آمده مى توان استفاده كرد كه مجموعه امامان و پيروانشان »حزب اللَّه« را تشكيل ميدهند:
وَ شيعَتُنا حِزْبُ اللَّه وَ حِزْبُ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ××× ۱ بحار الانوار: ج ۴ ص ۲۵ ح ۳. ×××: ما و شيعيانمان حزب خداييم، و حزب خدا غالبند. منظور از حزب اللَّه فقط پيروانشان نيست، چنانكه امام صادق عليه السلام »ما و شيعيانمان« تعبير فرمود.
در حاشيه اين نكته ادبى نوبت اين ميرسد كه اين حزب خدا چگونه غالبند در حالى كه سقيفه آنان را مغلوب ساخت و در بند كشيد و وادار به بيعت با خويش نمود؟
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع على بن ابيطالب عليه السلام شهادت و گواهى ميدادند، و با اين همه آن حضرت نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه هر يك از شما اموال خود را با دو شاهد مىگيرد! سپس امام صادق عليه السلام فرمود: حزب اللَّه درباره على عليه السلام غالب شوندگانند.××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳. ×××
معناى كلام امام عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانست حق خود را بگيرد ولى باز هم حزب اللَّه اينانند و باز هم اينان غالب هستند. شكى نيست كه اين غلبه چه در قرآن و چه در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و چه در كلام امام صادق عليه السلام به معناى غلبه ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آينده على عليه السلام خبر داده كه آينده امامان اهلبيت عليهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.
امام صادق عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده، چرا كه پس از بيان مظلوميت على عليه السلام و اينكه نتوانسته مسلّمترين حق خود را بگيرد و مى فرمايد: »باز هم حزب اللَّه درباره على عليه السلام غالبند« .
اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه حزب اللَّه غالباند؟
سه جلوه بسيار بلند از تشيع، توانسته غاصبين حق على عليه السلام و طرفدارانشان را به زانو در آورد، كه ميتواند مظهر بلندِ غلبه اين حزب خدا باشد:
جلوه اول: كثرت روز افزون شيعيان
حزب اللَّه غدير با مظلوميت هميشگى خود، هر روز جمعيت بيشترى را بر گِرد محور خويش جمع نموده و اين نشان غلبه الهى اين حزب خدايى است.
سقيفه به خيال خود چراغراه ابدى اسلام را در آغاز راه خاموش كرد تا براى هميشه خيالش راحت باشد، حتى اجازه نداد بدن پيامبرصلى الله عليه وآله غسل داده و دفن شود و بدين سرعت راه خود را جايگزين راه غدير نمود. سقيفه براى فرداهاى خود نيز فكرهاى لازم را كرده بود و ادامه دهندگان آن خط و توسعه دهندگان آن برنامه را نيز پيشبينى كرده بود.
سقيفه به خيال خود چنان موفق پيش مىرفت كه وقتى على بن ابيطالب عليه السلام به همراه همسر و فرزندانش چند شب شخصاً بر در خانه مهاجرين و انصار رفتند تا براى احياى غدير اقدامى كنند، فقط چهل نفر پاسخ مثبت دادند، و از آن چهل نفر در روز موعود فقط چهار نفر آمدند××× ۱ كتاب سليم: ص ۱۴۸. ×××، و عملاً نشان داده شد كه »ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله الاّ ارْبَعَةٌ« تحقق يافته××× ۲ كتاب سليم: ص ۱۶۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۹ - ۲۵۷. ×××، و اين منتهى آرزوى سقيفه بود.
از آن روز سقيفه با نشاط بيشترى آيندهها را تخمين مىزد و برايش برنامهريزى مىكرد. از يك سو براى انزواى بيشتر اهلبيت عليهم السلام اموال ايشان از فدك و غير آن را به تصرف خود در آورد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵ - ۱۰۶. ××× از سوى ديگر اقدام به بدعت گذارى در دين و محو آثار آن دينى نمود كه به سوى اهلبيت عليهم السلام سوق مىداد.
در مرحله بعد عمر و عثمان و معاويه را به نوبت در صف خلافت قرار داد و راه را بر على عليه السلام بست.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۱۸ و ج ۳۱ ص ۱۶۱ - ۱۴۹ ۸۷ - ۶۰. ××× آنگاه اهانت و ناسزاگويى و لعنت نسبت به صاحب غدير يعنى على بن ابيطالب عليه السلام و خاندانش را آغاز كرد و در صدر خطبه هاى نماز جمعه در كشورى به وسعت ثُلث كره زمين اين برنامه را توسعه داد!!××× ۳ شرح نهج البلاغة: ج ۱۱ ص ۴۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴. ×××
در كنار اين برنامه ها، به قتل اهلبيت عليهم السلام آسانتر از آنچه احتمال ميرفت دست يازيد و اين مهم را از خود پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز كرد. ابتدا آن حضرت را توسط عايشه و حفصه مسموم كرد.××× ۴ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۱۶ ۵۱۴ ۲۴۶ ۲۳۹ . ×××
آنگاه با ضرب و جرحى كه مخصوص ميدانهاى نبرد است، بانوى هيجده ساله اهلبيت عليهم السلام را - كه بانوى دو جهان بود - با تازيانه و غلاف شمشير چنان مجروح نمود كه منجر به قتل آن حضرت شد و با گذشت ۹۵ روز با تن خونين و كبود به شهادت رسيد.××× ۵ بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۲۱۸ - ۱۵۵. ×××
صد روز فاصله و اقدام به دو قتل از اهلبيت غدير نشانه برنامهاى پيچيده بود كه به سرعت و بر وفق مرادشان پيش مىرفت.
آنگاه نقشه قتل على عليه السلام را به دست خالد طرح كردند و اجراى آن را به وقت نماز موكول كردند، ولى خدا نقشه آنان را بر ملا كرد و اين توطئه خنثى شد.××× ۶ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۵۹ ۱۳۶ ۱۳۲ ۱۲۵. ××× گذشته از روزهايى كه با برپا كردن آتش بر در خانه فريادِ »احْرِقُوا عَلَيهِمُ الْبَيْتَ بِاهْلِها« سر داده بودند××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۹. ×××، و روزهايى كه با شمشيرهاى آخته به خانه هجوم آوردند و به على عليه السلام حمله كردند و در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته بودند فرياد مىزدند: »اگر بيعت نكنى تو را مىكشيم«!!××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۱. ×××
آنگاه على بن ابيطالب عليه السلام را چنان خانه نشين كردند كه مىرفت شيعه و نام تشيع براى هميشه از صفحه تاريخ محو شود. حتى روزى كه پس از قتل عثمان بر در خانه آن حضرت ريختند هنوز او را با آرمانهاى سقيفه ميخواستند و علناً سنت ابوبكر و عمر را به وى پيشنهاد مىكردند!××× ۳ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۵۴۹ - ۴۹۷ و ج ۳۴ ص ۱۸۲ - ۱۶۷. ×××
در آن پنج سال هم سقيفه از دروازه هاى مختلف با صاحب غدير جنگيد، تا روزى كه او را به شهادت رساند و كار على بن ابىطالب عليه السلام بدانجا رسيد كه از ترس جسارت به آن پيكر پاك و مقدس در شهر خود او را شبانه به خاك سپردند!××× ۴ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۲۹۴. ××× سقيفه دورنماى تحقق يافته اهداف خود را بيش از آنچه پيش بينى مىكرد يافته بود. اين از قتل غدير بالاتر است كه جنازه اش مخفيانه دفن شود. آيا اين به معناى محو كامل غدير نبود؟
يك پله ديگر آن بود كه ياران ظاهرى غدير بخواهند امام مجتبى عليه السلام را به عنوان خليفه غدير اسير كنند و به دست نماينده سقيفه معاويه بسپارند، كه اين توطئه نيز با صلح آن حضرت خنثى شد.××× ۵ بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۲۰ ح ۴. ×××
سقيفه هنوز در جستجوى روزى بود كه كاملاً خيالش از غدير راحت شود. بيست سال تلاش كرد تا مردمى بسازد كه به قصد قربت غدير را سر بِبُرند و اين هدف نيز بالاتر از آنچه انتظار ميرفت تحقق يافت! حسين بن علىعليه السلام تنها يادگار غدير را در حضور دهها هزار نفر سر بريدند و بر كار خود تكبير هم گفتند و بدن مطهر او را زير سم اسبان قرار دادند و خاندان غدير را اسير كردند و در شهرهاى اسلامى به عنوان اسيران دست سقيفه معرفى كرده و بدان افتخار كردند، و به زعم خود خط پايانى غدير و شيعه را ترسيم نمودند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۰۷ - ۱. ×××
لحظهاى بينديشيم و با مرورى بر اين مسير سياه و خونين ببينيم آيا جايى براى تشيع باقى ماند؟ آيا احتمال ميرفت كه روزى شيعه اى روى كره زمين گام بردارد؟ آيا تصور مىشد طرفداران غدير در چهره پنهان تاريخ باشند.
اگر اهالى سقيفه سر بر دارند عدد ميلياردى شيعيان على عليه السلام را در طول تاريخ مىنگرند كه در هر عصر و زمانى با آن همه تبليغات بر ضد خاندان على عليه السلام، ميليونها طرفدار على عليه السلام در سراسر جهان، در دور دستهايى كه سقيفه حتى نامش را نمىدانست، حضور داشتهاند و با دلى سرشار از ايمان فقط امامان غدير را پذيرفتهاند و خلفاى سقيفه را از صفحه اعتقاد خود خارج ساختهاند.
آيا حزب على عليه السلام كه حزب خدايند غالب نبوده اند؟ آيا غلبه به اين وسعت زمانى و مكانى در موردى ديگر مىتوان يافت؟
آيا اين غلبه جز با عنايت پروردگار ممكن است؟ آيا مصداق آيه »الا ان حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ« جز شيعيان على مىتوانند باشند؟
آيا »حِزْبَ« و »اللَّه« و »غالب« زيباتر از اين كنار هم جمع مىشوند؟
جلوه دوم: غلبه علمى تشيع
اتصال غدير به امامان الهى كه منبع علم پروردگار و مخزن حكمت اويند، اين حزب اللَّه فداكار را در ميدان بحثهاى علمى بر سر اعتقاد خود هميشه غالب و سربلند نموده است.
سرآغاز اين احتجاجات روزهاى سقيفه است كه اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام با سخنان الهى خود سقيفه و طرفدارانشان را محكوم نمودند و محتواى علمى بلند غدير را به جهانيان نشان دادند. سقيفه در برابر چنين اتمام حجتهاى علمى تيزى، شمشير و ضربات تازيانه و شعله آتش را نشان داد و با طناب سياه بر گلوى صاحب غدير در صدد خاموش كردن صداى غالب علمِ غدير بر آمد!!
اين روند همچنان ادامه يافت و در هر زمان طرفداران غدير صندوق علم آن را بر دوش كشيده به هر سو بردند و سقيفه را مغلوب ساختند، و صاحبان عقل و فهم و ادراك در هر سوى جهان معارف بلند آن را ديدند و با آغوش باز به استقبالش آمدند.
حتى بسيارى از طرفداران سقيفه دست از كفه بىمايه علمى سقيفه كشيدند و خود را در درياى علم علوى غوطهور ساختند.
اين غلبه علمى حزب اللَّه غدير فقط يك برترى نيست؛ بلكه علم در برابر جهل، و غلبه همه چيز بر هيچ است.
بنابراين غلبه علمى شيعه در هميشه تاريخ، به تنهايى مىتواند مصداق اتمّ »الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ« باشد، و اين افتخار ابدى تشيع فقط در سايه اتصال به معادن وحى الهى است.
جلوه سوم: امام زمان عليه السلام مظهر غلبه مطلق تشيع
خداوند براى حزب اللَّه شيعه غلبه مطلق بر همه جهان را پيشبينى كرده است، و آن روزى است كه حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه قيام كند. چنين غلبهاى را هيچ حزب و گروهى تا كنون براى خود ننموده و جرئت آن را هم نداشته است. ما معتقديم با ظهور او نه تنها حزب سقيفه مغلوب مىشوند، بلكه تمام اديان و مرامها و مذاهب و احزاب جهان در برابر او مغلوب خواهند شد، و او يگانه غالب روى زمين خواهد بود.
در متن خطبه غدير اين غلبه قطعى حزب اللَّه غدير بر آنچه غير غدير است اعلام شده، آنجا كه مىفرمايد: الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ ... . الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ، يعنى: اوست غالب بر اديان، اوست غالب بر هر قبيلهاى از اهل شرك و هدايت كننده آنان، او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمىشود« .××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۴ ۱۵۳ بخش ۸ . ×××
و يا در فرازى ديگر مىفرمايد: انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:
هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه در اثر تكذيب اهل آن آيات الهى را، خداوند قبل از روز قيامت آنان را هلاك خواهد كرد و آن را تحت حكومت حضرت مهدىعليه السلام خواهد آورد و خداوند وعده خود را عملى مىنمايد.××× ۲ اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ . ×××
آيا اين مظهر غلبه كامل عيار حزب اللَّه علوى نيست؟ غلبهاى كه پشتيبانش خداست و وعدهاش را همو داده و به دست يداللهى حضرت مهدىعليه السلام جهان خواهد دانست كه حزب خدا كدام است و چگونه غالب و پيروز خواهد شد.
۲. ائمه اثنى عشرعليهم السلام و حزب اللَّه××× ۳ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱. ×××
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، آيه ۶۲ سوره يونس: »اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ« را كنار آيه ۵۶ سوره مائده: »فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ« قرار داد، و از امامان و حضرات معصومينعليهم السلام به عنوان »اولياء اللَّه« و »حزب اللَّه« ياد كرد.
اوُلئِكَ اَوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ:
ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمىشوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.
۳. حزب اللَّه در حديث غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۲۰. ×××
از امام عسكرىعليه السلام درباره »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...« سؤال شد، فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله مىخواست او را علامتى قرار دهد كه هنگام تفرق و اختلاف مردم، حزب خداوند شناخته شود.××× ۲ اثباتالهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ . ×××
۴. شيعيان و محبين اهلبيتعليهم السلام××× ۳ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱. اسرار غدير: ص ۲۱۴. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۶۲ - ۶۰ . ×××
پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مىفرمايد: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ...« و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمىشود.
حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهلبيتعليهم السلام عطا فرمود.
به تعبير ديگر: يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمهعليهم السلام نزد خداوند كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اين است كه آنان مورد مدح خداوند بوده و حزباللَّهاند و خداوند ايشان را يارى مىكند، كه آيه ۲۲ سوره مجادله است. آنجا كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«××× ۴ مجادله / ۲۲. ×××:
بدانيد كه دوستان اهلبيت كسانىاند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...« : »نمىيابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آناناند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مىكند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند« .××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷. ×××
در اين آيه خداوند اوصاف افتخارآميزى را به شيعيان بيزارى جوينده از دشمنان علىعليه السلام داده است، كه مىفرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى اند، حزباللَّه اند، رستگاران اند.
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۹۱. اسرار غدير: ص ۲۹۰.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۰۹.
- ↑ چكيده عبقات الانوار (علامه میر حامد حسین هندی)(حديث غدير) : ص ۱۴۳.
- ↑ ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۸ .
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷ - ۱۹۵.
- ↑ عوالم العلوم للبحرانی : ج ۳ / ۱۵ ص ۴۰۴.