نحوه برخورد صحابه با غدیر
جايگاه صحابه و غدير××× 3 ستيز با آفتاب: 98 - 95. ×××
يكى از جوانب مهم غدير، بررسى مواجهه صحابه با غدير و نيز پيشگيرىهاى پيامبرصلى الله عليه وآله از اقدامات خصمانه آنان است:
1- فرو افتادن نقابها
چه بسا دستآورد مهم ماجراى غدير اين باشد كه پيامبرصلى الله عليه وآله توانست با اين اقدام سكههاى بدل آن تقلب پيشگان و خدعه و نيرنگ آن مكاران را بر ملا كرده و آنان را رسوا كند، تا يكايك افراد آنان را بشناسد. آن هم به شيوهاى همگانى، تا به رغم تفاوت مرتبه و سطح فكر و با اختلاف سن و موقعيتشان بفهمند و درك كنند.
و اين گونه بود كه همه مردم ديدند: آنان كه ادعا داشتند رسولخداصلى الله عليه وآله را گرامى مىدارند و به زياده آب وضو و آب دهان او تبرك مىجويند، چه كوتاهى و جفاها كه نكردند. كسانى كه مدعى بودند به اين فرمانهاى الهى عمل مىكنند:
»در مقابل خدا و پيامبرش پيش نيافتيد« .××× 1 حجرات / 1. ×××
»صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و آنگونه كه بعضى از شما ديگرى را ندا مىدهد او را خطاب نكنيد« .××× 2 حجرات / 2. ×××
»آنچه پيامبر براى شما آورده است بپذيريد و از آن چه نهى مىكند بپرهيزيد« .××× 3 حشر / 7. ×××
»خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد« .××× 4 نساء / 59 . ×××
همچنين ادعا مىكردند كه با ديگر آيات قرآن كردارشان را تطبيق داده و شاخصهاى رفتار خود را با اعمال آن حضرت ترسيم مىنمايند. به گونهاى كه كوتاهى در آنها را گذشتن از حدّ فسق و سهلانگارى در دين مىشمردند، و البته در كنار اين ظاهر سازىها به برترى و فضل آن حضرت نيز اقرار داشتند، زيرا او كسى بود كه آنان را با عنايت پروردگار از ظلمت به نور و از ضلالت و گمراهى به هدايت آورده، و ذلت و پستى آنان را به عزت و بزرگى و شقاوت و بدبختى آنان را به سعادت و جهنم را برايشان به بهشت بدل نموده بود.
علاوه بر همه اينها آنان ادعا مىكردند كه در اين ايام شريف به اين مكان مقدس - يعنى عرفات - آمدهاند تا خداوند را عبادت كرده، خشنودى او را طلب كنند و به درگاهش تضرع نمايند، و هيچ در پى دنيا و زيورهاى آن نيستند.
اما با وجود اين ادعاها و تظاهرها به دين و ديندارى، همگان به چشم خود ديدند كه چگونه حركتى ساده از جانب پيامبرصلى الله عليه وآله سبب شد تا آنان باطن خود را هويدا كرده، نيرنگهاى پنهان و ترفندهاى خائنانه خويش را آشكار نمايند!
تا جايى كه همگى ديدند كه چگونه آنها صداى خود را از صداى رسولخداصلى الله عليه وآله بلندتر كردند! حتى تندتر و بلندتر از آنچه با يكديگر سخن مىگفتند او را خطاب كرده و از دستوراتش سرباز زدند، و تمام اينها جز به خاطر اشتياق به دنيا و ترك آخرت و تمايل به خواستههاى شيطانى و چشمپوشى از لطف و رضايت ربانى نبود.
2- به همين ترتيب با ديگران نيز...
هنگامى كه اينان در معامله با پيامبرشان از چنين شيوههايى زشت و قبيح اجتناب نورزند، آيا با كسى كه موقعيت و شرايط پيامبرصلى الله عليه وآله را در ميان آنان ندارد و به آن نزديك نيست چگونه خواهند بود؟ آيا به او احترام خواهند گذاشت؟
آيا آنان در قبال شخصى كه دلهايشان از كينه او لبريز است و به خاطر او تنها خون ريخته پدرانشان بر شرك ايشان به ارث رسيده - يعنى اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام - چگونه موضعى خواهند داشت؟
اما پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را محروم نموده، از هر چاره و راهكارى بىبهره ساخت و هر عذر و بهانهاى را به جز سركشى و اصرار بر باطل و انكار حق از آنها باز ستاند.
پس آنچه پنهان بود آشكار گشته و صبح بر هر صاحب چشمى هويدا شد، و جاى آن باقى نماند كه كسى خود را به نادانى زده و ادعا كند كه ممكن است براى صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مسائلى آشكار بوده كه براى ما پنهان مانده است! و يا ادعا كند كه صحابه همگى متقى و نيكوكار بودهاند و ممكن نيست با رسولخداصلى الله عليه وآله مخالفت كرده باشند و رأى و تدبيرش را زير پا گذاشته پيش از آنكه بدن شريفش دفن شود به عهد و پيمانش خيانت كنند.
و يا ادعاهاى نامعقول ديگر مثل اينكه امكان ندارد خيانتى از بيشتر صحابه سر بزند، و يا اينكه محال است همگى بر خيانتى سكوت كرده باشند. و سخنانى از اين قبيل، كه عدهاى براى فريب سادهلوحان و افراد بىاطلاع از حقايق به كار مىبرند. چرا كه اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله تمام اين ادعاها را از هم فرو پاشيده، پوچى و بطلان تمام اين عذر و بهانهها را آشكار ساخت.
3- حكم ثابت الهى
علاوه بر اين، آنچه در قطع هر عذر و بهانه و ناكام ماندن هر استدلالى در اينجا كاربرد دارد اينكه اين قضايا در روزهاى آخر عمر شريف پيامبرصلى الله عليه وآله از آن جماعت سرزده، و تا شهادت آن حضرت چندان زمانى فاصله نبود تا كسى ادعا كند آنان از كرده خود توبه نموده و اظهار پشيمانى كردهاند، و يا آنكه اوضاع و شرايط و موقعيت تغيير يافته و يا حكم الهى نبوى تغيير كرده است.
4- تهديد و توطئه
چنانچه گفتيم اينان هنگامى كه تهديد الهى را جدى ديدند، در مراحل بعد - يعنى آن هنگام كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در غدير خم امامت علىعليه السلام را اعلام فرمود - سكوت اختيار كردند، و ما در اين زمان هيچ اقدامى از آنان در مخالفت با پيامبرصلى الله عليه وآله نمى يابيم، به جز زمزمههايى ناچيز كه به گوش كسى نمىرسيد.
حتى آنان شخصاً به بيعت با حضرت علىعليه السلام نيز مبادرت ورزيدند! گر چه كه نيت و نقشهاى كه مورد رضايت خدا و پيامبرشصلى الله عليه وآله نبود در دلنهان داشتند، و البته ميوه اين نيتها و نقشههاى شوم اندكى پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله و قبل از آنكه جسم پاك او به خاك سپرده شود بلكه پيش از شهادت آن بزرگوار خودنمايى كرد؛ و آن روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى آرميده بود و عدهاى مانع شدند تا نبى اكرمصلى الله عليه وآله و صايت اميرالمؤمنين علىعليه السلام را بر رسالهاى بنگارد.
اين روز كه بعدها به فاجعه پنجشنبه مشهور شد، همان روزى بود كه آن شخص در حضور رسول خداصلى الله عليه وآله گفت: »پيامبر هذيان مىگويد« !! يا طبق روايت ديگر: »درد بر او غالب شده« !××× 1 صحيح بخارى: ج 1 ص 21 و ج 2 ص 115 و ج 3 ص 60 و ج 4 ص 5 و ج 5 ص 173. مسند احمد بن حنبل: ج 1 ص 355 324. تذكرة الخواص: ص 62 . المصنف )صنعانى( : ج 6 ص 57 و ج 10 ص 356. عمدة القارى: ج 14 ص 298. فتح البارى: ج 8 ص 102 101. البداية و النهاية: ج 5 ص 327. تاريخ الامم و الملوك: ج 3 ص 192. الكامل فى التاريخ: ج 2 ص 320. ×××
سخن آخر:
در نهايت، آنچه در عرفه و منى و پس از آن در غدير واقع شد و حقايقى كه مردم از درون خود بر ملا كردند و فوايد و ثمراتى كه به آن اشاره كرديم، همه و همه براى حفظ و صيانت از آينده اين دعوت و رسالت الهى و بقاى آن لازم و ضرورى بود. چرا كه افراد اين امت از توطئهچينان و مؤمنان خالص و غيرخالص شناخته شدند، كه در اين امر نفع بسيار و خير عام نهفته است. »فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل اللَّه فيه خيراً كثيراً«××× 1 نساء / 19. ×××: چه بسا امرى ناخوشايند شماست در حالى كه خداوند در آن خير بسيار قرار داده است.