جار الله زمخشری
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد زمخشری خوارزمی |
| سرشناسی | مفسر قرآن، متکلم معتزلی، ادیب، نحوی و لغوی |
| تولد | ۲۷ رجب ۴۶۷ هجری قمری، زمخشر، خوارزم |
| وفات | ۵۳۸ هجری قمری، جرجانیه، خوارزم |
| محل دفن | جرجانیه، خوارزم |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | ابومضر محمود بن جریر ضبی اصفهانی، ابوالخطاب نصر بن احمد بن بطر، ابوبکر عبدالله یابری، و… |
| شاگردان | یحیی بن عبدالرحمان شیبانی، ابوالمؤید زینب اشعری، ابوالفتوح رازی، رافعی قزوینی و جمعی دیگر |
| تحصیلات | ادبیات عرب، تفسیر قرآن |
| مذهب | معتزلی |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | تفسیر و علوم قرآن، بلاغت، لغت، نحو، ادب عربی |
| علت شهرت | تألیف تفسیر «الکشاف»، «أساس البلاغة»؛ جایگاه برتر در علم تفسیر، لغت و نحو |
ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (۴۶۷–۵۳۸ق)، معروف به جارالله، مفسر و متکلم نامدار معتزلی، ادیب، نحوی و لغوی برجسته قرن ششم هجری بود که آثار ارزشمندی چون تفسیر «الکشاف»، «أساس البلاغة» و «المفصل فی النحو» را تألیف نمود. او به عنوان فخر خوارزم و یکی از مؤثرترین چهرههای ادبی و تفسیری اهل سنت شناخته میشود.
زندگینامه
ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (۴۶۷–۵۳۸ق)، معروف به جارالله و فخر خوارزم، از بزرگترین مفسران و ادبای معتزلی قرون میانه اسلامی بود. او در روستای زمخشر، از توابع خوارزم به دنیا آمد و خانوادهاش از طبقهای متوسط و دیندار و اهل ادب بودند.[۱] پدرش امام جماعت روستا بود و محمود را ابتدا میخواست به کار خیاطی گمارد، اما علاقه محمود به تحصیل سبب شد پدرش او را به مدرسه گرگانج روانه کند.[۲] خط زیبای او مورد توجه یکی از بزرگان خوارزم واقع شد و به عنوان کاتب، گام در راه دانشورزی نهاد.
زمخشری در نوجوانی برای علمآموزی به شهرها و مراکز علمی خوارزم و خراسان سفر کرد و در همین سفرها در اثر سرمازدگی پای خود را از دست داد.[۳] گفتهاند او نزد «ابوسعد ابن کرامه، حاکم جشمی» (درگذشته ۴۹۴ق)، از دانشمندان مهم معتزلی، تحصیل کرد و مدتی در نیشابور و سپس در بغداد نزد مشایخ نامی آن عصر به فراگیری حدیث و علوم عقلی پرداخت.[۴] در بغداد، از ابوالخطاب نصر بن احمد بن عبدالله بن بطر (درگذشته ۴۹۴ ق) حدیث شنید.[۵]
زمخشری، پس از سیسالگی به خوارزم بازگشت و به تدریس و تألیف مشغول شد و در نیشابور با ادیب نامدار احمد بن محمد میدانی (درگذشته ۵۱۸ق/۱۱۲۴م) ارتباط علمی یافت.[۶] او چند نوبت به سفر حج رفت و سالها در مکه مقیم شد و در منزل ابوالحسین علی بن عیسی بن حمزة بن وهاس، از اشراف علوی آن شهر، میزیست. در مکه تفسیر مهم خود، «الکشاف» را در مدت بیش از دو سال (برابر با مدت خلافت ابوبکر) نوشت و در ۲۳ ربیعالآخر ۵۲۸ ق نگارش آن را به پایان رساند و به ابنوهاس تقدیم کرد.[۷] پس از این دوره مجدداً به خوارزم و نیز به بغداد بازگشت و با دانشمندانی مانند ابن شجری و ابومنصور جوالیقی مراودت داشت.[۸]
زمخشری در سالهای پایانی عمر به زهد و تصوف گرایید و کلیه کتابهایش را وقف آرامگاه ابوحنیفه کرد تا جز قرآن، کتاب دیگری همراه نداشته باشد.[۹] وی در شب عرفه در جرجانیه درگذشت و همانجا دفن شد.[۱۰]
استادان زمخشری
۱. ابومضر محمود بن جریر ضبی اصفهانی: بزرگترین استاد او در خوارزم و معرفِ معتزله ابوحسین بصری در آن منطقه.[۱۱]
۲. ابوسعد محسن بن محمد ابن کرامه بیهقی (حاکم جشمی): متکلم معتزلی و زیدی، که زمخشری نزد او در حدیث و کلام معتزلی آموخت.[۱۲]
۳. ابوالخطاب نصر بن احمد بن عبدالله بن بطر: محدث و استاد قرائت در بغداد.[۱۳]
۴. ابومنصور نصر حارثی: او استاد حدیث زمخشری بود.[۱۴]
۵. ابوبکر عبدالله بن طلحة یابری اندلسی (درگذشته ۵۱۸ق/): استاد نحو او در مکه.[۱۵]
۶. ابوالحسن علی بن عیسی بن حمزة بن وهاس حسینی: از اشراف علوی مکه و حامی اصلی زمخشری در دوران اقامتش در حجاز.[۱۶]
شاگردان زمخشری
- یحیی بن عبدالرحمان شیبانی، قاضی مکه، که الکشاف را مستقیماً از زمخشری شنید.
- ابوالمؤید زینب اشعری: بانوی دانشمند نیشابوری که از زمخشری اجازه نقل حدیث و کتاب گرفت.
- ابوالفتوح رازی، مفسر شیعی، که در مدت اقامت زمخشری در ری از او استفاده برد.[۱۷]
- رافعی قزوینی، عالم و محدث شافعی: که بخشی از آثار زمخشری را نزد او خواند.
تألیفات
- «الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل»
- «مقامات الزمخشری»
- «أساس البلاغة»
- «المفصل فی النحو»
- «الجبال و الأمکنة و المیاه»
- «ربیع الأبرار و نصوص الأخیار»
- «شرح شواهد المفصل»
- «الأمثلة»
- «المنهج»
تعصّب بی جا[۱۸]
در حالی که سفر حج در پیش بود و پیامبر صلی الله علیه و آله از پایان عمر خود خبر میداد و نشانههای ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در یک آیه کوتاه دستورالعمل ادامه این سفر داده شد که پس از فراغت از حج - که ابلاغ همه احکام الهی کامل میشود - نوبت اعلان آخرین دستور یعنی ولایت و منصوب کردن امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت است: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»: «آنگاه که فراغت یافتی منصوب کن». البته اثبات نزول این آیه درباره غدیر بازمیگردد به تفسیر «فَرَغْتَ» و «فَانْصَبْ» در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است.
آنچه در اینجا قابل ذکر است تعصب زمخشری در مورد معنای این آیه است: قالَ الزَّمَخْشَری: وَ مِنَ الْبِدَعِ ما رُوِیَ عَنْ بَعْضِ الرّافِضَةِ انَّهُ قَرَأَ «فَانْصِبْ» بِکَسْرِ الصّادِ، ایْ انْصِبْ عَلِیّاً لِلاِمامَةِ. زمخشری میگوید: از بدعتها مطلبی است که از بعضی رافضیان نقل شده که کلمه «فَانْصَبْ» در آیه را با کسره صاد خوانده، یعنی علی را به امامت منصوب کن.[۱۹]
روایت حدیث غدیر[۲۰]
زمخشری در «ربیع الابرار و نصوص الاخبار» از حدیث غدیر به عنوان حدیثی یقینی یاد کرده و در کتابش آورده است.[۲۱] عبدالقادر قرشی حنفی:[۲۲] او را توثیق کرده و به خصوص در علم تفسیر و غریب الحدیث و… بسیار ستوده و نیز از کتابهایش تعریف کرده است. حافظ سلفی از او روایت کرده است.
شبهات زمخشری در دلالت حدیث غدیر
زمخشری در مورد دلالت حدیث غدیر شبهاتی مطرح کرده است. هر چند اشکالات و شبهات وی همه بی اساس و انکار مسلّمات و واضحات است، ولی مرحوم میرحامد حسین هندی در کتاب «عبقات الانوار» از هر لحاظ شبهات زمخشری را مفصل پاسخ داده است. شبهات زمخشری همراه با پاسخهای متعدد و مفصل از میرحامد حسین در عنوان «دلالت حدیث غدیر» در همین دانشنامه آمده است.
معنای مولی[۲۳]
در کتاب «عوالم العلوم» فهرستی از راویان حدیث و شعرا و اهل لغت عامه که معنی «اولی» را معنای اصلی کلمه مولی دانستهاند آورده است،[۲۴] که یکی از آنها جارالله زمخشری (م ۵۳۸ ق) است.
پانویس
- ↑ دیوان زمخشری، ص۳۴۱؛ سمعانی، الأنساب، ج۳، ص۱۶۴؛ ابنخلکان، وفیات الأعیان، ج۵، ص۱۷۳
- ↑ معجم الأدباء، ج۶، ص۲۶۷۶
- ↑ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۶۹
- ↑ فخر خوارزم، ص۳۲–۳۳؛ معجم الشیوخ، ص۱۷۲
- ↑ ابندمیاطی، ص۱۷۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۱۵۲.
- ↑ نزهة الألباء، ص۳۳۷؛ معجم الأدباء، ج۲، ص۵۱۲
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۲۱
- ↑ معجم الأدباء، ج۶، ص۲۶۸۸؛ إنباه الرواة، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ دیوان زمخشری، ص۳۸۰.
- ↑ الأنساب، ج۳، ص۱۶۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۱۵۵.
- ↑ یاقوت، معجم الأدباء، ج۶، ص۲۶۸۶
- ↑ فخر خوارزم، ص۳۲
- ↑ معجم الشیوخ، ص۱۷۲
- ↑ معجم الأدباء، ج۶، ص۲۴۶
- ↑ القاموس المحیط، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۲۱؛ دیوان زمخشری، ص۳–۴
- ↑ قاموس الرجال، ج۱، ص۴۸۹–۴۹۰
- ↑ غدیر در قرآن: ج ۱ ص ۴۱.
- ↑ شواهد التنزیل: ج ۲ ص ۴۵۱، پاورقی به نقل از کشّاف.
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۲۶۶.
- ↑ ربیع الابرار و نصوص الاخبار: ج ۱ ص ۸۵.
- ↑ الجواهر المضیّة فی طبقات الحنفیة: ج ۲ ص ۱۶۰.
- ↑ اسرار غدیر: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدیر: ص ۱۲۱.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.