عایشه بنت سعد و حدیث غدیر
عایشه بنت سعد بيشتر روايت هايش را از پدرش سعد بن ابی وقاص[۱] نقل مى كند، و نزد ابن حجر از راويان موثق به شمار مى رود.[۲]
او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى كند:
كُنَّا مَعَ رسول الله صلى الله عليه و آله بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح: و هو متوجه الى المدينة).
فلما بلغ غدير خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف.
فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس، من وليكم؟
قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بيد على عليه السلام فأقامه، ثم قال:
من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه [۳]:
با رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه مكه بوديم و او به سوى مکّه توجه داشت (در نسخه هاى صحيح مى خوانيم كه به مدينه توجه داشت).
وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند.
مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟
حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش.
آنگاه دست على عليه السلام را بلند كرد و فرمود: هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند اين سرپرست او است.
خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و آن كس كه با او دشمنى مى ورزد دشمن بدار.
عايشه بنت سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده كه ولايت حضرت على عليه السلام را آشكار مى سازد:
سمعت ابى يقول: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله يوم الجحفة؛ فاخذ بيد على عليه السلام فخطب فحمد للَّه و اثنى عليه، ثم قال:
ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول اللَّه. ثم اخذ بيد على عليه السلام فرفعها، فقال: هذا وليى و يؤدّى عنّى دَينى، و انا موالى من والاه، و معادى من عاداه [۴]:
شنيدم پدرم گفت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز جحفه دست على عليه السلام را گرفت؛ خطبه خواند، و خداى را سپاس گفت و ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند:
راست گفتى اى رسول خدا. سپس دست على عليه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دِين مرا ادا مى كند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست دارد، و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى بورزد.