اميرالمؤمنين عليه السلام و شعر غدير

چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقیفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.

معاویه به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!

وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد.

سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب ولایت در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!

قسمتى از سروده مولى چنين است:

وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ

رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ

وَ اَوْصانِى النَّبِىُّ عَلَى اخْتِيارٍ

لاُمَّتِهِ رِضىً مِنْكُمْ بِحِلْمى

اَلا مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ بِهذا

وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ[۱]

يعنى: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدير خم ولایت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود.

آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد![۲]

منبع

  • اسرار غدير ص ۳۱۸.
  • چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹.
  • غدير از زبان مولى: ص ۲۷.
  • ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.

پانویس

  1. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  2. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.