نحوه برخورد صحابه با غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۲ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «جايگاه صحابه و غدير××× 3 ستيز با آفتاب: 98  - 95. ×××   يكى از جوانب مهم غدير، برر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جايگاه صحابه و غدير××× 3 ستيز با آفتاب: 98  - 95. ×××

  يكى از جوانب مهم غدير، بررسى مواجهه صحابه با غدير و نيز پيشگيرى‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله از اقدامات خصمانه آنان است:


1-  فرو افتادن نقاب‏ها

چه بسا دست‏آورد مهم ماجراى غدير اين باشد كه پيامبرصلى الله عليه وآله توانست با اين اقدام سكه‏هاى بدل آن تقلب پيشگان و خدعه و نيرنگ آن مكاران را بر ملا كرده و آنان را رسوا كند، تا يكايك افراد آنان را بشناسد. آن هم به شيوه‏اى همگانى، تا به رغم تفاوت مرتبه و سطح فكر و با اختلاف سن و موقعيتشان بفهمند و درك كنند.


و اين گونه بود كه همه مردم ديدند: آنان كه ادعا داشتند رسول‏خداصلى الله عليه وآله را گرامى مى‏دارند و به زياده آب وضو و آب دهان او تبرك مى‏جويند، چه كوتاهى و جفاها كه نكردند. كسانى كه مدعى بودند به اين فرمان‏هاى الهى عمل مى‏كنند:

»در مقابل خدا و پيامبرش پيش نيافتيد« .××× 1 حجرات /  1. ×××

»صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و آنگونه كه بعضى از شما ديگرى را ندا مى‏دهد او را خطاب نكنيد« .××× 2 حجرات /  2. ×××

»آنچه پيامبر براى شما آورده است بپذيريد و از آن چه نهى مى‏كند بپرهيزيد« .××× 3 حشر /  7. ×××

»خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد« .××× 4 نساء /  59 . ×××


همچنين ادعا مى‏كردند كه با ديگر آيات قرآن كردارشان را تطبيق داده و شاخص‏هاى رفتار خود را با اعمال آن حضرت ترسيم مى‏نمايند. به گونه‏اى كه كوتاهى در آنها را گذشتن از حدّ فسق و سهل‏انگارى در دين مى‏شمردند، و البته در كنار اين ظاهر سازى‏ها به برترى و فضل آن حضرت نيز اقرار داشتند، زيرا او كسى بود كه آنان را با عنايت پروردگار از ظلمت به نور و از ضلالت و گمراهى به هدايت آورده، و ذلت و پستى آنان را به عزت و بزرگى و شقاوت و بدبختى آنان را به سعادت و جهنم را برايشان به بهشت بدل نموده بود.


علاوه بر همه اينها آنان ادعا مى‏كردند كه در اين ايام شريف به اين مكان مقدس - يعنى عرفات -  آمده‏اند تا خداوند را عبادت كرده، خشنودى او را طلب كنند و به درگاهش تضرع نمايند، و هيچ در پى دنيا و زيورهاى آن نيستند.


اما با وجود اين ادعاها و تظاهرها به دين و ديندارى، همگان به چشم خود ديدند كه چگونه حركتى ساده از جانب پيامبرصلى الله عليه وآله سبب شد تا آنان باطن خود را هويدا كرده، نيرنگ‏هاى پنهان و ترفندهاى خائنانه خويش را آشكار نمايند!


تا جايى كه همگى ديدند كه چگونه آنها صداى خود را از صداى رسول‏خداصلى الله عليه وآله بلندتر كردند! حتى تندتر و بلندتر از آنچه با يكديگر سخن مى‏گفتند او را خطاب كرده و از دستوراتش سرباز زدند، و تمام اينها جز به خاطر اشتياق به دنيا و ترك آخرت و تمايل به خواسته‏هاى شيطانى و چشم‏پوشى از لطف و رضايت ربانى نبود.


2-  به همين ترتيب با ديگران نيز...

هنگامى كه اينان در معامله با پيامبرشان از چنين شيوه‏هايى زشت و قبيح اجتناب نورزند، آيا با كسى كه موقعيت و شرايط پيامبرصلى الله عليه وآله را در ميان آنان ندارد و به آن نزديك نيست چگونه خواهند بود؟ آيا به او احترام خواهند گذاشت؟


آيا آنان در قبال شخصى كه دل‏هايشان از كينه او لبريز است و به خاطر او تنها خون ريخته پدرانشان بر شرك ايشان به ارث رسيده -  يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام -  چگونه موضعى خواهند داشت؟


اما پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را محروم نموده، از هر چاره و راهكارى بى‏بهره ساخت و هر عذر و بهانه‏اى را به جز سركشى و اصرار بر باطل و انكار حق از آنها باز ستاند.


پس آنچه پنهان بود آشكار گشته و صبح بر هر صاحب چشمى هويدا شد، و جاى آن باقى نماند كه كسى خود را به نادانى زده و ادعا كند كه ممكن است براى صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مسائلى آشكار بوده كه براى ما پنهان مانده است! و يا ادعا كند كه صحابه همگى متقى و نيكوكار بوده‏اند و ممكن نيست با رسول‏خداصلى الله عليه وآله مخالفت كرده باشند و رأى و تدبيرش را زير پا گذاشته پيش از آنكه بدن شريفش دفن شود به عهد و پيمانش خيانت كنند.


و يا ادعاهاى نامعقول ديگر مثل اينكه امكان ندارد خيانتى از بيشتر صحابه سر بزند، و يا اينكه محال است همگى بر خيانتى سكوت كرده باشند. و سخنانى از اين قبيل، كه عده‏اى براى فريب ساده‏لوحان و افراد بى‏اطلاع از حقايق به كار مى‏برند. چرا كه اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله تمام اين ادعاها را از هم فرو پاشيده، پوچى و بطلان تمام اين عذر و بهانه‏ها را آشكار ساخت.

3-  حكم ثابت الهى

علاوه بر اين، آنچه در قطع هر عذر و بهانه و ناكام ماندن هر استدلالى در اينجا كاربرد دارد اينكه اين قضايا در روزهاى آخر عمر شريف پيامبرصلى الله عليه وآله از آن جماعت سرزده، و تا شهادت آن حضرت چندان زمانى فاصله نبود تا كسى ادعا كند آنان از كرده خود توبه نموده و اظهار پشيمانى كرده‏اند، و يا آنكه اوضاع و شرايط و موقعيت تغيير يافته و يا حكم الهى نبوى تغيير كرده است.


4-  تهديد و توطئه

چنانچه گفتيم اينان هنگامى كه تهديد الهى را جدى ديدند، در مراحل بعد -  يعنى آن هنگام كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در غدير خم امامت على‏عليه السلام را اعلام فرمود -  سكوت اختيار كردند، و ما در اين زمان هيچ اقدامى از آنان در مخالفت با پيامبرصلى الله عليه وآله نمى يابيم، به جز زمزمه‏هايى ناچيز كه به گوش كسى نمى‏رسيد.


حتى آنان شخصاً به بيعت با حضرت على‏عليه السلام نيز مبادرت ورزيدند! گر چه كه نيت و نقشه‏اى كه مورد رضايت خدا و پيامبرش‏صلى الله عليه وآله نبود در دل‏نهان داشتند، و البته ميوه اين نيت‏ها و نقشه‏هاى شوم اندكى پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله و قبل از آنكه جسم پاك او به خاك سپرده شود بلكه پيش از شهادت آن بزرگوار خودنمايى كرد؛ و آن روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى آرميده بود و عده‏اى مانع شدند تا نبى اكرم‏صلى الله عليه وآله و صايت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بر رساله‏اى بنگارد.


اين روز كه بعدها به فاجعه پنجشنبه مشهور شد، همان روزى بود كه آن شخص در حضور رسول خداصلى الله عليه وآله گفت: »پيامبر هذيان مى‏گويد« !! يا طبق روايت ديگر: »درد بر او غالب شده« !××× 1 صحيح بخارى: ج 1 ص 21 و ج 2 ص 115 و ج 3 ص 60 و ج 4 ص 5 و ج 5 ص 173. مسند احمد بن حنبل: ج 1 ص 355 324. تذكرة الخواص: ص 62 . المصنف )صنعانى( : ج 6 ص 57 و ج 10 ص 356. عمدة القارى: ج 14 ص 298. فتح البارى: ج 8 ص 102 101. البداية و النهاية: ج 5 ص 327. تاريخ الامم و الملوك: ج 3 ص 192. الكامل فى التاريخ: ج 2 ص 320. ×××

سخن آخر:

در نهايت، آنچه در عرفه و منى و پس از آن در غدير واقع شد و حقايقى كه مردم از درون خود بر ملا كردند و فوايد و ثمراتى كه به آن اشاره كرديم، همه و همه براى حفظ و صيانت از آينده اين دعوت و رسالت الهى و بقاى آن لازم و ضرورى بود. چرا كه افراد اين امت از توطئه‏چينان و مؤمنان خالص و غيرخالص شناخته شدند، كه در اين امر نفع بسيار و خير عام نهفته است. »فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل اللَّه فيه خيراً كثيراً«××× 1 نساء /  19. ×××: چه بسا امرى ناخوشايند شماست در حالى كه خداوند در آن خير بسيار قرار داده است.