اولین مؤمن
از حکمتهایی که پیامبر صلی الله علیه وآله در انتخاب علی علیه السلام به عنوان جانشین خود توسط خداوند بیان کرده و آن را دلیل افضلیت علی علیه السلام بر دیگران مطرح مینمایند این است که آن حضرت اولین ایمان آورنده و پیشتازترین فرد به دین اسلام بوده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در فرازی از خطبهٔ قاصعه میفرمایند: وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَاآن هنگام جز خانه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله و خدیجه علیها السلام در آن بودند، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم.[۱]در این باب تمامی شیعیان و اکثریت قریب به اتفاق اهل تسنن اتفاق نظر دارند. موضوع گونه ای است که جای هیچگونه شک و تردید باقی نمیگذارد، و جز اندکی معاند متعصب که آنان را در دایره علما نمیتوان بهشمار آورد، کسی به مخالفت با این نظر برنخاسته است که تاریخ و کتاب اهل تسنّن شاهد صدقی بر این مدعا است.[۲]
موضوع تقدّم و سبقت علی علیه السلام در ایمان به خدا و رسولش حتی در صدر اسلام مشهور میان تمام مسلمانان بود؛ لذا، شاعران بسیاری در این مورد شعر سروده برای ما به یادگار گذاردهاند.[۳]
امیرمؤمنان علی علیه السلام اولین مؤمنی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان آورد، و تا آخرین نفس در تمام شئون- از عرصههای نبرد گرفته تا حوزهٔ تعلیم و تزکیه- یار و مددکار و معین و همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بود. اسلام از زبان، بیان، قدم، قلم، عمل، روش، و جهاد و شمشیر او نیرو گرفت، چندان که سزاوار است بگوییم او یگانه کسی بود که همواره در اندیشهٔ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اسلام بود، همان گونه که شماری از پرورش یافتگان مکتب او نیز چنین بودند.
لازم به تذکر است که اولیت و سبقت بر دو گونه است:
- اولیت در زمان.
- اولیت و سبقت در رتبه.
امیرمؤمنان علیه السلام در هر دو زمینه، در ایمان به خداوند سابق و پیشرو بوده است. علامه امینی در این زمینه، به روایت صحیحهٔ محمد بن سعد بن ابی وقاص استناد میکند که طبری نیز آن را در «تاریخ الامم و الملوک» جلد دوم صفحه ۲۱۵ آورده، و مضمون آن چنین است: محمد بن سعد بن ابی وقاص میگوید: به پدرم گفتم: آیا ابوبکر اولین شما در گرویدن به اسلام بود؟ پدرم گفت: نه، پیش از او بیش از پنجاه نفر اسلام آورده بودند، ولی آنها چندان اهمیتی نداشتند و ابوبکر بر آنان برتری داشت.[۴]
به گفتهٔ مورخان، بعضی از کسانی که پیش از ابوبکر به اسلام گرویده بودند عبارتند از: امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام، جناب جعفر بن بی طالب علیه السلام، زید بن حارثه، ابوذر غفاری، عمرو بن عنبسهٔ سلمی، خالد بن سعید بن العاص، خباب بن ارت.[۵]
نه فقط در روایات خاصه بلکه در جوامع روایی عامه نیز احادیث صحیحهٔ متعددی وجود دارد که با اختلاف تعابیر نظیر: أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ مِنَ النَّاسِ، أَوَّلُ أَصْحَابِی إِسْلَاما و أَوَّلَ النَّاسِ إِیمَانا بر این حقیقت تأکید کردهاند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام نخستین ایمان آورنده به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است.[۶]
به گفتهٔ حافظ ابونعیم اصفهانی- از عالمان عامه- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده است: ای علی! تو میتوانی به هفت خصلت با مردم احتجاج کنی: ۱- تو ایمان آورنده به خدای یکتایی؛ ۲- به عهد و پیمان وفادارترینی؛ ۳- در بر پا داشتن دستورات الهی استوارترینی؛ ۴- در تقسیم اموال عمومی بر اساس عدل دادگرترینی؛ ۵- تو عادلترین مردمانی؛ ۶- در قضاوت میان خلق بیناترینی؛ ۷- و سرانجام منزلت و مرتبت تو نزد خداوند برترین و بالاترین منزلت هاست.[۷]
اولین ایمان آورنده در یوم الدّار
امیرالمؤمنین علی علیه السلام اولین کسی است که به قصد یاری پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با آن حضرت بیعت نموده است، و در جریان یوم الانذار، سه نوبت خطاب به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرضه داشت: «من به خدای یگانه و رسالت شما ایمان آورده یاریات میکنم» و در پی آن دستهای خود را برای بیعت به سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله گشود، و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز دست خود را در دستان او نهاد.[۸] أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِیُّهُ، وَ وَارِثُ عِلْمِهِ، وَ أَمِینُهُ عَلَی شَرْعِهِ، وَ خَلِیفَتُهُ فِی أُمَّتِهِ، وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ، وَ صَدَّقَ بِمَا أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ. شهادت میدهم که تو برادر رسول خدا و وراث علم او، و امین او بر شریعتش، و جانشین او در امتش بودهای، و تو نخستین کسی هستی که به خداوند ایمان آورد، و آنچه را که بر پیامبرش فرو فرستاده شده است تصدیق نمود.[۹]
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: … من همانند بچه شتری که به دنبال مادرش میرود، دنبال پیامبر صلی الله علیه وآله میرفتم، هر روز برای من از اخلاق پاک خود نشانهای بر پا میکرد، و مرا به پیروی از آن فرمان میداد. هر سال در حراء مجاورت مینمود، تنها من او را میدیدم و غیر من کسی وی را مشاهده نمیکرد. آن زمان در خانهای جز خانهای که رسول حق صلی الله علیه وآله و خدیجه. علیها السلام در آن بودند اسلام وارد نشده بود و من سومی آنان بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر ایشان صلی الله علیه وآله صدای نالهٔ شیطان را شنیدم، عرضه داشتم: یا رسول اللّه! این صدای ناله چیست؟ فرمود: این نالهٔ شیطان است که وی را از پرستش شدن یأس و ناامیدی دست داده است. تو آنچه را میشنوم میشنوی، و آنچه را میبینم میبینی، جز اینکه پیامبر نیستی، ولی وزیر من و بر طریق خیر هستی.[۱۰]
در آیات متعدّد خداوند متعال دستور به مسابقه میدهد:
سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأرْضِ أعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ …؛
[برای رسیدن] به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است [و] برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، بر یکدیگر سبقت جویید.[۱۱]
در دو آیهٔ کریمه باز دستور میدهد:
... فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات …
؛ پس در خوبیها از یکدیگر پیشی بگیرید.[۱۲]
در به دست آوردن مراتب بالای بهشت و نعمتهای بیشتر آن هم دستور به مسابقه میدهد:
... وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون
؛ و در آن (نعمتهای بهشتی) و در این [نعمتها] مشتاقان باید بر یکدیگر پیشی گیرند.[۱۳]
این سفارش باری تعالی نشان میدهد که آنانی که از دیگران سبقت میگیرند، پیش او مقرّبترند، همانطور که در آیهٔ کریمه به تصریح آمده است:
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ - أولئِکَ الْمُقَرَّبُون
؛ و سبقتگیرندگان مقدّمند؛ آنانند همان مقرّبانِ [خدا].[۱۴]
الحقّ و الانصاف چه کسی را پیشتر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ایمان و کسب همهٔ خوبیها سراغ داریم؟ او کسی است که همهٔ مسلمانان باید در حقّش هر روز دعا کنند و برایش آمرزش بطلبند؛ در تفسیر آیهٔ کریمه:
… رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمان…
؛ پروردگارا! ما و برادرانی که از ما در ایمان سبقت گرفتهاند، را بیامرز![۱۵]
حبرالأمة (این لقب را اهل سنت دادهاند) ابنعباس میگوید: آنها (سابقان در ایمان) سه نفرند: مؤمن آل فرعون، حبیب نجّار صاحب شهر انطاکیه و علی بن أبی طالب علیه السلام.[۱۶]
در روایتی دیگر از ابن عبّاس آمده است که میگوید: با علی بن أبیطالب علیه السلام بودم که از مقابل گروهی که مشغول دعاء بودند عبور کرد. حضرت به آنها فرمود: برای من دعا کنید، پس همانا شما أمر به دعاء برای من شدهاید، خداوند عزّوجلّ فرمود:
وَالَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ
و من أولین مؤمن هستم.[۱۷]
ابنعباس که با روایات خویش این همه از سبقت امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام حمایت میکند، شاهد قضیهٔ دیگری هم بوده است، که میگوید: زمانی بود که شیبة بن عبدالدار و عباس بن عبدالمطلب در حال فخر فروشی بودند. شیبة میگفت: کلیدهای کعبه دست من است، هر وقت بخواهیم بازش میکنیم و هر وقت بخواهیم میبندیم، پس ما بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله بهترین مردم هستیم. عباس هم میگفت: آب رسانی حاجیان و آبادی مسجد الحرام هم به دست ماست، پس ما بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله بهترین مردم هستیم. در همین هنگام بود که امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام از آن جا میگذشت، هر دو یکصدا به او خطاب کردند و گفتند: ای ابا الحسن! آیا تو را به بهترین مردم بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله خبر ندهیم؟
حضرت فرمودند: آن فرد من هستم. شیبه [با بی اعتنایی به کلام مولی] گفت: کلیدهای کعبه در دست ماست و هر وقت بخواهیم بازش میکنیم و هر وقت بخواهیم میبندیم، پس بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله ما بهترین هستیم. عباس هم گفت: در دست ما سقایت حاجیان و عمارت مسجد الحرام است، بنابراین بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله ما بهترین مردم هستیم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: آیا به شما بهتر از شما دو نفر را معرّفی نکنم؟
آن دو گفتند: کیست بهتر از ما؟ حضرت فرمود: همان کسی که گردنهای شما را به زور پیچاند و به خرطومهای شما زد تا وارد اسلامتان کرد و بالاخره ایمان آوردید. گفتند: آن کیست؟ حضرت فرمود: من. ابنعباس با خشم تمام برخاست و نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و حرف علی بن أبیطالب علیه السلام را به پیامبر صلی الله علیه وآله رساند، پیامبر صلی الله علیه وآله هم هیچ جملهای از علی علیه السلام را ردّ ننمود. به علی علیه السلام فرمود: چه چیزی تو را به این حرف نسبت به عمویت واداشت؟
علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! او را با حقّ گلاویز کردم، پس هرکس بخواهد، خشمگین شود و هر کس هم که خواست راضی گردد. پس جبرئیل فوراً هبوط کرد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام میرساند و میگوید:
أ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین
؛ آیا شما آب رسانی حاجیان و آبادی مسجد الحرام را مانند کسی قرار میدهید که ایمان به خدا و روزی قیامت آورد و در را خدا جهاد نمود؟ هرگز این دو نفر با هم مساوی نیستند و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند.[۱۸]
پس پیامبر صلی الله علیه وآله عبّاس را صدا زد و بر او آیه را قرائت کرد و فرمود: ای عمو! برخیز و بیرون برو که این خداوند رحمان است که به مخاصمه با تو در یاری علی بن أبیطالب علیه السلام آمده است. عباس که با این فرمایش خداوند مواجه شد، سه مرتبه گفت: همانا راضی شدیم (به فضیلت علی علیه السلام).[۱۹]
امام هادی علیه السلام در فرازی از زیارت امیرمؤمنان علیه السلام در روز غدیر میفرمایند: ... و أوَّلُ مَن آمَنَ بِاللّهِ وصَدَّقَ بِما أنزَلَ عَلی نَبِیِّهِ؛ سلام بر تو، ای امیر مؤمنان! تو به خداوند ایمان آوردی، در حالی که آنان مشرک بودند».
عن الأصبغ بن نباتة: لَمّا وَقَفَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام عَلَی الخَوارِجِ، ووَعَظَهُم، وذَکَّرَهُم، وحَذَّرَهُمُ القِتالَ، قالَ لَهُم: ما تَنقِمونَ مِنّی؟ أ لا إنّی أوَّلُ مَن آمَنَ بِاللّهِ ورَسولِهِ؟!به نقل از اصبغ بن نُباته: چون امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام، نزد خوارج آمد و اندرزشان داد و یادآوریشان کرد و از جنگ پرهیزشان داد، به آنان گفت: چه عیب و نقصانی در کار من میبینید؟ آیا من نخستین کس نبودم که به خدا و پیامبرش ایمان آوردم؟.[۲۰]
پانویس
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲؛ ربیع الابرار، ج۱، ص ۱۱۳؛ اعلام النبوة، ص ۹۷؛ الیقین، ص ۱۹۶؛ الفروع من الکافی، ج۴، ص ۱۶۸؛ من لا یحضرالفقیه، ج۱، ص ۱۵۲.
- ↑ افزون بر مدارک ارائه شده در پاورقی پیشین: المناقب، ص ۱۹–۱۷؛ المسند، ج۵، ص ۲۶؛ اسدالغابه، ج۴، ص ۱۸؛ فرائد السمطین، ج۱، ص ۲۴۲؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص ۶۶؛ ینابیع الموده، ص ۵۲ و ۶۰؛ الاصابه، ج۴، ص ۳۸۹؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۰۲.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص ۱۵؛ الغدیر، ج۳، ص ۲۳۲؛ اعیان الشعه، ج۱، ص ۳۳۹؛ شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص ۱۶۷–۱۶۵.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص ۲۴۰.
- ↑ همان، ص ۲۴۱.
- ↑ برای اطلاع بیشتر به کتاب ارزنده احقاق الحق، ج۴، صفحات ۱۵۷، ۱۶۰، ۱۶۳، ۲۱۸، ۳۶۱، ۴۰۷ و ۴۲۳، و ج ۱۵، ص ۳۵۰، و ج ۲۰، صفحات ۲۸۷، ۴۷۳، ۴۷۷، ۵۰۷ و ۵۰۹ مراجعه فرمایید.
- ↑ حلیه الاولیاء، ج۱، ص ۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص ۶۲؛ الکامل، ج۲، ص ۴۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱؛ الغدیر، ج۲، ص ۲۷۸.
- ↑ مزار الکبیر، ص ۲۶۵.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص ۵۶۲ – ۵۶۱.
- ↑ حدید/ ۲۱.
- ↑ بقره/ ۱۴۸؛ مائده / ۴۸.
- ↑ مطففین / ۲۶.
- ↑ واقعه/ ۱۱ – ۱۰.
- ↑ حشر /۱۰
- ↑ تفسیرفرات الکوفی، ص ۴۷۷.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص ۳۳۶.
- ↑ توبه / ۱۹.
- ↑ برگرفته از دو روایت دربحار الأنوار (ط- بیروت)، ج۳۶، ص ۳۶ –۴۰–۳۹.
- ↑ دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۲، ص ۳۷۷؛ التوحید، ص ۲۲۵، ح ۶، بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۳۸۱، ح ۶۱۰.