مفسّرین

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۷ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

براى توضيح و تفصيل مطلب در مورد آياتى كه در اين واژه به آن ها اشاره مى ‏شود، مراجعه شود به عنوان: قرآن.

آيات «رضاى خداوند» در قرآن[۱]

پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير آيات «رضايت خداوند» به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خطبه غدیر مى ‏فرمايد:

وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً فِى الْقُرْآنِ الاّ فيهِ: هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او.[۲]


اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دست، وارد مرحله معرفى كامل آن حضرت شده بود كه با فرازهايى عميق آن حضرت را به مردم مى‏ شناساند. از جمله اين فرازها بيان آيات «رضایت» در قرآن كريم درباره على ‏عليه السلام بود.

تحليل اعتقادى

در سراسر قرآن خداوند از جهات مختلفى نسبت به بندگانش رضايت خويش را اعلام فرموده است. اين رضايت گاهى مربوط به ايمان است، و گاهى درباره عمل به دستورات الهى از نماز و روزه و جهاد و امثال آن است و گاهى به اخلاق باز مى‏ گردد.

تمام گونه ‏هاى رضايت كه ذات الهى نسبت به بندگان دارد، همگى در على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام يكجا جمع شده است و خداى متعال از همه جهت از او راضى است.

قابل توجه است كه پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از اين فراز فرمود: اين على از همه شما بيشتر مرا يارى نموده و از همه نسبت به من سزاوارتر و از همه به من نزديک ‏تر و از همه نزد من عزيزتر است؛ و خداوند عزوجل و من از او راضى هستيم.[۳]

جا دارد از عمق جان ندا برآوريم: اى وجود قدّیسى كه خدا و پيامبرش از تو راضی اند، «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً». ما خوب مى‏ فهميم كه اگر خدا از تو راضى است هرگز از دشمنان تو و آنان كه قلب تو و زهرايت را سوزاندند راضى نخواهد شد. خدايا از تو سپاسگزاريم كه خط رضايت خويش را در غدير به ما شناساندى و دشمنان على ‏عليه السلام را در آتش غضبت نشانمان دادى.

جا دارد اين تابلوى بلند اعتقاد را با طلاى ناب بر سينه آسمان حک كنيم كه على‏ عليه السلام مظهر رضاى خداست. از وجودش رضاى الهى متلألأ است، و كلامش مظهر رِضَى اللَّه است، و ما هم تا با على‏ عليه السلام هستيم در باغ سبز رضاى خداييم.

آيات مدح اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در قرآن[۴]

پیامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير آيات مدح به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدير مى‏ فرمايد:

وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ الاّ فيهِ: هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او. [۵]

اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبرصلى الله عليه وآله، در ادامه معرفى كامل عيار او جملاتى به گستردگى عظمتش بر لسان پيامبرصلى الله عليه وآله جارى بود كه از جمله تفسير موارد «مدح» در سراسر قرآن را بيان فرمود.

تحليل اعتقادى

با توجه به اينكه خداوند در قرآن از جوانب مختلفى بندگانش را مورد ستايش و مدح قرار داده است، مدح و ثناى الهى بر بنده ه‏اى به معناى برگزيدن او و ظهور كمالات قابل ستايش از اوست. پيامبر بزرگ در اين فراز، زيبايى مطلق را به على ‏عليه السلام مى ‏دهد كه سزاوار همه گونه ستايش خدايى است.

اى على مظلوم، كه اين جلوه پر رنگت چشم‏ ها را خيره كرده و غير مسلمانان را هم به وجد آورده، اما هنوز بسيارى از مسلمانان چشم ديدن تو را ندارند، و يا ديگران را از تو زيباتر مى‏ بينند، و يا احساسى بيدار ندارند كه با درک زيبايى تو بى ‏اختيار لب به مدحت بگشايند. اى زيباى آسمان‏ها، چشمان ما را هم بر گلبرگ هايت بگشا و زبانمان را به مديحت باز كن.

آيات مربوط به اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير[۶]

از آغاز حركت از مدينه به سوى مكه تا بازگشت به مدينه آيات بسيارى بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده كه تعدادى از آنها مربوط به حج است، ولى 21 آيه مستقيماً درباره غدير و پيام آن است. در روايات غدير، موقعيت تاريخى نزول آن آيات و ارتباط مستقيم آنها با غدير تبيين شده است.

جهت گيرى عام اين روايات نشان دادن پشتوانه الهى و دستور مستقيم خداوند در سر تا سر مراسم غدير است. در نگاهى همه جانبه خواهيم ديد كه از آغاز سفر در مدينه دستور آن از سوى خداوند نازل مى‏ شود و اهداف آن نيز مشخص مى‏ گردد.

آيات ديگرى تأكيد بر ختم رسالت و آغاز ولايت مى‏ نمايد.

در آياتى ديگر دستور اكيد بر ابلاغ ولايت و ضمانت حفظ از شرّ انواع دشمنان اعلام مى ‏گردد، و بى‏ اعتنايى به مسخره كنندگان و مخالفان به صراحت اعلام مى‏گردد.

آياتى از قرآن نيز كمال نهايى دين و اوج نعمت پروردگار را با ولايت اعلام مى ‏كند و مُهر رضايت خدا را به همه نشان مى ‏دهد. اين آيات -  كه 49 آيه است و در 21 مورد نازل شده -  به ترتيب حروف الفبا بر حسب حرف ابتداى آيات با ترسيمى از موقعيت نازل شدن آنها در عنوان «قرآن» آمده است.

آيات مربوط به اقدامات منافقين در غدير[۷]

از آنجا كه منافقين از نخستين ساعات سفر غدير فتنه ‏گرى و توطئه را آغاز كردند و در موارد بسيارى به اجراى نقشه ‏هاى خود اقدام كردند، لذا در كنار آياتى كه درباره اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير نازل مى ‏شد، آيات بسيارى هم درباره تحريكات و نقشه ‏هاى منافقين بر آن حضرت وحى مى‏ شد.

صحيفه ملعونه اول و دوم از بارزترين موارد نزول آيات در غدير است. سؤالات موذی گرانه منافقين نيز از مواردى است كه خداوند با قرآن پاسخ آنان را داده است.

مأيوس شدن منافقين پس از اعلان ولايت را خداوند در قرآن خبر داده، و با آيات قرآن از حركات تمسخرآميز آنان پرده برداشته است. در پاسخ به تقاضاى انتخاب ديگرى به جاى على‏ عليه السلام و نيز شريك نمودن ديگرى در خلافت آيات قاطعى نازل شده همان گونه كه سخنان نابجاى منافقين هنگام بيعت مورد حمله آيات الهى قرار گرفته است.

حركات و سخنان فتنه‏ آميز منافقين و به خصوص معاويه فصل ديگرى است كه آيه‏ هاى قرآن در مقابله با آنها نازل شده است. ماجراى حارث فهرى اوج نفاق و كفرى است كه از آنان سر زده و پنج آيه از پنج سوره قرآن حركت او را در هم كوبيده است.

ماجراهاى عايشه و حفصه در طول واقعه غدير و رساندن اخبار به پدرانشان، بخش ديگرى از زيرسازى‏ هاى منافقين است كه يك سوره كامل قرآن به افشاى آن اختصاص يافته است.

توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در عقبه هَرشى نيز آيات افشاگرانه‏اى از قرآن را به دنبال داشته، و عاقبت سخنان ابليس با شياطين پس از اعلان ولايت چند آيه از قرآن را در افشاى آن به خود اختصاص داده است.

روايات مربوط به اين آيات، شأن نزول و ارتباط مستقيم آنها را با غدير روشن كرده است. اين آيات -  كه 104 آيه است و در 39 مورد نازل شده -  به ترتيب حروف الفبا بر حسب حرف ابتداى آيات با ترسيمى از موقعيت نازل شدن آنها در عنوان »قرآن« آمده است.

آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير[۸]

بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ه‏اى راه گريز نماند.

در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى ‏توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. جا داشت هنگام امتحان -  كه آغازش رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود -  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است

مسلمانان به گونه‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم: با بالاترين نمره ه‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى ‏شود. به گونه‏اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از 80 روز از خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته است!

اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:

ابتدا يادآور شد كه خداوند بندگان را رها نمى‏ كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد. سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على ‏عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.

سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.

سپس تأكيد كرد كه خداوند در امتحان ولايت از كسى نمى ‏گذرد و با شكست خوردگان اين امتحان قاطعانه برخورد مى‏ نمايد. در موردى فرصت طلبان را نشانه گرفت كه گويا منتظر تغيير شرايطى هستند تا بر ضد ولايت على‏ عليه السلام اقدام كنند، غافل از اينكه همه اين تحولات بسترى براى امتحان است.

در فرازى ديگر يكى از عوامل سقوط در امتحان را منت گذاشتن بر خدا و رسول در قبول ولايت دانست كه اين غرور به دنبال خود شكستى عظيم دارد.

در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولايت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.

اينها سرفصل‏هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه ۱۱ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:

سوره آل عمران[۹]

«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ».

سوره حج[۱۰]

«فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ» .

سوره اسراء[۱۱]

«وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً».

سوره آل عمران[۱۲]

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .

سوره حجرات[۱۳]

«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .

سوره محمدصلى الله عليه وآله[۱۴]

«ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» .

سوره الرحمن[۱۵]

«يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .

سوره فجر[۱۶]

«فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .

سوره صافات[۱۷]

«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».

سوره طلاق[۱۸]

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً».

سوره بقره[۱۹]

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» .

آيات مربوط به دستورات الهى درباره ولايت[۲۰]

   غدير همان اندازه كه يك اعتقاد بود يك دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يك سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى ‏خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.

بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى‏ شود 10 آيه به اين تفاصيل است كه در اينجا ذكر مى‏ كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان«قرآن» آمده است:

سوره تغابن[۲۱]

«فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» .

سوره اعراف[۲۲]

«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ، فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .

سوره احزاب[۲۳]

«يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّه وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً» .

سوره فتح[۲۴]

«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيما» .

سوره زخرف[۲۵]

«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» .

سوره بقره[۲۶]

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّه وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ» .

سوره اعراف[۲۷]

«وَ نَزَعْنا ما فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ للَّه الَّذِى هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه، لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تعلمون» ..

سوره اسراء[۲۸]

«مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً».

سوره ابراهيم[۲۹]

«وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ» .

سوره آل عمران[۳۰]

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .

آيات مربوط به دشمنان غدير[۳۱]

   على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم 15 آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يك سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده‏ اى در پایینترین درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.

اينها سرفصل‏هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه 15 آيه است -  در اينجا ذكر مى‏ كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:

سوره حشر[۳۲]

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ».

سوره نحل[۳۳]

«وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» .

سوره انعام[۳۴]

«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ».

سوره بقره[۳۵]

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».

سوره آل عمران[۳۶]

«كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ».

سوره انشقاق[۳۷]

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً» .

سوره الرحمن[۳۸]

«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ».

سوره ملك[۳۹]

«وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ» .

سوره فرقان[۴۰]

«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» .

سوره بقره[۴۱]

«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».

سوره لقمان[۴۲]

«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ» .

سوره فجر[۴۳]

«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .

سوره بقره[۴۴]

«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» .

سوره نساء[۴۵]

«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً».

سوره ناس[۴۶]

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ».

آيات مربوط به دوستان غدير[۴۷]

   در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت اقتباس و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى‏ شود. مقامات و شئونى كه درباره اولياى حضرت در اين فرازها مطرح شده، از پايه ‏هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شك و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى »ايمان به غيب« رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و استقبال از محبين على‏ عليه السلام با سلام بهشتى.

اينها سرفصل‏هاى اين موضوع بودند، و در اينجا فهرست اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله را -  كه 6 آيه است -  ذكر مى‏ كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان«قرآن» آمده است:

سوره حجرات[۴۸]

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّه أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ».

سوره ملك[۴۹]

«إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»

سوره توبه[۵۰]

«الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ. يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ».

سوره حجر[۵۱]

«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ، ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ» .

سوره زمر[۵۲]

«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ».

سوره اعراف[۵۳]

«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِى إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ».

آيات مربوط به مناسبت‏هاى خاص در غدير[۵۴]

   با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير 18 آيه است، كه در اينجا ذكر مى‏ كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن»آمده است:

سوره زمر[۵۵]

«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ».

سوره فتح[۵۶]

«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ، قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّه شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً» .

سوره نور[۵۷]

«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ» .

سوره احزاب[۵۸]

«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» .

سوره ق[۵۹]

«ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» .

سوره نور[۶۰]

«قُلْ أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» .

سوره عنكبوت[۶۱]

«وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ».

سوره قصص[۶۲]

«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ» .

سوره نساء[۶۳]

«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً».

سوره نحل[۶۴]

«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» .

سوره آل عمران[۶۵]

«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّه فَإِنَّ اللَّه سَرِيعُ الْحِسابِ» .

سوره آل عمران[۶۶]

ـ«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ».

سوره آل عمران[۶۷]

«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّه لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ، بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ» .

سوره توبه[۶۸]

«و لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه فِى مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ، ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّه سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ» .

سوره اعراف[۶۹]

«أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّه بِرَحْمَةٍ، ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ».

سوره توبه[۷۰]

«وَعَدَ اللَّه الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّه أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» .

سوره رعد[۷۱]

«جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» .

سوره زخرف[۷۲]

«يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ».

آيات مربوط به موضوعات غير ولايت[۷۳]

   در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه احكام الهى در كنار ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود. اين اهل‏بيت‏ عليهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى ‏اند كه با عمل بدان‏ها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه‏ گر مى‏ شود.

در اين راستا، اواخر خطبه غدير شاهد تأكيدات پيامبرصلى الله عليه وآله بر نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و تقوى است، و در پى آن سخن از مرگ و معاد و حساب روز قيامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبر در قرآن به چشم مى‏ خورد.

اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احكام الهى بايد با اهل‏بيت عصمت‏ عليهم السلام داشته باشند.

در بين اين تأكيدات، پيامبرصلى الله عليه وآله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى‏ كند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان‏ عليهم السلام مراجعه شود.

اينها سرفصل‏هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن هفت آيه تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در اينجا ذكر مى‏ كنيم، كه البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن»آمده است:

سوره نساء[۷۴]

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».

سوره آل عمران[۷۵]

«هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ، وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبابِ» .

سوره آل عمران[۷۶]

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ».

سوره حج[۷۷]

«يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظِيمٌ» .

سوره حج[۷۸]

«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ للَّه عاقِبَةُ الْأُمُورِ».

سوره بقره[۷۹]

«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّه شاكِرٌ عَلِيمٌ».

آيات ولايت در سراسر قرآن[۸۰]

   از جمله افتخارات بزرگ مكتب اهل‏بيت‏ عليهم السلام اين است كه بسيارى از آيات قرآن در مورد آنان و مسئله امامت و ولايت نازل يا تفسير شده است.

پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره مى‏ فرمايد:

انَّ اللَّه امَرَكُمْ فى كِتابِهِ بِالصَّلاةِ فَقَدْ بَيَّنْتُها لَكُمْ، وَ بِالزَّكاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَبَيَّنْتُها لَكُمْ وَ فَسَّرْتُها. وَ امَرَكُمْ بِالْوِلايَةِ، وَ انّى اشْهِدُكُمْ انَّها لِهذا خاصَّة -  وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلى عَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ‏عليه السلام -  ثُمَّ لاِبْنَيْهِ بَعْدَهُ، ثُمَّ لِلاوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ وُلْدِهِمْ، لا يُفارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لا يُفارِقُهُمُ الْقُرْآنُ حَتّى يَرِدُوا عَلَىَّ حَوْضى[۸۱]

خداوند در كتابش شما را به نماز امر فرموده كه آن را برايتان بيان داشتم، و به زكات و روزه و حج دستور داده كه براى شما تبيين كرده و تفسير نمودم، و به ولايت امر كرده، و من شما را شاهد مى ‏گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است -  و حضرت در اين حال دست مبارك را بر على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام گذاشت -  سپس به دو پسرش بعد از او اختصاص دارد، و بعد از آن دو مخصوص جانشينان از فرزندان آنان است. آنان از قرآن جدا نمى‏ شوند و قرآن هم از آنان جدا نمى‏ شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.

اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

بيان انگيزه مراسم غدير بايد از فراز منبر غدير بيان مى ‏شد تا ابهامى نماند. اين بيان در عبارات فوق به تصوير كشيده شد كه در واقع تفسير همه موارد «ولايت »در قرآن است، مانند آيه :أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸۲]

و آيه »إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[۸۳]

و ساير آياتى كه صريحاً يا تلويحاً درباره مسئله ولايت و صاحب اختيارى مردم دستور و برنامه ه‏اى براى مردم دارد.

تحليل اعتقادى

محور مراسم غدير همين مسئله ولايت است كه در اين عبارات به جامع‏ترين شكل بيان شده و اتمام حجتى تمام عيار صورت گرفته است:

الف. از يك سو همه دستوراتى كه در قرآن به هر عبارتى و هر جهت‏ گيرى باشد تفسير شده است

ب. از سوى ديگر از كلمه «اختصاص» استفاده شده و انحصار آن در معصومين‏ عليهم السلام بيان گرديده، و اين اختصاص به صورت عملى با اشاره دست به على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام محكم‏تر گرديده است.

ج. از جهت ديگر به معرفى شخص اول ولايت يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام اكتفا نگرديده، بلكه با تعيين كامل جانشينان تا آخرين فرد آن بيان شده كه در اين فراز به عنوان فرزندان على‏ عليه السلام است، و در فرازهاى ديگرِ خطبه نام حضرت مهدى‏ عليه السلام به عنوان ختم ولايت برده شده است.

ضمانت ابدى اين صاحبان ولايت نيز در محكم‏ترين صورت با اين تعبير بيان شده كه تا روز قيامت از قرآن جدا نمى‏ شوند و قرآن از آنان جدا نمى‏ شود.

اين ضمانت در واقع قرار دادن سندى در كنار سند ديگر از اسلام است.

«الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن[۸۴]

   پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير بيش از ۹۰ مورد خطاب »يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا« را كه در قرآن آمده مطرح كرد و على‏ عليه السلام را سر دسته ايمان آورندگان و امير مؤمنان دانست و فرمود: خداوند در قرآن »الَّذينَ آمَنُوا« را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز كرده است.»

حضرت در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدير مى‏ فرمايد:

وَ لا خاطَبَ اللَّه الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.[۸۵]

اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبرصلى الله عليه وآله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.

تحليل اعتقادى

در قرآن بيش از 90 بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه‏ هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيس شان على ‏عليه السلام است

از همين جاست كه لقب«اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.[۸۶]

اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است. اولين كسى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود[۸۷]كه منابع بسيارى از اهل‏ سنت را نيز آورده است. ، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.

در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على ‏عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد[۸۸]و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى ‏كرد و اشك مى ‏ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى ‏رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.

اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على‏ عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درك ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابى‏ قحافه و عمر بن خطاب در يك كلمه ساده نگويند:«انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»شما مؤمنانيد و من امير شمايم[۸۹]

بايد اين مظاهر ايمان را كه از على‏ عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.

همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ[۹۰]

يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ ، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى ، و اهل آسمان‏ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى‏ زنند.[۹۱]

و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه ‏اش تا بهشت امتداد مى‏ يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى ‏طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است[۹۲]

اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى‏ يابيم. اگر در غدير مى‏ فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمايد: ما انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها: خداوند آيه‏اى نازل نكرده كه در آن«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است[۹۳]

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن[۹۴]

   در كنار مباحث قرآنىِ غدير، بد نيست اشاره شود كه يكى از اعتقادات شيعه اين است كه سراسر قرآن مدح اهل‏بيت‏ عليهم السلام و به خصوص اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است و بسيارى از آيات و حتى سوره‏ هاى قرآن به طور كامل به آن حضرت اختصاص دارد.

در اينجا چند نمونه از آيات و سوره‏ هايى كه در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است را يادآور مى شويم:

-  هيچ آيه‏ اى درباره رضاى خداوند نازل نشده مگر در مورد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.

-  خداوند، مؤمنين را در قرآن مورد خطاب قرار نداده مگر اينكه اول شخص آنان على است.

-  خداوند، سوره «هل أتى» را نازل نكرده است مگر در مورد على بن ابى‏ طالب، و با آن جز على  را مدح نكرده است.

-  به خدا قسم سوره «والعصر»درباره على بن ابى ‏طالب نازل شده است.

-  قرآن به شما معرفى مى ‏كند كه امامان بعد از على از فرزندان اويند ، آنجا كه مى ‏گويد: »وَ جَعَلها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ« .

-  خداوند فضائل على بن ابى‏ طالب را در قرآن نازل نموده است.

-  على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشت، و در حال ركوع به قصد خداوند عزوجل زكات )صدقه( داد، و در هر حالى خدا را قصد مى‏ كند. )تفسير آيه »اِنَّما وَليُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ

-  قول خداوند تعالى: »...مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها« ، قصد نشده از اين آيه مگر قومى از اصحاب من كه آنها را به نام و نَسَبشان مى‏ شناسم ولى مأمورم آنان را نام نبرم.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و تفسير قرآن[۹۵]

   از جمله معارفى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اينكه هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را به پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه‏ عليهم السلام آموخته و در قلب آنان قرار داده است، به خصوص علم تفسير.

همچنين به مفهوم پاسخگويى به نيازهاى علمى مردم، كه لازمه‏ اش علم به جميع ما يحتاج مردم است اشاره شده، و اين مطلب به تعابير زير آمده است:

او در بر دارنده علم من است، و بعد از من به شما مى‏ فهماند و براى شما بيان مى‏ كند.

جانشين و خليفه من بر تفسير قرآن است.

اهل‏بيت‏ عليهم السلام مبيّن و مفسّر قرآن[۹۶]

   در غدير و خطبه غدير، قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان‏ عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند:

اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى‏ دهند.

دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحريف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه‏ ريزى اعتقادى در غدير بوده است.

  همچنين مراجعه شود به عنوان: تفسير /  خطبه غدير و تفسير.

تحقيق در آيات غدير[۹۷]

   از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد آياتى كه در غدير و يا در رابطه با غدير نازل شده است، كه بيش از 50 آيه است و عمده آنها سه آيه است:«يا أيها الرسول..»، «اليوم أكلمت لكم دينكم...» ، «سأل سائل بعذاب»

تحليل نزول و تفسير آيات قرآن در غدير[۹۸]

   از آغاز دستور اعلان حركت مردم از مدينه تا روزهايى كه كاروان در راه بود و در ايام حج و پس از آن تا رسيدن به غدير و در ايام سه روزه غدير و بعد از آن در ادامه راه تا بازگشت به مدينه، آيات قرآن در هر موقعيتى نازل مى‏ شد و برنامه غدير را همراهى مى ‏كرد.

در خطابه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله آيات بسيارى از قرآن را تفسير كردند و مطالبى هم در معرفى قرآن بيان فرمودند.

ذيلاً به تحليل اين ارتباط تنگاتنگ قرآن و غدير مى ‏پردازيم:

1-  معرفى قرآن در غدير

در ارتباط با قرآن چهار جهت به طور كامل در خطابه غدير بيان شده كه عبارتند از مقام قرآن و محتواى آن و نيز معرفى سرپرست قرآن و وظايف ما در قبال آن، و بدين صورت جلوه زيباى قرآن در آن موقعيت حساس ترسيم شده است. عين عبارات خطبه در اين باره مطالعه كردنى است:

الف. منزلت قرآن

قرآن يادگار و نشانه پيامبرصلى الله عليه وآله در ميان مسلمين است.

( قرآن ثقل اكبر )در «إنّى تاركٌ فيكم الثقلين» ( است و از ثقل اصغر خبر مى ‏دهد.)

ب. مطالعه قرآن

در قرآن تدبّر و دقت نماييد و آيات آن را بفهميد.

در محكمات قرآن نظر كنيد و متشابهات آن را ترك نماييد.

ج. تفسير قرآن

مفسّر قرآن و بيان كننده باطن آن فقط اهل‏بيت‏ عليهم السلام هستند.

اهل‏بيت‏ عليهم السلام خليفه و جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله در تفسير قرآن و كسانى هستند كه به امضاى آن حضرت چنين حقى دارند.

د. رابطه قرآن با اهل‏بيت‏ عليهم السلام

قرآن با اهل‏بيت‏ عليهم السلام موافق است و از ايشان جدا نمى‏ شود.

هر يك از اين دو درباره ديگرى خبر مى ‏دهد.

فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خداوند در قرآن نازل كرده است.

قرآن مى‏ گويد كه امامان از فرزندان پيامبر و على‏ عليهما السلام هستند.

2-  نزول پياپى وحى در غدير

نزول بيش از چهل آيه از قرآن درباره اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير دليل بر عنايت خاص خداوند به اين برنامه اسلام است. شاخص‏ترين اين آيات دو آيه «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ...»و آيه «اليوم أكملت لكم دينكم ...»است.

از سوى ديگر نزول بيش از هشتاد آيه در افشاگرى عليه اقدامات منافقين در ايام غدير، از يك سو حاكى از ضمانتِ حفظ و حراست خداوند نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله و اجراى مراسم غدير است؛ و از سوى ديگر نشانگر تلاش بى ‏وقفه دشمنان ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام در ايام آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله است.

3 -  تفسير آيات قرآن در غدير

تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏ هاى حمد و عصر و انسان است و نيز دوازده آيه به صورت صريح و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در سراسر ايام غدير در متن خطبه و در مناسبت‏هاى مختلف آن تحقق يافته، شاهد زنده‏ اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.

4-  جهت‏گيرى آيات قرآن در غدير

آيات مربوط به غدير را به چند دسته مى ‏توان تقسيم كرد

الف. آياتى كه مربوط به اصل ماجراست مثل «يا أيها الرسول بلغ ..»، «سأل سائل بعذاب واقع» ،

«اليوم أكملت لكم دينكم ...» .

ب. آياتى كه در خطبه غدير -  يعنى در متن واقعه -  به آن استشهاد شده است.

ج. آياتى كه در حاشيه واقعه به عنوان اعمال منافقين تفسير شده مثل «ثم ذهب إلى أهله يتمطّى» كه درباره حركات معاويه در غدير است.

د. آياتى كه به صورت كلى به مسئله غدير تفسير شده مثل «وإنه لتنزيل رب العالمين ...»كه به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير تفسير شده است.

ه . آياتى كه به عنوان مصداق اتمّ به غدير تفسير شده است.

تفسير صريح هجده آيه در خطبه غدير[۹۹]

   در غدير 18 آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است. آيات مزبور را به ترتيب اهميت جايگاه اعتقادى آن در پيام غدير ذكر مى‏ كنيم و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن»آمده است:

سوره زخرف[۱۰۰]

«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» .

سوره يس[۱۰۱]

«إِنَّا نَحْنُ نُحْىِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِى إِمامٍ مُبِينٍ» .

سوره مائده[۱۰۲]

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» .

سوره زمر[۱۰۳]

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» .

سوره غافر[۱۰۴]

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ».

سوره انعام[۱۰۵]

«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».

سوره مجادله[۱۰۶]

«لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .

سوره اعراف[۱۰۷]

«قالَ ادْخُلُوا فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِى النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .

سوره ملك[۱۰۸]

«تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِىَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّه مِنْ شَىْ‏ءٍ، إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِى ضَلالٍ كَبِيرٍ، وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِى أَصْحابِ السَّعِيرِ، فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ» .

سوره نساء[۱۰۹]

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ، آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ» .

سوره مرسلات[۱۱۰]

«أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ».

سوره توبه[۱۱۱]

«وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» .

تفسير يك آيه به صورت اقتباس يا استشهاد در غدير[۱۱۲]

   اقتضاى فصاحت در بلندترين خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله آن هم در موقعيتى چون غدير، آن بوده كه در مواردى آيه هاى قرآن را به صورت تضمين در كلام و تركيب يافته با كلام خويش مطرح فرمايد.

اين اصل سخنورى و خطابه به دو صورتِ اقتباس و استشهاد در كلام رسول مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله جلوه دارد، كه ذيلاً به بيان جوانبى از آن مى ‏پردازيم و سپس موارد آن را مى ‏آوريم:

الف. معناى اقتباس و استشهاد

منظور از اقتباس آن است كه بدون ذكر صريح يك آيه، مضمون آن در كلام حضرت آمده و منظور از آن تبيين شده است، بدون آنكه حضرت تصريح كند كه در حال خواندن آيه ‏اى از قرآن هستم. منظور از استشهاد هم آن است كه حضرت مطلبى را بفرمايد و سپس شاهدى از قرآن را بدون قرائت صريح آيه ذكر كند و فقط به وجود آن در قرآن اشاره كند.

ب. انواع تضمين قرآن در كلام

در خطبه غدير كيفيت تركيب كلام با آيه قرآن به چند صورت ديده مى ‏شود:

1. آيه به طور كامل و به همان صورت قرآنى در كلام آمده ولى منظور مفهوم آن است نه خود آيه. مثلاً مى‏ فرمايد: «قُولُوا: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا ...». در اينجا بعد از «قُولُوا» عين آيه قرآن است، ولى مفهوم دعايى آن قصد شده است.

2. آيه به طور كامل با كلام تركيب مى‏ شود بدون آنكه به آيه بودن آن اشاره شده باشد. مثلاً مى‏ فرمايد: «قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّه وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» . در اينجا جمله «ما عَلَى الرَّسُولِ ...» عين آيه قرآن است، ولى به عنوان كلام حضرت و بدون اشاره به قرآن بودن آن آمده است.

3. آيه عيناً آمده باشد ولى به گونه ‏اى در كلام تركيب شده باشد كه تفسير آن با اشاره فهميده شود. مثلاً مى‏ فرمايد: «بِأَمْرِ اللَّه اقُولُ: ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» . در اينجا «ما يُبَدَّلُ ...» كلام خداوند در قرآن است و حضرت با اين شكل خاص از تركيب سخن به تفسير آن اشاره مى‏ كند كه سخن من در واقع سخن خداست و تغيير پذير نيست.

4. كلمات خاص يك آيه با چينش خاص آن با تغيير مختصرى در ضماير و امثال آن در كلام تركيب مى‏ شود به گونه‏ اى كه هر شنونده ‏اى متوجه مى‏ شود اشاره به آيه قرآن است. مثلاً مى‏ فرمايد: «انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَانْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى اعْقابِكُمْ» ؟ در اينجا آيه «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...» با تغيير ضماير در كلام حضرت جاى گرفته و تبيين شده است.

5 . معنى و مفهوم آيه در ضمن جمله ‏اى آورده مى ‏شود بدون آنكه كلمات يا چينش آنها مراعات شود، ولى به راحتى مى‏ توان تشخيص داد كه اشاره به كدام آيه است. مثلاً مى‏ فرمايد: «انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ» كه اشاره به آيه «وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ» است.

ج. انواع تفسير ضمنى قرآن

تفسير قرآن به صورت ضمنى جلوه‏ هاى مختلفى در غدير دارد:

1. در مواردى سياق كلام در قبل و بعد از آيه مفسر آيه ‏اى است كه عيناً ذكر شده است.

2. در مواردى جمله‏ اى كه آيه در ضمن آن است، در همان حال مفسر آن هم حساب مى شود.

3. در مواردى يك آيه به عنوان نتيجه چند جمله مطرح است.

4. در مواردى آيات كلى قرآن بر موارد خاص مربوط به ولايت تفسير شده است.

5 . در مواردى آيات مربوط به امم گذشته بر مسايل مربوط به ولايت انطباق داده شده است

6 . در مواردى دو تا سه آيه در يك كلام تركيب شده و مجموعاً تفسير شده‏ اند.

د. موارد تفسير ضمنى قرآن

در موضوع غدير، آيات تفسير شده به صورت ضمنى، به 7 بخش تقسيم شده است

1. آيات مربوط به مناسبت‏ هاى خاصى از غدير.

2. آيات مربوط به معرفى مقام امامت و ولايت.

3. آيات مربوط به دستورات الهى درباره ولايت.

4. آيات مربوط به آماده ‏سازى مردم براى مقابله با دشمنان غدير.

5 . آيات مربوط به دوستان و پذيرندگان ولايت على‏ عليه السلام.

6 . آيات مربوط به دشمنان و نفى كنندگان ولايت على‏ عليه السلام.

7. آيات مربوط به موضوعات غير ولايت.

هر كدام از اين موارد هفت گانه اخير كه در «موارد تفسير ضمنى قرآن»بيان شد در عنوان خود در همين عنوان«تفسير»آمده، و آيات مربوط به هر كدام در عنوان «قرآن» آمده است.

  تقسيم‏ بندى كلى آيات ولايت =   تفسير /  آيات ولايت در سراسر قرآن

تنها مفسّرين قرآن =   تفسير /  معصومين‏ عليهم السلام تنها مفسّرين قرآن

خطبه غدير و تفسير[۱۱۳]

   تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبرصلى الله عليه وآله بر مى ‏دارد:

در طول 23 سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد، لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه وآله نمى بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.

به نظر مى ‏رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يك ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد. آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله بى‏ سابقه است.

اين جهت باز مى ‏گردد به بيان حضور اهل‏بيت‏ عليهم السلام در جميع شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى‏ نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: خداوند ولايت ما اهل‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى‏ گردد.[۱۱۴]

  1. غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۰، ۲۱.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
  3. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵.
  4. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۲، ۲۳.
  5. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
  6. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵..
  7. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۱۳.
  8. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۵-۳۴۴.
  9. آيه ۱۷۹:
  10. آيه ۴۵
  11. آيه ۵۸
  12. آيه ۱۴۴
  13. آيه ۱۷
  14. آيه ۲۸
  15. آيه ۳۵
  16. آيه ۱۴و۱۳
  17. آيه ۷۱
  18. آيه ۸
  19. آيه ۲۴
  20. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۳  - ۱۹۷.
  21. آيه ۸
  22. آيه ۱۵۷
  23. آيه ۷۱
  24. آيه ۱۰
  25. آيه ۲۸
  26. آيه ۲۸۵
  27. آيه ۴۳
  28. آيه ۱۵
  29. آيه 8
  30. آيه ۱۴۴
  31. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۱  - ۳۶۶
  32. آيه ۱۸
  33. آيه ۹۴
  34. آيه ۱۱۲
  35. آيه ۲۱۷
  36. آيه ۸۸  - ۸۶
  37. آيه ۱۲  - ۱۰
  38. آيه ۳۱ و ۳۵
  39. آيه ۶۷
  40. آيه ۱۲
  41. آيه ۱۴۰
  42. آيه ۲۴
  43. آيه ۱۴
  44. آيه ۷۹
  45. آيه ۱۰۸
  46. آيه ۵و ۴
  47. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۶۶  - ۳۴۵.
  48. آيه ۱۵
  49. آيه ۱۲
  50. آيات ۲۱ و۲۰
  51. آيه ۴۶ و۴۵
  52. آيه ۷۳
  53. آيه ۱۳۷
  54. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۶۸  - ۹۳
  55. آيه ۳۰
  56. آيه ۱۱
  57. آيه ۱۵
  58. آيه ۶
  59. آيه ۲۹
  60. آيه ۵۴
  61. آيه ۱۸
  62. آيه ۴۱
  63. آيه ۱۴۵
  64. آيه ۲۹
  65. آيه ۱۹
  66. آيه ۸۵
  67. آيه ۱۲۴ ۱۲۳
  68. آيه ۲۶ ۲۵
  69. آيه ۴۹
  70. آيه ۷۲
  71. آيه ۲۴ ۲۳
  72. آيه ۷۱
  73. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۵۷  - ۴۳۳
  74. آيه ۸۲
  75. آيه ۷
  76. آيه ۱۰۲
  77. آيه ۱
  78. آيه ۴۱
  79. آيه ۱۵۸
  80. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۸ ۱۷
  81. كتاب سليم: ص ۲۰۰. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۴
  82. نساء /  ۵۹
  83. مائده /  ۵۵
  84. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.
  85. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵
  86. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۴۰ - ۲۹۰. امالى الطوسى: ص ۱۸۵. الهداية الكبرى: ص ۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسير فرات: ص ۶۴ . تفسير العياشى: ج ۱ ص ۱۸۱.
  87. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۸۸  - ۲۰۱
  88. بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱
  89. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۹۷ ۲۶۱. الغدير: ج ۸ ص ۸۷  ۸۶ . الامامة و السياسة: ص ۱۳. تاريخ طبرى: ج ۵ ص ۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص ۲۲۷
  90. التحصين )ابن طاووس( : ص ۵۴۷ باب ۹.
  91. التحصين )ابن طاووس( : ص ۵۶۹ باب ۲۳
  92. بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.
  93. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷.اليقين: ص ۴۶۳ ۴۶۲ ۱۷۶. امالى الطوسى: ج ۱ ص ۳۴۰. مناقب خوارزمى: ص ۱۸۸. الغدير: ج ۸ ص ۸۸ . حلية الاولياء: ج ۱ ص ۶۴ . الرياض النضرة: ج ۲ ص ۲۰۶. كفاية الطالب: ص ۵۴ . تذكرة الخواص: ص ۸ . كنز العمال: ج ۶ ص ۲۹.
  94. اسرار غدير: ۹۹.
  95. اسرار غدير: ص ۲۰۴
  96. ژرفاى غدير: ص ۵۶
  97. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳
  98. ژرفاى غدير: ص ۸۵  - ۸۳
  99. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۸۵  - ۴۷
  100. آيه ۲۸
  101. آيه ۱۲
  102. آيه ۵۵
  103. آيه ۵۶
  104. آيه ۴۰
  105. آيه ۸۲
  106. آیه۲۲
  107. آیه۳۸
  108. آيه ۱۱  - ۸
  109. آيه ۴۷
  110. آيه ۱۹  - ۱۶
  111. آيه ۶۱
  112. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۱  - ۸۷.
  113. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵ ۱۷ ۱۴  - ۱۱. اسرار غدير: ص ۹۹.
  114. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.