حبشی بن جناده سلولی
روايت حديث غدير [۱]
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حَبشى بن جناده سلولى است. در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، وى از جمله كسانى است كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از حَبشى بن جناده نقل كرده است: ابن عقده در «حديث الولاية» ، ابن اثير در «اسد الغابة» ، محب الدين طبرى در «الرياض النضرة» ، سيوطى در «جمع الجوامع» ، طبرانى در «المعجم الكبير» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، ابن كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ، طبرانى، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، بدخشى در «نزل الابرار» و «مفتاح النجا» ، شيخ ابراهيم وصابى شافعى در «الاكتفاء فى فضل الاربعة الخلفاء» ، جزرى در «اسنى المطالب» .[۲]
مبلّغ بصير غدير[۳]
حبشى بن جناده از مبلغان بصير غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در ترويج فرهنگ غدير متحمل شده، بررسى حيات وى از زاويه نقل و ترويج حديث غدير و وفادارى به پيام غدير كمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
حبشى صحابى رسولخدا صلى الله عليه وآله و راوى حديث غدير است، و زندگى او تجلّى بصيرت در اعتقاد و عمل است. تاريخ وفات حبشى مشخص نيست.
با آنكه بسيارى از كسانى كه عنوان صحابه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله را يدك مى كشيدند، در برابر مسئوليتى كه از جانب خداوند در غدير بر دوششان نهاده شده بود، يا خود مرتكب غصب و خيانت شدند، و يا ظلم را پذيرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وى سستى و كوتاهى كردند!
در ميان صحابه، مى توان از اشخاصى - هر چند قليل اما چون كوه استوار - سراغ گرفت كه آواى «من كنت مولاه فعلى مولاه» را با گوش جان شنيده بودند، و تا پاى جان در دفاع از پيام غدير ايستادند. اين گروه از صحابه تنها به روايت و يا تبليغ حديث غدير اكتفا نكردند، بلكه عمل آنان در عرصه هاى گوناگون گواه استقامت آنان در وفادارى به آرمان غدير بود، و با نور بصيرتى كه از غدير به زندگى آنان تابيده بود. حتى در فتنه هاى جمل، صفين و نهروان نيز دست از حمايت از اميرالمؤمنين عليه السلام و دفاع از حقانيت ايشان برنداشتند.
حبشى بن جناده از پيام آوران غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در دفاع از فرهنگ غدير و انتقال آن به نسل هاى آينده متحمل شده، جامعه شيعه امروزين اساساً نام حبشى را نشنيده و يا اجمالاً فقط نامشان و يا حداكثر صحابى بودنشان را مى دانند.
از اين رو، در اينجا به معرفى و قدرشناسى از اين مبلغ بصير غدير و دفاع از ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام پرداخته مى شود:
ابوالجنوب حبشى بن جناده سلولى[۴] از جمله صحابه اى است كه از پيامبر صلى الله عليه وآله روايت كرده اند. [۵] در روايتى آمده كه وى در سه غزوه حضور داشته [۶] ، اما ظاهراً او نخستين بار در حجةالوداع به ملاقات رسولخدا صلى الله عليه وآله نائل شده [۷] ، و در همين حج و بعد از آن احاديثى از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده است. از جمله روايتى در فضيلت حلق بر تفسير. [۸]
ابوعمرو عامر بن شراحيل شعبى كوفى )ت 19 - م 103 يا 110 ق(××× 6 تهذيب الكمال: ج 14 ص 40 39. ××× و ابواسحاق عمرو بن عبداللَّه سبيعى همدانى كوفى )م 126 يا 132 ق(××× 7 مسند ابنجعد الجوهرى: ص 77 76 72. وفيات الاعيان: ج 3 ص 459. ××× از وى روايت كردهاند.××× 8 الجرح و التعديل: ج 3 ص 313. ××× از ديگر راويانى كه از او حديث شنيدهاند مىتوان به فرزندش عبدالرحمن××× 9 الانساب: ج 2 ص 168. مسند ابويعلى الموصلى: ج 12 ص 238 237. ××× و قرة بن عبداللَّه سلولى كفى اشاره نمود.××× 1 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 7 ص 182. الثقات )ابنحبّان( : ج 5 ص 320. ××× از ميان صاحبان صحاح سته، ابنماجه قزوينى، ترمذى و نسائى از وى روايت آوردهاند.××× 2 الكاشف )ذهبى( : ج 1 ص 307. ×××
ابنعدى مدخلى از كتاب ضعفاء خود را به حبشى بن جناده اختصاص داده، اما در پايان اين مدخل ابراز نموده كه اميد مىرود كه ضعفى متوجه وى نباشد.××× 3 الكامل فى ضعفاء الرجال: ج 2 ص 443 442. ××× اما عليرغم اين اظهار نظر، ذهبى از اين بابت كه نام حبشى در شمار ضعفاء ياد شده به ابنعدى انتقاد كرده است.××× 4 تاريخ الاسلام )ذهبى( : ج 5 ص 92 91. ××× ابنحبّان نيز حبشى را توثيق كرده است.××× 5 الثقات )ابنحبّان( : ج 3 ص 96. ×××
الف. حديث غدير به روايت حبشى بن جناده
حبشى بن جناده از راويان حديث غدير است. اين روايت را ابواسحاق سبيعى از وى شنيده، و طبرانى در »المعجم الكبير« خود آن را نقل كرده××× 6 المعجم الكبير: ج 4 ص 17 16. ×××، و در منابع روايى ديگر نيز آمده است××× 7 تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 230. ×××:
عن ابىاسحاق الهمدانى، قال: سمعت حبشى بن جناده يقول: سمعت رسولاللَّهصلى الله عليه وآله يقول يوم غدير: اللهم من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن من اعانه:
از ابواسحاق همدانى: شنيدم حبشى بن جناده مىگفت: شنيدم رسولخداصلى الله عليه وآله روز غدير فرمود: خداوندا، هر كس من بر او ولايت دارم علىعليه السلام هم بر او ولايت دارد. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمن است، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و كمك باش براى هر كس او را كمك كند.
هيثمى حديث غدير به نقل از حبشى بن جناده را - كه متضمن دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله است - صحيح و درست دانسته است.××× 1 مجمع الزوائد: ج 9 ص 106. ××× هر چند بخارى در صحت روايت كردن ابواسحاق از حبشى××× 2 صحيح البخارى: ج 3 ص 128 127. ××× تشكيك كرده، اما شمسالدين ذهبى اين تشكيك را بىمورد دانسته است.××× 3 تاريخ الاسلام )ذهبى( : ج 5 ص 92 91. ×××
به علاوه در رواياتى، ابواسحاق خود تصريح كرده كه حبشى را ديده و روايت او را شنيده است.××× 4 المصنف )ابن ابىشيبه( : ج 7 ص 495. كتابى از محمد بن سليمان كوفى: ص 498 464. ×××
ب. بصيرت حبشى بن جناده در دفاع از حقانيت اميرالمؤمنينعليه السلام
حبشى بن جناده از جمله صحابهاى است كه در سال 35 ق به نداى امام علىعليه السلام در رحبه پاسخ مثبت داد؛ هنگامى كه آن حضرت از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله خواست اگر حديث غدير را از آن حضرت شنيدهاند برخيزند و شهادت دهند.××× 5 اسد الغابة: ج 3 ص 307. الغدير: ج 1 ص 184 167 166. ×××
حبشى از صحابهاى است كه در كوفه ساكن شدند××× 6 الطبقات )عصفرى( : ص 223 213. ××× و در جنگ هاى سهگانه اميرالمؤمنين علىعليه السلام در سپاه آن حضرت حضور داشت××× 7 المنتخب من ذيل المذيل: ص 43. ×××، زيرا خود از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده بود كه بعد از من بهترين انسان على بن ابىطالبعليه السلام است.××× 8 مناقب على بن ابىطالب و ما نزل من القرآن فى علىعليه السلام: ص 111. ×××
از قرة بن عبداللَّه سلولى نقل است كه مردى از حبشى عيادت نمود و به او گفت: بر تو نمىترسم مگر به جهت همراهى با على. وى در پاسخ گفت: از ميان اعمالم بيش از همه بدين عمل اميد بستهام.××× 9 الطبقات )ابنسعد( : ص 37. ×××
ظاهراً برخى از بستگان او نيز گرايش علوى داشتهاند، زيرا برادرزادهاش عبداللَّه بن ورقاء بن جناده از پرچمداران سپاه ابراهيم بن مالك اشتر در جنگ با سپاه عبيداللَّه بن زياد )م 67 ق( بوده است.××× 1 تاريخ الامم و الملوك: ج 4 ص 554 551 . الاصابة فى تمييز الصحابة: ج 5 ص 23. ×××
ج. بصيرت وى در ترويج فرهنگ غدير
حبشى بن جناده زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام بود. روايات او در اين باره به نقل از ابواسحاق سبيعى است. از جمله حديث منزلت است، كه طبرانى در »المعجم الكبير« خود نقل كرده××× 2 المعجم الكبير: ج 4 ص 17 16. ×××، و در منابع روايى ديگرى نيز آمده است.××× 3 ذكر اخبار اصبهان: ج 2 ص 281. رجال الطوسى: ص 253. ×××
ابنماجه قزوينى از حبشى روايت كرده××× 4 سنن ابنماجه: ج 1 ص 44. ××× كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: علىعليه السلام از من و من از علىعليه السلام هستم، و دِين من را جز علىعليه السلام كسى ادا نمىكند.××× 5 المنتخب من ذيل المذيل: ص 67 . ××× ذهبى اين روايت را معتبر دانسته است.××× 6 سير اعلام النبلاء: ج 8 ص 212. ×××
در روايتى ديگر - كه حبشى آن را در حجةالوداع از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده - آمده است: علىعليه السلام از من و من از علىعليه السلام هستم. كسى حرفى را از جانب من ابلاغ نمىكند مگر خودم و علىعليه السلام.××× 7 سنن نسائى: ج 5 ص 45. المعجم الكبير: ج 4 ص 1. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 346 345. ××× علاوه بر اين روايات، ابواسحاق سبيعى احاديث ديگرى نيز در فضائل امام علىعليه السلام از حبشى روايت كرده است.××× 8 انساب الاشراف: ج 2 ص 119. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 172 171. ×××
نتيجهگيرى
در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر اعظمصلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى اين حديث شريف، از حديث غدير و خط ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.
بر شيعيان امروز است كه تلاشهاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.
از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مىتوان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.
ابوالطفيل خود را با امام زمانش تنظيم مىكرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنينعليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ كه بر حضرت تحميل شد شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم اميرالمؤمنينعليه السلام بود.
حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنينعليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مىافزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام مىتوان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمتها و توهينها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام علىعليه السلام و اهلبيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابنعدى نام او را در كتاب ضعفايش - يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست - آورده است.
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۲.
- ↑ اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الرياض النضره: ج ۲ ص ۱۶۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۹. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴.
- ↑ زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۲۴۰ - ۲۱۷.
- ↑ الطبقات (ابن سعد) : ج ۶ ص ۳۷. وى مى گويد: نسب او به هفت پشت به جندل بن مرة مى رسد، و از آنجا كه نام مادر اين شخص سلول بوده فرزندان وى را بنى سلول مى گويند. ابن سعد تا اين اندازه هم اكتفا ننموده و نسب او را تا هوازن گزارش كرده است
- ↑ الاكمال (ابن ماكولا) : ج ۲ ص ۳۸۳ ۱۵۸. تحفة الاحوذى بشرح جامع الترمذى: ج ۱۰ ص ۱۵۲ ۱۵۱.
- ↑ المعرفة و التاريخ: ج ۲ ص ۶۲۴ . الكامل فى ضعفاء الرجال، بيروت: ج ۲ ص ۴۴۳.
- ↑ مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶۵ ۱۶۴. اسد الغابة فى معرفة الصحابة: ج ۱ ص ۳۶۶ ۳۶۶. تهذيب الكمال: ج ۵ ص ۳۴۹.
- ↑ مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام (كوفى) : ج ۴ ص ۳۰۱. سنن ترمذى: ج ۲ ص ۸۲ . وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان: ج ۳ ص ۴۵۹.