۲۶٬۳۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
پس بر اين اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر با دشمنى خداست. خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده / ۳.</ref> پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است. | پس بر اين اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر با دشمنى خداست. خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده / ۳.</ref> پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است. | ||
=== | === اميرالمؤمنين عليه السلام: سوره اى از قرآن درباره من نازل شده است<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸.</ref>=== | ||
[[سقیفه]] هم حق [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] را غصب كرد و هم مى خواست براى خود حقى اثبات كند. اين بود كه گستاخانه آن حضرت را براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] دعوت كرد، و در اين باره تا آنجا پيش رفت كه حاضر شد با خليفه ساختگى به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام بيايد! | |||
همه اين التماس ها براى رنگ قانونى دادن به عظيم ترين غصب حق در عالم بود؛ كه غاصبين در اين باره آماده دروغ پردازى نيز بودند. كافى بود وقتى از خانه اميرالمؤمنين عليه السلام بيرون آمدند به دروغ بگويند: على بن ابى طالب عليه السلام با ابوبكر بيعت كرد!! | همه اين التماس ها براى رنگ قانونى دادن به عظيم ترين غصب حق در عالم بود؛ كه غاصبين در اين باره آماده دروغ پردازى نيز بودند. كافى بود وقتى از خانه اميرالمؤمنين عليه السلام بيرون آمدند به دروغ بگويند: على بن ابى طالب عليه السلام با ابوبكر بيعت كرد!! | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
لذا بايد اتمام حجتى بدون از دست دادن وقت انجام مى شد تا هر اقدام غافلگيرانه اى را خنثى كند، و حجتى قرآنى به ميان مى آمد كه راه هر گونه حيله اى را ببندد. | لذا بايد اتمام حجتى بدون از دست دادن وقت انجام مى شد تا هر اقدام غافلگيرانه اى را خنثى كند، و حجتى قرآنى به ميان مى آمد كه راه هر گونه حيله اى را ببندد. | ||
اين بود كه وقتى ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت هايى در اين باره بيرون آمدند، بلافاصله اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا مطالبى در پيشگيرى از توطئه هاى پيش ساخته سقيفه بيان داشت، و از جمله با اشاره به آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» فرمود: | اين بود كه وقتى ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت هايى در اين باره بيرون آمدند، بلافاصله اميرالمؤمنين عليه السلام به [[مسجد]] آمد و پس از حمد و ثنا مطالبى در پيشگيرى از توطئه هاى پيش ساخته سقيفه بيان داشت، و از جمله با اشاره به آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» فرمود: | ||
ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من | ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من [[بیعت]] كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوى پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. | ||
=== | === اميرالمؤمنين عليه السلام: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» درباره مسخره كنندگان غدير است<ref>كتاب سليم: حديث ۲۴۰.</ref>=== | ||
در زمانى كه دومين غاصب خلافت قدرتمند شده و بدعت گذارى ها را آغاز كرده، پرده از گذشته و حال او برداشتن اتمام حجت عظيمى بود كه توسط اميرالمؤمنين عليه السلام و در حضور بنى هاشم صورت گرفت. برخوردهاى مسخره آميز غاصبين در غدير نقطه اى بود كه هر بيننده اى را متوجه توطئه هاى آنان مى كرد. | در زمانى كه دومين غاصب [[جانشین|خلافت]] قدرتمند شده و بدعت گذارى ها را آغاز كرده، پرده از گذشته و حال او برداشتن [[اتمام حجت]] عظيمى بود كه توسط اميرالمؤمنين عليه السلام و در حضور بنى هاشم صورت گرفت. برخوردهاى مسخره آميز غاصبين در غدير نقطه اى بود كه هر بيننده اى را متوجه توطئه هاى آنان مى كرد. | ||
اكنون روزى است كه به سابقه سوء آنان اشاره شود در حدى كه آيات قرآن در مذمت آنان نازل شده است. اين اتمام حجتى بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام با گذشت سال ها از غصب خلافت در زمان عمر در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله بيان فرمود، و در شمارش سابقه هاى سوء دست اندركاران غصب خلافت فرمود: عمر بود كه در روز غدير خم وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مرا براى ولايت نصب كرد، به رفيقش گفت: در اينكه كار پسر عمويش را بالا ببرد هيچ كوتاهى نمى كند؛ و ديگرى گفت: در اينكه بازوى پسر عمويش را بلند كند هيچ كوتاهى نمى كند. | اكنون روزى است كه به سابقه سوء آنان اشاره شود در حدى كه آيات قرآن در مذمت آنان نازل شده است. اين اتمام حجتى بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام با گذشت سال ها از غصب خلافت در زمان عمر در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله بيان فرمود، و در شمارش سابقه هاى سوء دست اندركاران غصب خلافت فرمود: عمر بود كه در روز غدير خم وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مرا براى ولايت نصب كرد، به رفيقش گفت: در اينكه كار پسر عمويش را بالا ببرد هيچ كوتاهى نمى كند؛ و ديگرى گفت: در اينكه بازوى پسر عمويش را بلند كند هيچ كوتاهى نمى كند. |