نقش سیاسی امام علی علیه السلام در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و خلفای نخستین
چکیده
تاریخ یعقوبی اثر احمد بن ابی یعقوب(۲۸۴ق) از جمله تواریخ عمومی است که به روش ترکیبی تألیف شده، بدین معنی که با حذف زنجیره اِسناد و تلفیق محتوای چند روایت از یک رویداد گزارشی واحد و منسجم از آن عرضه کرده است. حذف زنجیره اِسناد، ناهمخوانی برخی از گزارشها با روایات دیگر منابعِ شناخته شده همعصر (المغازی واقدی، الرِدَّه واقدی، السیرهُ النَبَویَّه ابن هشام، الطبقات الکبری ابن سعد، الامامه و السیاسه ابن قُتَیبَه و…) و به ویژه ارائه گزارشهای نادر و تشیّع وارِ یعقوبی بازیابی منابع و اعتبار سنجی روایات او را ضرور میسازد.
پرسشهای این پژوهش اینهاست: منابع یعقوبی کدام است؟ آیا این منابع اعتبار و وثاقت کافی دارند؟ و سرانجام اینکه معیار یعقوبی برای گزینش روایات چه بوده است؟
بنابر یافتههای پژوهش اگرچه روایات یعقوبی در باب جانشینی امام علی علیه السلام در مدینه در غزوَه تَبوک، تصدّی امام علی علیه السلام در جمعآوری زکات و جزیه از نجرانیها، حجه الوداع و واقعه غدیر، استنکاف از بیعت با ابوبکر (جز یک روایت)، رایزنی عمر با امام علی علیه السلام در تعیین مبدأ تاریخ، رایزنی عمر با امام علی علیه السلام در امور مالی، انتخاب خلیفه سوم (جز دو روایت) و مشاورهٔ عثمان با امام علی علیه السلام در مسائل فقهی همسو با سایر منابع و معتبر است؛ اما در جاهایی متأثّر از گرایشهای شیعی یا دلایل ناشناخته دیگر گزارشهایی متفاوت و کمیاب ارائه کرده که منبع آنها مشخّص نیست.[۱]
مقدمه
احمد بن ابی یعقوب اسحاق بن جعفر بن واضح یعقوبی (۲۸۴ق) معروف به «کاتب عباسی»[۲] مورخ، جغرافیدان[۳] و شاعر بوده است.[۴]
وی در عصر دوم عبّاسی موفق شد تاریخ جهان را از آغاز تا سال ۲۵۹ق و اوایل خلافت معتمد عباسی (حک ۲۵۶–۲۷۹ه) به رشته تحریر درآورد؛ تاریخ او مشتمل بر دو «کتاب» است: «کتاب اول» به تاریخ قبل از اسلام و «کتاب دوم» به تاریخ اسلام (از تولد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا اوایل خلافت معتمد عباسی) اختصاص دارد.[۵]
یعقوبی برخلاف مورخانی چون طبری (۳۱۰ق) که گزارشهای تاریخی را به روش روایی و با سلسله اِسناد و به صورت مُعَنعَن گاه در چند تن روایت نقل میکنند، با مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگاری میان روایات گوناگون، واقعه تاریخی را طی یک روایت منسجم گزارش میکند.[۶]
با آن که یعقوبی را مورخی شیعی یا دست کم با گرایشهای شیعی در تاریخنگاری میدانند، اما متعرض هیچیک از کراماتی که برخی از شیعیان در باب امام علی علیه السلام بدان باور دارند، نظیر سخن گفتن در شکم مادر، شکافته شدن دیوار کعبه و زاده شدن در داخل آن نشده است؛ روایات او از زمان اسلام آوردن علی علیه السلام آغاز میشود و در دو دسته فضایل و روایات نظامی و سیاسی جای میگیرند و بیشتر آنها به فضایل او (اسلام امام علی علیه السلام، کاتب صلح حُدَیبیّه، اعطای رایت در غزوَه خَیبَر، مأمور ابلاغ آیات سوره برائت و …) اختصاص دارد.[۷]
مسئله پژوهش
مسئله اصلی این پژوهش شناسایی منابعِ ناشناخته و اعتبار سنجی روایات یعقوبی در خصوص نقش سیاسی امام علی علیه السلام در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای نخستین است.
از آنجا که یعقوبی منابع و اسناد حوادث تاریخی را جز به ندرت ذکر نمیکند، شناسایی کامل این منابع و اسناد بسیار دشوار است؛ از این روی این پژوهش بر آن است تا بر مبنای مطالعات کتابخانهای و روش تاریخی با رویکرد توصیفی_ تحلیلی و با تطابق روایات تاریخی تاریخ یعقوبی در خصوص نقش سیاسی علی علیه السلام با کتب تاریخی، حدیثی و تفسیری _شیعی و سنی_ دریابد منابع یعقوبی کدام است؟ آیا این منابع اعتبار و وثاقت کافی دارند؟ و سرانجام اینکه معیار یعقوبی برای گزینش روایات چه بوده است؟ در این پژوهش، روایات تاریخی بر حسب توالی تاریخی _ و نه بر اساس نظم کتاب_ بررسی شدهاند.
پیشینه پژوهش
در بررسی پیشینه پژوهش درباره یعقوبی و روش او در تاریخنگاری آثاری در دست است: یاسین ابراهیم علی الجعفری در «اليعقوبيُّ، المؤرّخُ و الجغرافيُّ» (۱۹۸۰م)؛ حسین عاصی در «اليعقوبيُّ، عصرُهُ، سيرَهُ حياتِهِ، مَنهَجُهُ تاريخي» (۱۹۹۲م)؛ هربرت برگ (Herbert-Berge) در روش و نظریه مطالعه خاستگاههای اسلامی (۱۹۸۶م)؛ آر. اِستیفن هامفریز (R. Stephen Humphreys) در مقالهای تحت عنوان «تاریخ» (۱۹۸۶م) و محمد قاسم زمان در مقاله «اليعقوبي» (۱۹۸۶م) بهطور موجز و بی هیچ تحلیلی به رویکرد یعقوبی به تاریخ و گرایش مذهبی_سیاسی وی و تأثیر آن در تاریخنگاری او توجه نمودهاند. همچنین طیب الحبری در مَثَل و سیاست در تاریخ صدر اسلام: خلفای راشدین (۲۰۱۰م) با بررسی گزارشها درباره خلفای راشدین در سنت تاریخنگاری اسلامی، منابع روایی نخستین را فاقد اطلاعات تاریخی واقعی در دوره نخستین اسلامی معرفی کرده است؛ افزون براین مقالاتی مانند «ماهیت رفتار سران جمل در ماجرای سقوط بصره» (۱۳۹۴ش) از وجیهه میری، علی ناظمیان فرد، هادی وکیلی؛ «واکنش امام علی علیه السلام به منطق قبیلهای سقیفه» (۱۳۹۶ش) از علی ناظمیان فرد و «موقعیت اجتماعی اهل ذمه در حکومت علی عليه السلام (۳۵–۴۰ق)» (۱۴۰۰ش) از حسین علی بیگی، روح الله بهرامی، شهرام یوسفی در دو فصلنامه پژوهشنامه علوی به چاپ رسیده که به گزارشهای یعقوبی استناد کرده و به ارزیابی روایات وی نپرداختهاند.
در باب منابع یعقوبی نیز دو پژوهش از شیخ احمد خلیفی با عنوان «اليعقوبيُّ العصرُ الاموي فی کتابِهِ تاريخِ اليعقوبي»(۲۰۰۱م ) و از علی بیات و زهره دهقانپور مقالهای با عنوان «بررسی تاریخنگاری یعقوبی به لحاظ منابع» (۱۳۹۰ش) در دست است. پژوهشگران در این دو مقاله به صورت کلی به انواع منابع یعقوبی «اعم از منابع مکتوب، شفاهی (شنیدهها و مشاهدات) و نامشخص» (ص۱۰) پرداختهاند و هیچیک از روایات یعقوبی در دورهای خاص را بررسی و تحلیل نکردهاند.
منابع یعقوبی
یعقوبی در آغاز «کتاب دوم» کسانی را که از آنان روایت کرده، معرفی میکند و میافزاید جز آنان که نام برده، از دیگران هم روایت میکند[۸] منابع وی اعم از کوفی و مدنی در عداد محدّثان، اخباریان، مورخان و نسبشناسان بهشمار میآیند که برخی از آنان گرایشهای شیعی و عبّاسی داشتهاند. منابع او عبارتاند از:
۱. اسحاق بن سلیمان بن علی هاشمی عباسی (۱۸۷ق).
۲. ابوالبَختَری وَهب بن وَهب قرشی مدنی(۲۰۰ق).
۳. آبان بن عثمان احمر بَجَلی شیعی کوفی(۱۷۰ق).
۴. محمد بن عمر واقِدی مدنی (۲۰۷ق).
۵. عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمیری بصری، ساکن بغداد (۲۱۸ق).
۶. ابوحَسّان حسن بن عثمان زیادی بغدادی (۲۴۲ یا ۲۴۳ق).
۷. ابوولید عیسی بن یزید بن دَأب مدنی، ساکن بغداد (۱۷۱ق).
۸. هَیثَم بن عَدیّ بن عبدالرحمان طائیّ کوفی (۲۰۷ یا ۲۰۹ق).
۹. ابواسحاق محمد بن کثیر قرشی شیعی کوفی، ساکن بغداد.
۱۰. ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابی سیف مَدائنی بصری، ساکن بغداد (۲۲۵ق) و ابو مَعشر نَجیح بن عبدالرحمان سِندی مدنی(۱۷۰ق).
با توجه به فاصله زمانی تاریخ درگذشت یعقوبی و منابعی چون آبان بن عثمان، ابومَعشَر نَجیح، عیسی بن یزید بن دَأب، اسحاق بن سلیمان هاشمی، ابوالبَختَری، محمد بن عمر واقِدی، هَیثَم بن عَدی و عبدالملک بن هشام مشخّص میشود که این هشت تن بین ۶۶ تا۱۱۴ سال پیش از یعقوبی درگذشتهاند؛ از این روی توان دریافت که یعقوبی روایات خود را بی واسطه از آنها اخذ نکرده، بلکه از راویان آنان یا از کتابهایشان گرفته است.
از آنجا که ابوحَسّان حداکثر ۴۲ سال پیش از یعقوبی درگذشته، احتمال میرود از مشایخ بلاواسطه او باشد؛ اما در مورد مدائنی که ۵۹ سال پیش از یعقوبی فوت شده این احتمال ضعیف به نظر میرسد؛ زیرا با اطمینان نمیتوان گفت یعقوبی از محضر او سَماع کرده یا نه.
محمد بن کثیر قرشی تنها منبعی است که تاریخ درگذشت او مشخص نیست، از این روی نمیتوان گفت از مشایخ بلاواسطه یا با واسطه یعقوبی بوده است. در خور ذکر است اگرچه یعقوبی جز در مواردی اندک ضمن نقل روایات، مثلاً «تأکید بر شایستگی علی علیه السلام در انتخاب خلیفه سوم»[۹] به هیچیک از منابع روایی خود اشاره نمیکند؛ اما میتوان گزارشهای مربوط به تاریخ ولادت، بعثت، ورود به مدینه، رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمو تاریخ شروع خلافت خلفای راشدین (جز ابوبکر) را به دلیل مشخص بودن منبع آنها از بقیه گزارشها مستثنی کرد[۱۰]؛ زیرا یعقوبی در تعیین طالع سالها و زمانها و تبدیل ماه قمری به شمسی _ نه در نقل گزارشهای تاریخی_ از منابع کتبی محمد بن موسی خوارزمی (بعد از ۲۳۳ق)، ریاضیدان، منجم و مورخ زمان مأمون عباسی[۱۱] و ماشاءالله بن اَثَری (حدود ۲۰۰ق)، حکیم و منجم یهودی زمان منصور تا مأمون عباسی[۱۲] استفاده کرده است.
نقش سیاسی امام علی علیه السلام
بررسیها نشان میدهد که یعقوبی موضوعات مربوط به نقش سیاسی امام علی علیه السلام در عصر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمو خلفای نخستین را در ۱۱ موضوع و در قالب ۲۰ روایت گزارش کرده که تنها در یک روایت به منبع خود اشاره کرده است. برای بازیابی منابع این روایات و اعتبار سنجی آنها ده اثر تاریخی: المَغازی واقدی، الرِدَّه واقدی، السیره النَبَویَّه ابن هشام، الطَبَقات الکبری ابن سعد، الامامه والسیاسه ابن قُتَیبَه، اَنساب الاشراف بلاذری، فتوح البلدان بلاذری، تاریخ الطبری، الفتوح ابن اعثم و السَقیفه و الفَدک جوهری اساس قرار گرفته است.
از آنجا که برخی از این ده منبع همه روایات مذکور در تاریخ یعقوبی را نیاوردهاند، در ارزیابی آن روایات فقط از منابعی استفاده شده که درباره هر روایت گزارشی را آوردهاند. در این پژوهش پس از یادکردِ اجمالی یکایک موضوعات ۱۱ گانه فوق نخست منبع روایت مربوط به هر یک از موضوعات را شناسایی و پس از بررسی و مقایسه آن، دلایل و معیارهای گزینش روایت از سوی یعقوبی بیان میشود.
جانشینی امام علی علیه السلام در مدینه در غزوَه تَبوک
در روایات تاریخ یعقوبی بی اشاره به حدیث منزلت دو بار تصریح شده که پیامبر در غزوه تَبوک علی علیه السلام را جانشین خود در مدینه قرار داد.[۱۳] در منابعِ اساسِ این پژوهش دربارهٔ جانشینی علی علیه السلام در مدینه یا فقط سرپرستی خانواده پیامبر اختلاف وجود دارد. ابن هشام[۱۴] به نقل از محمد بن اسحاق و با واسطه از سعد بن ابی وَقّاص، و طبری[۱۵] به نقل از محمد بن اسحاق گفتهاند: که پیامبر، علی علیه السلام را جانشین خود در میان خانوادهاش قرار داد. ابن سعد نیز چند روایت در این موضوع نقل کرده که در برخی از آنها بهطور ضمنی یا به وضوح میگوید: پیامبر علی علیه السلام را جانشین خود در میان خانوادهاش قرار داد.[۱۶] و در برخی دیگر به نقل از فضل بن دُکَین و با واسطه از عبدالله بن رَقیم و به نقل از رَوح بن عُبادَه و با واسطه از بَراء بن عازِب ضمن بیان حدیث منزلت، سخن از جانشینی علی علیه السلام در مدینه است.[۱۷] اما واقدی، استاد ابن سعد، در گزارش غزوه تبوک از این جانشینی سخن نگفته است.[۱۸]
بر پایهٔ این گزارشها روایت یعقوبی با روایت ابن سعد به نقل از فضل بن دُکَین و رَوح بن عُبادَه همسو است. از آنجا که یعقوبی در هواداری از شیعه و در جهت اثبات خلافت علی علیه السلام به موضوع جانشینی وی در مدینه تأکید دارد، از این رو مایه شگفتی است که چرا حدیث منزلت با دلالتی که به جایگاه هارون نسبت به موسی علیه السلام و خاصه به عنوان جانشینی موسی علیه السلام در میان قومش و نه خانوادهاش دارد _ و ظاهراً منظور پیامبر نیز جانشینی علی علیه السلام بوده_ حذف شده یا مغفول مانده است؟
مهمتر آنکه برداشت معنایی و هدف سیاسی شیعیان از این حدیث در جهت اثبات خلافت علی علیه السلام بعد از پیامبر بوده است.[۱۹]
به نظر میرسد یعقوبی درصدد بوده تا گرایش مذهبی خود را تا حدی پوشیده دارد و خود را گزارشگری بیطرف نشان دهد؛ چندان که در ماجرای اعطای رایت در غزوه خَیبَر نیز از ناکامی شیخین در گشودن قلعه قَموص (از قِلاع خیبر) و در موضوع بیعت با علی علیه السلام ضمن بیان حمایت عایشه از طلحه و مخالفت وی در قبال انتخاب علی علیه السلام ، از خونخواهی عایشه سخن نگفته[۲۰] تا مبادا از سوی مخالفیناش به هواداری متهم شود.
در خور ذکر است که ابن عبدالبَرّ این حدیث را از معتبرترین و صحیحترین احادیث دانسته که توسط گروهی از صحابه پیامبر مانند سعد بن ابی وَقّاص، ابوسعید خُدری، امّ سَلَمَه، اسماء بنت عُمَیس و جابر نقل شده است.[۲۱]
امام علی علیه السلام متصدّی جمعآوری زکات و جزیه از نجرانیها
یعقوبی ضمن نقل اخبار فرماندهان دستهها و لشکرها بی ذکر تاریخ این رویداد علی علیه السلام را سرپرست جمعآوری زکات و جزیه از نجرانیها دانسته است.[۲۲]
در منابع اساس این پژوهش، روایتی در این باب جز از طبری[۲۳] در دست نیست. او ضمن بیان حوادث سال دهم هجری از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که پیامبر برای همه بلاد اسلامی عاملانی را برای دریافت زکات تعیین کرد و هشت نفر را نام برد که یکی از آنها علی علیه السلام بود. یعقوبی تنها به نقل روایتی از امام باقر علیه السلام بسنده کرده و احتمالاً به منظور بارز شدن نقش علی علیه السلام در عصر پیامبر، از دیگر عاملان نامی برده نشده است.
حجّه الوداع و واقعه غدیر
در تاریخ یعقوبی چهار صفحه به ماجرای حجّه الوداع و واقعه غدیر اختصاص یافته است. وی روایتی دربارهٔ غذا خوردن علی علیه السلام با پیامبر در مراسم حج آورده است.[۲۴] و دو بار نیز به شأن نزول آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ که به عقیده شیعه و بسیاری از منابع سنی درباره واقعه غدیر نازل شده، تصریح کرده: در یک روایت ضمن نقل اخبار آیاتی که در مدینه نازل شده، این آیه را آخرین آیه از قرآن دانسته که در روز غدیر و نصب علی علیه السلام نازل شده[۲۵] و در روایتی دیگر نیز ضمن نقل اخبار حجّه الوداع از آن یاد کرده[۲۶] و در ادامه همین روایت ماجرای غدیر را آورده است که پیامبر پس از خروج از مکه در هجدهم ذیالحجه در جایی نزدیک جُحفه که به آن غدیرخم میگفتند توقف کرد و پس از خواندن خطبه دست علی علیه السلام را بالا برد و گفت: «اَلستُ اَولي بالمومنينَ مِن اَنفُسِهِم؟» گفتند: آری، ای پیامبر خدا گفت: «فَمَن كنتُ مَولاهُ فَعليٌ مَولاهُ، اَللّهُمَّ وَالِ مَنَ والاهُ و عادِ مَن عَادَاهُ»[۲۷]
در منابع اساس این پژوهش، جز دو روایت در دست نیست: یکی از ابنسعد[۲۸] به نقل از محمد بن بَکر بُرسانی و با واسطه از جابر که مؤید روایت غذا خوردن علی علیه السلام با پیامبر در حجّه الوداع است و دیگری از بلاذری[۲۹] به نقل از عباس بن هشام کلبی و با واسطه از غیاث بن ابراهیم که گفته: علی علیه السلام در مسجد کوفه از حاضرانی که شاهد صدور حدیث غدیر از سوی رسول خدا بودهاند خواست تا از جای برخاسته و بدان شهادت دهند؛ انس بن مالک، بَراء بن عازِب و جریر بن عبدالله به آن شهادت دادند.
بنا بر بررسیها منابع حدیثی و تفسیری شیعی نزول آیه ۳ سوره مائده را _ در روز غدیر و به معنای اثبات حق جانشینی علی علیه السلام _ به نقل از یکی از صحابه: عبدالله بن عباس و ابوسعید خُدری و به نقل از امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام و سُلَیم بن قَیس هِلالی شیعی کوفی روایت کردهاند.[۳۰] اما در منابع حدیثی شیعی، افزون بر ذکر نام این صحابه، از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است.[۳۱] نقل حدیث غدیر از سوی یعقوبی به منزله تشیع وی تلقّی شده، حتی طبری را هم به دلیل صحیح دانستن حدیث غدیر به تشیع متهم کردهاند.[۳۲] به روایت ابن منظور[۳۳] به نقل از رِفاعَه بن اِیاس ضَبّی و با واسطه از جدش، علی علیه السلام در جنگ جمل در برابر طلحه به حدیث غدیر استناد کرد. افزون بر این، علامه امینی به تصریح منابع شیعی و سنی گفته: علی علیه السلام در آغاز ورود به کوفه، مردم کوفه و صحابه پیامبر را به مسجد فرا خواند و از کسانی که ناظر صدور حدیث غدیر از سوی پیامبر بودهاند خواست تا بدان شهادت دهند. عده زیادی (بین ۱۲–۳۰ تن) خاصه ۱۲ تن از بدریّون به آن شهادت دادند.[۳۴]
در خور ذکر است که جعفریان با اتکا به روایات بلاذری، ابن منظور و علامه امینی بر آن است که «استناد به این حدیث در میان مردم جز بدین معنا نبود که علی علیه السلام از «حق الهی» خود در باب «ولایت» سخن میگفت و بدان استناد میکرد»[۳۵]
استنکاف از بیعت با ابوبکر
دربارهٔ موضع علی علیه السلام در قبال انتخاب ابوبکر سه روایت در تاریخ یعقوبی آمده است. در روایت نخست، متخلفان از بیعت با ابوبکر علاوه بر علی علیه السلام ، عباس بن عبدالمطّلب، زبیر بن عَوّام، خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غِفاری، عمّار بن یاسر، اُبَیّ بن کعب و ابوسفیان بن حرب معرفی شدهاند.
به روایت وی ابوبکر و طرفدارانش درصدد برآمدند تا با دادن رشوه به عباس او را با خود همراه سازند، ولی عباس پیشنهاد آنان را نپذیرفت.[۳۶] در روایت دوم آمده: چون ابوبکر و عمر مطلع شدند که گروهی از مهاجرین و انصار با علی علیه السلام در خانه حضرت زهرا(س) جمع شدهاند، به خانه وی هجوم بردند تا از آنها بیعت بگیرند.[۳۷] و در ادامه همین روایت گزارشی از بیعت علی علیه السلام پس از شش ماه و به قولی چهل روزه آمده است[۳۸]
امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر موجب اظهارات مختلفی از سوی مورخان شده است. ابن سعد دلیل تأخیر امام را گردآوری قرآن دانسته است.[۳۹] ولی در سایر منابع، بی ذکر دلیل امتناع، به عدم بیعت او تا رحلت حضرت زهرا(س) تصریح شده است.[۴۰]
بنا بر بررسیها به نظر میرسد یعقوبی با گرایش شیعی روایت اول را به طرفداری از علی علیه السلام برساخته است؛ زیرا فهرستی که او از این افراد به دست داده، در دیگر منابع یافت نمیشود. به روایت ابن سعد[۴۱] متخلفان از بیعت با ابوبکر تنها دو تن دانسته شدهاند: خالد بن سعید بن عاص و سعد بن عباده خزرجی.
به نظر میرسد روایت جوهری[۴۲] به نقل از عمر بن شَبّه و با واسطه از مسلمه بن عبدالرحمان مؤید روایت دوم باشد و روایت بلاذری[۴۳] به نقل از مدائنی و با واسطه از عایشه هم روایت سوم را تأیید میکند. چنانکه مذکور افتاد یعقوبی احتمالاً به دلیل گرایش شیعی و به منظور تأیید استحقاق علی علیه السلام برای خلافت به استنکاف وی از بیعت با ابوبکر به روایات فوق استناد کرده باشد و مرتضی عاملی[۴۴] نیز روایت اول را با استناد به یعقوبی پذیرفته و بنا بر علائق شیعی و بی بررسی روایات سایر منابع، مرتکب خطا شده است.
امام علی علیه السلام وجریان رِدَّه
طُلَیحه بن خُوَیلد اسدی با طوایفی از قبیله غَطَفان و بنی فَزاره به رهبری عُیَینه بن حِصن فزاری ادعای نبوت کرد. ابوبکر برای مواجهه با او عازم ذی القَصَّه شد و از عمرو بن عاص درباره همراهی علی علیه السلام پرسید. او پاسخ داد: از تو اطاعت نمیکند[۴۵]
گزارش یعقوبی از نافرمانی علی علیه السلام در ماجرای رِدَّه خلاف روایات دیگر منابع است. به گزارش ابن اثیر[۴۶] به نقل از راوی ناشناسی، ابوبکر برای محافظت از دروازههای مدینه و مقابله با طُلَیحه (از پیامبران دروغین در نَجد)، علی علیه السلام ، طلحه، زبیر و ابن مسعود را برگزید.
ابن کثیر [۴۷] نیز به روایت از دارَقُطنی و از او به نقل از مالک بن انَس و با واسطه از عایشه و نیز به روایت از زکریا بن یحیی بصری ساجی و از او به نقل از ابوالزَّناد (عبدالله بن ذَکوان) و با واسطه از عایشه، به مشاورهٔ نظامی با علی علیه السلام و تأثیر آن در تصمیمگیری ابوبکر اشاره کرده است؛ اگرچه واقدی[۴۸] طبری[۴۹] و ابن اعثم[۵۰] در ماجرای رِدَّه اشاره ای به این موضوع نکردهاند. بر پایهٔ گزارشهای منابعی که پس از یعقوبی نگاشته شده و با توجه به وثاقت مالک بن انس و ابوالزَّناد[۵۱] به نظر میرسد این روایت ساختگی بوده و یعقوبی با گرایش شیعی و به منظور نشان دادن مخالف علی علیه السلام در قبال ابوبکر قصد گزارش این روایت ضعیف را داشته است.
رایزنی ابوبکر با امام علی علیه السلام
چون ابوبکر تصمیم گرفت به شام لشکرکشی کند، با گروهی از صحابه از جمله علی علیه السلام رایزنی کرد. علی علیه السلام نوید پیروزی به ابوبکر داد و وی بدان خشنود شد. [۵۲]
در منابع اساس این پژوهش، جز دو روایت در دست نیست: یکی از ابن اعثم[۵۳] به نقل از راوی ناشناسی که کمابیش مطابق با روایت یعقوبی است و مُتَقی هندی (۹۷۵ق ) در کنزُ العُمّالِ فی سُنَنِ الاقوالِ و الافعالِ نیز روایتی همانند روایت ابن اعثم به نقل از اسحاق بن بِشر آورده است.[۵۴]
منابع رجالی و کتب تراجم از دو تن موسوم به اسحاق بن بشر یاد کردهاند؛ ابوحُذَیفَه اسحاق بن بشر بن محمد بن عبدالله بن سالم ( ۲۰۶ق) که در بلخ متولد شد و صاحب آثاری به نامهای المُبتَدأ و الفتوح بوده و دیگری ابویعقوب اسحاق بن بشر بن مُقاتِل کاهلِی ( ۲۲۸ق ) که در کوفه زاده شد و در بغداد اقامت گزید[۵۵]مراد متقی هندی از اینکه اسحاق بن بشر کدام یک از این دو نفر بودهاند مشخص نیست؛ اما هر دو از راویان «متروک الحدیث »و «متهم به کذب» به شمار آمدهاند[۵۶]
از آنجا که منبع یعقوبی در این روایت مشخص نیست و گزارش آثاری که پس از یعقوبی نگاشته شده، به دلیل راویان آنها ضعیف به شمار میآید، به نظر میرسد یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود روایت را در هواداری از علی علیه السلام برساخته است.
رایزنی عمر با امام علی علیه السلام
عمر در سال ۱۶ هجری «نامهها را تاریخ نهاد و میخواست تاریخ را از میلاد پیامبر خدا بنویسد، سپس گفت: از مبعث. پس علی بن ابی طالب بدو پیشنهاد کرد که تاریخ را از هجرت بنویسد، پس آن را از هجرت نوشت»[۵۷]
در منابع اساس این پژوهش، روایات چندانی نیامده است؛ بنا بر بررسیها روایت یعقوبی با دو روایت متشابه طبری همسو است.[۵۸]
در صورتی که روایت اول را منبع یعقوبی بدانیم، طبری از ابن ابی سَبُرَه و با واسطه از سعید بن مُسَیّب و در صورتی که روایت دوم طبری را منبعی مستقل تلقی کنیم، طبری از عبدالرحمان بن عبدالله بن عبدالحکم و با واسطه از سعید بن مسیّب نقل کرده که عمر به پیشنهاد علی علیه السلام مبدأ تاریخ را از هجرت پیامبر قرار داد.
منابع رجالی و کتب تراجم از دو تن از مشاهیر آل ابی سَبُرَه یاد میکنند؛ خَیثَمَه بن عبدالرحمان بن ابی سَبره (۸۰ ق) که منابع شیعی وی را از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام شمرده و منابع سنی وی را از اصحاب علی علیه السلام دانستهاند[۵۹] و دیگری اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی سَبره که از تابعین و از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بوده است[۶۰] مراد طبری از اینکه ابن ابی سَبُره کدامیک از این دو نفر بودهاند مشخص نیست؛ اما هر دو از راویان شیعی و ثقه بهشمار میآیند.[۶۱]
انطباق روایت یعقوبی با روایات طبری و عدم روایتی مُعارض با آنها به صحت و قوت گزارش یعقوبی میافزاید.
رایزنی عمر با امام علی علیه السلام در امور مالی
عمر دربارهٔ سواد کوفه با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و بعضی از ایشان گفتند: آن را در میان ما بخش کن، سپس با علی مشورت کرد و گفت: «اگر امروز آن را بخش کنی برای کسانیکه پس از ما باشند چیزی نخواهد بود، لیکن آن را بدست ایشان میسپاری تا در آن کار کنند و برای ما و آیندگان هر دو باشد.» پس عمر گفت: خدایت بر این عقیده توفیق دهد.[۶۲]
در منابع اساس این پژوهش، تنها از بلاذری[۶۳] دو روایت کمابیش متفاوت در دست است: در روایت نخست به نقل از حسین بن اَسود و با واسطه از یزید بن ابی حبیب، عمر با سعد بن ابی وَقّاص مشورت کرد و او گفت: «اگر آن را میان حاضران تقسیم کنی، برای آنان که پس از ایشان خواهند آمد چیزی نخواهد ماند و در روایت دوم به نقل از حسین بن اسود و با واسطه از حارثه بن مُضَرِّب، عمر با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و علی علیه السلام گفت: «بگذار آنها ماده معاشی برای مسلمانان باشد».
بررسیها نشان میدهد که حسین بن اسود عِجلی (۲۵۴ق) از اتباعِ اتباعِ تابعین کوفی بهشمار آمده که در بغداد اقامت داشت.[۶۴] و در باب جایگاه روایی او اقوال متفاوتی در دست است؛ برخی وی را «ثقه»[۶۵] و برخی به نقل از رجال شناسان وی را «ضعیف» و «سارق الحدیث» دانستهاند[۶۶]
به نظر میرسد یعقوبی بیتوجه به جایگاه رواییِ او و به حکم گرایش شیعی خود و به منظور پر رنگ جلوه دادن نقش علی علیه السلام ، روایت حاوی نام سعد بن ابی وقّاص را نادیده گرفته و به نقل روایت دوم بسنده کرده باشد.
انتخاب خلیفه سوم
دربارهٔ انتخاب خلیفه سوم سه روایت در تاریخ یعقوبی آمده است. در روایت نخست به نقل ازعبدالله بن عباس گزارشی از گفت و گوی وی با عمر آمده که ضمن آن خلیفه دوم از بیلیاقتی عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، طلحه بن عبیدالله، زبیر بن عوّام و عثمان بن عفّان در امر خلافت سخن گفته و ضمن بیان شایستگی علی علیه السلام بر امتناع قریش از قبول خلافت او تأکید کرده است.[۶۷]
دو روایت بعدی به شورای عمر اختصاص دارد. در یک روایت عمر انتخاب خلیفه را به شورایی مرکب از شش صحابی پیامبر (علی علیه السلام ، عثمان بن عفّان، عبدالرحمان بن عوف، زبیر بن عوّام، طلحه بن عبیدالله و سعد بن ابی وقّاص) تفویض کرد و ابوطلحه بن زید بن سهل را بر این کار گماشت.[۶۸] و در روایتی دیگر گزارشی از شرایط عبدالرحمان بن عوف (پیروی از سیرهٔ شیخین) برای خلیفه بعدی و ردّ آن توسط علی علیه السلام آمده که فرمود: «همانا با کتاب خدا و روش پیامبرش نیازی به روش هیچکس نیست»؛ اما عثمان آن را بی درنگ پذیرفت[۶۹]
بررسی روایات دلالت دارد که یعقوبی احتمالاً به دلیل گرایش شیعی خود روایت اول را به طرفداری از علی علیه السلام برساخته است؛ زیرا گزارشی که وی به نقل از یکی از صحابه آورده، در هیچیک از منابع اساس این پژوهش نیامده است.[۷۰]
دربارهٔ شورای عمر دو روایت متفاوت به نقل از عمر بن شَبَّه و با واسطه از عمرو بن میمون آورده است. در یک روایت آمده: عمر به ابوطلحه گفت ۵۰ تن از انصار را برگزین و این جمع را وادار کن تا یکی از خودشان را انتخاب کنند و در روایتی دیگر گزارشی از شورای شش نفرهٔ عمر و شرایط عبدالرحمان بن عوف برای خلیفه بعدی و ردّ آن توسط علی علیه السلام آمده است. یعقوبی روایت دوم طبری را که دلالت آشکاری بر شایستگی علی علیه السلام در امر خلافت دارد نقل کرده و در هیچیک از سه روایت خود متعرض مأموریت ابوطلحه در گزینش ۵۰ صحابی برای تعیین خلیفه نشده است.
مشاورهٔ عثمان با امام علی علیه السلام در مسائل فقهی
عثمان دستور داد زنی از قبیله جُهَینَه را که پس از شش ماه از ازدواج فرزندی آورده بود، سنگسار کنند. چون او را برای قصاص بیرون بردند، علی علیه السلام به پیش عثمان آمد و با استشهاد بدین آیه وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ ؛ و حمل انسان و از شیر گرفتنش سی ماه است» و این آیه دربارهٔ شیرخوارگی کودک «حَولَینِ کامِلَینِ؛ دو سال کامل» حکم عثمان را مغایر با قرآن اعلام کرد.
عثمان به دنبال زن فرستاد، اما زن سنگسار شده بود، و شوی او هم به مشروعیت فرزندش اعتراف کرد.[۷۱]
در منابع اساس این پژوهش گزارشی از این ماجرا نیامده، با این حال منابع حدیثی و تفسیری از این روایت یاد کردهاند. دربارهٔ تاریخ این مشاورهٔ فقهی که در زمان کدام یک از خلفا و به مشورت کدام یک از صحابه بوده، اختلاف هست. بیهقی [۷۲] و طبری[۷۳] این مشاورهٔ فقهی را در زمان عمر و به علی علیه السلام نسبت دادهاند و قُرطُبی[۷۴] و ابن حجر[۷۵] این مشاوره را در زمان عثمان و به ابنعباس منسوب کردهاند.
بنا بر بررسیها روایت یعقوبی با روایت مالک بن انس در المُوَطَّأ همسو است. مالک بن انس[۷۶] دربارهٔ این مشاوره یک روایت آورده که در زمان عثمان و به مشورت علی علیه السلام بوده است؛ در خور ذکر است که منابعی که پس از المُوَطَّأ نگاشته شده نیز این مشاوره را در زمان عثمان و به علی علیه السلام نسبت دادهاند.[۷۷]
بررسیها نشان میدهد که مالک بن انس بن مالک حِمیری اَصبَحی (۱۷۹ق) از فقهای بزرگ اهل سنت و از تابعین مدنی بهشمار میآید که رجال شناسان وی را به اجماع توثیق کردهاند.[۷۸]
به احتمال قریب به یقین یعقوبی با اعتماد به وثاقت مالک و همسویی روایت او با گرایش شیعی خود، این روایت را به دیگر روایات افزوده تا نقش علی علیه السلام در دوره خلفا بیش از پیش نمایان شود.
امام علی علیه السلام و معترضان عثمان
در تاریخ یعقوبی دو روایت درباره واکنش علی علیه السلام به فرمان عثمان در قبال معترضان وی نقل شده، در روایت نخست آمده که چون مروان بن حکم به فرمان عثمان، ابوذر و خانوادهاش را از مدینه بیرون میبرد، جماعتی از اصحاب پیامبر، (علی علیه السلام، حَسَنین علیهم السلام، عبدالله بن جعفر و عمّار بن یاسر) برای مشایعت با او بیرون آمدند و چون ابوذر علی را دید پیش رفت و دست او را بوسیده سپس گریست و گفت: من هرگاه تو را و فرزندانت را میبینم، گفتار پیامبر خدا را بیاد میآورم، و شکیبایی ندارم تا گریه کنم.
پس علی رفت که با او سخن گوید. لیکن مروان گفت: امیر مؤمنان نهی کرده است که کسی با او سخن گوید. پس علی تازیانه را بلند کرد و بر روی شتر مروان نواخت و گفت: دور شو خدایت بآتش کشاند. سپس او را بدرقه کرد و …[۷۹]
در ادامه همین روایت آمده که چون خبر وفات ابوذر به عثمان رسید، گفت: خدا ابوذر را رحمت کند. عمار گفت، آری از صمیم قلب خدا ابوذر را رحمت کند. این سخن بر عثمان دشوار آمد و از عمار سخنی بگوش عثمان رسید و خواست او را نیز تبعید کند. پس بنی مخزوم نزد علی بن ابیطالب فراهم آمدند و از او کمک خواستند، علی گفت: «عثمان را با تصمیمش نمیگذاریم.» پس عمار در خانهاش نشست و سخنان بنومخزوم به عثمان رسید و از او صرفنظر کرد.[۸۰]
در منابع اساس این پژوهش، دربارهٔ موضع عثمان در قبال ابوذر و عمار و واکنش علی علیه السلام نسبت به فرمان وی اختلاف هست. ابن قتیبه[۸۱] و ابن اعثم[۸۲] گفتهاند: عثمان دستور داد عمار را کتک بزنند به طوری که از شدت ضرب و شتم بیهوش شد.
در این دو روایت از تبعید ابوذر و عمار و واکنش علی علیه السلام سخنی نیست؛ افزون بر این، به گزارش ابن اعثم ماجرای تبعید ابوذر به رَبَذَه پس از مخالفت عمار و ضرب و شتم وی بوده در حالی که در روایت یعقوبی عکس آن گزارش شده است. بنا بر بررسیها روایات یعقوبی با روایات بلاذری همسو است.
بلاذری[۸۳] در دو روایت به نقل از بکر بن هَیثَم و با واسطه از قَتادَه، از تبعید ابوذر و عمار و واکنش علی علیه السلام یاد کرده است؛ اما از عبارتهای «دور شو خدایت به آتش کشاند» و «عثمان را با تصمیمش نمیگذاریم» در نکوهش عثمان از سوی علی علیه السلام سخن نگفته است.
بررسیها نشان میدهد که بکر بن هیثم از مشایخ ناشناختهٔ بلاذری بهشمار میآید. از آنجا که منبع یعقوبی در این روایات مشخص نیست و گزارش بلاذری به جهت ناشناس بودنِ راوی او ضعیف است، به نظر میرسد این روایت ساختگی بوده و یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود و به منظور نشان دادن مخالفت علی علیه السلام در قبال عثمان قصد گزارش این روایات ضعیف را داشته است.
نتیجهگیری
از مباحثی که در این پژوهش بازتاب یافته، به نتایج ذیل دست مییابیم:
۱. یعقوبی موضوعات مربوط به نقش سیاسی امام علی علیه السلام در عصر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و خلفای نخستین را در ۱۱ موضوع و در قالب ۲۰ روایت گزارش کرده که تنها در یک روایت (روایت نخست در انتخاب خلیفه سوم) به منبع خود بهطور مستقیم اشاره کرده است و از مقابلهٔ گزارشهای یعقوبی در خصوص نقش سیاسی علی علیه السلام مشخص میشود که در منابع اساس این پژوهش روایات چندانی در دست نیست.
۲. با بررسی دیگر منابع و نوزده تن از منابع او (رَوح بن عباده، محمد بن بَکر بُرسانی، عمر بن شَبَّه، مدائنی، و…) آشکار میشود که ابونُعَیم فضل بن دُکَین (۲۱۹ق) گرایشهای شیعی داشته و سُلَیم بن قیس هِلالی (۷۶هق)، خیثَمَه بن عبدالرحمان بن ابی سَبُرَه (۸۰ق) و اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی سَبُرَه از راویان شیعی بهشمار میآیند.
۳. امام باقر علیه السلام (بین ۱۱۴–۱۱۸ق) از مشایخ باواسطه یعقوبی بیشترین مقدار روایات را به خود اختصاص داده است.
۴. یعقوبی در ماجرای حجه الوداع و غدیر خم به منظور اعتبار مطالب خود افزون بر امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام ، از منابع دستِ اول (عبدالله بن عباس، ابوسعیدخُدری، سعد بن ابی وَقّاص، بَراء بن عازِب، و…) نیز روایت کرده است.
۵. به رغم آنکه یعقوبی در هواداری از شیعه و در جهت اثبات خلافت علی علیه السلام به موضوع جانشینی وی در مدینه در غزوه تَبوک تأکید دارد؛ اما از بیان حدیث منزلت غفلت کرده یا از روایات او حذف شده است.
۶. روایات یعقوبی در باب جانشینی علی علیه السلام در مدینه در غزوه تبوک، تصدّی علی علیه السلام در جمعآوری زکات و جزیه از نَجرانیها، حجه الوداع و واقعه غدیر، استنکاف از بیعت با ابوبکر (جز یک روایت)، رایزنی عمر با علی علیه السلام در تعیین مبدأ تاریخ، رایزنی عمر با علی علیه السلام در امور مالی، انتخاب خلیفه سوم (جز دو روایت) و مشاوره عثمان با علی علیه السلام در مسائل فقهی همسو با سایر منابع و معتبر است؛ با این تفاوت که یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود و به منظور پر رنگ جلوه دادن نقش علی علیه السلام بخشهای مطلوب خود را از روایات برگزیده و نقل کرده است.
۷. روایات یعقوبی در باب فهرستی که وی از متخلّفان بیعت با ابوبکر ارائه داده، نافرمانی علی علیه السلام در ماجرای رِدَّه، رایزنی ابوبکر با علی علیه السلام در لشکرکشی به شام، روایات دالِّ بر شایستگی علی علیه السلام در انتخاب خلیفه سوم و واکنش علی علیه السلام به فرمان عثمان در قبال معترضان وی، به دلایل ناشناس بودنِ منبع او، مغایرت با سایر منابع و ضعف راویان، ساختگی و فاقد اعتبار است.
منبع
پژوهش نامه علوی، سال ۱۳، بهار و تابستان ۱۴۰۱ش، شماره۱.
پانویس
- ↑ سمیه امین رعیا جزه، هادی عالم زاده، یونس فرهمند و معصومعلی پنجه.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۸.
- ↑ الاعلام، ج۱، ص۹۵.
- ↑ یَتیمَه الدَّهر فی مَحاسن اهلِ العصر، ج۳، ص۳۴۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص5-6.
- ↑ تاریخنگاری در اسلام، ص۴۳–۴۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، صص۲۳–۲۴، ۵۴، ۵۶، ۷۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۸، ۲۲، ۴۱، ۱۱۳–۱۱۴، ۱۳۹، ۱۶۲ ۱۷۸.
- ↑ الفهرست، ص۳۸۳، تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلامی، ص۷۶–۷۷.
- ↑ الفهرست، ص۳۸۲، معجمُ المؤَلِّفین، ج۸، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۵ و ج۳، ص۱۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۳۹۹.
- ↑ الصحیحُ مِن سیره النبی الاعظم، ج۲۹، ص۲۶۹–۲۷۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶–۱۸۰.
- ↑ الاستیعابُ فی معرفةِ الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۴۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۳
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۲؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۳؛ الکافی، ج۲، ص۱۵ و ۸۰؛ کمالُ الدینِ و تمامُ النِعمةِ، ج۱، ص۲۷۷؛ الامالی، ج۱، ص۴۳۷؛ فهرستُ کتبِ الشیعه و اسماءِ المُصَنِّفین و اصحاب الاصول، ج۱، ص۲۴۷؛ فضائلُ الخمسه مِن الصِحاحِ السته، ج۱، ص۴۰۰.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۶.
- ↑ لسان المیزان، ج۵، ص۱۰۰.
- ↑ مختصرُ تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۲۰۴.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۳۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۷–۲۵۸.
- ↑ الامامه و السیاسة، ج۱، ص۲۸–۲۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۳؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۷–۲۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۵، ج۴، ص۷۳.
- ↑ السقیفةُ و الفدک، ج۱، ص۵۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۴.
- ↑ الصحیحُ مِن سیره النبی الاعظم، ج۲۹، ص۳۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ البدایةُ و النهایة، ج۶، ص۳۱۵.
- ↑ الرِدّهُ مع نبذةِ من فتوح العراق و ذکر المثنیّ بن الحارثة الشیبانی، ص۴۸-۵۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۵۳-۲۶۱.
- ↑ الفتوح، ج۱، ص۱۴-۱۵.
- ↑ تاریخ الثقات، ج۱، ص۴۱۷؛ تَهذیب التَهذیب، ج۵، ص۲۰۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۳.
- ↑ الفتوح، ج۱، ص۸۰-۸۱.
- ↑ کنزُ العُمّالِ فی سُنَنِ الاقوالِ و الافعالِ، ج۵، ص۶۷۰.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶-۳۲۷؛ سیرُ اعلامِ النُبَلاء، ج ۵، ص۱۷۱؛ میزانُ الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ الجَرحُ والتَعدیل، ج2، ص214؛ الضعفاء و المتروکون، ج1، ص257.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۵.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲
- ↑ سیرُ اعلامِ النُبَلاء، ج۵، ص۱۸۶؛ تَهذیب التَهذیب، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ سیرُ اعلامِ النُبَلاء، ج۵، ص۱۸۶؛ تَهذیب التَهذیب، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ تاریخ الثقات،ج1، ص146؛ الثقات، ج4، ص213
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ فتوح البلدان، ص۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ الثقات، ج۸، ص۱۹۰؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۶۷.
- ↑ الجَرحُ والتَعدیل، ج۳، ص۵۶؛ الثقات، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۸، ص۶۷؛میزانُ الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی،ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی،ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی،ج۲، ص۱۶۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۸ و ۲۹۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۴.
- ↑ السُنن الکبری، ج۷، ص۷۲۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۱، ص۳۹۳-۳۹۴.
- ↑ تفسیرُ القُرطُبی، ج۳، ص۳۶۳.
- ↑ تَهذیب التَهذیب، ج۳، ص۴۰۴.
- ↑ المُوَطّأ، ج۲، ص۸۲۵.
- ↑ شرحُ الزرقانی علی موطّأ الامام مالک،ج۴،ص۲۳۳؛ المغنی، ج۹، ص ۷۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ الطَبَقات الکُبری، ج۵، ص۴۶۵؛ تاریخُ الثقات، ج۱، ص۴۱۷؛ الجَرحُ والتَعدیل، ج۱، ص۳۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۳
- ↑ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۰-۵۱.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۵۴۴.
فهرست منابع
- اسبابُ نزولِ القرآن؛ علی بن احمد واحدی نیسابوری، تحقیق: کمال بسیونی زغلول، بیروت: دارالکتب العلمیة،۱۴۱۱ق.
- الاستیعابُ فی معرفةِ الاصحاب؛ ابن عبدالبَرّ، یوسف بن عبدالله،تحقیق علی محمد بَجاوی، ج۳، بیروت: دارالجیل.
- الاستیعابُ فی معرفةِ الاصحاب؛ یوسف بن عبدالله بن عبدالبر،م۴۶۳ق، تحقیق: علی محمد بَجاوی، بیروت: دارالجیل، بی تا.
- الاعلام (قاموسُ تَراجمِ لأشهُر الرجالِ و النساءِ من العربِ و المُستَعربین و المُستشرقین)؛ خیرالدین زرکلی، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
- اعیانُ الشیعه؛ محسن امین عامِلی،بیروت: دارالتعارف، ۱۴۰۳ق.
- الأمالی، محمد بن حسن طوسی، تحقیق و تصحیح مؤسسه البعثة، ج۱، قم: دارالثقافة،۱۴۱۴ق.
- الامالی؛ شیخ صدوق، م۳۸۱ق، بیروت: مؤسسه اعلمی، بی تا.
- الامامة والسیاسة؛ ابن قتیبة الدینوری، م۲۷۶ق، قم: انتشارات الشریف الرضی، قم، چاپ اوّل، ۱۴۱۳ ق.
- انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، م۲۷۹ق، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
- البدایه و النهایه؛ اسماعیل بن کثیر دمشقی، م۷۷۴، تحقیق: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- بررسی تاریخنگاری یعقوبی به لحاظ منابع»؛ علی بیات، زهره دهقانپور، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، ش۲، پاییز و زمستان۱۳۹۰.
- البُلدان، ابن واضح یعقوبی،م۲۹۲ق، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- تاریخُ التُّراثِ العربی؛ فؤاد سزگین، ترجمه محمود فهمی حجازی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،۱۴۲۲ق.
- تاریخ التمدن الاسلامی؛ جرجی زیدان، بیروت: دار مکتبه الحیاه، ۱۹۷۵م.
- تاریخُ الثقات؛ابوالحسن احمد بن عبدالله عجلی کوفی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۸ق.
- تاريخ الطبری؛ محمد بن جرير طبری، م۳۱۰ق، بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۸۷۹ م.
- التاریخُ العربیِّ و المؤرّخون؛ شاکرمصطفی،بیروت:دارالعلم للملایین،۱۹۸۳م.
- تاریخ الیعقوبى؛ ابن واضح یعقوبی، م۲۹۲ق، قم: منشورات الشریف الرضى، ۱۴۱۴ق.
- تاریخ بغداد؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تحقیق: مصطفی عبدالقادرعطا، بیروت: دارالکتب العلمیه،۱۴۱۷ق.
- تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی؛ رسول جعفریان، تهران: علم، چهارم، ۱۳۸۶ش.
- تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلامی؛ ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی،ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۷۹ش.
- تاریخنگاری در اسلام؛ صادق سجادی و هادی عالم زاده، تهران: سمت، ۱۳۸۲ش.
- تفسیرُ القُرطُبی؛ شمس الدین قُرطُبی، تحقیق: ابراهیم اطفیش، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، قم: دارالکتاب، ۱۴۰۳ق.
- التفسیر؛ ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، م۳۲۹ق، تهران؛ مکتبة العلمیة الاسلامیه، اول، ۱۳۸۰ق.
- التلخیصُ الحبیُر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر، ابن حجر عسقلانی، مصر: مؤسسه قرطبه، ۱۴۱۶ق.
- تَهذیب التَهذیب؛ ابن حجر عسقلانی، م۸۵۲ق، بیروت: دارصادر، ۱۳۲۵ق.
- الثِقات؛ ابن حبان ابو حاتم بستی،م۳۵۴ق، حیدرآباد دکن: دایره المعارف العثمانیه، ۱۳۹۳ق.
- الجَرحُ والتَعدیل؛ ابوحاتم حَنظلی رازی،بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۱ق.
- ذخائر العقبی فی مناقب ذوالقربی؛ محب الدین طبری، م۶۹۴ق، قم: دارالکتاب الاسلامی، اول، ۱۴۲۸ق.
- الرجال؛ احمد بن محمد برقی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ق.
- الرجال؛ تقی الدین حلّی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ق.
- الرِدّهُ مع نبذةِ من فتوح العراق و ذکر المثنیّ بن الحارثة الشیبانی؛ محمد بن عمر واقدی، تحقیق: یحیی بن الحبوری، بیروت: دارالغرب الاسلامی،۱۴۰۹ق.
- السقیفةُ و الفدک؛ احمد بن عبدالعزیز جوهری،روایة عزالدین عبدالحمید ابی الحدید المعتزلی، مقدمه و تحقیق: محمد هادی امینی، تهران: مکتبة النینوی الحدیثة، بی تا.
- سنن ابن ماجه؛محمد بن يزيد بن ماجه القزويني، م۲۷۵ق، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، بیروت: دار الفكر، بی تا.
- السنن الکبری؛ احمد بن حسین بیهقی، م۴۵۸ق، بیروت: دارالکتب العلیمه،۱۴۲۴ق.
- سنن ترمذي؛ محمد بن عیسی ترمزی، م۲۷۹ق، قاهره: دارالحدیث، اول، ۱۴۱۹ق.
- سیرُ اعلامِ النُبَلاء؛شمس الدین ذهبی، قاهره: دارالحدیث،۱۴۲۷ق.
- السیرة النبویه؛ عبدالملک بن هشام حمیری، م۲۱۳ق، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
- شرحُ الزرقانی علی موطّأ الامام مالک،محمد بن عبدالباقی بن یوسف زرقانی، تحقیق: طه عبدالرؤف سعد، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، ۱۴۲۴ق.
- شرحُ نَهجِ البَلاغَه؛ ابن ابی الحدیدمعتزلی، م۶۵۶ق، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴.
- شرحُ نَهجِ البَلاغَه؛ ابن ابی الحدیدمعتزلی، م۶۵۶ق، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴.
- الضعفاء و المتروکون؛ ابوالحسن علی بن دینار دارَقطنی، تحقیق: عبدالرحیم محمد القشقری، مدینه: مجلة الجامعة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
- الطَبَقات الکُبری؛ محمد بن سعد،م۲۳۰ق، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا،بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
- الغدير؛ عبدالحسین امینی، م۱۳۹۰ق، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، اول، ۱۴۱۶ق.
- فتوحُ البُلدان؛ احمد بن یحیی بلاذری،بیروت: مکتبة الهلال،۱۹۸۸م.
- الفتوح؛ ابن اعثم کوفی،م۳۱۴ق، تحقیق علی شیری، بیروت: اول، دارالاضواء، ۱۴۱۷ق.
- فضائلُ الخمسه مِن الصِحاحِ السته؛ مرتضی فیروزآبادی، بیروت: دارالکتب العلمیه،۱۴۱۵ق.
- فهرستُ کتبِ الشیعه و اسماءِ المُصَنِّفین و اصحاب الاصول؛ محمد بن حسن طوسی، ۴۶۰ق، تحقیق عبدالعزیز طباطبایی، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی بی تا.
- الفهرست؛محمد بن اسحاق بن ندیم، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، م۳۲۸ق، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷ق.
- الکامل فی التاریخ؛ ابن اثیر شیبانی جزری، م۶۰۶ق، بیروت: دارصادر، ۱۳۸۵ق.
- الکامل فی التاریخ؛ ابن اثیر شیبانی جزری، م۶۰۶ق، بیروت: دارصادر، ۱۳۸۵ق.
- کمال الدین و تمام النعمه، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه القمی، م۳۸۱ق، تهران: اسلامیه، ۱۳۹۵ق.
- کنزُ العُمّالِ فی سُننِ الاقوالِ و الافعال، علی بن حسام الدین متقی هندی، تحقیق: بکری حیانی و صفوة السقا، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق.
- لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، محقق دائرة المعرف النظامیة، بیروت: مؤسسه الاعلمی، دوم، ۱۳۹۰ق.
- ماهیت رفتار سران جمل در ماجرای سقوط بصره»، وجیهه میری، علی ناظمیان فرد،هادی وکیلی، دو فصلنامه پژوهشنامه علوی، ش ۱۲، پاییز و زمستان۱۳۹۴ش.
- محمد باقر مجلسی؛ بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ق.
- مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر؛ محمد بن مکرم بن منظور، دمشق: دارالفکر، اول، ۱۴۰۲ق.
- مُشاکَلَهُ الناسِ لِزَمانِهِم، ابن واضح یعقوبی، تحقیق: ویلیام ملورد، بیروت: دارالکتب الحدید،۱۹۶۲م.
- المَعارف؛ ابن قتیبه دینوری، تحقیق: ثروت عکاشة، بیروت: الهیئة المصریة العامة الکتاب، ۱۹۹۲م.
- مُعجم الاُدباء؛ شهاب الدین یاقوت حموی، تحقیق احسان عباس، بیروت: دارالکتب الحدید،۱۹۹۳م.
- معجمُ المؤَلِّفین؛ عمر رضا کحّاله، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۶ق.
- معرفهُ انواعِ علوم الحدیث؛ ابن الصلاح، عثمان بن عبدالرحمان بیروت: دارالکتب العلمیه،۱۴۲۳.
- معرفهُ انواعِ علوم الحدیث؛ عثمان بن عبدالرحمان بن صلاح، بیروت: دارالکتب العلمیه،۱۴۲۳ق.
- المَغازی؛ محمد بن عمر واقدی، تحقیق: مارسدن جونس، ج۳، بیروت:مؤسسه الاعلمی،۱۴۰۹ق.
- المُغنی؛ احمد ابن قدامَه مقدسی دمشقی، قاهره: مکتبة القاهره، ۱۳۸۸ق.
- المُغنی؛ موفق الدین ابی محمد عبدالله بن احمد مقدسی دمشقی،م۶۲۰ق، قاهره: مکتبة القاهره، ۱۳۸۸ق.
- مناقب آل ابی طالب؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، م۵۸۸ق، قم: علامه، اول، ۱۳۷۹ق.
- المُوَطّأ؛ مالک بن انس، تصحیح محمد فؤاد عبدالباقی،بیروت: ۱۴۰۶ق.
- موقعیت اجتماعی اهل ذمه در حکومت علی ع (۳۵-۴۰ ه )»؛ حسین علی بیگی، روح الله بهرامی، شهرام یوسفی، دو فصلنامه پژوهشنامه علوی، ش ۲۳، بهار و تابستان۱۴۰۰ش.
- ميزان الاعتدال؛ شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، م۷۴۸ق، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
- نَشأهُ علمِ التاریخِ عندالعرب؛ عبدالعزیزالدوری، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه، ۲۰۰۵م.
- واکنش امام علی علیه السلام به منطق قبیلهای سقیفه»؛ علی ناظمیان فرد، دو فصلنامه پژوهشنامه علوی، ش ۱۵، بهار و تابستان۱۳۹۶ش.
- الوسیطُ فی علومِ و مصطلحِ الحدیث؛ ابوشُهبَه محمد بن سُوَیلَم، بیروت: دارالفکر العربی، بی تا.
- وصول الاخیار الی اصول الاخبار؛حسن بن عبدالصمد العاملی،تحقیق سید عبداللطیف کوهکمری، مجمع الذخائر الاسلامیه، مطبعه الخیام.
- یَتیمَه الدَّهر فی مَحاسن اهلِ العصر؛ عبدالملک بن محمد (۱۴۱۳). تحقیق: مفید محمد قمحیه، بیروت، لبنان: دارالکتب العلمیه،۱۴۱۳ق.
- الیعقوبیُّ العصرُ الامویِّ فی کتابه تاریخ الیعقوبی؛ شیخ احمد خلیفی، مرکز الوثائق و الدراساتُ الانسانیه، ۲۰۰۱م.
- الیعقوبیُّ، المؤَرّخُ و الجغرافیُّ، علی الجعفری، یاسین ابراهیم، بغداد: وزارة الثقافة و الإعلام،۲۱۳م.
- الیعقوبیُّ، عصرُهُ، سیرَهُ حیاتِهِ، مَنهَجُهُ تاریخی؛ حسین عاصی، حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۲م.