شبهه منافقین در نسبت غدیر به امر الهی
شبهه منافقين در نسبت غدير به امر الهى××× 1 واقعه قرآنى غدير: ص 138. سخنرانى استثنائى غدير: ص 34 - 29. ×××
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنينعليه السلام، سومين روش در شبهه اندازى نسبتِ ساختگى بودن مراسم غدير از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله و نسبت غير حقيقى آن به خدا بود. اين مطلب را منافقين رسماً دامن زدند و علناً بر زبان آوردند. مطرح كنندگان اصلى اين جسارت ابوبكر و عمر بودند كه قبلاً نيز هنگام بيعت چنين سخنانى را بر زبان آوردند.
كيفيت به ميان آوردن اين شايعه هم در اين قالب بود كه »خدا به او امر نكرده و اين مطلبى است كه از پيش خود ساخته و به خدا نسبت مىدهد« ، كه در عربى از آن با كلمه »تَقَوُّل« ياد مىشود، و سپس كلمه »كذّاب« را هم به آن افزودند، و براى توجيه علت اين »تقوُّل« هدف شرافت دادن به پسر عمويش را مطرح كردند.
آنچه ابوبكر و عمر در اين باره شايع كردند و با كلماتشان به تخريب اذهان مردم پرداختند عبارت بود از:
لا وَ اللَّهِ ما اَمَرَهُ اللَّهُ بِهذا، وَ ما هُوَ اِلاّ شَىْءٌ يَتَقَوَّلُهُ! اِنَّ مُحَمَّداً كَذّابٌ عَلى رَبِّهِ وَ ما اَمَرَهُ اللَّهُ بِهذا فى عَلِىٍّ! وَ اللَّهِ ما هذا مِنْ تِلْقاءِ اللَّهِ وَ لكِنَّهُ اَرادِ اَنْ يُشَرِّفَ ابْنَ عَمِّهِ:
نه به خدا قسم، خدا او را به اين مطلب امر نكرده است؛ و اين نيست مگر چيزى كه به ناحق به خدا نسبت مىدهد! محمد بر پروردگارش دروغ مىبندد و خداوند چنين دستورى درباره على به او نداده است! به خدا قسم اين مطلب از جانب خدا نيست، و او قصد دارد پسر عمويش را شرافت دهد.
اين توطئه و شبهه فوراً از سوى خداوند تعالى در نطفه خفه شد و ده آيه از سوره حاقّه در تأييد پيامبرصلى الله عليه وآله و وَحْيانى بودن غدير نازل شد و بنيانى محكم براى غدير را تا ابديت در متن قرآن پايه گذارى كرد.
آيات 43 تا 52 سوره حاقه كه مىفرمايد: »تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الاَقاويلِ. لاَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ. فَما مِنْكُمْ مِنْ اَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ. وَ اِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقينَ. اِنّا لَنَعْلَمُ اَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبينَ وَ اِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرينَ. وَ اِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقينِ. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ« :
»نازل شده از پروردگار عالم است. اگر بعضى گفتهها را به ناحق به ما نسبت دهد دست راست او را مىگيريم و سپس رگ گردن او را قطع مىكنيم، و هيچ يك از شما نمىتواند ما را از چنين برخوردى مانع شود. اين يادمانى براى متقين است. ما مىدانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگان وجود دارند. اين حسرت بر كافران است و يقين حقيقى است. پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو« .
پاسخى كه اين آيات به شايعه نسبت نداشتن غدير به خداوند مىداد اين گونه بود كه مىفرمايد: »ولايت على نازل شده از پروردگار عالم است. اگر محمد بعضى از گفتهها را به ناحق به ما نسبت دهد ما دست راست او را مىگيرم و سپس رگ گردن او را قطع مىكنيم، و هيچكس از شما نمىتواند مانع چنين كارى شود. ولايت على يادآورى براى متقين در عالم است، و ما مىدانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگانى نسبت به ولايت على وجود دارد كه ابوبكر و عمر هستند. على حسرت بر كافران است و ولايت او يقينِ حقيقى است. پس اى محمد، با نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو و او را شكر كن بر اين فضيلتى كه به تو عنايت كرده است« .××× 1 بحار الانوار: ج 9 ص 228 و ج 24 ص 337 و ج 36 ص 149 101 و ج 37 ص 160 120. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 196 141. ×××