بیعت منافقین با امیر المومنین علیه السلام
پس اتمام خطبه غدیر و دستور پیامبر صلی الله علیه و آله براى بيعت همگانى با امیرالمؤمنین علیه السلام ، و بعد از بيعت مقداد و سلمان و ابوذر و حذیفه و ابن مسعود و عمار و بریده اسلمی، از اولين افرادى كه بايد براى بیعت حضور مى يافتند ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و مغیره و ابوموسی اشعری بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت.
از بين آنان پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به ابوبكر و عمر فرمودند: «اى پسر ابى قحافه و اى عمر، با على بر صاحب اختيارى و اميرالمؤمنين بودن بعد از من بيعت كنيد».
آنها سؤال كردند: آيا اين امر از طرف خدا و رسولش است يا از طرف رسولش؟!!
حضرت فرمودند: «آيا چنين امرى از طرف غير خدا امكان دارد؟ بلى، امرى از طرف خدا و رسولش است كه او اميرالمؤمنين و امام المتقين و قائد الغُرِّ المُحَجَّلين است.
در روز قيامت خدا او را بر پل صراط مى نشاند تا دوستانش را وارد بهشت و دشمنانش را وارد جهنم نمايد» .
آنگاه همه آنان با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردند. آن حضرت بار ديگر از آنان اقرار گرفت و آنان گفتند: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم.
حضرت پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟
همگى گفتند: آرى شاهد باشند!!
حضرت فرمودند: بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند.
آنان گفتند: قبول كرديم، يا رسول الله.
سپس به خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و با آن حضرت دست بیعت دادند و با جمله «السلام عليک يا امیرالمؤمنین» به آن حضرت سلام دادند و تبریک گفتند.
از بين آنان عمر جلو آمد و دست بر كتف امیرالمؤمنین عليه السلام گذاشت و گفت:
«بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ اَبى طالِبٍ، اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»: «گوارايت باد اى پسر ابى طالب، خوشا به حالت اى پسر ابى طالب، اكنون مولاى من و هر مرد و زن مؤمنى شدى»!
اين گونه بود كه سردمداران نفاق و اصحاب صحيفه با اين تأكيدات و پيمانهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان گرفت از خيمه بیعت بيرون آمدند.
ابوبكر و عمر از هر فرصتى براى تثبيت موقعيت غصبى خود استفاده مى كردند و حتى در فكر اين بودند كه گاهى غافلگيرانه از اميرالمؤمنين عليه السلام اظهار رضايتى بگيرند تا از آن به عنوان تبليغ به نفع خود استفاده كنند.
روزى ابوبكر با اميرالمؤمنين عليه السلام در كوچه بنى النجار برخورد كرد و فرصت را غنيمت شمرده گفت:
يا على، به خدا قسم اگر كسى كه به او اطمينان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارترى، آن را به تو مى سپارم!!
حضرت فرمودند: اى ابوبكر، آيا احدى را مطمئن تر از پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ دارى؟
آن حضرت در چهار مورد براى من از تو و عمر و عثمان و عده اى از همراهيانت بيعت گرفتند كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از حجةالوداع بود.
آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم.
پيامبر صلى الله عليه و آله از شما پرسيدند: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟
همگى گفتید: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمودند:
پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غائبين برسانند و آنانكه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند. و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول الله!
سپس همگى برخاستيد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و به من بخاطر اين كرامت خداوند تبریک گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى!
منبع
واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۴۴. اسرار غدير: ۲۶۳ - ۲۷۲.