قَسَم

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۷ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

منافقين و قَسَم‏ هاى دروغ در غدير[۱]

از جمله آياتى كه در ماجراى غدير و در ارتباط با منافقين بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد اين آيه بود:

«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه عَذاباً أَلِيماً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِى الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»[۲]:

«به خدا قسم ياد مى ‏كنند كه چنين سخنى نگفته ‏اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته ‏اند و هدفى را قصد كرده ‏اند كه بدان دست نيافته ‏اند و از چيزى ناراحت نشدند مگر براى اينكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى ساختند. اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر روى گردانند خداوند آنان را به عذاب دردناک در دنيا و آخرت معذب مى‏ نمايد، و در آخرت هم سرپرست و ياورى نخواهند داشت».



اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:


موقعيت تاريخى

در طول سفر يک ماهه غدير، منافقين با يقين به نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و تصميم حضرت درباره اعلان رسمى ولايت، با شدت تمام و به صورت همه جانبه ‏اى دست به كار توطئه‏ ها و نقشه‏ هاى گوناگون براى مقابله با اقدامات آن حضرت بودند.

آنان سعى در كتمان برنامه‏ هاى خود داشتند، ولى از يک سو خداوند از غيب پيامبرش را آگاه مى‏ ساخت و از سوى ديگر اصحاب باوفاى آن حضرت همچون سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار با مجالس مخفى آنان برخورد مى‏ كردند و به حضرتش گزارش مى‏ دادند.

تنها حربه‏ اى كه دشمنان درونى و منافقين در برابر اين افشاگرى‏ ها داشتند قسم دروغ بود، به اين صورت كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار مى‏ كرد و گفتار يا كردار يا نقشه آنان را بر ملا مى‏ ساخت قسم ياد مى‏ كردند كه چنين سخنى را نگفته و چنان كارى را انجام نداده ‏اند.

قسم دروغ از كسانى كه در باطن كافرند فقط با پرده بردارى خداى كاشف الاسرار و علام الغيوب مى‏ شكند و باطن كثيف قسم ياد كنندگان را نشان مى‏ دهد كه هم بر ضد خدا توطئه مى‏ كنند و هم به خدا قسم دروغ ياد مى‏ كنند. اين افشاگرى خداوند با آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...»: «به خدا قسم ياد مى‏ كنند كه چنين نگفته ‏اند، در حالى كه سخن كفر را بر زبان آورده ‏اند...» صورت گرفت و آنان را رسوا كرد.تحليل تاريخى اول

قبل از ذكر تفصيل مواردى كه به اين آيه مربوط مى‏ شود يادآورى سه نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:

نكته اول: آيه در هفت مورد

در غدير هفت مورد اتفاق افتاد كه اسرار و نقشه‏ها و گفته‏هاى جسورانه منافقين فاش شد و پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را احضار كرد و با افشاى توطئه آنان را بازخواست نمود. اين هفت مورد عبارتند از:

۱. در برابر منبر غدير

گفتارهاى ناهنجار منافقين در مقابل منبر غدير هنگامى بود كه با معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و اعلان جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، آتش غيظ و كينه منافقين به قدرى جوش گرفت كه طاقت نياوردند تا سخنرانى حضرت به پايان برسد، و در همان لحظه در گوش يكديگر و يا به گونه‏اى كه اطرافيانشان مى‏شنيدند و حتى گاهى با صداى بلند مخالفت خود را ابراز كردند و در مواردى مسخره هم كردند؛ و اين حركات آنان پس از سخنرانى به پيامبر صلى الله عليه وآله گزارش شد.

۲. پس از خطابه در خيمه

پس از اتمام خطابه كه همه به خيمه‏ هاى خود بازگشتند، گروهى از آنان مخفيانه گرد هم آمده بودند و مطالبى را بر ضد ولایت على‏ عليه السلام نجوا مى‏ كردند. بعضى از اصحاب با وفاى پيامبر صلى الله عليه و آله از بيرون خيمه سخنان آنان را شنيدند و آنان را فراخوانده بازخواست كردند و گفتند كه اين اقدام مخفيانه شما را به حضرت خبر خواهيم داد.

آنان التماس كردند كه كتمان نمايند، و وقتى ديدند نمى‏پذيرند به صراحت گفتند: »ما هم به دروغ قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته‏ايم« !!!

۳. هنگام بيعت

هنگام بيعت در غدير نيز حركات و گفتارهاى ناهنجارى از منافقين سر زد كه خدا به پيامبرش خبر داد و حضرت آنان را مؤاخذه فرمود، ولى آنان قسم ياد كردند كه آن كارها را انجام نداده ‏اند.

۴. در جمع خصوصى منافقين

در ماجراى سوسمار كه بعد از بيعت منافقين در جمع خود به عنوان استهزاء مطرح كردند، پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را مؤاخذه نمود آنان با قسم دروغ انكار كردند.

۵. در مكه پس از امضاى صحيفه

مسئله صحیفه ملعونه كه قبل از خروج از مكه در كعبه بر ضد ولایت امضا شد، اساسى‏ ترين موردى بود كه خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به افشاگرى آن پرداختند و باز هم منافقين با حربه قسم به مقابله آمدند.

۶. پس از خنثى شدن توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله

توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله در كوه «هَرْشى» بزرگ‏ترين توطئه ‏اى بود كه تا مرحله اجرا پيش رفت، ولى خداوند آن را خنثى كرد. حتى در اين مورد كه مانند روز روشن معلوم شد چه كسانى بر فراز كوه نقشه را اجرا كردند، باز هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله قسم دروغ ياد كردند و انكار نمودند.

۷. پس از خنثى شدن توطئه قتل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

آخرين مورد توطئه قتل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود كه آن هم به صورت قرار دادى امضا شد. وقتى خبر آن به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و آنان را احضار فرمود، بار ديگر قسم ياد كردند كه هرگز چنين قصدى نداشته ‏اند.

نكته دوم: اين آيه چند بار نازل شده؟

در همه موارد هفت‏گانه فوق، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا...» را در برابر قسم دروغ منافقين قرار داد و از جانب خدا اعلام كرد كه دروغ مى‏ گوييد. اكنون سؤال اين است كه:

آيا در همه اين موارد آيه مزبور نازل شده است كه به معناى تكرار نزول يک آيه باشد؟

و يا اينكه يک بار نازل شده ولى در دفعات بعدى به عنوان مصداق ديگرى از موارد آيه حضرت دوباره آن را قرائت فرموده است؟

و يا اينكه يک بار نازل شده ولى در دفعات بعدى از طرف خدا دستور آمده كه همان آيه را در برابر آنان قرار دهد؟

و يا اينكه مجموعه جسارت ‏ها و توطئه‏ هاى گفتارى عملى آنان مكرر اتفاق افتاده و آنان قسم دروغ ياد كرده ‏اند و پيامبر صلى الله عليه و آله سخن آنان را رد كرده و در نهايت يک آيه جامع درباره همه آنها نازل شده است؟

در يک نگاه همه اين احتمالات قابل جمع است، ولى با توجه به محتواى جامع آيه احتمال اخير صحيح ‏تر به نظر مى ‏رسد، چرا كه در آيه به همه توطئه ‏ها و گفته‏ هاى آنان اشاره شده است: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا»: قسم ‏هاى دروغشان، «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»: سخنان كفر آميزشان، «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا»: توطئه قتل پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام. البته اين منافات ندارد كه در هر توطئه ‏اى به اقتضاى مورد، همان قسمت از آيه كه مربوط به آن است شاهد آورده شود و به عنوان نزول آيه ذكر گردد.

نكته سوم: نتيجه نزول آيه

نتيجه ‏اى كه اين افشاگرى‏ ها داشت آن بود كه مردم آن روز و نسل‏ هاى آينده اسلام از پشت پرده غدير با خبر شدند؛ كه منافقين چه افكارى دارند و چگونه بى‏پروا در غدير نقشه مى‏ كشند و مسخره مى‏ كنند و سخن ناروا بر زبان مى‏ رانند.

جالب است كه در اكثر اين گفته ‏ها و نقشه ‏ها ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و عبدالرحمن بن عوف و معاويه و مغيرة بن شعبه و معاذ بن جبل و ديگر سردمداران و كارگزاران و ياران نزديك سقيفه به چشم مى ‏خورند، و با ديدن آنان به راحتى مى ‏توان فهميد كه چرا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله هم اينان در رأس غصب خلافت ديده مى‏ شوند.

تحليل تاريخى دوم

با توجه به مقدمه ‏اى كه ذكر شد، به تفصيل مطالب مربوط به آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...» در غدير مى ‏پردازيم. در اين راستا، جزئيات ماجراى نزول آيه را كه هفت مورد است مى‏ آوريم.

موردِ اولِ نزولِ آيه: در مقابل منبر غدير

در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطابه غدير را آغاز كرده بود و كم كم مطلب را به سخن اصلى نزديک مى‏ كرد، منافقينِ بسيارى در برابر آن منبر در بين آن جمعيت انبوه وجود داشتند، ولى سردمداران آنها با فكر قبلى دقيقاً جايى مقابل منبر و نزديک به آن را انتخاب كرده بودند و تنگاتنگ يكديگر نشسته بودند.

قبل و بعد از معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» سه حركت منفى از آنان سر زد، كه در هر سه مورد نقش اصلى را ابوبكر يا عمر بر عهده داشتند:

حديث اول

امام صادق‏ عليه السلام نسبت «جنون» دادن منافقين به پيامبر صلى الله عليه و آله را قبل از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» چنين بيان مى‏ فرمايد:

لَمّا اقامَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله اميرَالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ كانَ بِحِذائِهِ سَبْعَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُنافِقينَ، مِنْهُمْ ابُوبَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَبْدُالرَّحْمنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ ابى وَقّاصٍ وَ ابُوعُبَيْدَةِ وَ سالِمُ مَوْلى ابى حُذَيْفَةِ وَ الْمُغَيْرَةُ بْنُ شُعْبَةِ.

قالَ عُمَرُ: اما تَرَوْنَ عَيْنَيْهِ كَأَنَّهُما عَيْنا مَجْنُونٍ -  يَعْنِى النَّبِىّ ‏صلى الله عليه وآله -  السّاعَةَ يَقُومُ وَ يَقُولُ: قالَ لى رَبّى!! فَلَمّا قامَ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَرَسُولُهُ. قالَ: اللهمَّ فَاشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ. فَانْزَلَ جَبْرَئيلُ وَ اعْلَمَ رَسُولَ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بِمَقالَةِ الْقَوْمِ. فَدَعاهُمْ فَسَأَلَهُمْ فَانْكَرُوا وَ حَلَفُوا !! فَانْزَلَ اللَّه: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...»:

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدیر خم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را منصوب مى‏ فرمود در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند: ابوبکر، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی ‏وقاص، ابوعبیده جرّاح، سالم مولی ابی ‏حذیفه و مغیرة بن شعبة.

عمر گفت: دو چشم او را نمى‏بينيد كه گويا چشمان ديوانه است -  و منظورش پيامبر صلى الله عليه وآله بود -  اكنون بر مى ‏خيزد و مى‏ گويد: پروردگارم چنين گفته است!!

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله بپاخاست فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: خدايا، شاهد باش. سپس فرمود: آگاه باشيد، هركس كه من مولى و صاحب اختيار او بوده ‏ام على مولى و صاحب اختيار اوست. و پس از منبر بر على‏ عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كردند.

خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. حضرت آنان را فرا خواند و در اين باره از آنان سؤال كرد. آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد كردند!! خداوند اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا...»: «به خدا قسم ياد مى ‏كنند كه چنين سخنى نگفته‏ اند...».[۳]

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۱۵-۲۳۷ و ج ۲ ص ۱۰۱.
  2. توبه /  ۷۴.
  3. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۴. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۹. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۵.