بیعت منافقین با امیر المومنین علیه السلام

از دانشنامه غدیر

بيعت منافقين با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير[۱]

پس اتمام خطبه غدير و دستور پيامبرصلى الله عليه وآله براى بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و بعد از بيعت مقداد و سلمان و ابوذر و حذيفه و ابن مسعود و عمار و بريده اسلمى، از اولين افرادى كه بايد براى بيعت حضور مى ‏يافتند ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و معاويه و مغيره و ابوموسى اشعرى بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت.

از بين آنان پيامبرصلى الله عليه وآله خطاب به ابوبكر و عمر فرمودند: « اى پسر ابى ‏قحافه و اى عمر، با على بر صاحب اختيارى و اميرالمؤمنين بودن بعد از من بيعت كنيد»

آنها سؤال كردند: آيا اين امر از طرف خدا و رسولش است يا از طرف رسولش؟!!

حضرت فرمودند: «آيا چنين امرى از طرف غير خدا امكان دارد؟ بلى، امرى از طرف خدا و رسولش است كه او اميرالمؤمنين و امام المتقين و قائد الغُرِّ المُحَجَّلين است. در روز قيامت خدا او را بر پل صراط مى‏ نشاند تا دوستانش را وارد بهشت و دشمنانش را وارد جهنم نمايد» .

آنگاه همه آنان با پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت كردند. آن حضرت بار ديگر از آنان اقرار گرفت و آنان گفتند: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم. حضرت پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟

همگى گفتند: آرى شاهد باشند!!

حضرت فرمودند: بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده ‏اند برسانند.

آنان گفتند: قبول كرديم، يا رسول اللَّه.

سپس به خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمدند و با آن حضرت دست بيعت دادند و با جمله «السلام عليك يا اميرالمؤمنين » به آن حضرت سلام دادند و تبريک گفتند. از بين آنان عمر جلو آمد و دست بر كتف امیرالمؤمنین ‏عليه السلام گذاشت و گفت:

«بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ اَبى‏ طالِبٍ، اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ » : «گوارايت باد اى پسر ابى‏ طالب، خوشا به حالت اى پسر ابى ‏طالب، اكنون مولاى من و هر مرد و زن مؤمنى شدى »!

اين گونه بود كه سردمداران نفاق و اصحاب صحيفه با اين تأكيدات و پيمان‏هايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از آنان گرفت از خيمه بيعت بيرون آمدند.

ابوبكر و عمر از هر فرصتى براى تثبيت موقعيت غصبى خود استفاده مى‏ كردند و حتى در فكر اين بودند كه گاهى غافلگيرانه از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اظهار رضايتى بگيرند تا از آن به عنوان تبليغ به نفع خود استفاده كنند.

روزى ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كوچه بنى ‏النجار برخورد كرد و فرصت را غنيمت شمرده گفت: يا على، به خدا قسم اگر كسى كه به او اطمينان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارترى، آن را به تو مى‏ سپارم!!

حضرت فرمودند: اى ابوبكر، آيا احدى را مطمئن ‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ دارى؟

آن حضرت در چهار مورد براى من از تو و عمر و عثمان و عده ‏اى از همراهيانت بيعت گرفتند كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از حجةالوداع بود.

آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم.

پيامبرصلى الله عليه وآله از شما پرسيدند: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟

همگى گفتید: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمودند: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غائبين برسانند و آنانكه شنيدند به كسانى كه نشنيده ‏اند برسانند. و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول اللَّه!

سپس همگى برخاستيد و به پيامبرصلى الله عليه وآله و به من بخاطر اين كرامت خداوند تبريک گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى![۱]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ واقعه قرآنى غدير: ص 120. چهارده قرن با غدير: ص 44. اسرار غدير: 272  - 263.