آیات ۶۵ و ۶۶ زمر و غدیر
آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر آیاتی نازلشده درباره پیشنهاد منافقان در غدیر برای شراکت کسانی با امیرالمؤمنین علیه السلام در ولایت. این پیشنهاد در این آیه رد شده و معادل از میان رفتن اعمال و مساوی خسارت برای آنان دانسته شده است.
| مشخصات آیه | |
|---|---|
| نام سوره | زمر |
| شماره آیه | ۶۵ و ۶۶ |
| جزء | ۲۴ |
| محتوای آیه | |
| مکان نزول | مکه |
| موضوع | شریک قرار دادن کسی در ولایت الهی امیرالمؤمنین مساوی حبط اعمال و خسارت است. |
درباره موقعیت تاریخی نزول آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: یکی دیگر از حیلههایی که منافقان علیه غدیر به کار بستند موضوع شرکت دیگران با امیرالمؤمنین علیه السلام در خلافت بود که با نزول آیه ۶۵ سوره زمر پاسخ منفی قطعی دریافت کردند و منافقان بار دیگر شکست خوردند. روایاتی درباره اینکه این آیات پس از پیشنهاد شراکت نازل شده در منابع آمده است. این پیشنهاد یک بار توسط معاذ بن جبل، یک بار توسط عمر بن خطاب و بار دیگر توسط گروهی از قریش مطرح شده است.
درباره تحلیل نزول آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از سوی برخی محققان نکات دیگری هم گفته شده است: آنچه در ارتباط با نزول این آیات به هنگام پیشنهاد شرکت دیگران در خلافت میتوان استفاده کرد در دو نقطه متمرکز است: اینکه شریک قائل شدن در ولایت به هر نحوی مردود است و خلیفه بلا فصل پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله یک نفر بیشتر نمیتواند باشد و او علی بن ابیطالب علیه السلام است. شرکت در خلافت او به هر معنی که تصور شود باطل است و از سوی خدا پذیرفته نیست؛ اینکه سزای برهم زدن امر خدا درباره خلافت، هرچند به اندازه شریک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.
آیاتی درباره اقدامات منافقان در غدیر
آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از جمله آیاتی دانسته شده که علیه منافقان در رخداد غدیر نازل شده است. از آنجا که منافقان از نخستین ساعات سفر غدیر فتنهگری و توطئه را آغاز کردند و در موارد بسیاری به اجرای نقشههای خود اقدام کردند؛ به همین دلیل در کنار آیاتی که دربارهٔ اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر نازل میشد، آیات بسیاری هم دربارهٔ تحریکات و نقشههای منافقین بر آن حضرت وحی میشد. روایات مربوط به این آیات، شأن نزول و ارتباط مستقیم آنها را با غدیر روشن کرده است. این آیات ۱۰۴ آیه هستند که در ۳۹ مورد نازل شدهاند.[۱]
از جمله این آیات، آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر است: وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ ۶۵ بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ ۶۶ ؛ به تو وحی شده و به آنان که قبل از تو بودند که اگر شریک نمایی عمل تو ساقط میشود و از زیانکاران خواهی بود؛ بلکه خدا را عبادت کن و از شکرگزاران باش .
موقعیت تاریخی نزول
درباره موقعیت تاریخی نزول آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: منافقان بهخوبی متوجه بودند که تا حد امکان باید کارشکنیهای خود را در ایام توقف سهروزه در غدیر انجام دهند تا نتایج فوری و قطعی از آن بگیرند؛ زیرا موضوع غدیر هنوز در آغاز راه بود و تغییر در آن یا محو آن از خاطرهها آسانتر بود. از این عجله منافقان در اقداماتشان در روایات مربوط به این آیه تعبیر به فِى ابْتِداءِ الْامْرِ؛ در آغاز کار شده است.[۲]
به همین دلیل بود که به رغم شکست در نقشههایی که برای انجامنشدن مراسم غدیر کشیدند، پس از اتمام مراسم هنوز ناامید نبودند و به فکر اخلال در عمل انجام شده بودند. حیله اول، در این راه مطرحکردن مسئله تغییر و تبدیل علی علیه السلام به دیگری بود که با پاسخ قاطع پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله با شکست روبهرو شد. حیله دیگری که به کار بستند موضوع شرکت دیگران با علی علیه السلام در خلافت بود که با نزول آیه ۶۵ سوره زمر پاسخ منفی قطعی دریافت کردند و منافقان بار دیگر شکست خوردند.[۳]
نزول آیه پس از طرح مسئله شرکت
در روایاتی که درباره این آیه وارد شده، به نازلشدن آن دقیقاً پس از مطرحشدن شراکت دیگران در ولایت تصریح شده و فرمودهاند: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى؛ پس نازل کرد خداوند بلندمرتبه، یا فرمودهاند: فَهَبَطَ جَبْرَئيلُ عَلَى النَّبِىِّ صلَّى اللَّه عليه و آله؛ پس فروآمد جبرئیل بر پیامبر[۴]
همچنین بهصراحت ذکر شده که پیشنهاد شرکت در خلافت پس از شکست در پیشنهاد تبدیل و تغییر علی علیه السلام بوده است: هنگامی که پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله علی علیه السلام را برای امامت منصوب نمود، عدهای از قریش نزد آن حضرت آمدند و گفتند: یا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شدهاند و راضی نمیشوند که نبوت در شما و امامت در پسرعمویت باشد. اگر آن را به غیر او منتقل نمایی، بهتر خواهد بود. پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله فرمود: من این کار را با رأی خود انجام ندادهام که درباره آن اختیاری داشته باشم. این خداوند است که به من دستور آن را داده و آن را بر من واجب کرده است. به آن حضرت گفتند: اگر از ترس مخالفت با پروردگارت این کار را انجام نمیدهی، پس مردی از قریش را با او در خلافت شریک نما تا مردم با حضور او آرام گیرند، و این کار شما به نتیجه برسد و مردم با شما مخالفت نکنند. اینجا بود که این آیه نازل شد: «اگر شریک نمایی عمل تو ساقط میشود و از زیانکاران خواهی بود».[۵]
از این روایات بر میآید که منافقان با حیلهگری پیشنهادات خود را از پیش طبقهبندی کرده بودند، که با هر شکستی متوسل به مورد بعدی شوند. اگر حضرت پذیرفت که خلیفه را تغییر دهد، تیر به هدف خورده است و اگر نپذیرفت همین که شریکی برای خلافت او از طرف شخص پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله مطرح شود یا لااقل اجازه شرکت دیگری داده شود، راه برای تضعیف ولایت امیرالمؤمنین باز میشود.[۶]
کسی که پیشنهاد شرکت در خلافت داد
در چنین مواردی جستوجوی درباره اینکه چه کسی یا کسانی این پیشنهاد را مطرح کردهاند میتواند پرده از اسراری بردارد: آنچه از مجموع روایات بهدست میآید این است که مطرحکننده این پیشنهاد بیش از یک نفر بوده و بهصورت گروهی بود و این کار چند مرتبه تکرار شده است:
- یک بار معاذ بن جبل، که از اعضای اصلی صحیفه ملعونه است، این پیشنهاد را بهمیان آورده است. او در موضوع درخواست تبدیل و تغییر امیرالمؤمنین علیه السلام هم حضور داشته است.[۷] عبارت انْدَسَّ الَيْهِ در متن روایت بهمعنای برخورد فریبکارانه با پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله است؛ یعنی مطرحکردن این پیشنهاد نوعی حیلهگری نسبت به اصل خلافت است و او را بهعنوان نماینده گروهی توطئهگر فرستادهاند.[۸] از روایتی استفاده میشود که معاذ این پیشنهاد را دو بار مطرح کرده است: یکی قبل از اعلام ولایت بر منبر غدیر و بار دیگر بعد از آن. ظاهراً او بهشدت پیگیر توطئه خویش بوده است.[۹]
- بار دیگر عمر با گروهی از قریش نزد پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله میآید و همین پیشنهاد را مطرح میکنند. گویا احتمال میدهند که اگر پیشنهادکننده بیشتر شود، احتمال قبولی آن از سوی حضرت بیشتر میشود. عمر میگوید: «قریش نزد من جمع شدند و نزد پیامبر آمدیم و پیشنهاد خود را مطرح کردیم».[۱۰]
- بار سوم عدهای از قریش جمع شدند و نزد حضرت آمدند و همان پیشنهاد را بهگونهای دیگر مطرح کردند.[۱۱] گویا آنان با دو بار جوابِ منفی قاطع پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله هنوز ناامید نشده بودند.[۱۲]
پیشنهاد شرکت در خلافت چگونه مطرح شد؟
اطلاع از چگونگی پیشنهاد شرکت دیگران با علی علیه السلام در خلافت میتواند عمق توطئه اصحاب صحیفه علیه غدیر را روشن نماید. آنان در سه باری که در این باره به پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله مراجعه کردهاند مسئله را با تعابیر متفاوت مطرح کردهاند. هنگامی که گروهی از قریش آمدهاند، از راه مصلحتسنجی وارد شدهاند و گفتهاند:
یا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شدهاند و راضی نمیشوند که نبوت در شما و امامت در پسر عمویت باشد. اکنون که از ترس پروردگارت حاضر به تغییر علی بن ابیطالب و جایگزینی دیگری بهجای او نیستی، پس مردی از قریش را در خلافت با او شریک گردان که مردم با دیدن او از این احساس بیرون آیند.[۱۳]
در اینجا، فقط به اینکه شخص تعیینشده از قریش باشد تأکید کردهاند و اینکه از نظر فکری بهگونهای باشد که در کنار علی علیه السلام تعادلی در پسند مردم ایجاد شود؛ نه اینکه مانند خود او باشد. پیداست که هدف راهیابی فردی از گروه ضد علی یا لااقل فردی بیتفاوت نسبت به ولایت او در مسئله خلافت است.
آنگاه که معاذ بن جبل شخصی را، که با وجود او در پسند مردم تعادل ایجاد میشود، بهصراحت معرفی میکند، در واقع این معرفی برگرفته از امضای صحیفه ملعونه است و هدف پیادهکردن اهداف آن است. معاذ چنین گفت: یا رسول اللَّه، اگر ابوبکر و عمر را با علی در خلافت شریک نمایی تا مردم در این باره آرام گیرند، با این عمل آنچه صلاح آنان است به انجام میرسد.[۱۴] در روایت دیگری معاذ میگوید: ابوبکر و عمر را در ولایت علی شریک نما تا مردم برای پذیرفتن سخن تو آمادگی پیدا کنند و تو را تصدیق نمایند.[۱۵]
در این روایت، معاذ با نامبردن ابوبکر و عمر از یک سو اهداف صحیفه را روشن کرد و از سوی دیگر، نظر منافقان و دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام را با حضور این دو مهره شناختهشده در مقام خلافت تأمین کرد؛ یعنی آنان که آمادگی آتشزدن در خانه علی علیه السلام را داشتند و شبها که علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بر در خانه آنان میرفتند پاسخ رد میدادند، در واقع کسانی چون ابوبکر و عمر را برای خلافت میخواستند. منظور معاذ هم این بود که اگر علی علیه السلام باید خلیفه باشد برای تأمین نظر آن عده باید ابوبکر و عمر را ضمیمه کرد.
پس از گفتار معاذ، شخص نامزدشده برای خلافت از طرف معاذ، شخصاً نزد پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله آمد تا از نزدیک شاهد برخورد پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله باشد. اما او تنها نبود، بلکه گروهی از قریش را -که همان منافقان هستند- را با خود جمع کرد و همراه آنان نزد حضرت آمد. همچنین، سخنانی منّتآمیز آماده کرد و برای آنکه خود را مطرح کند گفت: یا رسول اللَّه! ما پرستش بتها را رها کردیم و پیرو تو شدیم؛ پس ما را در ولایت او شرکت ده تا شریک او باشیم.[۱۶]
نزول آیات در پاسخ به پیشنهاد شرکت
این توطئه با همه فرضهای ممکن انجام گرفت و پیشنهاد شرکت در خلافت علناً در حضور پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله مطرح شد؛ در حالی که پس از آن مراسم مفصل غدیر جای چنین پیشنهادی نبود و این مصلحتسنجیها در برابر امر خداوند حکیم بر ولایت علی علیه السلام کار مسخرهای بیش نبود.
با آنکه پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله پاسخ آنان را داد و فرمود که این یک امر الهی است و من اختیاری درباره آن ندارم، همانگونه که در همه مراحل غدیر پاسخ مستقیم الهی با نزول پیک وحی به هر توطئهگری داده میشد، در اینجا هم فوراً دو آیه نازل شد. خطاب این دو آیه به پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله بود ولی در واقع پیشنهادکنندگان را هدف گرفته بود: این دو آیه، آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بودند.
نزول این آیات فقط پاسخ منفی به پیشنهاد شرکتِ دیگران در خلافت نبود، بلکه تهدید و نمودار خشم الهی از چنین پیشنهادی بود. باید همچنین پاسخ قاطعی در مقابل چنین پیشنهادی در متن قرآن مطرح میشد تا سند ابدی در برابر مطرحکنندگان آن باشد.[۱۷]
ظهور جبرئیل در پاسخ به پیشنهاد شرکت
دنباله این رخداد از زبان عمر بن خطاب پس از نزول این آیات چنین آمده است؛ آیاتی که انتظار نزول آنها را نداشت. او میگوید: با شنیدن این آیه سینهام تنگ شد و از فشاری که بر من وارد شد از نزد پیامبر با حالت فرار بیرون آمدم. در آن حال، به سواری برخورد کردم که سوار بر اسبی با من روبهرو شد و عمامه زرد رنگ بر سر داشت که بوی مشک از آن ساطع بود. او به من گفت: ای مرد! محمد پیمانی بست که جز کافر یا منافق آن را برهم نمیزند! من نزد پیامبر آمدم و این ماجرا را به او خبر دادم. پیامبر گفت: آیا آن اسب سوار را شناختی؟ او جبرئیل بود! پیمان ولایت بر شما عرضه شد، اگر آن را برهم زنید یا در آن شک نمایید، روز قیامت من دشمن شما خواهم بود.[۱۸]
تحلیل اعتقادی اول
درباره تحلیل نزول آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: در تفسیر این آیات درباره شرکت در خلافت از سوی برخی سه حدیث وارد شده که جوانب آن را روشن کرده است:
- امام باقر علیه السلام: اگر بر ولایت علی علیه السلام، شریکی قائل شوی عمل تو نابود میشود.[۱۹]
- امام باقر علیه السلام: اگر با ولایت علی به ولایت احدی امر نمایی، عملت نابود میشود و از زیانکاران خواهی بود.[۲۰]
- امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر دو آیه را مورد تبیین قرار داد و فرمود: «اگر غیر علی را در ولایت شریک نمایی، عملت نابود میشود؛ بلکه خدا را با اطاعت آنگونه که فرمان داده عبادت کن و از اینکه تو را با برادر و پسر عمویت یاری نمودهام شکر گزار باش».[۲۱]
نکتهای که در تفسیر آیات بهچشم میخورد این است که کلمه أَشْرَكْتَ در ظاهر بهمعنای «شرک درباره خدا» است؛ در حالی که حضرت آن را به «شریک قرار دادن در خلافت» معنی کرده است. پاسخ این سؤال در ذیل همین آیه از امام باقر و امام کاظم علیهما السلام وارد شده است:
- امام باقر علیه السلام: خداوند پیامبری را مبعوث نمیکند که درباره او ترس این باشد که برای خدا شریک قائل شود. حضرت رسول اللَّه صلَّی اللَّه علیه و آله هم نزد خداوند محترمتر از آن است که به او خطاب کند: «اگر برای من شریک قائل شوی، اعمال تو را از میان میبرم»؛ در حالی که آن حضرت دینی بر مبنای ابطال شرک و کنار گذاشتن بتها آورده، و هرگز با عبادت خداوند دیگری را نپرستیده است. منظور از شرک در این آیه شرکت چند نفر در ولایت است.[۲۲]
- امام کاظم علیه السلام: خداوند پیامبری را بهسوی مردم جهان نمیفرستد که صاحب شفاعت درباره گناهکاران باشد، در حالی که درباره او ترس این باشد که به پروردگارش شرک قائل شود. پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله نزد خداوند بسیار مورد اطمینانتر از آن است که به او خطاب کند: «اگر شرک قائل شوی عمل تو از بین میرود»، و اوست که ابطال شرک و کنار زدن بتها را آورده است، و هرگز در کنار پرستش خدا دیگری را نپرستیده است. منظور از این آیه آن است که در ولایت مردان دیگری را شریک قرار ندهی.[۲۳]
تحلیل اعتقادی دوم
درباره تحلیل نزول آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر از سوی برخی محققان نکات دیگری هم گفته شده است: آنچه در ارتباط با نزول این آیات به هنگام پیشنهاد شرکت دیگران در خلافت میتوان استفاده کرد در دو نقطه متمرکز است:
شریک قائل شدن در ولایت
در روایاتی که آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر را تفسیر کردهاند، سه تعبیر در معنای «شرک در ولایت» ذکر شده است:
- اگر با ولایت علی به ولایت دیگری برای بعد از خود امر کنی،... .[۲۴]
- اگر در ولایت علی کسی را شریک قرار دهی،... .[۲۵]
- اگر در ولایت علی دیگری را شریک قرار دهی،... .[۲۶]
جمعبندی این سه عبارت این معنی را میرساند که خلیفه بلا فصل پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله یک نفر بیشتر نمیتواند باشد و او علی بن ابیطالب علیه السلام است. شرکت در خلافت او به هر معنی که تصور شود باطل است و از سوی خدا پذیرفته نیست. اگر کسی شرکت را چنین معنی کند که خلافت یک مسئولیت است نه یک مقام و فرقی نمیکند که آن را علی علیه السلام در دست بگیرد یا دیگری، زیرا همه یک مسئولیت را به انجام میرسانند، این نوعی از شرک در ولایت است. اگر کسی بگوید: خلافت پس از پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله بلافصل و غیر آن ندارد و ما چه علی علیه السلام را خلیفه اول بدانیم و چه خلیفه چهارم، بالاخره همه در این خلافت سهمی داشتهاند، این نیز نوع دیگری از شرک در ولایت است.
بنابراین منظور از شرک در ولایت فقط این نیست که بعد از پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله یک شورای خلافت تشکیل شود که در آن علی علیه السلام با دیگران شریک باشد. البته این فرض اصلی بود که در غدیر توسط منافقان مطرح شد و به شدت ردّ شد. از اینجاست که عدهای ناخواسته همان گفته منافقان را در اعتقاد خود جامه عمل میپوشانند و با دستکاری عنوان امامت و خلافت و تعمیم معنای آن، شرک در خلافت را عملًا مرتکب میشوند.
توجه به این نکته لازم است که خطاب «اگر شریک نمایی» اگرچه با پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله است، همانگونه که در حدیث ذکر شد[۲۷] آن حضرت نزد خدا بالاتر از آن است که مورد چنین خطابی قرار گیرد. پس منظور کسانی هستند که بعد از این نهی پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله و نزول آیه صریح قرآن باز میخواستند بهگونهای اختصاص علی بن ابیطالب علیه السلام به خلافت بلا فصل پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله را خدشهدار کنند. پیداست که منظورشان از این کار این است که ابوبکر و عمر را از اتهام غاصببودن خلافت الهی برهانند. این افراد اهداف پیشنهادکنندگان شرکت در خلافت را که در غدیر مطرح کردند دنبال مینمایند که میخواستند، اگرچه به اندازه شرکت در خلافت، عنوان قانونی به کار غاصبان بدهند.
نکته دیگری که در ارتباط شرک به خدا و شرک در ولایت میتوان در نظر گرفت آن است که اگر کسی از سخن خدای یکتا درباره خلافت اطاعت میکند، باید بداند که امر او فقط خلافت علی علیه السلام است؛ ولی اگر کسی سقیفه و صحیفه را خدای دوم خود میداند و برای اوامر آن در کنار اوامر الهی ارزشی قائل است، باید بداند که هرگونه شریک قائل شدن در خلافت در واقع پذیرفتن امر شریکی به نام سقیفه است که برای خدا قائل شده است. همچنین، باید بداند که در ظاهر این شریک اوامر الهی آن قدر پیش رفته که بهراحتی از شرکت در خلافت عبور کرده و تبدیل در خلافت را عملی کرده و توانسته ابوبکر و عمر را به جای علی علیه السلام قرار دهد و حتی علی علیه السلام را به اجبار برای بیعت با آنان ببرد.[۲۸]
حبط عمل و خسارت
خداوند درباره تغییر در حکم غدیر شدیدترین تهدیدها را مطرح کرده که حاکی از اهمیت آن است. همانگونه که در اصل ابلاغ آن میفرماید: «و اگر اعلام نکنی، پس رسالت خود را ابلاغ نکردهای»، درباره شریک قرار دادن در خلافت هم میفرماید: «اگر شریک نمایی عمل تو ساقط میشود و از زیانکاران خواهی بود»؛ یعنی سزای برهم زدن امر خدا درباره خلافت، هرچند به اندازه شریک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است. حبط بهمعنای بیارزش شدن و از بین رفتن است. اگر کسی به هر شکلی در خلافت امیرالمؤمنین و یازده امام علیهم السلام، که خلافتشان در غدیر اعلام شده، دیگری را شریک بداند، این عمل او مانند شرک به خداوند موجب نابودی اعمال اوست. چنین کسی زندگی خود را باخته و باید عنوان زیانکار به او داده شود.[۲۹]
پانویس
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۷.
- ↑ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۲؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۱۰–۵۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۹.
- ↑ تنزیه الانبیاء، ص۱۲۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۶۴.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۵۱–۳۵۴.
- ↑ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۵، ح۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۵۲.
- ↑ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۵، ح۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۹، ح۲۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۶.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.
- ↑ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۵، ح۲۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۵۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۱.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۹، ح۲۲۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۷۰.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۷، ح۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۸۰، ح۶۹.
- ↑ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۵–۲۴۶، ح۲۷۳.
- ↑ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۱۰–۵۱۱؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۵۲.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۷۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۷، ح۷۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۷۲–۳۷۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۷۳.
منابع
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ شرفالدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- تنزیه الانبیاء و الائمه علیهم السلام؛ محمد بن حسین موسوی (سید مرتضی)، قم: منشورات الشریف الرضی، بیتا.
- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- مناقب آل ابیطالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
