صاحب اختیاران عالم
فَاسْمَعُوا وَ اَطیعُوا وَ انْقادُوا لِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَ اِلهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِیُّهُ الْمُخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ اِمامُکُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْاِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ اِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
سخنان مرا بشنوید و اطاعت کنید و در برابر امر پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید که خداوندِ بزرگ، صاحب اختیار شما است، و پس از او فرستاده و پیامبرش که با شما سخن میگوید، و پس از من علی علیه السلام صاحب اختیار، سرپرست و امام شما به فرمان خداوند پروردگارتان است. سپس امامت در ذریّه من از فرزندان علی علیه السلام است تا روزی که خدا و رسول او را دیدار کنید..
ابلاغ ولایت در بالاترین مقام عبودیت
هر اندازه بنده اطاعتش از خداوند متعال بیشتر باشد به مقام عبودیت نزدیک میشود. بالاترین شخصیتی که خداوند در قرآن کریم به مقام عبودیت ایشان تصریح نموده[۱] و ما در نماز به مقام عبودیت او شهادت میدهیم وجود نازنین خاتم النبیین صلی الله علیه وآله میباشند که بدون بیان ذکر اَشهَدُ اَنَّ مُحمّداً عَبْدُه وَ رَسُولُه نماز باطل خواهد بود.
برای فهم نشانههای عبودیت پیامبرصلی الله علیه وآله به کلام آن بزرگوار در ابتدای خطبه غدیر رجوع مینماییم: اَسْمَعُ لِامْرِهِ وَ اُطیعُ وَ اُبادِرُ اِلی کُلِّ ما یَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ گوش به فرمان او و فرمانبردارش هستم، به آنچه مایه خشنودی او است مبادرت میورزم و تسلیم قضای او میباشم و این به خاطر رغبتی است که در اطاعت او، و هراسی است که از کیفر او دارم.
پیامبرصلی الله علیه وآله خود را گوش به فرمان امر الهی و مطیع خداوند معرفی کرده و به آنچه باعث رضایت خداوند است عمل مینمایند و سر تسلیم در مقابل او فرود آورده با رغبت تمام همهٔ این امور را انجام میدهند تا عبودیت خویش را در مقابل خداوند نشان دهد. پیامبرصلی الله علیه وآله در ابتدای سخن پس از بیان صفات حضرت باری تعالی بلافاصله عبودیت خویش را معنا میکنند؛ «گوش به فرمان بودن و اطاعت بدون چون و چرا و همچنین تسلیم در مقابل پرودگار». حال در این فراز از خطبهٔ غدیر چنین میفرمایند:
فَاسْمَعُوا وَ اَطیعُوا وَ انْقادُوا لِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ؛ پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید. بدین معنا که من عبد هستم و در پذیرش دستورات الهی گوش به فرمان و مطیع و سر تسلیم فرود میآورم و این که علی بن ابیطالب علیه السلام وصی و جانشین من است. شما نیز عبد بودن خویش را ثابت کنید؛ زیرا اگر بشنوید و فرمان بردار و مطیع باشید و سر تسلیم فرود آورید آنگاه توحید «اشهد ان لا اله الاالله» و نبوت «اشهد ان محمداً رسولالله» را فهمیدهاید.
اینجاست که آن حضرت با تأکید میفرمایند: فَانَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَولاکُمْ وَ الهُکُمْ؛ چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شماست. همان کسی را که اقرار به یگانگیاش کردید و سرپرست و صاحب اختیار شماست، شما را امر نموده است که وصی و جانشین من علی بن ابیطالب علیه السلام باشد؛ بنابراین بر اساس توحید همانگونه که اطاعت از خداوند یگانه بر شما واجب شده است، همان اعتقاد به توحید شما را به اطاعت از پیامبرصلی الله علیه وآله میرساند و اینگونه نبوت معنا پیدا میکند؛ بنابراین بیان «مولا بودن» برای امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان گرامیشان علیهم السلام در ردیف «مولا بودنِ پیامبر صلی الله علیه وآله» و مولا بودنِ خداوند متعال، مفهومی جز اینکه: «قبول مولا بودن امیرالمؤمنین علیه السلام جدای از قبول توحید و نبوت نیست» نخواهد داشت.
خطیب اعظم غدیر در مرحلهٔ پایانی برای اتمام حجت محتوای با ارزش خطبه غدیر، اقدام به یک کار عملی و مهندسی شده و دقیق نموده و از همه مخاطبین، برای اطمینان نهایی از درک و فهم مخاطبین نسبت به معنای «ولی» و اینکه امامت بر گرفته از توحید و نبوت است اقرار، اعتراف و بیعت گرفته و در انتهای خطبه میفرماید: فَقُولُوا بِاَجْمَعِکُمْ:
اِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ
[۲] راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّکَ فی اَمْرِ اِمامِنا عَلِیٍّ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْاَئِمَّةِ. پس همگی چنین بگویید: «ما شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود میآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ اماممان علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند».
و برای تأکید نهایی در علت بیعت و موضع آن این فراز را بیان میکند: نُبایِعُکَ عَلی ذلِکَ بِقُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ایْدینا. عَلی ذلِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَمُوتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَیِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُکُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْمیثاقَبر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت میکنیم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و روز قیامت با آن محشور میشویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمیکنیم و شک و انکار نمینماییم و تردید به دل راه نمیدهیم و از این قول بر نمیگردیم و پیمان را نمیشکنیم».
پیامبرصلی الله علیه وآله امامت اوصیاء خویش را تا قیامت ذکر کرده و همانگونه که تبلیغ غدیر را تا (قیامت) فرمان دادهاند پایبندی به عهد و پیمان را نیز تا قیامت امر نمودهاند. همانگونه که فرمودند: ثُمَّ الاِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ اِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
در این قسمت از فراز خطبه سه مطلب دریافت میشود:
- امامت در ذریه پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله میباشد.
- ذریه پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله از فرزندان امیرالمؤمنینعلیه السلام هستند.
- ادامه امامت ائمهعلیهم السلام از ذریه پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله و از نسل امیرالمؤمنینعلیه السلام تا روز قیامت میباشد.
«یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» در این کلام اشاره است بر اینکه گفتنیها را برای شما گفتم و احکام را از حلال و حرام بیان نمودم و چیزی را فرو گذار نکردم. پس اگر کسی بعد از من به نام دین، چیزی را داخل کند، بدعت گذار محسوب میشود. همچنین اگر حکمی از احکام را خارج از دین معرفی کند، عاصی و مخالف اسلام است؛ چرا که حَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.[۳]
پانویس
- ↑ جن / ۱۹
وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا
.
حدثنا جعفر بن عبدالله، قال: حدثنا محمد بن عمر، عن عباد بن صهیب، عن جعفر بن محمد، عن أبیه علیه السلام، فی قول الله عز و جل:… وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ یعنی رسولالله صلی الله علیه وآله ….
- ↑ نور / ۵۱. إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص ۵۸، ح۱۹، و ج۲، ص ۱۷، ح۲؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۵۶، ح۵۵ و ج ۶۸، ص ۳۲۶، ح۲.