اکمال دین با ائمّه اثنی عشر علیهم السلام

پس از اهانت منافقين بين كلام پيامبر صلى الله عليه وآله در بخش چهارم خطبه غدير، حضرت بدون كوچك‏ ترين وقفه ‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت.

از يک سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام ‏عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد.

همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره «فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ»، و آيه ۸۸ سوره آل عمران «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.

از جمله مهم‏ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيه است:

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»:

«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

آنچه در اينجا قابل ذكر است مسئله ائمه اثنى ‏عشرعليهم السلام است. در متن خطبه غدير عبارتى بعد از اعلام نزول آيه وجود دارد كه از يك سو اختصاص ولايت به دوازده امام‏ عليهم السلام را خاطرنشان مى ‏سازد؛ و از سوى ديگر لزوم تمسک به دينِ كامل و بى ‏ارزشىِ دين ناقص را گوشزد مى ‏نمايد:

مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى‏النَّارِ هُمْ خالِدُونَ، لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ:

اى مردم، خداوند عز و جل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هر كس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏ شود و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب آنان تخفيف نمى ‏يابد و مهلت داده نمى ‏شوند.[۱]

همچنين در در رواياتى ولايت همه امامان‏ عليهم السلام ذكر شده است:

امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» بِوِلايَتِنا : «نعمتم را بر شما تمام كردم» يعنى با ولايت ما.[۲]

امام حسن عسكرى‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: فَلَمّا مَنَّ اللَّه عَلَيْكُمْ بِاقامَةِ الاوْلِياءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ قالَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»: آنگاه كه خدا با منصوب كردن اوليائش بعد از پيامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...».[۳]

در قسمت ديگر آيه، نتيجه شيرين و سرشار از ملاطفتى كه از كلمه «رَضِيتُ» استفاده مى‏ شود اين است كه انسان اگر متدين واقعى باشد آخرين هدفش به دست آوردن رضاى الهى است، و در راه اين هدف چه بسا كه در تشخيص آنچه مورد رضاى اوست مردد مى ‏ماند.

اين نقطه رضايت خداوند بر سر اصل دين است كه با صداى بلند به گوش همه رسانده و چراغ آن را در متن قرآنش روشن كرده است.

اى بشر، اكنون كه خدايت فقط به اسلام با ولايت ائمه ‏عليهم السلام راضى شده تو هم فقط به آن راضى باش و از پروردگارت تشكر نما كه به اين صراحت جاى رضايت خود را نشان داده است؛ و اكنون كه خداوند از اسلام بدون ولايت نفرت دارد و هيچ ارزشى براى آن قائل نيست تو هم از صاحبان چنين اسلامى تنفر داشته باش و براى آنان هيچ ارزشى قائل مشو.

فرمايش كوتاه و پر معناى امام صادق ‏عليه السلام در معناى «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» گوياى همين راز بزرگ است كه مى‏ فرمايد: اىْ تَسْليمُ النَّفْسِ لامْرِنا: يعنى نفس در برابر امر ما تسليم شود.[۴]

از اين كلام استفاده مى ‏شود كه وقتى خدا به امامت ائمه‏ عليهم السلام و اطاعت از ايشان راضى است ما هم بايد با اطمينان خاطر و با تكيه بر اين رضاى الهى در برابر امامان تسليم محض باشيم و چون و چرايى به دل راه ندهيم.

در مورد رابطه اين آيه و اكمال دين و اتمام نعمت با ولايت و امامت و لزوم وجود ائمه اثنى ‏عشرعليهم السلام مطلب بسيار است.

سخنرانى تاريخى پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.

در بخش چهارم خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده‏ ام اين على هم نسبت به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».

سپس كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه ‏عليهم السلام اعلام فرمودند و بعد از آن، خدا و ملائكه و مردم را بر ابلاغ اين رسالت شاهد گرفتند.

پس از اتمام بخش چهارم خطبه غدير و بيان حديث غدير و آيه اكمال دين، پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچك‏ترين وقفه ‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت.

آن حضرت از يك سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام‏ عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد. همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره: «فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ»، و آيه ۸۸ سوره آل عمران: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»:

اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمى ‏يابد و به آنها مهلت داده نمى ‏شود».

عده ‏اى از علماى عامه اعتراف كرده‏ اند كه آيه اكمال فقط مى‏ تواند ولايت و رهبرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را تأييد و تثبيت كند، ولى هيچ اشاره ‏اى به امامت امامان بعدى ندارد.

در جواب مى‏ گوييم:

اولاً: اين طور نيست كه آيه شريفه هيچ اشاره ‏اى به امامت امامان معصوم‏ عليهم السلام نداشته باشد، زيرا دشمنان اسلام محدود به زمان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله و يا زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نبودند و بعد از ظهور اسلام اين خطر هميشه احساس مى ‏شود و ضرورت نياز دين به حافظ و مدافع بدون خطا كاملاً مشهود است. از اين رو تا باقى بودن اين خطر و نيز باقى بودن دين بايد سرپرستى مانند رسول اعظم‏ صلى الله عليه وآله آگاه و به دور از هر گونه خطا براى امت اسلامى وجود داشته باشد تا دين اصيل الهى محفوظ بماند.[۵] اين همان استمرار امامت است كه شيعه به آن اعتقاد دارد.

ثانياً: مسئله جانشينى پيامبر صلى الله عليه وآله بلافاصله بعد از شهادت آن حضرت مورد اختلاف بود كه آيا انعقاد امر خلافت با شورى است يا با نصّ الهى؟ بنا بر پيام دو آيه تبليغ و اكمال روشن مى ‏شود كه اين امر شورايى نيست و از محدوده اختيارات شورى خارج است، و خود خداوند -حتى نه پيامبر صلى الله عليه وآله-  افرادى را كه واجد شرايط مى‏ داند براى منصب رهبرى و امامت انتخاب مى‏ كند.

با روشن شدن اين آيه و پذيرش آن، چون خداوند از لطف خود در باب ارشاد و هدايت خلق كوتاه نيامده و قطعاً سرپرستان و جانشينان بعدى را توسط پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به مردم معرفى فرموده، بر عهده هر مسلمانى است كه تحقيق كند و مصاديق بعدى را بيابد. اين خود اشاره است به استمرار امامت و در نهايت از امام منصوص كه خداوند متعال تعيين كرده است.[۶]

ثالثاً: پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در روز غدير به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تصريح فرمود و تأكيد كرد كه جانشينان بعد از على‏ عليه السلام هم از ذريه و دودمان او هستند. چنانكه شيخ طبرسى به سند صحيح نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه وآله بعد از آنكه فرمود: بعد از من به امر خداوند على‏ عليه السلام اختيار دار و امام شماست، فرمود: و بعد از او امامت در ذريه و دودمان من خواهد ماند كه از نسل على است.[۷]

همچنين در كتاب سليم بن قيس هلالى آمده است كه روزى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميان لشكر خود در حضور مهاجران و انصار به منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى، به ذكر تعدادى از فضائل و مناقب خود پرداخت، و نزديک به هفتاد مرد از آنها -كه در جنگ بدر شركت داشتند، از انصار و بقيه از مهاجرين-  برخاستند و شهادت دادند كه اين مطالب را ما از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله شنيديم.

سپس آن حضرت فرمود: بعد از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم با مردم نماز ظهر گزارد، فرمود: اى مردم، خدا مولا و اختياردار من است و من هم مولا و اختياردار مؤمنين هستم و از آنها نسبت به خودشان سزاوارترم. هر كس من ولىّ و اختياردار او هستم على‏ عليه السلام هم ولىّ و اختيار دار او است. خدايا، دوست بدار دوست او را، و دشمن بدار دشمن او را. در اين هنگام سلمان فارسى برخاست و عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه! چه ولايتى؟ فرمود: ولايتى مانند ولايت و اختيارى كه من بر مؤمنين دارم و از خود آنها سزاوارتر به آن ها هستم. در اينجا خدا آيه «اليوم اكملت لكم دينكم...» را نازل فرمود.

سلمان عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه، اين آيه فقط درباره على ‏عليه السلام است؟ فرمود: آرى، و درباره جانشينان او است تا روز قيامت.

سلمان عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه! آنها را براى من نام ببريد. فرمود: آنها (عبارتند از:) على ‏عليه السلام برادرم و وزيرم، جانشين من در ميان امتم و ولىّ هر مرد و زن مؤمنى بعد از من، و يازده امام از نسل او؛ فرزندانم حسن و حسين‏ عليهما السلام. سپس نه نفر از دودمان حسين‏ عليه السلام، يكى بعد از ديگرى است. قرآن با آنهاست و آن ها هم با قرآن هستند، و آنها از قرآن جدا نمى‏ شوند تا بر حوض كوثر نزد من بيايند.[۸]

همچنين در باب دوازدهم كتاب غاية المرام احاديث زيادى از طرق عامه نقل شده است كه تعداد امامان دوازده تن هستند.[۹] از جمله از ابن‏ عباس روايت مى‏ كند كه گفت: شنيدم رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله مى ‏فرمود: اى مردم، بدانيد كه براى خداوند درى است، كه هر كس داخل آن شود از آتش دوزخ و انقلاب روز محشر ايمن است.

ابوسعيد خدرى برخواست و عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه، ما را به اين در راهنمايى كن تا آن را بشناسيم. فرمود: او على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام سرور جانشينان و اميرمؤمنان و برادر رسول ‏خدا و نماينده خدا بر تمام مردم است. اى مردم، هر كس مى‏ خواهد چنگ بزند به ريسمان محكمى كه گسستنى نيست، چنگ بزند به ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، زيرا ولايت او ولايت من است و پيروى از او پيروى از من است.

اى مردم، هر كس مى‏ خواهد حجت بعد از من را بشناسد على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را بشناسد. اى مردم، هر كس خوشحال مى ‏شود به من اقتدا كند، مى‏ بايد كه ولايت على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام و امامان از دودمان مرا دوست بدارد، زيرا آنها خزينه ‏دار علم من هستند.

در اين هنگام جابر بن عبداللَّه انصارى برخاست و عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، تعداد امامان چند نفر است؟ فرمود: خدا تو را رحمت كند، همه اسلام را از من پرسيدى؟ عدد آنها در كتاب خدا به تعداد ماه‏ ها در نزد خداوند است. از روزى كه خداوند آسمان ها و زمين را آفريده است، تعداد دوازده ماه بوده است.[۱۰] تعداد آنها به عدد دوازده چشمه‏ اى است كه خداوند براى موسى بن عمران‏ عليه السلام باز كرد؛ در وقتى كه عصاى خود را به صخره زد و دوازده چشمه جارى شد.[۱۱] و به عدد نقباى بنى ‏اسرائيل است كه خداوند مى ‏فرمايد: «و لقد اخذ اللَّه ميثاق بنى‏ اسرائيل و بعثنا منهم اثنى‏ عشر نقيباً».[۱۲]

پس اى جابر، امامان دوازده نفر اند؛ اول آنها على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام و آخر آنها قائم‏ عليه السلام است.[۱۳]

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در جنگ صفين احتجاج مفصّلى فرمود و در ضمن اشاره به غدير و نزول آيه اكمال پس از خطبه و بيان حديث غدير فرمود:

... سپس خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإسْلامَ ديناً»[۱۴]:

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

سلمان فارسى پرسيد: يا رسول اللَّه، آيا اين آيات به خصوص درباره على نازل شده است؟ پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: درباره او و جانشينانم تا روز قيامت نازل شده است. و سپس فرمود: اى سلمان، تو و كسانى كه با تو در اين مطلب حاضر بودند شاهد باشيد و حاضران به غايبان برسانند.

سلمان فارسى عرض كرد: يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: على برادرم و وزيرم و وصيّم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من، و يازده امام از فرزندانش، اول آنان فرزندم حسن و سپس حسين و سپس نُه نفر از فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى، كه قرآن با آنان است و آنان با قرآنند، و از آن جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.[۱۵]

جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش‏ها و انحرافات مصون بماند. در اينجا دو نكته قابل ملاحظه است: يكى نقطه اصلى ولايت و ديگرى آثار آن.

نقطه اصلى ولايت

نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى دوازده امام‏ عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله» است. بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى‏دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى‏ سازد.

اين نقطه اصلى از سه ركن تشكيل يافته است: «صاحب اختيارى» و «دوازده امام‏عليهم السلام» و «بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله»، و هر يك از اين ها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولايت را نيافته تا چه رسد به ثمرات آن.

بنابراين كسانى كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند در ركن سوم ناقص‏ اند و اصلاً با غدير كارى ندارند و دقيقاً ضد آن را در اعتقاد خود جاى داده ‏اند، چرا كه على‏ عليه السلام بلافاصله بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله صاحب اختيار مردم است.

اگر على‏ عليه السلام دقيقاً شئون پيامبر صلى الله عليه وآله را دارد، پس سه نفر قبل از او كه مقام او را غصب كردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمى‏ توانستند جاى آن حضرت قرار بگيرند و پاسخگوى نيازهاى مردم باشند.

همچنين كسانى كه بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله فقط على‏ عليه السلام را و يا تا امام چهارم ‏عليه السلام و يا تا امام ششم‏ عليه السلام را قبول دارند و يا امام دوازدهم‏ عليه السلام را قبول ندارند، اينان در ركن دوم ناقص ‏اند و چنين اعتقادى منشعب از غدير نيست، چرا كه در غدير همه دوازده امام‏ عليهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرين روز دنيا معرفى شده‏ اند.

از سوى ديگر كسانى كه دوازده امام‏ عليهم السلام را به عنوان انسان‏ هايى عالم و وارسته قبول دارند ولى آنان را صاحب اختيار مطلق خود نمى‏ دانند در ركن اول ناقصند، و غدير هرگز داعى بر معرفى امامان به اين معنى نداشته است، چرا كه با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ايشان را مى‏ شناسند و نيازى به معرفى در آن مراسم عظيم نيست. آنچه غدير براى آن تشكيل شد و دين با آن كامل شد اعلام صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بود كه قِوام ولايت با همين است.

آثار ولايت

پذيرفتن صاحب اختيار بودن امامان‏ عليهم السلام آثار و لوازمى دارد كه كاشف از وجود حقيقى آن در اعتقاد قلبى يک مسلمان است. اين آثار در واقع جلوه‏ ها و اشعه‏ هاى تابناک ولايت است كه اين گونه خود را نشان مى‏ دهد. يكى از بارزترين آثار ولايت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولايت و برائت و بيزارى از دشمنان ايشان است. در اين زمينه احاديث بسيارى وارد شده كه نمونه ‏هايى از آنها ذكر مى ‏شود:

لا يَقْبَلُ اللَّه ايمانَ عَبْدٍ الاّ بِوِلايَتِهِ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِهِ[۱۶]: خداوند ايمان بنده‏ اى را نمى‏ پذيرد جز با ولايت على و بيزارى از دشمنانش.

لا يَقْبَلُ اللَّه مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ‏ عليه السلام[۱۷]: خداوند از هيچ بنده ‏اى حسنه‏ اى قبول نمى‏ كند تا از او درباره محبت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام سؤال كند.

لا يَقْبَلُ اللَّه مِنَ الْعِبادِ الاعْمالَ الصّالِحَةَ الَّتى يَعْمَلُونَها اذا تَوَلَّوْا الامامَ الْجائِرَ الَّذى لَيْسَ مِنَ اللَّه تَعالى[۱۸]: خداوند از بندگان اعمال صالحى را كه انجام مى‏ دهند نمى ‏پذيرد هنگامى كه صاحب اختيارى امام ظالمى را بپذيرند كه از سوى خدا تعيين نشده است.

با توجه به همين ريشه كمال دين است كه امام صادق‏ عليه السلام به شيعيان مى ‏فرمايد:

لا يَقْبَلُ اللَّه مِنَ الْعِبادِ يَوْمَ الْقِيامَةِ الاّ هذَا الدّينَ الَّذى انْتُمْ عَلَيْهِ[۱۹]: خداوند در روز قيامت از بندگان نمى ‏پذيرد جز اين دينى كه شما به آن اعتقاد داريد.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن / آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».

پانویس

  1. غدیر در قرآن: ج۱ ص۱۵۱، ۱۶۳-۱۶۴، ۱۶۷، ۱۸۲، ۱۹۳-۱۹۵. واقعه قرآنی غدیر: ص۹۱. اسرار غدیر: ص۵۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۷۹-۱۸۶. مائده غدیر (جعفرپور): ص۹۵-۹۸. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص۳۶.
  2. بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۵۶ ح۳۹. مناقب ابن شهر آشوب: ج۳ ص۲۳.
  3. علل الشرائع: ج ۱ ص ۲۴۹.
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶ ح ۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۳.
  5. با توجه به آيه ۵۹ سوره نساء: آيه اولى الامر.
  6. جزوه بررسى آيه شريفه اكمال: ص ۲۸.
  7. الاحتجاج: ج ۱ ص ۷۴.
  8. كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج ۲ ص ۷۵۷، به نقل از: فروغ هدايت: ص ۳۲۵.
  9. غاية المرام: ص ۳۲.
  10. اشاره به آيه ۳۶ سوره توبه. براى آگاهى بيشتر مراجعه كنيد به: پيشوايى نور: ص ۱۰۹-۱۰۶.
  11. اشاره به آيه ۶۰ سوره بقره، و آيه ۱۶۰ سوره اعراف.
  12. مائده/۱۲: «و در حقيقت ما (خدا) از بنى‏اسرائيل پيمان گرفتيم و از ايشان دوازده سرپرست را برانگيختيم».
  13. غاية المرام: ص ۴۵، به نقل از: فروغ هدايت:ص ۳۲۹.
  14. مائده/۳.
  15. كتاب سليم: ح ۲۵.
  16. بحارالانوار: ج۲۶ ص۲۲۹.
  17. بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۳۱۸ ح ۷.
  18. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۴۳ ح ۷.
  19. بحار الانوار: ج ۶ ص ۱۴۸.