محتوای قرآن

از دانشنامه غدیر

محتواى قرآن[۱]

همه كسانى كه در اعماق معانى قرآن تدبر نموده ‏اند خاضعانه اقرار مى‏ كنند كه پس از عمرى خود را در آغاز راه يافته‏ اند، و معجز بودن آن اثر محمدى را دريافته ‏اند. از سوى ديگر بخش عظيمى از محتواى حقيقى قرآن معرفى مفسران آن است تا راه‏ هاى كشف گنج‏ هاى نهفته بشر را به آنان نشان دهند.

خطابه غدير دقيقاً اين دو مهم را مدّ نظر قرار داده و مخاطبين را متوجه آن نموده است:

۱. قرآن پرونده كامل علم

فيهِ عِلْمُ ما مَضى وَ ما بَقِىَ الى انْ تَقُومَ السّاعَةُ: در قرآن علم گذشته و آينده تا روز قيامت آمده است.[۲]

تحليل اعتقادى

دقت در الفاظ به كار رفته در اين عبارت غديرى، ژرفاى زلال قرآن را نشان مى ‏دهد. نمى‏ فرمايد: «فيهِ خَبَرُ ما مَضى...»، بلكه مى ‏فرمايد: «عِلْمُ ما مَضى» يعنى در قرآن هر علمى در گذشته بوده وجود دارد. سپس كلمه «ما بَقِىَ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ» را به كار مى‏ برد، يعنى تمامى علومى كه تا روز قيامت فرض شود از قرآن قابل استخراج است.

قاطعانه مى ‏توان گفت: درک چنين معنايى درباره قرآن نياز به نظر لطف الهى دارد. چه كسى جز مقام عصمت قدرت بر خزانه ‏دارى چنين درياى علمى را دارد؟ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را مى‏ خواهد كه بفرمايد: اگر بخواهم هفتاد بار شتر را از تفسير سوره حمد پر مى‏ سازم.[۳]

كلام امام محمد باقر عليه السلام را به ياد مى‏ آورد كه فرمود: «اگر براى علمى كه خداوند عزوجل به من عطا فرموده، حاملانى مى ‏يافتم توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را از كلمه صَمَد استخراج و منتشر مى‏ نمودم».[۴]

مى ‏بينيم كه از فراز منبر غدير و از لسان آن كسى كه قرآن به دست او نازل شده، چنين چهره پرمحتوايى از قرآن به جهان معرفى شده است، و اين واقعيت براى مقام عصمت در حد «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»[۵] است.

امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: من به كتاب خدا آگاهم. در آن است ابتداى خلقت و آنچه تا روز قيامت واقع شدنى است. در آن است خبر آسمان و زمين و بهشت و دوزخ، و خبر آنچه شده و خواهد شد. من به همه اينها علم دارم به گونه ‏اى كه گويا به كف دست خويش نگاه مى ‏كنم.[۶]

۲. قرآن معرّف اهل‏ بيت ‏عليهم السلام

الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ انَّ الائِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ ... ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّه فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ»: قرآن به شما مى ‏شناساند كه امامان بعد از على فرزندان اويند، آنجا كه مى ‏فرمايد: «آن را كلمه باقى در نسل او قرار داد».[۷]

انَّ فَضائِلَ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ عِنْدَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ -  وَ قَدْ انْزَلَها فِى الْقُرْآنِ -  اكْثَرُ مِنْ انْ احْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ: فضائل على كه نزد خداوند عزوجل است و آن را در قرآن نازل فرموده، بيش از آن است كه من در يک مجلس همه را بر شمارم.[۸]

انَّ فَضائِلَ عَلِىٍّ وَ ما خَصَّهُ اللَّه بِهِ فِى الْقُرْآنِ اكْثَرُ مِنْ انْ اذْكُرَها فى مَقامٍ واحِدٍ: فضائل على و آنچه خداوند در قرآن او را بدان اختصاص داده بيش از آن است كه من در يک مجلس باز گويم.[۹]

تحليل اعتقادى

آخرين فرازهاى خطابه غدير بار ديگر پيرامون قرآن سخن دارد، اما در ارتباط با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام. دو جهت اساسى در اين فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت بيان شده كه چراغ راه امت مسلمان تا آينده ‏هاى دور دست است. يكى آنكه امامت منصوص دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام در متن قرآن است آنجا كه مى‏ فرمايد: «امامت را در نسل او باقى گذارديم».

ديگر آنكه فضائل بى ‏انتهاى على كه نزد پروردگار است در قرآن آمده، و آن قدر زياد است كه در يک مجلس نمى ‏توان همه را ذكر كرد.

جا دارد يک دل و هم صدا بگوييم:

اى على بن ابى ‏طالب! كه فضايلت از آبشار قرآن سرريز است؛ هرگز مبخش آنان كه بى ‏فضيلتان و فرومايگان و ضد فضيلتان را به جاى تو برگزيدند. سپس برگردن فضائلت طناب بستند و آن را به اجبار براى دست دادن با مظاهر بى‏ حيثيتى در سقيفه بردند. تو در زندگى خود نشان دادى كه آنان را نبخشيده ‏اى و ما هم تا آخر روزگار آنان را و پيروانشان را نمى‏ بخشيم.

يا على، اگر قرآن چنين است كه در روز اول ولادتت آن را بر زبان جارى ساختى و «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۰] را از آيه‏ هايش خواندى و پيامبر صلى الله عليه و آله فلاح مؤمنان را به ولايت تو تفسير كرد، پس ما را رهين منت خود قرار ده، و سايه قرآن را با دست يداللهى خود بر سر ما نگهدار.

۳. توافق قرآن و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام

انَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الْاصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ:

على و فرزندان پاک از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است، و هر يک از اين دو درباره ديگرى خبر مى ‏دهد و با آن موافق است. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا آنكه بر سر حوض كوثر نزد من آيند.[۱۱]

امَّا الثِّقْلُ الاصْغَرُ فَهُوَ حَليفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ وَ عِتْرَتُهُ، وَ انَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ:

ثقل اصغر هم پيمان قرآن است، و او على بن ابى‏ طالب و عترت اوست. اين دو ثقل از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.[۱۲]

لا يُفارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لا يُفارِقُهُمُ الْقُرْآنُ حَتّى يَرِدُوا عَلَىَّ حَوْضى: جانشينان من از فرزندان على، از قرآن جدا نمى ‏شوند، و قرآن از آنان جدا نمى‏ شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.[۱۳]

تحليل اعتقادى

در لحظاتى كه كم كم على ‏عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار مى‏ گرفت، بايد اعلام مى ‏شد كه ضمانت‏ نامه قرآن اهل ‏بيتند و ضمانت‏ نامه اهل ‏بيت قرآن است. اين دوسويه‏گى در حدى است كه در تمام جهات خود را نشان مى ‏دهد:

اولاً: هر يک از قرآن و عترت از ديگرى خبر مى ‏دهد و درباره آن روشنگرى مى ‏نمايد.

ثانياً: بين قرآن و عترت توافق كامل است و هيچ گونه اختلافى بين آنها نمى‏ توان فرض كرد.

ثالثاً: قرآن و عترت جدا از يكديگر قابل تصور نيستند و اين اتصال با كلمه «لَن» به معناى «هرگز» مؤكدتر شده است. يعنى قرآن و عترت هرگز از يكديگر فاصله نمى‏ گيرند و جدا فرض نمى‏ شوند.

استمرار زمانى اين جدايى ناپذيرى تا روز قيامت و آن گاهى است كه دست در دست هم به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در آيند و از رفتار مسلمانان نسبت به خود خبر دهند.

تعبير جذاب ديگرى كه براى حكايت اين اتحاد بين قرآن و عترت به كار رفته كلمه «حليف» به معناى «هم قَسَم» است. گويا قرآن و عترت پيمان بسته ‏اند و قسم ياد كرده ‏اند كه از يكديگر جدا نشوند.

جا دارد از آنان كه قرآن را محكم گرفته ‏اند ولى اهل‏ بيت را فقط دوست دارند، اما ارتباطى بين ايشان و قرآن احساس نمى ‏كنند، پرسيده شود: حديث متواتر «لَنْ يَفْتَرِقا» را كه صدها بار توسط پيامبر صلى الله عليه و آله بر مردم تكرار شده، چه زمانى به اعتقاد خود خواهند افزود؟ به تعبير ديگر آيا وقت آن نرسيده كه اين حديث متواتر را به ديده اعتقاد بنگرند؟

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۹ - ۱۶۴.
  2. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۷. الخصال: ص ۶۵ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱.
  3. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۳ ح ۸۲ .
  4. بحار الانوار: ج ۳ ص ۲۲۵.
  5. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۵۴ و ج ۴۶ ص ۱۳۵.
  6. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۱،۹۸.
  7. اسرار غدير: ص ۱۵۶ بخش ۱۰.
  8. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.
  9. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱ پاورقى ۱۲ از نسخه «ب».
  10. آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كعبه به دنيا آمد و در آغوش پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت، آيات اول سوره «مؤمنون» را قرائت كرد، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را چنين تفسير فرمود: «قَدْ افْلَحُوا بِكَ وَ انْتَ وَ اللَّه اميرُهُمْ...»: «مؤمنين به وسيله تو رستگار شدند و به خدا قسم تو امير آنان هستى...». بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۷،۲۲.
  11. اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳.
  12. الخصال: ص ۶۵ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۷.
  13. كتاب سليم: ص ۱۹۹. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۴.