امام صادق علیه السلام و تبلیغ غدیر

يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل‏ هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير توسط امام صادق‏ عليه السلام است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:[۱]

Ra bracket.png يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ... La bracket.png درباره انكار نعمت غدير در سقيفه

خداوند در قرآن از نعمتى ياد مى‏ كند كه مردم روزگارى آن را پذيرفته و بدان اقرار كرده ‏اند، ولى بعداً آن را انكار نموده ‏اند.

غفلت جمعیت صد و بیست هزار نفری از غصب خلافت در کلام امام صادق علیه السلام

آن حضرت پس از بيان مفصلى از داستان غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ...»، اين آيه را مطرح فرمود:   يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ  [۲] «نعمت خدا را مى‏ شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند» و سپس در تفسیر آن فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقیفه انکار مى‏ كنند.[۳]

استناد امام صادق ‏عليه السلام به آيه «تبليغ» درباره پشتوانه قرآنى غدير

قرآن سند دائمى و ترازوى سنجش فكر و اعتقاد يک مسلمان است. هر اعتقادى كه بر آيه ‏اى از قرآن استوار باشد استحكام كتاب الله را به خود مى ‏گيرد و از گزند شبهه پراكنان در امان مى ‏ماند. امام صادق‏ عليه السلام در اين باره فرمود:

هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد، كوه ‏ها از جا كنده مى ‏شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد. سپس درباره مستند قرآنىِ غدير چنين فرمود: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد:  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...   و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على‏ عليه السلام فرمود: «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ...»[۴]

استناد امام صادق ‏عليه السلام به دو آيه «فَانصَب» و «تبليغ» درباره آخرين دستور قرآنى غدير

امام صادق‏ عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدر الهى دارد.

مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن چنين فرمود:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:  فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ  [۵]: «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن»

مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت. امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏ گشت آيه   يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...  [۶] نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.»[۷]

استناد امام صادق‏ عليه السلام به آيه Ra bracket.png ازْدَادُوا كُفْرًا La bracket.pngدرباره غاصبين حق غدير

امام صادق ‏عليه السلام درباره آيه   إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا...  [۸] : «كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند ...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود:

اين آيه درباره ابوبکر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا «در ظاهر» به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بیعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على‏ عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ایمان براى آنان هيچ نمانده است.[۹]

انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير

در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه‏ هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مى‏ شد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز منتشر نمايد.

نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.

كلام امام صادق ‏عليه السلام را مى ‏شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى ‏فرمايد:

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على‏ عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ» اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۱۰]

هزاران شاهد در غدير

شاهد در روز انكارِ حق به كار مى ‏آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقیفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند.

اما بر غدير بايد گريست كه با شاهدان ده‏ ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد.

حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحیفه ملعونه شود!

امام صادق‏ عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى ‏فرمايد:

تعجب است از آنچه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى ‏گيرند! اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على ‏عليه السلام را اعلان فرمود.[۱۱]

تغافل اكثريت مردم از غدير

فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق ‏طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد.

جالب‏ تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دست جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند. اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه‏ هايشان رفت و از آنان كمک خواست.

امام صادق‏ عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:

مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ‏ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه امیرالمؤمنین‏ علیه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ‏ام و در بين شما هستم به اهل‏ بيت من بى‏ اعتنايى مى‏ كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...![۱۲]

احياى مسجد غدير در زمان امام صادق ‏عليه السلام

همزمان با انقراض بنی ‏امیّه و در اوايل حكومت بنى ‏عباس -  يعنى صد و بيست سال از واقعه غدير گذشته -  در يک فاصله زمانى فرصت مناسبى پيش آمد تا امام صادق ‏عليه السلام به غدير بيايد؛ و موقعيت ‏هاى جغرافيايى واقعه را براى آيندگان تاريخ بازگو كند و احياى فكرى غدير را با احياى مسجد آن بياميزد.

در سفر حج و راه مدینه تا مکّه و عبور از غدير، امام معصوم‏ عليه السلام از پايگاه امامت غدير در حال عبور بود. فرصتِ كاملاً حساسى است تا ناگفته ‏هايى از غدير براى آنان كه فقط گوشه ‏هايى از واقعه را شنيده ‏اند ترسيم شود؛ آن هم با نشان دادن موقعيت‏ هاى اتفاقاتى كه در آنجا افتاده است.

ماجرا هنگامى بود كه امام صادق‏ عليه السلام شخصاً به غدير آمد و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير را بيان فرمود و جاى جاى اتفاقات رخ داده را نشان داد. حسان جَمّال مى گويد:

امام صادق‏ عليه السلام را از مدينه به مكه مى‏ بردم. پس از طى ۲۰۰ كيلومتر از مدينه به مسجد غدير رسيديم. حضرت به بازسازى صحنه غدير پرداخته و نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود:   مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ  

سپس حضرت به سمت ديگر مسجد نگاهى كرد و فرمود: آنجا خيمه ابوبکر و عمر و سالم مولی ابی‏ حذیفه و ابوعبيده جرّاح است كه پیامبر صلی الله علیه و آله را مسخره مى ‏كردند و درباره آنان آيه ‏اى نازل شد. سپس صحنه ‏اى از حركات منافقین در مجلس ۱۲۰۰۰۰ نفرى خطابه غدير را مطرح كرد و فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه دستان على‏ عليه السلام را بلند كرده به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى‏ گردد گويا چشم ديوانه است!

جبرئيل هم با اين آيه نازل شد:   وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  : «كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه ‏هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۱۳]

دستور زيارت صاحب غدير از امام صادق ‏عليه السلام

سلامِ عيدِ غدير رمزِ ولايت است، كه اى كاش آخرين وارث غدير ظاهر بود و ما توفيق سلام به او را در چنين روزى داشتيم.

اما در هميشه زمان كه غدير زنده است، صبح عيد غدير را -  از دور يا نزديک -  رو به ايوان نجف مى ‏ايستيم و سلامى به بلنداى نام على‏ عليه السلام تقديمش مى ‏داريم. امام صادق ‏عليه السلام اين تبليغ عملى غدير را به ما آموخته مى ‏فرمايد:

اگر در روز عيد غدير در مشهد امیرالمؤمنین‏ علیه السلام (يعنى نجف) بودى كنار قبر آن حضرت برو و نماز و دعا بخوان، و اگر در شهرهاى دوردست بودى به سوى او اشاره كن و اين دعا را بخوان... .[۱۴]

دستور اظهار سرور قلبى و زبانى

نه تنها بايد در عيد غدير خوشحال باشيم، كه بايد اين سرور و شادى هم در چهره ما پيدا باشد و هم در گفتارمان ديده شود.

در خاطرمان باشد كه در چنين روزى چه اتفاق عظيمى افتاده و چگونه پوزه اهل سقیفه به خاک ماليده شده است.

در سيماى ما تبسم و نشاطِ ناشى از خشنودى نسبت به چنين واقعه ‏اى مشاهده شود، تا آنجا كه حتى اگر گرفتارى يا غمى داريم به خاطر غدير آن را به فراموشى بسپاريم و به ياد اين روز زيبا شادى اظهار كنيم.

بر زبان ما تشكر و حمد الهى جارى باشد به خاطر عطاى نعمت ولايت كه خدا بر ما غديريان منت گذاشته است.

در اين باره به سفارشات ائمه‏ عليهم السلام گوش مى ‏سپاريم، آنجا كه امام صادق ‏عليه السلام مى‏ فرمايد:

روز غدير روزى است كه به عنوان اظهار سرور از نعمت ولایت كه خداوند بر شما منت گذارده، بايد شكر و حمد خدا نماييد.[۱۵]

كيفيت تبريک غدير در كلام امام صادق‏ عليه السلام

يک سنت استثنائى براى ملاقات دو برادر دينى در عيد ولايت، توجه همه جانبه معصومين‏ عليهم السلام به تبليغ عملى غدير را نشان مى‏ دهد.

كلماتى كه در اين ديدارها گفته مى‏ شود شامل دو تشكر از دو نعمت است:

يكى اصل نعمت غدير كه خداوند مسئله امامت را به دست ما نسپرد و خود اين مهم را بر عهده گرفت، و ديگر اينكه ما را بر عهد و پيمان غدير ثابت قدم نگه داشت.

جالب است كه نه فقط دستور تبریک در روز غدير به ما داده شده بلكه كيفيت آن را هم به ما ياد داده ‏اند، تا ابعاد اعتقادى اين روز بزرگ را در تهنيت‏ گويى آن به كار بريم. در اين باره امام صادق ‏عليه السلام مى ‏فرمايد:

هر گاه در اين روز برادر مؤمن خود را ملاقات كردى بگو: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى اَكرَمَنا بِهذَا اليَومِ وَ جَعَلَنا مِنَ المُؤمِنينَ، وَ جَعَلَنا مِنَ المُوفينَ بِعَهدِهِ الَّذي عَهِدَهُ اِلَينا وَ ميثاقِهِ الَّذي واثَقَنا بِهِ مِن وِلايَةِ وُلاةِ اَمرِهِ وَ القُوّامِ بِقِسطِهِ وَ لَم يجعَلنا مِنَ الجاحِدينَ وَ المُكذِّبينَ بِيَومِ الدّينِ»: شكر خدا را كه ما را به اين روز گرامى داشته و ما را از مؤمنان و از وفاداران به پيمانى كه با ما بسته و عهدى كه درباره واليان امرمان و برپا دارندگان عدالت از ما گرفته، قرار داده است، و ما را از منكران و تكذيب كنندگان روز قيامت قرار نداده است.[۱۶]

دستور صلوات و لعن و برائت در غدير

اگر به خاطر آوريم كه در همان غدير خم و بعد از آن به فاصله دو ماه عده‏ اى آن را نپذيرفتند و گروهى بيعت خود را شكستند و برنامه خلافت را به سقیفه تغيير دادند، اينجاست كه صبح غدير را با دلى پر خون از اين مخالفان و دشمنان غدير آغاز مى‏ كنيم.

در حالى كه از يک سو در عيد آل محمد عليهم السلام درود بر صاحبان اين روز مى ‏فرستيم، تنفر و انزجار خود را از شكنندگان اين ركن اصيل اسلام اعلام مى‏ داريم. ائمه ‏عليهم السلام اين برخورد دو سويه در غدير را به عنوان يكى از تبليغات عملى غدير به ما آموخته‏ اند.

امام صادق ‏عليه السلام فرمود:

در اين روز بر محمد و آل محمد عليهم السلام بسيار صلوات بفرست، و از ظالمان بر آنان برائت بجوى.[۱۷] همچنين امام صادق ‏عليه السلام فرمود: در اين روز بسيار بگو: «اللَّهُمَّ العَنِ الجاحِدينَ وَ النّاكثينَ وَ المُغَيرينَ وَ المُبدِلينَ وَ المُكَذِّبينَ الَّذينَ يكذِّبُونَ بِيوْمِ الدّينِ مِنَ الاَوَّلينَ وَ الآخِرينَ»: خداوندا، منكران و عهدشكنان و تغيير دهندگان و تبديل كنندگان (بدعت گذاران) و تكذيب كنندگانِ روز قيامت، از اولين و آخرين را لعنت فرما.[۱۸]

دستور شكر و حمد الهى در غدير

كدام نعمت را سپاس گوييم؟ خودِ ولايت را ؟ معرفت به صاحبِ ولايت را؟ شرفى را كه در سايه ولایت به دست آورده‏ ايم؟همه اين ها جاى شكرگزارى دارد، و در واقع خدا را بر اعظمِ نعم سپاس مى‏ گوييم. مسئله قدردانى را به عنوان يكى از شيوه ‏هاى عملى در تبليغ غدير به ما آموخته ‏اند.


امام صادق‏ عليه السلام فرمود:

اين روز، روزِ شكر خداوند و حمد اوست بر آنچه خداوند از امر ولايت بر شما لطف كرده است.[۱۹]

دستور روزه گرفتن در غدير

روزه شكرگزارى در روز غدير ثوابى عجيب دارد، كه درباره هيچ روزه گرفتنى وارد نشده است! معادل روزه عمر دنيا و معادل صد حج و عمره!

آرى اگر سقیفه، عاشورا را به شكرانه قتل امام حسین‏ علیه السلام روزه مى‏ گيرد، ما با اين تبليغ عملى نشان مى ‏دهيم كه براى حيات حسين بن على‏ عليه السلام روزه مى‏ گيريم.

امام صادق‏ عليه السلام فرمود:

اين روز، روزى است كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان شكر خداوند روزه گرفت.[۲۰]

همچنين فرمود: روزه اين روز معادل روزه شصت ماه است.[۲۱]

و در حديثى فرمود: كفاره شصت سال است.[۲۲]

و در حديثى فرمود: افضل از روزه شصت سال است.[۲۳]

و نيز فرمود: روزه اين روز معادل صد حج و صد عمره مقبول است.[۲۴]

و فرمود: روزه گرفتن در روز غدير خم معادل روزه گرفتن به قدر عمر دنياست.[۲۵]

انتشار فورىِ خبرِ فوق‏ العاده غدير

با در نظر گرفتن امكانات محدود تبليغى آن زمان، فقط جمع‏ بندى چند شرايط غير عادى توانست خبر غدير را در اين وسعت منتشر سازد.

حساس كردن مردم و همه مخبرين آن زمان با اعلان قبلى توقف در غدیر از مکّه، تقارن با سفر حج، جمع صد و بيست هزار مخاطب، شكل فراموش نشدنى منبر و خطابه، بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى، مراسم سه روزه، همه اينها مجموعه مسائل غير عادى بود كه دست به دست هم داد و باعث انتشار سريع و وسيع خبر غدير شد.

در واقع اين شيوه ابداعى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هيچ كس احتمال آن را هم نمى ‏داد؛ و به همين خاطر منافقين فلج شدند و از هر اقدام مؤثرى بر ضد غدير عاجز ماندند.

امام صادق‏ عليه السلام دراين باره مى ‏فرمايد:

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على ‏عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ» ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۲۶]

غير عادى بودن غدير براى انبياء عليهم السلام

پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مى‏ كنند.

آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مى‏ شنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مى ‏شوند و عظمت فوق ‏العاده آن را دريافت مى ‏كنند.

امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت ‏تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم![۲۷] همچنين امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۲۸]

غير عادى بودن غدير براى ملائكه

ملائكه در آسمان‏ ها هيچ جشن سالانه ‏اى جز غدير ندارند! يعنى عجيب‏ ترين و غير عادى‏ ترين واقعه ‏اى كه براى يادبودش جشن مى‏ گيرند عيد ولايت است.

امام صادق ‏عليه السلام از اهداى هدايا توسط ملائكه در مراسم غدير خبر داده مى‏ فرمايد:

روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است. خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلاست. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه سبز رنگ وجود دارد و خاک آن از مشک و عنبر است.

در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره‏ هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ‏ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدن‏ هاى آنها از لؤلؤ و بال‏ هايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى ‏خوانند. روز غدير كه فرا مى‏ رسد اهل آسمان ‏ها وارد اين قصر مى‏ شوند و تسبیح و تقدیس و تهلیل مى ‏گويند.

آن پرندگان هم به پرواز در مى ‏آيند و خود را به آب می ‏زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مى‏ غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى‏ آيند و آن عطرها را بر آنان مى ‏پاشند.

ملائكه در روز غدير «نثار فاطمه‏ عليها السلام» (نثار فاطمه ‏عليها السلام همان ميوه ‏هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمان‏ها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند) را به يكديگر هديه مى‏ دهند.

وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مى ‏رسد ندا مى ‏آيد: به مراتب و درجات خود برگرديد كه به حرمت محمد و على ‏عليهما السلام تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود.[۲۹]

غدير روز نتيجه ‏گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت

غدير نتيجه ‏گيرى از رسالتى بود كه پیامبر صلی الله علیه و آله بيست و سه سال در راه آن زحمت كشيد.

پس غدير براى پيامبر صلى الله عليه و آله، و پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير، و هر دو بر محور خدا بودند.

امام صادق‏ عليه السلام مراحل رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ پيام غدير را چنين بيان مى ‏فرمايد:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود   فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ  : «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»؛ منظور اين است: آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيتت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن.

آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏ گشت آيه   يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...  نازل شد.

حضرت مردم را ندا داد تا جمع شدند و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.»[۳۰]

افضليت غدير بين سه عيد رسمى

در زمان‏ه اى بعد از غدير كه دوران سياه معاویه و بنى‏ اميه پيش آمد، رسميت عيد غدير زير خاک ‏هاى سقيفه دفن شد، تا روزگار امام صادق‏ عليه السلام كه با انقراض بنى ‏اميه و قبل از قدرت گرفتن بنى ‏عباس حضرت توانست بار ديگر به احياى رسميت غدير بپردازد.

آن حضرت از يک سو اهميت سُرور در اين روز را مطرح كرد و فرمود: روز غدير، روز شريف و عظيمى است ... . اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است.[۳۱]

از سوى ديگر عيد الهى بودن اين روز را بيان كرده فرمود: روز غدير خم روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبين ما عيد قرار داده است.[۳۲]

سپس عنوانِ بزرگ‏ترين عيد الهى را براى غدير به ميان آورد و فرمود:

عيد غدير عيد الله اكبر (يعنى عيد بزرگ خداوند) است.[۳۳]

نهايتاً افضليت غدير را بر ساير اعياد رسمى اسلام مطرح كرده فرمود:

عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد.[۳۴]

در سفر مكه كنار بركه غدير

همزمان با انقراض بنى‏ اميه و در اوايل حكومت بنى‏ عباس -  يعنى صد و بيست سال از واقعه غدير گذشته -  در يک فاصله زمانى فرصت مناسبى پيش آمد تا امام صادق‏ عليه السلام به غدير بيايد؛ و موقعيت‏ هاى جغرافيايى واقعه را براى آيندگان تاريخ بازگو كند و احياى فكرى غدير را با احياى مسجد آن بياميزد.

در سفر حج و راه مدينه تا مكه و عبور از غدير، امام معصوم‏ عليه السلام از پايگاه امامت غدير در حال عبور بود.

فرصتِ كاملاً حساسى است تا ناگفته‏ هايى از غدير براى آنان كه فقط گوشه‏ هايى از واقعه را شنيده‏ اند ترسيم شود؛ آن هم با نشان دادن موقعيت‏ هاى اتفاقاتى كه در آنجا افتاده است.

ماجرا هنگامى بود كه امام صادق‏ عليه السلام شخصاً به غدير آمد و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير را بيان فرمود و جاى جاى اتفاقات رخ داده را نشان داد. حسان جَمّال مى‏ گويد:

امام صادق‏ عليه السلام را از مدينه به مكه مى ‏بردم. پس از طى ۲۰۰ كيلومتر از مدينه به مسجد غدير رسيديم. حضرت به بازسازى صحنه غدير پرداخته و نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ»

سپس حضرت به سمت ديگر مسجد نگاهى كرد و فرمود: آنجا خيمه ابوبکر و عمر و سالم مولی ابی ‏حذیفه و ابوعبیده جرّاح است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را مسخره مى ‏كردند و درباره آنان آيه اى نازل شد. سپس صحنه ‏اى از حركات منافقين در مجلس ۱۲۰۰۰۰ نفرى خطابه غدير را مطرح كرد و فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه دستان على ‏عليه السلام را بلند كرده به يكديگر گفتند:

چشمانش را بنگريد كه چگونه مى ‏گردد گويا چشم ديوانه است! جبرئيل هم با اين آيه نازل شد:

  وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ  : «كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى ‏كنند و مى ‏گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۳۵]

حضور امام صادق‏ عليه السلام در سرزمين غدير[۳۶]

   يكى از جريانات مهم در زندگى امام صادق‏ عليه السلام اين است كه حضرت شخصاً در بيابان غدير حاضر شده و جاى جاى وقايع آن روز را نشان داده، و علت نزول اين آيات را بيان فرموده است.

حضرت با نگاهى به سمت چپ مسجد غدير (كه در زمان امام صادق‏ عليه السلام وجود داشته) فرمود: آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ»

سپس نگاهى به سمت ديگر نموده و فرمود: آنجا محل استقرار ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى‏ حذيفه و ابوعبيده جرّاح است.

آنگاه كه ديدند حضرت دست على‏ عليه السلام را بالا برد به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى‏ گردد، گويا چشمان ديوانه است!

جبرئيل هم اين آيه را نازل كرد:   وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ  [۳۷]

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست»، و منظور از ذكر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.[۳۸]

مسجد غدير و امام صادق ‏عليه السلام[۳۹]

از زمان وقوع واقعه غدير آنجا به عنوان مكانى متبرک در تاریخ ثبت شد، و چون بر سر راه حجاج بود هيچگاه از خاطره ‏ها محو نشد.

آنجا را به نام مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نام نهادند و به زيارت آنجا آمدند.

يكى از موارد احياى مسجد غدير توسط سوى معصومين ‏عليهم السلام جريان امام صادق ‏عليه السلام است.

آن حضرت شخصاً به غدير آمده‏ اند و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير بيان فرموده ‏اند. حسان جمال مى‏ گويد: امام صادق ‏عليه السلام را از مدينه به مكه مى‏ بردم. وقتى به مسجد غدير رسيديم حضرت نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ» سپس امام صادق ‏عليه السلام به سمت ديگر مسجد نگاهى كردند و فرمودند:

آنجا خيمه ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى ‏حذيفه و ابوعبيده جراح است كه پيامبرصلى الله عليه وآله را مسخره مى‏ كردند و درباره آنان آيه ‏اى نازل شد.[۴۰]

معناى مولى در كلام امام صادق‏ عليه السلام[۴۱]

از امام صادق ‏عليه السلام پرسيدند:

منظور پيامبر صلى الله عليه و آله از كلامى كه در روز غدير درباره على ‏عليه السلام فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...»چيست؟

حضرت فرمود: به خدا قسم همين سؤال را از خود پيامبر صلى الله عليه و آله نيز پرسيدند، و آن حضرت در پاسخ فرمودند:

خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى  نيست. و من مولاى مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست.

و هر كس من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.[۴۲]

موقعيت‏ هاى تبليغى غدير در زمان امام صادق‏ عليه السلام[۴۳]

شرايط تبليغى غدير در زمان سه امام بعد از حسنين ‏عليهما السلام ، يعنى امام سجاد و امام باقر و امام صادق ‏عليهم السلام، هر يک ويژگى ‏هاى خاصى دارد.

امام صادق ‏عليه السلام در سفرى كه به مکّه مى ‏رفت، در بين راه به غدير خم رسيد و در آنجا توقفى فرمود و سپس به تشريح جغرافيايى منطقه و كيفيت مجلس پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير پرداخت و حتى جاى نشستن منافقين را نشان داد.[۴۴]

منبع

دانشنامه غدیر، جلد ۶، صفحه ۳۶۳-۳۶۶.

پانویس

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص ۶۲ - ۶۵، ۷۰ - ۷۳، ۹۰، ۹۱، ۹۳، ۹۴ - ۹۶، ۹۹، ۱۰۶ - ۱۰۹، ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۷۰، ۱۸۵، ۱۸۸، ۱۸۹، ۲۰۳، ۲۰۴.
  2. نحل /  ۸۳ .
  3. اثبات الهداة، ج۲، ص۱۶۴، ح۷۳۶.
  4. بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۳.
  5. انشراح / ۷-۸.
  6. مائده /  ۶۷ .
  7. اثبات الهداة، ج ۲، ص ۴، ح ۷.
  8. نساء /  ۱۳۷.
  9. اثبات الهداة، ج ۲، ص ۷، ح ۱۸.
  10. اثبات‏ الهداة، ج۲، ص۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  11. بحار الانوار، ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  12. اثبات الهداة، ج۱ ص ۵۲۶، ح ۲۸۵.
  13. كافى، ج ۴، ص ۵۶۶، ح ۲؛ اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۶، ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ ؛بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۷۲، ح ۵۵ و ج ۱۰۰، ص ۲۲۵، ح ۲۱.
  14. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۲۰.
  15. بحار الانوار،ج ۳۷، ص ۱۷۰.
  16. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.
  17. بحار الانوار، ج ۳۷ ص ۱۷۱.
  18. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۷.
  19. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۷۰.
  20. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  21. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۱.
  22. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  23. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۳.
  24. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۱.
  25. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  26. اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۲۲، ح ۵۰۵ .
  27. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۵.
  28. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۴.
  29. بحار الانوار،ج ۳۷، ص ۱۶۳؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵، ص ۲۲۱.
  30. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  31. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۳؛ اليقين، ص ۳۷۲ باب ۱۳۲.
  32. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  33. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  34. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۲۱۲،۲۱۱،۲۱۰.
  35. كافى، ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲؛ اثبات الهداة، ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷؛ بحار الانوار، ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ و ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.
  36. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۱۱ - ۳۲۶.
  37. قلم /۵۱ -۵۲.
  38. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲،۲۰۸،۱۴۹؛ الكافى، ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲؛ اثبات الهداة، ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ ؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰.
  39. چهارده قرن با غدير، ص ۲۱۲؛ غدير كجاست؟، ص ۳۲.
  40. كافى، ج ۴، ص ۵۶۶ ح ۲؛ اثبات الهداة، ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷؛ بحار الانوار،ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.
  41. اسرار غدير، ص ۱۲۰.
  42. عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.
  43. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص ۲۵۱،۲۵۰.
  44. كافى، ج ۴، ص ۵۶۶ ح ۲؛ اثبات الهداة، ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷؛ بحار الانوار، ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ و ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.