قیس بن سعد بن عباده انصاری

قیس بن سعد بن عباده بن دُلَیم خزرجی ساعدی، از بزرگان صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و از یاران وفادار امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود. او از کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد و در تمام جنگ‌های امام علی علیه السلام حضور داشت و فرماندار مصر در دوران خلافت ایشان شد. قیس به شجاعت، سخاوت و درایت سیاسی شهرت داشت و از چهره‌های تأثیرگذار در تاریخ اسلام محسوب می‌شود. پس از شهادت امام علی علیه السلام، در کنار امام حسن علیه السلام ماند و بر اصول خود تا پایان عمر پایبند ماند.

قیس بن سعد بن عباده انصاری
اطلاعات فردی
نام کاملقیس بن سعد بن عباده بن دُلَیم خزرجی ساعدی
وفات۶۰ ق
محل دفنمدینه یا تفلیس
خویشان سرشناسسعد بن عباده، سعید بن سعد انصاری (برادر)
اطلاعات علمی
استاداناز اصحاب پیامبر صلی الله وعلیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتاز بزرگان قبیله خزرج، از کارگزاران حکومت علوی و فرماندهان سپاه امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام

زندگینامه[۱]

قیس بن سعد از خاندان خزرج و از انصار پیامبر صلی الله علیه وآله بود. پدر او، سعد بن عباده، از بزرگان قبیله خزرج محسوب می‌شد و در دوران جاهلیت و پس از اسلام، جایگاه مهمی داشت. شیخ طوسی در کتاب رجال خود، قیس را در سه جای مختلف معرفی کرده است؛ یک بار به عنوان صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله، بار دیگر به عنوان کسی که با ابوبکر بیعت نکرد و از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود، و همچنین از اصحاب امام حسن علیه السلام.

مرحوم کشی در مقدمه کتاب خود، قیس را از پیشگامانی دانسته است که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله، به امیرالمؤمنین علیه السلام بازگشتند. در خلاصة آمده: «قیس بن سعد بن عباده از کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد و به امیرالمؤمنین علیه السلام وفادار ماند.» در رجال ابن داود نیز آمده است: «قیس بن سعد بن عباده از جمله ده نفری بود که پیامبر صلی الله علیه وآله را یاری کردند و با ابوبکر بیعت نکردند.»

پس از خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، قیس بن سعد به عنوان والی مصر منصوب شد. امام علی علیه السلام در هنگام اعزام او به مصر، به او فرمود: «من قیس بن سعد انصاری را فرستادم که از هدایت، صلاح و نصیحت او راضی هستم.»

قیس در مصر تلاش زیادی برای تثبیت حکومت امام علی علیه السلام انجام داد، اما به علت تحولات سیاسی، امام او را از این منصب برکنار کرد. با این حال، عزل او به دلیل فسق نبود، بلکه به مصلحت بود، همان‌طور که درباره محمد بن ابی‌بکر نیز چنین شد.

پس از شهادت امام علی علیه السلام، قیس در کنار امام حسن علیه السلام باقی ماند[۲] و نقش مهمی در سپاه ایشان ایفا کرد. جبرئیل بن احمد و ابواسحاق حمدویه نقل کرده‌اند که: «معاویه به امام حسن علیه السلام نوشت: تو و حسین علیه السلام و اصحاب علی علیه السلام نزد من بیایید. پس قیس بن سعد بن عباده انصاری همراه آنان به شام رفت. معاویه خطیبان آماده کرد و سپس به امام حسن علیه السلام گفت: برخیز و بیعت کن. امام حسن علیه السلام بیعت کرد. سپس به امام حسین علیه السلام گفت: برخیز و بیعت کن. سپس به قیس گفت: برخیز. قیس به امام حسین علیه السلام نگاه کرد تا ببیند چه دستور می‌دهد. امام حسین علیه السلام گفت: قیس، او امام من است، یعنی امام حسن علیه السلام.»

همچنین در حدیث دیگری از جعفر بن معروف آمده است: «معاویه به قیس گفت: بیعت کن. قیس به امام حسن علیه السلام نگاه کرد و پرسید: ابامحمد، بیعت کردی؟ معاویه دوباره گفت: بیعت کن. قیس باز از امام حسن علیه السلام پرسید: ابامحمد، بیعت کردی؟ معاویه گفت: آیا دست برنمی‌داری؟ به خدا اگر بخواهم… قیس پاسخ داد: هرچه می‌خواهی. به خدا اگر بخواهی، مخالفت می‌کنم.»

جایگاه راوی[۳]

قیس بن سعد به خاطر شجاعت، سخاوت و تدبیرش مشهور بود. ابو عمر یوسف بن عبد البر در «الاستیعاب»[۴] قیس بن سعد فردی از اصحاب بزرگوار، یکی از دهاة عرب و دارای تدبیر در جنگ‌ها بود. او از شخصیت‌های مهم و مورد احترام در میان قوم خود و از خانواده‌ای شریف بود. انس بن مالک نقل کرده است: «قیس نزد پیامبر صلی الله علیه وآله همچون فرمانده گارد ویژه نزد امیر بود.» ابن اثیر در «اسد الغابة» می‌گوید: «قیس از بزرگان صحابه، داهیه و جنگاور بود. او رأی صائب، تدبیر جنگی، شجاعت و جایگاه عالی در میان قوم خود داشت.» ابن شهاب آورده است که در میان دهاة عرب پنج نفر برجسته بودند: معاویه، عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه، عبدالله بن بدیل، و قیس بن سعد که همراه امام علی علیه السلام بود. ابن حجر عسقلانی در «الإصابة»[۵] می‌گوید: «قیس فردی بلند قامت، نیکوچهره، و قدرتمند بود. او بسیار سخاوتمند و باهوش بود. در فتح مصر حضور داشت و فرماندار آنجا شد.» ابن ابی‌الحدید نیز در شرح نهج البلاغه آورده است: «او از بزرگان صحابه، شجاع و سخاوتمند، از دوستداران حضرت علی علیه السلام و از رهبران سپاه او در تمام جنگ‌ها بود.» در بحارالانوار نیز آمده است: «قیس از کسانی بود که در روز غدیر هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام بر خلافت علی علیه السلام شهادت دادند و از شهادت خود کوتاه نیامدند.»

اتمام حجت قیس با غدیر[۶]

یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام که با غدیر اتمام حجت نموده قیس بن سعد بن عباده است:

  • قیس و پدرش سعد - که رئیس انصار بود - با ابوبکر مخالف بودند. در زمان ابوبکر، خالد بن ولید با لشکری به بهانه جنگ با مرتدین و برای محکم کردن پایه‌های سقیفه عازم طائف شد و از آنجا به سوی جده آمد. در کنار چشمه ای به نام «رویه» امیرالمؤمنین علیه السلام همراه مقداد و عمار و ابوذر و زبیر و دو جوان دیگر با لشکر خالد مصادف شدند. خالد با حرکاتی نامناسب و سخنانی نامربوط خواست کثرت جمعیت خود را در برابر امیرالمؤمنین علیه السلام به نمایش گذارد. حضرت شانه‌های او را گرفت و از اسب به زیر آورد و او را کشان کشان تا آسیابی قدیمی که در آنجا بود برد و آهن وسط آسیاب را با معجزه نرم کرد و بر گردن خالد پیچید و طوق گردن او ساخت. خالد با چنین وضعی نزد ابوبکر بازگشت و چاره جویی بسیاری کردند ولی نتوانستند حلقه آهنین را از گردن او باز کنند. این بود که متوسل به بازوان قوی قیس شدند که قوی‌ترین مرد مدینه بود. قیس قسم یاد کرد که قادر بر باز کردن آن نیست. در اینجا ابوبکر به قیس گفت: تو نمی‌خواهی کاری انجام دهی که امامت و حبیبت ابوالحسن از تو عیب بگیرد! قیس در پاسخ او چنین گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بیعت کرده ولی قلب و زبانم با تو بیعت نکرده است. بعد از روز غدیر هیچ حجتی درباره علی علیه السلام برای من باقی نمانده است، و بیعت من با تو مانند کسی است که تافته‌های خود را پس از محکم شدن رشته کند. این که گفتی: «علی امام من است»، من امامت او را انکار نمی‌کنم و از ولایت او اعراض نمی‌نمایم. چگونه پیمان‌شکنی کنم در حالی که درباره امامت و ولایت او عهدی با خدا بسته‌ام که درباره آن از من سؤال خواهد کرد؟! …. تو با غصب ولایت او برای خود و نشستن در جای او و نامیدن خود به نام او مرتکب جرمی عظیم شده‌ای …. و اما اینکه مرا سرزنش کردی که او مولای من است، به خدا قسم او هم مولای من و هم مولای تو و هم مولای همه مؤمنین است! آه! آه! ای کاش پافشاری می‌کردم و قدرتی داشتم تا تو را مانند منجنیق به دور دست‌ها پرتاب می‌کردم![۷]
  • درباره «اولی به نفس بودن» پیامبر صلی الله علیه و آله و ارتباط آن با اولی به نفس بودن امیرالمؤمنین علیه السلام و نیز اتمام حجت به حدیث غدیر برای این مفهوم چند فراز بسیار مهم در حدیث و تاریخ آمده است. از جمله کلام قیس بن سعد با معاویه است: ابان از سلیم و عمر بن ابی سلمه نقل می‌کند: معاویه در زمان حکومت خود بعد از آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام شهید شد و او با امام حسن علیه السلام صلح کرد به عنوان سفر حج وارد مدینه شد. در آنجا بین معاویه و قیس بن سعد بن عباده گفتگویی درگرفت. قیس - که بزرگ انصار و پسر بزرگ آنان یعنی سعد بن عباده بود - پاسخ او را داد و فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را برشمرد. معاویه غضب کرد و گفت: ای پسر سعد، این مطالب را از چه کسی گرفته‌ای و از چه کسی روایت می‌کنی و از چه کسی شنیده‌ای؟ پدرت اینها را به تو خبر داده و از او گرفته‌ای؟ قیس گفت: این مطالب را از کسی شنیده‌ام و گرفته‌ام که از پدرم بهتر و حق او بر من از پدرم بالاتر است. معاویه پرسید: آن کیست؟ قیس گفت: آن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عالِم این امت و حاکم آن و صدیق و فاروق آن است. معاویه گفت: «صدّیق» امت ابوبکر و «فاروق» آن عمر است، و آنکه علم کتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است! قیس گفت: سزاوارتر به این اسم‌ها و صاحب حقیقی آن کسی است که خداوند درباره او چنین نازل کرده است: «اَفَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ»:[۸] «آیا کسی که دلیلی از طرف پروردگارش دارد و شاهدی پشت سر آن می‌آید…». و کسی است که خداوند درباره او می‌گوید: «اِنَمّا اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»:[۹] «تو ترساننده هستی و هر قومی هدایت کننده ای دارد»، به خدا قسم این‌طور نازل شد که «علی هدایت کننده هر قومی است» و شما این را حذف کردید. و آن کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله او را در غدیر خم نصب کرد و فرمود: «هر کس که من نسبت به او از خودش بیشتر اختیار دارم علی هم نسبت به او از خودش بیشتر اختیار دارد»، و پیامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی مگر آنکه پیامبری بعد از من نیست».[۱۰]

در این حدیث کلمه «اولی» که در آیه آمده درباره امیرالمؤمنین علیه السلام هم عیناً به کار رفته است. از سوی دیگر آنچه در احادیث قبلی در دو قسمت بود که یکی طرح آیه و دیگری نتیجه‌گیری برای ولایت علی علیه السلام، در این حدیث در یک جمله تنظیم شده، و آیه و نتیجه آن کنار هم آمده است. می‌توان گفت: عبارت این حدیث جلوه دیگری از وضوح معنای ولایت در غدیر را می‌رساند و پرده برداری بی دغدغه ای در ارائه دقیق معنای «مولی» است.

روایت حدیث غدیر[۱۱]

قیس بن سعد بن عباده یکی از شعرای غدیر، و نیز یکی از کسانی است که در ماجرای احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام به حدیث غدیر در کوفه برای حضرت شهادت داد. همچنین او به حدیث غدیر بر معاویة بن ابی سفیان احتجاج کرده است.

شعرِ غدیر در حضور امام علیه السلام[۱۲]

در ماجرای غدیر، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با برخورد مثبت نسبت به شعر و بیان واقعه غدیر از زبان شاعران، نشان دادند که اعراض پیامبر از شعر، فقط شامل اشعاری است که خارج از محدوده دین و اهل بیت علیهم‌السلام باشد. این رفتار، راه را برای شاعران دوستدار اهل بیت علیهم‌السلام باز کرد تا واقعه غدیر را در قالب شعر تبلیغ و ترویج کنند. به همین دلیل، بسیاری از اصحاب ائمه علیهم‌السلام درباره غدیر شعر سرودند و اشعار خود را در محضر ایشان یا یارانشان خواندند.[۱۳]

قیس بن سعد بن عباده، از اصحاب بزرگ پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام، در میدان جنگ صفین این اشعار را درباره غدیر و ولایت علی علیه‌السلام سرود و در حضور حضرت علی علیه‌السلام خواند:

قُلتُ لَمّا بَغی العَدُوُّ عَلَینا

حَسبُنا رَبُّنا وَ نِعمَ الوَکیلُ

وَ عَلیٌّ إمامُنا وَ إمامٌ

لِسِوانا أتی بِهِ التَنزیلُ

یَومَ قالَ النَبیُّ مَن کُنتُ مَولاهُ

فَهذا مَولاهُ خَطبٌ جَلیلُ

إنَّ ما قالَهُ النَبیُّ عَلی الأُمَّةِ

حَتمٌ ما فیهِ قالٌ وَ قیلُ

هنگامی که دشمن بر ما شورید و گردنکشی کرد، گفتم: خداوندمان ما را بسنده و بهترین نگهبان است. و علی علیه السلام امام ما و امام غیر ماست. بر این امر آیه ای از قرآن نازل شده است. در روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس من مولای او هستم این (علی علیه السلام) مولای او است. این رویدادی شکوهمند بود. پیامبر صلی الله علیه و آله این سخن را از سر وجوب بر امت گفت و قیل و قالی در آن نیست.[۱۴][۱۵]

پانویس

  1. تنقیح المقال فی علم الرجال. جلد 2، صفحه 31
  2. اسد الغابة - جلد ۴ صفحه ۲۱۵
  3. عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، جلد‏9، صفحه 325
  4. الاستیعاب - جلد ۳ صفحه ۱۲۸۹
  5. الاصابة - جلد ۳ صفحه ۲۳۹
  6. اولین میراث مکتوب درباره غدیر - صفحه ۴۰. چهارده قرن با غدیر - صفحه ۸۸، ۸۹. اسرار غدیر - صفحه ۲۸۷. غدیر در قرآن - جلد۲ صفحه ۱۱۰.
  7. بحار الانوار - جلد ۲۹ صفحه ۱۶۶–۱۶۸.
  8. هود / ۱۷.
  9. رعد / ۷.
  10. کتاب سلیم - حدیث ۲۶. عوالم العلوم - جلد ۳ / ۱۵ صفحه ۲۷۴.
  11. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۱۶۰.
  12. اسرار غدیر صفحه ۳۲۰
  13. بحار الانوار - جلد ۳۷ صفحه ۱۴۸
  14. تذکرة خواصّ الامّة: ص ۳۳.
  15. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۴۸۴–۴۸۷.