نیجریه
مقاله درباره غدير
غديرِ سال ۱۴۲۳ براى اولين بار برنامه بى سابقه اى را تجربه كرد. افرادى از مليت هاى مختلف جهان فراخوانده شدند، تا در برنامه اى كه گفتمان ملت ها درباره غدیر را تداعى مى كرد، احساس خود را از اين واقعه در مقاله اى به تصوير كشند.
در اين برنامه ۲۱۴ نفر از ۳۶ كشور جهان با ۲۷ زبان مختلف شركت كردند، كه همه سعى كرده بودند دريافت درونیشان را از واقعه عظيم غدير نشان دهند، و برداشت خود را با ذوق و سليقه اى كه ظرافت اين ماجرا مى طلبد، با زيباترين كلام به رشته قلم درآورند، كه يكى از اين كشورها نيجريه است.
واى بر آنان كه راه غدير را بر بشريت بستند![۱]
حل همه مشكلات جهان در گذشته و امروز و آينده و هر كمالى كه بشر طالب آن است در خطبه غدير نهفته، حتى حل مشكلات فردى مسلمانان نيز ارتباط مستقيم با اعتقاد به محتواى اين كلام بلند و رسالت الهى دارد.
خطبه غدير افكار را به راه صحيحى سوق داده كه برترين اعتقاد به شمار مى آيد، و شامل تمام شرايط كمال انسان است. بلكه سعادت همه عالم متوقف بر آن است، چرا كه اگر انسانها به اين خطبه معتقد باشند و سپس محتواى آن را در اعمال خود مجسم كنند سعادت فقط شامل حال همه عالم بشريت نمى شود، بلكه همه عوالم را در بر مى گيرد.
اكنون جا دارد تأسفى بلند به حال انسانها داشته باشيم و بگوييم: وا اسفا! بر انسان وَ اى حسرت بر آنچه از دست داده است!
سپس بايد نفرين كنيم كسانى را كه راه را بر بشريت بستند و نگذاشتند حقيقت غدير و هدف از اين تبليغ عظيم به مردم برسد. واى بر آنان كه راه كمال و سعادت بشر را بستند و نگذاشتند نداى ولايت و امامت به گوشهاى شنوا برسد، و اين گونه كلمات خدا را از مواضع خود منحرف كردند.
واى بر آنان كه اركان و پايه هاى دين و همه مقدسات را بازيچه قرار دادند و آن قدر اين كار را ادامه دادند تا آن را منهدم كردند!
كار بدانجا كشيد كه كرامت انسان و انسانيت از عالم وجود رخت بر بست وارزش وحى ناديده گرفته شد! آنگاه جزاى حقگويى قتل و گردن زدن و مصادره اموال و همه هستى انسانهاى حقگو شد!
واى بر آنان كه با اين كارشان پيشرفت اسلام و مسلمين را تبديل به بازگشت قهقرى كردند، و دشمنان اسلام افتخار كردند كه خود مسلمانان زحمت تخريب بناى غدير را بر عهده گرفتند و مانع از نداى «أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللّه» در تمام نقاط جهان شدند!
آيا جاى تأسف نيست كه تا امروز بسيارى از كشورهاى اسلامى حتى اين جمله را به شكل صحيح آن نشنيده اند، ولى خدا را شكر كه نسل كنونى آموخته چگونه از موانع و ديوارهاى قطاع الطريق بر سر راه غدير عبور كند.
هنگامى كه براى اولين بار خطبه بلند غدير را مطالعه كردم و در مفاهيم آن دقت نمودم، دريافتم كه حل همه مشكلات جهان در گذشته و امروز و آينده و هر كمالى كه بشر طالب آن است در اين خطبه نهفته، و دست يافتن به آن نياز به فهم اين خطبه و ماجراهاى روز غدير دارد. حتى معتقدم حل مشكلات فردى مسلمانان نيز ارتباط مستقيم با اعتقاد به محتواى اين كلام بلند و رسالت الهى دارد، كه بر لسان برترين بشر و كاملترين انسان فرستاده، تا در آن مناسبت عظيم به همه مردم ابلاغ فرمايد.
هنگام مطالعه اين خطبه دريافتم كه مقدمه آن عين متنش و عصاره آن عين نتيجه اش است. در واقع آنچه اصالت محتواى آن است در مقدمه و نتيجه يكى است، كه همانا از ارتباط اول و آخر آن ايجاد شده است.
در بيان اين مطلب جا دارد بگويم: مقدمه خطبه غدير توحيد، و عصاره آن امامت، و آخر آن مواعظ و احكام است. همه اين مجموعه را جز امامت قوام نمى دهد و برپا نمى دارد، چرا كه همه خطبه تعبيراتى درباره فلسفه وجود انسان بلكه همه عالم و هدف از خلقت است.
همچنين خطبه غدير شامل افكار صحيحى است كه برترين اعتقاد انسان براى پيمودن راه صحيح به شمار مى آيد، چرا كه افكار وقتى صحيح باشد و همانگونه بر روش انسان حاكم شود، در حكم علت در روش عملى او به حساب مى آيد. در آن صورت است كه مى بينيم انسان به سوى كمال گام برمى دارد و سلوک او همچون سلوک انسان كامل مى شود.
اگر با ديده بصيرت بنگريم مى بينيم كه آنچه اين خطبه ارزشمند دربردارد تمام شرايط كمال انسان است، به شرط آنكه موانعى بر سر راه نباشد، بلكه بالاتر بگويم سعادت همه عالم متوقف بر آن است، نه فقط به عنوان بشر و انسان، چرا كه اگر انسانها به اين خطبه معتقد باشند و سپس محتواى آن را در اعمال خود مجسم كنند سعادت فقط شامل حال عالم بشريت نمى شود، بلكه همه عوالم را در بر مى گيرد.
واى بر انسان! اى حسرت بر آنچه از دست داده است! واى بر آنان كه راه را بر بشريت بستند و نگذاشتند حقيقت غدير و هدف از اين تبليغ عظيم ـ كه هدف رسالت است ـ به مردم برسد، در واقع راه كمال و سعادت بشر را بستند و نگذاشتند نداى ولايت و امامت به گوش هاى شنوا برسد، و اين گونه كلمات خدا را از مواضع خود منحرف كردند.
كار به جايى رسيد كه خانه پيامبر صلى الله عليه وآله مورد هجوم قرار گرفت، در حالى كه هنوز يک هفته از رحلت او نگذشته بوده و كار به آنجا رسيد كه اهل بيت كشته شدند! و بعد نوبت آن رسيد كه اميرالمؤمنين عليه السلام و برادر پيامبر صلى الله عليه وآله از ميدان اسلام كنار گذاشته شد! سپس اركان و پايه هاى دين و همه مقدسات آن بازيچه قرار گرفته منهدم شد! و كار بدانجا كشيد كه كرامت انسان و انسانيت از عالم وجود رخت بر بست وارزش وحى ناديده گرفته شد! آنگاه جزاى حقگويى قتل و گردن زدن و مصادره اموال و همه هستى او شد!
اينجا بود كه پيشرفت اسلام و مسلمين تبديل به بازگشت قهقرى شد، و روزى رسيد كه دنياى غرب به نام شخصى افتخار كردند و زبان حالشان تبريک گويان به او چنين بود كه اگر تو نبودى كه مانع وحى شدى و فعاليتهاى او را متوقف كردى، هم اكنون كشورها و شهرهاى مسلمانان كه در دست ماست اين گونه نبود و حتى غرب اينگونه نبود، بلكه در هر نقطه آن نداى «أََشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّه» بلند بود!!
اكنون بنگريد مقام عظيم روزى را كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در آن اعلام كرد:«مَن كُنتُ مَولَاه فَهَذَا عَلِىٌّ مَولَاه.» آيا جاى تأسف نيست كه تا امروز بسيارى از كشورهاى اسلامى حتى اين جمله را به شكل صحيح آن نشنيده اند، اگر چه گاهى در كتابها مرورى اجمالى و گذرا بر آن داشته اند.
البته خدا را شكر كه نسل كنونى آموخته كه چگونه از اين موانع و ديوارهايى كه قطاع الطريق بر سر راه غديرِ هدايت بنا كرده اند عبور كنند و به حقيقت غدير برسند، اگرچه خود آنان در كمين نشسته اند و سگهاى تعليم ديده را نيز بر سر راه قرار داده اند، تا كسانى را كه قصد عبور دارند شكار نمايند. ولى با اين همه خدا خواسته كه همچنان راه هايى باقى باشد كه آنان قدرت مهار و كنترلش را ندارند، و از آنجا اهلش به ولايت حق الهى دست مى يابند، به گونه اى كه اكنون مدرسه هايى براى فهم مكتب غدير داير شده و طالبين براى يافتن حقيقت آن پيش مى تازند.
بنگريد جاى آن چهار قدم را برفراز منبر غدير كه دو قدم مربوط به عقل كل حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه وآله و دو قدم مربوط به نفس او على بن ابى طالب عليه السلام است. چه كسى مى تواند اسرارى را كه در آن قدم ها نهفته بيان كند؟ بنگريد به چهار دستى كه سوى آسمان بلند شده به گونه اى كه سفيدى زير بغلشان پيدا گرديده است! دو دست از آنِ محمد مصطفى صلى الله عليه وآله و دو دست ديگر از آنِ على مرتضى عليه السلام است، و از آن چهار يد بيضا نورى مدهوش كننده عقول مى تابد. چه كسى قدرت درک مفاهيم اين نور را دارد تا معناى ولايت و وصايت و خلافت را درک كند، و چراغ راه هدايت را از آن بشناسد؟!
با دقت كه به خطبه نگاه كردم ديدم شامل همه آن چيزى است كه رسول صلى الله عليه وآله آن را آورده است، بلكه آنچه قبل از روز غدير گفته شده مقدمه اى براى خطبه آن روز بوده است و به همين جهت فرموده است: وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ [۲]
قسم اول اين خطبه درباره توحيد و قانون گذار جهان يعنى خداى تعالى است، و صفات بلند و نام هاى زيباى او را بيان مى كند، و اينكه تشريع به دست اوست و در واقع پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از مردم خواسته نه فقط به اين پايه هاى توحيدى اقرار كنند بلكه به ولايت و امامت على عليه السلام هم اقرار نمايند. اگر بگوييم روز غدير روز تفسير و بيان اصول قرآن بوده، و يوم شهود و حضور و روز روشنگرى مفاهيم ارزشمندى مانند منزلت هارونى در على عليه السلام و معناى وحى و خلافت و ثقل اصغر و سفارش به اطاعت و بيعت با او بوده، به جا گفته ايم.
از لابلاى خطبه غدير مى يابيم كه صفات وصى رسول صلى الله عليه وآله عين اوصاف رسول صلى الله عليه وآله است به استثناى نبوت، و هيچ صفتى از صفات مؤمنين نيست مگر آنكه على عليه السلام در رأس آن و اول آن قرار دارد، و ورود به بهشت متوقف بر اطاعت از امامان از فرزندان اوست.
در قسمت آخر خطبه بياناتى درباره احكام دين مانند نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر و بيان حلال و حرام آمده، كه شامل ارتباطات بندگان با خداست. همه اين امور در حكم جسم است و ولايت روح آن است، كه اگر نباشد آن جسم مرده خواهد بود و هيچ ارزش و فايده اى ندارد؛ حتى توحيد بدون ولايت همين گونه است، بلكه اصلاً صحيح نيست. براى همين است كه مى بينيم توحيد بدون ولايت به سوى افراط و تفريط مى رود يا سر از كفر و شرک برمى آورد.
سخن از غدير با هزار كتاب هم پايان نمى پذيرد، و ما از ترس طولانى شدن كلام، در همين جا بپا مى ايستيم و از جان و دل به غدير سلام مى دهيم، و جاى پاى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهماالسلام را بر فراز آن منبر مى بوسيم.
منبع
غدیر در احساس ملت ها:ص ۸-۵