شرح خطبه غدير
خطبه غدير بسيار عميق تر از آن است كه در اين دانشنامه شرح آن گنجانده شود. ضمن اينكه آوردن شرح مبسوط خطبه، دانشنامه را از روال خود خارج مى سازد. در اين دانشنامه ناگزيريم به معرفى كتب مربوط به خطبه غدير و شرح آن بسنده كنيم.
در اينجا با نگاهى آميخته با تدبّر به استقبال جمله به جمله و فراز به فراز، بلكه كلمه به كلمه خطبه غدير مى رويم، تا از عمق جان احساس كنيم كه آن همه پيش بينى و تداركات براى كدامين سخنرانى بلند بوده است.
ذيلاً خطبه غدير در يازده عنوان آمده، و ترتيب آن بر اساس ترتيب فرازهاى يازده گانه خطبه غدير است و استثنائاً الفبايى نمى باشد، تا ترتيب كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله و رشته سخن تغيير نكند:
حمد و ثناى الهى[۱]
اولين بخش از خطابه بلند غدیر، حمد و ثناى الهى بود كه طبيعتاً آغاز هر سخنرانى با نام پروردگار است. اما قابل توجه بود كه حضرت عظمت خداوند را با عباراتى بسيار بلند بر زبان جارى كرد؛ كه از يک سو محتوايى سنگين داشت و از سوى ديگر از فصاحت و بلاغت بسيار بالايى برخوردار بود:
ياد عظمت خداوند
با عبارت «الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ» علو و يگانگى و جلالت و احاطه و غلبه پروردگار، اولين كلماتى بود كه بر لسان مبارک حضرت جارى شد. آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله با اشاره به آيه ۱۳ سوره بروج از «اِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعيدُ» ياد كرد.
قدرت و فضل الهى
در فراز بعدى، خلقت الهى را با جمله «بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ ...» مطرح كرد و خلق و گردانندگى و تسلط خدا بر همه مخلوقات آسمانى و زمينى را در كنار تفضّل و كرم پروردگار يادآور شد، كه رحمت او فراگير است و در عذاب خلايق عجله نمى نمايد.
علم بيكرانه پروردگار
قسمت بعدىِ حمد و ثنا «قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ ...»بود و اشاراتى به علم خداوند داشت، كه از باطن و خفاياى امور اطلاع دارد و غلبه مطلق از آنِ اوست؛ و خلق او بدون هيچ سابقه و نمونه اى از خلقت بوده است.
قداست خالق
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله با ذكر آيه ۱۰۳ سوره انعام: «وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ» عدم دسترسى به كُنه ذات الهى را مطرح كرد، كه جز آنچه خداوند در وصف خويش فرموده هيچ كس راهى به معرفت او ندارد.
در جملات بعدى اشاره به قداست و نور الهى كرد كه هيچ شريک و همتايى براى او نيست و نيازى به كمک ندارد. سپس بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يک اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.
تسليم در برابر ذات الهى
آنگاه تسليم همه مخلوقات را در برابر ذات الهى با عباراتى بلند و زيبا يادآور شد كه در برابر عظمت او همه متواضع، و در برابر عزت او همه ذليل، و در برابر قدرت او همه تسلیم، و در برابر هيبت او همه خاضع هستند.
پس از آن با اشاره به آيه ۵۴ سوره اعراف: «يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً» ، اشاره به چرخش خاضعانه افلاک نمود.
بندگان در پناه اللَّه
آن حضرت در جملات بعدى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدّى، و نه مى زايد و نه زاييده شده است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ» .
آنگاه افزود كه حيات و مرگ و فقر و غنا، و خنده و گريه، و منع و عطا همه در يدِ قدرت اوست؛ و اين عبارات را با اشاره به آيه اول سوره مُلک به پايان برد كه «لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ» .
سپس پناه بودن خداوند براى بندگانش را با زيباترين كلمات ذكر كرد كه از جمله آنها «مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ» ، «لايَضْجُرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ» و «مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ» بود.
سپاسگزارى و اطاعت او
آخرين فراز حمد و ثناى اين خطابه، سپاسى بلند بود كه آيه ۲۸۵ سوره بقره در آن گنجانده شده بود.
حضرت در اين فراز جمله «اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً» را با آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا ...» آميخت.
سپس آن را مقدمه اى براى سمع و طاعت در امر خاص الهى براى اعلان ولایت در غدير قرار داد و با اشاره نامحسوسى به آيه تبلیغ فرمود: «امر او را مى پذيرم و اطاعت مى كنم و به همه آنچه او را راضى مى كند مبادرت مى نمايم و در برابر آنچه او مقدر كند تسليم هستم، براى رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبتش» .
مرحله آغازين خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَ اَحاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ، وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْيَزَلْ، مَحْمُوداً لا يَزالُ وَ مَجيداً لا يَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ اَمْرٍ اِلَيْهِ يَعُودُ.
بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ وَ جَبّارُ الاَرَضينَ وَ السَّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ اَنْشَاَهُ.
يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لا تَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُو اَناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَ لا يُبادِرُ اِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ.
قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الاِحاطَةُ بِكُلِّ شَىْءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ وَ الْقُوَّةُ فى كُلِّ شَىْءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلَهُ شَىْءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْءِ حينَ لا شَىْءَ، دائِمٌ حَىٌّ وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.
جَلَّ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لا يَلْحَقُ اَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لا يَجِدُ اَحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ، اِلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.
وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى مَلَاَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذى يَغْشَى الاَبَدَ نُورُهُ، وَ الَّذى يُنْفِذُ اَمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ، وَ لا مَعَهُ شَريكٌ فى تَقْديرِهِ، وَ لا يُعاوَنُ فى تَدْبيرِهِ.
صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ اَحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لا احْتِيالٍ.
اَنْشَاَها فَكانَتْ، وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ، الْعَدْلُ الَّذى لا يَجُورُ، وَ الاَكْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ اِلَيْهِ الْأُمُورُ.
وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى تَواضَعَ كُلُّ شَىْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الاَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْرى لاَجَلٍ مُسَمّى، يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ، اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْيَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ. اِلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ، يَشاءُ فَيُمْضى، وَ يُريدُ فَيَقْضى، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصى، وَ يُميتُ وَ يُحْيى، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْنى، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكى، وَ يُدْنى وَ يُقْصى، وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الاَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ؛ الَّذى لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْءٌ، وَ لا يُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ، وَ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ؛ الَّذى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ اَنْ يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ عَلى كُلِّ حالٍ.
اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودنش نزديک است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد در حالى كه در جاى خود است، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.
هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز مى گردد.
به وجود آورنده بالا برده شده ها (آسمانها و افلاک) و پهن كننده گسترده ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين ها و آسمان ها، پاک و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست ولى چشم ها او را نمى بينند.
كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى كند، و به آنچه از عذابش كه مستحقّ آنند مبادرت نمى ورزد.
باطن ها و سريره ها را مى فهمد و ضماير را مى داند، و پنهانها بر او مخفى نمى ماند و مخفى ها بر او مشتبه نمى شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوّت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ (چيز) هنگامى كه چيزى نبود.
دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.
بالاتر از آن است كه چشم ها او را درک كنند ولى او چشم ها را درک مى كند و او لطف كننده و آگاه است. هيچ كس نمى تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و كسى به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
گواهى مى دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده اى اجرا مى كند و در تقديرش شريک ندارد و در تدبيرش كمک نمى شود.
آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمک از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست. صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمىكند و كَرم كننده اى كه كارها به سوى او باز مى گردد.
شهادت مى دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده اند.
پادشاهِ پادشاهان و گرداننده افلاک و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى گرداند، كه به سرعت در پى آن مى رود. در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاک كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
براى او ضدّى و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى نياز است. زاييده نشده و نمى زايد، و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. مى خواهد پس به انجام مى رساند، و اراده مى كند پس مقدّر مى نمايد، و مى داند پس به شماره مى آورد. مى ميراند و زنده مى كند، فقير مى كند و غنى مى نمايد، مى خنداند و مى گرياند، نزديک مى كند و دور مى نمايد، منع مى كند و عطا مى نمايد. پادشاهى از آن او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.
شب را در روز و روز را در شب فرو مى برد. نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى شود، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى كند، و پافشارى اصرار كنندگانش او را خسته نمى نمايد. نگهدارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنان و پروردگار عالميان. خدايى كه از آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.
او را سپاس بسيار مى گويم و دائماً شكر مى نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه اش و كتاب ها و پيامبرانش ايمان مى آورم. دستور او را گوش مى دهم و اطاعت مى نمايم و به آنچه او را راضى مى كند مبادرت مى ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى توان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمى شود (يعنى ظلم نمى كند).
آيه تبليغ و فرمان اعلان ولايت[۲]
با پايان اولين بخش سخن كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبرصلى الله عليه وآله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچكترين بى نظمى يک پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:
وحى خاص براى ابلاغ ولايت
آن حضرت ابتدا اعلام فرمود كه درباره برنامه اى كه در پيش است وحى خاصى از طرف خدا نازل شده و من در برابر آن انجام وظيفه خواهم كرد، از ترس آنكه عذابى بر من نازل شود.
سپس تصريح فرمود كه در اين فرمان به من گفته شده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ام. آنگاه براى نشان دادن اينكه در ابلاغ آن از هيچ كس ترسى ندارم فوراً تصريح كرد: خداوند براى من حفظ از شر مردم را ضمانت فرموده است.
با اين مقدمه آيه نازل شده را - كه آيه ۶۷ سوره مائده است - قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى طالب است.
سابقه قرآنى ولايت
اكنون كليد سخن به حركت درآمد و قفل آن براى مراحل بعدى كلام گشوده شد. ابتدا حضرت به مردم گوشزد كرد كه من سابقه كوتاهى و قصور در ابلاغ اوامر الهى نداشته ام و نزول چنين آيه اى درباره ابلاغ ولایت سبب خاصى دارد. آنگاه در بيان علت نزول چنين آيه شديد اللحنى فرمود: «جبرئيل سه مرتبه از طرف خداوند بر من دستور ابلاغ ولايت على را آورده است» .
در اينجا قبل از بيان علت نزول آيه، اين مسئله را مطرح كرد كه خداوند درباره ولايت على عليه السلام آيه خاصى بر من نازل كرده، و سپس آيه ۵۵ سوره مائده را قرائت كرد: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» و سپس آن را به على عليه السلام تفسير كرده فرمود: «على است كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع زكات داده است» .
علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت
آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم» . آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح: «يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.
سپس آزار و اذيت هاى پى در پى منافقین را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبت هاى مسخره آميز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» به معناى «گوش» را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان «سراپا گوش» بودن امیرالمؤمنین و پيامبرصلى الله عليه وآله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.
آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ» .
در پى آن با لحنى جدى تر منافقين حاضر در غدير را به لرزه درآورده فرمود: «اگر بخواهم مى توانم آنان را نام ببرم و آنان را نشان دهم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده ام» .
خدا جز با ابلاغ ولايت راضى نمى شود
با اين سخن از يک سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر منافقین گوشزد شد. اكنون پيامبرصلى الله عليه وآله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود.
لذا براى تأكيد بيشتر يک بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولی خدا از من راضى نمى شود مگر آنچه در حق على عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».
اكنون متن مرحله دوم سخنرانى را دنبال مى كنيم:
وَ اُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ اَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ ، وَ اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ، حَذَراً مِنْ اَنْ لا اَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لا يَدْفَعُها عَنّى اَحَدٌ وَ اِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ؛ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ.
لاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.
فَاَوْحى اِلَىَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.
وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» ، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.
وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ - اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ» .
وَ لَوْ شِئْتُ اَنْ اُسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ اَنْ اُومِئَ اِلَيْهِمْ بِاَعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ اَنْ اَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّهِ فى اُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ، «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى حَقِّ عَلِىٍّ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» :
براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى كنم، و شهادت مى دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند» .
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى كنم:
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .
و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...» : «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند» ، و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.
اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى گويند آنچه در قلب هايشان نيست، و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»: «از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى)است، بگو: گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است» .
اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفى كنم مى توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ام.
بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند» .
اعلان ولايت دوازده امام عليهم السلام[۳]
در مرحله بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اعلان عمومى شد و با خطاب «اِعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ» بخش سوم سخنان خود را آغاز كرد، و به بيان مطلب اصلى پرداخت و قبل از هر چيزى امامت على عليه السلام و وجوب اطاعت از او را مطرح كرد. عموميت خطاب را نيز بيان كرد و گستره آن را به دقت نشان داد:
ولايت براى عرب و عجم و سياه و سفيد
ابتدا با اقتباس از آيه ۱۰۰ سوره توبه، مهاجرين و انصار و تابعین را داخل اين عموم اعلان كرده فرمود: «وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ».
سپس بقيه اين عموم را با ذكر روستايى و شهرى، عجمى و عربى، آزاد و بنده، صغير و كبير، سياه و سفيد بيان كرد، و با يک كلمه همه اين گروه ها را يك جا ذكر كرده فرمود: «وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ ...» .
در اينجا از وجوب اطاعت على عليه السلام نتيجه گيرى كرد كه حكم او نافذ است و هر كس با او مخالفت كند ملعون است.
از ولايت خدا و رسول صلى الله عليه وآله تا ولايت دوازده امام عليهم السلام
براى آنكه عصاره سخن را در آغاز خطابه به همه گوشزد كرده باشد در فراز بعدى، با خاطر نشان كردن اينكه آخرين خطابه من در چنين شرايطى بوده و غدیر يک امر الهى است، مراحل صاحب اختيارى خدا و رسول و على و يازده امام عليهم السلام را به صورت سلسله اى متصل ترسيم كرد و فرمود:
خداوند عز و جل صاحب اختيار شماست، و در درجه بعدى پيامبر و بعد از او على است كه به امر خدا اختيار شما را دارد، و سپس امامت در فرزندان او تا قيامت قرار دارد.
اختصاص طريق الهى به حجج خداوند
آنگاه نتيجه گيرى رسمى از اين اتصال حجت هاى الهى نمود، و ابلاغ اوامر و نواهى الهى را فقط به اين طريق اختصاص داده فرمود: «هيچ حلال و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسول و دوازده امام براى شما تعيين كنند» ، و دليل آن را هم ذكر كرد كه خداوند علم آن را فقط به من عنايت كرده و من هم فقط به دوازده امام سپرده ام و هيچ كس را در اين باره شريک آنان قرار نداده ام.
همه علوم نزد اصحاب ولايت
پیامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز كه سخن از علم امامان به ميان آمد، با اشاره به آيه ۱۲ سوره يس درياى بيكران علم مقام عصمت را ترسيم كرد، كه خدا هر علمى را به آنان داده است و در اين باره عبارتى بسيار بلند فرمود كه از آن بالاتر فرض نمى شود: «ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ» : «هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است« و اين به معناى احاطه مقام ختم نبوت به تمام علوم است كه از منبر غدیر به جهانيان اعلام شد.
پيرو آن انتقال علم به جانشينان آن حضرت بيان گرديد، و على بن ابى طالب عليه السلام امام مُبین شد كه خداوند در سوره يس مى فرمايد: «وَ كُلَّ شَىْءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» ، و احاطه مقام امامت به همه دانستنى ها را به مردم مى فهماند.
على عليه السلام مدار حق و باطل
ادامه كلام مناط قرار دادن حق و باطل و معرفى مدافع تمام عيار آن بود كه با اشاره به آيه ۵۴ سوره مائده: «يُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» فرمود: «على است كه به حق هدايت مى كند، بدان عمل مى نمايد، و باطل را ابطال نموده از آن نهى مى كند؛ و در راه خدا ملامت سرزنش كننده اى او را مانع نمى شود» .
سبقت على عليه السلام در گذشته اسلام
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله سابقه على بن ابى طالب عليه السلام را به ميان آورد، و سبقت او در ایمان، فداكارى او در شب هجرت و نماز او در اولين روزهاى اسلام را يادآور شد.
عذاب دائم براى منكرين ولايت
آنگاه با لحنى شديد منكرين ولايت على عليه السلام را هدف قرار داده، پذيرفته نشدن ابدى آنان را به درگاه الهى و عذاب دائمى آنان را يادآور شد و آنان را با كافران برابر دانست و در اين باره آيه ۸ سوره طلاق: «... وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» ، و آيه ۸۷ سوره كهف: «فَاَمّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً» ، و آيه ۲۴ سوره بقره: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتى وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ» را در كلام خود تضمين فرمود.
شک در ولايت مساوى با كفر
آن حضرت در فراز بعدى توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.
سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شک در يكى از امامان را نيز مانند شک در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهليت و آتش جهنم قرار داد.
همه بايد درباره ولايت پاسخگو باشند
جملات بعدى حضرت معرفى على بن ابى طالب عليه السلام به عنوان دوم شخص عالم وجود بود، كه با قيود مختلف اين انحصار را بيان كرده فرمود: «فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى ما اَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ» و لعنت و غضب الهى را بر منكر چنين مقامى نثار كرد.
آنگاه با تأكيد بر نزول جبرئيل در اين باره از قول خداوند فرمود: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد»و سپس با ادغام دو آيه قرآن يكى آيه ۱۸ سوره حشر و ديگرى آيه ۹۴ سوره نحل هشدار داد كه همه در معرض سقوط قرار دارند و بايد مواظب خود باشند كه فرداى قيامت پاسخگو باشند. اين دو آيه را با اين عبارت بيان كرد: «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها اِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .
براى آنكه با تشويق انگيزه بيشترى در مردم ايجاد كند آنان را از روز حسرت بر حذر داشت. اين هشدار را با معرفى مقام بلند على عليه السلام به عنوان «جنب اللَّه» بر زبان آورد و آيه ۵۶ سوره زمر را درباره آن قرائت كرد: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» .
اشاره به علت حضور على عليه السلام بر فراز منبر
اكنون خطبه به اوج خود نزديک مى شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبرصلى الله عليه وآله ايستاده است. بايد گفته مى شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى گيرد و به گونه اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.
ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كرد و آيه ۸۲سوره نساء: «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...» ، و آيه ۷ سوره آل عمران: «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...» را با كلام خود آميخت و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمود.
سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى كند مگر اين كسى كه مى خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.
ثقل اكبر و ثقل اصغر
سپس ثقل اکبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهلبيت عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار داد. در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كرد و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام نمود كه هيچ اختلافى بين آنها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام فرمود. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد.
انجام وظيفه در ابلاغى همه جانبه
در اينجا تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.
اكنون خطابه غدير سه مرحله مهم را پشت سر گذاشته و فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، و جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود.
اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : »اَلا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. اَلا كه من ابلاغ نمودم. اَلا كه من شنوانيدم. اَلا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم» .
فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله در اين مرحله چنين بود:
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ، وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَى الْعَجَمِىِّ وَ الْعَرَبِىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبْيَضِ وَ الاَسْوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ اَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ اَطيعُوا وَ انْقادُوا لاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدى عَلِىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الاِمامَةُ فى ذُرِّيَّتى مِنْ وُلْدِهِ اِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
لا حَلالَ اِلاَّ ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلاَّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ. ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ اَحْصَيْتُهُ فى اِمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الاِمامُ الْمُبينُ الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ يس : «و كُلَّ شَىْءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لا تَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لا تَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذى يَهْدى اِلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.
اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، لَمْ يَسْبِقْهُ اِلَى الايمانِ بى اَحَدٌ، وَ الَّذى فَدى رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّهُ عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ اَنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً اَبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ اِحْساناً مِنْهُ اِلَىَّ وَ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ، اَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنّى اَبَدَ الآبِدينَ وَ دَهْرَ الدّاهِرينَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى ما اَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ.
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَ لَمْ يُوافِقْهُ. اَلا اِنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَنى عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى» ، «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها اِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ.
اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللَّهِ فى خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فى اَرْضِهِ.
اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
اَلا اِنَّهُ لا «اَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ اَخى هذا. اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ:
اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچک، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهى است. خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.
اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى به پا مى ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.
حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام.
اى مردم، على را فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته ام در امام المتقین جمع نموده ام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره یس ذكر كرده است: «وَ كُلَّ شَيْىءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ» : «و هر چيزى را در امام مبین جمع كرديم» .
اى مردم، از على به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برمگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده اى او را مانع نمى شود.
على اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچ كس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچ كس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.
اى مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
اى مردم، او از طرف خداوند امام است، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه اش را نمى پذيرد و او را نمى بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده است.
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمانها و زمينها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.
اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته كه منّتى از او بر من و احسانى از جانب او به سوى من است. خدايى جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
اى مردم، على را فضيلت دهيد كه او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است تا مادامى كه خداوند روزى را نازل مىكند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا ردّ كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است و مى گويد: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد» . هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد، خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
اى مردم، على «جنب اللَّه» است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ» : «اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم».
اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى كند مگر اين شخصى كه دست او را مى گيرم و او را به سوى خود بالا مى برم و بازوى او را مى گيرم و با دستم او را بلند مى كنم و به شما مى فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست» ، و او على بن ابى طالب برادر و جانشين من است،و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يک از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.
بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى گويم، بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.
معرفى و بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام[۴]
سكوت مطلق بر جمعيت حاضر در غدير حكم فرما بود و دل ها پله پله با كلام رسول مدارج كمال را مى پيمود و با كوه استوار نبوت تا اوج ولايت پيش مى رفت. اين در حالى بود كه طبق اشاره پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى قبلىِ خطابه، همه چشم بر دست و بازوى پيامبر و على عليهما السلام داشتند كه هنگام بالا رفتنشان كى فرا مى رسد:
بلند كردن و نشان دادن اميرالمؤمنين عليه السلام
اكنون غدير به قله خود رسيده و صد و بيست هزار نفر چشم بر لبان گل وجود دوخته بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله در آن حساس ترين لحظات دستان يداللهى خود را به بازوان رشيد على عليه السلام نزديک كرد و او نيز دستان خود را بالا نگاه داشت. در يک لحظه او را تا آنجا بلند كرد كه كف پاى على عليه السلام به زانوان پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.
من كنت مولاه فعلى مولاه
همانطور كه على عليه السلام را بر سر دست نگه داشته بود در بديع ترين شكل اعلام جانشينى خود را به انجام رساند. سؤالى كوتاه و جمله اى پر از معنى!! پرسيد: گفتيد كه چه كسى بر شما اولى به نفس است؟ مردم فوراً پاسخ دادند: خدا و رسولش. فرمود:
اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: آگاه باشيد كه هر كس من صاحب اختيار و اولى به نفس او بوده ام اين على صاحب اختيار و اولى به نفس اوست. خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند، و خوار كن هر كس على را خوار كند.
بار ديگر كنار پيامبر صلى الله عليه وآله
اكنون با نشان دادن على عليه السلام و اشاره «هذا»به سوى او دقيق ترين معرفى خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله صورت گرفت؛ و به دنبال آن پرچم دوستى و يارى او بر فراز غدير برافراشته شد.
حضرت با پايان اين سخن على عليه السلام را از فراز دست بر منبر فرود آورد؛ و با ظرافتى لايق شأن نبوت نگذاشت در خطابه اش وقفه ايجاد شود و سخنان خود را ادامه داد و به تبيين ابعاد «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» پرداخت.
على عليه السلام مفسر قرآن
پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز بعدى، سخن از تفسير قرآن به ميان آورد، و با توجه دادن به اهميت آن على عليه السلام را به عنوان جانشين خود در تفسير و تبيين قرآن معرفى كرد، و مردم را متوجه اين نكته نمود كه على عليه السلام علم آن را دارد و اوست كه مى تواند به قرآن دعوت كند.
پيشگويى از جمل وصفين و نهروان
سپس اشاره اى به آينده كفرستيز على بن ابى طالب عليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين نمود، و تصريح كرد كه جنگ او با آن گروه ها به امر خداوند است.
ولايت على عليه السلام تغيير يافتنى نيست
در اينجا با قرائت آيه ۵ سوره ق: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» : «سخن نزد من تغيير يافتنى نيست» ، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على عليه السلام نمود و بار ديگر جمله اى را كه هنگام بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى گويم» و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد» .
اليوم اكملت لكم دينكم
در آن لحظات بسيار حساس كه پيامبرصلى الله عليه وآله توانسته بود بار سنگين «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» را با موفقيت به مقصود برساند و ولايت دوازده امام عليهم السلام را تا آخر دنيا از فراز منبر غدير اعلام فرمايد، جبرئيل بر قلب مقدس آن حضرت نازل شد و در حالى كه حضرت خطابه را ادامه مىداد آيه ۳ سوره مائده را به عنوان سند افتخار ابدى غدير آورد: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» : «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» .
بلافاصله پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله در ادامه خطبه فرمود: خدايا، تو هنگام بيان اين مطلب و منصوب نمودنت على عليه السلام را در اين روز، اين آيه را درباره ولايت على نازل كردى: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً».
اسلام بدون ولايت قبول نيست
آنگاه براى اينكه ثابت كند دينى جز با ولايت على عليه السلام پذيرفته نيست، دو آيه ديگر از قرآن را شاهد گرفت: يكى آيه ۱۹ سوره آل عمران: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ» : «دين نزد خدا فقط اسلام است»؛ و ديگرى آيه ۸۵ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» : «هر كس دينى غير از اسلام برگزيند هرگز خدا از او قبول نخواهد كرد و او در آخرت از زيانكاران است» .
انضمام اين دو آيه به آيه اكمال بدان معنى بود كه دين فقط اسلام است و غير اسلام مورد قبول خدا نيست، و آن دينى كه خدا به نام اسلام پذيرفته، آن است كه غدير و ولايت در آن است و جانشينان پيامبرش تا روز قيامت دوازده امام عليهم السلام هستند. اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله نفس راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت: «خدايا تو را شاهد مى گيرم كه من ابلاغ نمودم» .
اين فراز خطبه بعد از سؤال پيامبرصلى الله عليه وآله و پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله على عليه السلام را بر سر دست بلند كرد، چنين ادامه يافت:
اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ اَخى وَ وَصِيّى وَ واعى عِلْمى، وَ خَليفَتى فى اُمَّتى عَلى مَنْ آمَنَ بى وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعى اِلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لاَعْدائِهِ وَ الْمُوالى عَلى طاعَتِهِ وَ النّاهى عَنْ مَعْصِيَتِهِ.
اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ.
يَقُولُ اللَّهُ: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» . بِاَمْرِكَ يا رَبِّ اَقُولُ: اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ اَنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.
اللّهُمَّ اِنَّكَ اَنْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ اِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»، وَ قُلْتَ: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ».
اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ:
بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى مىكند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او و نهى كننده از معصيت او.
اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطين و مارقين به امر خداوند.
خداوند مى فرمايد: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» : «سخن در پيشگاه من تغيير نمى پذيرد»، پروردگارا، به امر تو مى گويم:«خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد» .
پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» : «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» ، و فرمودى: «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ» : «دين نزد خداوند اسلام است» ، و فرمودى: «وَ مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» : «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود» . پروردگارا، تو را شاهد مى گيرم كه من ابلاغ نمودم.
تبيين كمال دين با امامت[۵]
پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچكترين وقفه اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت:
انكار امامت مساوى با جهنم است
آن حضرت از يک سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد. همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره:«فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ» ، و آيه ۸۸ سوره آل عمران: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.
رضايت خدا و رسول از على عليه السلام
در فراز بعدى مدح قرآنى بسيار بلندى درباره مولاى منصوب در غدير بر زبان آورد، كه كتاب آسمانى را يك پارچه به اميرالمؤمنين عليه السلام مرتبط ساخت و اين مهم را در چهار مرحله بيان فرمود. ابتدا على عليه السلام را عزيزترين و نزديكترين شخص نزد خود معرفى كرد و سپس به صراحت فرمود: «خداى عز و جل و من از او راضى هستيم» ، و آنگاه همه موارد آيات رضايت در قرآن را درباره على عليه السلام دانست و فرمود: «هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او»، و اين گونه به مردم فهمانيد كه جانشين من كسى است كه رضايت خدا و من از او ضمانت شده است.
على عليه السلام رئيس مؤمنين
در مرحله بعد بيش از۹۰ مورد خطاب «يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا» را كه در قرآن آمده مطرح كرد و على عليه السلام را سر دسته ايمان آورندگان و امير مؤمنان دانست و فرمود: خداوند در قرآن «الَّذينَ آمَنُوا»را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز كرده است.
مدح على عليه السلام در قرآن
در مرحله سوم همه گونه ستايش خدايى از بندگانش را كه در قرآن آمده متعلق به على عليه السلام دانست و فرمود: «هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او» .
يک سوره كامل درباره على عليه السلام
در مرحله چهارم سوره «هَلْ اَتى» را مطرح كرد و نزول اين سوره را درباره على عليه السلام دانست، و با اشاره به مهمترين فراز اين سوره كه مى فرمايد: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» فرمود: «خداوند در اين سوره شهادت به بهشت نداده مگر براى او» ؛ و آيات اين سوره را مدحى بلند براى على عليه السلام دانسته فرمود: «خدا با اين سوره جز على را مدح نكرده است» . آن حضرت در دنباله سخن نتيجه گرفت كه خداوند بهترين ها را براى شما انتخاب كرده است: «پيامبرتان بهترين پيامبر، و وصى شما بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند» و ادامه داد كه ذريه من از نسل على عليه السلام است.
شيطان و حسد درباره على عليه السلام
آنگاه با يادى از حضرت آدم عليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يک سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره على عليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان نابود شود. از سوى ديگر لغزش حضرت آدم عليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يک خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدم عليه السلام بسيار پايين تر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.
سوره عصر درباره على عليه السلام
سپس تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضین على عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» در آخر اين سوره على بن ابى طالب عليه السلام است.
رسالت عظيم به انجام رسيد
در اينجا بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده شد و آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود:«اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ» .
آنگاه آيه ۱۰۲ سوره آل عمران را به عنوان خطاب قرائت كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» : «اى مردم، در برابر خدا حق تقوى را بجا آوريد و نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد» ، اين به نوعى نتيجه گيرى از «رَضيتُ لَكُمُ الاسْلامَ ديناً» و «اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاِسْلامُ» و «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» بود، كه اگر خدا جز اسلام را نمى پذيرد منظور از آن اسلامى است كه ولايت دوازده امام عليهم السلام در آن باشد.
متن سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در اين بخش چنين بود:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، »لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ، اَنْصَرُكُمْ لى وَ اَحَقُّكُمْ بى وَ اَقْرَبُكُمْ اِلَىَّ وَ اَعَزُّكُمْ عَلَىَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً فِى الْقُرْآنِ اِلاّ فيهِ، وَ لا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا اِلاّ بَدَأَ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ اِلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فى «هَلْ اَتى عَلَى الاِنْسانِ» اِلاّ لَهُ، وَ لا اَنْزَلَها فى سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ، وَ هُوَ التَّقِىُّ النَّقِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِىٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِىٍّ وَ بَنُوهُ خَيْرُ الاَوْصِياءِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِىٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىٍّ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اِبْليسَ اَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اَعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ اَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ اُهْبِطَ إلَى الاَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ اَنْتُمْ اَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ اَعْداءُ اللَّهِ.
اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ« اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» :
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى يابد و به آنها مهلت داده نمى شود.
اى مردم، اين على است كه يارى كننده ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديكترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتى عَلَى الْإِنْسانِ ...» شهادت به بهشت نداده مگر براى او، و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست، و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيّتان بهترين وصی و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.
اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد و در بين شما دشمنان خدا هستند.
بدانيد كه با على دشمنى نمىكند مگر شقى و با على دوستى نمى كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «و العصر» : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ» ، «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.
اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست. اى مردم، از خدا بترسيد آن گونه كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.
اشاره به اهداف منافقين[۶]
بخش ششم سخنان پیامبرصلى الله عليه وآله منافقين را نشانه مى رفت، و اشاره ه اى رمزى به توطئه ها و نقشه هاى آنان بود كه مى بايست از فراز منبر غدير هشدار آن داده مى شد و مردم را نگران روزهاى آينده اسلام مى نمود. اما صاحب فصيح ترين بيان در همه عالم، چنان مقدمه سازى بر اين بخش سخن نمود كه ذلت و سقوط دشمنان را به همه نشان دهد.
مقام نورانيت چهارده معصوم عليهم السلام
آن پيشينه، بيان مقام نورانیت خود و اهل بيتش بود كه فراتر از مقام نبوت و امامت است. خلقت نورانى چهارده معصوم عليهم السلام قبل از خلقت عالم بايد از فراز منبر غدیر در خاطره ها مى ماند، تا بدانند چرا خداوند امامت هيچ كس را به جاى آنان نمى پذيرد.
جالبتر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله خلقت نورانى را از متن قرآن استخراج كرد و با انضمام دو آيه آن را بيان فرمود. يكى آيه ۸ احتجاج تغابن: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى اَنْزَلْنا» : «به خدا و رسول ايمان بياوريد و به نورى كه نازل كرديم» و ديگرى آيه ۱۵۷ سوره اعراف: «وَ اتَّبِعُوا النُّورَ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ»: »پيروى كنيد از نورى كه همراه پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده است» .
آنگاه به بيان اين نورانيت پرداخته و آن را رشته اى متصل از خود تا حضرت مهدى عليه السلام اعلام كرد و در اين باره به صراحت فرمود: «نور از طرف خداوند در وجود من نهاده شده، و سپس در على بن ابى طالب، و سپس در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است» .
نور ستيزى دشمنان ولايت
با اين مقدمه، آمادگى لازم براى ذكر منکرین ولايت ايجاد شده بود كه آنان را دشمنان نور معرفى كند، تا نزد همگان به عنوان ظلمتى كه با نورانيت در ستيزند شناخته شوند.
در مرحله اول پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۷ سوره نساء را به دنبال آيه نورانيت و به صورت آميخته با آن قرائت كرد، به گونه ا ى كه نتيجه گيرى از اين چينشِ آيات، عذاب و لعنت صريح براى دشمنان ولايت بود آنجا كه فرمود: «مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ» : «ايمان آوريد قبل از آنكه صورت هايى را هلاک نماييم و آنها را به پشت برگردانيم، يا آنان را مورد لعنت قرار دهيم همان گونه كه اصحاب سبت را لعنت كرديم» ، و اين تشبيه دقيقاً اشاره به مسلمانانى بود كه نام مسلمانى را حفظ مى كنند اما با هزاران حيله فرامين الهى را زير پا مى گذارند.
توطئه هاى اصحاب صحيفه
اين بود كه آن حضرت در دنباله كلام كار را به صراحت كشانده فرمود: «به خدا قسم قصد نشده از اين آيه مگر گروهى از اصحاب من كه آنان را با نام و نسبشان مى شناسم، ولى مأمور شده ام كه از آنان اعراض كنم و آنان را معرفى نكنم» .
با اين سخن منافقين بر خود لرزيدند و احساس كردند در ادامه سخن از توطئه هاى آنان پرده برداشته خواهد شد و همه از نقشه هاى سرى آنان آگاه مى گردند. از نظر فن خطابه همين كافى بود كه آنان را در سكوتى بهت انگيز فرو بَرَد و از هر حركت ناهنجارى باز دارد.
حب و بغض على عليه السلام معيار اعمال
در ادامه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله ترازوى علوى را براى سنجش اعمال در برابر مردم قرار داد و فرمود: «پس هر كس عمل كند طبق آنچه از حب و بغض نسبت به على در قلب خود مى يابد» .
آنگاه با يادى كه از احقاق حق اهل بيت عليهم السلام توسط حضرت مهدى عليه السلام كرد، انواع ضايع كنندگان حق آل محمدعليهم السلام را به شماره آورد كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين، و جالب بود كه عبارت «من جميع العالمين» را پيوست اين گروه ها قرار داد تا گستره آن همه زمانها و مكان ها را فرا گيرد.
خطر ارتداد مردم
اكنون لازم بود كه مردم بدانند در معرض خطراتى عظيم قرار دارند كه در چند جهت جلوه گر خواهد شد: يكى بازگشت از اسلام و ديگرى احساس غرور از مسلمانى و سومى امامان ضلالت.
آيه ۱۴۴ سوره آل عمران گوياترين سندى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز خطبه آن را شاهد عقب گرد و بازگشت مردم به جاهليت قرار داد، آنجا كه در قرآن آمده است: «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، اَفَاِنْ ماتَ اَو قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ» .
حضرت اين آيه را در كلام خود تضمين كرده فرمود: »اى مردم، شما را هشدار مى دهم! من رسول خدا هستم كه قبل از من پيامبرانى بوده اند. آيا اگر بميرم يا كشته شوم عقبگرد خواهيد كرد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى زند و به زودى خداوند شاكران و صابران را پاداش مى دهد» .
خطر غرور مسلمانان
خطر دوم غرور مسلمانى و منت گذاشتن مسلمانان بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله براى پذيرش دين بود. پيامبرصلى الله عليه وآله براى هشدار از اين خصلت شيطانى چهار آيه قرآن را ادغام كرد: يكى آيه ۱۷ سوره حجرات: «يَمُنّونَ عَلَيْكَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لاتَمُنُّوا عَلَىَّ اِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ اَنْ هَداكُمْ لِلايمانِ» . دوم آيه ۲۸ سوره محمدصلى الله عليه وآله: «ذلِكَ بِاَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما اَسْخَطَ اللَّهُ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَاَحْبَطَ اَعْمالَهُمْ» . سوم آيه ۳۵ سوره الرحمن: «يُرْسِلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» . چهارم آيه ۱۴ سوره فجر: «اِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرصادِ» .
آن حضرت اين چهار آيه را در يک جمله بلند گنجانيده چنين فرمود: «اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا منت مگذاريد كه در نتيجه عمل شما را نابود مى كند و بر شما غضب مى نمايد و شما را به شعله هايى از آتش و مس گداخته مبتلا مى نمايد. پروردگار شما در كمين است» .
خطر رهبران گمراه
خطر سوم رهبران ضلالت و گمراهى بود. پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۱ سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد:«وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ» ، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت كمک نمى شوند» .
سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» ، و ديگرى آيه ۲۹ سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ» . در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين» .
تصريح به اصحاب صحيفه
عجيب ترين مسئله اى كه در اثناء خطبه غدير اتفاق افتاد ذكر صريح «اصحاب صحيفه» توسط پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه هم خود اصحاب صحیفه را به شدت تكان داد و هم اكثريت مردم منظور حضرت از اين عبارت را متوجه نشدند و در انديشه ماندند كه مقصود حضرت چه بود. پيامبرصلى الله عليه وآله بلافاصله پس از ذكر امامان ضلالت فرمود: «آگاه باشيد كه آنان اصحاب صحيفه اند، پس هر يك از شما در صحيفه خويش نظر كند».
امامت در نسل پيامبرصلى الله عليه وآله
آنگاه براى آنكه در مقابل امامان ضلالت سخن قاطعى مطرح كرده و راه را به طور كلى بر آنان بسته باشد فرمود:«من خلافت را به عنوان امامت آن هم در نسل خود تا روز قيامت به وديعه مى گذارم» و اين بدان معنى بود كه اميد ديگران را قطع نمايد.
پيام غدير را تا قيامت برسانيد
از آنجا كه مسائل مطرح شده در اين فرازها بسيار حساس بود، پيامبرصلى الله عليه وآله اتمام حجتى كامل عيار درباره آن نمود و حتى به نسل هاى آينده هشدار و بيدار باش در برابر امامان ضلالت داد و فرمود: «آنچه مأمور به تبليغش بودم ابلاغ كردم تا حجت باشد بر حاضر و غائب، و بر همه كسانى كه در اين مجلس حاضرند يا حضور ندارند، و به دنيا آمده اند يا نيامده اند» . و سپس همه نسل ها را مكلف به ابلاغ پيام هاى غدير نموده فرمود: «پس تا روز قيامت حاضر به غايب و پدر به فرزند برساند» .
پيشگويى از غصب خلافت
پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز بعدى مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى غصب مى كنند» ، و سپس غاصبين را لعنت كرد. آنگاه با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود: «در آن هنگام است اى جن و انس كه مى ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى فرستد بر شما شعله اى از آتش و مس گداخته و نمى توانيد آن را از خود دفع كنيد» .
جدايى خبيث و طيب
نهيب هاى مقام نبوت لا ينقطع بر سر مردم مى باريد. اين بار پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۱۷۹ سوره آل عمران: «لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» را مطرح كرد و آن را در كلام خود تضمين كرده به عنوان هشدار فرمود: «خداى عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى كند» .
پيشگويى از حضرت مهدى عليه السلام
آيه ۵۸ سوره اسراء هشدار بعدى بود كه به مناسبت آن نام حضرت مهدى عليه السلام به ميان آمد. خداوند در اين آيه مى فرمايد: «وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ» ، و پيامبرصلى الله عليه وآله همين آيه را در كلام خويش چنين آورد: «هيچ آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى كند و آن امام هدايت شده را مالک آن قرار مى دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى نمايد» .
فريب اكثريت را نخوريد
هشدار بعدى فريب نخوردن از گرايش اکثریت بود. پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا آيه ۷۱ سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» ، و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى افتند. آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» .
حضرت در اين مرحله از خطبه چنين فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ ، «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ». بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ اِلاّ قَوْماً مِنْ اَصْحابى اَعْرِفُهُمْ بِاَسْمائِهِمْ وَ اَنْسابِهِمْ، وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ. فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ اِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اُنْذِرُكُمْ اَنّى رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، اَفَإِنْ مِتُّ اَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ ؟ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ الصّابِرينَ. اَلا وَ اِنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَىَّ بِاِسْلامِكُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، اِنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى اَئِمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ وَ اَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُمْ وَ اَنْصارَهُمْ وَ اَتْباعَهُمْ وَ اَشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ.
اَلا اِنَّهُمْ اَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ اَحَدُكُمْ فى صَحيفَتِهِ!!
قالَ : فَذَهَبَ عَلَى النّاسِ اِلاّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ اَمْرَ الصَّحيفَةِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى اَدَعُها اِمامَةً وَ وِراثَةً فى عَقِبى اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما اُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ، وَ عَلى كُلِّ اَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ اَوْ لَمْ يَشْهَدْ، وُلِدَ اَوْ لَمْ يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ اَيُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ اِلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ اَهْلَكَ الاَوَّلينَ، وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى : «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَمَرَنى وَ نَهانى، وَ قَدْ اَمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ بِاَمْرِهِ. فَعِلْمُ الاَمْرِ وَ النَّهْىِ لَدَيْهِ، فَاسْمَعُوا لاَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ اَطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، وَ صيرُوا اِلى مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ:
اى مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاک كنيم وجوهى را و آن صورتها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم» . به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده است مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى شناسم، ولى مأمورم بر آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى يابد.
اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم، كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى گيرد، چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.
اى مردم، شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم، و قبل از من پيامبران بوده اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى رساند، و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود مى نمايد و بر شما غضب مى كند و شما را به شعله اى از آتش و مس گداخته مبتلا مى كند. پروردگار شما در كمين است.
اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت كمک نمى شوند.
اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين ترين درجه آتشند و چه بد است جاى متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»هستند، پس هر يك از شما در صحیفه خود نظر كند.
راوى مى گويد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد، و فقط عده كمى مقصود حضرت را فهميدند.
اى مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه مى سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده اند يا نيامده اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى گيرند. خداوند غاصبین و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام استاى جن و انس كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى فرستد بر شما شعله اى از آتش و مس گداخته و نمى توانيد آن را از خود دفع كنيد.
اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبیث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى كند.
اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را)خداوند قبل از روز قيامت آنان را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى نمايد.
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاك نمود و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى فرمايد: «اَلَمْنُهْلِكِ الاَوَّلينَ ...» : «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى كنيم. واى بر مكذبين در آن روز» .
اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نموده ام، و علم امر و نهى نزد اوست. پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد، و راه هاى بيگانه شما را از راه او منحرف نكند.
معرفى دوستان و دشمنان اهلبيت عليهم السلام[۷]
خطابه پیامبرصلى الله عليه وآله از نيمه گذشته و آن مجلس با شكوه در كمال نظم گوش به سخنان حضرت فرا داده بودند. مىتوان ادعا كرد تا آن لحظه حضرت مطالب اصلى و لازم را به طور كامل مطرح كرد و جوانب آن را روشن فرمود. از اين مرحله به بعد كه وارد هفتمين بخش سخن خود مى شد، در يک نگاه تبيين كامل درباره ابعاد مسئله ولايت و برخى ناگفته هاى ديگر را آغاز كرد:
معرفى صراط مستقيم
اين بخش سخن با اشاره به آيه ۱۵۳ سوره انعام آغاز شد: «وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» ، كه صراط مستقيم را در برابر همه راه هاى ديگر قرار مى داد و بايد راه راست دقيقاً معرفى مى شد. به همين منظور حضرت با يادآورى اينكه علم امر و نهى نزد على عليه السلام است به مردم دستور داد درباره اوامر و نواهى على عليه السلام سر تسليم فرود آورند و فرمود: «مواظب باشيد كه راه هاى ديگر شما را از راه او منحرف نكند» .
آنگاه به صراحت اعلام كرد كه «صراط مستقيم» من و على و امامان بعد از او هستيم، و به آيه ۱۸۶ سوره اعراف اشاره كرد كه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» .
تفسير سوره حمد
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله بدون هيچ مقدمه اى سوره حمد را به طور كامل قرائت كرد، و مخاطبين بى اختيار متوجه مطلب جديدى شدند. از آنجا كه در فراز قبلى آيه «وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ»تفسير شده بود، اكنون «صراط مستقيم» در سوره حمد نشان داده مى شد كه مسلمانان هر روز حد اقل ده بار در نمازهاى واجب از خدا درخواست هدايت به آن را دارند و اين خواسته را با تفصيل تمام از خدا مى خواهند و مى گويند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ» .
حضرت پس از قرائت سوره حمد قسم ياد كرد كه اين سوره درباره من و امامان بعد از من نازل شده است، و راه راستى كه هر مسلمان در پى آن است جز پيروى از چهارده معصوم عليهم السلام راه ديگرى نمى تواند باشد.
امامان حزب اللَّه اند
آنگاه آيه۶۲ سوره يونس: «اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» را كنار آيه ۵۶ سوره مائده: «فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» قرار داد و از امامان به عنوان «اولياء اللَّه» و «حزب اللَّه»ياد كرد.
دوستان و دشمنان اهلبيت عليهم السلام
اكنون كه صراط مستقيم روشن شد سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله در معرفى دو گروه دوست و دشمن آنان ادامه يافت. حضرت يازده جمله در اين باره فرمود كه شش جمله آن در توصيف اولياى اهلبيت عليهم السلام و پنج جمله در وصف اعداء بود.
ظاهر فريبى دشمنان
در جمله اول آيه۱۱۲ سوره انعام: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» را در كلام خود آورد و فرمود: «دشمنان امامان، سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطينند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى رسانند».
برائت نشان ولايت
در جمله دوم مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى فرمايد: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ...» و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى شود.
حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهل بيت عليهم السلام عطا فرمود.
ايمان با ظلم مخلوط نشود
در جمله سوم نيز پيامبرصلى الله عليه وآله عيناً آيه ۸۲ سوره انعام را در وصف اولياى اهلبيت عليهم السلام آورد و فرمود: بدانيد دوستان اهلبيت عليهم السلام كسانى اند كه خداوند آنان را توصيف نموده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند، برايشان امن است و آنان هدايت يافتگانند» .
شك در ولايت
در جمله چهارم آيه ۱۵ سوره حجرات: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا» را ضمن كلام خود آورده فرمود: «اولياى اهل بيت كسانى اند كه ايمان آورده و به شک نيفتاده اند» .
بهشت براى دوستان اهلبيت عليهم السلام
جمله پنجم وعده بهشت براى دوستان اهلبيت عليهم السلام بود كه با ادغام آيه ۴۶ سوره حجر: «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» ، و آيه ۷۳ سوره زمر: «حَتّى اِذا جاؤُوها وَ فُتِحَتْ اَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ» فرمود:«بدانيد اولياء و دوستان امامان كسانى هستند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى شوند و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى آيند و مى گويند:«سلام بر شما، پاكيزه شديد. پس براى هميشه داخل بهشت شويد» .
يرزقون فيها بغير حساب
جمله ششم ورود بى حساب به بهشت را مژده داد و آيه ۴۰ سوره غافر: «فَاُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ» مورد استناد قرار گرفت و حضرت فرمود: «بدانيد كه اولياى اهلبيت كسانى اند كه بهشت براى آنان است و بدون حساب در آن روزى داده مى شوند» .
آتش براى دشمنان اهلبيت عليهم السلام
از جمله هفتم توصيف دشمنان اهلبيت بود كه به آيه۱۲ سوره انشقاق: «فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً» اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانىاند كه شعله هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت» .
وحشت از جهنم براى دشمنان ولايت
جمله هشتم نيز درباره دشمنان بود كه آيه ۷ سوره ملک: «اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ« ، و آيه۱۲ سوره فرقان: «اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً» كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: «بدانيد دشمنان ايشان كسانى اند كه از جهنم در حالى كه مى جوشد صداى وحشتناكى مى شنوند و شعله كشيدن آن را مى بينند» .
لعن دشمنان ولايت در جهنم
جمله نهم وصف قرآنى دشمنان اهلبيت عليهم السلام را ادامه داده با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً ...» ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهلبيت عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.
اعتراف دشمنان ولايت در جهنم
جمله دهم درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک: «تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ ...» ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهلبيت عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.
ايمان به غيب در دوستان اهل بيت عليهم السلام
آخرين جمله درباره دوستان اهلبيت عليهم السلام بود كه آيه۱۲ سوره ملك: «اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ»مورد استناد قرار گرفت و حضرت فرمود: «بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى ترسند (بدون آنكه او را ببينند) به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله هاى آتش و اجر بزرگ» !!
مذمت و لعنت خدا بر دشمنان اهلبيت عليهم السلام
پس از اين توصيفات درباره دوستان و دشمنان اهلبيت عليهم السلام حضرت سخن را در يك جمله جامع جمع بندى كرده فرمود: «اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد» .
على عليه السلام بشير و هادى و پدر امامان
اكنون سخنرانى به پايان بخش هفتم خود نزديک مى شد و پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت خود را با على عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. ابتدا با اشاره به آيه ۱۸۸ سوره اعراف: «اِنْ اَنَا اِلاّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» فرمود: «بدانيد كه من ترساننده ام و على بشارت دهنده است» .
سپس با اشاره به آيه ۷سوره رعد: «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: «بدانيد من ترساننده از عذابم و على هدايت كننده است» . و آنگاه فرمود: «بدانيد كه من پيامبرم و على جانشين من است. من رسولم و على امام و جانشين بعد از من است» ، و سپس به امامان اشاره كرده فرمود: «امامان بعد او از فرزندان اويند. من پدر آنانم و آنان از صلب او به دنيا مى آيند».
در اين قسمت از سخنرانى متن فرمايشات حضرت چنين بود:
مَعاشِرَ النّاسِ، اَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذى اَمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَّةُ الْهُدى، يَهْدُونَ اِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ، الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ»، فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ، اوُلئِكَ اَوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اِخْوانُ الشَّياطينِ، يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولئِكَ لَهُمُ الاَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» .
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَرْتابُوا.
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ».
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ» .
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ.
مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاَجْرِ الْكَبيرِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ اَحَبَّهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا و اِنّى اَنَا النَّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا و اِنّى مُنْذِرٌ وَ عَلِىٌّ هادٍ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى نَبِىٌّ وَ علِىٌّ وَصِيّى.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسُولٌ وَ عَلِىٌّ الاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. اَلا وَ اِنّى والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ:
اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به پيروى آن امر نموده، و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايتند، به حق هدايت مىكنند و به يارى حق به عدالت رفتار مى كنند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ، الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ» .
اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.
بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاء گمراه و برادران شياطينند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر مى رسانند.
بدانيد كه دوستان اهلبيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...»: «نمى يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آناناند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند» .
بدانيد كه دوستان اهلبيت كسانى اند كه خداوند عزو جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «الَّذينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ ...» : «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند، آناناند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان اند» .
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى اند كه ايمان آورده اند و به شک نيفتاده اند.
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى آيند و مى گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد» .
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى شوند.
بدانيد كه دشمنان اهلبيت كسانى اند كه به شعله هاى آتش وارد مى شوند.
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى اند كه از جهنم در حالى كه مى جوشد صداى وحشتناكى مى شنوند و شعله كشيدن آن را مى بينند.
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...» : «هر گروهى كه داخل جهنم مى شوند همتاى خود را لعنت مى كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مى فرمايد: «براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى دانيد» .
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى اند كه خداوند عز و جل مى فرمايد: «كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَاَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...» : «هر گاه گروهى را در جهنم مى اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى پرسند: آيا ترساننده اى براى شما نيامد؟ مى گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى گويند: اگر مى شنيديم يا فكر مى كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند اصحاب آتش» .
بدانيد كه دوستان اهل بيت كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان مى ترسند و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.
اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله هاى آتش و بين اَجر بزرگ!
اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
اى مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده ام و على بشارت دهنده است.
اى مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده ام و على هدايت كننده است.
اى مردم، من پيامبرم و على جانشین من است.
اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مى آيند.
معرفى حضرت مهدى عليه السلام[۸]
مجلس غدير اهميت خود را به همه نشان داده بود و در هر بخش و فراز آن مردم سخنان تازه و مهمى مى شنيدند كه برخى از آنها براى اولين بار به اطلاع آنان مى رسيد. اكثر مخاطبين - به جز منافقين - از حضور در چنين مجلسى خود را سر بلند مى ديدند چرا كه در آينده هاى اسلام از آنان به عنوان اولين پيام رسانان بلندترين خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله ياد مىشد. چنان گوش فرا داده بودند كه حتى صداى نفس ها در سكوت محو مى شد:
حل مشكلات جهان به دست حضرت مهدى عليه السلام
در چنين موقعيتى، بخش هشتم خطابه با نام زيباى حضرت قائم آل محمد مهدی موعودعليه السلام آغاز شد، آن هم براى مردمى كه تا آن روز هيچ توصيف مفصلى درباره آن حضرت نشنيده بودند.
پيامبرصلى الله عليه وآله با ۱۸ جمله بلند و ظريف قامت ملكوتى حضرت صاحب الزمان عليه السلام را در آن مجلس حاضر ساخت، و اين گونه بود كه كليد حل مشكلات عالم در آن روز از دست خاتم نبوت به دست خاتم امامت سپرده شد.
حضرت مهدى عليه السلام آخرين حجت الهى
پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن موعود امت ها چند جهت مهم را خاطر نشان ساخت. از يك سو خاتميت آن حضرت در مقام امامت را و اينكه حجتى بعد از او نيست، در كنار بشارت انبياء گذشته درباره آن حضرت مطرح كرد. از سوى ديگر هدايت او از جانب پروردگار و برگزيده بودن او از بين خلايق را يادآور شد.
قيام و غلبه قائم آل محمدعليهم السلام
سپس سخن از قيام آن قائم آل محمدعليهم السلام به ميان آورد و در اين باره ابعاد مختلف اين قيام را ذكر كرد، كه عبارت بود از غلبه او بر تمامى اديان، فتح و پيروزى او بر همه قدرتمندان جهان، انتقام او از همه ظالمين، طلب خون هاى به ناحق ريخته اولياى خدا به دست او، و در يک كلمه او را غالب بر همه خواند به گونه اى كه هيچ كس را قدرت اقدام در برابر او نيست.
درياى علم الهى نزد حضرت مهدى عليه السلام
در نگاهى ديگر درياى علم آن حضرت را يادآور شد كه برگرفته از علم بى پايان الهى است، و در اين زمينه آن حضرت را ميراث دار و محيط بر هر علمى معرفى كرد كه هر چه بگويد از پروردگارش خبر مى دهد، و در اين زمينه هر حقى را همراه او و هر نورى را نزد او دانست؛ و از همين نقطه اشاره كرد كه او ارزش علمى آحاد مردم را در حد خودشان مورد توجه قرار خواهد داد.
صاحب اختيار خدا در زمين
سپس به اين جهت اشاره كردند كه او يارى دهنده دين الهى و شكننده جلوه هاى شرک و بالا برنده آيات خداست.
در يک جهت گيرى جامع آن حضرت را به عنوان كسى كه كارها به او سپرده شده و ولى و صاحب اختيار از طرف خدا در زمين و حكم كننده بين خلق و امين پروردگار معرفى كرد.
خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله بخش هشتم خود را به پايان برد در حالى كه آن حضرت مستقلاً درباره حضرت مهدى عليه السلام چنين سخن گفته بود:
اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِىُّ. اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ. اَلا اِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. اَلا اِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. اَلا اِنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اَهْلِ الشِّرْكِ وَ هادي ها.
اَلا اِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لاَوْلِياءِ اللَّهِ. اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ. اَلا اِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. اَلا اِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذى فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذى جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. اَلا اِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
اَلا اِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَمْرِ آياتِهِ. اَلا اِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. اَلا اِنَّهُ الْمُفَوَّضُ اِلَيْهِ. اَلا اِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ. اَلا اِنَّهُ الْباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ اِلاّ عِنْدَهُ.
اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. اَلا وَ اِنَّهُ وَلِىُّ اللَّهِ فى اَرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ فى خَلْقِهِ، وَ اَمينُهُ فى سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ:
بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيلهاى از اهل شرک و هدايت كننده آنان.
بدانيد كه اوست گيرنده انتقام همه خون هاى اولياء خدا. اوست يارى دهنده دين خدا.
بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق. اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى دهد. اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى. اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است. اوست كه پيشينيان به او بشارت داده اند، اوست كه به عنوان حجت باقى مى ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمى شود. اوست ولى خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.
زمينه سازى براى بيعت غدير
از آنجا كه خطابه غدير متفاوت از هر سخنرانى ديگرى بود در بخش نهم آن مردم با مسئله جديدى رو به رو شدند، و آن مطرح شدن بيعت و پيش بينى آن براى بعد از خطابه بود:
تعيين كيفيت بيعت
در اين فراز پيامبرصلى الله عليه وآله در كوتاه ترين جملات عمق بيعت غدير را با استناد به قرآن معنى كرد.
ابتدا نوع بیعت را تعيين كرد كه اول با من به عنوان بیعت با على عليه السلام و اقرار به مقامش دست خواهيد داد و سپس با خود او بيعت خواهيد كرد.
بيعت با خدا
سپس نقطه تمايز اين بيعت را خاطر نشان كرد و فرمود: «من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خدا براى او از شما بيعت مى گيرم» . آنگاه حضرت به آيه ۱۰ سوره فتح استناد كرده آن را قرائت كرد: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ ...» .
در اين مرحله حضرت چنين فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ اَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى. اَلا وَ اِنّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى اَدْعُوكُمْ اِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى.
اَلا وَ اِنّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ اَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً» :
اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى فهماند.
بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى خوانم.
بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بیعت مى گيرم. «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...» : «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است.
پس هر كس بيعت را بشكند بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .
حلال و حرام، واجبات و محرمات[۹]
قبل از آنكه سخن به آخرين بخش خود برسد، بخش دهم خطابه اختصاص به حلال و حرام و واجبات و محرمات يافت، و مقصود حضرت معرفى كسانى بود كه مردم بايد در آينده هاى نزديک و دور در احكامشان به آنان مراجعه كنند:
حج و نماز و زكات با كمال دين
پیامبرصلى الله عليه وآله قبل از همه مطالبى درباره حج را با استناد به آيه ۱۵۸ سوره بقره: «اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» بيان فرمود و از ترك حج بر حذر داشت.
از سوى ديگر به حجاج وعده استغناء و مغفرت داد، و در پايان از آنان خواست كه حج خانه خدا را با کمال دین كه ولايت است و نيز تفكر در اعمال آن انجام دهند، و نيز آن را جايگاه توبه بدانند.
بعد از حج، نماز و زكات را دو بار مطرح كرد: يک بار با اشاره به آيه ۴۳ سوره بقره: «وَ اَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعينَ» ، و بار ديگر با اشاره به آيه ۴۱ سوره حج: «الَّذينَ اِنْ مَكَّناهُمْ فِى الاَرْضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» .
امامان مُبيِّن احكام الهى
پيرو آن نكته اصلى را به ميان آورد كه اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى كند.
آنگاه ادامه اين مسير را نشان داده فرمود: «او و آنان كه از نسل من به خلافت مى رسند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى دهند و آنچه را نمى دانيد برايتان بيان مى كنند» .
لزوم ضابطه براى آينده احكام
آنچه حضرت درباره نماز و زكات فرمود آمادگى لازم را براى مطلب اصلى به وجود آورد، كه عبارت بود از آينده نگرى درباره همه حلال ها و حرام هاى خداوند، كه بسيارى از آنها گفته نشده بود و براى برخى از آنها هنوز زمينه اى وجود نداشت. اين فراز يكى از مهمترين قسمت هاى خطبه غدير به شمار مى آيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله ضابطه ابدى درباره حلال و حرام را در اختيار مردم گذاشت و راه هر گونه خود رأيى درباره احكام الهى را مسدود نمود.
دو ضابطه در حلال و حرام
در اين باره حضرت دو ضابطه بسيار مهم براى مردم تعيين كرد: يكى مرجع مردم در حلال و حرام تا روز قيامت كه در اين باره ابتدا تصريح كرد كه تعداد حلال و حرام آن قدر زياد است كه نمى توان در يک مجلس همه را بيان كرد. سپس راه حل آن را تعيين جانشينانى دانست كه به نیابت از پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخگوى مردم باشند، و آنان را از اميرالمؤمنين عليه السلام تا حضرت مهدى عليه السلام معرفى كرد.
ضابطه دوم عدم تغيير حلال و حرام تا روز قيامت كه در اين باره حضرت اعلام كرد هيچ حرامى و حلالى را تا كنون تغيير نداده ام و تغييرى هم در آنها به وجود نخواهد آمد. بنا بر اين از مردم نيز خواستند بر اين عدم تغيير پايدار بمانند.
دو ضابطه در امر به معروف و نهى از منكر
در فراز بعدى پيامبرصلى الله عليه وآله دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى كرد. يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئله امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند.
امامت معصومين عليهم السلام در متن قرآن
در اينجا پیامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم علی عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم» ، و سپس به حدیث ثقلین اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .
هشدار از مرگ و معاد و حساب
آن حضرت در اواخر بخش دهم خطابه سفارش به تقوى كرد و آيه اول سوره حج را براى ترساندن مردم از روز قيامت قرائت كرد: «اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْءٌ عَظيمٌ» و هشدار داد كه مرگ و معاد و حساب و ميزان و حساب در پيشگاه خدا و ثواب و عذاب را به خاطر داشته باشيد كه ترازوى دقيق الهى در برابر شماست.
كلام حضرت در اين بخش از سخن چنين بود:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ اَهْلُ بَيْتٍ اِلاّ اسْتَغْنَوْا وَ اُبْشِرُوا، وَ لا تَخَلَّفُوا عَنْهُ اِلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ اِلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ اِلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإِذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُحْسِنينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ، وَ لاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ اِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ اِقْلاعٍ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما اَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَاِنْ طالَ عَلَيْكُمُ الاَْمَدُ فَقَصَّرْتُمْ اَوْ نَسيتُمْ فَعَلِىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ؛ الَّذى نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدى اَمينَ خَلْقِهِ. اِنَّهُ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتى يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْاَلُونَ عَنْهُ وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لا تَعْلَمُونَ.
اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَهُما وَ اُعَرِّفَهُما؛ فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ اَنْهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ اِمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىُّ اِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضى.
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإِنّى لَمْ اَرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ اُبَدِّلْ. اَلا فَاذْكُرُوا ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لا تُبَدِّلُوهُ وَ لا تُغَيِّرُوهُ.
اَلا وَ اِنّى اُجَدِّدُ الْقَوْلَ: اَلا فَاَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.
اَلا وَ اِنَّ رَأْسَ الاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ اَنْ تَنْتَهُوا اِلى قَوْلى وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّى وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ اَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ مِنّى. وَ لا اَمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْىَ عَنْ مُنْكَرٍ اِلاَّ مَعَ اِمامٍ مَعْصُومٍ.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» ، و قُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْءٌ عَظيمٌ» .
اُذْكُرُوا الْمَماتَ وَ الْمَعادَ وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَىْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ اُثيبَ عَلَيْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الْجِنانِ نَصيبٌ:
اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...» : «هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست» .
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى شوند مگر آنكه مستغنى مى گردند و شاد مى شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى كنند مگر آنكه منقطع مى شوند و فقير مى گردند.
اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف (عرفات، مشعر، مِنا)وقوف نمى كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر مى گيرد.
اى مردم، حاجيان كمك مىشوند و آنچه خرج مى كنند به آنان باز مى گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى نمايد.
اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر مگرديد.
اى مردم، نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مىكند، او كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.
او و آنان كه از نسل من اند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى دهند و آنچه را نمى دانيد براى شما بيان مى كنند.
بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يک مجلس به همه حلال ها دستور دهم و از همه حرام ها نهى كنم. پس مأمورم كه از شما بیعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده ام كه آنان از نسل من و اويند، و آن موضوع امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدی است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.
اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها بر نگشته ام و تغيير نداده ام. اين مطلب را به ياد داشته باشيد و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
من سخن خود را تكرار مى كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى شود مگر با امام معصوم.
اى مردم، قرآن به شما مى شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش مى فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» : «آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد» ، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو (قرآن و اهل بيت) تمسك كنيد هرگز گمراه نمى شويد» .
اى مردم، تقوى را، تقوى را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداى عز و جل فرموده: «اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَيْىءٌ عَظيمٌ» : «زلزله قيامت شيئ عظيمى است» .
مرگ و معاد و حساب و ترازوهاى الهى و حسابرسى در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده مى شود، و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبى نخواهد بود.
بيعت گرفتن رسمى[۱۰]
سكوت همچنان بر مجلس حكم فرما بود و پیامبرصلى الله عليه وآله وارد آخرين بخش سخنرانى خود شده بود. آنچه مخاطبين در اين بخش شنيدند اقدام بى سابقه اى بود كه هرگز فكرش را نكرده بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت را به صورت جدى ترى مطرح كرده در يک اقدام بديع از فراز منبر غدير با صد و بيست هزار نفر بیعت كرد و از همه اقرار گرفت:
سه اقدام براى بيعت زبانى
آن حضرت براى اين كار سه جهت را با هم به اجرا درآورد: از يک سو با مطرح كردن كثرت جمعيت حاضر، اعلام كرد كه خدا دستور داده قبل از بيعت با دست از زبان هاى شما اقرار بگيرم. از سوى ديگر موضوع بيعت را امامت دوازده امام عليهم السلام قرار داد، و در مرحله سوم جملاتى را به عنوان بيعت مطرح كرد و از مردم خواست آنها را تكرار كنند.
متن بيعت نامه
آنگاه براى آنكه مردم در گونه هاى متفاوت بيعت نكرده باشند، از آنان خواست عين جملاتى را كه حضرت مى گويد به عنوان بيعت لسانى تكرار كنند.
آن عبارات از يک سو شامل شنيدن و اطاعت و رضايت و تسليم درباره امر ولايت بود. از سوى ديگر بيعت زبانى حاكى از بيعت با قلب و جان و دست قرار داده شد. در نگاهى ديگر شامل پايدارى بر سر اين بيعت بود كه به دور از هرگونه تبديل و شک و انكار و پیمان شكنی استمرار مى يافت. در جهتى ديگر براى كسانى كه احتمالاً بيعت با دست برايشان ميسر نمى شد اين اقرار بيعت با دست حساب مى شد. در آخرين نگاه تعهد بر ابلاغ پيام غدير به نسل هاى حاضر و آينده بود، و در نهايت آن حضرت خدا را شاهد بر اين وعده خود قرار داد.
در جمله آخرِ اين تعهّد آيه ۹۶ سوره اسراء: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ» را آورد و خدا را بر اين بيعت لسانى شاهد گرفت.
اى مردم، چه مى گوييد؟
در فراز بعدى به عنوان كسى كه گفتنى ها را گفته و پيمان را هم گرفته، گويا از مردم مى پرسيد: بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى دانيد؟
اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ ...» : «اى مردم چه مى گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى هاى هر نفسى اطلاع دارد». آنگاه با لسان نصيحت گونه اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» : «هر كس هدايت يابد به نفع خويش عمل كرده و هر كس گمراه شود بر ضرر خود گمراه شده است» .
آمادگى براى بيعت بعد از خطابه
از آنجا كه پس از منبر همه بايد براى بيعت مى آمدند، لذا پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر آيه ۱۰ سوره فتح: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» ، و آيه ۲۸ سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را با اشاره به جزئيات اين بيعت تكرار كرده، آن را از يك سو بيعت با خدا دانسته و از سوى ديگر بيعت با همه امامان دانست، و امامت آنان را در دنيا و آخرت مطرح كرد. سپس ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام فرمود.
سلام به عنوان «اميرالمؤمنين»
سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره: «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست» .
سپاس بر نعمت ولايت
آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» .
فضائل بى انتهاى على عليه السلام
خطبه به پايان خود نزديک مى شد و مردم همچنان تشنه زلال غدير گوش جان به كلام جاودانه محمدى سپرده بودند.
مسک الختام اين خطابه بلند، جامع الجوامع فضايل على بن ابى طالب عليه السلام بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در يک جمله پر معنى بالاترين فضيلت را براى شخص دوم عالم وجود با ارتباط آن به قرآن بيان كرد. از يک سو نزول فضایل على عليه السلام در قرآن را به ميان آورد، و از سوى ديگر درياى مناقب آن حضرت را فراتر از آن دانست كه در يک مجلس قابل ذكر باشد. سپس با توجه به گستردگى فضايل على عليه السلام، دستور پذيرفتن آنها را از اصحاب معرفت به ما داد.
نشان بهشت براى اهل ولايت
بعد از آن بار ديگر با اشاره به آيه ۷۱ سوره احزاب: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً» بر اطاعت و ولايت پذيرى و تسليم در برابر خدا و رسول و على و امامان بعد از او تأكيد كرد. سپس با اشاره به آيه ۲۰ و ۲۱ سوره توبه: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ» ، به سبقت گيرندگان در امر مهم ولايت نشان بهشت عنايت كرد.
در مقابل به مردم گوشزد كرد كه رضاى الهى را در نظر بگيرند، چرا كه اگر همه اهل زمين كافر شوند ضررى به خداوند نمى رسد، و در اين باره به آيه ۸ سوره ابراهيم: «اِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَميدٌ» ، و آيه ۱۴۴ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً»اشاره كرد.
دعا و حمد در پايان خطابه
آخرين جمله سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى ايمان آورندگان به محتواى غدير و نفرین بر منکران و كافران به اين امر الهى بود، كه فرمود:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ» .
متن سخنان حضرت در اين آخرين بخش سخن چنين بود:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.
فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ اَيْدينا. مَنْ اَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ اِلاّ فَقَدْ اَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لا نَبْتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى اللَّهُ مِنْ اَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّى ذلِكَ عَنْكَ الدّانى وَ الْقاصى مِنْ اَوْلادِنا وَ اَهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ اَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اَميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الاَْئِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً؛ يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً» .
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» ، وَ قُولُوا: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ فَضائِلَ عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ اَنْزَلَها فِى الْقُرْآنِاَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ اَنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الاَئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ:
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم. بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شك و انكار نمى نماييم و ترديد به دل راه نمى دهيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم.
تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
پس براى آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمائرمان و دستهايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند (در اين باره)از نفس هايمان دگرگونى نبيند.
ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى» .
اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى هاى هر كسى را مى داند. پس هر كس هدایت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مى كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار مى دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى فرمايد.
اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد،و به على به عنوان«اميرالمؤمنين»سلام كنيد وبگوييد:«شنيديم و اطاعت كرديم،پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست».و بگوييد:«اَلْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ ...»:«حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم.فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» .
اى مردم، فضايل على بن ابىطالب نزد خداوند كه در قرآن آن را نازل كرده بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم. پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق كنيد.
اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.
اى مردم، كسانى كه براى بیعت با او و قبول ولايت(و امامت)او و سلام کردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند کافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند.
خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز، و بر منكرین كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
منبع
دانشنامه غدیر،جلد ۱۳،صفحه ۱۵۸.
پانویس
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶ - ۱۳۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵ - ۱۴۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۰ - ۱۵۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸ - ۱۷۱.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۰-۲۱۲.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۸ - ۲۱۳.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۳۱ - ۲۲۳.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۲ - ۲۳۳.