پرش به محتوا

عایشه بنت سعد

از ویکی غدیر
عایشه بنت سعد
اطلاعات فردی
نام کاملعایشه بنت سعد بن ابی وقاص زهری
سرشناسیتابعی، راوی حدیث
تولدحدود سال ۳۳ ق
وفاتسال ۱۱۷ ق (۸۴ سالگی)
خویشان سرشناسسعد بن ابی وقاص (پدر)
اطلاعات علمی
استادانسعد بن ابی وقاص (پدر)
شاگردانایوب سختیانی، حکم بن عتیبه، مالک بن انس، یوسف بن یعقوب ماجشون و دیگران
مذهباهل سنت
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتروایت حدیث، نقل احادیث از صحابه و تابعین
علت شهرتجایگاه خانوادگی

عایشه بنت سعد بن ابی وقاص، تابعی برجسته، دختر سعد بن ابی وقاص صحابی معروف و زینب دختر حارث بن نعمان از بنی قیس بن ثعلبه بود.[۱]تاریخ دقیق تولد او ذکر نشده اما با توجه به اینکه خود گفته بود شش تن از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله را دیده است و سنش هنگام وفات، احتمال می‌رود در سال ۳۳ هجری متولد شده باشد.[۲]او عمری طولانی داشت و روایات متعددی از وی نقل شده که عمدتاً از پدرش و همچنین ام ذره مولاة عایشه بنت ابی بکر روایت شده‌اند.[۳] به دلیل جایگاه خانوادگی‌اش، محدثان نامداری مانند ایوب سختیانی، حکم بن عتیبه، مالک بن انس و یوسف بن یعقوب ماجشون از او روایت کرده‌اند. عایشه در مدینه زندگی می‌کرد و در سال ۱۱۷ هجری قمری درگذشت.

راوی غدیر[۴][۵]

شواهد موجود در کتب تاریخی گویای این حقیقت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آغاز رسالت با رویکرد عمده زنان به آئین توحیدی روبرو شد. اولین پذیرنده اسلام حضرت خدیجه علیها السلام و اولین شهیده مادر عمّار جناب سمیه و نیز بانوانی که از سابقین و مهاجران شمرده می‌شدند، نمونه روشنی از ارزش زنان در دین اسلام را به نمایش می‌گذارند. همچنین حضور زنان در حجةالوداع بارزترین و ماندگارترین نوع ارزش والای بانوان است. اخبار فراوانی که به وسیله راویان زن از این مراسم عظیم نقل شده گویای تلاش گسترده زنان در پاسداری از این میراث مقدس است. یکی از تابعین که حدیث غدیر را از صحابه نقل کرده عایشه بنت سعد (م ۱۱۷ ق) است. عایشه بنت سعد بیشتر روایت‌هایش را از پدرش سعد بن ابی وقاص[۶] نقل می‌کند، و نزد ابن حجر از راویان موثق به‌شمار می‌رود.[۷] نسایی در «الخصائص» و حموینی در «فرائد السمطین» و ابن کثیر در «البدایة و النهایة» حدیث غدیر را از عایشه بنت سعد نقل کرده‌اند.[۸]

و اما روایت حدیث غدیر توسط او:

الف) روایت غدیر

او روایت غدیر را از پدرش این گونه بازگو می‌کند:

کنّا مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله بطریق مکة و هو متوجه الیها (کذا فی النسخ و الصحیح: و هو متوجه الی المدینة). فلما بلغ غدیر خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف. فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس، من ولیکم؟ قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بید علی علیه السلام فأقامه، ثم قال: من کان اللَّه و رسوله ولیه فهذا ولیه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه:[۹]

با رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه مکه بودیم و او به سوی مکه توجه داشت (در نسخه‌های صحیح می‌خوانیم که به مدینه توجه داشت). وقتی به غدیر خم رسید ایستاد، تا آنان که جلو بودند رسیدند. مردم پیرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: ای مردم، سرپرست شما کیست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پیامبرش. آنگاه دست علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: هر کس خدا و رسول او سرپرستش هستند این سرپرست او است. خدایا، هر کس او را دوست دارد دوست بدار، و آن کس که با او دشمنی می‌ورزد دشمن بدار.

ب) روایت حدیثی در باب ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

عایشه بنت سعد حدیث دیگری نیز از پدرش روایت کرده که ولایت حضرت علی علیه السلام را آشکار می‌سازد:

سمعت ابی یقول: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله یوم الجحفة؛ فاخذ بید علی علیه السلام فخطب فحمد للَّه و اثنی علیه، ثم قال: ایها الناس، انی ولیکم. قالوا: صدقت یا رسول اللَّه. ثم اخذ بید علی علیه السلام فرفعها، فقال: هذا ولیی و یؤدّی عنّی دَینی، و انا موالی من والاه، و معادی من عاداه:[۱۰]

شنیدم پدرم گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جحفه دست علی علیه السلام را گرفت؛ خطبه خواند، و خدای را سپاس گفت و ستایش کرد و فرمود: ای مردم، من ولی شما هستم. گفتند: راست گفتی ای رسول خدا. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: این جانشین من است و دِین مرا ادا می‌کند. من دوست دار کسی هستم که او را دوست دارد، و دشمن کسی هستم که با او دشمنی بورزد.

ج) حدیث منزلت

عن عائشة بنت سعد عن ابیها سعد انّ علیّا علیه السلام خرج مع النّبی صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم حتی جاء ثنیّة الوداع و علیّ علیه السلام یبکی و یقول تخلفنی مع الخوالف فقال اما ترضی ان تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الّا النبوة.[۱۱]

از عایشه بنت سعد، از پدرش سعد نقل شده است که: علی علیه‌السلام همراه پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم تا جایی که به ثنیه الوداع رسیدند، رفت و در آنجا علی علیه‌السلام گریه می‌کرد و می‌گفت: «تو مرا با خویشاوندان تنها می‌گذاری.» پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «آیا راضی نیستی که نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی باشد، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»

پانویس

  1. طبقات ابن سعد، جلد ۸، صفحه ۴۶۷
  2. صنعانی، جلد ۱۱، صفحه ۷۶
  3. مری، جلد ۳۵، صفحه ۲۳۶
  4. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۱۷۰.
  5. دانشنامه غدیر، جلد ۱۴، صفحه ۴۸۰.
  6. الخصائص (نسائی): صفحه ۴۷۳.
  7. التقریب (ابن حجر): صفحه ۴۷۳.
  8. الخصائص (نسایی): صفحه ۳. البدایة و النهایة (ابن کثیر): جلد ۵ صفحه ۲۱۲.
  9. الغدیر: جلد ۱ صفحه ۳۸–۴۱. برای روایات دیگر او در فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام مراجعه شود به: اسنی المطالب: صفحه ۵۲. ملحقات احقاق الحق: صفحه ۱۹۰،۱۸۹.
  10. الغدیر: ج ۱ ص ۳۸–۴۱.
  11. عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار؛ جلد‏11؛ صفحه15