شرح خطبه غدير

از دانشنامه غدیر

خطبه غدير بسيار عميق‏ تر از آن است كه در اين دانشنامه شرح آن گنجانده شود. ضمن اينكه آوردن شرح مبسوط خطبه، دانشنامه را از روال خود خارج مى‏ سازد. در اين دانشنامه ناگزيريم به معرفى كتب مربوط به خطبه غدير و شرح آن بسنده كنيم.   مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  كتابنامه خطبه غدير.

در اينجا با نگاهى آميخته با تدبّر به استقبال جمله به جمله و فراز به فراز، بلكه كلمه به كلمه خطبه غدير مى‏ رويم، تا از عمق جان احساس كنيم كه آن همه پيش‏ بينى و تداركات براى كدامين سخنرانى بلند بوده است.

ذيلاً خطبه غدير در يازده عنوان آمده، و ترتيب آن بر اساس ترتيب فرازهاى يازده‏ گانه خطبه غدير است و استثناءاً الفبايى نمى ‏باشد، تا ترتيب كلمات پيامبرصلى الله عليه وآله و رشته سخن تغيير نكند:

حمد و ثناى الهى[۱]

اولين بخش از خطابه بلند غدير، حمد و ثناى الهى بود كه طبيعتاً آغاز هر سخنرانى با نام پروردگار است. اما قابل توجه بود كه حضرت عظمت خداوند را با عباراتى بسيار بلند بر زبان جارى كرد؛ كه از يك سو محتوايى سنگين داشت و از سوى ديگر از فصاحت و بلاغت بسيار بالايى برخوردار بود:

ياد عظمت خداوند

با عبارت «الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ» علو و يگانگى و جلالت و احاطه و غلبه پروردگار، اولين كلماتى بود كه بر لسان مبارك حضرت جارى شد. آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به آيه ۱۳ سوره بروج از «اِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعيدُ» ياد كرد.

قدرت و فضل الهى

در فراز بعدى، خلقت الهى را با جمله«بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ ...» مطرح كرد و خلق و گردانندگى و تسلط خدا بر همه مخلوقات آسمانى و زمينى را در كنار تفضّل و كرم پروردگار يادآور شد، كه رحمت او فراگير است و در عذاب خلايق عجله نمى ‏نمايد.

علم بيكرانه پروردگار

قسمت بعدىِ حمد و ثنا «قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ ...»بود و اشاراتى به علم خداوند داشت، كه از باطن و خفاياى امور اطلاع دارد و غلبه مطلق از آنِ اوست؛ و خلق او بدون هيچ سابقه و نمونه ‏اى از خلقت بوده است.

قداست خالق

آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله با ذكر آيه۱۰۳ سوره انعام: «وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ» عدم دسترسى به كُنه ذات الهى را مطرح كرد، كه جز آنچه خداوند در وصف خويش فرموده هيچ كس راهى به معرفت او ندارد.

در جملات بعدى اشاره به قداست و نور الهى كرد كه هيچ شريك و همتايى براى او نيست و نيازى به كمك ندارد. سپس بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه‏ اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يك اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.

تسليم در برابر ذات الهى

آنگاه تسليم همه مخلوقات را در برابر ذات الهى با عباراتى بلند و زيبا يادآور شد كه در برابر عظمت او همه متواضع، و در برابر عزت او همه ذليل، و در برابر قدرت او همه تسليم، و در برابر هيبت او همه خاضع هستند.

پس از آن با اشاره به آيه ۵۴ سوره اعراف: «يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً» ، اشاره به چرخش خاضعانه افلاک نمود.

بندگان در پناه اللَّه

آن حضرت در جملات بعدى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدّى، و نه مى‏زايد و نه زاييده شده است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ» .

آنگاه افزود كه حيات و مرگ و فقر و غنا، و خنده و گريه، و منع و عطا همه در يدِ قدرت اوست؛ و اين عبارات را با اشاره به آيه اول سوره مُلك به پايان برد كه «لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ» .

سپس پناه بودن خداوند براى بندگانش را با زيباترين كلمات ذكر كرد كه از جمله آنها «مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ» ، «لايَضْجُرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ« و »مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ» بود.

سپاسگزارى و اطاعت او

آخرين فراز حمد و ثناى اين خطابه، سپاسى بلند بود كه آيه ۲۸۵ سوره بقره در آن گنجانده شده بود. حضرت در اين فراز جمله «اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً» را با آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا ...» آميخت.

سپس آن را مقدمه‏ اى براى سمع و طاعت در امر خاص الهى براى اعلان ولايت در غدير قرار داد و با اشاره نامحسوسى به آيه تبليغ فرمود: «امر او را مى‏ پذيرم و اطاعت مى‏ كنم و به همه آنچه او را راضى مى‏ كند مبادرت مى ‏نمايم و در برابر آنچه او مقدر كند تسليم هستم، براى رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبتش» .

مرحله آغازين خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله چنين بود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَ اَحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ، وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لا يَزالُ وَ مَجيداً لا يَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ اَمْرٍ اِلَيْهِ يَعُودُ.

بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ وَ جَبّارُ الاَرَضينَ وَ السَّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ اَنْشَاَهُ.

يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لا تَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُو اَناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَ لا يُبادِرُ اِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ.

قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الاِحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ فى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلَهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ءَ، دائِمٌ حَىٌّ وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.

جَلَّ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لا يَلْحَقُ اَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لا يَجِدُ اَحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ، اِلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.

وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى مَلَاَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذى يَغْشَى الاَبَدَ نُورُهُ، وَ الَّذى يُنْفِذُ اَمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ، وَ لا مَعَهُ شَريكٌ فى تَقْديرِهِ، وَ لا يُعاوَنُ فى تَدْبيرِهِ.

صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ اَحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لا احْتِيالٍ.

اَنْشَاَها فَكانَتْ، وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ، الْعَدْلُ الَّذى لا يَجُورُ، وَ الاَكْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ اِلَيْهِ الْأُمُورُ.

وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الاَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْرى لاَجَلٍ مُسَمّى، يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.

لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ، اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ. اِلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ، يَشاءُ فَيُمْضى، وَ يُريدُ فَيَقْضى، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصى، وَ يُميتُ وَ يُحْيى، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْنى، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكى، وَ يُدْنى وَ يُقْصى، وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.

يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الاَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ؛ الَّذى لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ، وَ لا يُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ، وَ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ؛ الَّذى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ اَنْ يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ عَلى كُلِّ حالٍ.

اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:


بسم اللَّه الرحمن الرحيم

حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودنش نزديك است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد در حالى كه در جاى خود است، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.

هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز مى‏ گردد.

به وجود آورنده بالا برده شده‏ ها (آسمان‏ها و افلاک) و پهن كننده گسترده ‏ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين‏ ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست ولى چشم‏ ها او را نمى‏ بينند.

كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى‏ كند، و به آنچه از عذابش كه مستحقّ آنند مبادرت نمى ‏ورزد.

باطن‏ ها و سريره‏ ها را مى‏ فهمد و ضماير را مى‏ داند، و پنهان‏ها بر او مخفى نمى‏ ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى ‏شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوّت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ (چيز) هنگامى كه چيزى نبود.

دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.

بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ ها را درک مى‏ كند و او لطف كننده و آگاه است. هيچ كس نمى‏ تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و كسى به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى‏ يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.

گواهى مى ‏دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده ‏اى اجرا مى ‏كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمى ‏شود.

آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست. صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏كند و كَرم كننده‏اى كه كارها به سوى او باز مى‏ گردد.

شهادت مى‏ دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده ‏اند.

پادشاهِ پادشاهان و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى ‏گرداند، كه به سرعت در پى آن مى‏ رود. در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.

براى او ضدّى و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد، و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. مى ‏خواهد پس به انجام مى ‏رساند، و اراده مى‏ كند پس مقدّر مى ‏نمايد، و مى‏ داند پس به شماره مى‏ آورد. مى ‏ميراند و زنده مى‏ كند، فقير مى ‏كند و غنى مى ‏نمايد، مى‏ خنداند و مى‏ گرياند، نزديك مى‏ كند و دور مى‏ نمايد، منع مى ‏كند و عطا مى ‏نمايد. پادشاهى از آن او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.

شب را در روز و روز را در شب فرو مى‏ برد. نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى ‏شود، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و پافشارى اصرار كنندگانش او را خسته نمى ‏نمايد. نگهدارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنان و پروردگار عالميان. خدايى كه از آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.

او را سپاس بسيار مى‏ گويم و دائماً شكر مى ‏نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه‏ اش و كتاب‏ ها و پيامبرانش ايمان مى‏ آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى‏ نمايم و به آنچه او را راضى مى‏ كند مبادرت مى‏ ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى‏ شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى ‏توان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمى‏ شود (يعنى ظلم نمى ‏كند).

آيه تبليغ و فرمان اعلان ولايت[۲]

با پايان اولين بخش سخن كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبرصلى الله عليه وآله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچك‏ترين بى ‏نظمى يك پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:

وحى خاص براى ابلاغ ولايت

آن حضرت ابتدا اعلام فرمود كه درباره برنامه ‏اى كه در پيش است وحى خاصى از طرف خدا نازل شده و من در برابر آن انجام وظيفه خواهم كرد، از ترس آنكه عذابى بر من نازل شود.

سپس تصريح فرمود كه در اين فرمان به من گفته شده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ ام. آنگاه براى نشان دادن اينكه در ابلاغ آن از هيچ كس ترسى ندارم فوراً تصريح كرد: خداوند براى من حفظ از شر مردم را ضمانت فرموده است.

با اين مقدمه آيه نازل شده را -  كه آيه ۶۷ سوره مائده است -  قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى‏ طالب است.

سابقه قرآنى ولايت

اكنون كليد سخن به حركت درآمد و قفل آن براى مراحل بعدى كلام گشوده شد. ابتدا حضرت به مردم گوشزد كرد كه من سابقه كوتاهى و قصور در ابلاغ اوامر الهى نداشته ‏ام و نزول چنين آيه‏ اى درباره ابلاغ ولايت سبب خاصى دارد. آنگاه در بيان علت نزول چنين آيه شديد اللحنى فرمود: «جبرئيل سه مرتبه از طرف خداوند بر من دستور ابلاغ ولايت على را آورده است» .

در اينجا قبل از بيان علت نزول آيه، اين مسئله را مطرح كرد كه خداوند درباره ولايت على‏ عليه السلام آيه خاصى بر من نازل كرده، و سپس آيه ۵۵ سوره مائده را قرائت كرد: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» و سپس آن را به على‏ عليه السلام تفسير كرده فرمود: «على است كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع زكات داده است» .

علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت

آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم» . آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح: «يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.

سپس آزار و اذيت ‏هاى پى در پى منافقين را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبت‏ هاى مسخره ‏آميز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» به معناى «گوش» را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان «سراپا گوش» بودن اميرالمؤمنين و پيامبرصلى الله عليه وآله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.

آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ» .

در پى آن با لحنى جدى ‏تر منافقين حاضر در غدير را به لرزه درآورده فرمود: «اگر بخواهم مى ‏توانم آنان را نام ببرم و آنان را نشان دهم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام» .

خدا جز با ابلاغ ولايت راضى نمى ‏شود

با اين سخن از يك سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر منافقين گوشزد شد. اكنون پيامبرصلى الله عليه وآله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود.

لذا براى تأكيد بيشتر يك بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولىّ خدا از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على‏ عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».

اكنون متن مرحله دوم سخنرانى را دنبال مى‏ كنيم:

وَ اُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ اَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ ، وَ اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ، حَذَراً مِنْ اَنْ لا اَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لا يَدْفَعُها عَنّى اَحَدٌ وَ اِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ؛ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ.

لاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.

فَاَوْحى اِلَىَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبى ‏طالِبٍ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» .

مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.

وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» ، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى ‏طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.

وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ -  اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ» .

وَ لَوْ شِئْتُ اَنْ اُسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ اَنْ اُومِئَ اِلَيْهِمْ بِاَعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ اَنْ اَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّهِ فى اُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.

وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ، »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى حَقِّ عَلِىٍّ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» :

براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى ‏كنم، و شهادت مى‏ دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‏ نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.

خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى ‏كند» .

اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:

جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .

و خداوند در اين مورد آيه ‏اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...» : «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند» ، و على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.

اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله‏ هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏ هايشان نيست، و اين كار را سهل مى‏ شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.

همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»: «از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى)است، بگو: گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى ‏آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏ نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده ‏اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است» .

اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى ‏توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى ‏نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفى كنم مى ‏توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.

بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند» .

اعلان ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام[۳]

در مرحله بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اعلان عمومى شد و با خطاب «اِعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ» بخش سوم سخنان خود را آغاز كرد، و به بيان مطلب اصلى پرداخت و قبل از هر چيزى امامت على‏ عليه السلام و وجوب اطاعت از او را مطرح كرد. عموميت خطاب را نيز بيان كرد و گستره آن را به دقت نشان داد:

ولايت براى عرب و عجم و سياه و سفيد

ابتدا با اقتباس از آيه ۱۰۰ سوره توبه، مهاجرين و انصار و تابعين را داخل اين عموم اعلان كرده فرمود: «وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ».

سپس بقيه اين عموم را با ذكر روستايى و شهرى، عجمى و عربى، آزاد و بنده، صغير و كبير، سياه و سفيد بيان كرد، و با يك كلمه همه اين گروه‏ ها را يك جا ذكر كرده فرمود: «وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ ...» .

در اينجا از وجوب اطاعت على ‏عليه السلام نتيجه‏ گيرى كرد كه حكم او نافذ است و هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

از ولايت خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله تا ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام

براى آنكه عصاره سخن را در آغاز خطابه به همه گوشزد كرده باشد در فراز بعدى، با خاطر نشان كردن اينكه آخرين خطابه من در چنين شرايطى بوده و غدير يك امر الهى است، مراحل صاحب اختيارى خدا و رسول و على و يازده امام‏ عليهم السلام را به صورت سلسله ‏اى متصل ترسيم كرد و فرمود:

خداوند عز و جل صاحب اختيار شماست، و در درجه بعدى پيامبر و بعد از او على است كه به امر خدا اختيار شما را دارد، و سپس امامت در فرزندان او تا قيامت قرار دارد.

اختصاص طريق الهى به حجج خداوند

آنگاه نتيجه‏ گيرى رسمى از اين اتصال حجت‏ هاى الهى نمود، و ابلاغ اوامر و نواهى الهى را فقط به اين طريق اختصاص داده فرمود: «هيچ حلال و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسول و دوازده امام براى شما تعيين كنند» ، و دليل آن را هم ذكر كرد كه خداوند علم آن را فقط به من عنايت كرده و من هم فقط به دوازده امام سپرده‏ ام و هيچ كس را در اين باره شريك آنان قرار نداده ‏ام.

همه علوم نزد اصحاب ولايت

پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز كه سخن از علم امامان به ميان آمد، با اشاره به آيه ۱۲ سوره يس درياى بيكران علم مقام عصمت را ترسيم كرد، كه خدا هر علمى را به آنان داده است و در اين باره عبارتى بسيار بلند فرمود كه از آن بالاتر فرض نمى ‏شود: «ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ» : «هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است« و اين به معناى احاطه مقام ختم نبوت به تمام علوم است كه از منبر غدير به جهانيان اعلام شد.

پيرو آن انتقال علم به جانشينان آن حضرت بيان گرديد، و على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام امام مُبين شد كه خداوند در سوره يس مى‏ فرمايد: «وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» ، و احاطه مقام امامت به همه دانستنى‏ ها را به مردم مى ‏فهماند.

على‏ عليه السلام مدار حق و باطل

ادامه كلام مناط قرار دادن حق و باطل و معرفى مدافع تمام عيار آن بود كه با اشاره به آيه ۵۴ سوره مائده: «يُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» فرمود: «على است كه به حق هدايت مى‏ كند، بدان عمل مى ‏نمايد، و باطل را ابطال نموده از آن نهى مى‏ كند؛ و در راه خدا ملامت سرزنش كننده‏ اى او را مانع نمى‏ شود» .

سبقت على ‏عليه السلام در گذشته اسلام

سپس پيامبرصلى الله عليه وآله سابقه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به ميان آورد، و سبقت او در ايمان، فداكارى او در شب هجرت و نماز او در اولين روزهاى اسلام را يادآور شد.

عذاب دائم براى منكرين ولايت

آنگاه با لحنى شديد منكرين ولايت على ‏عليه السلام را هدف قرار داده، پذيرفته نشدن ابدى آنان را به درگاه الهى و عذاب دائمى آنان را يادآور شد و آنان را با كافران برابر دانست و در اين باره آيه ۸ سوره طلاق: «... وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» ، و آيه ۸۷ سوره كهف: «فَاَمّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً» ، و آيه ۲۴ سوره بقره: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتى وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ» را در كلام خود تضمين فرمود.

شک در ولايت مساوى با كفر

آن حضرت در فراز بعدى توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.

سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شك در يكى از امامان را نيز مانند شك در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهليت و آتش جهنم قرار داد.

همه بايد درباره ولايت پاسخگو باشند

جملات بعدى حضرت معرفى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام به عنوان دوم شخص عالم وجود بود، كه با قيود مختلف اين انحصار را بيان كرده فرمود: «فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى ما اَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ» و لعنت و غضب الهى را بر منكر چنين مقامى نثار كرد.

آنگاه با تأكيد بر نزول جبرئيل در اين باره از قول خداوند فرمود: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد»و سپس با ادغام دو آيه قرآن يكى آيه ۱۸ سوره حشر و ديگرى آيه ۹۴ سوره نحل هشدار داد كه همه در معرض سقوط قرار دارند و بايد مواظب خود باشند كه فرداى قيامت پاسخگو باشند. اين دو آيه را با اين عبارت بيان كرد: «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها اِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .

براى آنكه با تشويق انگيزه بيشترى در مردم ايجاد كند آنان را از روز حسرت بر حذر داشت. اين هشدار را با معرفى مقام بلند على‏ عليه السلام به عنوان «جنب اللَّه» بر زبان آورد و آيه ۵۶ سوره زمر را درباره آن قرائت كرد: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» .

اشاره به علت حضور على‏ عليه السلام بر فراز منبر

اكنون خطبه به اوج خود نزديك مى ‏شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبرصلى الله عليه وآله ايستاده است. بايد گفته مى‏ شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏ گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.

ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كرد و آيه ۸۲سوره نساء: «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...» ، و آيه ۷ سوره آل عمران: «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...» را با كلام خود آميخت و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمود.

سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى‏ كند مگر اين كسى كه مى‏ خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.

ثقل اكبر و ثقل اصغر

سپس ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار داد. در اين باره دوازده امام‏ عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كرد و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام نمود كه هيچ اختلافى بين آنها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام فرمود. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد.

انجام وظيفه در ابلاغى همه جانبه

در اينجا تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.

اكنون خطابه غدير سه مرحله مهم را پشت سر گذاشته و فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، و جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود.

اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : »اَلا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. اَلا كه من ابلاغ نمودم. اَلا كه من شنوانيدم. اَلا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم» .

فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله در اين مرحله چنين بود:

فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ، وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَى الْعَجَمِىِّ وَ الْعَرَبِىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبْيَضِ وَ الاَسْوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ اَطاعَ لَهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ اَطيعُوا وَ انْقادُوا لاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدى عَلِىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الاِمامَةُ فى ذُرِّيَّتى مِنْ وُلْدِهِ اِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.

لا حَلالَ اِلاَّ ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلاَّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ.

مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ. ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ اَحْصَيْتُهُ فى اِمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الاِمامُ الْمُبينُ الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ يس : «و كُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» .

مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لا تَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لا تَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذى يَهْدى اِلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.

اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، لَمْ يَسْبِقْهُ اِلَى الايمانِ بى اَحَدٌ، وَ الَّذى فَدى رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ.

مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّهُ عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ اَنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً اَبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.

مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ.

مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ اِحْساناً مِنْهُ اِلَىَّ وَ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ، اَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنّى اَبَدَ الآبِدينَ وَ دَهْرَ الدّاهِرينَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.

مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى ما اَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ.

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَ لَمْ يُوافِقْهُ. اَلا اِنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَنى عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى» ، «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها اِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» .

مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ.

اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللَّهِ فى خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فى اَرْضِهِ.

اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

اَلا اِنَّهُ لا «اَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ اَخى هذا. اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ:

اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهى است. خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.

اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى به پا مى ‏ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.

حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏ ام.

اى مردم، على را فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته ‏ام در امام المتقين جمع نموده‏ام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته ‏ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره يس ذكر كرده است: «وَ كُلَّ شَيْى‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» : «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم» .

اى مردم، از على به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برمگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى ‏كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى ‏نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده ‏اى او را مانع نمى ‏شود.

على اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچ كس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچ كس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى‏ كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.

اى مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.

اى مردم، او از طرف خداوند امام است، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه ‏اش را نمى ‏پذيرد و او را نمى‏ بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.

اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده ‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين‏ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.

اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته كه منّتى از او بر من و احسانى از جانب او به سوى من است. خدايى جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.

اى مردم، على را فضيلت دهيد كه او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است تا مادامى كه خداوند روزى را نازل مى‏كند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا ردّ كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است و مى‏ گويد: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد» . هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد، خداوند از آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است.

اى مردم، على «جنب اللَّه» است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» : «اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم».

اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى‏ كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى ‏گيرم و با دستم او را بلند مى‏ كنم و به شما مى‏ فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست» ، و او على بن ابى ‏طالب برادر و جانشين من است،و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.

اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏ دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‏ هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.

بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم، بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.

معرفى و بلند كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام[۴]

سكوت مطلق بر جمعيت حاضر در غدير حكم فرما بود و دل ‏ها پله پله با كلام رسول مدارج كمال را مى پيمود و با كوه استوار نبوت تا اوج ولايت پيش مى‏ رفت. اين در حالى بود كه طبق اشاره پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى قبلىِ خطابه، همه چشم بر دست و بازوى پيامبر و على‏ عليهما السلام داشتند كه هنگام بالا رفتنشان كى فرا مى‏ رسد:

بلند كردن و نشان دادن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

اكنون غدير به قله خود رسيده و صد و بيست هزار نفر چشم بر لبان گل وجود دوخته بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله در آن حساس ‏ترين لحظات دستان يداللهى خود را به بازوان رشيد على‏ عليه السلام نزديك كرد و او نيز دستان خود را بالا نگاه داشت. در يك لحظه او را تا آنجا بلند كرد كه كف پاى على‏ عليه السلام به زانوان پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.

من كنت مولاه فعلى مولاه

همانطور كه على‏ عليه السلام را بر سر دست نگه داشته بود در بديع ‏ترين شكل اعلام جانشينى خود را به انجام رساند. سؤالى كوتاه و جمله‏ اى پر از معنى!! پرسيد: گفتيد كه چه كسى بر شما اولى به نفس است؟ مردم فوراً پاسخ دادند: خدا و رسولش. فرمود:

اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: آگاه باشيد كه هر كس من صاحب اختيار و اولى به نفس او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار و اولى به نفس اوست. خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند، و خوار كن هر كس على را خوار كند.

بار ديگر كنار پيامبرصلى الله عليه وآله

اكنون با نشان دادن على ‏عليه السلام و اشاره «هذا»به سوى او دقيق ‏ترين معرفى خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله صورت گرفت؛ و به دنبال آن پرچم دوستى و يارى او بر فراز غدير برافراشته شد.

حضرت با پايان اين سخن على‏ عليه السلام را از فراز دست بر منبر فرود آورد؛ و با ظرافتى لايق شأن نبوت نگذاشت در خطابه ‏اش وقفه ايجاد شود و سخنان خود را ادامه داد و به تبيين ابعاد «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» پرداخت.

على‏ عليه السلام مفسر قرآن

پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز بعدى، سخن از تفسير قرآن به ميان آورد، و با توجه دادن به اهميت آن على‏ عليه السلام را به عنوان جانشين خود در تفسير و تبيين قرآن معرفى كرد، و مردم را متوجه اين نكته نمود كه على‏ عليه السلام علم آن را دارد و اوست كه مى ‏تواند به قرآن دعوت كند.

پيشگويى از جمل وصفين و نهروان

سپس اشاره‏ اى به آينده كفرستيز على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين نمود، و تصريح كرد كه جنگ او با آن گروه‏ ها به امر خداوند است.

ولايت على‏ عليه السلام تغيير يافتنى نيست

در اينجا با قرائت آيه ۵ سوره ق: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» : «سخن نزد من تغيير يافتنى نيست» ، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏ عليه السلام نمود و بار ديگر جمله ‏اى را كه هنگام بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى ‏گويم» و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد» .

اليوم اكملت لكم دينكم

در آن لحظات بسيار حساس كه پيامبرصلى الله عليه وآله توانسته بود بار سنگين «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» را با موفقيت به مقصود برساند و ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام را تا آخر دنيا از فراز منبر غدير اعلام فرمايد، جبرئيل بر قلب مقدس آن حضرت نازل شد و در حالى كه حضرت خطابه را ادامه مى‏داد آيه ۳ سوره مائده را به عنوان سند افتخار ابدى غدير آورد: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» : «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» .

بلافاصله پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله در ادامه خطبه فرمود: خدايا، تو هنگام بيان اين مطلب و منصوب نمودنت على‏ عليه السلام را در اين روز، اين آيه را درباره ولايت على نازل كردى: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً».

اسلام بدون ولايت قبول نيست

آنگاه براى اينكه ثابت كند دينى جز با ولايت على‏ عليه السلام پذيرفته نيست، دو آيه ديگر از قرآن را شاهد گرفت: يكى آيه ۱۹ سوره آل عمران: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ» : «دين نزد خدا فقط اسلام است»؛ و ديگرى آيه ۸۵ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» : «هر كس دينى غير از اسلام برگزيند هرگز خدا از او قبول نخواهد كرد و او در آخرت از زيانكاران است» .

انضمام اين دو آيه به آيه اكمال بدان معنى بود كه دين فقط اسلام است و غير اسلام مورد قبول خدا نيست، و آن دينى كه خدا به نام اسلام پذيرفته، آن است كه غدير و ولايت در آن است و جانشينان پيامبرش تا روز قيامت دوازده امام‏ عليهم السلام هستند. اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله نفس راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت: «خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم» .

اين فراز خطبه بعد از سؤال پيامبرصلى الله عليه وآله و پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله على ‏عليه السلام را بر سر دست بلند كرد، چنين ادامه يافت:

اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ اَخى وَ وَصِيّى وَ واعى عِلْمى، وَ خَليفَتى فى اُمَّتى عَلى مَنْ آمَنَ بى وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعى اِلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لاَعْدائِهِ وَ الْمُوالى عَلى طاعَتِهِ وَ النّاهى عَنْ مَعْصِيَتِهِ.

اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ.

يَقُولُ اللَّهُ: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» . بِاَمْرِكَ يا رَبِّ اَقُولُ: اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ اَنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

اللّهُمَّ اِنَّكَ اَنْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ اِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»، وَ قُلْتَ: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ».

اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ:

بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.

اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده ‏اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى مى‏كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او و نهى كننده از معصيت او.

اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند.

خداوند مى ‏فرمايد: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» : «سخن در پيشگاه من تغيير نمى ‏پذيرد»، پروردگارا، به امر تو مى‏ گويم:«خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد» .

پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» : «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» ، و فرمودى: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ» : «دين نزد خداوند اسلام است» ، و فرمودى: «وَ مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» : «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود» . پروردگارا، تو را شاهد مى‏ گيرم كه من ابلاغ نمودم.

تبيين كمال دين با امامت[۵]

  پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچك‏ترين وقفه ‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت:

انكار امامت مساوى با جهنم است

آن حضرت از يك سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام ‏عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد. همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره:«فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ» ، و آيه ۸۸ سوره آل عمران: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.

رضايت خدا و رسول از على‏ عليه السلام

در فراز بعدى مدح قرآنى بسيار بلندى درباره مولاى منصوب در غدير بر زبان آورد، كه كتاب آسمانى را يك پارچه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مرتبط ساخت و اين مهم را در چهار مرحله بيان فرمود. ابتدا على‏ عليه السلام را عزيزترين و نزديك‏ترين شخص نزد خود معرفى كرد و سپس به صراحت فرمود: »خداى عز و جل و من از او راضى هستيم» ، و آنگاه همه موارد آيات رضايت در قرآن را درباره على‏ عليه السلام دانست و فرمود: «هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او»، و اين گونه به مردم فهمانيد كه جانشين من كسى است كه رضايت خدا و من از او ضمانت شده است.

على‏ عليه السلام رئيس مؤمنين

در مرحله بعد بيش از۹۰ مورد خطاب «يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا» را كه در قرآن آمده مطرح كرد و على ‏عليه السلام را سر دسته ايمان آورندگان و امير مؤمنان دانست و فرمود: خداوند در قرآن «الَّذينَ آمَنُوا»را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز كرده است.

مدح على‏ عليه السلام در قرآن

در مرحله سوم همه گونه ستايش خدايى از بندگانش را كه در قرآن آمده متعلق به على‏ عليه السلام دانست و فرمود: «هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او» .

يک سوره كامل درباره على ‏عليه السلام

در مرحله چهارم سوره «هَلْ اَتى» را مطرح كرد و نزول اين سوره را درباره على‏ عليه السلام دانست، و با اشاره به مهم‏ترين فراز اين سوره كه مى‏ فرمايد: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» فرمود: «خداوند در اين سوره شهادت به بهشت نداده مگر براى او» ؛ و آيات اين سوره را مدحى بلند براى على ‏عليه السلام دانسته فرمود: «خدا با اين سوره جز على را مدح نكرده است» . آن حضرت در دنباله سخن نتيجه گرفت كه خداوند بهترين‏ ها را براى شما انتخاب كرده است: «پيامبرتان بهترين پيامبر، و وصى شما بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند» و ادامه داد كه ذريه من از نسل على‏ عليه السلام است.

شيطان و حسد درباره على‏ عليه السلام

آنگاه با يادى از حضرت آدم ‏عليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يك سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره على‏ عليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان نابود شود. از سوى ديگر لغزش حضرت آدم ‏عليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يك خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدم‏ عليه السلام بسيار پايين‏ تر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.

سوره عصر درباره على ‏عليه السلام

سپس تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على ‏عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على ‏عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» در آخر اين سوره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

رسالت عظيم به انجام رسيد

در اينجا بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده شد و آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود:«اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ» .

آنگاه آيه ۱۰۲ سوره آل عمران را به عنوان خطاب قرائت كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» : «اى مردم، در برابر خدا حق تقوى را بجا آوريد و نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد» ، اين به نوعى نتيجه گيرى از «رَضيتُ لَكُمُ الاسْلامَ ديناً» و «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاِسْلامُ» و «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» بود، كه اگر خدا جز اسلام را نمى‏ پذيرد منظور از آن اسلامى است كه ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام در آن باشد.

متن سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در اين بخش چنين بود:

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، »لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» .

مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ، اَنْصَرُكُمْ لى وَ اَحَقُّكُمْ بى وَ اَقْرَبُكُمْ اِلَىَّ وَ اَعَزُّكُمْ عَلَىَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً فِى الْقُرْآنِ اِلاّ فيهِ، وَ لا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا اِلاّ بَدَأَ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ اِلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فى «هَلْ اَتى عَلَى الاِنْسانِ» اِلاّ لَهُ، وَ لا اَنْزَلَها فى سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ، وَ هُوَ التَّقِىُّ النَّقِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِىٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِىٍّ وَ بَنُوهُ خَيْرُ الاَوْصِياءِ.

مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِىٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىٍّ.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اِبْليسَ اَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اَعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ اَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ اُهْبِطَ إلَى الاَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ اَنْتُمْ اَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ اَعْداءُ اللَّهِ.

اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ« اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ.

مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» :

اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى‏يابد و به آنها مهلت داده نمى‏ شود.

اى مردم، اين على است كه يارى كننده‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتى عَلَى الْإِنْسانِ ...» شهادت به بهشت نداده مگر براى او، و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.

اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست، و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيّتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.

اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.

اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏ هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد و در بين شما دشمنان خدا هستند.

بدانيد كه با على دشمنى نمى‏كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره »و العصر« : »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ« ، »قسم به عصر، انسان در زيان است« مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.

اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست. اى مردم، از خدا بترسيد آن گونه كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.

اشاره به اهداف منافقين[۶]

  بخش ششم سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله منافقين را نشانه مى ‏رفت، و اشاره‏ هاى رمزى به توطئه‏ ها و نقشه‏ هاى آنان بود كه مى ‏بايست از فراز منبر غدير هشدار آن داده مى ‏شد و مردم را نگران روزهاى آينده اسلام مى‏ نمود. اما صاحب فصيح ‏ترين بيان در همه عالم، چنان مقدمه‏ سازى بر اين بخش سخن نمود كه ذلت و سقوط دشمنان را به همه نشان دهد.

پانویس

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶  - ۱۳۷.
  2. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵  - ۱۴۷.
  3. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۰  - ۱۵۷.
  4. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸  - ۱۷۱.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.
  6. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.