امام صادق علیه السلام و تبلیغ غدیر

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۴۳ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

اتمام حجت با غدير[۱]

از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده‏ اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته‏ اند. به خصوص در دوران زندگى امام صادق‏ عليه السلام، در اثر جوّ مناسبى كه براى نشر معارف اهل‏بيت ‏عليهم السلام پيش آمد، بيش از همه دوران‏ها حديث غدير مطرح شده است. نمونه‏ هايى از اتمام حجت امام صادق ‏عليه السلام با غدير از اين قرار است:


۱. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مردم درباره روز غديرخم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمدند، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ‏ام و در بين شما هستم به اهل‏بيت من بى ‏اعتنايى مى‏ كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى‏ شود... .[۲]

۲.امام صادق‏ عليه السلام داستان غدير خم را بيان كردند كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه...»و اصحاب آن حضرت ولايت را به او تبريك گفتند ... .

سپس حضرت امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه«يعرفون نعمة اللَّه ثم ينكرونها»، يعنى:«نعمت خدا را مى ‏شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند»، فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقيفه انكار مى‏ كنند.[۳]

۳. امام صادق‏ عليه السلام به ابوحفص عمر بن يزيد فرمودند: اى اباحفص، تعجب است از آنچه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كشيده است! )در روز غدير( آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى‏ گيرند. اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر هم از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على‏ عليه السلام را اعلان فرمود. [۴]

۴. امام صادق ‏عليه السلام درباره ثبات قدم بر سر غدير فرمودند: پيامبرصلى الله عليه وآله براى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير خم پيمان گرفت و به ولايت او اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه بر ولايت او ثابت قدم ماندند و واى بر كسانى كه آن را شكستند. [۵]۵. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه‏ ها از جا كنده مى شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد. راوى پرسيد: در قرآن كدام آيه است؟ حضرت نمونه‏ هايى را ذكر كردند تا آنكه مسئله غدير را چنين فرمودند: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»، و از همين جاست قول پيامبرصلى الله عليه وآله كه به على ‏عليه السلام فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...».[۶]

۶. امام صادق‏ عليه السلام در بيان مراحل رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَب»يعنى: آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيت را اعلان نما و فضيلت او علناً بيان كن. تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك...» نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود:«من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه».[۷]۷. امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه«ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم»فرمود: اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا به دين پيامبرصلى الله عليه وآله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:«من كنت مولاه فعلى مولاه»كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على ‏عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.[۸]۸. امام صادق‏ عليه السلام در سفرى كه از مدينه به مكه مى ‏رفتند، در بين راه به مسجد غدير رسيدند. در آنجا نگاهى به سمت چپ مسجد نموده فرمودند: آنجا جاى پاى پيامبرصلى الله عليه وآله است آنگاه كه فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ..».[۹]۹. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: روز غدير خم كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به مردم معرفى و منصوب شد، پيامبرصلى الله عليه وآله براى او پيمان ولايت را بر گردن مردان و زنان قرار داد. [۱۰]۱۰. امام صادق‏ عليه السلام روز غدير را با عظمت خاصى ياد كردند و چنين فرمودند: روز غدير روز عظيمى است كه خداوند حرمت آن را بر مؤمنين بزرگ قرار داده و دين را در آن كامل فرموده و نعمت را بر آنان تمام كرده، و آن عهد و پيمانى را كه از ايشان گرفته بود بر ايشان تجديد نموده است. [۱۱]۱۱.امام صادق ‏عليه السلام درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان مى ‏فرمايد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم على ‏عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:«من كنت مولاه فعلى مولاه»، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست. [۱۲]۱۲. از امام صادق‏ عليه السلام پرسيدند: مقصود پيامبرصلى الله عليه وآله از اينكه در روز غدير فرمود:«من كنت مولاه فعلى مولاه»چه بود؟ فرمود: به خدا قسم همين سؤال را از پيامبرصلى الله عليه وآله نمودند و آن حضرت فرمود: خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛ و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى ‏طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.[۱۳]

اتمام حجت قرآنىِ غدير[۱۴]

در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد.

به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى‏ كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه ‏گر مى‏ سازد. با توجه به همين استناد ريشه ‏اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت‏ هاى قرآنىِ امام صادق‏ عليه السلام است:

۱.«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها»ولايت است[۱۵]

زمان امام صادق‏ عليه السلام موقعيتى استثنايى بود كه شيعه توانست غدير را با استناد به قرآن معرفى كند و از آن دفاع نمايد. تفسير«نعمت»در آيه «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها»به ولايت بيانگرِ ارتباط آنها با«أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى»در آيه اكمال است كه آن حضرت به بيانش پرداخته است.

امام صادق ‏عليه السلام داستان غدير خم را بيان كرد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ ...»؛ و اصحاب آن حضرت ولايت را به او تبريک گفتند ... . سپس امام صادق ‏عليه السلام درباره آيه«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَ يُنْكِرُونَها»[۱۶] «نعمت خدا را مى‏ شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند»، فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقيفه انكار مى ‏كنند.

۲.آيه تبليغ يعنى«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»[۱۷]

شيعه مفتخر است كه آنچه مى‏ گويد پشتوانه قرآنى دارد، و اين را از امامانش آموخته و در برابر همه فرقه‏ هاى مسلمان اعلام مى‏ كند. ما اگر ولايت غديرى را مطرح مى‏ كنيم، حتى دستور ابلاغ آن را از قرآن می‏دانيم و تابلوى «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ»را به همه مسلمانان از متن قرآن نشان مى ‏دهيم.

امام صادق ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ‏ها از جا كنده مى ‏شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد. آنگاه حضرت نمونه‏ هايى را ذكر كرد تا آنكه درباره مسئله غدير چنين فرمود:

از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».[۱۸] و از همين جاست قول پيامبرصلى الله عليه وآله كه به على‏ عليه السلام فرمود: اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ... .

۳.«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» اشاره به آيه تبليغ است[۱۹]

رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله مراحل متعددى را طى۲۳ سال طى كرد و سختى‏ هاى بى‏ شمارى را پشت سر گذاشت تا به نتيجه نهايى نزديك شد. آنگاه بود كه آخرين دستور با ضميمه «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»نازل شد. آيا اين بزرگ‏ترين اتمام حجت شيعه بر ديگران نيست كه دستور منصوب كردن على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در دو آيه از قرآن انعكاس يافته و جزئياتى از آن در متن آيه توجه همه را جلب مى ‏كند؟!

امام صادق ‏عليه السلام در بيان مراحل رسالتِ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»[۲۰] «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و جانشينت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن». تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏گشت آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»[۲۱] نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»

۴.«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»كافرين به ولايت‏ اند[۲۲]

شناسايى آنان كه سه بار كافر شدند و در واقع«اشربوا فى قلوبهم الكفر»بودند، با استناد به آيه قرآن و نشان دادن مراحل كفر آنان احتجاجى از امام صادق ‏عليه السلام درباره غدير است كه نشان مى‏ دهد در چنين كسانى اثرى از ايمان باقى نمانده است.

آن حضرت درباره آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لن تقبل توبتهم»[۲۳] فرمود: اين آيه درباره اولى و دومى و سومى است. اينان ابتدا به دين پيامبرصلى الله عليه وآله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على‏ عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ايمان برايشان هيچ نمانده است.

اتمام حجت با آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»

از جمله اتمام حجت‏هاى امام صادق‏عليه السلام بر دشمنان، استدلال به آيه اكمال است:

امام صادق‏عليه السلام نيز تصريح مى‏فرمايد كه آنچه از خدا و رسول رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بنى‏آدم است، و براى اين مطلب به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مى‏فرمايد:

ما مِنْ شَىْ‏ءٍ يَحْتاجُ الَيْهِ وُلْدُ آدَمَ الاّ وَ قَدْ خَرَجَتْ فيهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّه وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِكَ مَا احْتَجَّ. فَقالَ: بِمَا احْتَجَّ؟ فَقالَ ابُو عَبْدِاللَّه‏عليه السلام: قَوْلُهُ »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« . فَلَوْ لَمْ يَكْمُلْ سُنَنَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ ما يَحْتاجُ الَيْهِ النّاسُ، بِمَا احْتَجَّ بِهِ؟!

چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى‏كرد. راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق‏عليه السلام فرمود: كلام خدا »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...« . اگر سنت‏ها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده؟××× 1 بصائر الدرجات: ص 538 ح 50 . مختصر البصائر: ص 66 . ×××

شكى نيست كه امام صادق‏عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر همه مى‏دانيم كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبرصلى الله عليه وآله ناگفته ماند. البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراج كننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است.

آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با سينه‏اى متصل به اقيانوس بيكران علم الهى بيان مى‏كنند گويا در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.

اين رمز الهى بودن دين شيعه است كه آنچه را از پيامبرصلى الله عليه وآله حديث نداشته باشند به درگاه دوازده امام معصوم‏عليهم السلام پناه مى‏برند و پاسخى مطمئن دريافت مى‏كنند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مى‏شوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند و درى به سوى فرامين الهى نمى‏يابند.



پانویس

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۷۳  - ۶۹. اسرار غدير: ص ۲۷۹  - ۲۷۷.
  2. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  3. اثبات الهداة:ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  5. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸.
  6. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  7. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  8. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  9. چهارده قرن با غدير: ص ۷۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ .
  10. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۸ ح ۳۲۷.
  11. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۹۱.
  12. چهارده قرن با غدير: ص ۷۳. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  13. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .
  14. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۰ و ج ۳ ص ۳۳۵  - ۳۳۲.
  15. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  16. نحل /  ۸۳ .
  17. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  18. مائده /  ۶۷ .
  19. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  20. انشراح /  ۷ ۶.
  21. مائده / ۶۷ .
  22. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  23. نساء /  ۱۳۷.