کفر اعتراض کنندگان بر ولایت در غدیر
مخطوط( . ×××
149. كفر اعتراض كنندگان بر ولايت در غدير××× 1 غدير در قرآن: ج 1 ص 361 - 359. ×××
از جمله آياتى كه در غدير و پس از خطبه در مورد منافقين و طرح جايگزينى شخص ديگرى براى خلافت به جاى اميرالمؤمنينعليه السلام بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيه است:
»وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ«××× 2 يونس / 15. ×××:
»و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مىشود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مىگويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. من جز آنچه بر من وحى مىشود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر سرپيچى از امر پروردگارم نمايم از عذاب روزى بزرگ مىترسم« .
آنچه در اينجا قابل ذكر است كفر اعتراض كنندگان بر غدير است. با توجه به رواياتى كه درخواست كنندگان تبديل علىعليه السلام به ديگرى را معرفى كرد و چگونگى رفتار آنان را بيان نمود و دقت در متن آيه كه بيانگر اعتقاد قلبى اعتراض كنندگان به منصوب نبودن علىعليه السلام از سوى خداست، تصوير پنهان اين پيشنهاد تبديل بدست مىآيد كه ذيلاً به روشن كردن جوانب آن مىپردازيم:
1. توطئهاى با عنوان تقاضاى تبديل
درخواست تبديل از سوى آنان پس از شنيدن خطبه بلند غدير بود، كه حضرت در آن مسئله ولايت و الهى بودن آن و امر مؤكد خداوند و نزول آيه تبليغ را كاملاً بيان فرمود و حتى بيعت لسانى گرفت. بنابراين اصلاً جايى براى اين پيشنهاد نبود و مطرح كردن آن حاكى از مطلب ديگرى بود.
2. پيشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبديل
وقتى خداوند در پاسخ آنان سه مسئله »از پيش خود گفتن )مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى( « و »پيروى از وحى )إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى( « و »عصيان و سرپيچى از امر پروردگار )إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى( « را مطرح مىفرمايد ناظر به اين است كه آنان كاملاً متوجه بودهاند كه اين اعتراضشان چنين مفهومى دارد.
گويا در پيشنهادشان به پيامبرصلى الله عليه وآله چنين گفتهاند: اى فرستاده خدا، اگر چه ما از خطبه تو فهميديم كه ولايت على از طرف خداست و تأكيد بر آن فرموده در حدى كه كوتاهى در آن نرساندن رسالت الهى و مستوجب عذاب است، و پس از چنين تأكيدى هم روشن است كه خداوند راه تغيير و تبديل در اين باره را بسته است، ولى بيا و از پيش خود دست به چنين اقدامى بزن و صاحب مقام ولايت را تغيير ده و به وحى كارى نداشته باش و از اينكه عصيان پروردگار پيش مىآيد نگران مباش!
اگر آنان اين گونه هم نگفته باشند مطرح كردن چنين پيشنهادى بعد از آن خطابه غَرّا جز اين معنى را نمىدهد. لذاست كه حضرت در پاسخ آنان مىفرمايد: من از پيش خود چنين كارى را نمىتوانم انجام دهم و من تابع خدايم و هرگز از امر خدا سرپيچى نمىكنم.
3. پيشنهاد تبديل مساوى با كفر
در آيه اعتراض كنندگان صريحاً افراد بىاعتقاد به قيامت معرفى شدهاند، آنجا كه مىفرمايد: »قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا« . يعنى اگر كسى خود را در انتظار روزى بداند كه بايد پاسخگوى پروردگارش باشد هرگز جرئت چنين پيشنهادى را به خود نمىدهد و بخوبى مىفهمد كه خدا حجت را تمام كرده، و اگر بنا باشد در هر يك از اوامر الهى بندگان پيشنهاداتى براى خدا داشته باشند، اين معنايى جز مسخره كردن خدا ندارد.
4. نتيجه گيرى از نكات سه گانه
با در نظر گرفتن سه نكته مزبور، اين نتيجه به دست مىآيد كه پيشنهادكنندگان تبديل علىعليه السلام به ديگرى به خدايى اعتقاد نداشتند و پيرو آن روز جزا را قبول نداشتند، و براى آنان نبوت خود پيامبرصلى الله عليه وآله هم رياست طلبى بود و معتقد بودند كه حضرت پس از اينكه حكومت خود را به طور كامل بر مردم اجرا نموده اكنون مىخواهد فاميل خود را بر مردم مسلط كند، چنانكه به صراحت اين را گفتند و قبلاً ذكر شد.××× 1 مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص 222. ×××
با اين اعتقاد مسئلهاى به نام ارتباط ولايت با خدا را بهانهاى از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله براى تحكيم سخنان خود مىدانستند. با چنين تفكرى به راحتى پيشنهاد تغيير دادند و بر آن اصرار ورزيدند و اميد داشتند كه بتوانند حضرت را وادار به خواسته خود كنند.
خدا و رسول هم در برابر اين پيشنهاد كه اين همه معناى منفى به دنبال داشت، پاسخ قاطع دادند و بار ديگر ارتباط غدير با وحى را مؤكد نمودند تا بر نسلهاى آن روز و آينده معلوم شود خلافت بازيچه نيست كه طبق مصلحت و شرايط زمان و مكان و اجتماع قابل عوض كردن صاحب آن باشد و يا طبق خواسته مردم انتخاب شود يا تغيير يابد، همان گونه كه در سقيفه و طول خلافت بنىاميه و بنىعباس و عثمانيان چنين بود و اين مقام عُظمى را بازيچه قرار دادند.
آن كس كه مقام ولايت را منصوب كرده خداى حكيم است كه هر كارى را از روى حكمت انجام مىدهد و معرفى علىعليه السلام در غدير براى مقام امامت و خلافت اقتضاى حكمت الهى است كه تغيير در آن معنى ندارد.
5 . اعتراض كنندگان چه كسانى بودند؟
دانستن اين نكته كه اعتراض كنندگان در غدير در واقع بت پرستان سابق بودند و اسلام را مسخره مىكردند، تحليل بسيارى از آنچه در حاشيه غدير از سوى دشمنان به وقوع پيوست را آسان مىكند، و پيرو آن پايه اقدامات مخرّب اهل سقيفه را در طول حكومت خود روشن مىنمايد.
پرده از اين همه اسرار در روزى برداشته شد كه نامه دومى به معاويه از صندوق سقيفه بيرون آمد و فرازهاى اول آن نشان داد كه آنچه بر دست غاصبين انجام مىشده از كدامين فكرها و قلبها فرمان مىگرفته است. او در آغاز نامهاش چنين مىنويسد:
به هُبَل قسم و به بتهاى كوچك و بزرگ و به لات و عُزّى قسم، كه عمر از آغازى كه آنها را عبادت كرده، انكارشان ننموده است و هرگز خدايى براى كعبه عبادت نكرده و هيچ سخنى از محمد را تصديق نكرده، و سر تسليم در برابر او نشان نداده مگر براى آنكه بر او حيله كند و ضربه ناگهانى بر او بزند.
او براى ما سحر عظيمى را آورد كه سحر او از سحر بنىاسرائيل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چيزهاى تازهاى آورد كه اگر آنان حاضر بودند اقرار مىكردند كه او سيد ساحران است!!
اى پسر ابوسفيان، بر روش قوم خود باش و از دين خود پيروى كن و بر آنچه گذشتگانت به آن معتقد بودهاند وفادار باش كه انكار كردند اين كعبهاى را كه مىگويند براى آن خدايى هست كه دستور داده به آنجا بيايند و طواف كنند و آن را قبله آنان قرار داده است ... .
مگر از پرستش بتها و لات و عُزّى كه از سنگ و چوب و مس و نقره و طلا هستند چه ايرادى ديده بود؟! نَه! قسم به لات و عزّى، ما هيچ دليلى براى خروج از اعتقادى كه قبلاً داشتيم نيافتيم، اگر چه آنان مردم را به اشتباه انداختند!! با چشم بصيرت بنگر و با گوش شنونده دل بسپار و با عقل و قلبت در كار آنان دقت كن، و از لات و عُزّى تشكر كن كه ابوبكر بر امت محمد خليفه شد و در اموال و خون و دين و جان و حلال و حرام آنان حكومت و تصرف كرد.××× 1 بحار الانوار: ج 30 ص 289. ×××