موقعیت های تبلیغی غدير در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام
بيست و شش موقعيت در دوران سى ساله عمر اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله ديده مى شود، كه بيست و پنج سالِ آن دوران خانه نشينى و پنج سال دوران حكومت ظاهرى حضرت است.
هر يک از اين موقعيت هاى غديرى ويژگى هاى خاص خود را دارد كه شيرينى و لطافت آن به عنوان صدور از لسان صاحب اصلى غدير طراوت خاصى به آن داده است.
آن ۲۶ مورد را بر مى شماريم:
۱. روز هفتم از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و قبل از بيعت اجبارى، اولين موقعيتى است كه اميرالمؤمنين عليه السلام غدير را مطرح فرموده است. آن حضرت در حالى كه غاصبين و مردم در مسجد بودند فرمود: خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش كرد. و با اين جمله به همه فهماند كه با سرعت در باطل خود پيش نروند و خود را پيروز نپندارند، بلكه بدانند كه در حال آزمون هستند.[۱]
۲. غدير در عكس العمل به رفتار مُزوِّرانه ابوبکر و عمر مطرح شد؛ و آن هنگامى بود كه در روزهاى آغاز غصب خلافت به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و خواستند اين ملاقات را مصالحه جلوه دهند. حضرت در مقابله با اين رفتار فرمود: از من طلب كردند بيعت با كسى را كه او بايد با من بیعت كند. من صاحب روز غديرم. و با اين سخن مشت غاصبين را باز كرد تا چنين وانمود نكنند كه حضرت به اقدامات آنان راضى شده و غدير را ناديده گرفته است.[۲]
۳. هنگام بيعت اجبارى يكى از موارد مطرح شدن غدير بود، آنگاه كه گفتند: كاش حق خود را زودتر به ما گوشزد مى كردى. حضرت در پاسخ فرمود: هرگز ترس آن نداشتم كه براى خلافت كسى خود را بالا بگيرد و آنچه شما انجام داديد حلال بشمارد. و با اين كلام به همه فهماند كه اتمام حجت غدير فراتر از آن است كه كسى هوس ضديت با آن را داشته باشد.[۳]
۴. آن حضرت در زير شمشيرهاى بيعت اجبارى همه مسلمانان را قسم داد و فرمود: آيا غدير را نشنيديد؟[۴]
۵. پس از غصب خلافت آن حضرت با قسم دادنِ ابوبکر فرمود: آيا طبق حدیث پيامبر صلى الله عليه و آله من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم يا تو؟ و ابوبكر اقرار كرد كه تو هستى. در اينجا خواست به همه بفهماند كه غدير يعنى صاحب اختيارى؛ و تو اى ابوبكر نمى توانى بر صاحب اختيار خود امام باشى!![۵]
۶. حضرت در برابر ابوبكر غدير را مطرح كرد؛ آنگاه كه او گفت: تو صاحب اختيار ما هستى ولى خليفه نيستى!!! حضرت با معجزه پيامبر صلى الله عليه و آله را به او نشان داد و پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: على خليفه من است، يعنى كه خلافت و صاحب اختيارى يك معنى دارد.[۶]
۷. هنگامى كه ابوبكر پرسيد: از كجا معلوم كه تو صاحب اختيارى؟ حضرت به جمله معروف «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابنَ اَبى طالِب، اَصبَحتَ مَولاىَ و مَولى كُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ» اشاره كرد كه اين اقرارى از سوى عمر بود.[۷]
۸. هنگامى كه نماينده ابوبكر در فدک به دست اصحاب حضرت كشته شد خالد به مقابله آمد، و اميرالمؤمنين عليه السلام او را از اسب به زير انداخت و فرمود: آيا روز غدير براى تو قانع كننده نبود؟[۸] و به او و همه فهماند كه يک حكومت غاصبانه تا هر جا پيش رود باطل است و غصب ادامه دارد، و هرگز نمى تواند روزى قانونى شود.
۹. امام اميرالمؤمنين عليه السلام در مجلسى در زمان عمر بن خطاب در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله غدير را يادآور شد، و رفتار ناهنجار و زشت اهل سقيفه در آن روز را خاطر نشان كرد كه آنان چگونه پيامبر صلى الله عليه و آله را مسخره مىكردند؛ و با اين مطلب به همه فهماند كه از اهل سقيفه تعجبى نيست كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن حضرت و دستوراتش را به مسخره بگيرند.[۹]
۱۰. در شوراى شش نفرى بعد از قتل عمر، حضرت منصوب شدن خود در غدير را به امر الهى مطرح فرمود، و در آن روز كه يكى از مقاطع انتخاب خليفه بود بار ديگر انتصاب الهى را مطرح كرد.[۱۰]
۱۱. هنگام بیعت مردم با عثمان، اميرالمؤمنين عليه السلام مردم را فراخواند و به آنان گوشزد كرد كه بيعت با ابوبكر و عمر قبل از عثمان نيز باطل بوده و بيعت عثمان ادامه همان راه است، و سپس دليل خود را واقعه غدير اعلام كرد تا بفهماند راه ضد غدير هر قدر ادامه پيدا كند همچنان ضلالتى روى ضلالت است.[۱۱]
۱۲. در مجلسِ بزرگى در زمان عثمان كه در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله با حضور بسيارى از صحابه تشكيل شد، حضرت ولايت را همچون نماز و زكات و روزه و حج اعلام كرد؛ كه خدا پيامبرش را مأمور به ابلاغ و تفسير آن فرموده بود، و اين كار در غدير انجام گرفت.[۱۲]
۱۳. در زمان عثمان در مجلس ديگرى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت حديثِ جعلىِ ابوبکر و عمر درباره جمع نشدن نبوت و خلافت را مطرح كرد، و دليل بر بطلان آن را غدير دانست و به همه فهماند كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً در مراسم عظيم غدير خليفه تعيين مى كند بدان معناست كه نبوّت و خلافت جمع مى شود![۱۳]
۱۴. همچنين در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله، حضرت وجوب ابلاغ پيام غدير را مطرح كرد، و پيام غدير را وجوب اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام اعلام فرمود.[۱۴]
۱۵. در ميدان جنگ جمل، حضرت طلحه را فرا خواند و غدير و ولايت خود را به او يادآور شد و او اقرار كرد، ولى با اين همه رو در روى حضرت ايستاد تا كشته شد.[۱۵]
۱۶. در كوفه هنگام آمادگى براى جنگ صفين حضرت وجوب يارى مردم نسبت به خود را بيان فرمود و در اين باره به غدير و آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله در آن روز درباره اطاعت از امام مطرح كرد، استناد فرمود.[۱۶]
۱۷. در نامه اى كه معاويه در صفین براى اميرالمؤمنين عليه السلام نوشت خبر داد كه تو غاصبين را لعنت مى كنى و خود را خليفه مىدانى و مستند تو در اين باره ماجراى غدير است؛ و اين به معناى تمام عيار بودن دلالت غدير بود.[۱۷]
۱۸. در سخنرانى حضرت در ميدان جنگ صفين در برابر لشكريان خود حضرت مردم را قسم مى داد و از آنان اقرار مى گرفت. در آنجا آيه «اولو الامر» را مطرح كرد و روز غدير را مفسر آن دانست كه در آن روز اختيار على عليه السلام را بر مردم از خودشان بيشتر اعلام فرمود.[۱۸]
۱۹. از موارد نادرى كه حضرت شعرى سرود، و آن را در برابر تفاخر معاويه برايش فرستاد، نخوت و ادعاى پادشاهى معاويه را با دليل وجوب ولايت در غدير در هم شكست.[۱۹]
۲۰. در جايگاه جنگ بين دو لشكر در ميدان صفين، حضرت در پاسخ به يكى از جنگجويان معاويه كه آيه «عمَّ يتسائلون» را مطرح مى كرد، شخصاً به ميدان رفت و نبأ عظيم را ولايت خود معرفى كرد كه بر سر آن اختلاف كرده اند، در حالى كه در غدير حجتِ آن تمام شده است.[۲۰]
۲۱. در روز جمعه اى كه با عيد غدير مقارن شده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام پس از حدود بيست و پنج سال از گذشتِ واقعه غدير، براى اولين بار جشن غدير را در كوفه بر پا كرد و عيد بودن آن را اعلام فرمود. در آنجا اميرالمؤمنين عليه السلام سخنانى درباره اهمیت و عظمت آن بيان كرد و سپس همراه مردم براى پذيرايى به خانه امام حسن مجتبى عليه السلام آمدند.[۲۱]
۲۲. مجلس عظيمى در ميدان بزرگ کوفه با حضور انبوهى از مردم تشكيل شد، و حضرت حاضرين در غدير از صحابه را درباره آن قسم داد و از آنان اقرار گرفت.[۲۲]
۲۳. كار استثنائى بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اواخر عمر و بعد از جنگ نهروان انجام داد؛ نوشته اى در حدود سى صفحه نوشت تا هر جمعه براى مردم خوانده شود. حضرت در آن غدير را خاطر نشان كرد و نتيجه گرفت كه صاحب اختيار مردم فقط من هستم.[۲۳]
۲۴. در مجلسى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در آن امتيازات و فضائل خود را بيان مى فرمود، روز غدير خم را «يوم الولاية» ناميد، و نيز كمال دين با ولايت را يادآور شد.[۲۴]
۲۵. در حضور دو صحابى بزرگِ خود اصبغ و ميثم حدیث «اَمرُنا صَعبٌ مُستَصعَب» را بيان فرمود، و شاهد آن را غدير ذكر كرد كه پس از آن اتمام حجت بزرگ، باز هم پذيرندگان غدير اندک هستند.[۲۵]
۲۶. هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه السلام غدير را به عنوان بالاترين منقبت خود از پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام فرمود.[۲۶]
منبع
تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۲۴۲ - ۲۴۷.
پانویس
- ↑ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳ - ۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳۵ - ۳۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۶ - ۶۲.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۸۱،۳۷۳،۳۵۱،۳۳۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰ - ۴۱۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷،۴۱۶.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۱۱.
- ↑ الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۲۵.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۲۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.
- ↑ مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵،۱۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۹۰،۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۳۳۶ ح ۵ .
- ↑ تفسير فرات كوفى: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۶۰ .