پرش به محتوا

شک کنندگان در مورد غدیر

از ویکی غدیر

کسی که در رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله و خاتم الانبیاء بودن آن حضرت شک کند مشمول بیان پیامبر صلی الله علیه وآله با تعبیر کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْاولی می‌شود؛[۱] زیرا آن حضرت حجت بر تمام ماسوی اللّه است؛ بنابراین شک در این امور، به شک در حق تعالی بر می‌گردد. به عبارت دیگر؛ اگر انسان، خدا را قبول داشته باشد، نمی‌تواند پیامبر او را قبول نکند.

و روی همین اصل است که خداوند در قرآن می‌فرماید: ... وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا …؛ آنچه را پیامبر صلی الله علیه وآله به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، بازایستید.[۲]

و یا در آیه دیگر می‌فرماید: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ؛ بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد.[۳]

و در احادیث وارد شده است: ابوذر غفاری از قول پیامبر صلی الله علیه وآله نقل نموده‌اند که آن حضرت فرمودند: یَا عَلِیُّ مَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّه؛ ای علی! هرکس از تو اطاعت کند، به راستی که از من اطاعت کرده است، به راستی هر کس از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است. و هر کس از (فرمان) تو سرپیچی کند، به راستی که از (فرمان) من سرپیچی کرده است، و هر کس از من سرپیچی کند از (فرمان) خدا سرپیچی کرده است.[۴]

و اگر چنین نباشد، پس معنای رسول خدا و وصی رسول خدا صلی الله علیه وآله چیست؟! بنابراین طبق آنچه با مدیریت اهل سقیفه انجام گرفت چیزی جز انتخاب ائمهٔ کفر و رویگردانی مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام نشد و پیش‌بینی پیامبر صلی الله علیه وآله درست از کار درآمد؛ زیرا با بیان کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْاولی مردم به جاهلیت قبل از بعثت که مردم در بی‌دینی محض به سر می‌بردند برگشتند.

شک در بیان پیامبر صلی الله علیه وآله در مورد ولایت مساوی با کفر است و سرپوش گذاشتن بر حقیقتی بزرگ، حقیقتی که مردم را از جاهلیت بیرون آورد. ظهور خاتم النبیین صلی الله علیه وآله و مسئلهٔ امامت است؛ زیرا مردم با بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله به عنوان علت محدثهٔ اسلام از کفر جاهلیت بیرون آمدند، اما غدیر و اعلان امامت ائمهٔ اثنی عشر علیهم السلام در رأس آن وصایت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام علت مبقیّه برای تداوم این اسلام شد. نه تنها افکار این علت مبقیّه باعث برگشت به نقطهٔ اول قبل از بعثت می‌شود، بلکه شک در آن نیز موجبات کفر، آن هم کفر جاهلیت خواهد بود.

وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرمایند:

مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً؛[۵]به خولی می‌توان دریافت که امام زمان در هر زمان خلیفه تعیین شده در غدیر بوده و آنقدر خطبهٔ پیامبر صلی الله علیه وآله در جهت شناساندن دقیق ائمهٔ اثنی عشر علیهم السلام مهم و حساس است که خدشه وارد کردن در کلام پیامبر صلی الله علیه وآله و شک در آنچه در این مورد بیان می‌کنند کفر بوده و برگشت به جاهلیت خواهد بود. قطعاً علاوه بر شک در کلام مبلّغ اعظم غدیر، شک در ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز کفر خواهد بود، همانگونه که پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرمایند:

هشدار درباره علی علیه السلام به قدری جدی است که نه تنها انکار آن حضرت، بلکه شک درباره او هم کفر و جهنم است: اِحْذَرْ انْ یَدْخُلَکَ فی عَلِیٍّ شَکٌ فَانَّ الشَّکَّ فی عَلِیٍّ کُفْرٌ بِاللَّهِ تَعالی؛ بپرهیز از اینکه درباره علی علیه السلام شکی بر قلبت وارد شود، چرا که شک درباره علی علیه السلام کفر به خدای تعالی است. باسناده عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَا حُذَیْفَةُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الْکُفْرُ بِهِ کُفْرٌ بِاللَّهِ وَ الشِّرْکُ بِهِ شِرْکٌ بِاللَّهِ وَ الشَّکُّ فِیهِ شَکٌّ فِی اللَّهِ وَ الْإِلْحَادُ فِیهِ إِلْحَادٌ فِی اللَّهِ وَ الْإِنْکَارُ لَهُ إِنْکَارٌ لِلَّهِ وَ الْإِیمَانُ بِهِ إِیمَانٌ بِاللَّهِ لِأَنَّهُ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِیُّهُ وَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ مَوْلَاهُمْ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها وَ سَیَهْلِکُ فِیهِ اثْنَانِ وَ لَا ذَنْبَ لَهُ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُقَصِّرٌ یَا حُذَیْفَةُ لَا تُفَارِقَنَّ عَلِیّاً فَتُفَارِقَنِی وَ لَا تُخَالِفَنَّ عَلِیّاً فَتُخَالِفَنِی إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ مَنْ أَسْخَطَهُ فَقَدْ أَسْخَطَنِی وَ مَنْ أَرْضَاهُ فَقَدْ أَرْضَانِی‏

حذیفه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمود: ای حذیفه! به درستی که حجت خدا بر شما بعد از من علی بن ابی طالب صلی الله علیه وآله است. کفر به او کفر به خدا، و شرک به او شرک به خدا، و شک در او شک در خدا، و الحاد او الحاد بر خدا، و انکار او انکار خدا، و ایمان به او ایمان به خدا است؛ زیرا او برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله و وصی او و امام و مولای آنان است. او ریسمان محکم خدا است که هرگز گسسته نخواهد شد. و زود است که درباره او دو طایفه هلاک شوند در حالی که او گناهی ندارد: دوستی که درباره او غلو کند و تقصیر کنندهای که حق او را منکر شود. ای حذیفه! از علی علیه السلام جدا مشو که جدایی از او جدایی از حق است. با او مخالفت مکن؛ زیرا مخالفت با او مخالفت با من است. به درستی که علی علیه السلام از من و من از اویم. کسی که او را به خشم آورد، پس مرا به خشم آورده و کسی که او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است.[۶]

مفهوم الْجاهِلِیَّةِ الْاولی

برای تبیین این عبارت باید ابتدا معنای جاهلیت و سپس معنای جاهلیت اُولی را مورد بررسی قرار دهیم:

۱. معنای جاهلیت

جاهلیت از جهل گرفته شده و متضاد علم می‌باشد. در مورد معنای جاهلیت چهار قول را ذکر می‌نماییم:

الف: مراد از عصر جاهلی، یعنی عصری که مردمان آن آشنا به قرائت و کتابت نبودند و به موجب این قول باید صفت شایع را به جای اسم نشانید؛ چرا که عرب پیش از اسلام از قرائت و کتابت بیگانه بود، چنان‌که شواهد تاریخی گواه بر این گفتار است.

ب: جاهلیت به معنای جهل به خدا و رسولش و همچنین شرایع دین و پیروی و پرستش بتها می‌باشد که سبب این نامگذاری را این گروه همچون گروه پیشین ملتزم به اطلاق صفت شایع به جای اسم می‌دانند.

ج: جاهلیت بدین معنا که مردم آن عصر به خُلق و خُوی افراد بی خردان منتسب بودهاند. چرا که افراد نادان در ملاکهای خود اموری را اعتبار می‌کنند که مستقیماً ارتباط با جهالت و کم خردیشان دارد. مردمان آن دوران هم چون نابخردان ملاک را حسب و نسب، و قوت و نیرو می‌دانستند و کبر و غرور و نخوت از خصائل لا ینفک آنان به‌شمار می‌رفت.[۷]

د: اعتبار نمودن جهل به معنای سفاهت که متضاد با حِلم است. امین الاسلام طبرسی در تفسیر خود در ذیل آیهٔ ۶۷ سورهٔ بقره، زمانی که حضرت موسی علیه السلام به قومش بیان نمود که خداوند امر نموده است که گاوی را ذبح کنید. گفتند: آیا ما را مسخره می‌کنی؟! حضرت موسی علیه السلام فرمود: قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلین‏. در این‌جا حضرت موسی علیه السلام از سفاهت به خداوند پناه می‌برد.

و همچنین دکتر جواد علی در کتابش می‌گوید که: گلدزیهِر این معنا را وافی به مقصود دانسته است.[۸]

پیامد این سفاهت؛ غضب، عدم انقیاد، حماقت و دیگر خصائل رذیله‌ایست که در حیات عرب پیش از اسلام از رواجی کامل برخوردار بوده است. در جای دیگر از قرآن این معنا نیز تصدیق شده است؛ مثلاً آیهٔ ۳۳ سورهٔ یوسف: ... وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلین‏ ..؛ و اگر مکر این زنان را از من نگردانی به آنها میل می‌کنم و در شمار سفیهان محسوب می‌شوم؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم که جهلی که عدم علم باشد نوعی عذر تلقی می‌شود؛ اما جهلی که در مقابل حلم قرار می‌گیرد فرد را معذور نمی‌دارد؛ بنابراین به عصری که مقابل اسلام قرار دارد عصر جاهلیت گفته می‌شود؛ زیرا مردمانش به واسطهٔ نداشتن حلم مردم جاهلیت نام گرفتند. در نتیجه، عصر جاهلی بر عصری است که مقابل اسلام قرار دارد اطلاق می‌گردد، که به سبب نبود حلم مردمانش به این وصف موصوف گردیدند.

۲. جاهلیت اولی

از بین اقوالی که برای جاهلیت اُولی بیان شده است قول حق آن است که «اُولی» در «جاهلیت اُولی» در مقابل «جاهلیت ثانی» قرار نمی‌گیرد؛ بلکه اُولی به معنای سابق است.[۹]

‏قرآن نیز این معنا را در چندتأیید نموده است:

۱: … سَنُعیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی.. دیگر بار آن را به کیفیت اولش بازمی‌گردانیم.[۱۰]

۲: ... قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولی..فرعون به موسی علیه السلام گفت پس حال اقوامی که پیش از این میزیستهاند چیست؟

۳: ... أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی‏ ... آیا (این قرآن که) دلیل روشنی بر (معارف) کتابهای پیشین (آسمانی است) برای آنان نیامده.[۱۱]

بنابر این جاهلیت بعد از شهادت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله، همان جاهلیت است که با عدم قبول ولایت و پیروی نکردن از آن حضرت ایجاد گردید. شاهد بر این، حدیثی است که علمای فریقین آن را نقل کردهاند با این تفاوت که شیعیان از امام باقر علیه السلام و اهل تسنّن از ابن‌عباس که: عن الباقر علیه السلام [او ابن‌عباس] فی هذه الآیةوَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی‏ …قال: ای سَتَکُونُ الجاهِلیةُ اُخری.[۱۲] و[۱۳]

در ذیل همین آیه، ابن مسعود از قول پیامبر صلی الله علیه وآله نقل نموده که آن حضرت فرمودند: یوشع بن نون وصی حضرت موسی علیه السلام مدت سی سال بعد از موسی علیه السلام زندگی کرد و صفورا دختر شعیب همسر موسی علیه السلام بر علیه یوشع قیام نموده و با جمعی به جنگ او رفت و مدعی بود که من در امر شوهرم موسی علیه السلام، سزاوارتر از تو هستم. یوشع با آنها جهاد کرد و صفورا را به نیکوترین وجهی به اسارت درآورد و فرمودند: عایشه دختر ابوبکر نیز با گروهی از امت قیام و به جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد رفت و به اسارت علی علیه السلام خواهد رفت و به اسارت علی علیه السلام در می‌آید و چه نیکو اسیر شد.

و این آیه درباره وی نازل شده که در خانه بنشیند و با مسلمانان و علی علیه السلام جنگ نکند.[۱۴]

برگشت به قهقهرا و مرگ جاهلیت

قهقهرا و برگشت به جاهلیت هشداری بود که پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم به مردم داده و آنها را نسبت به مخالفت با امیرالمؤمنین علیه السلام برحذر داشتند همانگونه که فرمودند: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُکُمْ انّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ، اَفَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ اِنْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکُمْ؟ ای مردم! شما را می‌ترسانم و انذار می‌نمایم که من رسول خدا هستم، و قبل از من پیامبران بوده‌اند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم شما عقبگرد می‌نمایید؟

بیان پیامبر صلی الله علیه وآله در این قسمت از خطبه اشاره به آیهای از قرآن کریم دارد که خداوند متعال می‌فرماید: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین.

و محمّد جز فرستاده‌ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته‌اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می‌کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی‌گردید؟! و هر کس برگردد هیچ زیانی به خدا نمی‌رساند و خدا به زودی سپاس گزاران را پاداش می‌دهد.[۱۵]

در ذیل این آیه شریفه ابن‌عباس می‌گوید: حضرت علی علیه السلام در دوران زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره این آیه را قرائت می‌کرد و آن گاه می‌فرمود: وَ اللَّهِ لَا نَنْقَلِبُ عَلَی أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ، وَ اللَّهِ لَئِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ لَأُقَاتِلَنَّ عَلَی مَا قَاتَلَ عَلَیْهِ حَتَّی أَمُوتَ، لِأَنِّی أَخُوهُ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ وَارِثُهُ، فَمَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّی؟. به خدا سوگند! آن گاه که خدا ما را هدایت کرد به قهقرا برنخواهیم گشت. به خدا سوگند! اگر پیامبر رحلت کند، یا کشته شود، به یقین من نیز تا جان در بدن دارم در مسیری که او جنگید، جنگ خواهم کرد؛ چرا که من برادر، پسر عمو و وارث او هستم. پس کیست که از من به آن حضرت نزدیکتر و شایستهتر باشد؟[۱۶]بنابر روایت دیگر، ابن‌عباس می‌گفت: خدای متعال در دو جایِ قرآن از عملکرد حضرت علی بن ابی طالب صلی الله علیه وآله سپاس‌گزاری کرد؛ آن جایی که فرمود: وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین[۱۷]به زودی خدا سپاس گزاران را پاداش خواهد داد.

و در آیه ای دیگر فرمود: وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرین[۱۸]به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.[۱۹]

بنابراین آنهایی که با بیان پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصی و جانشین آن حضرت مخالفت نموده و قبول ولایت ننمودند به قهقرا برگشته و تفکر و عملکرد آنها، عملکرد «جاهلیة الاولی» خواهد بود. طبق حدیث مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً؛[۲۰]هر کس امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است». پیامبر صلی الله علیه وآله در طول بیست و سه سال رسالت خود دو هدف اصلی را دنبال می‌کردند، ابتدا بیرون آوردن مردم از جاهلیت و دیگری جلوگیری از برگشت مردم به جاهلیت قبل، معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام در طول رسالت در جایگاه‌های مختلف و اعلان عمومی در غدیر و دستور به اطاعت از ایشان نمونه بارز آن است.

حال اگر بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله مردم با عهدشکنی و انتخاب امام کفر از امیرالمؤمنین علیه السلام روی برگردانده و به جهلی که ما قبل غدیر نسبت به امامت داشتند برگشتند. البته شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام، به برکت قبول ولایت از مرگ جاهلیت، محفوظ خواهند بود.

احتجاج علامه امینی در مقابل منکرین ولایت

زمانی علمای اهل تسنن، مرحوم علامه امینیu را برای صرف شام دعوت می‌کنند. اما ایشان امتناع می‌ورزد و قبول نمی‌کند. به علت اصرار زیاد، علامه امینی دعوت را می‌پذیرد و شرط می‌گذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می‌پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل تسنّن که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می‌خواست بحث را شروع کند که علامه امینیu گفت: قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد. اما باز آنها گفتند: پس برای متبرک شدن جلسه از همین‌جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و -حافظ حدیث به کسی گفته می‌شود که صد هزار حدیث حفظ باشد-. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید. علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. همه قبول کردند. سپس علامه امینی فرمود:

قال رسول‌الله صلی الله علیه وآله: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.[۲۱]سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تأیید کردند. سپس گفت: حال که همه حدیث را تأیید کردید یک سؤال از شما دارم، بعد از همه جمعیت حاضر پرسید:

آیا فاطمة الزهرا علیها السلام امام زمان خود را می‌شناخت یا نمی‌شناخت … ؟! اگر می‌شناخت، امام زمان فاطمه علیها السلام چه کسی بود؟! تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می‌گفتند اگر بگوییم نمی‌شناخت، پس باید بگوییم که فاطمه علیها السلام کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیدهٔ نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می‌شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟ در حالی که بخاری (از سرشناسترین علمای اهل تسنن) گفته: فَاطِمَةُ علیها السلام مَاتَت وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیهِمَا؛[۲۲] فاطمه علیها السلام در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود و چون مجبور می‌شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب صلی الله علیه وآله اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.

شک در پیامبر شک در اصل نبوت است

وَ مَنْ شَکَّ فی واحِدٍ مِنَ الْاَئِمَّةِ فَقَدْ شَکَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاکُ فینا فِی النّارِ. در این کلام اشاره است بر اینکه آنچه را که مورد امامت و ولایت علی علیه السلام می‌گویم، در حقیقت خدا به شما می‌گوید؛ زیرا این گفتار مستند به وحی است. پس شک در آن، شک در اصل رسالت است و چنین کسی مستحق خلود در آتش است و در آن تردیدی نیست.[۲۳]

پانویس

  1. فراز من شک فی الولایة فقد کفر در منابع عامه: تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۰۹–۳۰۸ (ج۲، ص۲۷۴–۲۷۳، ح ۸۰۳–۸۰۰)؛ سمط النجوم العوالی، ج۳، ص ۴۷، ح ۷۰؛ الریاض النضرة، ج۲، ص ۲۵۴، باب ۴؛ مفتاح النجاء، ورقه ۳۹، باب ۳، فصل ۱۲، قسم اول؛ توضیح الدلائل، ورقه ۲۵۷، قسم دوم، باب ۳۵؛ اسنی المطالب، وصابی، ص ۸۴، باب ۱۴، ح ۱۴. معارج العلی، ص ۱۰۸، معراج هشتم.
  2. حشر/ ۷.
  3. آل عمران / ۳۱.
  4. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۰۳.
  5. هر کس امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. اعلام الوری، ص ۴۴۲.
  6. آمالی الطوسی، ص ۱۰۶؛ بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۵۹.
  7. آمالی صدوق، ص ۱۱۹–۱۱۸؛ بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۹۷، ح ۱۴.
  8. الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۱۰؛ بلوغ الارب، ج۱، ص ۱۶؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۳۷؛ الصحاح، ج۲، ص ۱۶۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص ۲۵۳؛ اساس البلاغه، ج۱، ص ۱۴۵.
  9. المفصل، ج۱، ص ۳۸.
  10. مجمع البیان، ج۸، ص ۵۵۸؛ تفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۰۹؛ جامع الاحکام، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  11. طه / ۲۱.
  12. طه / ۵۱.
  13. طه/ ۱۳۳.
  14. تفسیر القمی، ج۲، ص ۱۹۳؛ الدرالمنثور، ج۵، ص ۱۹۷.
  15. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، نقوی، ص ۱۸۴–۱۸۱.
  16. الاحتجاج، ج۱، ص ۱۹۶؛ عمدة العیون، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج۱، ص ۳۲۷؛ بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۴۲۴.
  17. آل عمران / ۱۴۴.
  18. آل عمران/ ۱۴۵.
  19. شواهد التنزیل، ج۱، ص ۱۷۶.
  20. اعلام الوری، ص ۴۴۲.
  21. اعلام الوری، ص ۴۴۲.
  22. صحیح بخاری، ج۶، ص۱۴۵.
  23. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص ۱۸۴–۱۷۹.