اطاعت از دستورات امامان
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ اَمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ بِاَمْرِهِ. فَعِلْمُ الْاَمْرِ وَ النَّهْیِ لَدَیْهِ، فَاسْمَعُوا لِاَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ اَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا، وَ صیرُوا اِلی مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.
ای مردم! همانا خداوند مرا امر و نهی فرموده و من به فرمان او به علی علیه السلام امر و نهی نمودهام، پس علی علیه السلام است که امر و نهی را میداند و علم آن نزد اوست، امر او را گوش فرا دهید تا سلامت بمانید، و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید، و از آنچه شما را بازمیدارد دوری گزینید تا رستگار شوید و به سوی مراد و مقصود او حرکت کنید و راههای گوناگون شما را از پیمودن راه او بازندارد.
توضیح مطلب به اجمال چنین است: احکامی که در اسلام برای مکلفین مقرر شده است پنج مورد است: وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه، که از آنها به احکام خمسه تکلیفیه تعبیر میکنند. وجه انحصار احکام در پنج حکم مذکور این است: دستوری که خداوند به بندگانش میدهد یا دستور بر عمل است یا بر ترک عمل، که اولی را امر و دوم را نهی گویند.
واجب: کاری است که باید انجام شود و ترک آن جایز نیست و مجازات دارد.
حرام: کاری است که ترک آن لازم است و انجام آن مجازات دارد.
مستحب: کاری است که خوب است انجام شود اما ترک آن جایز است و مجازات ندارد.
مکروه: کاری است که خوب است انجام نشود، اما انجام آن جایز بوده و مجازات ندارد.
مباح: کاری است که انجام دادن یا انجام ندادن آن مساوی است.
حکم واجب مانند: نماز، روزه، حج و … حکم حرام مانند: دروغ، غیبت، ربا و … حکم مستحب مانند: مسواک زدن، غسل جمعه و … حکم مکروه مانند نماز خواندن در قبرستان و حمام و غذا خوردن در حال راه رفتن و … و حکم مباح مانند: خوردن، آشامیدن و ….
با این تقسیمبندی معلوم شد که واجب و مستحب و مباح از امر استفاده میشود و حرام و مکروه از نهی. روی همین اصل است که گفتیم تمام احکام در اسلام از امر و نهی سرچشمه میگیرد.
حال با روشن شدن این حقیقت میگوییم: مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله از این کلام آن است که علم به احکم دین، یعنی علم به اوامر و نواهی حق، در مرحله اول مخصوص به من و علی علیه السلام است و سبب آن واضح است؛ زیرا آورنده دین رسول است و خداوند متعال باید رسولش را به احکام دین کاملاً آگاه سازد تا رسول بتواند به مردم بگوید خدا از شما چه چیزهایی را میخواهد و چه چیزهایی را نمیخواهد، چرا که در غیر این صورت پیامبر صلی الله علیه وآله نمیتواند مردم را ارشاد کند؛ لذا فرمود: اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَمَرَنی وَ نَهانی و چون وصی و جانشین رسول – عقلاً و شرعاً- باید راه رسول را ادامه دهد و مردم را مانند رسول به احکام دین آشنا سازد، که در غیر این صورت خلافت حقیقی محقق نخواهد گشت؛ بلکه نقض غرض لازم خواهد آمد، چون فلسفه وجود وصی بعد از رسول همین است. پس اگر وصی رسول کاملاً به احکام آگاه نباشد چگونه میتواند مردم را به راه رسول که همان راه خدا است راهنمایی کند؛ لذا، بر رسول لازم است تا وصی را آگاه سازد و ودیعه الهی (یعنی علم به احکام) را به او بسپارد. روی همین اصل است که فرمود: وَ قَدْ اَمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ یعنی آنچه را خدا به من امر فرمود به او گفتم، و از آنچه خداوند مرا نهی فرمود او را آگاه ساختم. پس علی مانند من به اوامر و نواهی حق واقف گشت. و همچنان که اگر مردم به دستورات من از جانب خدا چه امر باشد و چه نهی گوش ندهند و عمل نکنند رشد خویش را باز نخواهند یافت و به راه راست هدایت نخواهند شد، اگر بعد از من به اوامر و نواهی علی که در حقیقت همان اوامر و نواهی حق است اعتنا نکنند و عمل ننمایند از راه سعادت و خوشبختی به ضلالت و بدبختی کشیده خواهند شد؛ لذا فرمود: فَاسْمَعُوا لِامْرِهِ تَسْلِمُوا وَ اَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا؛ امر او را گوش فرا دهید تا سلامت بمانید، و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید.
سخنان حضرت در این فراز ناظر به این آیه شریفه است که خداوند میفرماید:
ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
.[۱]آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، بازایستید.
اوامر رسول را به کار بندید و نواهیش را ترک کنید. که اوامر و نواهی وصی رسول هم همین حکم را دارد.
همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله در ادامه میفرمانید: وَ صَیِّرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقُ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِهِ و به سوی مراد و مقصود او حرکت کنید و راههای گوناگون شما را از پیمودن راه او بازندارد.
«صیروا» فعل امر است از باب «صارَ یصیرُ». این کلام شاید اشاره است به این آیهٔ شریفه باشد که میفرماید:
وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون
؛[۲]
و این است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راههای گوناگون مروید که شما را از راه خدا پراکندهمیسازد. اینهاست آنچه که خداوند شما را بدان سفارش میکند، شاید پرهیزگار شوید.[۳]
شیعیان تنها هدایت یافتگان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله
وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا وَ صَیِّرُوا إِلَی مُرَادِهِ؛ و علی علیه السلام را اطاعت کنید تا هدایت شوید، از نهی او اجتناب کنید تا رشد یابید و به خواسته و مراد او رو آورید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله مردم را انذار داد: مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَ اللَّهُ لَقَدْ أَهْلَکَ الْأَوَّلِینَ وَ هُوَ مُهْلِکُ الْآخِرِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:
أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ- ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ. کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ- وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ
.
ای مردم! پیش از شما بسیاری از اولین گمراه شدند و خداوند اولین را هلاک نمود و او هلاک کنندهٔ آخرین هم هست. خداوند میفرماید: آیا ما اوّلین را هلاک ننمودیم؟ سپس به دنبالش آخرین را هلاک میکنیم، این چنین ما با مجرمان معامله میکنیم.[۴]
در جای دیگر خطبه این پیام مهمّ را به مردم رسانید که خداوند محتاج هدایت شدن بندگانش نیست و گمراهی بندگان نیز به او نقصانی وارد نمیکند. این آیهٔ کریمه را تلاوت نمود:
... فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْه …
.
پس هر کس هدایت شود، به سود خود اوست، و هر کس بیراهه رود، تنها به زیان خودش گمراه میشود.[۵]
امّا راه رشد و هدایت کدام است؟ در فرازی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این سؤال را پاسخ داده و معیار رشد و هدایت مردم را تا روز قیامت بیان فرمودند؛ اطاعت از دستورات امیرمؤمنان علی علیه السلام و اجتناب از نواهی ایشان تنها راه هدایت و نجات است. هر کس گوش به فرمان علی علیه السلام باشد، بی شکّ بداند که او در مسیر هدایت قرار گرفته است.
وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا وَ صَیِّرُوا إِلَی مُرَادِهِ؛ و علی علیه السلام را اطاعت کنید تا هدایت شوید، از نهی او اجتناب کنید تا رشد یابید و به خواسته و مراد او رو آورید.
به راستی خوشا به حال پیروان امیرمؤمنان علی علیه السلام که در مسیر هدایت الهی قرار گرفتهاند و لازم است بر این نعمت بزرگ هدایت، خدا را سپاس گویند، همانطور که در قرآن کریم آمده و پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر دستور دادند همگی با تلاوت آیهٔ زیر به مولای متّقیان منصب ولایت را تبریک بگویند:
... الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ …
؛ ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمییافتیم.[۶]
نکتهٔ دیگر این که هدایت یافتگیِ الهی شیعیان در متن قرآن کریم ذکر شده است، که از جمله رسول خدا صلی الله علیه وآله در توصیف آنها در متن خطبه فرمودند:
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ
الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ
.
آگاه باشید! همانا دوستان أهل بیتم علیهم السلام را خداوند عزّوجلّ در قرآن وصف نموده است، «کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستم نیامیختند، آنها در أمن خواهند بود و آنها هدایت یافتگان هستند.[۷]
پیامبر صلی الله علیه وآله در این فراز به آیهٔ ۱۵۳ سورهٔ انعام و آیه ۱۸۶ سوره اعراف اشاره نمودند که در ذیل به بررسی و تحلیل آیات میپردازیم.
خداوند متعال میفرماید:
وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
.
این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی نکنید که از راه خدا شما را متفرق کند. شما را به این مطلب وصیت میکند تا شاید تقوی پیشه کنید.[۸]
همچنین خداوند متعال میفرماید:
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ
؛ از کسانی که خلق کردیم امتی هستند که به حق هدایت میکنند و طبق آن به عدالت رفتار میکنند.[۹]
اواسط خطبه است و پیامبر صلی الله علیه وآله به تبیین دقیقتر امامت پرداخته و صاحبان این مقام عظمی را تعیین میفرماید. در چنین موقعیتی با آوردن دو آیه از قرآن به معرفی امامان و علت لزومِ اطاعت آنان میپردازد، که آیه دوم در آخر کلام است و نیمه دومِ آیه اول به صورت تضمین در قسمت اول کلام حضرت آمده، و نیمه اولِ آیه اول در قسمت دوم کلام حضرت بهطور کامل تفسیر شده و مصداق «صراط مستقیم» دقیقاً تعیین گردیده است.
از نظر موقعیت قرآنی آیهٔ سوره انعام، از آیه ۱۵۱ آغاز میشود که خداوند دعوت میکند تا حرام و حلال را برای مردم بیان کند:
قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ …
. آنگاه شرک و قتل اولاد و ارتکاب فواحش و قتل نفس و اکل مال یتیم را نمونههای بارزی از محرمات معرفی میکند و در مقابل آن احسان به والدین، دقیق بودن در ترازو، عدالت در گفتار و وفای به عهد را به عنوان نمونههایی از اوامر واجب الهی ذکر مینماید. سپس به این آیه میرسد که به عنوان دستوری از دستورات بنیادی خداوند است:
وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ
.
آیه سوره اعراف یک بار دیگر در آیه ۱۵۹ همین سوره با تعبیر
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ
آمده است. این دو مورد در سیاق معرفی اهل هدایت در برابر کوردلانی است که
لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها
[۱۰] هستند، و آنگاه بهطور کلی عدهای را هدایت یافته به حق معرفی میفرماید.
تحلیل پیامبر صلی الله علیه وآله
تحلیل تفسیرگونه پیامبر صلی الله علیه وآله درباره این دو آیه را باید از سه جهت، زیر ذره بین قرار داد.
جهت اول: معرفی جهتگیری و محتوای صراط مستقیم
پیامبر صلی الله علیه وآله در تعیین هدف و پایههای فکری صراط مستقیم و راههای دستیابی به آنها، در چند جمله به هم پیوسته از مصدر کل امر و نهی جهان- یعنی خداوند- آغاز میکند که خداوند در درجه اول به من امر و نهی فرموده است. در مرحله دوم اینکه من به علی علیه السلام امر و نهی نمودهام، به ضمیمه اینکه این برنامه من هم به دستور خدا بوده است. سپس نتیجه میگیرد که علم همه امر و نهیهای الهی نزد علی علیه السلام است. اینجاست که صراط مستقیم پر رنگ و شفاف ظاهر میشود که امر و نهی علی علیه السلام عیناً امر و نهی خداست و با اطاعت از او خدا را اطاعت کردهایم. آنگاه همه مطلب را در یک جمله خلاصه میکند که به سوی اهداف علی علیه السلام حرکت کنید.
در پایان این فراز، نوبتِ به میان آوردن آیه میرسد که میتواند ثمرهٔ عکس العملِ مطالب قبل باشد. وقتی میفرماید: «راههای مختلف، شما را از راه او منحرف نکند»، اولًا کلمه سَبِیلِهِدر قرآن را به سَبیلُ عَلِیٍّ تفسیر فرموده و ثانیاً «سُبُل» را به راههای ضلالت در برابر راه علی علیه السلام تفسیر کرده است. نتیجهگیری نهایی چنین میشود که وقتی علی علیه السلام تمام راهنماهای راه حق و هدایت را از طرف خداوند دارد و آماده است تا شما را رهنمون گردد، هر گونه پیروی از راه دیگر- اعم از کفر یا ضلالت- به معنای متفرق کردن جمعیت عظیمی است که همه در راه مستقیمی به سوی والاترین هدف در حرکتاند.
این یک دلسوزی جدی است که چرا با وجود راه اصیل علی علیه السلام مردم به این سو و آن سو کشانده شوند و متفرق گردند؟! چرا باید مردم به بیراههها و کجراهه توجه کنند ولی به راه راست توجه نکنند! چرا چنین اتحاد عظیمی را که رهبر آن و راه آن و بنیاد آن شناخته شده است رها کنند و از اختلاف و تفرقه لذت ببرند؟
چرا دو دَستی با اولی بیعت کنند[۱۱]و امیرالمؤمنین علیه السلام را طناب بر گردن برای بیعت با او ببرند؟ چرا دومی را با جهلش- که هر روز جلوهای از آن بروز میکرد[۱۲]- خلیفه خود قرار دهند و معدن علم الهی علی بن ابی طالب علیه السلام را خانه نشین کنند؟ چرا با دریایی از جهل باز هم سراغ سومی را بگیرند و با او بیعت کنند تا کعب الاحبار یهودی را بر کرسی علم مسلمانان بنشاند و علی علیه السلام همچنان در عُزلت باشد؟ چرا در خلافت ظاهری علی بن ابی طالب علیه السلام نیز حسرتِ جویندگانِ علم از سینه سرشار او را، بر دلش بگذارند؟
جهت دوم: معرفی هدایتگران به صراط مستقیم
در چهار مورد از خطبه غدیر امامانِ پس از علی علیه السلام معرفی شدهاند که این مورد محتوای سنگین تری دارد. از یک سو در معرفی صراط مستقیم نام آنان آمده است، و از سوی دیگر کنار نام پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر شدهاند، و این هر دو در قالب اقتباس از آیه به رشته سخن درآمده است. خداوند با اسم اشاره «هذا» راه مستقیم را نشان میدهد که مردم اشتباه نکنند و پیرو راههای دیگر نشوند. باید بدانیم «هذا» در این آیه به کجا اشاره است، که پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر برایمان موضع اشاره را نشان داده است.
در نظر بگیرید که پیامبر صلی الله علیه وآله و دوازده امام علیهم السلام در برابر ذات خدای متعال کنار هم ایستادهاند و پروردگار عالم به این سیزده نور پاک اشاره میکند و میفرماید:
هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ
.[۱۳]
و مسلماً این [برنامههای محکم و استوار و قوانین و مقرّرات حکیمانه] راه مستقیم من است؛ بنابراین از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی مکنید.
این همان چیزی است که پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه میفرماید: انَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقیمِ الَّذی امَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدی ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.
من آن صراط مستقیمی هستم که خداوند شما را به پیروی آن دستور داده، و بعد از من علی علیه السلام و سپس فرزندان من از نسل او پیشوایان هدایتند.
جهت سوم: حق یکی بیشتر نیست که همان صراط مستقیم است
در برنامه الهی حق متعدد نیست و نمیتوان همه گروهها را به هر صورت شده تحت یک پرچم درآورد و به هر قیمت شده برچسب «حق» را بر آن پرچم زد.
خداوند یک راه فقط به سوی بهشت دارد چنانکه فرمود: الْیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الْوُسْطی هِیَ الْجادَّةِ؛[۱۴]
راست و چپ گمراهی است و راه وسط همان راه اصلی است. و نام آن «صراط مستقیم» است و «حق» هم جز آن نیست. هر راه دیگری به تناسب انحرافی که از جاده مستقیم دارد از حق فاصله دارد.
خداوند در آیه سوره اعراف میفرماید: از میان همه کسانی که خلق کردهایم امتی به حق هدایت میکنند.
و پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر این امت را تفسیر میکند که خود و دوازده امام علیهم السلام هستند. این انحصارِ حق در این انحصارِ مصداق، معرف تنها صراط مستقیم و راه حق خداوند است، چنانکه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ، یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُما دارَ؛[۱۵]
علی با حق است و حق با علی است، با او میگردد هر سو که بگردد.
جمله «وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» که پیامبر صلی الله علیه وآله به اقتباس از آیه در کلام خویش فرموده همان سنگ ترازوست که با آن عدالت برقرار میشود. امتهایی که اصلًا گرانسنگ حق را ندارند اصالتاً از برقراری عدالت عاجزند، و ما مفتخریم که در سایه امامان متصل به حقّ و حقیقت همیشه دقیقترین ضابطه عدالت را در دست داریم، و اگر موانعی بر سر راه نباشد مکتب اهل بیت علیهم السلام عدل را در بالاترین معنای خود در همه شئون زندگی مردم پیاده خواهد کرد، و آن روزی است که قائم آل محمدf ظهور نماید
و یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً
؛[۱۶]خدا به وسیله او زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.[۱۷]
پانویس
- ↑ حشر/ ۷.
- ↑ انعام / ۱۵۳.
- ↑ شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، ص ۴۰۳–۴۰۱.
- ↑ مرسلات / ۱۹ – ۱۶.
- ↑ زمر / ۴۱
- ↑ اعراف / ۴۳.
- ↑ انعام /۸۲.
- ↑ انعام/۱۵۳.
- ↑ اعراف/ ۱۸۶.
- ↑ اعراف / ۱۷۹.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۱۴۴.
- ↑ الغدیر، ج ۶، ص ۳۳۳–۸۳.
- ↑ انعام/ ۱۵۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۵۸۵.
- ↑ همان، ج ۳۱، ص ۳۷۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۵–۱۶۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص ۱۸۶ – ۱۸۳.