بیان حلال و حرام توسط معصومین
لا حَلالَ الَّا ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ الَّا ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ انَا اَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبّی مِنْ کِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَیْهِ.
حلالی نیست جز آنچه خدا و رسول او و امامان علیهم السلام حلال بدانند، و حرام نیست جز آنچه خدا و رسول او و امامان علیهم السلام بر شما حرام بدانند. و خداوند بزرگ هر حلال و حرامی را به من شناسانیده، و من آنچه را پروردگارم از کتابش و از حلال و حرامش به من آموخته به علی علیه السلام رسانیدهام..
زمین هیچگاه از حجّتی که معدن علم خدا باشد، خالی نیست، بلکه دائماً در زمین حجّت بالغهٔ الهی وجود داشته و خواهد داشت. حرث بن مغیره میگوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود:إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَکُ إِلَّا بِعَالِمٍ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لا یَحْتَاجُ إِلَی النَّاسِ وَ یَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ.[۱] به راستی زمین هیچ وقت از عالمی که مردم به او نیازمندند و وی از مردم بینیاز است و حلال و حرام الهی را میداند، رها نخواهد شد. و این سنّت به هیچ وقت تبدیل و تغیّری نخواهد داشت، چنانچه خود فرمود:
... فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً
[۲]پس تو تبدیلی در سنّت خداوند نخواهی یافت و تحویل (و دگرگونی نیز) در سنّت خدا پیدا نخواهی کرد.»
معنای «اَفضیتُ» در کتاب مصباح المنیر آمده است: (أَفْضَیْتُ) إِلَیْهِ بالسِّرِّ أَعْلَمْتُهُ بِهِ؛ به فلان شخص، راز را افضاء کردم، یعنی به او راز را گفتم و از راز خبردارش کردم».[۳] با توجه به این معنی لغوی، افضاء علم نبوی، به سینهٔ علوی به رازی تشبیه شده است که دو نفر صاحب سرّ، که نفس یکدیگرند و از یک تبار و دیارند، به همدیگر رازی را منتقل کنند. آری علم پروردگار و اسم اعظم خداوند، راز خداست و تنها برای شایستگان درگاهش رواست.
علم حضرت آدم علیه السلام
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین
[۴] و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست میگویید، از اسامی اینها به من خبر دهید.
در روایت آمده است: [بعد از کشته شدن هابیل به دست قابیل] حضرت آدم علیه السلام از خدای تعالی درخواست کرد که فرزندی به او عطا کند، پس فرزندی برای او متولّد شد که او را «هبة اللَّه» نامید، زیرا هبة خدای تعالی بود و آدم او را بسیار دوست میداشت، و چون نبوّت آدم علیه السلام منقضی شد و روزگارش به پایان رسید، خدای تعالی به او وحی فرمود: ای آدم! نبوّتت منقضی شد و روزگارت به پایان رسید، اکنون علمی که در نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت را به ذرّیّه خود منتقل کن، و در اختیار فرزندت هبة اللَّه قرار ده؛ زیرا من علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت را از فرزندان تو تا روز قیامت قطع نمیسازم، و زمین را فرونگذارم جز آنکه در آن عالمی باشد که دین من و طاعت من بدو شناخته شود.[۵]
بعد از اتمام زمان رسالت هر پیامبری، به انتخاب خدا جانشینی مشخّص میشد و آن پیغمبری که قرار بود از دنیا برود، میبایست علم خود را به وصیّ خود بسپارد و به ارث بگذارد، چنانچه در مورد زکریا، یحیی، داوود و سلیمان علیهم السلام فرمود: …
فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا - یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً
[۶]پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را - ای پروردگار من- پسندیده گردان.
وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبین
[۷]و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: «ای مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزی به ما داده شده است. راستی که این همان امتیاز آشکار است.
در آیهٔ دیگر به صورت قاعدهٔ کلّی و عمومی بیان میدارد که انبیاء و اوصیاء از نسل یکدیگرند:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ - ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
[۸]به راستی خدا آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید (و برتری داد)، در حالی که بعضی از آنها از نسل بعض دیگرند؛ و خداوند شنوای داناست.
آن زمانی که باری تعالی مُلک و فرمانروایی را به جناب طالوت عنایت فرمود، مردم اعتراض کردند و گفتند:
[قالُوا] أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ…
؛ چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال، گشایشی داده نشده است؟
امّا در جواب آنها فرموده شد:؟ فرمود
... قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم
؛[پیامبرشان گفت:] «در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدن بر شما برتری بخشیده است، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و خدا گشایشگر داناست.
علم رسول خدا صلی الله علیه وآله
پس از آنکه در بخشهای گذشته ضرورت علم را برای خداوند متعال با اقامهٔ ادله بیان داشتیم در اینجا نیز اینکه خداوند متعال انبیای خویش را و خصوصاً حضرت خاتم النبیین محمد صلی الله علیه وآله را به علم مجهز نموده است و دلائل نقلی و عقلی آن را ارائه مینماییم.
خداوند متعال در قرآن کریم خود را به عنوان خالق همه اشیاء و عالم به تمام اشیاء معرفی فرموده:
بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم
[۹][او] پدید آورنده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی باشد؟! در صورتی که برای او همسری نبوده، و همه چیز را او آفریده؛ و او به همه چیز داناست.
لذا تمام علم را در نزد خودش بیان میکند:
قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبین
[۱۰]بگو: دانش [این حقیقت] فقط نزد خداست و من تنها بیمدهندهای آشکارم. و اما انسانها چگون به این علم دسترسی پیدا میکنند؟ خود خداوند بیان فرموده که این علم را در کتاب مبین قرار داده است:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین
[۱۱]و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمیداند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمیافتد مگر آنکه آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
بخشی از این علم کتاب مبین را از طریق وحی به انبیاء نازل فرموده، ولی تمام این علم را در قرآن کریم در اختیار خاتم انبیاء قرار داده است:
وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمین
[۱۲]و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی و هدایت و رحمت و مژدهای برای تسلیمشدگان [به فرمانهای خدا] ست. و رسول خدا صلی الله علیه وآله تمام این علم را به امر خدا در اختیار امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند:
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبین
[۱۳]بیتردید ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را پیش فرستادهاند و [خوبیها و بدیهای] بر جا مانده از ایشان را ثبت میکنیم و همه چیز را در کتابی روشن [که اصل همه کتابهاست و آن لوح محفوظ است] برشمردهایم.
همین مطلب را رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر بیان فرمودند:
همانگونه که فرمودند: مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ. ما مِنْ عِلْمٍ الّا وَ قَدْ احْصاهُ اللَّهُ فِیَّ؛ ای مردم! او را برتری دهید، علم و دانشی نیست مگر آنکه خداوند در سینه من گردآوری فرموده. آنگاه بلافاصله بعد ازا ثبات علم به خویش میفرماید: وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ احْصَیْتُهُ فی امامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ الّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْامامُ الْمُبینُ؛ و هر علمی که آموختهام آن را در وجود پیشوای پرهیزگاران علی علیه السلام گردآوری نمودهام، و علمی نیست مگر آنکه به علی علیه السلام آموختهام، و او امام مبین است.
علمِ پیامبر صلی الله علیه وآله از طرف خداست
پروردگار عالم آموزگار پیامبران و فرستادگانش بود و این سلسله را به رسول خاتم صلی الله علیه وآله خاتمه داد. چنانچه در حقّ ایشان فرمود:
… وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیمًا
[۱۴]و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز چون زمان رسالتشان به پایان رسید، مأمور بودند علم، ایمان، اسم اکبر و میراث علم انبیاء را به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام انتقال دهند. چنانچه در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودهاند:
... چون محمد صلی الله علیه وآله دوران نبوت را گذراند و روزگارش به سر رسید خدای عزّوجل به او وحی کرد: ای محمد! نبوت خود را گذراندی و روزگارت به سر آمد آن علمی که نزد تو است با ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت را به علی بن ابی طالب علیه السلام بسپار؛ زیرا من علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت را از نسل فرزندانت قطع نکنم، چنانچه از خاندان پیغمبرانی که میان تو و پدرت آدم بود قطع نکردم و این همان گفته خدای عزّوجل است: «به راستی خدا برگزیده آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان، نژادی که از همدیگر باشند و خدا شنوا و دانا است» خدای تبارک و تعالی علم را جهل قرار نداده و کار خود را به هیچ فرشته مقرّب و نبی مرسلی وانگذاشته ولی فرستادگانی از فرشتهها به پیغمبرش گسیل داشته و به او چنین و چنان گفته و بدانچه دوست داشته دستور صادر کرده و از آنچه بد داشته غدقن فرموده و از ما قبل و ما بعد او داستان گفته و علم آن را به پیغمبران و دوستان و نیکان از پدران و برادران آموخته همان نژادی که از همدیگر باشند.[۱۵]
انبیاء خزانه داران علم الهی
با معرفت به این که خداوند متعال عالم علیالاطلاق است و چیزی بر او پوشیده نیست، با علم بی نهایتش خلقتی شگفت به وجود آورده است؛ چرا که لازمهٔ خلق هر چیزی در مرحلهٔ اول داشتن علم است. از آنجا که خدا اراده کرد، خلائق برای ارتباط با او واسطه و وسیله ای داشته باشند، حجّتها و نمایندگانی در زمین برگزید و آنها را گنجینهها و مخازن علمش قرار داد. این سلسله را با حضرت آدم علیه السلام آغاز کرد، آنجا که فرمود:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أنْبِئُونی بِأسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین
. و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست میگویید، از اسامی اینها به من خبر دهید.[۱۶]
در روایت آمده است که خدا به آدم علیه السلام بیست و پنج حرف از اسم اعظم را آموخت.[۱۷] همچنین اسماء حجتهای الهی که در رأس آنها پنج تن آل عبا علیهم السلام بود. از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیده شد: منظور از نامهایی که خدا به آدم آموخت چیست؟ امام علیه السلام فرمود:
«نام زمینها، کوهها، درّهها، بیابانها. سپس امام علیه السلام به فرشی که در زیر پایشان قرار داشت نگاهی کرده و فرمود: حتی نام این فرش را نیز خدا به او آموخت».[۱۸] پروردگار عالم آموزگار پیامبران و فرستادگانش بود و این سلسله را به رسول خاتم صلی الله علیه وآله خاتمه داد. چنانچه در حقّ ایشان فرمود:
... وَ أنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیمًا
. و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود.[۱۹]
از همین روست که رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطابهٔ غدیر میفرماید: عَرَّفَنِی (عزّ و جلّ) الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ؛ خداوند عزّوجلّ [تمام] حلال و حرام را به من شناساند.
در جای دیگر فرمود: مَعَاشِرَ النَّاسِ! فَضلّوه مَا مِنْ عِلْمٍ إِلا وَ قَدْ أحْصَاهُ اللَّهُ فِیَّ. ای گروه مردم! هیچ علمی نیست مگر این که خداوند آن را در من قرار داده است. در میان انبیاء عظام مراتبی در علم وجود دارد؛ امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی خداوند عزوجل اسم اعظمش را بر هفتاد و سه حرف قرار داد، پس به آدم بیست و پنج حرف از آن را اعطا کرد، به نوح پانزده حرف را عطا کرد ابراهیم را هشت حرف داد و به موسی چهار حرف داد و به عیسی دو حرف بخشید که با آن مردگان زنده میشدند و نابینا (ی مادرزاد) و پیسی را شفا میبخشید. و به حضرت محمد صلی الله علیه وآله هفتاد و دو حرف را عطا نمود و تنها یک حرف را پنهان داشت تا آنچه در نفس اوست دانسته نشود، در حالی که او میداند که در نفس بندگان چیست.[۲۰]
همچنین در مورد علم عاصف وصی سلیمان علیه السلام امام باقر علیه السلام اینگونه فرمودهاند:
همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است و آصف وصیّ سلیمان تنها یک حرف را میدانست که وقتی به آن تکلّم کرد، زمین بین او و بین تخت بلقیس دهان باز کرد، و تخت را با دستش گرفت، سپس زمین همانطور که بود، سریعتر از چشم به هم زدنی به حال خود بازگشت. و نزد ما أهل بیت علیهم السلام از اسم اعظم ۷۲ حرف است و یک حرف باقی مانده مخصوص خداوند است که در علم غیبش قرار دارد و لا حول و لا قوّة إلا بالله العلی العظیم.[۲۱]
پانویس
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله، ج۱، ص ۴۸۷.
- ↑ فاطر / ۴۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۲، ص ۴۷۶.
- ↑ بقره / ۳۱.
- ↑ کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج۱، ص ۴۰۵ با اندکی تصرّف.
- ↑ مریم / ۶–۵
- ↑ نمل / ۱۶.
- ↑ آل عمران/ ۳۴ – ۳۳.
- ↑ انعام / ۱۰۱.
- ↑ ملک / ۲۶.
- ↑ انعام / ۵۹.
- ↑ نحل / ۸۹.
- ↑ یس / ۱۲.
- ↑ نساء / ۱۱۳.
- ↑ کمال الدین، ترجمه کمرهای، ج۱، ص ۳۲۶ – ۳۲۵ با اندکی تصرّف.
- ↑ بقره / ۳۱.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمدa، ج۱، ص ۲۰۸. امام صادق علیه السلام فرمودند: ... وَ أعْطِیَ آدَمُ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا…
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص ۳۲.
- ↑ نساء / ۱۱۳.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله، ج۱، ص ۲۰۹.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله، ج۱، ص ۲۰۸.