معجزات امیر المومنین علیه السلام در غدیر

معجزه های اميرالمؤمنين ‏عليه السلام[۱]

معجزات اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بيش از حد شمارش و بيان است. ولى در اين جا به مناسبت سه نمونه از معجزه هایی كه با غدير مرتبط است را يادآور مى‏ شويم:

۱. سنگ آسمانى بر منكر غدير

يكى از معجزه های باهره خداوند در حق اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ماجراى سنگ آسمانی و حارث فهری است.

۲. معجزه پس از غدير در مدينه

پس از بازگشت از غدير، در حالى كه مسافرين مدینه بعد از سفر يک ماهه خود در فكر استراحت و آرامش بودند، منافقین ورود به مدينه را آغازى براى زمينه‏ سازى اهداف خود مى ‏دانستند. كسانى كه صحيفه ملعونه را امضا كرده بودند و نقشه‏ هاى پى در پى كشيده بودند و بسيارى از نقشه ‏هاى خود را به اجرا در آورده بودند، با برخوردهاى دوگانه و ظاهرسازى‏ هاى فريبكارانه نقشه‏ هاى جدى بر ضد غدير را به مرحله عمل نزديک مى‏ كردند.

پيامبر صلى الله عليه و آله در صدد اين بود كه به آنان بفهماند هم از نفاق آنان آگاه است و هم از نقشه ‏هاى آنان خبر دارد و هم قادر بر خنثى كردن تمام توطئه ‏هاى آنان در چشم بر هم زدنى است و در برابر آنان عاجز نيست. همچنين مى‏خواست به آنان بفهماند آن چه از مدارا و آزاد گذاشتن آنان به چشم مى ‏خورد فقط براى امتحان مردم و مقدرى است كه پروردگار امر فرموده است.

اين جا بود كه خداوند عز و جل آيات ۸ تا ۱۵ سوره بقره را نازل كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد آنان افشاگرى نمود. منافقين هم براى توجيه رفتار و گفتار ناشايست خود عذرهايى آوردند.

اما جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: يا محمد، خداوندِ علىّ اعلى به تو سلام مى ‏رساند و مى ‏فرمايد: اين متمرّدان را -  كه درباره بيعت شكنی‏شان نسبت به على و آمادگى آنان براى مخالفت با او به تو خبرهايى رسيده -  به خارج شهر مدينه ببر، در جايى كه عجايب آن چه خداوند بر على كرامت كرده را به آنان نشان دهى.

به آنان بفهمانى اين على كه اكنون او را در جاى تو قرار داده و جانشينت نموده در زمين و كوه‏ ها و آسمان و ساير آن چه خدا خلق كرده چه اطاعت كنندگانى براى او قرار داده است، و بدانند كه ولىّ خدا از آنان بى‏ نياز است، و انتقام خود را از آنان باز نمى ‏دارد مگر به امر خدايى كه درباره او و آنان برنامه‏ اى دارد كه آن را به انجام مى ‏رساند، و حكمتى دارد كه به آن عمل مى‏ كند و به موجب آن اراده خود را پيش مى ‏برد.

با اين دستور الهى، پيامبر صلى الله عليه و آله به آن جماعتى كه درباره آنان خبرهايى از مخالفت با على ‏عليه السلام رسيده بود، دستور حركت به بيرون شهر مدینه را داد. آنان همراه حضرت آمدند تا در دامنه يكى از كوه ‏هاى مدينه مستقر شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: يا على، خداوند عز و جل اينان را به نصرت و يارى تو و آمادگى در خدمتت و جديت در اطاعتت امر فرموده است. اگر از تو اطاعت كنند براى آنان خير است و در بهشت خدا پادشاهان دائمى و غرق در نعمت خواهند بود، ولى اگر با تو مخالفت كنند براى آنان شر است و به جهنم خواهند رفت و در آنجا دائمى و معذب خواهند بود.

سپس حضرت رو به آن گروه منافق كرد و فرمود: بدانيد كه اگر شما از على اطاعت كنيد سعادت مند مى‏ شويد، و اگر با او مخالفت كنيد شقاوت مند مى‏ گرديد. خداوند او را از شما بى ‏نياز ساخته با كسانى و چيزهايى كه به شما نشان خواهد داد.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، از پروردگارت بخواه به جاه محمد و آل طيبين او - كه تو بعد از محمد سيد آنان هستى -  كه اين كوه‏ ها را براى تو به آن چه مى ‏خواهى تبديل كند!

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پروردگار درخواست نمود كه آن كوه ‏ها نقره شوند، و آن كوه ‏ها تبديل به نقره شدند و آن حضرت را صدا زدند: اى على، اى وصى رسول رب العالمين، خداوند ما را براى تو آماده كرده كه اگر خواستى در امر خلافت خود خرج كنى. هر گاه ما را بخوانى ما با پاسخ مثبت در اختيار تو هستيم تا حكم خود را درباره ما اجرا فرمايى و امر خود را درباره ما به انجام رسانى.

سپس به درخواست اميرالمؤمنين ‏عليه السلام همه آن كوه ‏ها به طلاى سرخ تبديل شدند و همان سخنان را تكرار كردند. بعد از آن به مُشک و عنبر و عبیر و جواهر و یاقوت تبديل شدند، و به هر كدام كه تبديل مى ‏شدند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را چنين صدا مى‏ زدند: يا اباالحسن، اى برادر پيامبر، ما مُسخَّر فرمان توايم. هرگاه خواستى ما را در هر موردى مصرف كنى صدايمان بزن تا به تو پاسخ مثبت بدهيم و به هر چيزى كه تو مى‏ خواهى تبديل شويم!!

در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله به همه آنان فرمود: متوجه شديد كه خداوند عز و جل چگونه على ‏عليه السلام را با آن چه كه مى ‏بينيد، از اموال شما مستغنى كرده است. سپس فرمود: يا على، از خداوند به جاه محمد و آل طيبين او -  كه تو بعد از محمد آقاى آنان هستى -  بخواه كه درختان اين زمين را به مردانى غرق در اسلحه، و صخره ‏هاى آن را به شيرها و پلنگ‏ ها و افعى‏ ها تبديل نمايد.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از خدا اين درخواست را نمود، و آن كوه ‏ها و تپه‏ ها و روى زمين از مردان غرق در اسلحه پر شد كه در برابر يكى از آنان ده هزار نفر از آن منافقین تاب مقاومت نداشتند. همچنين از شيران و پلنگان و افعى ‏ها پر شد به گونه ‏اى كه در آن كوه ‏ها و زمين ‏ها و تپه ‏ها جاى خالى باقى نماند.

همه آنان صدا مى ‏زدند: يا على، اى وصى رسول الله، ما آمده ‏ايم و خدا ما را در اختيار تو قرار داده و به ما دستور داده تو را اجابت كنيم هرگاه كه ما را فرا خوانى براى تسليم هر كس كه ما را بر او مسلط گردانى. پس هرگاه خواستى ما را صدا بزن تا تو را اجابت كنيم، و به هر چه مى ‏خواهى ما را امر كن تا تو را اطاعت نماييم.

يا على، اى وصى رسول الله! براى تو نزد خداوند آن مقام عظيمى است كه اگر از او درخواست كنى همه زمين و جوانب آن را مانند كيسه ‏اى در بسته در اختيار تو قرار دهد مى‏ پذيرد، و يا اگر درخواست كنى آسمان را براى تو به زمين بياورد مى ‏آورد، و يا بخواهى زمين را به آسمان ببرد انجام مى‏ دهد.

اگر بخواهى درياهاى شور آن را به آب گوارا يا روغن ياسمن و يا روغن خوشبوى ديگر و يا هر كدام از نوشيدنى ‏ها يا روغن ‏ها كه بخواهى تبديل كند، اين كار انجام خواهد داد. اگر بخواهى درياها را منجمد كند و بقيه جاهاى زمين را دريا قرار دهد اين خواسته ‏ات را به انجام مى ‏رساند.

بنابراين از تمرد اين سركشان و مخالفت اين مخالفين محزون مباش. آن گاه كه دنياى اينان به پايان رسد به گونه ‏اى خواهد شد كه گويى در اين دنيا نبوده ‏اند، و هنگامى كه آخرت به سراغ آنان مى ‏آيد به گونه ‏اى خواهد بود كه گويى از اول آنجا بوده ‏اند.

يا على، آن چه اينان را با کفر و فسق و تمردشان از اطاعت تو، مهلت داده همان است كه فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود بن كنعان و ادعا كنندگان الوهيت از طاغيان و نيز طاغى ‏ترين طاغيان يعنى ابلیس رئيس همه گمراهى ها را مهلت داد. نه تو و نه آنان براى دار فنا خلق نشده ‏ايد، بلكه همگى براى دار بقا خلق شده ‏ايد و از خانه ‏اى به خانه ‏اى منتقل مى‏ گرديد.

پروردگار تو هم نيازى نمى‏ بيند كه كسى سياست اين منافقين و تنظيم امورشان را بر عهده بگيرد. خدا مى‏ خواست شرافت تو را بر اينان ثابت كند و اينكه تو با فضل خود از آنان جدا هستى، و اگر بخواهد آنان را هدايت مى ‏كند.[۲]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: منافقین /  تحرّكات منافقين پس از بازگشت از غدير به مدينه.

۳. معجزه بزرگ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير

آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد قبل از همه از نُه نفر بیعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على‏ عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان ابوبکر و عمر بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور بيعت داد و همه آنان بيعت كردند.

پس از بيعت، منافقين سخنانى گفتند و خداوند هم اين آيات را نازل كرد:

   «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ. فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ. وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»   [۳]:

«از مردم كسانى هستند كه مى ‏گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى‏ كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى‏ كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى‏ زنند اما خودشان درک نمى ‏كنند. در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آن چه دروغ مى‏ گويند. آن گاه كه به آنان گفته مى‏ شود در زمين فساد نكنيد مى‏ گويند: ما اصلاح كنندگانيم. بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى ‏فهمند.

هنگامى كه به آنان گفته مى‏ شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى‏ دانند. هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى ‏گويند: ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى ‏گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى ‏كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى ‏دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».

هنگامى كه منافقين با چنين عذرها و كلماتى با پيامبر صلى الله عليه و آله رو به رو شدند، آن حضرت با بزرگوارى خود ظاهر سخن آنان را پذيرفت و باطن آنان را به خدا واگذار كرد. اما جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: يا محمد، خداوند علىّ اعلى به تو سلام مى ‏رساند و مى ‏فرمايد:

اين متمرّدان را -  كه درباره بيعت شكنى آنان نسبت به على و آمادگى آنان براى مخالفت با او به تو خبرهايى رسيده -  به خارج شهر مدينه ببر، جايى كه عجايب آن چه خداوند بر على كرامت كرده را به آنان نشان دهى كه اكنون او را در جاى تو قرار داده و جانشين تو كرده در زمين و كوه ‏ها و آسمان و ساير آن چه خدا خلق كرده چه اطاعت كنندگانى براى او قرار داده است، تا بدانند كه ولى خدا از آنان بى ‏نياز است، و انتقام خود را از آنان باز نمى ‏دارد مگر به امر خدايى كه درباره او و آنان برنامه ‏اى دارد كه آن را به انجام مى ‏رساند، و حكمتى دارد كه به آن عمل مى ‏كند و به موجب آن اراده خود را پيش مى‏ برد.

با اين دستور الهى، پيامبر صلى الله عليه و آله به آن جماعتى كه درباره آنان خبرهايى از مخالفت با على‏ عليه السلام رسيده بود، دستور حركت به بيرون شهر مدینه را داد. آنان همراه حضرت آمدند تا در دامنه يكى از كوه‏ هاى اطراف مدينه مستقر شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: يا على، خداوند عزوجل اينان را به نصرت و يارى تو و آمادگى در خدمتت و جديت در اطاعت تو امر فرموده است. اگر از تو اطاعت كنند براى آنان خير است و در بهشت خدا پادشاهان دائمى و غرق در نعمت خواهند بود، ولى اگر با تو مخالفت كنند براى آنان شرّ است و به جهنم خواهند رفت و در آن جا دائمى و معذب خواهند بود.

سپس حضرت رو به آن گروه منافق كرد و فرمود: بدانيد كه اگر شما از على اطاعت كنيد سعادت مند مى‏ شويد، و اگر با او مخالفت كنيد شقاوت مند مى‏ گرديد. خداوند هم او را از شما بى‏ نياز ساخته با كسانى كه به شما نشان خواهد داد و با چيزهايى كه به شما نشان خواهد داد.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، از پروردگارت بخواه به جاه محمد و آل طيبين او -  كه تو بعد از محمد سيد آنان هستى -  كه اين كوه‏ ها را براى تو به آن چه مى ‏خواهى تبديل كند!

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پروردگار اين درخواست را نمود، و آن كوه ‏ها تبديل به نُقره شدند و آن حضرت را صدا زدند: اى على، اى وصى رسول رب العالمين، خداوند ما را براى تو آماده كرده كه اگر خواستى در امر خلافت خود خرج كنى. هر گاه ما را بخوانى ما با پاسخ مثبت در اختيار تو هستيم تا حكم خود را درباره ما اجرا فرمايى و امر خود را درباره ما به انجام رسانى.

سپس همه آن كوه ‏ها به طلاى سرخ تبديل شدند و همان سخنان را تكرار كردند.

بعد از آن به مُشک و عنبر و عبير و جواهر و ياقوت تبديل شدند، و به هر كدام كه تبديل مى‏ شدند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را چنين صدا مى ‏زدند: «يا ابا الحسن، اى برادر پيامبر، ما مُسخَّر فرمان توايم. هرگاه خواستى ما را در هر موردى خرج كنى صدايمان بزن تا پاسخ مثبت به تو دهيم و به هر چيزى كه تو مى‏ خواهى تبديل شويم»!!

در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله به همه آنان فرمود: متوجه شديد كه خداوند عز و جل چگونه على‏ عليه السلام را با آن چه كه مى ‏بينيد، از اموال شما مستغنى كرده است؟

سپس فرمود: يا على، از خداوند به جاه محمد و آل طيبين او -  كه تو بعد از محمد آقاى آنان هستى -  بخواه كه درختان اين زمين را به مردانى غرق در اسلحه، و صخره ‏هاى آن را به شيرها و پلنگ‏ ها و افعى‏ ها تبديل نمايد.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از خدا اين درخواست را نمود، و آن كوه ‏ها و تپه‏ ها و روى زمين از مردان غرق در اسلحه پر شد كه در برابر يكى از آنان ده هزار نفر از آن منافقين تاب مقاومت نداشتند.

هم چنين از شيران و پلنگان و افعى ‏ها پر شد به گونه‏اى كه در آن كوه ‏ها و زمين ‏ها و تپه ‏ها جاى خالى باقى نماند.

همه آنان صدا مى ‏زدند: يا على، اى وصى رسول ‏الله، ما آماده ‏ايم و خدا ما را در اختيار تو قرار داده و به ما دستور داده تو را اجابت كنيم هر گاه كه ما را فرا خوانى براى تسليم هر كس كه ما را بر او مسلط گردانى. پس هر گاه خواستى ما را صدا بزن تا تو را اجابت كنيم، و به هر چه مى‏ خواهى ما را امر كن تا تو را اطاعت نماييم.

يا على، اى وصى رسول الله! براى تو نزد خداوند آن مقام عظيمى است كه اگر از او درخواست كنى همه زمين و جوانب آن را مانند كيسه ‏اى در بسته در اختيار تو قرار دهد مى‏ پذيرد، و يا اگر درخواست كنى آسمان را براى تو به زمين بياورد مى ‏آورد، و يا بخواهى زمين را به آسمان ببرد انجام مى‏ دهد.

اگر بخواهى درياهاى شور آن را به آب گوارا يا روغن ياسمن و يا روغن خوشبوى بان[۴] و يا هر كدام از نوشيدنى‏ ها يا روغن‏ ها كه بخواهى تبديل كند، اين كار انجام خواهد داد. اگر بخواهى درياها را منجمد كند و بقيه جاهاى زمين را دريا قرار دهد مى ‏كند.

بنابراين از تمرد اين سركشان و مخالفت اين مخالفين محزون مباش. آن گاه كه دنياى اينان به پايان رسد به گونه ‏اى خواهد شد كه گويى در اين دنيا نبوده ‏اند، و هنگامى كه آخرت به سراغ آنان مى ‏آيد به گونه ‏اى خواهد بود كه گويى از اول آن جا بوده ‏اند.

يا على، آن چه اينان را با کفر و فسق و تمردشان از اطاعت تو، مهلت داده همان است كه فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود بن كنعان و ادعا كنندگان الوهيت از طاغيان و نيز طاغى ‏ترين طاغيان يعنى ابليس رئيس همه گمراهى ها را مهلت داده است. نه تو و نه آنان براى دار فنا خلق نشده ‏ايد، بلكه همگى براى دار بقا خلق شده ‏ايد و از خانه ‏اى به خانه ‏اى منتقل مى ‏گرديد. پروردگار تو هم نيازى نمى‏ بيند كه كسى سياست اين منافقين و تنظيم امورشان را بر عهده بگيرد. خدا مى‏ خواست شرافت تو را بر اينان ثابت كند و اين كه تو با فضل خود از آنان جدا هستى، و اگر بخواهد آنان را هدايت مى‏ كند.[۵]

پانویس

  1. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۷۶ - ۱۸۲. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۴۲، ۴۴۷ - ۴۵۰.
  2. بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۳ - ۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲ - ۱۴۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴ - ۱۶۱.
  3. بقره /  ۸ - ۱۵.
  4. بان نام گياهى است كه از دانه آن روغن خوشبويى به دست مى ‏آيد.
  5. تفسير الامام العسكرى‏ عليه السلام: ص ۱۱۱ - ۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴ - ۱۶۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳ - ۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲ - ۱۴۸. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ .