پرش به محتوا

آيه ۱۱۸ آل عمران و غدیر

از ویکی غدیر
آیه ۱۱۸ آل عمران و غدیر
آيه ۱۱۸ آل عمران و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهآل عمران
شماره آیه۱۱۸
جزء۴
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعمنع مؤمنان از دوست‌گرفتن از غیر هم‌کیش
ترتیل آیه

ترجمه صوتی

آیه ۱۱۸ آل عمران از جمله آیاتی که پس از توطئه اصحاب صحیفه نازل شد و در آن به مؤمنان توصیه شد تا از منافقان دوری کنند و اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند.

برخی محققان، با توجه به شأن نزول آیه، که درباره اصحاب صحیفه است، شش موضوع از آیه برداشت کرده‌اند: نامسلمانی اصحاب صحیفه، لزوم اجتناب از آنان، مفسدبودن آنان، لذت اصحاب صحیفه از رنج مردم، دشمنی علنی آنان با اسلام و کینه آنان نسبت به اهل بیت علیهم السلام.

برای نمونه درباره لزوم اجتناب از منافقان گفته شده که مسلمانان باید در طول تاریخ از اصحاب صحیفه فاصله بگیرند و در حذر باشند؛ زیرا خداوند با امر «هم‌راز خود قرار ندهید» به مسلمانان هشدار داده که اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند. آیا نباید فکر کرد که پایان این راه به کجا خواهد رسید که مسلمانان نه تنها اسرار خود را در اختیار آنان گذاردند، بلکه امور دین، دنیا و آخرت خود را به آنان سپردند.

آیه‌ای درباره اقدامات منافقان در غدیر

به گفته برخی محققان، از جمله آیاتی که در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب صحیفه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد آیه ۱۱۸ سوره آل عمران بوده است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید صاحب سرّ خود قرار ندهید کسانی را که از شما نیستند و از هیچ فسادی در کار شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست دارند آنچه شما را به سختی می‌اندازد. دشمنی و کینه از دهان آنان ظاهر شده و آنچه سینه‌های آنان در خود مخفی کرده بزرگ‌تر است. ما آیات را برای شما بیان کردیم اگر تعقل نمایید.

بستر نزول آیه

برخی محققان درباره بستر نزول آیه ۱۱۸ سوره آل عمران چنین گفته‌اند: این آیه از جمله آیاتی است که درباره رخداد صحیفه ملعونه نازل شده است. یکی از اقدامات منافقین در سال آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله ماجرای صحیفه ملعونه است. پس از حجةالوداع و پیش از غدیر، ابوبکر، عمر و معاذ بن جبل و سالم مولی ابی‌حذیفه و ابوعبیده جرّاح صحیفه‌ای نوشتند که نگذارند خلافت به اهل بیت علیهم السلام برسد. خداوند با نزول ۹ آیه پی‌درپی جوانب مختلف این توطئه را مورد نکوهش قرار داد و آن را در متن قرآن ثبت کرد. از جمله آیه ۱۱۸ سوره آل عمران که برای آگاهی مؤمنان برای فاصله‌گرفتن از منافقان نازل شد و اینکه اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند؛ زیرا آنان دشمنی خود را با اسلام علنی کرده بودند.[۱]

در شأن نزول آیه امام باقر علیه السلام به همین نکته اشاره کرده است: «آنان اصحاب صحیفه هستند و خدا مؤمنان را از مقاصد سوئی که در قلوبشان بود آگاه ساخت».[۲]

تحلیل اعتقادی آیه

برخی محققان، با توجه به شأن نزول آیه، که درباره اصحاب صحیفه است، شش موضوع از آیه برداشت کرده‌اند:

اول: نامسلمانی اصحاب صحیفه

اصحاب صحیفه نامسلمانانی در بین مسلمان بودند؛ زیرا خداوند با عنوان مِنْ دُونِکُمْ از آنان یاد می‌کند و می‌فرماید: «هم‌رازی از غیر خود نگیرید».

دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحیفه

مسلمانان باید در طول تاریخ از اصحاب صحیفه فاصله بگیرند و در حذر باشند؛ زیرا خداوند با امر «هم‌راز خود قرار ندهید» به مسلمانان هشدار داده که اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند. آیا نباید فکر کرد که پایان این راه به کجا خواهد رسید که مسلمانان نه تنها اسرار خود را در اختیار آنان گذاردند، بلکه امور دین، دنیا و آخرت خود را به آنان سپردند.

سوم: اصحاب صحیفه مفسدان اجتماع

اصحاب صحیفه از هیچ کاری در ایجاد اختلال و فساد بین مسلمانان دریغ نکردند؛ چنان‌که می‌فرماید: لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً. گویا مسلمان‌شدنشان برای برهم زدن اعتقادات و احکام و حتی نظم اجتماعی مسلمانان بوده است. به همین جهت از هر فرصتی و در هر کاری و به هر شکلی که ممکن بود فتنه‌انگیزی می‌کردند. این در نمونه‌هایی که از فعالیت‌هایشان در مقابل منبر غدیر و روزهای بعد از آن ذکر شد مشهود است.[۳]

چهارم: لذت اصحاب صحیفه از رنج مردم

اصحاب صحیفه آسایش و آرامش مسلمانان را از میان بردند. این موضوع را خداوند با عبارت وَدُّوا ما عَنِتُّمْ آورده که معنایش لذت‌بردن اصحاب صحیفه از رنج مردم است. پس اصحاب صحیفه گذشته از روزهای حضور پیامبر صلی الله علیه و آله که با توطئه‌های خود آرامش مسلمانان را برهم می‌ریختند، با اجرای مفاد صحیفه، مسلمانان را از نعمت‌هایی که با حضور صاحب ولایت از آن بهره‌مند می‌شدند محروم کردند و این بالاترین لذت برای حسودان امت اسلام بود. جز کافر به ملت اسلام حسد نمی‌ورزد و از رنج‌کشیدن آنان لذت نمی‌برد.

همچنین، اخلاق تند عمر بن خطاب هم یکی از نمودهای تلخ‌کردن زندگی بر مسلمانان تلقی شده و نمونه‌هایی برای آن آورده شده است:

  • كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ؛ عمر سریعاً عصبانی می‌شد.[۴]
  • كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما؛ عمر تندخوتر، خشن‌تر و بى‌پرواتر از آن دو نفر بود.[۵]
  • مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ؛ روش عمر خشونت و تهديد و وارد شدن در هر كارى از سخت‌ترين راه آن بود.[۶]
  • به ابوبکر گفتند: اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً؛ آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مى‌دهى.[۷]

پنجم: عداوت علنی اصحاب صحیفه

اصحاب صحیفه با آنکه در صدد کتمان اقدامات خود بودند، چنان با پیامبر صلی الله علیه و آله دشمن بودند که این کینه‌توزی بی‌اختیار از سخنان و حرکاتشان ظاهر می‌شد. خداوند با اشاره به این نکته می‌فرماید: قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ؛ دشمنی و کینه از دهان آنان ظاهر شده است.[۸] این قسمت از آیه نشان می‌دهد که هر کس در آن موقعیت چنان سخنانی را به‌میان آورَد، هرگز نمی‌تواند در صدد مقاصد خیرخواهانه باشد و یقیناً از روی دشمنی می‌گوید.

ششم: کینه‌های پنهانی اصحاب صحیفه

بنابر نظر برخی محققان، بر اساس این آیه، آنچه اصحاب صحیفه در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و اسلام انجام دادند از آنچه در دل داشتند بسیار بالاتر از آن بود؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ؛ آنچه سینه‌های آنان در خود مخفی کرده بزرگ‌تر و مهم‌تر است. در نامه‌ای از عمر بن خطاب به معاویة بن ابوسفیان نمونه‌ای از این کینه دیده می‌شود:[۹] حَمله کوبنده‌ای بر ستاره درخشان بنی‌هاشم آوردم - همو که داماد محمد است- و بر آن بانویی که او را سیده زنان جهان قرار داده‌اند! در آن حمله به خالد بن ولید گفتم: تو و یارانمان سراغ آوردن هیزم بروید و من خانه را آتش می‌زنم. منظره به‌قدری دهشتناک بود که نزدیک بود از درِ خانه علی بازگردم، ولی کینه‌های علی را به یاد آوردم و اینکه در ریختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حیله محمد و سحر او را به‌خاطر آوردم. این بود که با لگد به در زدم در حالی که فاطمه شکم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت می‌کرد. با این ضربه از او صدای فریادی شنیدم که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد. صدای ناله او را که از سقط جنین بود شنیدم در حالی که به دیوار تکیه داده بود. با این همه، در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روی من ظاهر شد و من چنان بر دو گونه او سیلی زدم که گوشواره او شکست و روی زمین افتاد و درد او شدت پیدا کرد و داخل اتاق شد و در آنجا فرزندش - که علی او را محسن نام نهاده بود- سقط شد.

درباره قساوتی که در بردن امیرالمؤمنین علیه السلام برای بیعت به‌کار گرفته در این نامه چنین آمده است: عده زیادی را جمع کردم، نه برای آنکه در مقابل علی زیاد باشیم، بلکه برای آنکه قلب خود را محکم نمایم. آمدیم در حالی که علی در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانه‌اش بیرون آوردم و کشان‌کشان برای بیعت بردم، در حالی که یقین داشتم بدون شک که اگر من و همه مردم زمین بخواهیم او را به زور حرکت دهیم و او نخواهد ما نیز قادر نخواهیم بود؛ ولی مطالبی در دل او بود که من می‌دانستم ولی به زبان نمی‌آوردم. من مایل نبودم او را وادار به بیعت کنم، چرا که می‌ترسیدم در بلایی که از من به تأخیر انداخته تعجیل کند و ابوبکر هم آرزو کرد که ای کاش علی را در آن مکان نمی‌دید به‌خاطر وحشتی که از او بر دلش افتاده بود. ای معاویه، چه کسی توانسته کاری مثل من انجام دهد و چه کسی توانسته انتقام کینه‌های گذشته‌اش را مثل من بگیرد.

سپس بار دیگر از جسارت خود در ماجرای سقیفه می‌گوید و بر ضدیت با پیامبر صلی الله علیه و آله افتخار می‌کند: محمد به مردم چنین فهماند که بر فراز منبرِ او جز خودش و علی و متولیان امور از اهل بیتش قرار نخواهند گرفت؛ ولی سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گردید و ابوبکر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم و امیدوارم شما بنی‌امیه پایه‌های طناب آن باشید. به همین جهت است که اختیار امور را به تو سپرده‌ام و زمام آن را در اختیار تو قرار داده‌ام و تو را درباره آن آشنا کرده‌ام و با این اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت کرده‌ام.

آنگاه معاویه را هشدار می‌دهد که با ناشیگری اهداف سقیفه را برهم نریزد: ای معاویه، من با اینکه این مطالب را به تو یادآور شدم و آنچه لازم بود برایت شرح دادم، ولی دلسوزانه و از روی نصیحت به تو می‌گویم که از بی‌ظرفیتی تو و تنگی‌سینه و بی‌صبری‌ات می‌ترسم که در آنچه به تو سفارش کردم و اینکه شریعت محمد و امت او را در اختیار تو قرار دادم عجله کنی و با طعن و شماتت یا رد بر محمد در دینی که آورده یا اهانت به آن خود را هلاک کنی و در نتیجه آنچه من بالا برده‌ام پایین بیاوری و آنچه بنا کرده‌ام فرو بریزی. به مردم چنان نشان مده که در صدد از بین بردن حقوق خدا هستی، بلکه از سویی که احتمال نمی‌دهند سراغ آنان برو و به‌دست خودشان آنان را به‌قتل برسان و با شمشیر خودشان نابودشان کن و هیچ‌گاه مستقیماً با آنان برخورد مکن و در ظاهر با آنان مدارا کن و برای قتل آنان دست به دامان رئیسشان شو.

سپس عمر تصریح می‌کند که آنچه گفتم اسرار من بود که باید آنها را مخفی نگه داری: من درباره خودمان و تو از قیام علی و دو شیربچه‌اش حسن و حسین در امان نیستم. اگر گروهی از امت را با خود همراه کردی، پیش‌قدم شو و به کارهای کوچک قانع مباش و به کارهای بزرگ بپرداز و وصیت و عهد من (و این نامه‌ام) را حفظ کن و آن را مخفی کن و به کسی نشان مده، چرا که من نهان و آشکار خود را برای تو بیرون ریختم.[۱۰]

پانویس

  1. مناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۱۶–۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۶.
  2. مناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۱۶–۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۶.
  3. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۶–۲۱۸.
  4. بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۷۰.
  5. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۵.
  6. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۲۰.
  7. الایضاح، ص۹۷.
  8. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۶–۲۱۹.
  9. بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۸۷–۳۰۰.
  10. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۸۳–۲۸۰؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۵۲.

منابع

  • الایضاح؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • شرح نهج البلاغة؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله (ابن ابی‌الحدید)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین الموسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
  • واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.