خطبه غدیر

از دانشنامه غدیر

آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير[۱]

سير آماده ‏سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:  پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدير در بهترين شرايط ارائه شود: 

۱-  جمع‏ آورى مردم

پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۲]

۲-  خالى نگه داشتن زير درختان

پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.  طبق اين فرمان، با آنكه چشم‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد. 

۳-  اسكان منظم جمعيت

اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند. عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.  روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبرصلى الله عليه وآله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ها بدون كوچك‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد. 

۴-  مقابله با گرما

مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز -  در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.  شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم -  حتى خود حضرت -  گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۳]

اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يك برنامه استثنائى! 

۵ -  پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى

آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.  نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.

۶ -  موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران

براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچك ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.

  ۷-  صدا رسانى به آن جمعيت انبوه

از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۴]

۸ -  آماده‏ سازى زير درختان براى منبر

اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد. براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 

۹-  بناى منبر در موقعيت ويژه

با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند.  در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى‏گرفت. همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 

۱۰-  سايبان بر فراز منبر

گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد. دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.

۱۱- كيفيت و بلنداى منبر

سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچه‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يك مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 

آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير[۵]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد. در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.  براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: «قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» . با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.

آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير[۶]

با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم: 

اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده، و شرح آن چنين است:

 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.

۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله.

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.

۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.

۷. شيعيان اهل‏بيت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.

۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.

دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:

۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.

۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است. البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است. همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.  تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.  بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه‏ هاى بارز آن است.

اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.

آيات قرآن در خطبه غدير[۷]

تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.[۸]

مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.[۹]

نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:

نكته اول:

مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.[۱۰]

با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.

نكته دوم:

انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.

نكته سوم:

تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:

۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.

۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.

۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.

۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.

نكته چهارم:

تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:

آيات قرآن در مورد خود غدير.

آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.

البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:

الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.

ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.

اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.

ابدى بودن خطبه غدير[۱۱]

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.

اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.

اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.

آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.

ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت[۱۲]

خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:

۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.

۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.

۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.

۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.

آيه ولايت[۱۳] نيز دلالت بر همين مى‏ كند.

۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:

ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.

۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.

۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:

و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.

۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:

ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.

۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱

۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.

۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:

فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.

۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:

فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.

۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:

فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.

۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:

من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.

۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.

البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل ‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسک می شدند.

۱۶. خدا على‏ عليه السلام را «اميرالمؤمنين» خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى ‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم (على ‏عليه السلام) هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.

۱۷. خداوند دين را به امامت على ‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او (على بن ابىیطالب‏ عليه السلام) كامل كرد.

۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏ عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.

۱۹. على‏ عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله: او (على‏ عليه السلام) ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله است.

۲۰. ذريه تمام انبيا عليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏ عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏ عليه السلام است.

۲۱. ولايت مولا على‏ عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏ عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.

۲۲. نور هدايت در رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و سپس در مولا على‏ عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليهم السلام: آن نور (هدايتى را) كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.

۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين (حقوق او) و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.

۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم او صلى الله عليه و آله، على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏ عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏ عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و (گمراهان را)به سوى حق باز مى ‏گردانند.

۲۵. دشمنان مولا على‏ عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏ عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.

۲۶. على‏ عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» .[۱۴] الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏ فرمايد: «همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست» . بدانيد من بيم دهنده ‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما (ى اين امت) است.

۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: (وظيفه خطير) امر به معروف و نهى از منكر جز با (اطاعت) امام معصوم تحقق نمى ‏يابد.

۲۸. اعتراف به بيعت با على‏ عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست (يعنى عمل) باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس (همگى يک صدا شده) بگوئيد: ... با دل ‏ها و جان ‏ها و زبان‏ هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى ‏كنيم.

۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏ عليهم السلام مى‏ باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم ‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏ عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.

اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته[۱۵]

سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه ‏هاى جهان به شمار مى‏ آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى ‏رود و به هدف اصلى مى ‏رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح‏ هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.دو اقدام عملى پيامبرصلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» ، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.[۱۶]

۱۳.  اقرار مخاطبينِ خطبه غدير[۱۷]

در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : «الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم»

امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير[۱۸]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:همه سخنرانى ‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى ‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.

اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».

پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.

آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...» . و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام است.به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!! حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»

!اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏ اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى ‏شود. 

امضاى الهى پس از خطبه غدير[۱۹]

به عنوان حساس‏ ترين فراز نبوت و پيام‏ آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يك برنامه ‏ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد.

چهار برنامه -  كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى ‏شد -  اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل‏ هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير.

اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يك سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند. در هيچ يک از پيام رسانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است.

از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه ‏اى خاص و سنگين با خطاب «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، و با تأكيد «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، و با خوف و رجاء «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد.

جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: «وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» : «براى تو اجرى بى ‏منت خواهد بود» ، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ‏ترين شكل به اجرا در آمده بود.

در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بود، و امضاى برنامه‏ اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.[۲۰]

و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت.

اين پيام يكى از پيش بينى ‏هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را -  كه جبرئيل آورده بود -  به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى‏ فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى ‏نمايم» .

پيش ‏بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ‏ها بماند.[۲۱] برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. 

اولين كتاب در ثبت خطبه غدير[۲۲]

 چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده ‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام «خطبة النبى ‏صلى الله عليه و آله يوم الغدير» ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ ق) است؛ كه خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.[۲۳]

اهداف مهم غدير در خطبه غدير[۲۴]

مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله است، مانند:  الف. اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت

پيامبر گرامى‏ صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. 

و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .[۲۵] و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال[۲۶]

  همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابی‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. 

او (على‏ عليه السلام) پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه ‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز را بپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى ‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏ طلبيد. 

ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله

آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى‏ كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على ‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .[۲۷]

و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» . [۲۸]و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت: 

از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على ‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏ دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنه كارانى پرفريب و نيرنگ بازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏ دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏ گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى ‏برند اين كار ساده ‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . 

همان‏ ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏ عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏ اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏ گويى ‏هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏ گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» . 

هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا با انگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏ توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى ‏سازم. 

ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏ هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى ‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏ اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود: 

فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: 

بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است.بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. 

كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى ‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏ عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏ عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد. 

د. يادآورى لياقت ‏ها و ويژگى‏هاى امام على ‏عليه السلام

پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت ‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابیطالب ‏عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه وآله فرمود: 

ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... . 

معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه: 

بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على ‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على ‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏ عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى ‏كند و بر اساس حق عمل مى‏ نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏ دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏ هراسد.  اى مردم! على ‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود.

اى مردم! اين على‏ عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏ كند. خليفه رسول‏ خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است. 

ه  . تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام

پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على ‏عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏ فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم ‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏ عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏ عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره ‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»[۲۹]: اگر امروز ولايت على ‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده ‏اى.

از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏ عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏ عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان عل ى‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد.

و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏ عليه السلام

چون امر الهى در ولايت عترت پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ، و ويژگى‏ هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏ تقوا و فرصت طلبان بى‏ پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏ گيرى‏ ها روش برخورد با آنان را بدانند. 

پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. «فلتنظر نفس ما قدمت لغد» .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر» :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. «پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است» . 

بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم ‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏ عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏ عليه السلام را به جان نمى‏ خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏ عليه السلام ايمان نمى‏ آورد. سوگند به خدا، درباره على‏ عليه السلام سوره عصر نازل شد: «به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند» . 

ز. هشدار به قدرت‏ طلبان منتظرفرصت

سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى ‏كند، و هشدار مى‏ دهد كه مبادا قدرت‏ طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند: 

معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: 

اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏ گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏ خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين ‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان (حق اهل ‏بيت‏ عليهم السلام)ويارى دهندگانشان. 

ح. مسؤوليت همگانى تبليغ

پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه ‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى ‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود:

معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة: 

اى مردم، من على ‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏ گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى ‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده ‏ام به شما رسانده ‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند. 

ط  . دعا و درخواست از خدا

آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم:

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين» . اللهم انى اشهدك -  (و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت):  پروردگارا، دوستان على ‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على ‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏ عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏ عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏ عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏ عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: «هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است» .

ى. فرمان بيعت عمومى

پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏ هاى فراوان و شناساندن انديشه‏ هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و هشدار از پيمان‏ شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل:

«ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً» : 

آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على ‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على ‏عليه السلام فرا مى‏ خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است. 

من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على ‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏ عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏ عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏ عليه السلام مى ‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏ عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد. 

پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على ‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏ عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.   

اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد:

تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير:

۱-  تحليل‏ هاى غدير

در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى ‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است: 

الف. عمق نگاه ‏ها نسبت به غدير

برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى ‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت: 

نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه.

نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر.

نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه ‏هاى منافقين.

نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن. 

ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير

امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته ‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند. 

اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏ هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏ هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى ‏شود: 

۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟

۲. غدير به كداميک از ابعاد زندگى مربوط است؟

۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟

۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟

۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟

۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟

۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟

۸ . اگر غدير عملى مى ‏شد دنيا چگونه بود؟

۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟ 

ج. رنج ‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده ‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده ‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏ گردد: 

۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد!

۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد!

۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏ آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد!

۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد!

۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد! 

۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏ گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم: 

اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبر صلى الله عليه و آله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده چنين است:

۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله

۲. مقام پيامبر صلى الله عليه و آله: ۱۰ جمله

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله

۴. ولايت ائمه‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله

۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۰ جمله

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله

۷. شيعيان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله

۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله

۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله 

دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است:

۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على» تصريح شده است.

۲. كلمه »ائمه‏ عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى» ذكر شده است. 

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   

۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه ‏گر مى‏ كند. 

۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى ‏دهد. 

۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏ هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏ هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است. 


۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه ‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏ شود كه راه گشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است: 

اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى ‏توان براى آن تعريف كرد: 

۱. نتيجه ‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد.

۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند.

۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ ها در هميشه تاريخ سنديت دارد.

۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين.

۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا.

۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏ عليهم السلام است. 

دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏ عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد. 

سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان ‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يک از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏ هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:

۱. مقام و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله

۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

۳. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام

۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏ عليه السلام

۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض

۷. شيعيان و محبين اهل‏ بيت‏ عليهم السلام

۸ . دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام

۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى 

۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير[۳۰]

عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏ هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد. 

در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبر صلى الله عليه و آله به پايين منبر اشاره مى‏ كند و لحظاتى بعد گام ‏هاى بلند على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام را ديدند كه از پله‏ هاى منبر بالا مى‏ رود. 

چشم ‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏ خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏ عليه السلام پله ‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يک پله پايين‏ تر از پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود. 

در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» طنين انداز شد. 

برنامه ‏ريزى براى خطبه غدير[۳۱]

مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه ‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام يک پله پائين ‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه و آله بر شانه آن حضرت بود. 

سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند. 

پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏ شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏ نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.   

همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير. 

۲۴.  ۲۵.  بيان و تفسير خطبه غدير××× ۲ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ . ×××  تمام همت يك پيامبر كشاندن مردم از بيراهه‏هاى دور و نزديك به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدوده‏هاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياعليهم السلام به ثمر مى‏رسانند. يك گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.پيامبرصلى الله عليه وآله با يك جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سوره‏اى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مى‏خوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمى‏گيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مى‏نمايند و مى‏گويند: »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ« .اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا »اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ« كيانند، و منظور از »مَغْضُوب عَلَيْهِمْ« چه كسانى هستند و »ضالّين« كدامند؟بنابر اين سخنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درك آن آماده مى‏كرد، با يك اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مى‏كنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: »فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ« : اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغ‏ترين شكل‏هاى ابلاغ در فصيح‏ترين و بديع‏ترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.۲۶.  بيعت، طرحى نو در خطابه××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ . ×××  در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يك مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى‏كردند كه با مطلب تازه‏ترى رو به رو مى‏شدند. گاهى به نظر مى‏رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى‏شنيدند و به خاطر مى‏سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى‏كردند!در نظر بگيريد كه پيامبرى مى‏خواست در آخرين ماه‏هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يك جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يك دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى‏خواست در خطبه‏اى يك ساعته انجام شود.عجيب‏تر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يك جمله كوتاه در بليغ‏ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال‏ها و حرام‏ها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يك اقدام بى‏نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده‏اى را به حيرت واداشته است.پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود -  كه امامتشان تا روز قيامت است -  بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته‏ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپرده‏ام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى‏خبر بماند.۲۷.  پايه‏هاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷ . ×××  در يك جمع‏بندى، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونه‏اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يك از آنها در اعتقاد معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله.۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام.۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام.۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام.۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام.۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام.۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام.۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.۲۸.  پيامى جاودانى و همگانى××× ۱ موعود غدير )حسينى( : ص ۳۲  - ۷. ×××  يكى از روش‏هاى تحليل و بررسى يك واقعه، نگاه جريان‏وار به آن واقعه است. يعنى ارتباط آن با گذشته يا ارتباط آن با آينده. اينكه خود نتيجه چه جرياناتى است و در پى آن چه جرياناتى خواهد بود، و اينكه نقاط مختلف در يك روند آيا با هم مرتبط هستند يا نه؟در يك منحنى اگر چند نقطه آن در دست باشد، مى‏توان با تخمين مناسب منحنى را ترسيم و معادله آن را جست، و بالعكس. در اين صورت ارتباط عمقى بين نقاط از زبان قاعده منحنى -  يا همان معادله -  بيشتر معلوم مى‏گردد.در نگاه شيعيان، روزهاى مهمى خط تاريخ هدايت آسمانى را تشكيل مى‏دهند؛ از حضور و ظهور پيامبران‏عليهم السلام تا ظهور پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله. و اما از بعثت پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله تا انتهاى اين مقطع از تاريخ بشرى، چند نقطه حساس و مهم شمرده مى‏شود. نظير: بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله ، غدير، عاشورا، ظهور منجى نهائى و جهانى يعنى حضرت قائم‏عليه السلام.مثلاً اگر در زيارات امام حسين‏عليه السلام دقت كنيم، مضمون اين ارتباط را پى مى‏بريم. در اين زيارات از سويى يادى از نقاط و اشخاص عمده خط هدايت پيش از ايشان مى‏شود، و از سوى ديگر تاريخ تا عاشورا پايان يافته و نافرجام تلقى نمى‏شود، بلكه اشاره به آينده خط هدايت آسمانى شده است. تا جايى كه در همين جا، تقاضاى حضور در آن صحنه مى‏شود: ان يرزقنى طلب ثاركم مع امام منصور من اهل‏بيت محمدعليهم السلام: از خدا مى‏خواهم كه پيگيرى خون شما را همراه با امام معصوم از اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام نصيبم كند.نظير اين عبارت در زيارات مختلف مكرراً ديده مى‏شود. در يكى از زيارات امام حسين‏عليه السلام -  كه منسوب به حضرت صادق‏عليه السلام مى‏باشد -  حضرت به خدا عرضه مى‏دارد: و اجعل لهم اماماً مشهوراً، توشك فرجهم و توجب تمكنّهم و نصرتهم، كما ضمنت لاوليائك فى كتابك: »وعد اللَّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم××× ۱ نور /  ۵۵ : در مورد مصداق اين آيه، حضرت صادق‏عليه السلام به عبداللَّه بن سنان مى‏فرمايد: نزلت فى على بن ابى‏طالب و الائمه من ولده‏عليهم السلام »و ليمكّننّ لهم دينهم...« ، عنى به ظهور القائم‏عليه السلام. تفسير كنز الدقائق: ج ۲ ص ۳۳۹. ×××:و خدايا قرار ده براى ايشان روزگاران مشهور )آشكار( ى كه فرج آنها نزديك باشد و موجب تمكّن و نصرت ايشان باشد چنانچه در كتابت براى اولياء خود تضمين كرده‏اى و فرموده‏اى: »خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده كه حتماً و حتماً ايشان را در زمين جانشين نموده و دين مورد رضايت خود را تمكين نمايد« .و نيز در استجابت زيارت امام حسين‏عليه السلام در زمان‏هاى ويژه قدسى مثل عيد فطر و عيد قربان و شب قدر و عيد غدير و... ، اين ارتباط بيشتر درك مى‏شود.××× ۲ با تأمل در چند صفحه گذشته، مى‏توان گفت: همانطور كه بعثت و ظهور جهانى و فرا گيرند، غدير و عاشورا نيز فرا گيرند و اختصاص به جمعيت خاصى ندارند. به خطاب‏هاى »معاشر الناس« پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير توجه شود. چنانچه حضرت قائم‏عليه السلام در اعلان عمومى خود خطاب »ايها الناس« را به كار مى‏برند. ×××با اين مقدمه مى‏گوييم:پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خود، همه مسلمين را به حج به همراه خودشان فراخواندند تا مناسك حج را با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى فراگيرند. از گوشه و كنار سرزمين‏هايى كه مسلمين در آنجا حضور داشتند. مسلمانان گرد آمدند و ده‏ها هزار نفر در اين مراسم شركت داشتند. در بعضى روايات تعداد هفتاد هزار نفر -  به تعداد افرادى كه حضرت موسى‏عليه السلام هنگام غيبت كوتاه خود هارون‏عليه السلام را به جانشينى برايشان معرفى نمود -  ذكر شده است.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. البته تعداد همراهان تا يكصد و بيست هزار نفر نيز ذكر شده است. ×××افراد همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه و برخى از شهرهاى ديگر به سمت مكه گسيل شدند. حضرت على‏عليه السلام هم كه در آن زمان از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به يمن رفته بود به همراه عده‏اى خود را به مكه رساند، و از ميقات يلملم محرم شده و به جمع حجاج پيوستند.اعمال لازم انجام شده و چنانچه مى‏دانيم در روز عرفه همه در صحراى عرفات وقوف داشتند.××× ۱ از اركان اعمال حج تمتع، وقوف در عرفات، بيتوته در مشعر، حضور در منى، رمى جمرات و قربانى و... است. در اين مدت حاجيان اعمال خاصى )به ويژه در عرفات( جز وقوف و بيتوته ندارند. ××× روز نهم ذيحجه عرفه، و روز دهم عيد قربان است، و تا روز ۱۲ و ۱۳ حجاج در منى هستند. اين ايام را ايام تشريق گويند.پيامبرصلى الله عليه وآله در ايام تشريق و گويا در عرفات و پس از نزول آياتى از قرآن، از جمله ابتداى آيه ۶۷ سوره مائده: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى پيامبر آنچه را كه از طرف پروردگارت به سويت نازل شده تبليغ كن، مردم را گرد مى‏آورند و براى ايشان سخنرانى مى‏كنند.در اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به نزديك شدن زمان رحلت خود بعضى از اصول اجتماعى، اقتصادى و حقوقى را براى مردم بيان مى‏كنند. از جمله نفى ربا، رعايت ماه‏هاى حرام، رعايت حقوق زنان و همسران و رعايت حقوق خون و آبروى مسلمانان و... ، و در پايان به صراحت اعلام مى‏دارند: اللهم اشهد انى بلّغت.××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۸۱. ×××در اين سخنرانى حضرت مردم را به تمسك به قرآن توصيه مى‏كنند، و نسبت به مواردى كه تذكر دادند به همه تكليف مى‏كنند كه حاضران به غائبان مطالب را برسانند: الا فليبلّغ شاهدكم غائبكم.در بعضى از گزارشات آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات به طور غير عمومى فرمايشاتى در وصف مقام حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايند و تأكيد بر پيروى از ايشان پس از حيات خود مى‏كنند.××× ۳ بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۰. ×××همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين لحظات خروج از منى سخنرانى كوتاهى براى مردم مى‏كنند، و ضمن برشمردن نكاتى در مورد اسلام و دين مى‏فرمايند: اساس اسلام محبت ما اهل‏بيت‏عليهم السلام است.××× ۱ گزارشات حجةالوداع ص ۱۶۹. ×××در بعضى متون ذكر شده در روز چهاردهم ذيحجه، جبرئيل بدون اينكه ديده شود به حضرت على‏عليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام مى‏كند، و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله به تعدادى از اصحاب نيز دستور مى‏دهند كه ايشان نيز به حضرت على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنند. سپس به بلال مى‏فرمايند: در مردم ندا كن فردا كسى به جز معلولان و ناتوانان باقى نمانند و همه به سمت غدير خم حركت كنند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. ×××و نيز در برخى گزارشات آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز پانزدهم ذيحجه و قبل از ترك مكه، سخنرانى مفصلى در مورد آينده مسلمين و چالش‏هاى پيش رو ايراد كردند. در اين سخنرانى مواردى را كه مسلمين به آنها مبتلا مى‏شوند به عنوان علائم و حوادث پيش از قيامت يا قيام نهايى ذكر مى‏فرمايند. از جمله:تضييع نماز، پيروى از شهوات، فروختن دين به دنيا، حكومت امراى ظالم، جريان امور به دست خيانتكاران، رواج دروغ، جفا به پدر و مادر، رواج روابط نامشروع، برقرارى نماز جماعت با دل‏هاى پركينه، رواج طلاق و ربا و غنا، برگزارى مناسك حج و غيره براى ريا و تفاخر و تفريح، به سخن آمدن افراد كوته‏فكر و... .××× ۳ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۶۴  - ۲۶۲ و... . ×××همانطور كه ملاحظه مى‏كنيد، با در نظر گرفتن اين گزارش‏ها پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏خواهند مردم را براى يك برنامه دراز مدت و مهم و فراگير آماده كنند. نگاه به آينده و راه حل برون رفت از بحران‏هاى آتى تا روز قيام يا قيامت، بلكه توصيه‏ها و الزام‏ها براى اين كه در آينده به اين بحران‏ها دچار نشوند.با مطالعه و دقت و تأمل در متن مفصل سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير به اين نتيجه خواهيم رسيد كه موضوع يك امر مقطعى نيست، بلكه مطلبى است همه جانبه و دراز مدت.به هر حال، پيامبرصلى الله عليه وآله روز هجده ذى‏حجه در محل غدير خم دستور توقف و الصلاة جامعة مى‏دهند، و اينكه پيك‏هاى سريع رفتگان را باز گردانند و منتظر جاماندگان مى‏شوند تا همه حاضر باشند.در اينجا سخنرانى مفصلى××× ۱ اصل واقعه غدير و عبارت »من كنت مولاه فهذا على مولاه« از مسلمات است، و فريقين آن را نقل و تفسير كرده‏اند. اما اين اتفاق در مورد متن مفصل سخنرانى وجود ندارد. در اينجا بدون اينكه بخواهيم در مورد صحت و عدم صحت متن و سند اين سخنرانى قضاوتى بكنيم، با فرض صحت انتساب عمده سخنرانى به پيامبرصلى الله عليه وآله بر اساس نقل بحار الانوار از احتجاج مرحوم طبرسى، تحليل و بررسى شده است. اگر چه ممكن است در برخى عبارات خود مسئله داشته باشيم. ××× ايراد مى‏فرمايند كه به برخى از محورهاى آن اشاره مى‏كنيم. اما بهتر است قبل از اشاره به برخى محورهاى سخنرانى، به چند نكته در اين سخنرانى توجه كنيم.چند نكته در اينجا قابل توجه است:نكته اول: نكته‏اى كه قابل تأمل و تقريباً منحصر به فرد اين سخنرانى است، تكرار قابل توجه عبارت »معاشر الناس« يعنى اى گروه مردم مى‏باشد. شايد به سنجه كنونى، اين سخنرانى حدود يك ساعت و كمى بيشتر به طول انجاميد. در اين مدت، حضرت ۵۴ مرتبه در ابتداى هر فراز تأكيد مى‏كنند »معاشر الناس« . يعنى به طور ميانگين كمتر از هر ۲ دقيقه يكبار توجه مردم را به مطلب جلب مى‏كنند.قابل توجه اينكه نفرمودند: ايها المؤمنون، ايها المسلمون يا... ، يعنى مخاطب را با عنوان مؤمنين يا مسلمين در نظر نگرفته‏اند، بلكه هر كس كه جزء انسان‏هاست و هر كس كه از »مردم« است مخاطب در نظر گرفته شده، كه گوياى فراگير بودن مطلب براى همه مردم مى‏باشد. به نظر مى‏رسد اين تأكيد مكرر مى‏تواند به دلائل زير باشد:الف. مطلب به همه مردم مربوط مى‏شود و نه عده‏اى خاص، و كسى نبايد خود را فارغ و بى‏ارتباط با موضوع بداند.ب. خطاب اختصاص به مسلمين حاضر ندارد، بلكه به همه انسان‏ها مربوط است.ج. چه بسا عواملى براى كم توجه شدن برخى به موضوع و سخنرانى باعث مى‏شد، كه حضرت با اين خطاب توجه‏ها را مجدداً جلب فرمايد. اين مراقبت در برابر پرت شدن حواس مخاطبين فقط مربوط به آن جمع و زمان خاص نبوده و حضرت احتمال اين حواس‏پرتى را براى زمان‏هاى بعد هم مى‏دانند.د. زمينه تفكر و تأمل هر كس را ايجاد نموده و هر كس را به تنهائى مسئول قرار دهند. يعنى اگر احياناً جوّ جامعه به نحوى ديگر پيش رفت، هر يك به تنهايى در برابر اين سخنان و اين موضوعات مستقلاً مسئول است.نكته دوم: در اين سخنرانى و چند سخنرانى ديگر نزديك به همين موضوع ملاحظه مى‏شود، اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين مى‏خواهند كه مطالب را به غائبين برسانند؛ فليبلّغ الشاهد الغائب. حضرت اين وظيفه را براى هميشه تاريخ بر دوش همگان مى‏گذارند كه آنهايى كه اين مطلب را فرا گرفتند بايستى به ديگران برسانند.نكته سوم: در جاى جاى سخنرانى، مردم را با مطلب پيوند مى‏دهند. به صورت اقرار گرفتن از ايشان و نيز و به ويژه اينكه از همگان بيعت مى‏گيرند و عبارت جالبى را براى مردم مى‏گويند تا ايشان تكرار كنند: نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: با تو بر قبول اين موضوع بيعت مى‏كنيم، با قلوبمان، جان‏هايمان، زبان‏هايمان و دستانمان.نكته چهارم: توجه داريم كه اين آخرين سخنرانى حضرت مى‏باشد، و خود ايشان لازم مى‏دانند كه اين امر را تذكر و توجه دهند. لذا مى‏فرمايند: معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد. فاسمعوا و اطيعوا و انقادوا لامر ربكم: اى مردم، اين آخرين مقامى است كه در اينجا ايستاده‏ام. پس گوش كنيد و اطاعت كنيد و فرمانبر امر پروردگارتان باشيد.يعنى گويا عصاره يك عمر ابلاغ رسالت و راهگشائى براى يك تاريخ را در اين جلسه ابلاغ نموده‏اند. در يك تشبيه نازل، مثل استادى كه پس از يك ترم دانشجويان را در جلسه آخر براى آمادگى به امتحانى كه در پيش دارند دعوت مى‏نمايد، آنچه او در آن جلسه مى‏گويد خلاصه و اصل مطلب است، و توجه ويژه به مطالب آن جلسه ضامن موفقيت دانشجويان است.خصوصاً كه از نظر احساسى، حضرت اشاره به رحلت خود مى‏كنند. پيغمبرى كه عمرى به گونه‏اى با مردم زندگى كرده كه همه مديون و مرهون اويند، و اينك مى‏خواهد از مردم خداحافظى‏كند؛ نه موقت كه براى هميشه.نكته پنجم: در اين سخنرانى و موارد مشابه اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله خدا را شاهد و گواه مى‏گيرد؛ يعنى غير از اينكه از مردم اقرار به ابلاغ مى‏گيرد، خدا را به شهادت مى‏طلبد و عرض مى كند: خدايا شاهد باش كه من ابلاغ كردم. آيا همين عبارت حكايت از يك پيش‏بينى تاريخى ندارد؟در حالى كه همه مى‏دانيم خدا هميشه شاهد اعمال ماست. اما اينكه مى‏فرمايد: اللهم فاشهد، چه پيامى دارد؟به هرحال اين نكات ضمن توجه دادن به اهميت موضوع، جاودانگى و فراگيرى و همه جانبگى موضوع را مى‏رساند.۲۹.  پيش‏بينى‏هاى بعد از خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳. ×××  پس از اتمام خطبه غدير، يك تدارك همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بى‏نظيرترين طراحى براى پس برنامه‏هاى يك سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونه‏اى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.جالب‏تر از آن گونه‏هاى مختلف تبليغى اين برنامه‏ها بود كه هر يك از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مى‏كرد؛ و در واقع هر يك از آنها مكمل خطابه غدير بود.اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« نه تنها راضى نمى‏شود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچك‏ترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مى‏خواهد درك كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيك را ببندد.از سوى ديگر ارائه كامل‏ترين شكل ممكن از يك سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مى‏نمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مى‏كرد.در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مى‏شد مخاطبين را خسته مى‏كرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالب‏هاى غير خطابه ارائه مى‏گرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مى‏گرفت.از زاويه‏اى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشين‏تر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسان‏تر و روح نوازتر و در قلوب جايگزين‏تر مى‏شد و پذيرش و هضم آن نيز آسان‏تر بود.برنامه‏هاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى. اين ابعاد چهارگانه مجموعه‏اى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطره‏ها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاه‏ترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.۳۰.  تبليغ خطبه غدير××× ۱ پيام نگار )حسينى آرام( : ص ۵۰  - ۱۶ . سروش آفتاب )حسينى( : ص ۵۷  - ۵۲ . ×××  در متن خطبه غدير، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار داده‏اند، كه گذشته از ديگر ويژگى‏هاى اختصاصى اين سخنرانى، بى‏سابقه است. يكى جمله: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز برسانند، و جمله ديگر: الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى؛ تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنّى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منّى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد؛ سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد، و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطابه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مى‏نمايد كه در راه تبليغ و فرهنگ‏سازى اين خطابه شريف تلاش پيگير فرمايند. موارد زير را خاضعانه پيشنهاد مى‏كنيم:۱. تشويق جوانان به حفظ متن خطبه غدير و اهداى جوايز و به ويژه هزينه سفر كربلا براى زيارت حضرت امام حسين‏عليه السلام، و جوايز نفيس براى حفظ بخش‏هاى آن.۲. خواندن متن خطابه و ترجمه آن در محافل دينى، و لو مقدارى از آن.۳. قرائت بخشى از خطابه در مجالس عقد براى رساندن پيام رسول گرامى‏صلى الله عليه وآله و ابلاغ آن به نسل‏هاى آينده.۴. قرار دادن آن در مهريه‏ها در كنار قرآن به عنوان لبيك‏گويى به حديث ثقلين رسول‏خداصلى الله عليه وآله.۵ . نشر و اهداى كتب مربوط به خطابه غدير.۶ . تابلو كردن جملات خطابه بر رروى اشياى نفيس.۷. تدريس خطابه غدير در مدارس، دانشگاه‏ها و حوزه‏هاى علميه.۸ . ارائه خطابه به عنوان متن مورد تحقيق در تز ليسانس وفوق‏ليسانس و دكترا در رشته‏هاى مربوطه.۹. سخنرانى توسط سخنرانان محترم و اساتيد در محتوى و مطالب اعتقادى آن.۱۰. ترجمه خطابه غدير به زبان‏هاى گوناگون و عرضه آن در سايت‏هاى مختلف اينترنتى.۱۱. تهيه كتب مربوط به خطابه غدير و اهداى آن در مجالس عقد و عروسى و وليمه حج و... .۱۲. معرفى آن به شركت‏ها و مجتمع‏هاى توليدى و تجارى براى اهدا به عنوان عيدى و... ، به مشتريان و نمايندگان.۱۳. تهيه كتاب براى كودكان و نوجوانان از متن خطابه غدير.۱۴. ساختن فيلم و انيميشين و كليپ از جملات خطابه غدير.۱۵. مطرح كردن جملات كوتاه آن در مناسبت‏هاى امامت و ولايت امامان‏عليهم السلام.۱۶. مأخذ قرار دادن متن خطبه براى تحقيقات در موضوعات توحيد، نبوت، امامت، مهدويت و... .۱۷. معرفى عمومى خطابه غدير توسط جوانان.۱۸. تشويق مردم براى نذر ختم خطابه غدير در محافل و نذر مالى براى نشر خطابه براى برآورده شدن حاجات و رفع مشكلات.۱۹. ساختن و نشر متن خطابه در لوح فشرده، نوار و... .۲۰. ساختن سرود، شعر و قطعات ادبى از متن خطابه غدير.۲۱. تعليم جملات كوتاه به كودكان و تشويق آنان به حفظ يادگيرى.۲۲. ساختن تابلوهاى نقاشى، خط و نقاشى خط از متن و مضمون خطابه.۲۳. ساختن تئاتر و سرود از متن خطابه غدير.  در متن خطبه غدير، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار داده‏اند، كه گذشته از ديگر ويژگى‏هاى اختصاصى اين سخنرانى، بى‏سابقه است.۱. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غائبان و فرزندداران به فرزندان تا بر پايى رستاخيز برسانند.۲. الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى و تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد و سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطبه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مى‏نمايد كه در راه تبليغ و فرهنگ‏سازى اين خطبه شريف تلاش پيگير نمايند.۳۱.  تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹. تبليغ غدير در سيره معصومين‏عليهم السلام: ص ۲۰۵ ۲۰۴ ۱۱۹ ۱۱۸ ۹۰  ۸۹ ۸۳  - ۸۰. ×××  يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است. تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبرصلى الله عليه وآله است، از روش‏هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين‏عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ« است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش‏هايى است كه در اتمام حجت‏هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏كند.شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج‏ها بسيار به چشم مى‏خورد.در مورد خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و مصادر و نسخه‏هاى خطبه انجام شده است.ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى‏آوريم:۱-  استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبرصلى الله عليه وآلهتشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده‏اى است كه براى اين امر مهم تدارك ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى‏فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى‏تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.هفت روز پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين‏عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.××× ۱ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××۲-  نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعهخفقان سقيفه و بنى‏اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارك امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى‏اميه و قبل از تسلط بنى‏عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده‏سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه‏اى در سه روز با خطابه‏اى به طول بيش از يك ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل‏هاى بعد هستيم.امام باقرعليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:پيامبرصلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ‏هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ‏ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: »الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ ...« .××× ۱ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ . ×××۳-  شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مى‏توانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنى‏عباس به اوج خود رسيده و متوكل‏ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده‏اند؛ و اينك دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كرده‏اند.موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقى‏عليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به كوفه بيايد. سپس در نجف اميرالمؤمنين‏عليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يك دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنين‏عليه السلام بفرمايد:من شهادت مى‏دهم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.من شهادت مى‏دهم كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« .اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.××× ۱ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .××× ۲ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××۴-  استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ‏سازى براى غديريكى از پيش بينى‏هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ‏سازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ××× ۱ خطبه غدير: بخش سوم. ×××:اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبرصلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع‏ترين دايره ممكن گسترش داده است.در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يك سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب -  اهل هر زبانى كه باشند -  براى غدير قابل تفاوت نيست.در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درك خود موظفند. از جنبه‏اى ديگر سفيدپوست و سياه‏پوست و سرخ‏پوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ‏هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان‏ها مناسب با درك مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ‏سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يك از موقعيت‏ها معقول‏ترين استفاده را برد.

۳۲.  .۳۳.  تحقيق در خطبه غدير××× ۳ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳. ×××  از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متن‏شناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و منابع و نسخه‏هاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله»من كنت مولاه...« است.۳۴.  تحليل مراحل خطبه غدير××× ۴ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳ ۴۲. ×××  يكى از مهم‏ترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچه‏هاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مى‏كند و حقايق شگرفى را معلوم مى‏سازد.تحليل مراسم و خطبه غدير را مى‏توان اين گونه بيان نمود:۱-  ايستادن پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبرپس از نداى عمومى پيامبرصلى الله عليه وآله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونه‏اى استثنائى انجام شد. پيامبرصلى الله عليه وآله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پله‏هاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد.مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونه‏اى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.۲-  على‏عليه السلام بر فراز منبرمرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم -  كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند -  پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه على‏عليه السلام به دنبال پيامبرصلى الله عليه وآله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبرصلى الله عليه وآله يك پله پايين‏تر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبرصلى الله عليه وآله دست مبارك را بر شانه على‏عليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۰۲ ۳۰۱ ۹۷ ۴۴. ×××۳-  آغاز سخنرانى تاريخى غديراكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند. همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگ‏ترين پيام الهى را براى بشريت با فصيح‏ترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفس‏ها در سينه‏ها حبس شده بود تا خاتم انبياءصلى الله عليه وآله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.پيامبرصلى الله عليه وآله با نام مبارك خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيام‏هاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيح‏ترين و دقيق‏ترين گونه خود انجام گرفت.بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونه‏اى استثنائى و فوق‏العاده بنگرد، و عظمت جلوه‏گر شده در خطابه غدير را ارج نهد.همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه »اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى« است، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.۳۵.  تحليل مواضع حساس خطبه غدير =   خطبه غدير /  حساسيت‏هاى خطبه غدير -  مراحل و سير سخن در خطابه غدير۳۶.  تدابير امنيتى خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۴  - ۲۹. ×××  هر اندازه مراسمى گسترده‏تر و داراى اهداف مهم‏ترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مى‏گردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر ايمان و فرهنگ و مليت باشند.اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عده‏اى توطئه‏گر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بى‏پروا و بى‏حيا با دل‏هايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در فكر نقشه‏هايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى گوناگون، عده‏اى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مى‏كردند.اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامه‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله كوتاهى نمى‏كردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشه‏هاى پيچيده در مقابله با برنامه‏هاى غدير همفكرى مى‏كردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مى‏شدند.نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه »هَرشى« طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبرصلى الله عليه وآله خنثى شد. توضيح بيشتر در مورد ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عنوان: »ترور پيامبرصلى الله عليه وآله« آمده است.پس از آن هم نقشه قتل على‏عليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئه‏هايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود.

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
  3. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .
  6. اسرار غدير: ص ۱۹۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .
  7. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.
  8. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.
  9. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.
  10. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .
  11. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .
  12. وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ .
  13. انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .
  14. رعد /  ۷.
  15. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۸.
  16. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱  - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .
  17. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .
  18. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .
  19. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۵  -۸۸ .
  20. تفسير فرات: ص ۴۹۵.
  21. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۷.
  22. غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.
  23. الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸.
  24. غدير كلاس فورى (انصارى) : ص ۳۷ -۴۲
  25. مائده /  ۵۵ .
  26. خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن ‏حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:ج ۳ ، ص۲
  27. نور /  ۱۵.
  28. توبه /  ۶۱ .
  29. مائده /  ۶۷ .
  30. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ .
  31. اسرار غدير: ص ۴۹.