نکاتی از آیه اکمال
اكمال دين
جملات آيه اكمال در ميان آيهاى قرار گرفته كه آغاز و پايان آن مربوط به خوردنى هاى حرام همچون گوشت مردار و خوک است. اما روشن است بيان اين مطالب كه قبلاً نيز در سوره هاى انعام و بقره و نحل آمده بود. اين مطلب اولاً حرف تازه اى نيست، و ثانياً موجب اكمال و اتمام دين نمى شود، بلكه برخى چيزها بايد تكرار شوند تا مؤثر واقع شوند.
اما اين چه روزى است كه داراى چنين ويژگى هاى مهمى است؟
اگر روزهاى عمر شريف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را بررسى كنيم، مى بينيم كه ايشان در ۴۰ سالگى به پيامبرى مبعوث شد، و در ۶۳ سالگى شهيد شد. در اين ۲۳ سال رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله، كدام روز است كه احتمال دارد اين آيه با آن مطابقت داشته باشد:
الف) روز بعثت
اولين روزى است كه حضرت به پيامبرى مبعوث شد. هنوز اتفاقى نيفتاده است كه بگوييم امروز دين كامل شد. مثل اين است كه روز اولى كه دانش آموز به مدرسه مى رود، معلم به او بگويد: تو امروز فارغ التحصيل شدى!
ب) روز هجرت
هنگام هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه هم، نه دين كامل شده بود و نه كافران مأيوس گشته بودند، زيرا از هر قبيله اى يک نفر آمده بود تا پيامبر صلى الله عليه و آله را بكشند. پيامبرصلى الله عليه وآله هم على بن ابى طالب عليه السلام را در جاى خود نهاده بود. پس از آن نيز جنگ هاى بسيارى به راه انداختند.
ج) روز پيروزى
مسلمانان در برخى جنگ ها پيروز مى شدند و در برخى شكست مى خوردند. آنجا كه شكست مى خوردند كفار اميدوارتر مى شدند، و آنجا كه پيروز مى شدند دشمن مأيوس نمى گشت و در صدد حمله اى ديگر بر مى آمد.
د) روز فتح مكه
گر چه با فتح مكه، كافران از غلبه بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مأيوس شدند، اما اميد داشتند با وفات پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمانان دچار ضعف گشته و آنان غالب گردند. زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله پسرى نداشت كه ادامه دهنده راه او باشد.
هـ) روز نصب امام
روشن است هيچ موضوعى نيست كه مايه نااميدى كامل دشمنان گردد، جز تعيين جانشين؛ آن هم جانشينى همچون على بن ابى طالب عليه السلام، كه شجاعت و زكاوت او مورد پذيرش همه از دوست و دشمن بود. اين امر در روز هجدهم ذى الحجه و در سرزمين غدير خم اتفاق افتاد، و حضرت على عليه السلام به امامت مسلمين منصوب گرديد.
اتمام نعمت
چند نكته هم در مورد اتمام نعمت وجود دارد:
الف) قرآن در سه مورد مى گويد: در آينده نعمت را بر شما تمام خواهم كرد. يک جا پس از تغيير قبله است كه مى فرمايد: «و لأتمّ نعمتى عليكم».[۱] در فتح مكه نيز مى گويد: «و يتمّ نعمته عليك».[۲] در پايان آيه كسب طهارت براى نماز نيز مى گويد: «و ليتمّ نعمته عليكم».[۳] اما در آيه غدير خم مى فرمايد: «أتممت عليكم نعمتى»: نعمتم را بر شما تمام كردم. يعنى با نصب امام نعمت الهى بر مردم كامل شد.
ب) سه مرتبه در قرآن آمده است: «ليظهره على الدين كله»[۴]، يعنى اسلام بر همه اديان غالب شده و كره زمين را خواهد گرفت. اما كدام اسلام؟ آيه اكمال مى فرمايد: اسلامى كه كره زمين را فرا مى گيرد، اسلام غدير خم است، زيرا در آيه غدير خم فرمود: «اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»؛ يعنى اسلامى را كه در غدير خم كامل كردم به عنوان دين براى شما پسنديدم.
آن وقت در مورد آينده جهان مى گويد: «وعد اللَّه الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض... و ليمكننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم»[۵]: خدا به كسانى كه از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين (خود) قرار دهد... و آن دينى را كه برايشان پسنديده است براى آن مستقر كند.
در غدير خم مى گويد: «رضيت» و در مورد حكومت بر زمين مى گويد: «ارتضى». ريشه هر دو يكى است. پيداست مكتبى كه مى تواند همه دنيا را زير پرچم خودش جمع كند مكتب اهل بيت عليهم السلام است.
ج) نكته ديگر اينكه: شیعه و سنی همه قبول دارند كه در آخرالزمان فردى از نسل پيامبر صلى الله عليه و آله قيام مى كند كه نامش مهدى است، و جهان را از ظلم و جور پاک ساخته و حكومت عدل اسلامى را برپا مى سازد.
ما مى گوييم: شما از طرفى قيام مهدى عليه السلام را قبول داريد، و از طرفى هم مى گوييد امام با نظر مردم انتخاب مى شود. خوب رأى بدهيد و مهدى عليه السلام را مشخص كنيد. مى گويند: نه، مهدى عليه السلام را بايد خدا تعيين كند. مى گوييم: چطور شد اولين امام را شما تعيين كرديد و آخرين آنها را خدا تعيين كند؟! اگر امام جامعه را بايد خدا تعيين كند، هم اولش با خداست و هم آخرش.
شما در مورد امام اول مى گوييد: مردم جمع شدند و بزرگان اجماع كردند و خليفه انتخاب شد. مى گوييم: اگر اولى را رأى داديد، رأى بدهيد و يک مهدى عليه السلام انتخاب كنيد! چطور تعيين آخرين حاكم جهان به عهده خداست، و اولين آنها به عهده مردم؟
پس حق اين است كه تعيين امام كار خداست نه مردم. قرآن مى فرمايد: «و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة»[۶]: پروردگار تو هر چه را بخواهد مى آفريند و بر مى گزيند و آنان (در اين امور) اختيارى ندارند.
البته قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: «و امرهم شورى بينهم»[۷]؛ يعنى كارهايى كه مربوط به مردم است بايد به صورت شورى انجام شود. اما امامت «امرهم» نيست، بلكه «امر اللَّه» است؛ يعنى كار خداست. خداوند وقتى حضرت ابراهيم عليه السلام را امام كرد فرمود: «انى جاعلك الناس اماماً»[۸]؛ يعنى من كه خدا هستم تو را امام مردم قرار دادم. حضرت ابراهيم عليه السلام عرض كرد: از ذريه و نسل من نيز امام قرار ده. خداوند فرمود: عهد من به ظالمين نمى رسد.
در مورد آيه اكمال: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»: امروز كسانى كه كافر شده اند از (كار شكنى در) دين شما نوميد گرديده اند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما (به عنوان) آيين برگزيدم، در بخش نهايى آيه، ديگر بار به مسئله پيشين باز مى گردد و مى گويد: «فمن اضطر فى مخمصه غير متجانف لاثم فان اللَّه غفور رحيم»: و هر كس دچار گرسنگى شود بى آنكه به گناه متمايل باشد (اگر از آنچه منع شده است بخورد) بى ترديد خدا آمرزنده مهربان است.
از آنجايى كه بخش ميانى آيه محل استدلال است، به توضيح همان بسنده مى كنيم. بخش ميانى آيه، جمله معترضه است كه در ميان آيه قرار داده شده است، چرا كه دلالت و ظاهر آيه به هيچ وجه متوقف بر بخش ميانى نيست و به آن احتياجى ندارد. مؤيد اين سخن اين است كه روايات شأن نزول در سبب فرود آيه فقط بخش ميانى يعنى كلمه «اليوم» را ذكر مى كنند، و به اصل آيه يعنى «حرّمت عليكم الميتة» اشاره نمى كنند.
مراد از «اليوم»
در اين باره كه مراد از «اليوم» چيست، نظرهايى مطرح شده، كه از آن جمله است:
روز بعثت[۹]، روز فتح مكه[۱۰]، روز نزول آيه برائت[۱۱]، روز تعيين على بن ابى طالب عليه السلام براى جانشينى[۱۲]، روز نزول همين آيه كه روز جمعه و روز عرفه است.[۱۳] برخى نيز گفته اند كه «اليوم» اشاره به روز خاصى ندارد.[۱۴]
براى مشخص كردن اين روز مهم - كه روز مأيوس شدن كافران و كامل شدن دين و تمام گردانيدن نعمت و انتخاب اسلام به عنوان آيين الهى است - به سراغ قرائن و نشانه ها و فضاى نزول سوره و آيه، نقل هاى تاريخى و روايات مربوط مى رويم، و با توجه به آنها احتمال هاى موجود را بررسى مى كنيم:
احتمال نخست
اينكه مراد از كلمه «اليوم» روز بعثت باشد پذيرفتنى نيست، چرا كه:
- الف) ظاهر سياق آيه اين است كه مردم داراى دينى بودهاند كه كفار آرزوى نابودى يا تغيير آن را داشته اند.
- ب) همچنين ظاهر سياق آيه اين است كه دين مردم ناقص بوده و خدا دين را كامل كرده و نعمتش را بر آنان تمام نموده است. اين در حالى است كه مردم قبل از اسلام دينى نداشتند تا كفار در آن طمع كنند و خداوند آن را كامل نمايد. پس با توجه به سياق آيه «اليوم» به يقين اشاره اى به روز بعثت ندارد.
- ج) علاوه بر اين، زمان نزول سوره و روايات شأن نزول اين نظر را بر نمى تابند؛ چرا كه سوره مائده آخرين سوره اى است كه بر پبامبر صلى الله عليه و آله فرود آمده، و اين فرود حدود بيست و چند سال از روز مبعث فاصله دارد.
احتمال دوم
اينكه مراد از «اليوم» روز فتح مكه باشد نيز پذيرفتنى نيست، زيرا:
- الف) بسيارى از واجبات پس از فتح مكه (سال ۸ هجرى) فرود آمد. پس اين آيه كه بر اكمال دين دلالت دارد شامل روز فتح نمى شود، چرا كه با فتح مكه دين كامل نشد.
- ب) فتح مكه باعث يأس همه كافران نشد، در حالى كه «الذين كفروا» عام است و شامل همه مشركان مى شود كه مأيوس شدند.
- ج) اين احتمال نيز با زمان نزول سوره و روايات شأن نزول سازگارى ندارد.
احتمال سوم
از مطالب پيش گفته روشن مى شود كه زمان نزول آيه برائت[۱۵] نيز نمى تواند مصداق «اليوم» باشد، زيرا پس از آيه برائت واجبات ديگرى فرود آمد. اين نظر با روايت شأن نزول نيز سازگارى ندارد و فقط يک احتمال است.
احتمال چهارم
اينكه مراد از «اليوم» روز خاصى مد نظر نباشد نيز پذيرفتنى نيست، چون روايات فراوانى وجود دارند كه مصداق «اليوم» را مشخص نموده اند.
احتمال پنجم
برخى قائل هستند مراد از «اليوم» روز نزول اين آيه مى باشد. درباره زمان نزول آيه دو نظر وجود دارد: برخى از اهل سنت مى گويند آيه در روز عرفه فرود آمده است[۱۶]، اما شيعه با توجه به روايات متواترى كه از طريق اماميه نقل شده و نيز با عنايت به روايات فراوانى كه از اهل سنت رسيده است، مصداق «اليوم» را روز غدير خم و تعيين على بن ابى طالب عليه السلام براى جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى داند.
از دقت در روايات و بررسى مسائل تاريخى و سياق آيه چنين حاصل مى شود كه مراد از «اليوم» روز غدير خم است نه عرفه، زيرا :
- الف) شأن نزول هايى كه فرود آيه را در روز غدير خم مى دانند، از طريق شيعه و سنى نقل شده و به حد تواتر مى رسند.[۱۷]
- ب) با دقت در رخدادهاى مربوط به روزهاى پايانى عمر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله، روشن مى شود آن روزى كه تاب پذيرش محتواى آيه را داراست روز غدير خم است نه روز ديگرى. چرا كه طبق نقل هاى متواتر، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان جانشين و رهبر جامعه پس از خود معرفى نمود.
اين امر از آن جهت كه باعث ادامه رسالت مى گردد، از يک سو عاملى براى نا اميدى كافران است. كسانى كه شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله را زمينه اى براى قدرت يافتن خود و فروپاشى بناى اسلام مى دانستند، و از سوى ديگر باعث كامل شدن و به ثمر نشستن دين مى شود، و از ديگر سو نيز عاملى براى پايان يافتن اين نعمت الهى و انتخاب اسلام به عنوان دين مى باشد، چرا كه دين به مرحله اى رسيده است كه با درگذشت يک شخص، حتى اگر پيام آور دين باشد، طومارش در هم پيچيده نخواهد شد.
پس هم از نظر تاريخى[۱۸] و هم از نظر شواهد موجود در آيه، مراد از «اليوم» روز غدير خم است نه روز عرفه، چون روز عرفه نشانه هاى بيان شده در آيه را دارا نيست.[۱۹]
مراد از «يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون»
نخستين صفتى كه براى روز غدير خم بيان شده، نااميدى كافران از دين مسلمانان است. كافرانى كه از روزهاى نخست رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله با شيوه هاى گوناگونى چون وعده، وعيد، آزار و اذيت، محاصره، جنگ، ريختن خون و مبارزه فرهنگى در پى براندازى اين حركت الهى بودند و از هيچ اقدامى كوتاهى نمى كردند.
كافرانى كه خداوند پيش از اين مسلمانان را از آنان بر حذر مى داشت و مى فرمود: كافران دائم نقشه مى كشند و دوست دارند شما را از دينتان برگردانند و عليه دينتان اقدام كنند.[۲۰]
«فلا تخشوهم»: از كافران نترسيد، چرا كه حكومت بر قدرت اسلامى با تعيين جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و سرپرست جامعه مى تواند با صلابت و قدرت به راه خود ادامه دهد، و نقشه ها و آرزوهاى كافران را - كه چشم به درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله دوخته بودند - نقش بر آب نمايد. با اين حال، مسلمانان بايد به اين زنگ خطر گوش فرا دهند، كه اگر قدر نعمت الهى و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله را ندانند، بلاهاى بسيار بزرگى در انتظارشان است.
«و اخشون»: بايد از خداوند ترسيد، چرا كه سنت الهى اين است كه اگر ملتى قدر نعمت الهى را ندانند، خداوند آن نعمت را از آنها خواهد گرفت: «ذلك بأن اللَّه لم يك مغيّراً نعمة انعمها على قوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم و ان اللَّه سميع عليم»[۲۱]: اين كفر بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه به قومى ارزانى داشته تغيير نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خداوند شنواى داناست.
«اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً». در اين قسمت، چند صفت ديگر براى اين روز بيان مىشود:
نخست اينكه مجموعه معارف و احكام تشريع در اين روز با تعيين جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله كامل گرديد. «اكملت لكم دينكم»، پس محبت عملى و پيروى از ولايت به عنوان آخرين فريضه، دين را معنى مى بخشد و كامل مى كند. لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: دوستى اهل بيت و ذريه ام عليهم السلام به كمال رسيدن دين است، و سپس آيه اكمال را تلاوت مى كنند.[۲۲] امام رضا عليه السلام نيز مى فرمايند: امر امامت، عامل تمام شدن اجزاء دين است.[۲۳]
دوم اينكه نعمت الهى دين - كه وسيله رشد و كمال بشر است - با خروج از مرحله وابستگى به پيامآور آن و تكيه بر مقام ولايت تمام و دائمى گرديد: «اتممت عليكم نعمتى».
پس تدبير امور بندگان به وسيله دين آنگاه تمام و كامل مى گردد كه در راستاى ولايت الهى، سر سپردگى در مقابل دين حاصل شود. امروز كه اين مسير مشخص گرديده است، نعمت تمام شده و تدين به دين اسلام مورد پسند خداوند قرار گرفته است.
پانویس
- ↑ بقره / ۱۵۰.
- ↑ فتح / ۲.
- ↑ مائده / ۶ .
- ↑ توبه / ۳۳، فتح / ۲۸، صف / ۹.
- ↑ نور / ۵۵ .
- ↑ قصص / ۶۸ .
- ↑ شورى / ۳۸.
- ↑ بقره / ۱۲۴.
- ↑ الميزان: ج ۵ ص ۱۷۰،۱۶۹.
- ↑ المنار: ج ۶ ص ۱۲۹.
- ↑ تفسير الطبرى: ج ۴ ص ۴۲۰،۴۱۹.
- ↑ الميزان: ج ۵ ص ۱۷۰،۱۶۹.
- ↑ التفسير الكبير(فخر رازى): ج ۱۱ ص ۱۰۸. تفسير المنار: ص ۱۲۶. مجمع البيان: ج ۲ ص ۱۵۹،۱۵۸.
- ↑ مجمع البيان: ج ۲ ص ۱۵۹، ذيل آيه.
- ↑ نزول آيه هاى آغازين سوره توبه و ابلاغ آن توسط على بن ابى طالب عليه السلام در منى از حوادث مهم سال نهم هجرى است. اين واقعه پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى رخ داد. فتح مكه باعث تقويت قدرت نظامى و معنوى اسلام گرديد، ولى هنوز شرايط صلح بين مسلمانان و كفار بر قرار بود و كفار به سبک خويش حج مى گزاردند، و مسلمانان به آيين خود اين مراسم را انجام مى دادند. تا اينكه آيات آغازين سوره برائت فرود آمد و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ابوبكر را براى حج فرستاد و آيات برائت را نيز با او همراه كرد. جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت: اين آيات را كسى جز تو يا مردى از خودت ابلاغ نمى كند. لذا پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را سوار بر شتر خود فرستاد، و آن حضرت در ميانه راه خود را به ابوبكر رساند و آيات را از او گرفت و در منى بر مردم خواند كه ديگر كفار حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و محيط حرم اختصاص به مسلمانان دارد. مناقب على بن ابى طالب عليه السلام و ما نزل من القرآن فى على عليه السلام (ابن مردويه): ص ۲۵۱ - ۲۵۴.
- ↑ تفسير الطبرى: ج ۴ ص ۴۱۸. التفسير الكبير: ج ۱۱ ص ۱۰۸.
- ↑ شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۲۰۰ - ۲۰۸ ح ۲۱۰ - ۲۱۵. مناقب على بن ابى طالب و ما نزل من القرآن فى على عليه السلام (ابن مردويه): ص ۲۳۱ - ۲۳۳ ح ۳۲۹ - ۳۳۴. احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۰ - ۳۳۵. تفسير نور الثقلين: ج ۱ ص ۵۸۷ - ۵۹۰.
- ↑ تاريخ اليعقوبى: ج ۲ ص ۱۱۲.
- ↑ براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به: الميزان: ج ۵ ص ۱۷۰ - ۱۷۵.
- ↑ بقره / ۱۰۹. آل عمران / ۱۴۹. صف / ۸ .
- ↑ انفال / ۵۳ . نيز مراجعه كنيد به: رعد / ۱۱. بقره / ۲۱۱. نحل / ۱۱۲.
- ↑ الامالى (صدوق): ص ۲۷۱.
- ↑ الكافى: ج ۱ ص ۱۹۹ ح ۱. در دعاى بعد از نماز روز غدير خم نيز آمده است: ... و علياً اميرالمومنين و ان الاقرار بولايته تمام توحيدك و الاخلاص بوحدانيتك و كمال دينك و تمام نعمتك و فضلك على جميع خلقك و بريتك. تهذيب الاحكام: ج ۳ ص ۱۴۵ ح ۱.